Forwarded from شاهپور شهبازی. نویسنده، کارگردان، سیاسی مستقل
مشگل بزرگ اما این است اگرچه کنش فردی و پراکسیس جمعی، مبتنی بر اصل «منافع» هستند اما رابطهی «منافع» و «کنش» عیان و آشکار نیست بلکه منافع در «کنش» حضور «شبحوار» دارد، همان گونه که کار در کالا حضور شبحوار و شبههوار دارد. این «رازآمیزی» میدان بازی و عرصهی حضور و تاخت و تاز انواع ایدئولوژیها به مثابهی آگاهی کاذب و وارونه است. (که بعدا به آن میپردازم)
بنابراین همانگونه که هر کنش فردی و جمعی تجلی شبحوار و شبههوار منافع است و منافع در طول تاریخ ایدئولوژیزه شده است و انسان را از سرشت اجتماعیاش بیگانه و ازخودبیگانه کرده است، برعکس برداشت آقای «روزبه کمالی» در نقد و نفی فردیت در «فلسفهی پراکسیسم استعلایی» آورده است، فردیت واقعی انسانها در وهلهی اول درگسست از این مای طبقاتی، غیرانسانی، غیرعقلانی، وارونه، کاذب، متمایز و در مای انسانی، طبیعی، عقلانی، غیرطبقاتی اما کماکان تاریخی به عنوان فرد، کامل و رفع میشود. یعنی تجلی فردیت نه در همنواییهای گلهایی با «ما» بلکه در گسستها، زخمها، شکستها، تنهاییها، تبعیدها، انزواها، بیصداییها از این ما، و گشوده رو به افق آرمانی «منوما».
بخش اول پرسش «پراکسیس» را جمعبندی میکنم.
پرورژهی« پراکسیسم» در پی بازنمایی و بازتعریف دوگانهها بهمثابه وضعیتهای پویای کنش است. رفع، در اینجا نه به معنای سنتی حل، بلکه به معنای دیالکتیکیِ انهدام درونماندگار است؛ در همان معنایی که مارکس از نقد اقتصاد سیاسی آغاز میکند، نه برای بازسازی دستگاهی متقارن با هگل، بلکه برای نشاندادنِ ناسازهها، تعلیقها و امکانناپذیریها در دل خودِ ساختارها.
پروژهی «پراکسیسم»، برخلاف متافیزیک، خویشانتقادی را از آغاز به دلیل ماهیت بیقرار و پویای «پراکسیس» در بطن خود حمل میکند. پراکسیس در این جا یک کلیت انتزاعی نامفهوم نیست، بلکه مفهومی انضمامی منقلب کننده و منقلب شونده است.
نه دستگاهی متافیزیکی است و نه ساختاری برای رفع بنیادی دوگانهها. این پروژه کوششی است برای بازاندیشی فلسفه از دل تاریخ شکستها، سوژههای زخمخورده، زبانهای خاموش و ممکنساختن گفتوگوهای ناممکن از دل پراکسیس. بنابراین پراکسیس فرایند «شدن» در بنبست مقاومتها و نشدنهاست. پراکسیس در این فلسفه ملتقای لییبدو و مقاومت است.
پراکسیس در این معنا، نه پیروزی است و نه شکست است، نه رهایی است و نه نجات؛ بلکه تلاش برای فهم زیستن در دل امکانپذیری و امکانناپذیریِ پیروزی و شکست و رهایی و نجات است. اما این تمام ماجرا نیست، زیرا «پراکسیسم» به مثابهی «فلسفه» دارای صفت «استعلایی» است و ماهنوز هیچ چیز در مورد «استعلایی» نگفتهایم. بنابراین پرسش بعدی این است؛ استعلایی چیست؟
#شاهپور_شهبازی. (یکشنبه 5 مردادماه 1404)
https://t.iss.one/shahpour_shahbazi
(هرگونه پخش و استفاده از متنها تنها مستقیما از طریق این کانال و با ذکر منبع مجاز میباشد)
بنابراین همانگونه که هر کنش فردی و جمعی تجلی شبحوار و شبههوار منافع است و منافع در طول تاریخ ایدئولوژیزه شده است و انسان را از سرشت اجتماعیاش بیگانه و ازخودبیگانه کرده است، برعکس برداشت آقای «روزبه کمالی» در نقد و نفی فردیت در «فلسفهی پراکسیسم استعلایی» آورده است، فردیت واقعی انسانها در وهلهی اول درگسست از این مای طبقاتی، غیرانسانی، غیرعقلانی، وارونه، کاذب، متمایز و در مای انسانی، طبیعی، عقلانی، غیرطبقاتی اما کماکان تاریخی به عنوان فرد، کامل و رفع میشود. یعنی تجلی فردیت نه در همنواییهای گلهایی با «ما» بلکه در گسستها، زخمها، شکستها، تنهاییها، تبعیدها، انزواها، بیصداییها از این ما، و گشوده رو به افق آرمانی «منوما».
