مدرسه
4.58K subscribers
45 photos
5 videos
7 files
39 links
AlinejatGholami.yek.link

ἐπὶ τὰ πράγματα αὐτά
Download Telegram
مسابقات نسل z هنوز تمام نشده است.


همچنان دوستان متولد 1380 به بعد، می‌توانند متن‌های خود را بفرستند یا لینک کانال‌شان را بفرستند و متن جدی‌شان را اشارت دهند. همان طور که قبلا عرض کردم برای اثبات اینکه این نسل آنطور که برخی می گویند خام نیستند بلکه متفکران و محققان و قلم به دستان خیلی خوبی دارند قبل از عید عرض کردم که بنده تا سیزدهم دوستان این نسل در هر بابی که دست به قلم اند مطلبی بفرستندییا لینک کانال مطالب شان را، بنده می خوانم و نهایتا بهترین موارد را معرفی خواهم کرد. تا اینجا نیز موارد خیلی خوبی دیده ام. ازآنجا ممکن است در ایام فشار روزهای عید مواردی از قلم افتاده باشند محبت می کنید دوباره سند کنید عزیزان هم که فرستاده اند قبلا. مساقه خاصی بجز حسی و دلی نیست دیگر فقط می خواهم روی یک عده را کم کنم. علی نجات غلامی.
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
مدرسه
Photo
برای نام‌نویسی و توضیحات بیشتر به گروه زیر بپیوندید: https://t.iss.one/+kuItKucQ6z8yODQ0
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
برنامه‌ی پیشنهادی سال جاری برای آموزش زبان تخصصی فلسفه و علوم انسانی


در خصوص ادامه‌ی آموزش‌های مربوط به ترجمه و درک مطلب از زبان انگلیسی، عزیزانی پرسش کرده‌اند که آیا در سال جدید طرح خاصی دارم یا خیر؟
پاسخ:
نظر به اینکه پروژه‌ی آموزش ساختارها و ساخت‌ها و تکنیک‌های ترجمه و درک مطلب تکمیل شد، چیزی که برای بعدش از همان زمان مد نظرم بود طبعاً تقویت دستگاه واژگانی و نظام‌های اصطلاح‌شناختی فلاسفه بود که در خلال کارگاه‌های یکی دو روزه روی متن‌ها و فیلسوفان خاصی، بخواهیم دستگاه‌های اصطلاح‌شناختی آنها را کار کنیم که صدالبته اینجا دیگر باید زبان و فلسفه را با هم "به‌طور متوازی" آموزش داد.
برخی متون مناسب این کارند، مثلاً متن کتاب "اخلاق" اسپینوزا. این متن ویژگی بسیار خاصی در چینش دستگاه اصطلاح‌شناختی‌اش دارد که پلی بین فلسفه‌ی کلاسیکِ قبل از مدرن و مدرن است. لذا می‌توان با کار بر روی صفحاتی از چنین متنی با حجم گسترده‌ای از فنی‌ترین اصطلاحات فلسفی آشنا شد و معنا و دلالت فلسفی آنها را نیز توضیح داد. نگارش آن نیز نگارشی استاندارد است و ساختار جملات بیش از حد پیچیده نیست. در چنین کارگاه‌هایی به‌نحوی دوسویه معنای زبانی و مفهومی اصطلاحات در چنیش‌های نظام‌مندشان درک خواهند شد.
در یک سطح فنی نه می‌توان بدون زبان تخصصی فلسفه خواند و نه بلعکس می‌توان بدون فلسفه زبان تخصصی خواند! بنابراین، کسی که اول می‌رود زبان یاد بگیرد که بعد فلسفه را به آن زبان در سطح فنی بخواند، عملاً فقط وقت‌اش را تلف کرده است. صحبت بر سر حفظ کردن چند معادل نیست، صحبت بر سر فهم آن در یک نسبت بینازبانی و میان‌متنی و بینامتنی و فرامتنی و پیشامتنی است.
یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در مطالعه‌ی حرفه‌ای فلسفه و علوم انسانی باید بدانید این است که هر فیلسوفی یک دستگاه سیستماتیک اصلاح‌شناختی دارد که فرمی درختچه‌ای و سلسله‌مراتبی و مبتنی و مبتنی دارد. این امر طبعاً در معیت مباحث روش‌شناختی و روش تحقیق من نیز خواهد بود. براین اساس، شما واژگان فیلسوف را در زبان اصلی غیرانگلیسی یا زبان مشترک انگلیسی یا زبان فارسی به‌طور هم‌ارز یاد نمی‌گیرید، بلکه سعی می‌کنید در معیت مطالعه‌ی آثار به‌طور متوازی این دستگاه اصطلاح‌شناختی را به صورت درختچه‌ای استخراج کنید که صدالبته دینامیسمی هم در طول حیات فکری یا زیست‌مشغله‌ی او درکار است و اصطلاحات، تکوین یا تحولاتی در نظام دلالتی و مرتبه‌ی مفاد و اهمیت‌شان داشته‌اند. جنسیس یا تکوین اصطلاحات در خلال دوره‌های فکری یک فیلسوف یا فیلسوفان یا یک جریان یا یک برهه و از زبانی به زبانی یکی از مهم‌ترین مباحث در خصوص درک زبان فلسفی است.
حالا نظر به این نکات می‌شود برنامه‌های زبان امسال را به شرح زیر طراحی کرد:
کارگروه‌های دو یا سه روزه که هر بار یک تمرین فشرده در حدود چهار الی شش جلسه روی متنی باشد که هدف هم استخراج این دستگاه واژگانی به‌صورت درختچه‌ای و هم یادگیری خود شیوه‌های استخراج این دستگاه باشد. یعنی هم ماهی و هم شیوه‌ی ماهیگیری. مثلاً در همین ماه اولین مورد را برگزار خواهیم کرد که روی همین متن اخلاق اسپینوزا. ده پونزده صفحه را نکته به نکته مو به مو بررسی خواهیم کرد که سه هدف را دنبال خواهد کرد:
1) "استخراج" بخش اعظم دستگاه اصلی واژگانی اسپینوزا – که البته دستگاه واژگانی بخش عظیمی از خود فلسفه است - و یادگیری "شیوه‌ی استخراج" دستگاه واژگانی او یا دیگران.
2) فهم متوازی "اندیشه‌ی" اسپینوزا در معیت درک دستگاهِ اصطلاح‌شناختی‌اش.
3) مرور نکاتی ساختی و ساختاری که عملاً تمرین آنهاست. البته این کارگاه‌ها مستقلاً هم قابل استفاده‌اند که کسی آن دوره را هم گوش نداده باشد، باز هم این کارگروه‌ها آورده‌ی خاص خود را دارند که حال می‌تواند آن بیست سی جلسه را هم در برنامه بگذارد آفلاین‌شان موجود است.

