💥خبر: ردصلاحیت صاحب تئوری "مملکت مال حزباللهیهاست"
👈 منصوره معصومی اصل که سابقه کاندیداتوری در ادوار پیشین انتخابات مجلس را دارد، برای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس داوطلب شده بود که ردصلاحیت شد.
🔹در ماههای اخیر بیان جمله «مملکت مال حزباللهیهاست» از سوی معصومی اصل در یک برنامه تلویزیونی حواشی فراوانی را ایجاد کرد و این اظهارات با واکنش های منفی زیادی مواجه شده بود/ بامداد نو
@javadrooh
👈 منصوره معصومی اصل که سابقه کاندیداتوری در ادوار پیشین انتخابات مجلس را دارد، برای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس داوطلب شده بود که ردصلاحیت شد.
🔹در ماههای اخیر بیان جمله «مملکت مال حزباللهیهاست» از سوی معصومی اصل در یک برنامه تلویزیونی حواشی فراوانی را ایجاد کرد و این اظهارات با واکنش های منفی زیادی مواجه شده بود/ بامداد نو
@javadrooh
👍22😁7🤩2❤1
Forwarded from هممیهن
از مشارکت تا سکوت
بازخوانی لیستهای انتخاباتی جریان چپ از مجلس سوم تا امروز
🔹درحالیکه در دورههای گذشته، با تمام محدودیتها و ردصلاحیتها حداقل برخی از احزاب ریشهدار جریان اصلاحات (مانند مجمع روحانیون مبارز و حزب کارگزاران سازندگی) تحت هر وضعیتی سعی میکردند در انتخابات حضور داشته و لیست دهند، اما در این دوره روند بهگونهای است که در تهران خبری از لیستی نیست که از سوی اصلاحطلبان حتی کمنام و نشان منتشر شود.
🔹پس از اینکه اکثریت نسبی مجلس دهم در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفت، اتفاق مجلس هفتم باز هم تکرار شد و شاهد ردصلاحیتهای گسترده از سوی شورای نگهبان بودیم؛ بهگونهای که برای مثال از بین نمایندههای مجلس دهم، 90 نفر ردصلاحیت شدند که بیشتر آنها افرادی بودند که در پی حمایت اصلاحطلبان و از طریق لیست امید به مجلس رسیده بودند.
فرهاد فخرآبادی
B2n.ir/k29808
@hammihanonline
بازخوانی لیستهای انتخاباتی جریان چپ از مجلس سوم تا امروز
🔹درحالیکه در دورههای گذشته، با تمام محدودیتها و ردصلاحیتها حداقل برخی از احزاب ریشهدار جریان اصلاحات (مانند مجمع روحانیون مبارز و حزب کارگزاران سازندگی) تحت هر وضعیتی سعی میکردند در انتخابات حضور داشته و لیست دهند، اما در این دوره روند بهگونهای است که در تهران خبری از لیستی نیست که از سوی اصلاحطلبان حتی کمنام و نشان منتشر شود.
🔹پس از اینکه اکثریت نسبی مجلس دهم در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفت، اتفاق مجلس هفتم باز هم تکرار شد و شاهد ردصلاحیتهای گسترده از سوی شورای نگهبان بودیم؛ بهگونهای که برای مثال از بین نمایندههای مجلس دهم، 90 نفر ردصلاحیت شدند که بیشتر آنها افرادی بودند که در پی حمایت اصلاحطلبان و از طریق لیست امید به مجلس رسیده بودند.
فرهاد فخرآبادی
B2n.ir/k29808
@hammihanonline
👍6
آیتالله موسوی بجنوردی درگذشت
👈 آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی صبح امروز پس از طی یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت. وی یکی از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز بود.
@javadrooh
👈 آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی صبح امروز پس از طی یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت. وی یکی از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز بود.
@javadrooh
👍8😢4😱1
👁🗨 نگاه تحلیلگران: وقتی از میانهروی حرف میزنیم
👈 بهاره آروین، جامعهشناس، در انصافنیوز نوشت:
✍ اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا؛ این شعاری که در سالیان اخیر نقل تجمعات اعتراضی بوده است، فارغ از معنای تحتاللفظی یا تلویحی آن، مایهای از واقعیت نزاع سیاسی در ایران را دربردارد و آن اینکه به نظر میرسد در سالیان پیشرو دعوای نیروهای سیاسی بیش از آنکه با برچسب و گفتمان اصلاحطلبی و اصولگرایی قابل صورتبندی و بازشناسی باشد در قالب نزاع میان میانهروی و رادیکالیسم قابل درک و ردیابی است. در این نوشته تلاش میکنم سه اصل محوریای را بیان کنم که به نظرم اعتقاد و پایبندی به آنها، افراد را فارغ از جناحبندیهای سیاسی، ذیل نگرش و منش میانهروانه کنار هم گرد میآورد.
۱. جمهوری اسلامی، جایی میان برزخ
✍ در نظر میانهروها، جمهوری اسلامی نه بهشت برین است نه قعر دوزخ؛ فارغ از اینکه جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی در عرصه حکمرانی کفهی شکستهایش سنگین باشد یا موفقیتهایش، مهم این است که نیروی میانهرو امکان بازشناسی و بیان هر دو وجه ژانوسی نظم موجود را دارد و به همین دلیل هم این نیروها فارغ از جناحبندیهای سیاسی اصلاحطلب/اصولگرا امکان گفتوگو و مفاهمه با یکدیگر را پیدا میکنند.
✍ این درحالی است که نیروهای رادیکال اگراز طیف حامیان حکومت باشند هیچ انتقادی از اصل و اساس نظم موجود را برنمیتابند یا اگر نقدی هم وارد میبینند نقد به نرمش و میانهروی و کند شدن تیغ رادیکالیسم در سیاست و حکمرانی یا به تعبیر خودشان فاصله گرفتن از آرمانها و کنش انقلابی است، آنها تجدیدنظر و بازنگری در نظم موجود را نه با هدف بازنگری در بنیانها بلکه با هدف بازگشت رادیکال و تندروانه به آن بنیادهای ادعایی لازم میشمرند.
✍ در آن سر طیف هم دستهی دیگری از رادیکالها نظم موجود را شر مطلقی تصویر میکنند که هیچ، مطلقا هیچ دستاورد قابل تایید و رضایتبخشی ندارد و لذا به نظرشان سخن از اصلاح یک ویرانه و گفتوگو با اهریمن دستاندرکار این ویرانهسازی جای بحث ندارد، این طیف اخیر هم از قضا مسالهی نظم موجود را مسالهای بنیادین و فراتر از ظواهر مشکلزا تلقی میکند و معتقد است تا این بنیان ادعایی کنار گذاشته نشود، هر نوع اصلاح و بهبودی ظاهری و مقطعی و فارغ از اثرگذاری قابل اعتناست.
✍ آشکار است که هردو سر طیف رادیکال فارغ از تضاد ظاهریشان، الگوی تفسیر و کنششان همه یا هیچ است، فقط یکی موافق تام و تمام این بنیاد و بنیان ادعایی است و یکی مخالف اصل و فرع جمهوری اسلامی یکجا و یککاسه.
۲. برای یک زندگی معمولی
✍ دال مرکزی گفتمان میانهروی “زندگی” است. در نظر نیروهای میانهرو، زندگی، آنهم از نوع معمولی و روزمرهاش، اولین و مهمترین اولویتی است که آنرا به پای هیچ هدف و آرمانی نمیتوان قربانی کرد. البته نیروهای میانهرو ممکن است اهداف و ارزشهای متفاوت از یکدیگر هم داشته باشند که در بزنگاههایی خاص و به صورت مقطعی و به لحاظ فردی بر زندگی شخصی خودشان اولویت دهند اما مهم این است که به چنین اولویتبندیهایی برای زندگی جمعی قائل نیستند و لذا دیگران را به دلیل در اولویت قراردادن روزمرگیهای شخصی و کوتاهمدتشان سرزنش و قضاوت نمیکنند. درواقع، نیروهای میانهرو بهویژه بر سر هدف اصلی و اولویتدار حکمرانی است که به توافق میرسند و آن چیزی نیست جز بهبود کیفیت زندگی روزمرهی شهروندان؛
✍ درمقابل نیروهای رادیکال از هر دوسو، پررنگ کردن جزئیات مسائل و دغدغههای روزمرهی شهروندان را نوعی جزئینگری مخرب و خیانت به آرمانها و ارزشهای والایی تلقی میکنند که جانهای عزیز زیادی بر سر آنها ازدست رفته است و به همین دلیل هردو بر روی پایمال نشدن خون “شهدا” تاکید دارند فارغ ازاینکه هر کدام شهید را چه کسی و با چه آرمانی تعریف و مصداقیابی میکنند.
