من سعی می کنم حالا که زیاد حس نوشتن نیست گاهی درسهایی و جلساتی را اینجا نشر دهم که طبعا از خیلی وجوه بهتر از متن است. درس به هر حال هم راحت است گوش دادن اش هم اینکه حرف کامل منعقد می شود. دراز به دراز روی تخت تان کپه مرگ تان را می گذارید و با صدای خسته و خش دار علی نجات غلامی به خواب می روید از اهنگ گوش دادن که بهتر است یا اینستاگرام را چرخیدن. البته فقط بحث حس ننوشتن نیست چون سخت مشغول آثارم نیز هستم ترجمه ها و تألیفاتی که دیگر بیش از این درنگ جایز نیست باید منتشرشان کنم. پست نویسی که دیگران دارند می نویسند خیلی هم با رعایت اصول تولید محتوا. قشنگ و شکیل تر از ما.
They ask me: "Why haven’t you written an article in English yet?!"
Truth is, I have nothing to say to Europeans. And I hate the idea of regurgitating their own words back to them, just to hear them say, "Bravo, you’ve understood us well!" As if I’m starving for their validation.
Though, there is one thing I want to say—but damn it, every language I turn to has already been colonized. No matter how I phrase it, it ends up sounding laughable.
Here’s my point: NASA and others are wasting their efforts sending mathematical messages into the cosmos. Mathematics is not a universal language. To this day, humanity has only broadcast one authentic message to the heart of the universe: the sound of Farhad’s pickaxe.
Ali N. Gholami
Truth is, I have nothing to say to Europeans. And I hate the idea of regurgitating their own words back to them, just to hear them say, "Bravo, you’ve understood us well!" As if I’m starving for their validation.
Though, there is one thing I want to say—but damn it, every language I turn to has already been colonized. No matter how I phrase it, it ends up sounding laughable.
Here’s my point: NASA and others are wasting their efforts sending mathematical messages into the cosmos. Mathematics is not a universal language. To this day, humanity has only broadcast one authentic message to the heart of the universe: the sound of Farhad’s pickaxe.
Ali N. Gholami
Forwarded from خانه اخلاقپژوهان جوان
📣🌿مدرسهٔ بهارهٔ مجازی «اخلاق و دین؛ روایتهای ناآشنا»🌿📣
#خانه_اخلاق_پژوهان_جوان با همکاری دانشکدهٔ فلسفهٔ #دانشگاه_ادیان_و_مذاهب برگزار میکند:
⏰از ۳۱ اردیبهشت تا ۲ خرداد (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه)از ساعت ۱۴ تا ۲۰
👨🏫اساتید دوره (به ترتیب جلسات):
1⃣#سروش_دباغ
2⃣#رضا_سلیمان_حشمت
3⃣#علینجات_غلامی
4⃣#احمد_رجبی
5⃣#علی_چاوشی
6⃣#مهدی_صدفی
7⃣#سیدمحمدتقی_چاوشی
8⃣#محمدجعفر_محلاتی
9⃣#غلامرضا_ذکیانی
🔟#بیژن_عبدالکریمی
📄با اعطای گواهی حضور از طرف دانشگاه ادیان و مذاهب و خانهٔ اخلاق پژوهان جوان.
دبیر برگزاری: امیر دانش
🖥در بستر اسکایروم
🔹 اگر طلبه یا دانشجو هستید، میتونید با ۲۵ درصد تخفیف در این دوره ثبتنام کنید. برای دریافت کد تخفیف، به ادمین پیام دهید.
⭕️لینک معرفی دوره و عنوان جلسات
https://ethicshouse.ir/madrese-bahare-1404/
⭕️لینک ثبتنام
https://ethicshouse.ir/madares-al-akhlaq/
همچنین، میتوانید برای ثبتنام، به ادمین مراجعه کنید.
@AdEthicshouse
اینجا چراغی روشن است...
