Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💠درباره استان خوزستان
📌در تاریخ ۱۲۰ ساله اخیر، خوزستان یکی از اصلیترین مراکز مقاومت ملّت ایران بوده
💎از یک جهت دیگر هم خوزستان یک استان ممتاز است
✨خونِ شهیدانِ همهی استانهای کشور بر روی خاک خوزستان ریخته شده؛
🤝این یعنی خوزستان نماد همدلی و همبستگی همهی ملّت ایران است.
💠درباره استان کرمان
👌مهمترین ویژگیهای کرمان و کرمانیها:
🔶هویّت عمیق فرهنگی
🔷نخبهپروری
🔶نجابت اخلاقی و ایمان صادقانه
🔷پیشگامی در پیوستن به نهضت اسلامی و انقلابی
☝️زمینهی بُروز شخصیّت بزرگی مثل حاج قاسم سلیمانی اینها است.
💠درباره دو انتخابات پیشرو
✅ملّت ایران برای انجام دو انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی باید به بهترین شکل آماده باشد:
🔻اهمیت مجلس خبرگان رهبری:
📌در موقع لازم میتواند رهبر مناسب را برای کشور انتخاب کند
📌در طول زمان هم میتواند و میباید مراقب حفظ شرایط حیاتی رهبری در شخصِ رهبرِ موجود باشد
🔻اهمیت مجلس شورای اسلامی:
📌طبق قانون اساسی، ریلگذاریکننده آینده کشور است
📌اگر کشور مشکلاتی دارد، برای رفع این مشکلات نیاز به قانونگذاری و حضور مدبّرانه مجلس است
❇️هر دو کلمه «جمهوری» و «اسلامی» وابسته به انتخابات است.
🗳انتخابات:
✔️جلوی بُروز دیکتاتوری را در کشور میگیرد
✔️جلوی هرجومرج و اغتشاش و ناامنی را میگیرد
👇بنده چهار خصوصیّت را در اوّل امسال راجع به این انتخابات به ملّت ایران عرض کردم:
1️⃣مشارکت قوی
👌مشارکت یعنی حضور پُرشور مردم در انتخابات.
❇️ اگر حضور پُرشور مردم در انتخابات باشد ⏪ وحدت ملّی را نشان میدهد
❇️ وحدت ملّی ⏪ قدرت ملّی به وجود میآورد
❇️ قدرت ملّی ⏪ موجب امنیّت کشور میشود
❇️وقتی کشور امنیّت پیدا کرد:
⏪علم در آن کشور پیشرفت میکند
⏪اقتصاد در آن کشور به شکوفایی میرسد
⏪مشکلات گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در کشور قابل حل میشود
☝️مشارکت یک چنین معجزهای میکند
🗳پایهی تحوّل انتخابات است.
🎙همه کسانی که مخاطبانی دارند، وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند:
📌علمای اَعلام
📌اساتید دانشگاه
📌اساتید حوزه
📌صداوسیما
📌مطبوعاتیها
📌جوانها
📌افراد در داخل خانواده
👆اینها همه میتوانند منادی انتخابات باشند.
2️⃣رقابت واقعی
👌رقابت یعنی:
❇️میدان باز باشد برای مسابقه جناحهای سیاسی و نگاههای اقتصادی و فرهنگی
❇️جوانهایی که میخواهند وارد میدان انتخابات بشوند، با افراد سابقهدار و باتجربه مسابقه بگذارند
❇️همه بتوانند تبلیغات کنند، منتها تبلیغات درست
3️⃣سلامت به معنای حقیقی کلمه
4️⃣امنیّت انتخابات
🔺این چهار خصوصیّت باید انجام بگیرد.
❌بعضیها مردم را از انتخابات دلسرد میکنند
❇️این کار غلطی است، این به ضرر «کشور» است.
❌بعضیها برای اینکه مردم را از انتخابات دلسرد کنند، مدام مشکلات کشور را جلوی چشم میآورند.
❇️اتّفاقاً برای اینکه مشکلات برطرف بشود، بایستی در انتخابات شرکت کرد.
💠درباره مسئله بینالمللی و اسلامی غزّه
📌این حادثه یک پدیده بینظیری در تاریخ اخیر دنیای اسلام است.