✍ به دلیل همین شباهت در آرمانگرایی و تحقیر روزمرگیهای پیشپاافتادهی زندگی واقعی است که علیرغم تضاد بنیادین محتوای ارزشها و آرمانهایشان اما ادبیات و گفتمان این دو طیف رادیکال به طرز حیرتانگیزی به یکدیگر شبیه میشود: دریای خون، خیانت به خون شهدا، مزدور، قسم به خون و مانند آن دالهای تکرارشوندهی گفتمان رادیکالی هستند که در مقابل “زندگی” به عنوان دال مرکزی گفتمان میانهرو بازنمایی میشوند، آنهم زندگی در همین معنای معمولی با همهی روزمرگیهای پیشپاافتاهاش نه زندگی به آن معنای آرمانی و انقلابی از یک سو یا زندگی گل و بلبل دانمارکی در سوی دیگر؛ اولویتگذاری نیروی میانهرو در سیاست و سیاستگذاری بهبود همین زندگی معمولی و روزمره در ایران است با همهی مشکلات و نقصها و رنجهایش و به همین دلیل اگر بتواند سرسوزنی از این رنج روزمره را کم کند، همهی تلاشش را برای همان سرسوزن رنج کمتر میکند.
ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید
@javadrooh
👈 بهاره آروین، جامعهشناس، در انصافنیوز نوشت:
✍ اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا؛ این شعاری که در سالیان اخیر نقل تجمعات اعتراضی بوده است، فارغ از معنای تحتاللفظی یا تلویحی آن، مایهای از واقعیت نزاع سیاسی در ایران را دربردارد و آن اینکه به نظر میرسد در سالیان پیشرو دعوای نیروهای سیاسی بیش از آنکه با برچسب و گفتمان اصلاحطلبی و اصولگرایی قابل صورتبندی و بازشناسی باشد در قالب نزاع میان میانهروی و رادیکالیسم قابل درک و ردیابی است. در این نوشته تلاش میکنم سه اصل محوریای را بیان کنم که به نظرم اعتقاد و پایبندی به آنها، افراد را فارغ از جناحبندیهای سیاسی، ذیل نگرش و منش میانهروانه کنار هم گرد میآورد.
۱. جمهوری اسلامی، جایی میان برزخ
✍ در نظر میانهروها، جمهوری اسلامی نه بهشت برین است نه قعر دوزخ؛ فارغ از اینکه جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی در عرصه حکمرانی کفهی شکستهایش سنگین باشد یا موفقیتهایش، مهم این است که نیروی میانهرو امکان بازشناسی و بیان هر دو وجه ژانوسی نظم موجود را دارد و به همین دلیل هم این نیروها فارغ از جناحبندیهای سیاسی اصلاحطلب/اصولگرا امکان گفتوگو و مفاهمه با یکدیگر را پیدا میکنند.
✍ این درحالی است که نیروهای رادیکال اگراز طیف حامیان حکومت باشند هیچ انتقادی از اصل و اساس نظم موجود را برنمیتابند یا اگر نقدی هم وارد میبینند نقد به نرمش و میانهروی و کند شدن تیغ رادیکالیسم در سیاست و حکمرانی یا به تعبیر خودشان فاصله گرفتن از آرمانها و کنش انقلابی است، آنها تجدیدنظر و بازنگری در نظم موجود را نه با هدف بازنگری در بنیانها بلکه با هدف بازگشت رادیکال و تندروانه به آن بنیادهای ادعایی لازم میشمرند.
✍ در آن سر طیف هم دستهی دیگری از رادیکالها نظم موجود را شر مطلقی تصویر میکنند که هیچ، مطلقا هیچ دستاورد قابل تایید و رضایتبخشی ندارد و لذا به نظرشان سخن از اصلاح یک ویرانه و گفتوگو با اهریمن دستاندرکار این ویرانهسازی جای بحث ندارد، این طیف اخیر هم از قضا مسالهی نظم موجود را مسالهای بنیادین و فراتر از ظواهر مشکلزا تلقی میکند و معتقد است تا این بنیان ادعایی کنار گذاشته نشود، هر نوع اصلاح و بهبودی ظاهری و مقطعی و فارغ از اثرگذاری قابل اعتناست.
✍ آشکار است که هردو سر طیف رادیکال فارغ از تضاد ظاهریشان، الگوی تفسیر و کنششان همه یا هیچ است، فقط یکی موافق تام و تمام این بنیاد و بنیان ادعایی است و یکی مخالف اصل و فرع جمهوری اسلامی یکجا و یککاسه.
۲. برای یک زندگی معمولی
✍ دال مرکزی گفتمان میانهروی “زندگی” است. در نظر نیروهای میانهرو، زندگی، آنهم از نوع معمولی و روزمرهاش، اولین و مهمترین اولویتی است که آنرا به پای هیچ هدف و آرمانی نمیتوان قربانی کرد. البته نیروهای میانهرو ممکن است اهداف و ارزشهای متفاوت از یکدیگر هم داشته باشند که در بزنگاههایی خاص و به صورت مقطعی و به لحاظ فردی بر زندگی شخصی خودشان اولویت دهند اما مهم این است که به چنین اولویتبندیهایی برای زندگی جمعی قائل نیستند و لذا دیگران را به دلیل در اولویت قراردادن روزمرگیهای شخصی و کوتاهمدتشان سرزنش و قضاوت نمیکنند. درواقع، نیروهای میانهرو بهویژه بر سر هدف اصلی و اولویتدار حکمرانی است که به توافق میرسند و آن چیزی نیست جز بهبود کیفیت زندگی روزمرهی شهروندان؛
✍ درمقابل نیروهای رادیکال از هر دوسو، پررنگ کردن جزئیات مسائل و دغدغههای روزمرهی شهروندان را نوعی جزئینگری مخرب و خیانت به آرمانها و ارزشهای والایی تلقی میکنند که جانهای عزیز زیادی بر سر آنها ازدست رفته است و به همین دلیل هردو بر روی پایمال نشدن خون “شهدا” تاکید دارند فارغ ازاینکه هر کدام شهید را چه کسی و با چه آرمانی تعریف و مصداقیابی میکنند.
✍ به دلیل همین شباهت در آرمانگرایی و تحقیر روزمرگیهای پیشپاافتادهی زندگی واقعی است که علیرغم تضاد بنیادین محتوای ارزشها و آرمانهایشان اما ادبیات و گفتمان این دو طیف رادیکال به طرز حیرتانگیزی به یکدیگر شبیه میشود: دریای خون، خیانت به خون شهدا، مزدور، قسم به خون و مانند آن دالهای تکرارشوندهی گفتمان رادیکالی هستند که در مقابل “زندگی” به عنوان دال مرکزی گفتمان میانهرو بازنمایی میشوند، آنهم زندگی در همین معنای معمولی با همهی روزمرگیهای پیشپاافتاهاش نه زندگی به آن معنای آرمانی و انقلابی از یک سو یا زندگی گل و بلبل دانمارکی در سوی دیگر؛ اولویتگذاری نیروی میانهرو در سیاست و سیاستگذاری بهبود همین زندگی معمولی و روزمره در ایران است با همهی مشکلات و نقصها و رنجهایش و به همین دلیل اگر بتواند سرسوزنی از این رنج روزمره را کم کند، همهی تلاشش را برای همان سرسوزن رنج کمتر میکند.
ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید
@javadrooh
👍10❤2
🗯 مصاحبه روز: کارگزاران، ندا و اعتماد ملی به طور قطعی عضو جبهه اصلاحات هستند/ لیست کارگزاران برای شهرستانها یکشنبه منتشر میشود
👈 سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، اعلام کرد:
🔹 در مورد شهرستانها ما در هر حوزه انتخابیهای که کاندیداهایی مورد تأییدمان باشد با رعایت آییننامه جبهه اصلاحات ایران اعلام حمایت میکنیم.
🔹حزب کارگزاران سازندگی اقدام آقای مطهری برای انتشار لیست "صدای ملت" در تهران را صرف نظر از ترکیب کاندیداها کار شایستهای میداند.
🔹در مورد شهرستانها ما در هر حوزه انتخابیهای که کاندیداهایی مورد تاییدمان باشد با رعایت آییننامه جبهه اصلاحات ایران اعلام حمایت میکنیم و احتمالا این فهرست روز یکشنبه منتشر خواهد شد.
🔹حزب کارگزاران سازندگی ایران و احزاب ندای ایرانیان و اعتماد ملی به طور قطعی عضو جبهه اصلاحات ایران هستند و بههیچوجه، ائتلاف جدیدی بین این سه حزب اصلاحطلب با حزب اعتدال و توسعه و ستاد تبلیغاتی صدای ملت برای معرفی کاندیداها در سراسر کشور صورت نگرفته است.
🔹ممکن است خیلی از کاندیداهای حزب کارگزاران، مورد حمایت برخی احزاب مثل اعتماد ملی و ندای ایرانیان باشند و اشتراکات کمتری هم در مورد برخی کاندیداها با حزب اعتدال و توسعه در کل کشور خواهیم داشت.
@javadrooh
👈 سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، اعلام کرد:
🔹 در مورد شهرستانها ما در هر حوزه انتخابیهای که کاندیداهایی مورد تأییدمان باشد با رعایت آییننامه جبهه اصلاحات ایران اعلام حمایت میکنیم.
🔹حزب کارگزاران سازندگی اقدام آقای مطهری برای انتشار لیست "صدای ملت" در تهران را صرف نظر از ترکیب کاندیداها کار شایستهای میداند.
🔹در مورد شهرستانها ما در هر حوزه انتخابیهای که کاندیداهایی مورد تاییدمان باشد با رعایت آییننامه جبهه اصلاحات ایران اعلام حمایت میکنیم و احتمالا این فهرست روز یکشنبه منتشر خواهد شد.