بخش اول پرسش «پراکسیس» را جمعبندی میکنم.
پرورژهی« پراکسیسم» در پی بازنمایی و بازتعریف دوگانهها بهمثابه وضعیتهای پویای کنش است. رفع، در اینجا نه به معنای سنتی حل، بلکه به معنای دیالکتیکیِ انهدام درونماندگار است؛ در همان معنایی که مارکس از نقد اقتصاد سیاسی آغاز میکند، نه برای بازسازی دستگاهی متقارن با هگل، بلکه برای نشاندادنِ ناسازهها، تعلیقها و امکانناپذیریها در دل خودِ ساختارها.
پروژهی «پراکسیسم»، برخلاف متافیزیک، خویشانتقادی را از آغاز به دلیل ماهیت بیقرار و پویای «پراکسیس» در بطن خود حمل میکند. پراکسیس در این جا یک کلیت انتزاعی نامفهوم نیست، بلکه مفهومی انضمامی منقلب کننده و منقلب شونده است.
نه دستگاهی متافیزیکی است و نه ساختاری برای رفع بنیادی دوگانهها. این پروژه کوششی است برای بازاندیشی فلسفه از دل تاریخ شکستها، سوژههای زخمخورده، زبانهای خاموش و ممکنساختن گفتوگوهای ناممکن از دل پراکسیس. بنابراین پراکسیس فرایند «شدن» در بنبست مقاومتها و نشدنهاست. پراکسیس در این فلسفه ملتقای لییبدو و مقاومت است.
پراکسیس در این معنا، نه پیروزی است و نه شکست است، نه رهایی است و نه نجات؛ بلکه تلاش برای فهم زیستن در دل امکانپذیری و امکانناپذیریِ پیروزی و شکست و رهایی و نجات است. اما این تمام ماجرا نیست، زیرا «پراکسیسم» به مثابهی «فلسفه» دارای صفت «استعلایی» است و ماهنوز هیچ چیز در مورد «استعلایی» نگفتهایم. بنابراین پرسش بعدی این است؛ استعلایی چیست؟
#شاهپور_شهبازی. (یکشنبه 5 مردادماه 1404)
https://t.iss.one/shahpour_shahbazi
(هرگونه پخش و استفاده از متنها تنها مستقیما از طریق این کانال و با ذکر منبع مجاز میباشد)
Telegram
شاهپور شهبازی. نویسنده، کارگردان، سیاسی مستقل
سینما، سیاست و فلسفه
ارتباط با ادمین کانال:
@shahpour_shahbazi_org
.
ارتباط با ادمین کانال:
@shahpour_shahbazi_org
.
جلسهی اول دورهی تاریخ فلسفه
علینجات غلامی
جلسهی اول: رئوس حکمت باستانی پیشایونانی در عصر مفصلی
جلسهی دوم دورهی تاریخ فلسفه
علینجات غلامی
جلسهی دوم: پیشاسقراطیان
دوستان عزیز دوره های «تاریخ فلسفه» «از یونان تا رنسانس» و «از رنسانس تا معاصر» به رایگان تقدیم شما. بازنشر هم مشکلی ندارد.
علینجات غلامی
علینجات غلامی