حال می‌توانید به گروه زیر بپیوندید که در آنجا نکات و پیشنهادات را مطرح کنید و آنجا راهنمای‌هایی هم در خصوص زبان خواندن در فرصت‌های مختلف خواهم آورد و به سئوالات عزیزان در این خصوص جواب خواهم داد و برنامه برای کارگروه‌ها خواهیم ریخت. طبعاً هرچه طلب و پرسش و خواست و اراده بیشتر باشد ما هم مصمم‌تر خواهیم بود. حضور در این گروه آزاد است. اما موضوع فقط و فقط در مقوله‌ی زبان‌آموزی است. https://t.iss.one/+_TcreVgpvyE3ZGVk
پنج شب با علی‌نجات غلامی؛ لایو در‌ اینستاگرام:
با موضوع:
"اراده به آزادی: از لوگوس تا نوموس"
زمان: به زودی اعلام می‌شود.

ازآنجاکه در عرصه‌ی عقلانیت، هر عملی مسبوق به روشن‌سازیِ نظری است، زیرسازیِ تئوریکِ کوتاه‌ترین مانیفستِ جهان، یعنی «زن، زندگی، آزادی»، وظیفه‌ای است که فارغ از افق انتظاراتِ «عرصه‌ی عمومی»، به‌نحو کاملاً محضی کار فلسفه‌ی اولی است، کاری که دیگر فلسفه در این عرصه هیچ کمکی نمی‌تواند از دیگر علوم اعم از انسانی و طبیعی بگیرد. زمانی که ما کلمه‌ای را به کار می‌بریم، این کلمه ولو تعریف ساده‌ای از آن را مفروض گرفته باشیم، پس‌زمینه‌ی تاریک عظیمی دارد که روشن‌سازی آن پس‌زمینه کار تفکر محض است که با این کار عمل نیز از سطحیت رها می‌شود.
ما در سه فصل، هر فصل پنج شب، به تأمل درباب ارکان این مانیفست خواهیم پرداخت:
فصل اول: آزادی
فصل دوم: زندگی
فصل سوم: زن
فصل اول: آزادی
تأملاتی در بنیادهای فلسفی آزادی، از بحث درباره‌ی خود امکانِ آزادی در سطح لوگوس آغاز می‌شوند، یعنی تفردِ انسانِ وانهاده در جهان که "دخالتِ" خدایان را در مبارزات‌اش با جهان بر "سر میدان اراده" قطع می‌کند و می‌خواهد "سرنوشت خویش را رغم بزند"، اما این فقط غلبه ابزاری بر یک جهانِ طبیعی متخاصم نیست، بلکه لایه‌های بسیاری همچون کشف یا خلق معنای چنین زیست‌بودِ وانهاده‌ای است و این بدواً از روشن‌سازی اراده‌ی آزاد آغاز می‌شود که خود نخستین گام در تحقق «آزادی» است. اما جهان نیز مقاومتی همچون "قانون علیت" علیه او – از سطح تبیینات نورولوژیک تا سطوح پوزیتیوستی - دارد که نفس امکان اراده‌اش را به پرسش می‌کشد که دوگانه‌های هم‌پیوندی را نیز همچون "کلیت و جزئیت"، "احتمال" و "ضرورت" و "کل و جزء" را معمای او می‌سازد. اما لوگوس چونان فصل تمایز یا به زعم من "تفاوتِ متفاوت» انسان با دیگر حیوانات، خود دو لایه‌ی «اندیشه‌ای» و «زبانی» دارد که باز هم بزرگ‌معمایی است برای همه‌ی دوران‌ها. از یک سو، «تکوین دانستن» از یک ادراک حسی ساده تا بالاترین سطح پرسشِ "چرایی" خاصه چونان «برای چه»ی غایت‌شناختی می‌تواند در پیوند با تحلیل پنج امکان سخن‌گفتن – برهانی، جدلی، خطابی، شاعرانه و سفسطی – کلید ورود به فهم این معمای بزرگ شود. از دیگر سو، فهم سامانه‌ی عمل او خاصه در انتخاب‌هایش برای اقدام و اجرای اراده‌ی آزاد چونان به‌انجام‌رسانی‌های انسانِ بدنمندِ موقعیت‌مند در جهان نیز کلید دیگر است.
اما جدای از این، مبحث اراده‌ی آزاد در چالش با چند امر دیگر نیز هست:
1) تاریخ خود اقدامات عملی و برداشت‌های نظریِ فردی و جمع‌(هایی) که فرد عضو آن‌(ها) است که رسوبات منفعلی است که هرگونه فاعلیتی و تألیف فعالی در دایره‌ی امکانِ آنهاست. و طبعاً تاریخ دیگرانی فردی و جمعی که در نسبت با او هستند.
2) تاریخ رسوبات پیشاارادی و غیرارادی و ناارادی که در نسبت با اراده‌ی او هستند، اعم از شرایط ماتریال تاریخی تا نظام‌های اکولوژیک تا برساخت‌های اراده‌زدودی اجتماعی، مثلاً جامعه‌ی تکنسینیستی خاصه در عصر تکنولوژی و فاکتورهای بوروکراتیک آن.
3) دیگر قوای خود نفس [=پسوخه] همچون احساسات و عواطف و تخیل (ایمجینیشن)
4) دیگر قوایِ خودِ روح [=گایست] همچون عشق و ایمان و خیال (فانتاسیا).
5) محدودیت‌ها و تعارض‌های سطوح و لایه‌های خود لوگوس خاصه اینتکلت و ریزن
پس از فهم توصیفی لوگوس ما به سطح نوموس می‌رسیم آنجاکه انسان می‌خواهد جامعه‌‌اش را به "شهر [=پولیس]" بدل کند، آزادی در سطح نوموس طبعاً بسیار پیچیده‌تر است. تعارضات عظیمی باید حل شود که مهم‌ترین آنها نسبت اراده‌ی فردی با چیزی چونان اراده‌ی جمعی یعنی حل تعارض خود لوگوس با نوموس. آیا نوموس کمالِ لوگوس است یا چیزی که نه ضرورتاً مطابق با آن که می‌تواند نابودکننده‌ی آن نیز دست کم در امکان‌هایی باشد؟! آیا مفاهیمی که روح جمعی را می‌سازند مانند مفاهیم هویت‌ساز می‌توانند با تصور یک اراده‌ی برتر نافی اراده‌ی فردی و سرکوب‌کننده‌ی آن در یک نگره‌ی کالکتیوسیتی باشند یا بلعکس تعالی‌دهنده‌ی اراده‌ی فردی در درکی ارگانیستی‌تر؟ همچنین نسبت خود آزادی با مفاهیمی همچون عدالت که آیا امکان تعارض نیز بین اینها وجود دارد و یا اصلاً اولویت با کدام است؟ یا با مفاهیمی همچون «اطاعت»! آیا اطاعت شق مخالف آزادی است یا به نوعی روی دیگر سکه‌ای که این رویش آزادی است؟ یا مفاهیمی همچون «قدرت» که در سطح اجتماعی به قدرت سیاسی بدل می‌شود چه نسبتی با آزادی دارند؟ نسبت ایده‌ی دولت با آزادی چیست؟ نفس مفهوم «آرکی» در حاق سیاست آیا به‌خودی خود نافی یا محدودکننده‌ی آزادی است؟
طبیعتاً پرسش‌های بسیاری مطرح است که ما طی پنج شب در گفتارهایی با خصلتی زیک‌زاکی هدف‌مان پرتوافکنی به سپهر آنها با پیش کشیدن کم و بیش تعدادی از اهم آنها است، نه طرح یک به یک و پاسخ به تک تک آنها. هدف ما بازگشایی افق امکان‌های تفکر است و مسئله‌مند کردن شنونده/خواننده و تبدیل او به هم‌اندیش نه مصرف‌کننده‌ی افکار گوینده. یعنی او نیز با سپهر مسئله‌ای/پرسشیِ عمیق‌تر از جانب خویشش بیاندیشد.
این توضیحات ضرورتِ پرداختن به مسائل نظری پایه‌ای را نیز قبل از درگیری صرف با حوزه‌ی عمومی نشان می‌دهند. انسان زمانی در اعتلای جامعه‌ای که عضو آن است می‌تواند نقش داشته باشد که دریابد کجا ایستاده و از همان منظرگاه، زبان و موضوع مقتضی خود را بیابد.
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
مسابقات نسل z هنوز تمام نشده است.