@ethicshouse
#خانه_اخلاق_پژوهان_جوان با همکاری دانشکدهٔ فلسفهٔ #دانشگاه_ادیان_و_مذاهب برگزار میکند:
⏰از ۳۱ اردیبهشت تا ۲ خرداد (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه)از ساعت ۱۴ تا ۲۰
👨🏫اساتید دوره (به ترتیب جلسات):
1⃣#سروش_دباغ
2⃣#رضا_سلیمان_حشمت
3⃣#علینجات_غلامی
4⃣#احمد_رجبی
5⃣#علی_چاوشی
6⃣#مهدی_صدفی
7⃣#سیدمحمدتقی_چاوشی
8⃣#محمدجعفر_محلاتی
9⃣#غلامرضا_ذکیانی
🔟#بیژن_عبدالکریمی
📄با اعطای گواهی حضور از طرف دانشگاه ادیان و مذاهب و خانهٔ اخلاق پژوهان جوان.
دبیر برگزاری: امیر دانش
🖥در بستر اسکایروم
🔹 اگر طلبه یا دانشجو هستید، میتونید با ۲۵ درصد تخفیف در این دوره ثبتنام کنید. برای دریافت کد تخفیف، به ادمین پیام دهید.
⭕️لینک معرفی دوره و عنوان جلسات
https://ethicshouse.ir/madrese-bahare-1404/
⭕️لینک ثبتنام
https://ethicshouse.ir/madares-al-akhlaq/
همچنین، میتوانید برای ثبتنام، به ادمین مراجعه کنید.
@AdEthicshouse
اینجا چراغی روشن است...
@ethicshouse
خانه اخلاقپژوهان جوان
📣🌿مدرسهٔ بهارهٔ مجازی «اخلاق و دین؛ روایتهای ناآشنا»🌿📣 #خانه_اخلاق_پژوهان_جوان با همکاری دانشکدهٔ فلسفهٔ #دانشگاه_ادیان_و_مذاهب برگزار میکند: ⏰از ۳۱ اردیبهشت تا ۲ خرداد (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه)از ساعت ۱۴ تا ۲۰ 👨🏫اساتید دوره (به ترتیب جلسات): 1⃣#سروش_دباغ…
توضیح: بنده به پیشنهاد دوست خوش اخلاق و خوشفکرم اقای علی چاوشی قرار شده ارائه ای درباب خاستگاه های پدیدارشناسی دین و اخلاق از لحظه برنتانویی تا قوام مسائل به شکل پدیدارشناسانه در شلر و هوسرل و ادیت اشتاین کلیاتی بیان کنم که چگونه پدیدارشناسی علیه دو جبهه ی جاری در دین و اخلاق یعنی اخلاق صوری-ایده آل کانتی و اخلاق ماتریال یوتیلیتارینستی بنتامی اعلام موضع کرد. دیگر بیش از این ما را تقاطعی نیست با همعکسان. البته ذکر خیر اقای رجبی را شنیده ام که می گویند خوب است، خدای خیام حافظش باشد. بقیه را من هم مثل شما. علی نجات غلامی
برگِم تارِش خَم و رَش سِرِشتَه
وَ پِشتِ بورش و زویخ نبشتَه
و اُور منالو کارِش وارشتَه
راخیزِ توقآو کی جای کِشتَه!