🔻از دو سمت، این حادثه بینظیر است:
👈از سمت رژیم صهیونیستی
🚨اینجور خونخواری
🚨اینجور کودککشی
🚨اینجور بمبِ سنگرشکن را روی سر بیماران بیمارستانها انداختن
🚨اینجور بیرحمی
🚨اینجور خباثت
🔺بینظیر است و دیده نشده
👈از طرف مردم فلسطین و مبارزان فلسطینی:
🛡اینجور ایستادگی
🛡اینجور صبر
🛡اینجور مقاومت
🛡اینجور دشمن را دیوانه کردن
🔺دیده نشده
💪همین تسلیم نشدن آنها را پیروز میکند، کمااینکه نشانههای پیروزی امروز دیده میشود.
☑️کمک به مقاومت وظیفه است، کمک به رژیم صهیونیستی جنایت و خیانت است.
📌وجدان دنیا به درد آمده، در عین حال بعضیها باز همان کمکها را دارند به این رژیم ظالم و سفّاک انجام میدهند.
🍀تردیدی نداشته باشید که پیروزی با جبههی حق است. تردیدی نداشته باشید که رژیم غاصب صهیونیستی یک روز از روی زمین ریشهکن خواهد شد و این انشاءاللّه جزو آیندههای حتمی است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مداحی | حاج صادق آهنگران
Khamenei.ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
khl.ink/f/54706
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
شماره ۴۲۴ نشریه خط حزبالله.pdf
1.9 MB
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
khl.ink/f/54710
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رسانه نگار
مردی در خیابان کشوردوست
فرهیختگان- روایتی از دیدار مردم کرمان و خوزستان با رهبر انقلاب به قلم حامد عسکری؛ نویسنده و شاعر
چه تلفیق جالبی شده، اینکه رهبر مملکتمان خانهاش توی کوچهای است به اسم شهید کشوردوست.سر کوچه از ماشین پیاده میشوم. از سر کشوردوست ته کوچه جمعیت پدیدار است، چشمهاشان برق میزند، خیلیها معلوم است لباس نوهاشان را پوشیدهاند، خیلیهاشان پشت کلههاشان تازه آنکارد شده و این یعنی کرمانیجماعت همان قدری که آداب میهماننوازی میداند آداب مهمانی رفتن هم بلد است.
حالا سید دیر کرده، چهرههای آشنایی از کرمان میبینم. حال و احوال میشویم و چشم به سمت فلسطین دارم که سید بیاید (دقت کردید این جمله چشم به سمت فلسطین دارد تا سید بیاید هم دوپهلو بود؟ یعنی اگر خالی یک جایی بنویسمش ممکن است مخاطب برداشت کند که لب مرز فلسطین و لبنانم و منتظرم سیدحسن نصرالله برسد). به کجا میبرد این خیال ما را؟
سید نمیآید ولی در عوض دو ماهپاره میبینم. محمدمهدی همت و احسان باکری، فرزند دو پهلوان سالهای دفاع مقدس مثل دو سپیدار بلند خرامان از راه میرسند (هر بار این دو برادرم را میبینم به این فکر میکنم که وقتی توی ترافیک دو اتوبان شهید همت و شهید باکری، دارند تنها رانندگی میکنند، دلشان چقدر و چجوری برای پدرشان تنگ میشود).
پاسدارهای جوان فوقالعاده مودب و خوشبرخوردند، قبل از بازرسی بدنی اجازه میگیرند و وقتی عمامه روحانیهای حاضر را هم میخواهند بازرسی کنند عمامه را میبوسند. کیفدستی، گوشی، سوئیچ، فندک، کلید و... را به اتاق اول تحویل میدهیم. محمدمهدی و احسان را میشناسند، اسم و کدملی من را میپرسند، چک میکنند و میگویند بفرمایید داخل. یک خیابان بلند باچنارهای در خواب زمستان را رد میکنیم، بساط شوخی و خنده به راه است. به محمدمهدی میگویم ناهار هم میدهند؟ -خودت چی فکر میکنی؟ مهمون از کرمون داشته باشی، شب رو توی قطار و اتوبوس بوده باشه تا اینجا یه ناهار نده؟ احسان دنده میدهد که خداییش راس میگه، ناهار هم هست.
دمدر حسینیه بساط چای و کیک یزدی به راه است. هوا خنک است و چایی میچسبد. دوتا چایی که از طعم و رنگش معلوم است لاهیجان است را میگیرم و میرسانم به مهدی و احسان که احسان میگوید نمیخورم. مشغول چاییام که یک سمند جلوی در حسینیه توقف میکند، آقامحسن رضایی است. یک سمند دیگر هم پشتش توقف میکند، آیتالله جزایری از خوزستان است. آقا محسن مینشیند صندلی عقب کنار آیتالله و خوشوبش میکنند، قاب عجیبی است.