همچنان دوستان متولد 1380 به بعد، می‌توانند متن‌های خود را بفرستند یا لینک کانال‌شان را بفرستند و متن جدی‌شان را اشارت دهند. همان طور که قبلا عرض کردم برای اثبات اینکه این نسل آنطور که برخی می گویند خام نیستند بلکه متفکران و محققان و قلم به دستان خیلی خوبی دارند قبل از عید عرض کردم که بنده تا سیزدهم دوستان این نسل در هر بابی که دست به قلم اند مطلبی بفرستندییا لینک کانال مطالب شان را، بنده می خوانم و نهایتا بهترین موارد را معرفی خواهم کرد. تا اینجا نیز موارد خیلی خوبی دیده ام. ازآنجا ممکن است در ایام فشار روزهای عید مواردی از قلم افتاده باشند محبت می کنید دوباره سند کنید عزیزان هم که فرستاده اند قبلا. مساقه خاصی بجز حسی و دلی نیست دیگر فقط می خواهم روی یک عده را کم کنم. علی نجات غلامی.
مدرسه
مسابقات نسل z هنوز تمام نشده است. همچنان دوستان متولد 1380 به بعد، می‌توانند متن‌های خود را بفرستند یا لینک کانال‌شان را بفرستند و متن جدی‌شان را اشارت دهند. همان طور که قبلا عرض کردم برای اثبات اینکه این نسل آنطور که برخی می گویند خام نیستند بلکه متفکران…
خدایی این نسل خیلی خوبند. چه متنهای خوبی به دستم رسیده. چقدرم ایده گرفتم. فاکتورهای نایابی از سلامت قلم رو تونستم بیابم. حالا یه مورد رو فعلا به دوستان معرفی کنیم. که این ایام یادداشتهایش برای من خواندن داشت. قلم این خانم رو خیلی دوست داشتم.
Forwarded from Jejune.
“تو” عزیز-ام؛
پیش از شروع نوشتن، سیگاری روشن کردم، نشستم و موسیقی گذاشتم. سبک و سیاق را همچون زمانی می‌کنم که ماشین تحریری بود برای جوهر زدن بر کاغذ، پاکت و آدرسی بود برای یار غایب و گرامافونی هم برای جز گوش کردن و نه چیزی برای افتادن در دام نوستالژیا. اما باز می‌بینید چه لطفی می‌کنم به خودم، که برای شما می‌نویسم، به رسم گذشته چندین روز به این پیشامد هم نشستم و خوب فکر کردم؛ دست‌تان درد نکند به هرحال، دنیا نیازمند کسانی چون شماست و به شما می‌بالد.
درباره‌ی حساب جیمیل‌تان می‌گویید:«خود نفس وجود این همه جایی که آدم هست و در عین حال نیست مرا آزار می‌دهد در آن یک روز در سال که عرض کردم.» خب عزیز دل من، اگر از این مقوله آزرده خاطر می‌شوید که باید در اولین فرصت خود را از زندگی منی که تقریبا همه‌جایش وجود دارید که ندارید، جمع و جور کنید.
شرح وضعیت: در‌حین نوشتن، سیگار حیف و میل می‌شود و پیش از آنکه به کشیدن تمام و کمال‌اش برسی، سوخته و تمام شده. البته همان‌طور که نزد اتوبوس‌ها گفتید، با حضور شما دیگر نیاز چندانی به سیگار هم نیست.

“تو”ی‌ عزیز، نمی‌دانم چطور بگویم، اما ماجرا از این قرار است که، شما به عنوان یک نسخه‌ی درست از فردی هدونیک، چرا انقدر با زندگی سرِ جنگ دارید و گاها برایتان پر است از حسرتِ عقب ماندن و کار نکرده و غبطه خوردن. اتفاقا در عین لذت بردن و خوش آمدن از خودتان، کمی هم جدا افتاده از موقعیت پیش‌روید، یعنی این در-جهان-بودگی را بی‌هیچ قیاسی، تنها به خاطر همین بودن‌اش دوست بدارید. اما چه بگویم، شما آمدید تا در جهان ما عقب ماندگان، همواره کامکار و کامیاب باشید.

پاک‌سازی شما به مثابه‌ی آیین بازسازی است، و شاید هم فرار! به هر جهت، این حساب ایمیلی که برای شما نمادی‌ست از زمانی که دیگر با آن همذات‌پنداری ندارید/نمی‌خواهید که داشته باشید، بیشتر شبیه به میلی برای بازتعریف خودتان است. میلی برای تمیز کردن گذشته و بازسازی خود، شبیه به وسواسی که شما را به جلو هم می‌راند. اما کمی هم دست نگاه دارید که گذشته مگر نه همان چیزی‌ست که “تو” را “تو” کرده است، پس کمی ناخصمانه‌تر جیمیل‌هایِ نوعی را دور بریزید. به هرحال من به آیین‌های ک.ش همواره ارزش می‌نهم، چرا که خوشم می‌آید، از چه؟ از اینکه می‌بینم شما نه تنها زندگی را، بلکه بیشتر خودتان را جدی می‌گیرید.

دوست عزیز؛
این بین تفسیر نادرستی وجود دارد، آن هم آنکه مشکلِ این بین، “محاسبه‌گری” عشق است. چرا که محاسبه‌گری عشق دقیقا آن چیزی است که من دست کم به طور خودآگاه می‌خواهم/می‌خواستم در مقابل آن قرارگیرم، در غیر آن صورت ارتباط با دوستی که سالی دیگر نیست و حال هم نمی‌توان گفت دقیقا حضور دارد/کم و بیش می‌حضورد، و از طرفی دیگر روزی دیوانه‌وار عاشق است و روزی دیگر شهر خودش را رها نمی‌کند، نباید در دستورالعمل ما قرار گیرد. اما من از منظر شخصی و گوته‌ایِ ماجرا هم بارها به شما گوشزد کردم که: خیر، من دوست دارم که اگر فرصت عشقی لاقیدانه و گشوده وجود دارد، آن را تجربه کنم، حالا جدا از آنکه به واقع قادر به آن باشم و شما دلسوزی آگاهانه سر دهید. این از این، پس نارسایی به‌طور محسوس در این مورد نیست، البته با احتساب اینکه بنده تنها بر بخش خودآگاه خود تکیه کرده‌‌ام(که چون ابرانسانم، تماما متشکل از خودآگاهم و آن حفره‌ هم به چشم نمی‌آید!)
بسیار خب، داشتیم می‌گفتیم لایه‌ی ناشفاف و پوشاینده‌ی ماجرا جای دیگری‌ست و آن، خود عاشقیدن است، نه چطور عاشقیدن. برای دریافت و‌ مورد مداقه قرار دادن این موضوع راه‌های متعددی هست، مثلا اینکه بازگردم به هفت سال پیش که ببینم چه شد که احساس کردم خوب عاشقم، جواب مشخصی برایش پیدا نمی‌کنم. سپس بازمی‌گردم به حال، می‌بینم خب “تو”ی ما آن کسی بود که پس از هفت سال عشق‌ نه-ورزی، مرا بیش از همه سر شوقِ دوست داشتن می‌آورد، اما(نمی‌گویم این “کافی” است یا نه، که بدانید بحث محاسبه‌گری نیست، که از قضا ریاضی هم چندان موضوع خوشم آمدنی نیست)، بلکه سوال چیز دیگری‌ست آن هم آن‌ که به نقل از حافظ:«زان بیخودم که عاشق صادق نباشدش/پروای نفس خویشتن از اشتغال دوست»؟

