بچه‌های مولانا
1.55K subscribers
6 videos
300 links
🔸️انتشار بهترین نمونه‌های غزل امروز افغانستان
🔹️زیر نظر انجمن ادبی خانه مولانا

کانال انجمن:
@khanamwlana
Download Telegram
🔴#قیام_الدین_قاطع

دنیای پر از شادی ازمن شکل می گیرد
یک آسمان آبادی از من شکل می گیرد

روزی که میپوشی لباس سبز و میآیی
یک پرچم آزادی از من شکل می گیرد

امواج دریای تنت ظاهر که میگردد
قایق و آنهم بادی از من شکل می گیرد

وقتی که شیرین میکنی باخود خیالاتم
کار خانه ای قنادی* از من شکل می گیرد

ای دختر زیبا و هم با عفت بلخی !
با یاد تو دهدادی* از من شکل می گیرد

..............................................................................................................................
۱ _ قند سازی
۲_روستایی در نزدیکی بلخ
#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#علی_بیانی

زندگی با هرچه دارد، بیش یا کم، یک ‌طرف
ترس بعد از مردن و فردای مبهم، یک طرف

ما به جرم بی گناهی سوختن آموختیم
اشتباه حضرت حوا و آدم، یک طرف

آرزوی جوی شیر و مستی و انگور و حور
می‌برد ما را بهشت و یا جهنم، یک طرف

جنگ و سنگ و نام و ننگ و زخم های شعله ور
انتحاری، سوگواری، گریه و غم، یک طرف

حرف‌های تلخ بسیار است، باید بگذریم
آخ! یک‌شب لذت آغوش مریم، یک طرف

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_احسان_هاشمی

من هم به تو ، ولی تو به من مبتلا تری
تو با من از تمام جهان آشنا تری

بالا بلند ! بین تمام رقیب ها
زیبا تری ؛ قشنگ تری ؛ دلربا تری

چشمِ منی ، به قصدِ اجابت چه سوزناک
در لحظه های پر ملکوتِ دعا ، تری

فریادِ خسته ی تو به جایی نمی رسد
انگار از سکوتِ خودت بی صدا تری !

این را بفهم سینه ی جنگل که در گرفت
فرقی نمی کند که تو خشکی و یا تری !

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_سید_موسی_ذکی_زاده

قند است سخن هایت و چای است لبانت
مانند پیاله ست، که داغ است دهانت

نرم است دل گوش من از ناز صدایت
گرم است چو آغوش تو آهنگ بیانت

پلک تو همان موج ملایم، لب دریاست
من نیز گهر چین غزل های روانت

گل کرده گره در گره آن موی طلایی
سرشار از الطاف بهار است خزانت

موسیقی و می، شبنم وگل، ماه و ستاره
یعنی که جهان پر شده از نام و نشانت

من گم شده ی آتش و آشفتگی و زخم
تو گل شده ی ناز که سبز است جهانت

سرگشته به دریا زده ام تا برسانم
بی راهنما قایق خود را به کرانت

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_رامین_مظهر

آکنده سرتاپایم از یک حسِ نامانوس
یادم نخواهی کرد آه افسوس، آه افسوس

من ماهی ام، یک ماهی از دریا چه می‌خواهد؟
ای چشم‌های آبی ات همزاد اقیانوس

آزرده ام از تو؛ ولی آخر چه خواهد کرد
ماهی اگر یک روز از دریا شود مایوس؟

وقتی شبیه ماهیان من عاشق آبم
گیلاس خود را با تنفر ساختی معکوس

این گز و این میدان، رقیب من نخواهد شد
نه شهرت سهراب، نه غوغای کیکاووس

چشمان تو آبی‌ست پس تردید در این نیست
که آسمان آبی‌ست هم در بلخ، هم در طوس

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#سید_حیدر_احمدی_بلندی

با دست و پایم٬ با دل شعله‌ورِ خاموش
قصد تصرف می‌کنم با لشکر خاموش

شاید تظاهر باشد این‌که عاشقت هستم
خالی‌ست از خواب و خیالت این سرِ خاموش

چیزی نمانده در بساطم غیر خاکستر
بلوای آتش دارد این خاکستر خاموش

وقتی موازی رفتنم با تو میسر نیست
باید بسوزم مثل یک روشنگر خاموش

یک پلک روشن٬ پلک دیگر ساکت و سردم
می‌ترسم از برق نگاهم٬ این ترِ خاموش

دیگر مجال گفتن شعر شکایت نیست
باید برقصم با قلم در دفتر خاموش

من می‌روم٬ تو روزگارت آفتابی باد
آن اول خاموش و این هم آخر خاموش...

