راهبرد
7.2K subscribers
18.3K photos
2.86K videos
404 files
7.72K links
تماس با مدیریت کانال و ارسال مطالب:
telegram.me/mjrahbord
Download Telegram
📨 نگاه خوانندگان: "چرا باید سخنان خاتمی درباره فدرالیسم را نقد جدی کرد؟!"

👈 اکبر مختاری، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:

سیدمحمد خاتمی با سخنان اخیرش در دفاع از فدرالیسم در میان اعضای شورای شهر تهران حامیان و حتی منتقدانش را شگفت‌زده کرد!

درحالیکه شرایط اقتصادی کشور بغرنج است و شرایط بیرونی خطرناکی علیه کشور شکل گرفته؛ تنها سخن از مطلبوبیت فدرالیسم از سوی خاتمی کم بود که بر نگرانی‌ها بیافزاید که اینطور نیز شد.

🔅سخنان خاتمی در دو بعد مهم قابل نقد جدی است:

در بعد اول که بیشتر بحث از لحاظ تئوریک قابل بررسی است، این است که فدرالیسم اساسا در جهت کشورسازی به کار می‌رود؛ این درحالی است که ایران بعنوان یک کشور با سابقه تاریخی دیرینه و استمرار تاریخی یک کشور یکپارچه بوده و خواهد بود.

بعد دوم، بیان این سخنان از سوی سیاستمداری با پشتوانه اجتماعی نسبتا قوی در ایران است.

وقتی رییس‌جمهور اسبق ایران در سخنانی راهی اشتباه را آگاهانه یا نااگاهانه بیان می‌دارد؛ راه برای کسانی که آماده سوءاستفاده از قوم‌گرایی برای تحقق مطامع سیاسی هستند، هرچه بیشتر فراهم می‌شود.

دفاع مردم از اصلاحات از ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶ به دلیل رویکردهای نسبتا بهتر جریان اصلاحات در جهت حکومت‌داری برای کشور ایران بوده است.

لیکن اگر عده‌ای بخواهند با نام اصلاحات و آنهم در کنار رهبر اصلاحات اهدافی را پیش گیرند که به تمامیت ارضی ایران آسیب زند؛ دیگر در آن زمان نه اصلاحات ارزش خواهد داشت نه رهبرانش، و فلسفه وجودی خویش را از دست خواهند داد.

آنچه باید مدنظر اندیشمندان و نخبگان سیاسی و اقتصادی کشور باشد، ارتقای اقتدار و جایگاه هرچه بیشتر ایران است.

با آسیب احتمالی به ایران با باز کردن مباحث اشتباه، دیگر مباحثی چون دمکراسی‌خواهی و امثالهم نیز به‌شدت تضعیف خواهند شد و فلسفه وجودی خویش را بعنوان گفتمان غالب برای ایران از دست خواهند داد...
@javadrooh
📸 نمای روز: "تصاویری که حذف شد!"

👈 دهمین دوره جشنواره اخلاق و نیایش شب گذشته در کتابخانه ملی برگزار شد و با حضور سید محمد خاتمی منتخبین آن معرفی شدند. تصاویر این مراسم ابتدا در خبرگزاری ایرنا منتشر و مدتی بعد، کل گزارش تصویری از روی سایت این خبرگزاری حذف شد.
@javadrooh
💥 خبر: "خبرگزاری فارس خودش را سانسور کرد!"

👈 خبرگزاری فارس در گزارش امروز خود از دادگاه مفسدان اقتصادی بانک سرمایه بخشی از اظهارات سید محمد رضوی (متهم دریافت تسهیلات کلان ) از بانک سرمایه را حذف کرد. فارس نام خود را از آن قسمت از اظهارات رضوی را که مربوط به دریافت پول توسط این خبرگزاری بود را از متن خبر حذف کرده است. رضوی در دادگاه امروز مدعی شده بود: "برای تبلیغات در یک خبرگزاری فارس تسهیلات گرفتم، بله ۲۵۰ میلیون تومان قرارداد بنده با خبرگزاری فارس به صورت ماهانه برای تبلیغات در ۱۰ باکس تبلیغاتی در صفحه اول بوده است و ۱۰ باکس تبلیغاتی در این خبرگزاری و در صفحه اول گذاشته شده است".
@javadrooh
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "درباره جدال فیلسوف و سیاستمدار| دوگانه کاذب فدرالیسم در برابر لیبرالیسم"