“تو”ی عزیز؛
الان در ترافیک شهر دیگر مانده‌ام، صدای اذان درآمده و برایتان می‌نویسم، درباره‌ی چیزهایی که باز نشستم بهشان فکر کردم، البته بگویم که امکان زیادی در ارسال نکردن‌‌شان دارم، نه از سر ناز و تواضع، لاکن از آن رو که بیشتر فکر کنم. پدرِ همواره آرام، متفکر و شاید کمی افسرده‌ی من هم، در عمل همیشه مرا به این کار سوق می‌دهد و نا-صبوری را نفی می‌کند.(این یکی را هم گوشزد کردم که در این بین، زمان بخرم و بیشتر فکر کنم.) بسیار خب، داشتم به این فکر می‌کردم که بله عزیزم، ما از جهاتی شبیه به یکدیگر هستیم و از جهاتی هم نه، مثل عمده‌ی آدم‌ها.
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
کارگاه‌های مشق زبان تخصصی فلسفه

کارگاه اول: نظام اصطلاح‌شناختی اسپینوزا بر پایه‌ی متن اخلاق
آموزگار: علی‌نجات غلامی
شش جلسه‌ی دو ساعته
پنج‌شنبه و جمعه؛ 21 و 22 فروردین 1404
ساعت جلسات انلاین: 14 الی 16، 17 الی 19، 20 الی 22
فایل‌های آفلاین نیز در دسترس قرار خواهند گرفت.
مبلغ نام‌نویسی: 700 هزار تومان
پلت‌فورم: گوگل میت
برای نام‌نویسی به گروه زیر بپیوندید:
https://t.iss.one/+_TcreVgpvyE3ZGVk

توضیح:
هدف از این کارگاه‌ها مشقِ زبان تخصصیِ فلسفه با تکیه بر متون اصلی، به قصد درک نظام اصطلاح‌شناختیِ فلاسفه‌ی کلیدی است که هر بار یک فیلسوف یا جریان فلسفی را طی یک کارگاه بررسی خواهیم کرد که در عین حال مرور و تمرین تکنیک‌های ترجمه و درک مطلب در سطوح سازه‌ای و ساختاری و ساختی نیز هست.
تدقیقِ دستگاهِ واژگانی و نظام اصطلاح‌شناختی و آشنایی با سبک و لحن نوشتاریِ فلاسفه در متون برجسته‌ی‌ دوران‌سازشان، عملاً شکستن بت "مواجهه با متن اصلی" است که مزایای بسیاری برای اهل فلسفه خواهد شد. درواقع، کافی است که چند صفحه از متن اصلی به خوبی آنالیز شود تا علاقه‌مند دیگر سبک و سیاق نفوذ به دل آن متن و متون‌ هم‌پیوندش را دریابد. حفظ کردن اصطلاحات درهم‌تنیده و سنگین فلسفی کار ساده‌ای نیست مگر درون خود بازی زبانی آن متنی که از اصل از آن جان گرفته‌اند. ما هدف‌مان این است که علاقه‌مند به فلسفه تنه‌اش به متن اصلی بخورد و اصول درک و فهم واژگان و اصطلاحات را در سه سطح عمومی، نیمه‌تخصصی و تخصصی در یک نظام درختچه‌ای که بازنمای سیستم فکری مولف است دریابد. طبیعتاً برای هر فیلسوفی کلمات اهمیتِ یکسانی ندارند و بنابراین، از مهم‌ترین گام‌ها در درک فلسفه‌ی یک فیلسوف «سیستم واژگانی» اوست، یعنی اینکه اصطلاحات در «سلسله‌مراتبِ» اهمیت‌شان برای فیلسوف چگونه چینش می‌شوند که گاه این از سوی خود فیلسوف صریح است و گاه با تلاش مفسران و تاریخ تفاسیر آن متن حاصل می‌آید.
یادگیریِ سیستماتیک واژگان فیلسوف از آنجاکه در پیوند کامل با یادگیری خود نظام فکری اوست، آموزش زبان را نه‌تنها بسیار جذاب و ثبت در حافظه‌ی بلندمدت می‌کند، بلکه ذهن مخاطب را هم از حیث زبانی و هم از حیث فلسفی بسیار مرتب می‌کند.
فلاسفه‌ی بزرگ، از معانیِ بزرگ‌بودن‌شان یکی همین طراحی نظام‌های اصلی واژگانی است که نسل‌های بعدی فلاسفه درونِ زمینِ زبانی بازی و فکر کرده‌اند که او طرح ریخته است، حال در مقام بسط، شرح، استقبال، نقد و غیره هر دیالوگی که با او داشته‌اند پیشاپیش مدیون نظام اصطلاح‌شناختی او هستند که صدالبته این نظام‌های اصطلاح‌شناختی جنبه‌ی دینامیک نیز دارند.
به هر حال این دوره به همه‌ی علاقه‌مندان فلسفه توصیه می‌شود و مراد از تخصصی این نیست که پیش‌شرط و پیش‌نیاز عمومیِ آنچنانی لازم دارد، منظور این است که مختص به علاقه‌مندان فلسفه است که می‌خواهند با آن عالم زبانی خاص فلسفه آشنا شوند. طبیعتاً سطحی متداول و معمول از آشنایی با زبان کفایت می‌کند.
شیوه‌ی تدریس: ضمن تحلیل موبه‌مویِ جملات متن اصلی از آغاز، گزارشی از تفکر فیلسوف با تکیه بر دستگاه اصلیِ واژگانی او داده می‌شود. یعنی مدرس فقط چند نکته را نمی‌گوید، بلکه موبه‌مو همه چیزِ جمله را گفته و در صورتِ لزوم با متن لاتین نیز منطبق ساخته و با دقت ترجمه کرده و اصطلاحات را استخراج کرده و معادل‌گذاری‌های مرسوم و پیشنهادی را مطرح کرده و ترتیب و اهمیت آنها را در سلسله‌مراتب نظام اندیشه‌ی اسپینوزا و کلیت راسیونالیسم و کلی‌تر از آن فلسفه‌ی مدرن و افق‌های عام‌تر بیان می‌کند. سپس تمارینی را انتخاب کرده و دوستاندر گروه تکالیف را انجام خواهند داد که بررسی و اصلاح خواهند شد. خود این متن سبک و سیاق بسیار منظمی دارد که اصطلاحاتِ خود را تعریف می‌کند، در عین حال متنی است که از حیث اصطلاحات فلسفی عملاً پلی بین فلسفه‌ی پیشامدرن و مدرن است. دقت شود که اینجا فقط بحث بر سر اصطلاحات انحصاری یک فیلسوف نیست، این اصطلاحات درواقع بخشی اصلی از تنه‌ی درخت اصطلاح‌شناختی کل فلسفه‌اند. بر این اساس، عملاً بهترین گزینه‌ای بود که می‌توانستیم به‌مثابه اولین کارگاه در دستور کار قرار دهیم.
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
کارگاه‌های مشق زبان تخصصی فلسفه