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_سیده_تکتم_حسینی

لبخند می زنند خزان ها به خاری ام
تقویم چارفصلِ پر از بی بهاری ام

گم کرده ام به ساحل تو راه و چاه را
رودم ولی به دامن مرداب جاری ام

مثل پرنده عاقبتم دام می شود
هر وقت که به حال خودم می گذاری ام

آدینه ها و عقربه ها شاهدند که
من هرچه نیستم همه چشم انتظاری ام

دارم میان غصه و غم کم می آورم
وقتش رسیده است بیایی به یاری ام

باید خودت بیایی و کاری کنی، که من-
جانِ به لب رسیده ام و زخم کاری ام

این بار را به جای تو من گریه می کنم
محبوب من.. بخند اگر دوست داری ام

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_عفیف_باختری

با خون خود دوباره رقم می‌زنم ترا
ای زنده‌گی ساده به‌هم می‌زنم ترا

امروز اگر به کام دل خسته نگذری
فردا مگر به فرق سرم می‌زنم ترا؟

گیرم به گوش هرکه صدای تو خوش نخورد
گیتار من! برای خودم می‌زنم ترا

تو خوش‌ترین فروغ حیاتی به چشم من
کی پیش آب و آیینه کم می‌زنم ترا؟

در جذر و مد، سرود من از تو لبالب است
در ساز زیر و نغمۀ بم می‌زنم ترا

آهسته، اشپلاق‌زنان، درد دل‌کنان
در جاده صبح زود، قدم می‌زنم ترا

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#شهباز_ایرج

روزهای مرده در تابوت تقویم تو ام
ای فراموشی صدها ساله تقدیم تو ام

هیچ تصویری در این عالم به ابهام تو نیست
پس نمی‌دانم چرا مشغول ترسیم تو ام

سال دیگر می‌شود؛ اما من ای گور بزرگ
سه صد و شصت و ششم خاموشی از بیم تو ام

این زمین و آسمان افتاده در جان من‌اند
هر یکی با ادعای این‌که من نیم تو ام

آسمان یاد آرد از اناالیه راجعون
خاک می‌گوید که من کان زر و سیم تو ام

نی زرم می‌باید ای دنیا و نی چیز دگر
مرده‌ای در من کنون در فکر ترحیم تو ام

عاقبت یک‌روز هم نوبت به من خواهد رسید
لاجرم ای مرگ خاموشانه تسلیم تو ام

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_بشیر_رحیمی

امروزها تصویر آوازم سرازیر است
کو چشمِ گوشی؟ تا بگوید این چه تصویر است

مانند عکس نی در آب، از ناله محرومم
جوش گره سر تا به پایم نقش زنجیر است

من بازتاب کیستم این گونه وارونه؟
اینجا بغیر از من کسی محکوم تقدیر است؟

غیر از گره، چشمی به روی من نزد لبخند
زنجیرم و چشم گلویم از گره، سیر است

می‌خواهم از خود سردرآرم؛ من کی‌ام؟ اما
تقویمِ ماه آخر سالم؛ دگر دیر است

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_سید_حسن_مبارز

ماییم و انتظار فراوان، بدون برف
آیا شنیده اید زمستان، بدون برف؟

دیماه رفت و بهمن و اسفند این چنین
دارند می رسند به پایان بدون برف

ای ابرهای سر به هوا لحظه ای درنگ
هرگز مباد کوچه، خیابان بدون برف!

صبح بدون سر زدن عشق، غربت است
هرگز مباد کوه و بیابان بدون برف

سخت است در تهاجم عصیان قدم زدن
در کوچه های سرد خراسان بدون برف

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemolana
🔴#_حسن_آذرمهر

بیا بپیچ سر اصل ماجرا، انگور
پرنده باش! بپر شاخه، شاخه تا انگور

پرنده باش برو تاک، تاک مستی کن!
که تازه می‌کند این چند لحظه را انگور

کمی سفید، کمی ساده باش؛ تا برسی
به سرنوشت تمام پیاله‌ها، انگور!

دو دست شاخۀ انجیر و گونه‌ها نارنج
دهان تان گل قند و لب شما انگور

پرنده باش به این چند روز فکر نکن!
فقط بپیچ سر اصل ماجرا، انگور!

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana
🔴#روح_الامین_امینی

یک پتو انداخت روی شانه هایم، سرد بود!
چای داغی ریخت در لیوان برایم، سرد بود!

بی تو برف آمد قدم‌هایم پریشان‌تر شدند
می‌گذشتم از خیابان ردپایم سرد بود

موقع رفتن شنیدی حرف‌هایم را ولی
موقع رفتن تو می‌فهمی صدایم سرد بود

بی تو یلدای مرا شب‌ها تصور کرده‌اند
آن شب یلدا پذیرفتم دعایم سرد بود

یک زمستان آمد و یک روز دل کندم ببخش
یک پتو انداخت روی شانه‌هایم، سرد بود!