با همه حال و احوال میکنم و میرویم مینشینیم روی صندلیهای گوشه حسینیه، درست همان جایی که خود آقا توی روضههایشان مینشیند. یک گروه سرود نوجوان با دشداشههای سفید، سرودی عربی میخوانند و بعد نوبت یک گروه دیگر میشود از آنها کوچکتر با لباسهای هلالاحمر.
رهبری میآیند و انگار توی یک بازی فینال جامجهانی ایران یک پای فینال باشد و توی دقیقه 93 گل پیروزی را زده باشد به برزیل، حسینیه روی هواست. خانمهای کرمانی و خوزستانی که احتمالا اولین دیدارشان هست مثل ابر بهار اشک میریزند. مردها مخصوصا جوانترها پلک نمیزنند. عکاسها در بهشت سوژه دارند قدم میزنند. اینقدری که سوژه هست دوربین نیست.
رهبری میکروفون را جلو میکشند، بسماللهالرحمنالرحیم میگویند، یک عرب با لباس اعراب خوزستان بلند میشود و چیزی به عربی با صدای رسا خطاب به رهبری میگوید، صدایش نمیرسد، از توی کلماتش کربلا، ابومهدی مهندس، حاجی قاسم، شطالفرات... و علی عینی را میشنوم. مرد عرب مینشیند یک بختیاری خوزستانی بلند میشود، کلاهی نمدی بر سر دارد و او هم چیزهایی را با شور فریاد میزند. از کرمانیها کسی بلند نمیشود. سخنان رهبری شروع میشود.
خداوکیلی اینجوریاش را ندیده بودم که هر چهار دقیقه یکبار یکی از گوشه حسینیه یک شعاری، بیتی، تکبیری چیزی میگفت و رشته صحبتها را نخکش میکرد، ایوالله گفتم به این صبر و حوصله و آرامش که نه رشته سخن از دست در رفت و نه تذکر و عتابی در کار بود. ای کاش این بندگان خدا مسئولان جلسه یک تذکری چیزی بدهند که بابا این حرکت تا یک جاییاش جواب میدهد و مراعات کنید. بگذریم، حرف خودمان را بزنیم. سخنرانی به آخرهایش رسیده، رهبری دعا میکنند و تمام.
مردم انگار سیر نشدهاند از این بیست و چند دقیقه صحبت. حسینیه دوباره میرود روی هوا، انگار ایران یک گل دیگر زده باشد. یک حلقه دور رهبری از پاسدارهای بیت تشکیل میشود. ازدحام برای یکی دو قدم از نزدیکتر دیدنشان هم برای عاشقانی که از قاب رسانه تماشایشان کردهاند غنیمتی است. به بازرسی اول میروم، کیف و گوشیام را میگیرم، زل میزنم به تابلوی خیابان: شهید کشوردوست.
متن کامل روایت را از اینجا بخوانید
@Negar_Resane
فرهیختگان- روایتی از دیدار مردم کرمان و خوزستان با رهبر انقلاب به قلم حامد عسکری؛ نویسنده و شاعر
چه تلفیق جالبی شده، اینکه رهبر مملکتمان خانهاش توی کوچهای است به اسم شهید کشوردوست.سر کوچه از ماشین پیاده میشوم. از سر کشوردوست ته کوچه جمعیت پدیدار است، چشمهاشان برق میزند، خیلیها معلوم است لباس نوهاشان را پوشیدهاند، خیلیهاشان پشت کلههاشان تازه آنکارد شده و این یعنی کرمانیجماعت همان قدری که آداب میهماننوازی میداند آداب مهمانی رفتن هم بلد است.
حالا سید دیر کرده، چهرههای آشنایی از کرمان میبینم. حال و احوال میشویم و چشم به سمت فلسطین دارم که سید بیاید (دقت کردید این جمله چشم به سمت فلسطین دارد تا سید بیاید هم دوپهلو بود؟ یعنی اگر خالی یک جایی بنویسمش ممکن است مخاطب برداشت کند که لب مرز فلسطین و لبنانم و منتظرم سیدحسن نصرالله برسد). به کجا میبرد این خیال ما را؟
سید نمیآید ولی در عوض دو ماهپاره میبینم. محمدمهدی همت و احسان باکری، فرزند دو پهلوان سالهای دفاع مقدس مثل دو سپیدار بلند خرامان از راه میرسند (هر بار این دو برادرم را میبینم به این فکر میکنم که وقتی توی ترافیک دو اتوبان شهید همت و شهید باکری، دارند تنها رانندگی میکنند، دلشان چقدر و چجوری برای پدرشان تنگ میشود).