👈 عباس موسایی، فعال سیاسی ‌‌اصلاح‌طلب، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

✍️ اظهارنظر اخیر بزرگ پرچمدار ‌‌اصلاح‌طلبی در عصر ما، سیدمحمد خاتمی، درباره فدرالیسم؛ واکنش رادیکال فیلسوف گرانمایه، سیدجواد طباطبایی، را در پی داشته است.

✍️ خاتمی در جمع اعضای شورای شهر گفته بود: "مطلوب‌ترین شیوه حکومت مردمی، اداره فدرالی است". طباطبایی البته با لحنی فراتر از نقد از خاتمی خواسته که: "سخنانش در این زمینه را پس بگیرد".

✍️ گزاره آقای خاتمی از نظر و منظرهای گوناگون قابل نقد است‌. از نظر اندیشگی‌، مبنا و اساس حکومت مردمی، به رسمیت شناخته‌شدن حقوق شهروندی است و فدرالیسم صرفا شکل حکومت را تشکیل می‌دهد. به عبارتی، وجود شکل حکومتی فدرالیسم‌، تضمین‌کننده حقوق شهروندی و حکومت مردمی نیست.

✍️ آمریکا‌، آلمان و روسیه هرسه فدارتیو نامیده می‌شوند، حال آنکه رژیم فدرالیسم در آمریکا و آلمان مبتنی بر دموکراسی است و رژیم روسیه به تعبیر فوکویاما، یک اقتدارگرایی انتخاباتی است.

✍️ به عبارتی، آنچه آمریکا را دموکراتیک می‌کند، ابتنای نهادهای سیاسی به رای شهروندان آزاد و برابر است. مبنایی که پدران بنیانگذار همچون جفرسون و واشنگتن‌، در اعلامیه استقلال آوردند.

✍️ قانون اساسی آمریکا در مراحل بعدی‌، معطوف به اصول حقوقی نوشته‌شده در اعلامیه استقلال‌، توازن قوا را به گونه‌‌ای شکل داده که نهادهای یکه‌سالار با قدرت نامحدود شکل نگیرند و دموکراسی را تهدید و تحدید نکنند. ازهمین‌روست که مفسران جدید مونتسکیو هم، او را نظریه‌پرداز توازن قوا و نه تفکیک قوا معرفی می‌کنند.

✍️ خاتمی اتفاقا از دوم‌خرداد بدین‌سو، از بعد نظری به نیکی در تبیین و ارائه مانیفست ‌‌اصلاح‌طلبی در گفتار و کردارشان، گفتمان شهروندمحور اصلاحات را به‌نحوی مطلوب و در برهه‌‌‌های گوناگون تئوریزه کرده‌ است.

✍️ حاکمیت قانون، حقوق شهروندی، آزادی و برابری از محکمات اندیشه اصلاحات از دوم‌خرداد بوده‌اند که گفتمان اصلاحات را در ایران به گفتمان هژمون و برتر ارتقاء داد.

✍️ از سوی دیگر‌، شرایط حاکم بر عرصه‌‌‌های بین‌المللی‌، منطقه‌‌ای و داخلی در وضعیتی مضیق‌تر از آن است که خاتمی عزیز، با طرح بحث فدرالیسم، مظروفی ناسازگار با آنچه واقعیات سیاسی طلب می‌کند را در ظرف ظریف سیاست در ایران امروز بریزند.

✍️ اینکه چه ضرورتی راهبر اصلاحات را به بیان بحث فدرالیسم رهنمون کرده است، نیازمند توضیح بیشتر از سوی ایشان است.

✍️ از طرفی مباحث دکتر طباطبایی‌، در عرصه‌‌‌های اندیشه سیاسی در غرب و اندیشه سیاسی در اسلام و ایران‌، نظریات ایشان درباره انحطاط و زوال اندیشه سیاسی در ایران‌، تبیین و ایضاح مفهوم ایرانشهری، چیستی ایران و... در تکامل اندیشه سیاسی در ایران نقشی اساسی داشته است.