کارگاه اول: نظام اصطلاح‌شناختی اسپینوزا بر پایه‌ی متن اخلاق
آموزگار: علی‌نجات غلامی
شش جلسه‌ی دو ساعته
پنج‌شنبه و جمعه؛ 21 و 22 فروردین 1404
ساعت جلسات انلاین: 14 الی 16، 17 الی 19، 20 الی 22
فایل‌های آفلاین نیز در دسترس قرار خواهند گرفت.
مبلغ نام‌نویسی: 700 هزار تومان
پلت‌فورم: گوگل میت
برای نام‌نویسی به گروه زیر بپیوندید:
https://t.iss.one/+_TcreVgpvyE3ZGVk

توضیح:
هدف از این کارگاه‌ها مشقِ زبان تخصصیِ فلسفه با تکیه بر متون اصلی، به قصد درک نظام اصطلاح‌شناختیِ فلاسفه‌ی کلیدی است که هر بار یک فیلسوف یا جریان فلسفی را طی یک کارگاه بررسی خواهیم کرد که در عین حال مرور و تمرین تکنیک‌های ترجمه و درک مطلب در سطوح سازه‌ای و ساختاری و ساختی نیز هست.
تدقیقِ دستگاهِ واژگانی و نظام اصطلاح‌شناختی و آشنایی با سبک و لحن نوشتاریِ فلاسفه در متون برجسته‌ی‌ دوران‌سازشان، عملاً شکستن بت "مواجهه با متن اصلی" است که مزایای بسیاری برای اهل فلسفه خواهد شد. درواقع، کافی است که چند صفحه از متن اصلی به خوبی آنالیز شود تا علاقه‌مند دیگر سبک و سیاق نفوذ به دل آن متن و متون‌ هم‌پیوندش را دریابد. حفظ کردن اصطلاحات درهم‌تنیده و سنگین فلسفی کار ساده‌ای نیست مگر درون خود بازی زبانی آن متنی که از اصل از آن جان گرفته‌اند. ما هدف‌مان این است که علاقه‌مند به فلسفه تنه‌اش به متن اصلی بخورد و اصول درک و فهم واژگان و اصطلاحات را در سه سطح عمومی، نیمه‌تخصصی و تخصصی در یک نظام درختچه‌ای که بازنمای سیستم فکری مولف است دریابد. طبیعتاً برای هر فیلسوفی کلمات اهمیتِ یکسانی ندارند و بنابراین، از مهم‌ترین گام‌ها در درک فلسفه‌ی یک فیلسوف «سیستم واژگانی» اوست، یعنی اینکه اصطلاحات در «سلسله‌مراتبِ» اهمیت‌شان برای فیلسوف چگونه چینش می‌شوند که گاه این از سوی خود فیلسوف صریح است و گاه با تلاش مفسران و تاریخ تفاسیر آن متن حاصل می‌آید.
یادگیریِ سیستماتیک واژگان فیلسوف از آنجاکه در پیوند کامل با یادگیری خود نظام فکری اوست، آموزش زبان را نه‌تنها بسیار جذاب و ثبت در حافظه‌ی بلندمدت می‌کند، بلکه ذهن مخاطب را هم از حیث زبانی و هم از حیث فلسفی بسیار مرتب می‌کند.
فلاسفه‌ی بزرگ، از معانیِ بزرگ‌بودن‌شان یکی همین طراحی نظام‌های اصلی واژگانی است که نسل‌های بعدی فلاسفه درونِ زمینِ زبانی بازی و فکر کرده‌اند که او طرح ریخته است، حال در مقام بسط، شرح، استقبال، نقد و غیره هر دیالوگی که با او داشته‌اند پیشاپیش مدیون نظام اصطلاح‌شناختی او هستند که صدالبته این نظام‌های اصطلاح‌شناختی جنبه‌ی دینامیک نیز دارند.
به هر حال این دوره به همه‌ی علاقه‌مندان فلسفه توصیه می‌شود و مراد از تخصصی این نیست که پیش‌شرط و پیش‌نیاز عمومیِ آنچنانی لازم دارد، منظور این است که مختص به علاقه‌مندان فلسفه است که می‌خواهند با آن عالم زبانی خاص فلسفه آشنا شوند. طبیعتاً سطحی متداول و معمول از آشنایی با زبان کفایت می‌کند.
شیوه‌ی تدریس: ضمن تحلیل موبه‌مویِ جملات متن اصلی از آغاز، گزارشی از تفکر فیلسوف با تکیه بر دستگاه اصلیِ واژگانی او داده می‌شود. یعنی مدرس فقط چند نکته را نمی‌گوید، بلکه موبه‌مو همه چیزِ جمله را گفته و در صورتِ لزوم با متن لاتین نیز منطبق ساخته و با دقت ترجمه کرده و اصطلاحات را استخراج کرده و معادل‌گذاری‌های مرسوم و پیشنهادی را مطرح کرده و ترتیب و اهمیت آنها را در سلسله‌مراتب نظام اندیشه‌ی اسپینوزا و کلیت راسیونالیسم و کلی‌تر از آن فلسفه‌ی مدرن و افق‌های عام‌تر بیان می‌کند. سپس تمارینی را انتخاب کرده و دوستاندر گروه تکالیف را انجام خواهند داد که بررسی و اصلاح خواهند شد. خود این متن سبک و سیاق بسیار منظمی دارد که اصطلاحاتِ خود را تعریف می‌کند، در عین حال متنی است که از حیث اصطلاحات فلسفی عملاً پلی بین فلسفه‌ی پیشامدرن و مدرن است. دقت شود که اینجا فقط بحث بر سر اصطلاحات انحصاری یک فیلسوف نیست، این اصطلاحات درواقع بخشی اصلی از تنه‌ی درخت اصطلاح‌شناختی کل فلسفه‌اند. بر این اساس، عملاً بهترین گزینه‌ای بود که می‌توانستیم به‌مثابه اولین کارگاه در دستور کار قرار دهیم.
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
مدرسه
Photo
برای نام‌نویسی و توضیحات بیشتر به گروه زیر بپیوندید: https://t.iss.one/+kuItKucQ6z8yODQ0
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
پنج شب با علی‌نجات غلامی؛ لایو در‌ اینستاگرام:
با موضوع:
"اراده به آزادی: از لوگوس تا نوموس"
زمان: به زودی اعلام می‌شود.