🔹حزب کارگزاران سازندگی ایران و احزاب ندای ایرانیان و اعتماد ملی به طور قطعی عضو جبهه اصلاحات ایران هستند و بههیچوجه، ائتلاف جدیدی بین این سه حزب اصلاحطلب با حزب اعتدال و توسعه و ستاد تبلیغاتی صدای ملت برای معرفی کاندیداها در سراسر کشور صورت نگرفته است.
🔹ممکن است خیلی از کاندیداهای حزب کارگزاران، مورد حمایت برخی احزاب مثل اعتماد ملی و ندای ایرانیان باشند و اشتراکات کمتری هم در مورد برخی کاندیداها با حزب اعتدال و توسعه در کل کشور خواهیم داشت.
@javadrooh
👎4👍3
💥خبر: دفتر سیاسی حزب اتحادملت با حمایت از راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات مبنی بر عدم معرفی کاندیدا در انتخابات ۱۱ اسفند، اعلام کرد که بیانیه انتخاباتی این حزب بهزودی منتشر خواهد شد.
@javadrooh
@javadrooh
👍18👎4
👁🗨 نگاه تحلیلگران: دیگریِ روزنهگشایان چه کسانی هستند؟
👈 حسین نورانینژاد، قائممقام دبیرکل حزب اتحادملت، در کانال "امتداد" نوشت:
1️⃣ هر تصمیم سیاسی، متضمن ترکیبی از فواید و مضرات است. عدم مشارکت در انتخابات، مطلوب هیچ نیروی دموکراسیخواهی نیست. طرفداران این راهبرد هم متوجه مضراتش هستند، مانند محروم شدن از حداقل نیروهایی در حاکمیت که هیچ اثری هم که نداشته باشند، دستکم از اخبار کشور مطلعشان میکنند. یا کاهش سطح شکاف با حاکمیت که خالی از فایده نیست.
2️⃣ اما نمیارزد. یک اقلیت ضعیف در مجلس کاری از پیش نمیبرد. شریک وضع موجود میشود بی آنکه مانعی بر امیال آن باشد. همدستی در تثبیت و تزیین ناانتخابات موجود است. برخلاف خواست برخی دوستان، وجه اعتراضی چنین مشارکتی، نه به جریان حاکم که به دیگر دوستان خودشان در جبهه اصلاحات و اکثریت معترض و تغییرخواه و خشونتپرهیز جامعه برمیگردد، تاثیر منفی بر سرمایه اجتماعی دارد، با پرنسیپ نیست و در شرایط سیاسی اجتماعی فعلی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، تایید وضع موجود است.
3️⃣ کنش ۱۱۰نفری اخیر که تعدادی از بهترین دوستان سالم و صادق و آزادیخواهم در آن هستند به گمان من حرکت اشتباهی بود. اگر صرفا تحلیل است، چرا با قشونی از امضا و در آستانه انتخابات؟ پس یک اکت سیاسی بود و اهمیتش هم در همین معناست. مطمئنم این نکته مد نظر بسیاری از امضاکنندگان بیانیه نبوده اما بعید است که بانیان اصلی این اکت به آن فکر نکرده باشند و اگر چنین نیست که باز محل نقد جدی میشود که چرا پیشبینی نکردند.
✍ اینکه برخلاف ظاهر متن که روزنهگشایی در حاکمیت را بیان میکند، مرزبندی درونی با دیگر دموکراسیخواهان را رقم زدهاند و «دیگریِ» این کنش، مابقی اصلاحطلبانند. با مواضع اخیر آقای خاتمی هم حتما مغایر است هرچند با توجه به جایگاه ایشان تلاش میکنند که بر این مواضع اثر بگذارند تا این که معنای نقد یا مرزبندی با آقای خاتمی پیدا کند. حتا جامعه و بدنه اجتماعی اصلاحات هم خطاب اصلی متن نیست.
✍ برخی از دوستان امضاکننده صادقانه میگویند که این حرکت در پی انشعاب یا مرزبندی بوده که زمانش دیر هم شده است. اما اکثر دوستان امضاکننده میگویند چنین نیتی نداشتند. اما دست کم این را بپذیرند که فارغ از نیت آنها، بازنمایی این حرکت و فهم عمومی که از آن شد، همین است. آیا چنین مرزبندی ایراد دارد؟
✍ خیر، این هم یک حق است. اما میشد که همین کار را مدتی زودتر یا پس از انتخابات انجام داد. انتخاب این زمان برای این حرکت، بدون این که تهیه لیستی در کار باشد، یعنی لطمه به کنشی که آهسته آهسته و حساب شده در جبهه اصلاحات پیش میرفت. در ضمن منافات قطعی با موضع جبهه دارد و اسم نبردن از جبهه و اصلاحات در متن بیشتر نوعی بهانهتراشی برای پاسخ به این نقدهاست در حالی که آنچه از متن و حرکت برداشت میشود مهم است نه نیت و بیان بانیان.
5️⃣ اما نتیجه کار به نظر بد نشد. سال۱۴۰۰ جامعه بهدرستی نفهمید که بالاخره اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کردند یا نه. در نتیجه و در شرایط ضعف در روایتگری و رسانه، هم چوب را خوردند و هم پیاز. هم از مضرات شرکت برخوردار شدند و هم از مضرات عدم شرکت. فایده هیچ کدام را هم نبردند. حالا با شفافیت شکل گرفته، ممکن است دوستان حامی راهبرد روزنهگشایی از فواید شرکت تا حدی برخوردار شوند و جبهه اصلاحات هم از عدم مشارکت. پیامد هر یک از این تصمیمها هم برای خودشان است.
6️⃣ حرکت حامیان راهبرد روزنهگشایی به لحاظ امنیتی، عرصه را بر اصلاحگران جبهه تنگتر کرده، ولی از سوی دیگر، فشار درون جریانی بر آن دوستان را شدت بخشید.
7️⃣ مقصر اصلی این ماجرا، همه ما اصلاحطلبانیم. ماجراهای انتخابات۱۴۰۰ را جدی نگرفتیم و تصور کردیم که اتوریته تصمیمات سازمانی و تشکیلاتی، کفایت میکند. اما هم اختلافات سیاسی جدیتر از آنی است که تصور میکردیم و هم انگیزهها و دلایل درونی و بیرونی و شخصی و خصلتی برای این موضوع قوی بوده و هم شخصا به جریان اقلیت در جبهه اصلاحات حق میدهم که به فکر راهی برای بروز و ظهور ایده خود باشد و غیر عملی ماندن ایدههایش پشت در دموکراسی سازمانی، نگرانش کند.
✍ دموکراسی، هرگز کافی نیست. مشی لیبرال هم لازم است. باید فکر حقوق اقلیت هم بود. یعنی تلاش اولیه برای اقناع فراکسیون اقلیت جهت همراهی با تصمیم اکثریت و در غیر این صورت، باز گذاشتن راه برای اعلام و اعمال فراکسیون اقلیت در راستای عمل مستقل، شفاف و با اعلام اسامی دقیق آنها به مردم.
🔅متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید
@javadrooh
👈 حسین نورانینژاد، قائممقام دبیرکل حزب اتحادملت، در کانال "امتداد" نوشت:
1️⃣ هر تصمیم سیاسی، متضمن ترکیبی از فواید و مضرات است. عدم مشارکت در انتخابات، مطلوب هیچ نیروی دموکراسیخواهی نیست. طرفداران این راهبرد هم متوجه مضراتش هستند، مانند محروم شدن از حداقل نیروهایی در حاکمیت که هیچ اثری هم که نداشته باشند، دستکم از اخبار کشور مطلعشان میکنند. یا کاهش سطح شکاف با حاکمیت که خالی از فایده نیست.
2️⃣ اما نمیارزد. یک اقلیت ضعیف در مجلس کاری از پیش نمیبرد. شریک وضع موجود میشود بی آنکه مانعی بر امیال آن باشد. همدستی در تثبیت و تزیین ناانتخابات موجود است. برخلاف خواست برخی دوستان، وجه اعتراضی چنین مشارکتی، نه به جریان حاکم که به دیگر دوستان خودشان در جبهه اصلاحات و اکثریت معترض و تغییرخواه و خشونتپرهیز جامعه برمیگردد، تاثیر منفی بر سرمایه اجتماعی دارد، با پرنسیپ نیست و در شرایط سیاسی اجتماعی فعلی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، تایید وضع موجود است.
3️⃣ کنش ۱۱۰نفری اخیر که تعدادی از بهترین دوستان سالم و صادق و آزادیخواهم در آن هستند به گمان من حرکت اشتباهی بود. اگر صرفا تحلیل است، چرا با قشونی از امضا و در آستانه انتخابات؟ پس یک اکت سیاسی بود و اهمیتش هم در همین معناست. مطمئنم این نکته مد نظر بسیاری از امضاکنندگان بیانیه نبوده اما بعید است که بانیان اصلی این اکت به آن فکر نکرده باشند و اگر چنین نیست که باز محل نقد جدی میشود که چرا پیشبینی نکردند.