✍️ وانگهی هرچند حساسیت طباطبایی بر طرح بحث فدرالیسم توسط شخصیتی چون خاتمی، از مبانی نظری استوار طباطبایی در حفظ یکپارچگی سرزمینی و پیگیری وحدت ایران در عین کثرت آن نشات می‌گیرد؛ اما رادیکالیسم حاکم بر زبان و کلام استاد ارجمند، بر نقد درست و منطقی‌اش، پیشی می‌گیرد.

✍️ صلاح ملک و ملت ایران عزیز در دیالوگ سازنده فیلسوف ایرانشهری و راهبر اصلاحات است. ادبیات غنی، مفهوم‌سازی‌‌‌های روشنگر و دغدغه‌‌‌های طباطبایی برای حفظ ایران می‌تواند برای ‌‌اصلاح‌طلبی در ایران امروز درس‌‌‌های زیادی داشته باشد؛ همچنانکه گفتمانی باصلاحیت‌تر از ‌‌اصلاح‌طلبی در وضعیت امروز برای رهانیدن ایران از مخاطراتش‌، وجود خارجی ندارد.

✍️ به شرطی که راهبر اصلاحات‌، ‌‌اصلاح‌طلبی را از دست برخی فرصت‌طلبان‌، و اهالی "افسادات"نجات دهد و به پاکدستان بسپارد و نظریه‌پرداز ایرانشهری از رادیکالیسم حاکم بر گفتارش عبور نماید.

✍️ حاکمیت قانون‌، کانونی شدن منافع و مصالح ملت و کشور ایران‌، حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران، امنیت ملی‌، شهروندی و ابتنای امور بر مطالبات شهروندان آزاد و برابر ایرانی، می‌توانند محل انطباق ‌‌اصلاح‌طلبی و ایرانشهری باشند. (عباس آخوندی را می‌توان تبلور این انطباق دانست).

✍️ همچنانکه دوگانه‌سازی‌‌‌های فدرالیسم در برابر لیبرالیسم، دو‌گانه سازی‌‌‌های کاذبی هستند که دوگانه‌‌‌های واقعی سیاست در ایران یعنی آزادی و دموکراسی‌خواهی در برابر یکه‌سالاری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. نمی‌توان با استناد به یک جمله از خاتمی، فدرالیسم را پروژه اصلاحات دانست و بر همه ‌‌اصلاح‌طلبی تاخت.
@javadrooh
راهبرد
📨 نگاه خوانندگان: "چرا باید سخنان خاتمی درباره فدرالیسم را نقد جدی کرد؟!" 👈 اکبر مختاری، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت: سیدمحمد خاتمی با سخنان اخیرش در دفاع از فدرالیسم در میان اعضای شورای شهر تهران حامیان و حتی منتقدانش را شگفت‌زده کرد!…
📨 نگاه خوانندگان: "نه خاتمی را شناخته‌اید و نه فدرالیسم"

👈 حسین رمضان‌زاده، از همراهان "راهبرد"، در پاسخ به یادداشت اکبر مختاری با عنوان: "چرا باید سخنان خاتمی درباره فدرالیسم را نقد جدی کرد؟"؛ نوشت:

خاتمی سیاستمداری است که در ایران به دوراندیشی معروف است. چه روزی که گفت: "بعد از من کسانی خواهند آمد..." و چه روزی که در دماوند رای خود را به صندوق انداخت؛ بسیاری از موافقین و مخالفینش از تحلیل او بازماندند. تا که بعدها مشخص شد رفتار و گفتار خاتمی در چه جایگاهی و با چه نگاهی صورت گرفته است.

طبعا این به آن معنا نیست که هرکاری خاتمی کرده، درست بوده. غیرممکن است سیاستمداری این همه سال در صحنه باشد و اشتباهی نداشته باشد. ازهمین‌رو، نقد او و اشتباهاتش قطعا هم ضروری و هم مفید خواهد بود.

