جمهوری / محمد صادق شهبازی

‌‎#روز_پدر بخش اول 🔺️خیلی کارها که برای بقیه عادی بود در خانه ما طاغوتی حساب میشد و نمیکردیم. بابا مسئولیت کوچکی داشت و خیلی چیزها را بیشتر رعایت میکرد مثلا جای جشن تولد اسم هریک از اهل‌بیت که به نام ما بود جشن میگرفتیم. تا خودش و مامان مُسن نشده بودند مبل…

‌‎#روز_پدر بخش دوم
ادامه از https://t.iss.one/jomhouri/5395

🔺️یکبار دبستان ادای ناظم را درآورده بودم، گفت قرآن بیاورم و سوره حجرات را باز کنم و آیه را با معنی بخوانم: به هم لقب زشت ندهید.

🔺️‏اصرار کردم کلاسوری در امتحان داشته باشم، کلاسور را آورد اما گفت خیلیها هستند که حتی مداد ندارند و از دیگران کمکی میگیرند.

🔺️جلوی دوتا از فامیل که بچه شهید بودند برایش خودم را لوس و خودشیرینی کردم. دعوایم کرد جوری که جلویشان گریه‌ام گرفت، چون باعث شده بودم بچه شهید احیاس یتیمی کند.

🔺️‏از دهه هفتاد که در محافل مذهبی، مخالف هاشمی دشمن پیغمبر بود، به چپ و راست و هاشمی بدبین بود و اینها را بازی و عامل انحراف انقلاب میدانست. خطبه صدوپنجاه نهج‌البلاغه را برای ما میخواند که چپ و راست گمراهی است راه مستقیم، مسیر درست است، اما از امام و آقا و حزب‌الله حقیقی دفاع میکرد.

🔺️‏ریش نمیگذاشت و میگفت من قبل انقلاب همینطوری بودم و الآن ریا نمیکنم اما خیلی‌ها میگفتند یکی از سالم ترین و حزب‌اللهی‌ترین نیروهای نفت است بعضی‌ها یکی از هم نمیگفتند و ترین میگفتند. مسئول کمیسیون معاملات بود: نقطه لغزش خیلیها. آنقدر جنگیده بود که برای حذفش کل کمیسیون را منحل کردند.

🔺️‏بارها بهش پیشنهاد رشوه داده بودند و شماره حساب خارجی خواسته بودند یا...همه را ناکام کرده بود.

🔺️یکبار مثل بقیه پرسنل رفته بودیم استراحتگاه شرکت نفت در شمال. چون میدانستند مسئول قراردادهاست یک روز که نبودیم در اتاقمان سفره خیلی رنگین آورده بودند. با عصبانیت مجبورشان کرد برگردانند.

🔺️‏روز و شب نداشت، صبح شش میرفت دیر می‌آمد وقتی هم که بود مدام با تلفن و موبایل با خارجیهای طرف حساب شرکت و بقیه سروکله میزد. میگفت نمیگذارند خیلی کارها را جلو ببریم دلم میخواهد یک کتاب بنویسم به اسم بیگانه‌پرستان خاطرات این داخلیهای مانع را بگویم. وقتی شروع به ضبط کردم دیر شده بود.

🔺️‏دهه هشتاد چرخش سیاسی کشور هم باعث نشد فصا برای او باز شود. برای مقامات بالای کشور گزارش‌هایی از اصلاحات ضروری نفت، نیروهایی که حتما باید بروند، تعطیلی شرکتهای مجرای پروژه‌های رانتی و خروج ارز، توقف بایبک، میادین مشترک و... نوشته بود که بعد یک دهه بعضیهایش مسئله اصلی کشور شد.

🔺️‏تنها کسی بود که قبل ترور رجایی مچ کشمیری را گرفته بود. از دبیرستان در کرمانشاه میشناختش: لاابالی، بینماز و مشروبخور پدرش هم ارتشی وفادار. افتاده بود دنبال اخراجش از دفتر رجایی که کسی تحویلش نگرفته بود. بعد این ماجرا با اینکه نیروی رده بالایی در حزب نبود هفت تیر اصرار داشتند باشد

🔺️‏کودکیش در نفتشهر و خانواده کارگر نفت و اعتصابات نهضت ملی، نفت را برایش اولویت کرده بود: جزو هسته اصلی اعتصاب نفت و انجمن اسلامی و مقابله با وابستگان پهلوی و خائنین نفت مثل معینفر(نویسنده متن حزب جمهوری علیه او)، هسته شکل‌دهنده نفت فلات قاره بجای شرکتهای خارجی قبل انقلاب و...بود.

🔺️‏از امریکا برای ادامه تحصیل در نفت پذیرش گرفته بود اما دیده بود پدر و مادرش راضی نیستند و نمیتوانند دوری‌اش را تحمل کنند نرفته بود.

🔺️قبل از انقلاب در همان نفت تلاش کرده بود باری از کشور بردارد.

🔺️مثل غربگراها و مخالفین اسلام و انقلاب از آدمهای ریاکار، اهل وسواس، ظاهرساز و...متنفر بود.

🔺️‏از دهه چهل به تهران امده بود و هر جلسه مذهبی که توانسته بود رفته بود. از منبریهای عادی تا انجمن حجتیه تا حسینیه ارشاد تا شاگردان امام و شهیدمطهری. به امام و یاران امام که رسیده بود بقیه را رها کرده بود. مطهری یکبار بعد منبر مچش را گرفته بود چطور هرجا میریم شما هستید؟

🔺️‏آشناییش با گروه‌های مختلف باعث شده بود محیط خانواده ما از روزنامه و مجلات انقلابی پر باشد و خیلی جریانها که چندسال بعد رو آمدند یا برای خیلیها مسئله نبودند مثل حجتیه و مذهبی‌های غیرانقلابی از کوچکی برای ما مسئله باشد. هیچ مناسبت و صحنه انقلابی را حتی علیرغم بیماری سخت رها نمیکرد.

🔺️‏از قدرت نداشتن بچه مسلمانها و کنارکشیدن خودشان و در برابرش پررویی ریاکاری قالتاقها ناراحت بود. لذا در خانه ما چند چیز حساسیت خیلی بالا داشت، درس، پایبندی دینی، نظم و زبان انگلیسی. میخواست بچه‌هایش جوری بار بیایند که به کمترینها قانع نباشند. خودش سفت‌وسخت با ما زبان کار میکرد.

🔺️‏از اوج سختی و استضعاف روی پای خودش برآمده بود و در همه‌چیز نظم و دقت داشت. خانه، اداره و... بعضی همکارانش میگفتند از فلانی نظم یاد گرفتیم. این نظم حتی در زندگی شخصی بود. یکی از همکاران میگفت موقع ازدواج گفتم ملاکات چیه؟ سی و نه شاخص برایم نوشت، بهش گفتم باید بدیم یکی برات بسازند.

ادامه در بخش سوم
https://t.iss.one/jomhouri/5397

@jomhouri