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana
🔴#_جلال_نظری

تو نیستی که جهان را دوباره جان بدهی
مرا توان پریدن به آسمان بدهی

مرا که در دل این شهر راه گم کردم
مسیر «کوچه‌ی خوش‌بخت» را نشان بدهی

چه‌ می‌شود که بیایی و دست‌هایت را
به‌دور گردن من، حلقه، ناگهان، بدهی

که شانه‌های تو را بازهم تکان بدهم
که شانه‌های مرا بازهم تکان بدهی

به چشم‌ خسته‌ی من خیره‌تر نگاه کنی
دهانِ بازِ سکوتِ مرا زبان بدهی

هوای قصه‌ی ما گرمِ گرم خواهد شد
به شعر‌هایم اگر اندکی زمان بدهی

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana
🔴#_تهماسبی_خراسانی

بگو تو را چه بخوانم! که در خیال بگنجی
که حال٘ در نظر ٱیی و در محال بگنجی

بگو تو را چه بخوانم! که کسر شٲن نباشد
که در شکُوه٘ بمانی و در جلال بگنجی

تو در سکوت نهانی، تن تو از کلمات‌است
روا مباد که در بند قیل و قال بگنجی

زبان به کام کشیدم ازین زیادیِ گفتار
که تا تو عشق بمانی و در کمال بگنجی

بهمن‌ ۱۳۹۵ ـ دهلی

#کانال_بچه_های_مولانا
🔴#_سید_رضا_هاشمی

آنگونه ای که بعد از آتش دود می میرد
مردی که معشوقش نباشد زود می میرد

حتی اگر شاعرترین مرد زمین باشد
حسّی که در ابیات شعرش بود می میرد

مثل پرنده درقفس ، مانند گل در باد
وقتی تقلّایش ندارد سود می میرد ...

نفی تن از ویرانی دل می شود آغاز
وقتی بنایی از درون فرسود می میرد

بین من و تو اندکی هم فاصله خوب است
خورشید اگر نزدیک باشد رود می میرد

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana
🔴#سید_سکندر_حسینی_بامداد

خط دستم امتداد ناگزیر سرنوشت
روزگاری هست تنهایم اسیر سرنوشت

عاشقم برچشم های دختران روستا
فال می گیرم همیشه پیش پیر سرنوشت

در خطوط دست ها و پیچ و تاب زلف ها
مانده ام از بس دویدم در مسیر سرنوشت

درمیان قلعه‌ی متروک در اطراف بلخ
ناگهان بر سینه ام خورده است تیر سرنوشت

قسمت عاشق تمام عمر دوری بوده است
هیچ چیزی نیست در دنیا نظیر سرنوشت

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana
🔴#_سید_مهدی_ابوالقاسمی

تا نبارم تلخ در حال و هوایت بیشتر
کاش می ماندی کنارم چند ساعت بیشتر

گفتی این حس را ببر از یاد و تنها دوست باش
زخمی ام از عشق ،اما از رفاقت بیشتر

پای هم ماندیم تا جایی که عاشق بوده ایم
دوستم داری ولی من بی نهایت بیشتر

درد دارد آمدن وقتی که فکر رفتنی
سوختم با هر وداعت...با سلامت بیشتر

عصرها وقتی خیالت می نشیند پیش من
چای می ریزم برایت ...اشک حسرت بیشتر

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana
🔴#_ابراهیم_امینی

به پیشگاه شعر مردی اعتراف می‌کند
دو "پیسه" آدمم همین مرا کفاف می‌کند

به سرنگونی‌ام به قدر سنگ و سایه قانعم
حباب اگر شوم مرا هوا شکاف می‌کند

غذا سگ است، نان خر است، آسمان مکدر است
فرشته‌یی در این محله هم خلاف می‌کند

تو کیستی که این چنین بلند و پستی زمین
مرا شکنجه می‌دهد ترا معاف می‌کند؟!

زنی کنار آمو آه و ناله‌های کهنه را
به روی فرش خانۀ تو دستباف می‌کند

کبوتر سفید صلح دست اوست، هر کجا
زنی که خشم مرد خویش را غلاف می‌کند
................................................................
پیسه : پول
#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemelana
🔴#زهرا_حسین_زاده

دست و دلم قدم به قدم ريخته
تقصیر زلف توست به هم ريخته

من در توام وجود مبارك! نخواه
جان را در استكان عدم ريخته

پيراهنم به گريه نشسته، بزن
غمهاي هارمونيه كم ريخته

گلهاي تازه دم به شفا منجرند
قربان دست تان جگرم ريخته

بگذار حال و روز تو را حس كنم
من كاغذم دوات و قلم ريخته

پهلوي رخت و كيف و كتابت خوشم
نظمي است در اتاق به هم ريخته

نزديك‌تر شو از رگ گردن به من
هر جاي اين جهان كه ستم ريخته

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana
🔴#_عفیف_باختری

دلتنگی‌ام شبانه که بسیار می‌شود
در من گلیم درد تو هموار می‌شود

یکشنبه و دوشنبه و... خاکستری و سرد
هفته‌ست پشت هفته که تکرار می‌شود

یک ثانیه اگر گذرد در تو مثل سال
سال‌ت شماره کن که چه مقدار می‌شود

تنها نه در قیافه که آن سوی صورتت
هر شب شیار تازه پدیدار می‌شود

صبحی که در لطافت خود هیچ کم نداشت
از رنگ خود در آینه بیزار می‌شود

روزانه تا که روشن از احوال خود شوم
می‌نوشم آن‌قدر که هوا تار می‌شود

این بام کج که در خود از این‌سان شکسته است
از کهنه‌گی شبیه من انگار می‌شود

دنیا برای آن‌که به زندانم افکند
دور و برم می‌آید و دیوار می‌شود

#کانال_بچه_های_مولانا
@khanemwlana