اما آنچه این روزها عجیب به نظر می‌رسد دیدگاه منتقدین موضع سیدمحمد خاتمی درباره فدرالیسم است. از نوشته تند سیدجواد طباطبایی که از چهره‌ای اندیشمند بعید بود تا کسانی که خاتمی را به "به خطر انداختن تمامیت ارضی کشور" متهم می‌کنند.

جناب اکبر مختاری در بخشی از یادداشت خود ذکر کرده‌اند که "وقتی رییس‌جمهور اسبق ایران در سخنانی راهی اشتباه را آگاهانه یا نااگاهانه بیان می‌دارد؛ راه برای کسانی که آماده سوءاستفاده از قوم‌گرایی برای تحقق مطامع سیاسی هستند، هرچه بیشتر فراهم می‌شود".

سوال اینجاست که آیا واقعا معتقدید خاتمی با آن سابقه میهن‌دوستانه‌ مدنی (و نه خشونت‌آمیز و تهدیدکننده) آگاهانه راهی اشتباه را بیان می‌کند؟

بعضی انتقادات از سیدمحمد خاتمی به گونه‌ای است که گویی آقای خاتمی چند صباحی است وارد عرصه سیاست شده است؛ کسی از مواضع قبلی و کارنامه او چه وقتی مقامی در حکومت داشت و چه بعد از آن مطلع نیست!

البته در این یادداشت با کسانی که روزی خاتمی را می‌پرستند و فردایش بخاطر یک جمله کل اعتبار او را زیر سوال می‌برند، کاری ندارم.

اما کاش منتقدین منصف خاتمی در درجه اول به یاد آورند که خاتمی اهل هیجان نیست که جمله‌ای بگوید و بگذرد.

خاتمی از اهل تفکر است و باتوجه به سابقه‌ای که از او می‌شناسیم؛ قطعا با اشراف به بحث و از آن مهم‌تر بدون ذره‌ای تردید در اوج وطن‌دوستی این اظهارات را بیان کرده است.

مساله دیگر هم اینکه متاسفانه اکثریت کسانی که این روزها درباره سخنان اخیر خاتمی اظهارنظر کرده‌اند، معنی دقیق فدرالیسم را نمی‌دانند.

از یادداشت‌ها برمی‌آید که بسیاری همچنان فدرالیسم را مساوی تجزیه‌طلبی می‌گیرند و تحلیل خود را بر این اساس استوار می‌سازند. مساله‌ای که قطعا منظور خاتمی نیست.

درهرحال، به نظرم با دقت در شخصیت خاتمی و در وهله بعدی دقت در مفهوم و سابقه فدرالیسم و صدالبته شرایط امروز کشور و روند توسعه "ایران عزیز"، بهتر می‌توان سخنان خاتمی را درک کرد.

ایران همواره پابرجا خواهد ماند، بگذارید نظرات مختلف شنیده شوند.
@javadrooh
📱 روایت‌های مجازی: واکنش توییتری دکتر سیدمصطفی تاج‌زاده به توییت دیشب دونالد ترامپ درباره نابودی ایران
@javadrooh
📱 روایت‌های مجازی: واکنش توییتری محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران، به توییت دیشب دونالد ترامپ: "توییت ظریف در پاسخ به رجزخوانی دیروز ترامپ: "دونالد ترامپ به تحریک تیم بی، امید دارد به چیزی دست یابد که اسکندر، چنگیز و دیگر متجاوزین در آن ناکام بوده‌اند. ایرانیان هزاران سال سربلند ایستاده‌اند و متجاوزین همه رفته‌اند. تروریسم اقتصادی و رجزخوانی‌های‌ برای نسل‌کشی، ایران را پایان نخواهد داد. هرگز یک ایرانی را تهدید نکن. احترام را آزمایش کن، جواب خواهد داد".
@javadrooh
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحليلگران: "کاسپار هم چنین می‌گفت"

👈 غلامعلی دهقان، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

ترامپ باز هم هذیانی جدید گفت. وی از پایان رسمی ایران در صورت نبرد احتمالی با آمریکا سخن گفت؛ هرچند در سخن بعدی گفت خواهان جنگ نیست.