نه خو نه گن بی، دونیای طبعﹾکار
آیم مِداش کِرد، کِردِش معنیدار
و گَنِت گَن کِرد و خوت نَبی کار
تو لا بان هوساین اُویش آیشتتَ هوار
ناموسِش بِفَم، قاموسِش پَذیر
گُزیرِش گُریز، تَن بِی ناگزیر
قَرتی ندارو و جوان و پیر
جیلدار اَوَسَ و قابِش اسیر
هاتِت مَنشتَ، نِهاتِت رَوِشت
تو کار دَس وِژتین، کَسِت نَسِرِشت
دفتردار عالم وَ غاز سرنوشت
تو گامت هیز دا، اُویش مینوشت
راگی سیاست، هوزِ منتدار
تا جای دُرُس بی، دنیاش بی مَدار
دین و سیاست، راگان جیاکار
یه لا چی اوه نَگِرت یِه لا کار
اسیرِم وَ دَس یِه گَل فِرِشته
که کار گِل نکه، ای کارَ زِشته
مِه گیانم گِله وه شو آغِشته
کولا دَس وژم، وَ لام بَهِشته
علی خوسههَور، علی سیفاکَر
دَم یَوارانی اِی مال دایُو دَر
راگی «بِسازی» و پا گِرتَه وَر
سازی و سازی، تمویرُو تَوَر
دوبیتی های اومانیستی به زبان لکی از علی نجات غلامی
وَ پِشتِ بورش و زویخ نبشتَه
و اُور منالو کارِش وارشتَه
راخیزِ توقآو کی جای کِشتَه!
نه خو نه گن بی، دونیای طبعﹾکار
آیم مِداش کِرد، کِردِش معنیدار
و گَنِت گَن کِرد و خوت نَبی کار
تو لا بان هوساین اُویش آیشتتَ هوار
ناموسِش بِفَم، قاموسِش پَذیر
گُزیرِش گُریز، تَن بِی ناگزیر
قَرتی ندارو و جوان و پیر
جیلدار اَوَسَ و قابِش اسیر
هاتِت مَنشتَ، نِهاتِت رَوِشت
تو کار دَس وِژتین، کَسِت نَسِرِشت
دفتردار عالم وَ غاز سرنوشت
تو گامت هیز دا، اُویش مینوشت
راگی سیاست، هوزِ منتدار
تا جای دُرُس بی، دنیاش بی مَدار
دین و سیاست، راگان جیاکار
یه لا چی اوه نَگِرت یِه لا کار
اسیرِم وَ دَس یِه گَل فِرِشته
که کار گِل نکه، ای کارَ زِشته
مِه گیانم گِله وه شو آغِشته
کولا دَس وژم، وَ لام بَهِشته
علی خوسههَور، علی سیفاکَر
دَم یَوارانی اِی مال دایُو دَر
راگی «بِسازی» و پا گِرتَه وَر
سازی و سازی، تمویرُو تَوَر
دوبیتی های اومانیستی به زبان لکی از علی نجات غلامی
Forwarded from مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار میکند:
📌 آغازگاههای پدیدارشناسی هنر
🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه
۸ جلسه (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد
🔴 حضوری، آنلاین، آفلاین
📮 برای ثبتنام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
📌 آغازگاههای پدیدارشناسی هنر
🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه
۸ جلسه (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد
🔴 حضوری، آنلاین، آفلاین
📮 برای ثبتنام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
نقش محمد ابن عبدالله در تاریخ و سکولاریسم
طرف استدلالش این شکلی بود:
1) صغری: اساساً هر دینی محصول یک فرایند است.
2) کبری: اگه به وجود تاریخی محمد ابن عبدالله قائل باشیم یعنی در این قاعده استثنی قائل شدیم
3) نتیجه: پس محمد ابن عبدالله وجود تاریخیاش زیر سئوال است!
خدات شکر برای سطح مغالطهات!
1) صغری را دقیقاً از کجا آوردی؟
2) کبری نه یک مقدمه (چراکه در صور شانزدههی قضایای بوعلی مینگنجد) بلکه خودش یک استدلال مغالطی با ترور کبری است و یک پیشفرض است.
3) نتیجه نه ربطی به صغری دارد نه کبری نه سمیه.