پاسدارهای جوان فوقالعاده مودب و خوشبرخوردند، قبل از بازرسی بدنی اجازه میگیرند و وقتی عمامه روحانیهای حاضر را هم میخواهند بازرسی کنند عمامه را میبوسند. کیفدستی، گوشی، سوئیچ، فندک، کلید و... را به اتاق اول تحویل میدهیم. محمدمهدی و احسان را میشناسند، اسم و کدملی من را میپرسند، چک میکنند و میگویند بفرمایید داخل. یک خیابان بلند باچنارهای در خواب زمستان را رد میکنیم، بساط شوخی و خنده به راه است. به محمدمهدی میگویم ناهار هم میدهند؟ -خودت چی فکر میکنی؟ مهمون از کرمون داشته باشی، شب رو توی قطار و اتوبوس بوده باشه تا اینجا یه ناهار نده؟ احسان دنده میدهد که خداییش راس میگه، ناهار هم هست.
دمدر حسینیه بساط چای و کیک یزدی به راه است. هوا خنک است و چایی میچسبد. دوتا چایی که از طعم و رنگش معلوم است لاهیجان است را میگیرم و میرسانم به مهدی و احسان که احسان میگوید نمیخورم. مشغول چاییام که یک سمند جلوی در حسینیه توقف میکند، آقامحسن رضایی است. یک سمند دیگر هم پشتش توقف میکند، آیتالله جزایری از خوزستان است. آقا محسن مینشیند صندلی عقب کنار آیتالله و خوشوبش میکنند، قاب عجیبی است.
با همه حال و احوال میکنم و میرویم مینشینیم روی صندلیهای گوشه حسینیه، درست همان جایی که خود آقا توی روضههایشان مینشیند. یک گروه سرود نوجوان با دشداشههای سفید، سرودی عربی میخوانند و بعد نوبت یک گروه دیگر میشود از آنها کوچکتر با لباسهای هلالاحمر.
رهبری میآیند و انگار توی یک بازی فینال جامجهانی ایران یک پای فینال باشد و توی دقیقه 93 گل پیروزی را زده باشد به برزیل، حسینیه روی هواست. خانمهای کرمانی و خوزستانی که احتمالا اولین دیدارشان هست مثل ابر بهار اشک میریزند. مردها مخصوصا جوانترها پلک نمیزنند. عکاسها در بهشت سوژه دارند قدم میزنند. اینقدری که سوژه هست دوربین نیست.
رهبری میکروفون را جلو میکشند، بسماللهالرحمنالرحیم میگویند، یک عرب با لباس اعراب خوزستان بلند میشود و چیزی به عربی با صدای رسا خطاب به رهبری میگوید، صدایش نمیرسد، از توی کلماتش کربلا، ابومهدی مهندس، حاجی قاسم، شطالفرات... و علی عینی را میشنوم. مرد عرب مینشیند یک بختیاری خوزستانی بلند میشود، کلاهی نمدی بر سر دارد و او هم چیزهایی را با شور فریاد میزند. از کرمانیها کسی بلند نمیشود. سخنان رهبری شروع میشود.
خداوکیلی اینجوریاش را ندیده بودم که هر چهار دقیقه یکبار یکی از گوشه حسینیه یک شعاری، بیتی، تکبیری چیزی میگفت و رشته صحبتها را نخکش میکرد، ایوالله گفتم به این صبر و حوصله و آرامش که نه رشته سخن از دست در رفت و نه تذکر و عتابی در کار بود. ای کاش این بندگان خدا مسئولان جلسه یک تذکری چیزی بدهند که بابا این حرکت تا یک جاییاش جواب میدهد و مراعات کنید. بگذریم، حرف خودمان را بزنیم. سخنرانی به آخرهایش رسیده، رهبری دعا میکنند و تمام.
مردم انگار سیر نشدهاند از این بیست و چند دقیقه صحبت. حسینیه دوباره میرود روی هوا، انگار ایران یک گل دیگر زده باشد. یک حلقه دور رهبری از پاسدارهای بیت تشکیل میشود. ازدحام برای یکی دو قدم از نزدیکتر دیدنشان هم برای عاشقانی که از قاب رسانه تماشایشان کردهاند غنیمتی است. به بازرسی اول میروم، کیف و گوشیام را میگیرم، زل میزنم به تابلوی خیابان: شهید کشوردوست.
متن کامل روایت را از اینجا بخوانید
@Negar_Resane