ازآنجاکه در عرصه‌ی عقلانیت، هر عملی مسبوق به روشن‌سازیِ نظری است، زیرسازیِ تئوریکِ کوتاه‌ترین مانیفستِ جهان، یعنی «زن، زندگی، آزادی»، وظیفه‌ای است که فارغ از افق انتظاراتِ «عرصه‌ی عمومی»، به‌نحو کاملاً محضی کار فلسفه‌ی اولی است، کاری که دیگر فلسفه در این عرصه هیچ کمکی نمی‌تواند از دیگر علوم اعم از انسانی و طبیعی بگیرد. زمانی که ما کلمه‌ای را به کار می‌بریم، این کلمه ولو تعریف ساده‌ای از آن را مفروض گرفته باشیم، پس‌زمینه‌ی تاریک عظیمی دارد که روشن‌سازی آن پس‌زمینه کار تفکر محض است که با این کار عمل نیز از سطحیت رها می‌شود.
ما در سه فصل، هر فصل پنج شب، به تأمل درباب ارکان این مانیفست خواهیم پرداخت:
فصل اول: آزادی
فصل دوم: زندگی
فصل سوم: زن
فصل اول: آزادی
تأملاتی در بنیادهای فلسفی آزادی، از بحث درباره‌ی خود امکانِ آزادی در سطح لوگوس آغاز می‌شوند، یعنی تفردِ انسانِ وانهاده در جهان که "دخالتِ" خدایان را در مبارزات‌اش با جهان بر "سر میدان اراده" قطع می‌کند و می‌خواهد "سرنوشت خویش را رغم بزند"، اما این فقط غلبه ابزاری بر یک جهانِ طبیعی متخاصم نیست، بلکه لایه‌های بسیاری همچون کشف یا خلق معنای چنین زیست‌بودِ وانهاده‌ای است و این بدواً از روشن‌سازی اراده‌ی آزاد آغاز می‌شود که خود نخستین گام در تحقق «آزادی» است. اما جهان نیز مقاومتی همچون "قانون علیت" علیه او – از سطح تبیینات نورولوژیک تا سطوح پوزیتیوستی - دارد که نفس امکان اراده‌اش را به پرسش می‌کشد که دوگانه‌های هم‌پیوندی را نیز همچون "کلیت و جزئیت"، "احتمال" و "ضرورت" و "کل و جزء" را معمای او می‌سازد. اما لوگوس چونان فصل تمایز یا به زعم من "تفاوتِ متفاوت» انسان با دیگر حیوانات، خود دو لایه‌ی «اندیشه‌ای» و «زبانی» دارد که باز هم بزرگ‌معمایی است برای همه‌ی دوران‌ها. از یک سو، «تکوین دانستن» از یک ادراک حسی ساده تا بالاترین سطح پرسشِ "چرایی" خاصه چونان «برای چه»ی غایت‌شناختی می‌تواند در پیوند با تحلیل پنج امکان سخن‌گفتن – برهانی، جدلی، خطابی، شاعرانه و سفسطی – کلید ورود به فهم این معمای بزرگ شود. از دیگر سو، فهم سامانه‌ی عمل او خاصه در انتخاب‌هایش برای اقدام و اجرای اراده‌ی آزاد چونان به‌انجام‌رسانی‌های انسانِ بدنمندِ موقعیت‌مند در جهان نیز کلید دیگر است.
اما جدای از این، مبحث اراده‌ی آزاد در چالش با چند امر دیگر نیز هست:
1) تاریخ خود اقدامات عملی و برداشت‌های نظریِ فردی و جمع‌(هایی) که فرد عضو آن‌(ها) است که رسوبات منفعلی است که هرگونه فاعلیتی و تألیف فعالی در دایره‌ی امکانِ آنهاست. و طبعاً تاریخ دیگرانی فردی و جمعی که در نسبت با او هستند.
2) تاریخ رسوبات پیشاارادی و غیرارادی و ناارادی که در نسبت با اراده‌ی او هستند، اعم از شرایط ماتریال تاریخی تا نظام‌های اکولوژیک تا برساخت‌های اراده‌زدودی اجتماعی، مثلاً جامعه‌ی تکنسینیستی خاصه در عصر تکنولوژی و فاکتورهای بوروکراتیک آن.
3) دیگر قوای خود نفس [=پسوخه] همچون احساسات و عواطف و تخیل (ایمجینیشن)
4) دیگر قوایِ خودِ روح [=گایست] همچون عشق و ایمان و خیال (فانتاسیا).
5) محدودیت‌ها و تعارض‌های سطوح و لایه‌های خود لوگوس خاصه اینتکلت و ریزن
پس از فهم توصیفی لوگوس ما به سطح نوموس می‌رسیم آنجاکه انسان می‌خواهد جامعه‌‌اش را به "شهر [=پولیس]" بدل کند، آزادی در سطح نوموس طبعاً بسیار پیچیده‌تر است. تعارضات عظیمی باید حل شود که مهم‌ترین آنها نسبت اراده‌ی فردی با چیزی چونان اراده‌ی جمعی یعنی حل تعارض خود لوگوس با نوموس. آیا نوموس کمالِ لوگوس است یا چیزی که نه ضرورتاً مطابق با آن که می‌تواند نابودکننده‌ی آن نیز دست کم در امکان‌هایی باشد؟! آیا مفاهیمی که روح جمعی را می‌سازند مانند مفاهیم هویت‌ساز می‌توانند با تصور یک اراده‌ی برتر نافی اراده‌ی فردی و سرکوب‌کننده‌ی آن در یک نگره‌ی کالکتیوسیتی باشند یا بلعکس تعالی‌دهنده‌ی اراده‌ی فردی در درکی ارگانیستی‌تر؟ همچنین نسبت خود آزادی با مفاهیمی همچون عدالت که آیا امکان تعارض نیز بین اینها وجود دارد و یا اصلاً اولویت با کدام است؟ یا با مفاهیمی همچون «اطاعت»! آیا اطاعت شق مخالف آزادی است یا به نوعی روی دیگر سکه‌ای که این رویش آزادی است؟ یا مفاهیمی همچون «قدرت» که در سطح اجتماعی به قدرت سیاسی بدل می‌شود چه نسبتی با آزادی دارند؟ نسبت ایده‌ی دولت با آزادی چیست؟ نفس مفهوم «آرکی» در حاق سیاست آیا به‌خودی خود نافی یا محدودکننده‌ی آزادی است؟
مدرسه
پنج شب با علی‌نجات غلامی؛ لایو در‌ اینستاگرام: با موضوع: "اراده به آزادی: از لوگوس تا نوموس" زمان: به زودی اعلام می‌شود. ازآنجاکه در عرصه‌ی عقلانیت، هر عملی مسبوق به روشن‌سازیِ نظری است، زیرسازیِ تئوریکِ کوتاه‌ترین مانیفستِ جهان، یعنی «زن، زندگی، آزادی»،…
اطلاعیه:
لایو اینستاگرام: با موضوع آزادی
ساعت 9 غروب
«فلسفه پایان نیافته است، بلکه چونان چیزی است که هنوز آغاز نشده است»

(از ورژن جدیدمان امشب رونمایی خواهیم کرد!)