توضیحاتی لازم است:
اگر لائیتیسته این مهملات است، پس باید قاطعانه توضیحات زیر را بدهم:
لائیتیسیته، از ریشهی کلمهی "لائوس" یونانی یعنی انسان عادی و عامی است که در مقابل نهادهای قدرت سیاسی-دینی خودبنیادیاش را با «قطع دخالت خدایان» در تعیین تقدیر خویش بهطور پراتیک و تبیین تئوریک خود-بسندهی عقلیِ [=دلیلیِ] «هرآنچه هست در سگانهی تماتیزهی خدا، خود و جهان» به دست آورد. این یعنی تقرر لوگوس و رهایی از میتوس و حرکت از لوگوس به سمت نوموس که در این سطح سکولاریسم لازمهی لائیتیسیته است که قطع دخالت خدایان در فهم نظری و عملی، به معنای جدایی دین از سیاست است. اما خود دین در تجارب و معانیاش موضوع تعقل همچنان هست. بنابراین، اگر ما بخواهیم یک لائیتیسته در ایران داشته باشیم باید متمرکز بر یک تبیین عقلانی امور مربوط به انسان، جهان و امور الهی باشیم در سطح لوگوس و جدایی نهادهای دینی از سیاست در سطح نوموس. اما اسلامستیزی به روش تاریخیانگارانه یک تقلیلگرایی از نوع جدلی-مغلطی است که هیچ ثمرهای بجز تعصب دو جبههی سطحیت در پی نخواهد داشت.
اما اگر سکولاریسم محقق شود آنگاه با دینی همچون اسلام چه باید کرد؟ اسلام دیگر یک دسته گزاره و دعاوی و یک نظام خاص معرفتی نظری و عملی در بافتار زیست-جهان است که مورد ارزیابی پدیدارشناسانه قرار میگیرد. همانطورکه کانت قرآن را محل توجهی کمابیش پدیدارشناسانه قرار میدهد دو رکن محوری در این متن در حوزهی عقل نظری و عقل عملی در کار است: توحید و انفاق. اصل توحید که معنایی غایتشناختی [=تلئولوژیک] در معنیِ آخرتشناختی [=اسکتولوژیک] چونان «قیامت» دارد و اصل انفاق که گزارهی پایهای یک نظام اخلاقی در حیات عملی است. اسکتولوژی از نیازهای خود عقل محض است برای تبیین معنا در جهان که از قدرت تبیینی خودش خارج است. بنابراین رجوع انسان به تجارب دینی از روی سادهلوحیاش نیست بلکه اتفاقاً از نبوغ او برای تببین و فهم معنای غایی و هدف در جهان است. انفاق، محور فروع قرآنی باید در نظر گرفته شود و کاملاً حق با کانت است. چون فقه چونان معنایی حقوقی، «جعلی» است و ربطی به قرآن ندارد، قرآن یک کتاب قانون نیست بلکه بالاتر از امر قانونی، در حوزهی امور اخلاقی است. پس آخوند، امری غیراسلامی است. مثال:
به شما توصیهی اخلاقی میکنم که از هر ده لقمه یک لقمه را با فقیری بده نه سیرترت می کند نه گرسنهتر. همین جمله را رعایت کنی آدم نیکی خواهی بود. این جمله اصلا حرف بدی نیست و شما گاردی در مقابلش نداری. اما قانون میگذارم که طبق چنین توصیهای یک دهم درآمدت را مالیات بپرداز. این رسماً سنگینترین و فسادبرانگیزترین نظام مالیاتی در کل تاریخ است! حالا برو قرآن را دوباره بخوان ببین جملاتاش کداماند؟!