به نظر می‌رسد قبل از هر کاری او می‌بایست یک دوره تاریخ ایران را مطالعه کند تا متوجه شود؛ قبل از او هم کسانی چنین می‌اندیشیدند، اما آنها هم این آرزو را به گور بردند.

اسکندر مقدونی و کراسوس رومی و خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس و چنگیزخان مغول و تیمور ازبک هم اول قصد نابودی ایران و ایرانی را داشتند؛ اما در عمل آنکه ماند، ایرانی بود و آنچه پابرجا، هویت و زبان فارسی.

به سان ققنوسی که از خاکسترش ققنوسی دیگر؛ اما قوی‌تر و بهتر.

در ۵۰۰سال اخیر هم استعارگران در ایران توفیق چندانی نداشتند و با بیداری ایرانیان از عصر مشروطه به بعد دوران استقلال‌طلبی و تکیه بر هویت تاریخی بار دیگر احیا شد که نقطه عطف آن پیروزی انقلاب ۵۷ بود.

طی ۴۰سال گذشته هم مخالفین انقلاب و نظام و ایران سخن از نابودی کم نگفتند. از صدام تا کاسپارو اینبرگر، وزیر دفاع امریکا در دوره ریاست‌جمهوری ریگان، که در سال ۱۳۶۶ سخن از خشکاندن نژاد ایرانی داشت.

او هم همانند ترامپ از قدرت ایرانیان در منطقه اطلاع چندانی نداشت و پس از اصابت مین و موشک‌های ناشناس با نفتکش‌های با پرچم آمریکا به هذیان‌گویی پرداخت.

کاسپار چند سالی است از دنیا رفته؛ اما نفوذ ایران در منطقه نسبت به ۳۲سال پیش به مراتب بیشتر است.

دیر زمانی نخواهد گذشت که دیگر نه ترامپ است و نه بولتون. اما ایران است و ایرانی. این پیام تاریخ ماست.
@javadrooh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ویدئو: سفر بدون اعلام قبلی وزیر خارجه عمان به تهران| دیدار با ظریف در فرودگاه مهرآباد
@javadrooh
📨 نگاه خوانندگان: "کیفیت حکمرانی و سیستم حکمرانی (ایده خاتمی یا جواد طباطبایی؟)"

👈 ابراهیم بیان، دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه فردوسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

مهمترین هدف یک واحد جغرافیایی/سیاسی (کشور) ماندگاری در محیط پیچیده پیرامون خودش است. بنابراین، اصلاح یا ایجاد یک سیستم حکمرانی بایستی با این هدف صورت بگیرد که چگونه می‌توان در محیط پیرامون ماندگار بود.

چراکه عدم توجه به این موضوع (بقا) منجر به این می‌شود که آن کشور تبدیل به منبعی برای استفاده ایدئولوژی یا اقتصادی گروه‌های مختلف دربیاید که سرانجام بقای آن واحد تهدید شود، نمونه شوروی یا عراق زمان صدام گواهی بر این فرض است.

بنابراین، برای اصلاح یا ساختن یک سیستم حکمرانی، ابتدا نیاز به مرکزی داریم که فارغ از منافع شخصی، جناحی، گروهی و... بتواند شاخص‌های حکمرانی خوب را سنجش کند (اگر به کشورهای با ثبات نظیر آمریکا، نروژ، کانادا، آلمان، ژاپن، سویس و... نگاه کنیم می‌بینیم که شاخص حکمرانی خوب در این کشورها در وضعیت مطلوبی قرار دارد. ازاین‌رو، شاخص حکمرانی خوب را بعنوان سنجشی برای فهم میزان پایداری و ماندگاری یک کشور در نظر گرفته‌ام) و آن را گزارش دهد.

این گزارش بایستی مقایسه شود با وضعیت مطلوب که در وضعیت مطلوب تمامی شاخص‌های حکمرانی خوب در بهینه حالت خود قرار دارند و در نهایت سیستم حکمرانی باید بتواند عملکرد خود را به سمت بهینه حالت حکمرانی خوب سوق بدهد تا ماندگاری کشور حفظ شود.