اولین جلسه از سلسله‌‌لایوهای حول موضوع «زن، زندگی، آزادی» که هر کدام در فصلی حدوداً پنج‌جلسه‌ای بررسی خواهند شد، امشب ساعت هشتِ غروب در اینستاگرام برقرار خواهد بود. فصل اولِ ما حول مفهوم "آزادی" است که امشب را به کلیات مباحث فلسفی حول این مفهوم خواهیم پرداخت.
ما در حقیقت قصدمان پرداختن از بنیادی فلسفی است یعنی مسائل به سطوح سرشاخه‌ای سیاسی-اجتماعی خلاصه نمی‌شود، بلکه وارد ژرف‌ترین مسائل حول اراده‌ی آزاد و احتمال و ضرورت، از سطح لوگوسی تا نوموسی خواهیم شد. عمل و نظر دو روی یک سکه‌اند که وزن دو طرف باید همزمان سنگین شود تا تحولی اساسی شکل بگیرد. با مفروض گرفتن یک تعریف خام از "آزادی"، بدیهی است که هر چقدر هم نیروی علمی قوی باشد، به راحتی تخریب می‌شود.
نیازی به گفتن نیست که در سال جدید با فاصله‌گیری از ادبیاتِ فضای عمومی که عمدتاً تحت هژمونی گفتمان‌های ایدئولوژیک با تغذیه از مباحث جامعه‌شناختی و روانکاوی و امثالهم است، زبان و بیان کاملاً در سپهر فنیِ فلسفی خواهد بود که البته این ضرورتاً به معنای سخت بودن نیست، اما دیگر دستگاه واژگانی با لایوهای سابق متفاوت خواهد بود که تلاش خطایی میکردم که با هم‌سطح‌سازی با ادبیات جامعه‌شناسی و امثال آن، نوعی همدلی و امکان مفاهمه و گفت‌گو را برانگیزانم که تلاشی کاملاً بیهوده بود. این فقط از مباحث فلسفی کاریکاتور می‌ساخت. روشنفکری جامعه‌شناسی‌زده‌ی ایرانی غیرقابل گفت‌وگو است و تمامی گفت‌وگوهایش مونولوگ‌های همهمه‌ای نمایشی است. زیرا وقتی کلمه‌ات از حیث معنا ضعیف است با بالا بردن تن صدا و داد و قال و نمایش و ژست بدنی و مدیریت احیساسات و هیجان می‌خواهی به آن بار بدهی.
ما در جامعه‌ای هستیم که «سلسله‌مراتب علوم» و به‌طبع مسائل و مفاهیم در آن به هم ریخته است، این درک بدیهیِ اولیه که مسائل و مفاهیم هم‌سطح نیستند و برخی پایه‌ای‌تر از بقیه‌اند به هم ریخته است، این امر ناشی از نوعی «خودشیفتگی» خاصه در جامعه‌شناسی است که به نوعی آنارشیسم خاصه در علوم انسانی ختم شده است که نتیجه‌اش درنهایت سفلسطه و مغلطه است. حوالت مباحثی از سطوحی از حیات اجتماعی مثل عدالت به‌مثابه برابری، به سطوح معرفت‌شناختی، سبب خلط‌های عظیمی شده است که عملاً به پاک کردن صورت مسئله ختم شده است. این اصلی کاملاً روشن است که هر مفهومی که در دل یک علم "با آن" و نه ضرورتاً "از آن" بحث می‌شود، خود منوط و مشروط و متکی بر مفاهیمی پایه‌ای‌تر است که بسا در خود آن علم تعریف و روشن‌سازی نشده و مربوط به علمی پایه‌ای‌تر باشند. مثلاً مفهوم "زمان" را فیزیک به کار می‌بیندد ولی خودش آن را تعریف نمی‌کند. یا بسیاری از مفاهیم خود ریاضیات محض مثلاً کمتری/بیشتری، تساوی، کثرت/وحدت که ریاضیات محض آنها را ملحوظ گرفته و به کار می‌بندد. از این رو به قول ارسطو وظیفه‌ی یک علم اولی است که این مفاهیم را روشن سازد. در علوم انسانی نیز مثلاً یک جامعه‌شناس که از مفاهیم هانا آرنت برای توصیف و نقد یک وضعیت انضمامی استبدادی استفاده می‌کند، اول باید بداند که خود مفاهیم هانا آرنت سلسله‌مراتب دارند و مفاهیمی محوری‌ترند که درک آنها برای فهم سپهر فکری آرنت اولویت دارد، از جمله‌ی این مفاهیم پایه، مفهومِ « در-جهانِ-سیاسی-بودنِ» است که حال نسبت آرنت با هایدگر فقط یک نسبت عاطفی نبود، بلکه رابطه‌ی فکری مبنتی/مبتنا بود که از رهیافت فلسفی هایدگر در نگاه‌اش به سیاست استفاده می‌کرد؛ لذا فهم دقیقِ مفهومِ «در-جهان-سیاسی-بودنِ» آرنت مبتنی بر فهم دقیقی از مفهوم «در-جهان-بودن» هایدگر است و خود هایدگر نیز همکار و متأثر از هوسرل بود و تاجاییکه مفاهیم‌اش ابتنایی بر اندیشه‌ی هوسرل دارند مثلاً درک مفاهیمی مانند «بدنمندیِ روی‌آوردیِ بیناسوبژکتیوِ زیست‌جهانی» از هوسرل به نوبه‌ی خود به فهم دقیق‌ مفهوم هایدگر نیز هم در شباهت‌ها و هم در تفاوت‌ها و نوآوری‌های هایدگر، یاری می‌رسانند. بدین‌ترتیب کاملاً واضح است که درک اصیل فکری در حوزه‌ی نظر، زمانی ممکن است که این نسبت مبتنی/مبتنا درک شود. پس ادعای پوک برخی جامعه‌شناسان مبنی بر پرمدعا دانستن فلاسفه و «قله‌ی‌قاف‌بودگی»! ناشی از درک نکردن اصل به این بداهت و روشنی و شک‌ناپذیری است. این واضح است که فلسفه مقامش بنیادی است و کار فلسفی اولویت دارد (دقت شود که جامعه‌شناسانِ این حوالی، مشکل‌شان فیلسوف‌نما نیست، بلکه خود فلسفه را حتی اگر درست ورزیده شود طرد می‌کنند). حوالت دادن مباحث اجتماعی که این عدالت نیست و غیردموکراتیک است و طبقاتی و سرکوب‌گرانه است که فیلسوف در رأس دانش باشد! و پادشاهی کند! و باید انقلاب کرد و فیلسوف را سرنگون کرد، ناشی از «خلط مقولی» است.
مدرسه
پنج شب با علی‌نجات غلامی؛ لایو در‌ اینستاگرام: با موضوع: "اراده به آزادی: از لوگوس تا نوموس" زمان: به زودی اعلام می‌شود. ازآنجاکه در عرصه‌ی عقلانیت، هر عملی مسبوق به روشن‌سازیِ نظری است، زیرسازیِ تئوریکِ کوتاه‌ترین مانیفستِ جهان، یعنی «زن، زندگی، آزادی»،…
این نه کاری انقلابی بلکه بر سر شاخ نشستن و بن بریدن است. این معنای کاملاً روشنی دارد از وسط، دانش را بدون درک مبادی و مبانی، شروع کردن و گم شدن در سرزمین یاوه‌هاست، به اسم «ما جزئی و انضمامی حرف می‌زنیم» ما «کلی‌گویی نمی‌کنیم»، «حقیقتی در کار نیست»، «عصر کنش است نه نظرورزی» و از این قصه‌ها.
جامعه‌ی ما برایش از شام شب واجب‌تر، «بازسازی زیرسازیِ تئوریک حیاتِ اجتماعی‌اش» است. ملتی که فلسفه ندارد، مابقی چیزها را فقط برای از دست دادن دارد.
توضیحی از پروژه‌ی خطرناک‌تر از سرمایه‌داری

علی‌نجات غلامی

(طبعاً توضیح زیر برای کسانی که جانی ساده دارند حرف‌هایی خام به نظر می‌رسد، اما کسانی که نگاهی عمیق دارند متوجه‌ی آن چیز دیگرند!).