اما نقش محمد ابن عبدالله در تاریخ. اولاً هیچ اهمیتی ندارد ثابت شود شخصیتی واقعی بود یا نبود، آنچه مهم است ایدهی منحصربهفرد و تأثیرگذار این شخصیت در مسیر اصلی تاریخ است. در نگاه کودکانهی تاریخیانگارانه تصور میشود با تشبیه دو آیه از قرآن با کتاب مقدس یا متون دیگر متن از اعتبار میافتد درحالیکه اینطور نیست. ایدهی کلی قرآن کاملاً منحصربه فرد و بیسابقه است و همین ایده است که در تاریخ اثرگذار بوده است. در حالیکه بودیسم و دیگر نگاههای شرقی و ادیان ابراهیمی سابق تا مسیحیت، پاکی و پالایش را مبتنی بر جهانزدایی و زمینزدایی میکردند محمد ابن عبدلله پلی بین زمین و آسمان میزند و "زمینیسازی" [=موندالیزاسیون] را وارد دین میکند و همین موندالیزاسیون محمدی –نه اینکارنیشن مسیح برخلاف تصور هگل – بود که شرط امکان سکولاریزاسیون مدرن بود.
نتیجه: شخصیتی به نام محمد ابن عبدالله از پراهمیتترین چهرههای کلیدی تاریخ تمدن بشری است و کاملاً شخصیتی مثبت است که در تنهی حرکت تمدن به سوی کمال قرار میگیرد و نادیده گرفتن او باعث شکاف عظیم در فهم تاریخ بشر و معنای آن میشود.
علینجات غلامی
طرف استدلالش این شکلی بود:
1) صغری: اساساً هر دینی محصول یک فرایند است.
2) کبری: اگه به وجود تاریخی محمد ابن عبدالله قائل باشیم یعنی در این قاعده استثنی قائل شدیم
3) نتیجه: پس محمد ابن عبدالله وجود تاریخیاش زیر سئوال است!
خدات شکر برای سطح مغالطهات!
1) صغری را دقیقاً از کجا آوردی؟
2) کبری نه یک مقدمه (چراکه در صور شانزدههی قضایای بوعلی مینگنجد) بلکه خودش یک استدلال مغالطی با ترور کبری است و یک پیشفرض است.
3) نتیجه نه ربطی به صغری دارد نه کبری نه سمیه.
توضیحاتی لازم است:
اگر لائیتیسته این مهملات است، پس باید قاطعانه توضیحات زیر را بدهم:
لائیتیسیته، از ریشهی کلمهی "لائوس" یونانی یعنی انسان عادی و عامی است که در مقابل نهادهای قدرت سیاسی-دینی خودبنیادیاش را با «قطع دخالت خدایان» در تعیین تقدیر خویش بهطور پراتیک و تبیین تئوریک خود-بسندهی عقلیِ [=دلیلیِ] «هرآنچه هست در سگانهی تماتیزهی خدا، خود و جهان» به دست آورد. این یعنی تقرر لوگوس و رهایی از میتوس و حرکت از لوگوس به سمت نوموس که در این سطح سکولاریسم لازمهی لائیتیسیته است که قطع دخالت خدایان در فهم نظری و عملی، به معنای جدایی دین از سیاست است. اما خود دین در تجارب و معانیاش موضوع تعقل همچنان هست. بنابراین، اگر ما بخواهیم یک لائیتیسته در ایران داشته باشیم باید متمرکز بر یک تبیین عقلانی امور مربوط به انسان، جهان و امور الهی باشیم در سطح لوگوس و جدایی نهادهای دینی از سیاست در سطح نوموس. اما اسلامستیزی به روش تاریخیانگارانه یک تقلیلگرایی از نوع جدلی-مغلطی است که هیچ ثمرهای بجز تعصب دو جبههی سطحیت در پی نخواهد داشت.