✍ اینکه برخلاف ظاهر متن که روزنهگشایی در حاکمیت را بیان میکند، مرزبندی درونی با دیگر دموکراسیخواهان را رقم زدهاند و «دیگریِ» این کنش، مابقی اصلاحطلبانند. با مواضع اخیر آقای خاتمی هم حتما مغایر است هرچند با توجه به جایگاه ایشان تلاش میکنند که بر این مواضع اثر بگذارند تا این که معنای نقد یا مرزبندی با آقای خاتمی پیدا کند. حتا جامعه و بدنه اجتماعی اصلاحات هم خطاب اصلی متن نیست.
✍ برخی از دوستان امضاکننده صادقانه میگویند که این حرکت در پی انشعاب یا مرزبندی بوده که زمانش دیر هم شده است. اما اکثر دوستان امضاکننده میگویند چنین نیتی نداشتند. اما دست کم این را بپذیرند که فارغ از نیت آنها، بازنمایی این حرکت و فهم عمومی که از آن شد، همین است. آیا چنین مرزبندی ایراد دارد؟
✍ خیر، این هم یک حق است. اما میشد که همین کار را مدتی زودتر یا پس از انتخابات انجام داد. انتخاب این زمان برای این حرکت، بدون این که تهیه لیستی در کار باشد، یعنی لطمه به کنشی که آهسته آهسته و حساب شده در جبهه اصلاحات پیش میرفت. در ضمن منافات قطعی با موضع جبهه دارد و اسم نبردن از جبهه و اصلاحات در متن بیشتر نوعی بهانهتراشی برای پاسخ به این نقدهاست در حالی که آنچه از متن و حرکت برداشت میشود مهم است نه نیت و بیان بانیان.
5️⃣ اما نتیجه کار به نظر بد نشد. سال۱۴۰۰ جامعه بهدرستی نفهمید که بالاخره اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کردند یا نه. در نتیجه و در شرایط ضعف در روایتگری و رسانه، هم چوب را خوردند و هم پیاز. هم از مضرات شرکت برخوردار شدند و هم از مضرات عدم شرکت. فایده هیچ کدام را هم نبردند. حالا با شفافیت شکل گرفته، ممکن است دوستان حامی راهبرد روزنهگشایی از فواید شرکت تا حدی برخوردار شوند و جبهه اصلاحات هم از عدم مشارکت. پیامد هر یک از این تصمیمها هم برای خودشان است.
6️⃣ حرکت حامیان راهبرد روزنهگشایی به لحاظ امنیتی، عرصه را بر اصلاحگران جبهه تنگتر کرده، ولی از سوی دیگر، فشار درون جریانی بر آن دوستان را شدت بخشید.
7️⃣ مقصر اصلی این ماجرا، همه ما اصلاحطلبانیم. ماجراهای انتخابات۱۴۰۰ را جدی نگرفتیم و تصور کردیم که اتوریته تصمیمات سازمانی و تشکیلاتی، کفایت میکند. اما هم اختلافات سیاسی جدیتر از آنی است که تصور میکردیم و هم انگیزهها و دلایل درونی و بیرونی و شخصی و خصلتی برای این موضوع قوی بوده و هم شخصا به جریان اقلیت در جبهه اصلاحات حق میدهم که به فکر راهی برای بروز و ظهور ایده خود باشد و غیر عملی ماندن ایدههایش پشت در دموکراسی سازمانی، نگرانش کند.
✍ دموکراسی، هرگز کافی نیست. مشی لیبرال هم لازم است. باید فکر حقوق اقلیت هم بود. یعنی تلاش اولیه برای اقناع فراکسیون اقلیت جهت همراهی با تصمیم اکثریت و در غیر این صورت، باز گذاشتن راه برای اعلام و اعمال فراکسیون اقلیت در راستای عمل مستقل، شفاف و با اعلام اسامی دقیق آنها به مردم.
🔅متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید
@javadrooh
Telegraph
دیگریِ روزنهگشایان چه کسانی هستند؟
چند نکته درباره ماجرای روزنهگشایی: ۱- هر تصمیم سیاسی، متضمن ترکیبی از فواید و مضرات است. عدم مشارکت در انتخابات، مطلوب هیچ نیروی دموکراسیخواهی نیست. طرفداران این راهبرد هم متوجه مضراتش هستند، مانند محروم شدن از حداقل نیروهایی در حاکمیت که هیچ اثری هم که…
👍21👎3❤1
👁🗨 نگاه تحلیلگران: چرخه خالصسازی و نقش جریان انفعال
👈 علی نصری، نویسنده و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ بسیار از ما شهروندان ایرانی از روند موسوم به «خالصسازی» که در نظام سیاسی کشورمان از سالها پیش آغاز شده و امروزه به شدیدترین و آشکارترین شکل خود رسیده، خشمگین هستیم. احساس میکنیم که ما به عنوان بخش عظیمی از جامعه رسماً به حاشیه رانده شدهایم و تمام نهادهای سیاسی، فرهنگی و رسانههای رسمی کشور در انحصار کامل جریانی خاص و بعضاً بخشی از پایگاه اجتماعی آن قرار گرفته است. این روند نه تنها این حس را به ما داده که هیچگونه نمایندگی در سطوح مختلف سیاسی و فرهنگی کشورمان نداریم که در وطن خودمان نیز احساس غربت و بیصدایی میکنیم.
✍ این حس غربت و بیصدایی، بسیاری از ایرانیان را به فکر مهاجرت و ترک وطن انداخته و عده دیگری را نسبت به تمام مسائل کشورشان کاملاً بیتفاوت و منفعل ساخته است. ویرال شدن ویدیوی آن پیرمرد روستایی در شبکههای اجتماعی که دستش را بر روی شانه یکی از مسئولین میکوبید و میگفت «حالا دیگر خودتان میدانید و مملکتتان!» از همهگیری این حس غربت و بیتفاوتی حکایت دارد.
✍ اما به منظور آسیبشناسی، جا دارد که این سوال را طرح و بررسی کنیم که روند «خالصسازی» در ساختار سیاسی کشورمان، چقدر از همین حس غربت و انفعال در جامعه تغذیه میشود و شتاب میگیرد؟
✍ یا به عبارتی، آیا میشود روند خالصسازی را به «چرخه»ای تشبیه کرد که از دو اهرم «انحصارطلبی سیاسی» و «انفعال اجتماعی» تشکیل شده و هر دوی اینها متقابلاً در به حرکت درآمدن و شتاب گرفتن آن نقش داشته و دارند؟
✍ اگر احساس غربت و بیصدایی در جامعه و به تَبَع آن بیرغبتی مردم نسبت به مشارکت سیاسی و اجتماعی محصول انحصارطلبی و روند خالصسازی است، آیا متعاقباً طمع انحصارطلبی و زیادهخواهی و تصاحب همه ارکان قدرت در بخشهایی از ساختار سیاسی کشور، از همین انفعال و وادادگی اجتماعی قوت نمیگیرد؟
✍ بهعنوان مثال، قشر متوسط جامعه ما همواره از «تصاحب» تدریجی صدا و سیما توسط جربان «خالصسازی» شکایت دارد و از این که امروزه رسانه ملی رسماً به تریبون اختصاصی یک تفکر خاص و محفلٍ دورهمی و بذلهگویی «جوانان انقلابی» تبدیل شده خشمگین است. اما به آن روی دیگر سکه کمتر توجه دارد که خود او نیز، سالهاست که در هر محفلی به اینکه در خانهاش حتی یک لحظه «تلویزیون ایران» روش نمیشود و از برنامههای صدا و سیما کاملاً بیخبر است و اخبار ایران را صرفاً از رسانههای خارجی و فارسیزبان دریافت میکند، افتخار میکند.
✍ آیا همین سالها رویگردانی از صدا و سیما و دست کشیدن از رسانه ملی و عدم تلاش برای سهمخواهی از آن و واگذاری آسان آن به جریان مقابل، خود زمینه را برای خالصسازی و تصاحب این نهاد فراهم نساخته؟
✍ یا مثلاً، بخش عظیمی از جامعه از نظارت استصوابی، رد صلاحیتهای گسترده، انحصاری شدن صندوق رای و غیر رقابتی شدن انتخابات، بهشدت بیزار است. اما به این روی سکه کمتر توجه دارد که خود او نیز، سالهاست که به «سفید» بودن برگه شناسنامه خود، هرگز «جوهری» نشدن نوک انگشت خود و هیچگاه فریب «نمایش انتخابات» نخوردن خود افتخار میکند.