عدم توجه سیستم حکمرانی به برطرف کردن نقاط ضعف (که در شاخص‌های حکمرانی خوب نشان داده شده) می‌تواند منجر به شکست حکمرانی شده و در نهایت منجر به فروپاشی کشور شود.

مطابق آمار موسسه لگاتوم برای سال ۲۰۱۷، کشور ایران از بین ۱۴۹ کشور مورد بررسی در جایگاه ۱۳۳ قرار داشته است.

حکمرانی خوب شامل شش شاخص است:
۱. حاکمیت قانون
۲. پاسخگویی
۳. کارآیی و اثربخشی
۴. کنترل فساد
۵. ثبات سیاسی
۶. کیفیت مقررات تنظیمی.

اکنون سوالی که مطرح است این است که چرا کشور ایران در این شش شاخص بسیار ضعیف عمل می‌کند.

🔅 برای پاسخ می‌توان گفت که:

۱. پارادایم حاکم بر سیستم حکمرانی فعلی ایران دارای تناقص جدی است به گونه‌ای که اهداف حاصل از این پارادایم با یکدیگر در تضاد قرار دارند. از یک سو، در قانون اساسی تاکید بر پاسداری از امنیت ملی شده است و از سوی دیگر، حمایت از امت اسلامی.

بنابراین، پارادایم فعلی امت/ ملت است. سیستم فعلی که منتج از قانون اساسی است اهدافش به دو دسته تقسیم شده است:
۱. پیگیری اهداف امت اسلامی
۲. پیگیری اهداف ملت ایران.

درست در همینجاست که منابع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اقلیمی، دیپلماتیک کشور معلوم نیست که خرج کدام اهداف قرار است بشود و منازعه بین جناح‌های مختلف درون کشور شدت می‌گیرد.

در کنار این مشکل، مرکزی وجود ندارد که مستقلا اندازه‌گیری کند که وضع کشور در محیط پیرامونش تا چه اندازه پایدار است و آیا به اهداف طراحی شده دست پیدا کرده‌اند؟

از جمله دلایل فقدان این مرکز این است که کارگزاران این سیستم حکمرانی تکلیف خود را معطوف به حصول نتیجه نمی‌دانند تا سیاست‌های خود را بعد از اجرا ارزیابی کنند؛ بلکه وظیفه خود را اجرای دستورات فارغ از نتیجه می‌دانند.

و در نهایت، بایستی توازنی از منظر قدرت بین اجزای سیستم باشد تا جزئی از سیستم بر دیگری چیره نشود تا اختیارات آن را محدود کند و آن را از کارآمدی بیاندازد.

در همین راستا، اخیرا آقای رییس‌جمهور در دیدار افطاری با احزاب سیاسی از محدود بودن قدرتش گلایه کرده بود که این موضوع از زبان روسای جمهور پیشین نیز شنیده‌ایم.

بنابراین، در یک جمع‌بندی کلی هر سیستم حکومتی چه از نوع جمهوری، اسلامی، فدرالی و... یا ترکیبی از همه این موارد بایستی بتواند ماندگاری واحد جغرافیایی ایران کنونی را حفظ کند و این امر با بهبود شاخص حکمرانی خوب بدست می‌آید.

اکنون می‌توان به ایده دکتر طباطبایی و سخن آقای خاتمی در رابطه با بهترین شیوه حکمرانی برای ایران بازگشت و مجددا فارغ از هیاهو و علاقه زیاد به شخصی و کینه‌توزی‌های بسیار به شخصیتی دیگر، فکر کرد که کدام سیستم پیشنهادی می‌تواند ماندگاری ایران را با در نظر گرفتن واقعیت امر سیاسی در داخل و خارج از کشور حفظ کند.
@javadrooh
👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "فدرالیسم و مردم‌سالاری"

👈 علیرضا علوی‌تبار، فعال سیاسی و تحلیلگر ارشد اصلاح طلب، در وبسایت "مشق نو" نوشت:

آقای محمد خاتمی در دیداری با اعضای شورای شهر تهران گفته بود: "…مطلوب‌ترین شیوه حکومت مردمی، اداره فدرالی است". به دلیل جایگاه و نقشی که خاتمی در رهبری جنبش مردم‌سالاری‌خواهی در ایران دارد و در پاسخ به پرسش‌های نقادانه‌ای که درباره سخن ایشان طرح شد، با ذکر چند نکته می‌کوشم به روشن‌تر شدن برخی از ابعاد این بحث کمک کنم:

🔅یکم
فدرالیسم شکلی از حکومت است که در آن قدرت سیاسی به‌صورت سرزمینی توزیع شده و به اجرا در می‌آید.