اما اگر سکولاریسم محقق شود آنگاه با دینی همچون اسلام چه باید کرد؟ اسلام دیگر یک دسته گزاره و دعاوی و یک نظام خاص معرفتی نظری و عملی در بافتار زیست-جهان است که مورد ارزیابی پدیدارشناسانه قرار میگیرد. همانطورکه کانت قرآن را محل توجهی کمابیش پدیدارشناسانه قرار میدهد دو رکن محوری در این متن در حوزهی عقل نظری و عقل عملی در کار است: توحید و انفاق. اصل توحید که معنایی غایتشناختی [=تلئولوژیک] در معنیِ آخرتشناختی [=اسکتولوژیک] چونان «قیامت» دارد و اصل انفاق که گزارهی پایهای یک نظام اخلاقی در حیات عملی است. اسکتولوژی از نیازهای خود عقل محض است برای تبیین معنا در جهان که از قدرت تبیینی خودش خارج است. بنابراین رجوع انسان به تجارب دینی از روی سادهلوحیاش نیست بلکه اتفاقاً از نبوغ او برای تببین و فهم معنای غایی و هدف در جهان است. انفاق، محور فروع قرآنی باید در نظر گرفته شود و کاملاً حق با کانت است. چون فقه چونان معنایی حقوقی، «جعلی» است و ربطی به قرآن ندارد، قرآن یک کتاب قانون نیست بلکه بالاتر از امر قانونی، در حوزهی امور اخلاقی است. پس آخوند، امری غیراسلامی است. مثال:
به شما توصیهی اخلاقی میکنم که از هر ده لقمه یک لقمه را با فقیری بده نه سیرترت می کند نه گرسنهتر. همین جمله را رعایت کنی آدم نیکی خواهی بود. این جمله اصلا حرف بدی نیست و شما گاردی در مقابلش نداری. اما قانون میگذارم که طبق چنین توصیهای یک دهم درآمدت را مالیات بپرداز. این رسماً سنگینترین و فسادبرانگیزترین نظام مالیاتی در کل تاریخ است! حالا برو قرآن را دوباره بخوان ببین جملاتاش کداماند؟!
اما نقش محمد ابن عبدالله در تاریخ. اولاً هیچ اهمیتی ندارد ثابت شود شخصیتی واقعی بود یا نبود، آنچه مهم است ایدهی منحصربهفرد و تأثیرگذار این شخصیت در مسیر اصلی تاریخ است. در نگاه کودکانهی تاریخیانگارانه تصور میشود با تشبیه دو آیه از قرآن با کتاب مقدس یا متون دیگر متن از اعتبار میافتد درحالیکه اینطور نیست. ایدهی کلی قرآن کاملاً منحصربه فرد و بیسابقه است و همین ایده است که در تاریخ اثرگذار بوده است. در حالیکه بودیسم و دیگر نگاههای شرقی و ادیان ابراهیمی سابق تا مسیحیت، پاکی و پالایش را مبتنی بر جهانزدایی و زمینزدایی میکردند محمد ابن عبدلله پلی بین زمین و آسمان میزند و "زمینیسازی" [=موندالیزاسیون] را وارد دین میکند و همین موندالیزاسیون محمدی –نه اینکارنیشن مسیح برخلاف تصور هگل – بود که شرط امکان سکولاریزاسیون مدرن بود.
نتیجه: شخصیتی به نام محمد ابن عبدالله از پراهمیتترین چهرههای کلیدی تاریخ تمدن بشری است و کاملاً شخصیتی مثبت است که در تنهی حرکت تمدن به سوی کمال قرار میگیرد و نادیده گرفتن او باعث شکاف عظیم در فهم تاریخ بشر و معنای آن میشود.
علینجات غلامی
قومیت، ملیت و دین تضادهایشان کاملاً برساختی است.
دین و ملیت هیچ تضاد ماهوی و ذاتیای ندارند. لازم نیست عیسی مسیح آمریکایی باشد تا آمریکاییها مسیحی باشند. بنابراین، خیلی از مردم ایران هم میتوانند ایرانی باشند و مسلمان هم باشند. آنچه متضاد است "سیاستِ دینی" است. ذات سیاست دنیوی است و بنابراین، "جمهوری" و "اسلامی" دو واژهی دافع هماند و "جمهوری اسلامی" در حد "دایرهی مربع" متناقض است.