✍ آیا آمارهای پایین مشارکت در هر دوره از انتخابات و اعلام بیرغبتی و انزجار جامعه از رای دادن و فرهنگ «قهر» و انفعال و واگذاری صندوق رای، خود تناسبی با میزان رد صلاحیتها در هر دوره نداشته و در تسهیل و تسریع و تقویت روند خالصسازی در مکانیسم انتخابات نقشی ایفا نکرده است؟
✍ کمی با فاصله به این روند نگاه کنیم؛ فرض کنیم در کشوری مانند آمریکا - که نهادهای دموکراتیک آن قدمت و استحکام بسیار بیشتری از ایران دارند - بخشی از جامعه - مثلاً پایگاه اجتماعی حزب دموکرات یا معترضان به کل ساختار سیاسی این کشور - همواره قبل از هر انتخابات عدم مشارکت خود را قاطعانه اعلام میکردند، انتخاب بین «بد و بدتر» - مثلاً بین بایدن و ترامپ - را از اساس ننگ میدانست، کمپینهای «شرمساری» علیه رای دهندگان بهراه میانداخت و خالی شدن حوزههای رایگیری را یک «پیروزی» برای خود قملداد میکردند، آیا در چنین شرایطی قابلتصور نبود که یک جریان انحصارطلب یا پوپولیست - مثل آلت-رایت یا Maga دونالد ترامپ - از دل یکی از احزاب ظهور میکرد و خلأ مشارکت مردمی را با تمامیتخواهی خود پُر مینمود و «جمهوریت»ی بدان قدمت را با ریاستجمهوری مادامالعمر یک فرد تاخت میزد؟
✍ آیا در کشوری مانند آمریکا همواره «مشارکت مردمی» نبوده که جلوی چنین سوداهایی را گرفته و اجاره نداده تا توازن قدرت به سمت هیچ جریانی بههم بخورد؟
✍ به نظر میرسد که در کشور ما نیز تنها مشارکت مردمی است که میتواند به تدریج روند خالصسازی را کُند، شاید متوقف و چهبسا معکوس سازد.
@javadrooh
👈 علی نصری، نویسنده و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ بسیار از ما شهروندان ایرانی از روند موسوم به «خالصسازی» که در نظام سیاسی کشورمان از سالها پیش آغاز شده و امروزه به شدیدترین و آشکارترین شکل خود رسیده، خشمگین هستیم. احساس میکنیم که ما به عنوان بخش عظیمی از جامعه رسماً به حاشیه رانده شدهایم و تمام نهادهای سیاسی، فرهنگی و رسانههای رسمی کشور در انحصار کامل جریانی خاص و بعضاً بخشی از پایگاه اجتماعی آن قرار گرفته است. این روند نه تنها این حس را به ما داده که هیچگونه نمایندگی در سطوح مختلف سیاسی و فرهنگی کشورمان نداریم که در وطن خودمان نیز احساس غربت و بیصدایی میکنیم.
✍ این حس غربت و بیصدایی، بسیاری از ایرانیان را به فکر مهاجرت و ترک وطن انداخته و عده دیگری را نسبت به تمام مسائل کشورشان کاملاً بیتفاوت و منفعل ساخته است. ویرال شدن ویدیوی آن پیرمرد روستایی در شبکههای اجتماعی که دستش را بر روی شانه یکی از مسئولین میکوبید و میگفت «حالا دیگر خودتان میدانید و مملکتتان!» از همهگیری این حس غربت و بیتفاوتی حکایت دارد.
✍ اما به منظور آسیبشناسی، جا دارد که این سوال را طرح و بررسی کنیم که روند «خالصسازی» در ساختار سیاسی کشورمان، چقدر از همین حس غربت و انفعال در جامعه تغذیه میشود و شتاب میگیرد؟
✍ یا به عبارتی، آیا میشود روند خالصسازی را به «چرخه»ای تشبیه کرد که از دو اهرم «انحصارطلبی سیاسی» و «انفعال اجتماعی» تشکیل شده و هر دوی اینها متقابلاً در به حرکت درآمدن و شتاب گرفتن آن نقش داشته و دارند؟
✍ اگر احساس غربت و بیصدایی در جامعه و به تَبَع آن بیرغبتی مردم نسبت به مشارکت سیاسی و اجتماعی محصول انحصارطلبی و روند خالصسازی است، آیا متعاقباً طمع انحصارطلبی و زیادهخواهی و تصاحب همه ارکان قدرت در بخشهایی از ساختار سیاسی کشور، از همین انفعال و وادادگی اجتماعی قوت نمیگیرد؟
✍ بهعنوان مثال، قشر متوسط جامعه ما همواره از «تصاحب» تدریجی صدا و سیما توسط جربان «خالصسازی» شکایت دارد و از این که امروزه رسانه ملی رسماً به تریبون اختصاصی یک تفکر خاص و محفلٍ دورهمی و بذلهگویی «جوانان انقلابی» تبدیل شده خشمگین است. اما به آن روی دیگر سکه کمتر توجه دارد که خود او نیز، سالهاست که در هر محفلی به اینکه در خانهاش حتی یک لحظه «تلویزیون ایران» روش نمیشود و از برنامههای صدا و سیما کاملاً بیخبر است و اخبار ایران را صرفاً از رسانههای خارجی و فارسیزبان دریافت میکند، افتخار میکند.
✍ آیا همین سالها رویگردانی از صدا و سیما و دست کشیدن از رسانه ملی و عدم تلاش برای سهمخواهی از آن و واگذاری آسان آن به جریان مقابل، خود زمینه را برای خالصسازی و تصاحب این نهاد فراهم نساخته؟
✍ یا مثلاً، بخش عظیمی از جامعه از نظارت استصوابی، رد صلاحیتهای گسترده، انحصاری شدن صندوق رای و غیر رقابتی شدن انتخابات، بهشدت بیزار است. اما به این روی سکه کمتر توجه دارد که خود او نیز، سالهاست که به «سفید» بودن برگه شناسنامه خود، هرگز «جوهری» نشدن نوک انگشت خود و هیچگاه فریب «نمایش انتخابات» نخوردن خود افتخار میکند.
✍ آیا آمارهای پایین مشارکت در هر دوره از انتخابات و اعلام بیرغبتی و انزجار جامعه از رای دادن و فرهنگ «قهر» و انفعال و واگذاری صندوق رای، خود تناسبی با میزان رد صلاحیتها در هر دوره نداشته و در تسهیل و تسریع و تقویت روند خالصسازی در مکانیسم انتخابات نقشی ایفا نکرده است؟
✍ کمی با فاصله به این روند نگاه کنیم؛ فرض کنیم در کشوری مانند آمریکا - که نهادهای دموکراتیک آن قدمت و استحکام بسیار بیشتری از ایران دارند - بخشی از جامعه - مثلاً پایگاه اجتماعی حزب دموکرات یا معترضان به کل ساختار سیاسی این کشور - همواره قبل از هر انتخابات عدم مشارکت خود را قاطعانه اعلام میکردند، انتخاب بین «بد و بدتر» - مثلاً بین بایدن و ترامپ - را از اساس ننگ میدانست، کمپینهای «شرمساری» علیه رای دهندگان بهراه میانداخت و خالی شدن حوزههای رایگیری را یک «پیروزی» برای خود قملداد میکردند، آیا در چنین شرایطی قابلتصور نبود که یک جریان انحصارطلب یا پوپولیست - مثل آلت-رایت یا Maga دونالد ترامپ - از دل یکی از احزاب ظهور میکرد و خلأ مشارکت مردمی را با تمامیتخواهی خود پُر مینمود و «جمهوریت»ی بدان قدمت را با ریاستجمهوری مادامالعمر یک فرد تاخت میزد؟
✍ آیا در کشوری مانند آمریکا همواره «مشارکت مردمی» نبوده که جلوی چنین سوداهایی را گرفته و اجاره نداده تا توازن قدرت به سمت هیچ جریانی بههم بخورد؟
✍ به نظر میرسد که در کشور ما نیز تنها مشارکت مردمی است که میتواند به تدریج روند خالصسازی را کُند، شاید متوقف و چهبسا معکوس سازد.
@javadrooh
👎14👍7❤1🔥1
🔅یادداشتهای سردبیر کتاب میشود
▪️روزنامه "هممیهن" برخلاف ویژهنامههای نوروزی معمول، تصمیم گرفت قبل از پایان سال، سالنامه مطالب تحلیلی خود را در قالب مجموعهای سهجلدی منتشر کند که جلد دوم آن به یادداشتهای سردبیر (مجموعه نوشتههای محمدجواد روح در سال۱۴۰۲) اختصاص دارد. امیدوارم این کار، با استقبال مخاطبان و همراهان مواجه شود.
@javadrooh
▪️روزنامه "هممیهن" برخلاف ویژهنامههای نوروزی معمول، تصمیم گرفت قبل از پایان سال، سالنامه مطالب تحلیلی خود را در قالب مجموعهای سهجلدی منتشر کند که جلد دوم آن به یادداشتهای سردبیر (مجموعه نوشتههای محمدجواد روح در سال۱۴۰۲) اختصاص دارد. امیدوارم این کار، با استقبال مخاطبان و همراهان مواجه شود.
@javadrooh
👍8👎2
📊 ارزیابی: بررسی مقایسهای لیستهای جناح راست در ۹۸ و ۱۴۰۲
👈 با انتشار لیستهای مشترک "شورای ائتلاف و جبهه پایداری" (راست رادیکال) و "شورای وحدت اصولگرایان" (راست سنتی) این موارد در قیاس با لیست واحد سال ۱۳۹۸ جناح راست دیده میشود:
🔹لیست منتشرشده از سوی شانا و پایداری تنها ۱۰ اشتراک با لیست۹۸ دارد که عبارتند از؛ قالیباف، آقاتهرانی، نبویان، روحالامینی، قاسمپور، شریعتی، شریفیان، خضریان، لاجوردی و رضوانی.