در این شکل از حکومت به‌طور معمول صلاحیت‌ها و اختیارات میان دو سطح از حکومت، یعنی حکومت محلی و حکومت مرکزی (فدرال) تقسیم می‌شود.

در فدرالیسم اگر چه اختیار و صلاحیت هر بخش از کشور برای تصمیم‌گیری و عمل به تصمیم‌ها به رسمیت شناخته می‌شود؛ اما زمینه برای حضور و مشارکت هر یک از واحدهای فدرال (ایالات و استان‌ها) در تصمیم‌گیری‌های حکومت مرکزی از طریق نمایندگان‌شان فراهم می‌گردد.

فدرالیسم براساس تجربه تاریخی روشی بوده است که در آن امکان همزیستی ملیت‌های مختلف در داخل یک کشور فراهم می‌شده است. به‌طور مثال در امریکا، ایالت‌هایی که مستقل از یکدیگر پدید آمده بودند، ذیل ایده فدرالیسم در کنار یکدیگر جمع شده و یک حکومت را با قدرتی مشترک ایجاد کرده‌اند.

در جوامعی که از دیرباز برخوردار از یک "ملت" بوده‌اند، ایجاد فدرالیسم، به‌معنای نادیده گرفتن ریشه تاریخی موفقیت فدرالیسم است.

واقعیت تاریخی نشان می‌دهد "ایران کشوری است با ملت واحد و اقوام متعدد". اگر چه در ایران تنوع قومی وجود دارد؛ اما هویت ملی تاریخی آن، نیاز به فدرالیسم را منتفی می‌کند.

هویت تاریخی ملت ایران سه رکن اصلی دارد: زبان فارسی، تشیع و محدوده سرزمینی. وشکل‌گیری و تداوم این عناصر هویت‌ساز، حاصل همدلی و همراهی و مشارکت تمامی اقوام ایرانی بوده است. 

🔅دوم
در چارچوب‌ حکومت‌های غیرفدرال نیز می‌توان به اهداف "عدم تمرکز" و "عدم تراکم" در اداره امور کشور دست یافت.

"عدم تمرکز" روشی است که در آن حکومت مرکزی حق و اختیار تصمیم‌گیری و گاهی امکانات مادی لازم را به نهادهای محلی، که متصدیان آن از سوی مردم همان محل انتخاب شده‌اند، واگذار می‌کند.

اما "عدم تراکم" عبارت است از واگذاری اختیارات و قدرت تصمیم‌گیری از طرف حکومت مرکزی به کارمندان حکومت در نواحی مختلف تا بتوانند با استفاده از آن به حل و فصل امور محلی خاص بپردازند و نیازی به کسب اجازه مجدد از مرکز نداشته باشند.

انتخاب فدرالیسم،‌ در موارد موفق، ریشه در تاریخ شکل‌گیری کشورها داشته است (مانند ایالات امریکا، استان‌های کانادا، کانتون‌های سوئیس و لندهای آلمان) و الا می‌توان به روش‌های دیگری در این مورد دست یافت. تجربه‌های جمهوری فرانسه در این زمینه قابل مطالعه و بررسی است.

در ایران معاصر می‌توان از تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال ۱۲۸۶ خورشیدی و قانون تشکیلات،‌ وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی شهرها و شروع اجرای آن از سال ۱۳۷۷ خورشیدی، بعنوان دو روش مختلف برای تمرکززدایی و تراکم‌زدایی در کشور یاد کرد.

🔅سوم
 هیچ رابطه ضروری میان فدرالیسم و مردم‌سالاری وجود ندارد. کشور‌های متعددی وجود داشته‌ و دارند که به‌رغم آنکه حکومت آنها شکل فدراتیو دارد، اما از مردم‌سالاری سیاسی بی‌بهره هستند؛ یوگسلاوی سابق، نیجریه، امارات متحده عربی و چین از جمله این موارد بوده و هستند.