قومیت و ملیت هم تضاد ندارند که یا قومگرا باشیم یا ملیتگرا. آنچه در ایران معاصر اتفاق افتاده است پدیدهی کاملاً معنادار «استعمار داخلی» است که قومیت و گروهی ملیت را طوری به نحو مصادره به مطلوبی "بازتعریف" و در نتیجه بهانه کردهاند که استثمار اقوام و گروهها و حاشیهها را موجه جلوه دهند و در مقابل به اقوام هم این ایده را تزریق کردهاند که برای مقابله و مقاومت در مقابل مفهوم ملیت بایستید! تا خوب خائن هم جایتان بزنیم. مقاومت قومی فقط و فقط از خلال نقد استعمار داخلی و صور آن معنا دارد پیش کشیدن مبحث ملیت نقض غرض است. بله نقد مفهوم مصادره به مطلوب شدهی ملیت میتواند ذیل نقد استعمار داخلی معنادار باشد اما نه ایستادن در مقابل خود مفهوم ملیت که بازی دوسر باخت است.
علینجات غلامی
دین و ملیت هیچ تضاد ماهوی و ذاتیای ندارند. لازم نیست عیسی مسیح آمریکایی باشد تا آمریکاییها مسیحی باشند. بنابراین، خیلی از مردم ایران هم میتوانند ایرانی باشند و مسلمان هم باشند. آنچه متضاد است "سیاستِ دینی" است. ذات سیاست دنیوی است و بنابراین، "جمهوری" و "اسلامی" دو واژهی دافع هماند و "جمهوری اسلامی" در حد "دایرهی مربع" متناقض است.
قومیت و ملیت هم تضاد ندارند که یا قومگرا باشیم یا ملیتگرا. آنچه در ایران معاصر اتفاق افتاده است پدیدهی کاملاً معنادار «استعمار داخلی» است که قومیت و گروهی ملیت را طوری به نحو مصادره به مطلوبی "بازتعریف" و در نتیجه بهانه کردهاند که استثمار اقوام و گروهها و حاشیهها را موجه جلوه دهند و در مقابل به اقوام هم این ایده را تزریق کردهاند که برای مقابله و مقاومت در مقابل مفهوم ملیت بایستید! تا خوب خائن هم جایتان بزنیم. مقاومت قومی فقط و فقط از خلال نقد استعمار داخلی و صور آن معنا دارد پیش کشیدن مبحث ملیت نقض غرض است. بله نقد مفهوم مصادره به مطلوب شدهی ملیت میتواند ذیل نقد استعمار داخلی معنادار باشد اما نه ایستادن در مقابل خود مفهوم ملیت که بازی دوسر باخت است.
علینجات غلامی
Roham Rule:
What is necessarily correct in theory may not necessarily be correct in practice, but what is necessarily incorrect in theory is necessarily incorrect in practice as well
قاعدهی رُهام:
آنچه ضرورتاً در نظر صحیح است ممکن است ضرورتاً در عمل صحیح نباشد، اما آنچه ضرورتاً در نظر ناصحیح است در عمل نیز ضرورتاً ناصحیح است.
What is necessarily correct in theory may not necessarily be correct in practice, but what is necessarily incorrect in theory is necessarily incorrect in practice as well
قاعدهی رُهام:
آنچه ضرورتاً در نظر صحیح است ممکن است ضرورتاً در عمل صحیح نباشد، اما آنچه ضرورتاً در نظر ناصحیح است در عمل نیز ضرورتاً ناصحیح است.
Forwarded from مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار میکند:
📌 آغازگاههای پدیدارشناسی هنر
🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه
۸ جلسه (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد
🔴 حضوری، آنلاین، آفلاین
📮 برای ثبتنام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
📌 آغازگاههای پدیدارشناسی هنر
🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه
۸ جلسه (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد
🔴 حضوری، آنلاین، آفلاین
📮 برای ثبتنام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82