🔹از ۳۰نماینده فعلی تهران، سیدرضا تقوی، میرسلیم و نادران کاندیدا نشدهاند. فاطمه رهبر نیز فوت کرد و محمد کوثری در انتخابات میاندورهای جایگزین او شده بود. سیداحسان خاندوزی نیز بعد از شروع به کار دولت سیزدهم به دولت رفت.
🔹زهره الهیان، مجتبی توانگر، محسن پیرهادی، مجتبی رضاخواه، سمیه رفیعی، ابوالفضل عموئی، اقبال شاکری، نظامالدین موسوی، احمد نادری، محسن دهنوی، سیدعلی یزدی خواه، رضا تقی پور، بیژن نوباوه و روحالله ایزدخواه کاندیداهای لیست۹۸ هستند که در لیست۱۴۰۲ حضور ندارند.
🔹بین لیست شورای وحدت و لیست اصولگرایان در انتخابات۹۸ هم تنها یک اشتراک وجود دارد؛ سیدعلی یزدیخواه.
@javadrooh
👈 با انتشار لیستهای مشترک "شورای ائتلاف و جبهه پایداری" (راست رادیکال) و "شورای وحدت اصولگرایان" (راست سنتی) این موارد در قیاس با لیست واحد سال ۱۳۹۸ جناح راست دیده میشود:
🔹لیست منتشرشده از سوی شانا و پایداری تنها ۱۰ اشتراک با لیست۹۸ دارد که عبارتند از؛ قالیباف، آقاتهرانی، نبویان، روحالامینی، قاسمپور، شریعتی، شریفیان، خضریان، لاجوردی و رضوانی.
🔹از ۳۰نماینده فعلی تهران، سیدرضا تقوی، میرسلیم و نادران کاندیدا نشدهاند. فاطمه رهبر نیز فوت کرد و محمد کوثری در انتخابات میاندورهای جایگزین او شده بود. سیداحسان خاندوزی نیز بعد از شروع به کار دولت سیزدهم به دولت رفت.
🔹زهره الهیان، مجتبی توانگر، محسن پیرهادی، مجتبی رضاخواه، سمیه رفیعی، ابوالفضل عموئی، اقبال شاکری، نظامالدین موسوی، احمد نادری، محسن دهنوی، سیدعلی یزدی خواه، رضا تقی پور، بیژن نوباوه و روحالله ایزدخواه کاندیداهای لیست۹۸ هستند که در لیست۱۴۰۲ حضور ندارند.
🔹بین لیست شورای وحدت و لیست اصولگرایان در انتخابات۹۸ هم تنها یک اشتراک وجود دارد؛ سیدعلی یزدیخواه.
@javadrooh
👍3
🌀 گزارش روز: ائتلاف نانوشته «محصولی - زاکانی» علیه قالیباف/ آقاتهرانی سرلیست دوم شد/ دهنوی رفت، نبویان اضافه شد
👈 لیست واحد شورای ائتلاف و جبهه پایداری بالاخره منتشر شد و بازی امتیازگیری یاران محصولی و زاکانی به سرانجام رسید؛ هم دهنوی حذف شد، هم نبویان اضافه شد و مهمتر از همه آقاتهرانی در کنار قالیباف «سرلیست» شد.
🔹معاملهای که در نتیجه یک بازی انتخاباتی قابلحدس جوش خورد؛ یک «لیست غیررسمی»، یک «فشار رسانهای» و در نهایت یک «لیست رسمی» با چند تغییر آشکار در مقایسه با لیست اولیه.
🔹بازی تیم زاکانی شب گذشته کلید خورد و مالک شریعتی از حضور در لیست انصراف داد و علتش را حضور دهنوی عنوان کرد. از سوی دیگر، خبرها حکایت از فشار محصولی برای وارد کردن نبویان به لیست داشت.
🔹در نتیجه همین فشارها در نهایت، رضا تقیپور، سیدمحمود نبویان و میلاد میرزایی سه کاندیدایی بودند که وارد لیست نهایی شدند. محسن دهنوی هم در کنار شکری و محمود دهقانی از لیست اولیه کنار گذاشته شدند/ خبرآنلاین
@javadrooh
👈 لیست واحد شورای ائتلاف و جبهه پایداری بالاخره منتشر شد و بازی امتیازگیری یاران محصولی و زاکانی به سرانجام رسید؛ هم دهنوی حذف شد، هم نبویان اضافه شد و مهمتر از همه آقاتهرانی در کنار قالیباف «سرلیست» شد.
🔹معاملهای که در نتیجه یک بازی انتخاباتی قابلحدس جوش خورد؛ یک «لیست غیررسمی»، یک «فشار رسانهای» و در نهایت یک «لیست رسمی» با چند تغییر آشکار در مقایسه با لیست اولیه.
🔹بازی تیم زاکانی شب گذشته کلید خورد و مالک شریعتی از حضور در لیست انصراف داد و علتش را حضور دهنوی عنوان کرد. از سوی دیگر، خبرها حکایت از فشار محصولی برای وارد کردن نبویان به لیست داشت.
🔹در نتیجه همین فشارها در نهایت، رضا تقیپور، سیدمحمود نبویان و میلاد میرزایی سه کاندیدایی بودند که وارد لیست نهایی شدند. محسن دهنوی هم در کنار شکری و محمود دهقانی از لیست اولیه کنار گذاشته شدند/ خبرآنلاین
@javadrooh
😁7👍1
👁🗨 نگاه تحلیلگران: صدای مردم
👈 محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ مردم هیچکس را همراهی نخواهند کرد. این مساله در روزهای پیش از انتخابات همه فعالان سیاسی را آزار میدهد.
✍ بخشی از نظام در تکاپوی یک مشارکت حتی نیمگرم است، تا دستاویزی شود برای طرح ادعای مشروعیت. بخش دیگر نظام خیال میکند عدم مشارکت برایشان بهتر است تا عملیات خالصسازی را به پایان برسانند. تحریمکنندگان در انتظار عدم مشارکت مطلقاند تا دستاویزی شود برای اثبات فقدان تام مشروعیت نظام. گروهی هم این میانه ایستادهاند تلاش میکنند ذغال انتخابات را چندان شعلهور کنند تا از طریق ممانعت از کار خالصسازان نام و اعتباری کسب کنند.
✍ رفتار مردم با هیچکدام از این گزینهها سازگار نخواهد شد. روز بعد از انتخابات حتی اگر واقعیت با خواست این یا آن گروه مطابقت هم پیدا کند، هیچکس به آن تن نخواهد داد. همه ادعا خواهند کرد همانچیزی رخ داد که میخواستند؛ اما در درون عمیقاً همه دلسرد خواهند شد. یاس و دلسردی عمومی بلای جامعه ماست.
✍ آتشی در میدان زندگی سیاسی ما کمرمق شده و آن وجاهت اخلاقی و حقوقی «صدای مردم» است. هیچکس از اصل دمکراسی و مشارکت مردم بهمثابه یک اصل اخلاقی دفاع نمیکند.
✍ مدرنیته سیاسی با ظهور یک مرجع اخلاقی تازه به نام «صدای مردم» متولد شد. انقلاب مشروطه اولین خاستگاه برآمدن این صدا بود. خواست امنیت و توسعه راه تنفس آن را بست. انقلاب سال۱۳۵۷ دومین خاستگاه بزرگ آن بود اما اولویتبخشی به شریعت اسلامی راه تنفس آن را بست.
✍ در دوم خردادماه سال۱۳۷۶ یک نقطه خاستگاهی دیگر ظهور کرد. اما صفت بیش از حد فردباورانه آن از اصل «صدای مردم» تهی بود. خود دامگاه خود گردید و میدان را به رقیب سپرد.
✍ «صدای مردم» یک پا در استقلال و خودآئینی فردی دارد یک پا در مشارکت برای خلق یک اراده قدرتمند جمعی. ترکیب این دو، حیات سیاسی را به یک ضیافت عمومی برای مشارکت همگان تبدیل میکند.
✍ «صدای مردم» همگان را با همه تنوعاتشان محترم میشمارد و نفس همین احترام آن را مقتدر و درعینحال اخلاقی میکند. این عمیقترین و بنیادیترین خواست عرصه سیاسی ماست. یکصدواندی سال است که طلب میشود، اما تحقق پیدا نمیکند.
✍ ترقیخواهان عصر رضاشاه و اسلامخواهان دوران جمهوری اسلامی ندانستند دیگ ترقی و توسعه یا اعتبار دین و شریعت به شرط گرمای حتی اقلی این ضیافت عمومی ممکن است.
✍ امروز ملیت، ترقی، اسلام و فردگرایی دشتهای تشنه در خاک این سرزمین هستند. تنها به شرط معنادار شدن اصل تکیه بر خواست عمومی و اجازه برخاستن «صدای مردم» به مثابه اصلیترین مرجع اقتدار و حقانیت اخلاقی، از خطر مرگ نجات خواهند یافت. هر کدام بیشتر در مقابل برآمدن «صدای مردم» ایستاده باشد، تاوان بیشتری خواهد پرداخت.
✍ همه باید یک قدم عقب بگذارند. اجازه دهند «صدای مردم» برخیزد و سهم و تکلیف همگان را روشن کند. مردان و زنانی که مترصد در دست گرفتن ماشین سلطه سیاسی هستند، باید عقب بنشینند تا قدرت اجتماعی برخیزد.