در این پروژه تلاش‌ام این است که نشان دهم سیستم سرمایه‌داری درواقع خودش قطعه‌ای از یک پازل بزرگ‌تر است، یعنی خودش بخشی از یک چرخه‌ی «گردش سرمایه» است که عناصری فراتر از "کالا" و فرایند تولید آن و روابط تولیدی و توزیعی و مبادلاتی حول آن، در قوام حیات سیاسی-اقتصادی و پیکربندی اجتماعی نقش دارند. عالم پیشاکالا یک عالم بی‌اهمیت نیست، مسیر تبدیل "استاف" یا "ماده‌ی خام" به کالا خود یک "عالم" است که تحلیل آن، منطق واقعی آنچه "جهان سوم" نامیده میشود را توضیح می‌دهد. همچنین نظام مصرف فقط تابعی از نظام تولید نیست. در فهم مارکسی از اقتصاد سیاسی از آنجاکه مارکس درون عالم میانی و "میانجی" بیکنی، یعنی اروپا، بود که کار وساطتی را قدرت اصلی چونان کار زنبور عسل می‌داند، توان دیدن دو عالم حول آن را نداشت، یعنی عالم ماده‌ی خام و عالم مصرف. لذا هنوز از سنخی یوروسنتریسم در تعمیم منطق اروپا بر فرایندی عام‌تر در رنج است. او نتوانست جهان را به‌مثابه یک کل ببیند. همچنین مشکل اساسی دیگر در کار مارکس لحاظ نکردن سوبژکتیویته خاصه در عالم مصرف و مقوله‌ی کیفیت است که مارکس تنها به کمیت ابژکتیو پیرو روح پوزیتیویستی روش‌شناسی‌اش اهمیت علمی می‌داد. بنابراین، نتوانست گزارشی جامع از کلیت جهان واقعی و نظم اقتصادی آن ارائه دهد. که البته این او را به سمت یک تبیین مکانیستی مبتنی بر روابط علیت کشانید که همواره در عرصه‌ی پراکسیس برای توجیه عاملیت سوژه‌ی انسانی در مقام انقلاب‌کننده با مشکل روبه‌رو بود. تلاش‌های او و پیروانش در دست به دامان اپیکور و کیرکگارد شدن برای باز کردن جایی برای عاملیت و اراده‌ی آزاد انسان به‌ماهو انقلابی در این روابط سرد علیت و ضرورت رواقیِ حاکم بر روح هگلیانیستی او، هرگز قرار نبود موفقیت‌آمیز باشد زیرا اساساً روش‌شناسی ره یافتن به ماهیت انسان بر اساس منطق علیت و ابژکتیویسم حاصل از آن نیست! منطق علیت انتزاع سوژه‌ای انسانی از طبیعتی وضع‌شده است که وضع‌کننده‌اش خود اوست، بنابراین همان‌طور که هایدگر به درستی اشاره دارد توضیح وضع‌کننده با منطق برآمده از وضع‌شده‌ی خودش یک دور به نام وضع‌شده‌انگاری یعنی پوزیتیویسم است.
من تلاشم این است که با یک روش‌شناسی پدیدارشناختی که ابژکتیویته و سوبژکتیویته را به نحوی هم‌پیوند بدون تقلیل منطق یکی به دیگری در نظر می‌گیرد و خاصه کمیت و کیفیت و در نتیجه تولید و مصرف را، گردش سرمایه را در هر سه عالم به‌نحو کامل فهم کنم. با چنین توصیفی است که می‌توان به نقد شیوه‌های واقعی سرکوب و استثمارِ خاصه ما مردمان جهان سوم پرداخت. چیزی به نام «شیوه‌ی تولید آسیایی» معنا ندارد، آسیا نیز بخشی از فرایندی است که خود فرایندِ بیکنیِ و میانجی‌گرانه‌ی تولیدِ موسوم به سرمایه‌داری بخشی از آن است.
به ساده‌ترین زبان ممکن - البته صرفاً برای درکی اولیه برای مخاطبان‌ام – نظم جهان به این شکل است: تقرر و قوام حیات اروپایی مدرن چونان یوتوپیای بیکنی مبتنی بر نوعی خاص از «کار» است، یعنی به بیان او "کارِ زنبور عسل": که ماده‌ی خام را از بیرون گرفته روی آن فرایندی «بهینه‌ساز» انجام داده و چیزی باارزش‌تر خروجی می‌دهد و "ارزش" را هم همان کار بهینه‌ساز تعریف می‌کند، تعریفی که از ویلیام پتی تا مارکس کاملاً بدیهی گرفته شده است. این یک تمثیل ساده نیست، بلکه قوام جهان مدرن و تعریف "قدرت" بر اساس این نوع کار است که با کار مورچه و ملخ و غیره فرق دارد. این یک کار وساطتی است. کاری که «ارزش» را بازتعریف می‌کند به‌مثابه «مدت زمان کار انجام‌شده». بنابراین، جدال و رقابت بر سر تصاحب این «ابزار بهینه‌ساز» و قرار گرفتن هر چه بیشتر در وضعیت میانجی‌تر است. پس هر چه بیشتر از بیرون ماده‌ی خام وارد کرده و محصول نهایی را به بیرون صادر کنیم «قدرتمندتریم». حال سئوال ساده: سرنوشت آن "بیرون‌ها" چه می‌شود؟ چه منطقی بر حیات اقتصادی آنها حاکم می‌شود؟ حیات اجتماعی-سیاسی آنها چگونه پیکربندی می‌شود؟ مکانیسم قدرت، رقابت و بازارشان چیست؟ این سئوالی است که نه به ویلیام پتی و اقتصاد سیاسی‌اش مربوط است و نه به مارکس و نقد اقتصاد سیاسی‌اش!
دغدغه‌ی مارکس این است که آنهایی که ابزار تولید ندارند را فقط "کارگرانی" بداند که در آن کارخانجات تولیدی دارند کار می‌کنند و از "ارزش افزوده"‌ بی‌بهره‌اند. دغدغه مارکس آنهایی که ابزار تولید ندارد چونان همان بیرونی‌هایی که ماده‌ی خام این دستگاه تولیدی را فراهم می‌آورند نیست.