✍ «صدای مردم» هر چه سالمتر برخیزد، مهربانترخواهد بود. هرچه کمتر در معرض آسیب این و آن باشد، دایره شمولش بیشتر خواهد بود. «صدای مردم» هیچگاه تماماً در جهان مدرن ظهور پیدا نکرد. همیشه و همه جا ناقصالخلقه بود. اما صرف امید و آرزوی آن، مجرای زندگی اخلاقی را خواهد گشود.
@javadrooh
👈 محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ مردم هیچکس را همراهی نخواهند کرد. این مساله در روزهای پیش از انتخابات همه فعالان سیاسی را آزار میدهد.
✍ بخشی از نظام در تکاپوی یک مشارکت حتی نیمگرم است، تا دستاویزی شود برای طرح ادعای مشروعیت. بخش دیگر نظام خیال میکند عدم مشارکت برایشان بهتر است تا عملیات خالصسازی را به پایان برسانند. تحریمکنندگان در انتظار عدم مشارکت مطلقاند تا دستاویزی شود برای اثبات فقدان تام مشروعیت نظام. گروهی هم این میانه ایستادهاند تلاش میکنند ذغال انتخابات را چندان شعلهور کنند تا از طریق ممانعت از کار خالصسازان نام و اعتباری کسب کنند.
✍ رفتار مردم با هیچکدام از این گزینهها سازگار نخواهد شد. روز بعد از انتخابات حتی اگر واقعیت با خواست این یا آن گروه مطابقت هم پیدا کند، هیچکس به آن تن نخواهد داد. همه ادعا خواهند کرد همانچیزی رخ داد که میخواستند؛ اما در درون عمیقاً همه دلسرد خواهند شد. یاس و دلسردی عمومی بلای جامعه ماست.
✍ آتشی در میدان زندگی سیاسی ما کمرمق شده و آن وجاهت اخلاقی و حقوقی «صدای مردم» است. هیچکس از اصل دمکراسی و مشارکت مردم بهمثابه یک اصل اخلاقی دفاع نمیکند.
✍ مدرنیته سیاسی با ظهور یک مرجع اخلاقی تازه به نام «صدای مردم» متولد شد. انقلاب مشروطه اولین خاستگاه برآمدن این صدا بود. خواست امنیت و توسعه راه تنفس آن را بست. انقلاب سال۱۳۵۷ دومین خاستگاه بزرگ آن بود اما اولویتبخشی به شریعت اسلامی راه تنفس آن را بست.
✍ در دوم خردادماه سال۱۳۷۶ یک نقطه خاستگاهی دیگر ظهور کرد. اما صفت بیش از حد فردباورانه آن از اصل «صدای مردم» تهی بود. خود دامگاه خود گردید و میدان را به رقیب سپرد.
✍ «صدای مردم» یک پا در استقلال و خودآئینی فردی دارد یک پا در مشارکت برای خلق یک اراده قدرتمند جمعی. ترکیب این دو، حیات سیاسی را به یک ضیافت عمومی برای مشارکت همگان تبدیل میکند.
✍ «صدای مردم» همگان را با همه تنوعاتشان محترم میشمارد و نفس همین احترام آن را مقتدر و درعینحال اخلاقی میکند. این عمیقترین و بنیادیترین خواست عرصه سیاسی ماست. یکصدواندی سال است که طلب میشود، اما تحقق پیدا نمیکند.
✍ ترقیخواهان عصر رضاشاه و اسلامخواهان دوران جمهوری اسلامی ندانستند دیگ ترقی و توسعه یا اعتبار دین و شریعت به شرط گرمای حتی اقلی این ضیافت عمومی ممکن است.
✍ امروز ملیت، ترقی، اسلام و فردگرایی دشتهای تشنه در خاک این سرزمین هستند. تنها به شرط معنادار شدن اصل تکیه بر خواست عمومی و اجازه برخاستن «صدای مردم» به مثابه اصلیترین مرجع اقتدار و حقانیت اخلاقی، از خطر مرگ نجات خواهند یافت. هر کدام بیشتر در مقابل برآمدن «صدای مردم» ایستاده باشد، تاوان بیشتری خواهد پرداخت.
✍ همه باید یک قدم عقب بگذارند. اجازه دهند «صدای مردم» برخیزد و سهم و تکلیف همگان را روشن کند. مردان و زنانی که مترصد در دست گرفتن ماشین سلطه سیاسی هستند، باید عقب بنشینند تا قدرت اجتماعی برخیزد.
✍ «صدای مردم» هر چه سالمتر برخیزد، مهربانترخواهد بود. هرچه کمتر در معرض آسیب این و آن باشد، دایره شمولش بیشتر خواهد بود. «صدای مردم» هیچگاه تماماً در جهان مدرن ظهور پیدا نکرد. همیشه و همه جا ناقصالخلقه بود. اما صرف امید و آرزوی آن، مجرای زندگی اخلاقی را خواهد گشود.
@javadrooh
👍18👎1
👁🗨 نگاه تحلیلگران: "روزنهگشایی" در برابر "نص" راهبرد جبهه اصلاحات
👈 علیرضا کفایی، عضو انجمن اسلامی معلمان، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ بیانیه ۱۱۰نفر موسوم به روزنهگشایی نتوانست جایگاهی در میان نخبگان و مردم بیابد، دلیل آن هم روشن است. به حال و روز مردم و اوضاع فلاکتباری که حاکمیت یکدست با تمامیتخواهی در پیش گرفته، توجهی ندارد و ظاهراً روزنهگشایی نه از این سوی مردمی برای روزنگشایی در حاکمیت است؛ بلکه برداشت مردم و بسیاری از تحلیلگران این است که آنان میخواهند روزنی برای حاکمیت در میان جامعه بگشایند و فرصتی برای تمامیتخواهان پدید آورند تا باز روز از نو و روزی از نو!؛ همان کنند که تاکنون کردهاند و تعابیر دیگری که خود را در نظر دارند.
✍ اصرار آقای جلاییپور علیرغم آنکه از راهبرد جبهه اصلاحات کاملاً آگاه بود؛ نشانی از اصلاحطلبی و رفتار دموکراتیک ندارد. در برابر آنچه که نهایی شد و او میدانست، قد علم کرد و برداشت مردم این است که او نهتنها از جبهه اصلاحات خود را منشعب کرد؛ بلکه عملاً صف خود را از مردم جدا و در کنار حاکمیت ایستاد و همچنان بر خطای فاحش خود تاکید دارد.
✍ ایشان سال گذشته هم در بحبوحه جنبش مهسا نظراتی عنوان کرد که میتوان ردپای نظر امروز او را در سال گذشته جستجو کرد که گفته بود: "بالا دنبال کنترل کردن است و پایین هم دنبال اعتراض... و به مرور هر دو خسته میشوند.... ممکن است زمینهای فراهم شود که یک تفاهمی، یک انعطافی، یک بازی برد-بردی بین حکومت و جامعه معترض بطور نانوشته رخ بدهد، چیزی که علیالاصول باید در انتخابات رخ دهد..".
✍ و حالا ایشان همان فرصت را در "آستانه انتخابات یازدهماسفند" یافته و تلاش دارد نظریه خود را در این انتخابات عملی سازد؛ ولی با راهبرد اصلاحات برخورد کرده و چارهای جز گذر از اصلاحطلبی و پشت کردن به جبهه ندارد.
✍ ایشان البته چنین ادعایی را در سخن نمیکند؛ ولی عمل و رویکرد امروز وی موید این نکته است، ضمن اینکه "بالا" کنترل کرد، ولی با زهرچشم گرفتن و هراس انداختن و زندان و اعدام و... و "پایین" دست از اعتراض بر نداشت؛ بلکه زیرزمینی شد، زیر پوست شهر همان مردم همچنان معترضاند و نشانهاش سرد بودن و عدممشارکت در انتخابات.
✍ روزنهگشایان عزیز! ایستادن و مقاومت شما در برابر "نص" راهبرد جبهه اصلاحات، مقاومت در برابر خواست مردم تعبیر میشود، ایستادن تمامقد و دفاع از حاکمیت یکدست است، به منافع عمومی ارجاع ندهید که عموم غیر از این فکر میکند، مگر اینکه شما هم مردم را فاقد تشخیص درست بدانید.
@javadrooh
👈 علیرضا کفایی، عضو انجمن اسلامی معلمان، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ بیانیه ۱۱۰نفر موسوم به روزنهگشایی نتوانست جایگاهی در میان نخبگان و مردم بیابد، دلیل آن هم روشن است. به حال و روز مردم و اوضاع فلاکتباری که حاکمیت یکدست با تمامیتخواهی در پیش گرفته، توجهی ندارد و ظاهراً روزنهگشایی نه از این سوی مردمی برای روزنگشایی در حاکمیت است؛ بلکه برداشت مردم و بسیاری از تحلیلگران این است که آنان میخواهند روزنی برای حاکمیت در میان جامعه بگشایند و فرصتی برای تمامیتخواهان پدید آورند تا باز روز از نو و روزی از نو!؛ همان کنند که تاکنون کردهاند و تعابیر دیگری که خود را در نظر دارند.
✍ اصرار آقای جلاییپور علیرغم آنکه از راهبرد جبهه اصلاحات کاملاً آگاه بود؛ نشانی از اصلاحطلبی و رفتار دموکراتیک ندارد. در برابر آنچه که نهایی شد و او میدانست، قد علم کرد و برداشت مردم این است که او نهتنها از جبهه اصلاحات خود را منشعب کرد؛ بلکه عملاً صف خود را از مردم جدا و در کنار حاکمیت ایستاد و همچنان بر خطای فاحش خود تاکید دارد.
✍ ایشان سال گذشته هم در بحبوحه جنبش مهسا نظراتی عنوان کرد که میتوان ردپای نظر امروز او را در سال گذشته جستجو کرد که گفته بود: "بالا دنبال کنترل کردن است و پایین هم دنبال اعتراض... و به مرور هر دو خسته میشوند.... ممکن است زمینهای فراهم شود که یک تفاهمی، یک انعطافی، یک بازی برد-بردی بین حکومت و جامعه معترض بطور نانوشته رخ بدهد، چیزی که علیالاصول باید در انتخابات رخ دهد..".
✍ و حالا ایشان همان فرصت را در "آستانه انتخابات یازدهماسفند" یافته و تلاش دارد نظریه خود را در این انتخابات عملی سازد؛ ولی با راهبرد اصلاحات برخورد کرده و چارهای جز گذر از اصلاحطلبی و پشت کردن به جبهه ندارد.
✍ ایشان البته چنین ادعایی را در سخن نمیکند؛ ولی عمل و رویکرد امروز وی موید این نکته است، ضمن اینکه "بالا" کنترل کرد، ولی با زهرچشم گرفتن و هراس انداختن و زندان و اعدام و... و "پایین" دست از اعتراض بر نداشت؛ بلکه زیرزمینی شد، زیر پوست شهر همان مردم همچنان معترضاند و نشانهاش سرد بودن و عدممشارکت در انتخابات.
✍ روزنهگشایان عزیز! ایستادن و مقاومت شما در برابر "نص" راهبرد جبهه اصلاحات، مقاومت در برابر خواست مردم تعبیر میشود، ایستادن تمامقد و دفاع از حاکمیت یکدست است، به منافع عمومی ارجاع ندهید که عموم غیر از این فکر میکند، مگر اینکه شما هم مردم را فاقد تشخیص درست بدانید.
@javadrooh
👍26👎6
راهبرد
👁🗨 نگاه تحلیلگران: "روزنهگشایی" در برابر "نص" راهبرد جبهه اصلاحات 👈 علیرضا کفایی، عضو انجمن اسلامی معلمان، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت: ✍ بیانیه ۱۱۰نفر موسوم به روزنهگشایی نتوانست جایگاهی در میان نخبگان و مردم بیابد، دلیل آن هم روشن است. به حال و روز…
⚡️بازتاب: خیالاندیشی علیه روزنهگشایی
👈 امید بهاری، کارشناس سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" در نقد مطلب علیرضا کفایی نوشت:
✍ اینکه جناب کفایی میفرمایند، بیانیه روزنهگشایی جایگاهی در میان نخبگان و مردم پیدا نکرد، قضاوتی شتابزده است.
✍ اولا، بر چه اساسی عدم تاثیرگذاری بیانیه بر شما اثبات شد. ثانیاً، در نخستین سطر بیانیه آمده است: ٫٫این متن تلاشی است برای مشارکت در فضای گفت وگوی عمومی،، پیرامون ٫٫سنجش آسیبهای کاهش مشارکت انتخاباتی،،
✍ لذا بر پایه اهدافی تحلیلی و گفتمانی که در بیانیه مندرج است؛ سنجش آسیبهای کاهش مشارکت، تازه پس از انتخابات پیش رو جدیتر شده و استمرار خواهد یافت و وارد فرایند موثرتر خواهد شد! یعنی، پس از برگزاری انتخابات میباید محاسبه و سنجش و ارزیابی کرد که کنش کدام گروه با اهداف و آرمان از پیش اعلام شده تناسب معقول و منطقی پیدا خواهد کرد!
✍ شگفت اینکه برخلاف برداشت وارونه و ادعای منتقد محترم، از ابتدا تا انتهای بیانیه، سخن از روزنهگشایی برای برونرفت از شرایط سخت مردم و دعوت از صاحبنظران برای یافتن ثمربخشترین کنش جمعی به قصد تقلیل مرارت و کاهش آلام عمومی از طریق مسیراندیشی واقعنگرانه مطرح شده است.
✍ دکتر جلاییپور و همفکران ایشان، هرگز چارچوب تصمیم جبهه اصلاحات را نقض نکردند و بارها اعلام شد، لیست صدای ملت، هیچگونه پیوند تشکیلاتی با آقایان خاتمی، روحانی و جبهه اصلاحات ندارد. مگر اینکه جناب کفایی، مدافع دیکتاتوری اکثریت و تضییع کامل حقوق اجتماعی اقلیت باشند.
✍ بازی برد-برد، بین مردم و حاکمیت چه ایرادی دارد؟ مگر در سیاست خارجی و مذاکرات برجام، بازی برد-برد، خیر و صلاح کشور را تامین نکرد؟
✍ مگر بدون در نظر گرفتن بازی برد-برد، اساسا هیچگونه توافقی تحصیل میشود یا در صورت تحصیل پایدار میماند؟
✍ مگر غیر از این است که نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی و مخالفان پینوشه در شیلی، از طریق بازی برد-برد، توانستند راه را بر اصلاحات اساسی و گذار به حکومت دموکراتیک باز کنند؟
✍ هیچ کنش مسالمتآمیز، تدریجی و اصلاحطلبانه بدون تن در دادن به بازی برد- برد، ثمربخش نخواهد بود و تنها طرفداران تغییرات خشونتآمیز، دفعی و غیردموکراتیک مخالف بازی برد-برد هستند.
✍ اما درباره افتراهای تلویحی یا تصریحی منتقد محترم، تنها می توان گفت:
هر درونی که خیالاندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد
@javadrooh
👈 امید بهاری، کارشناس سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" در نقد مطلب علیرضا کفایی نوشت:
✍ اینکه جناب کفایی میفرمایند، بیانیه روزنهگشایی جایگاهی در میان نخبگان و مردم پیدا نکرد، قضاوتی شتابزده است.
✍ اولا، بر چه اساسی عدم تاثیرگذاری بیانیه بر شما اثبات شد. ثانیاً، در نخستین سطر بیانیه آمده است: ٫٫این متن تلاشی است برای مشارکت در فضای گفت وگوی عمومی،، پیرامون ٫٫سنجش آسیبهای کاهش مشارکت انتخاباتی،،
✍ لذا بر پایه اهدافی تحلیلی و گفتمانی که در بیانیه مندرج است؛ سنجش آسیبهای کاهش مشارکت، تازه پس از انتخابات پیش رو جدیتر شده و استمرار خواهد یافت و وارد فرایند موثرتر خواهد شد! یعنی، پس از برگزاری انتخابات میباید محاسبه و سنجش و ارزیابی کرد که کنش کدام گروه با اهداف و آرمان از پیش اعلام شده تناسب معقول و منطقی پیدا خواهد کرد!
✍ شگفت اینکه برخلاف برداشت وارونه و ادعای منتقد محترم، از ابتدا تا انتهای بیانیه، سخن از روزنهگشایی برای برونرفت از شرایط سخت مردم و دعوت از صاحبنظران برای یافتن ثمربخشترین کنش جمعی به قصد تقلیل مرارت و کاهش آلام عمومی از طریق مسیراندیشی واقعنگرانه مطرح شده است.
✍ دکتر جلاییپور و همفکران ایشان، هرگز چارچوب تصمیم جبهه اصلاحات را نقض نکردند و بارها اعلام شد، لیست صدای ملت، هیچگونه پیوند تشکیلاتی با آقایان خاتمی، روحانی و جبهه اصلاحات ندارد. مگر اینکه جناب کفایی، مدافع دیکتاتوری اکثریت و تضییع کامل حقوق اجتماعی اقلیت باشند.
✍ بازی برد-برد، بین مردم و حاکمیت چه ایرادی دارد؟ مگر در سیاست خارجی و مذاکرات برجام، بازی برد-برد، خیر و صلاح کشور را تامین نکرد؟
✍ مگر بدون در نظر گرفتن بازی برد-برد، اساسا هیچگونه توافقی تحصیل میشود یا در صورت تحصیل پایدار میماند؟
✍ مگر غیر از این است که نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی و مخالفان پینوشه در شیلی، از طریق بازی برد-برد، توانستند راه را بر اصلاحات اساسی و گذار به حکومت دموکراتیک باز کنند؟
✍ هیچ کنش مسالمتآمیز، تدریجی و اصلاحطلبانه بدون تن در دادن به بازی برد- برد، ثمربخش نخواهد بود و تنها طرفداران تغییرات خشونتآمیز، دفعی و غیردموکراتیک مخالف بازی برد-برد هستند.
✍ اما درباره افتراهای تلویحی یا تصریحی منتقد محترم، تنها می توان گفت:
هر درونی که خیالاندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد
@javadrooh
👎14👍9