با توجه به اینکه مفهوم محوری جنبش اصلاح‌طلبی در ایران "مردم‌سالاری" است، می‌توان نتیجه گرفت هیچ ارتباط درونی و ضروری میان اصلاح‌طلبی و دفاع از فدرالیسم وجود ندارد.

🔅چهارم
ملت واحد ایرانی، یک واقعیت تاریخی است. البته از نظر منطقی همه کسانی که ادعای باور به وجود این "واقعیت تاریخی" را مطرح می‌کنند، نمی‌توانند مبانی نظری لازم برای موجه ساختن این باور را فراهم کنند.

به‌طور مثال آنان که روش مطالعه خود را "تحلیل گفتمان" اعلام می‌کنند (مانند جواد طباطبایی) به‌دلیل متکی بودن روش مطالعه‌شان بر "برساخت‌گرایی اجتماعی" نمی‌توانند از لحاظ منطقی مفهوم "ملت ایران" را بازتاب و بازنمایی "واقعیت" بدانند.

مفروضات فلسفی "برساخت‌گرایی" آنها را ملزم می‌سازد که مفهوم "ملت ایران" را نه واقعیت عینی بلکه محصول "گفتمان" و مقوله‌بندی جهان توسط ما بدانند؛ آن ‌هم گفتمانی که کارکرد ایدئولوژیک دارد.

شور و احساس آنها (با فرض صادقانه بودنش)، چیزی از عدم تناسب میان مدعای آنها با مبانی و مفروضات‌شان کم نمی‌کند.

🔅 ادامه یادداشت در پست بعدی👇👇
@javadrooh
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "فدرالیسم و مردم‌سالاری"|نوشته: علیرضا علوی‌تبار|بخش دوم و پایانی

واقعیت "ملت ایران" از طرف "قوم‌گراها" نیز می‌تواند انکار شود. قوم‌گرایی بعنوان یک ایدئولوژی مخالف مردم‌سالاری، در گام نخست منکر وحدت و هویت مشترک تاریخی همه اقوام ایرانی می‌شود.

البته فدرالیسم همانطور که در تجربه نیجریه مشاهده می‌شود، نه‌تنها قادر به حل مساله همزیستی قومی نبوده بلکه موجب بروز اختلاف قومی و کشتار فراوان شده است.

پذیرش ملت ایران بعنوان یک "واقعیت پیچیده" با "واقعیت تاریخی" برای حفظ حکومت مبتنی بر ملت کافی نیست.

بویژه در شرایط کنونی جهان، باز تعریف ملیت بر مبنای "شهروندی" ضرورتی تام دارد. شهروندی که هم مستلزم حقوقی مشخص است و هم بر وظایفی خاص دلالت می‌کند.

پذیرش حقوق شهروندی برای مقابله با به حاشیه رفتن ضروری است؛ از مردمی که در کشور خود به حاشیه رانده و "طرد" شده‌اند، نمی‌توان انتظار میهن‌دوستی داشت.

از همینجاست که "برابری‌طلبی" با "ملیت" و "میهن‌دوستی" پیوند می‌خورد. هر گرایش سیاسی و ایدئولوژیکی که نسبت به "برابری اجتماعی" بی‌تفاوت باشد، بسترساز طرد و حاشیه‌ای شدن بخشی از شهروندان می‌شود.

با وجود تعداد قابل ملاحظه‌ای از انسان‌های طردشده نمی‌توان انتظار وفاداری به هویت ملی را داشت. مفهوم "ملت" باید بر پایه "شهروندی" و با تاکید بر "برابری اجتماعی" بازآرایی شود؛ و چنین کاری از گرایش "مردم‌سالاری اجتماعی" بر‌می‌آید.
@javadrooh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ویدئو: "چرا مذاکره؛ آری؟ تحریم، تسلیم و جنگ؛ نه..."|نظرخواهی ویدئویی "مستند سوره" حوزه هنری از فعالان اصلاح طلب و اپوزیسیون ملی| با حضور: آذر منصوری، مهدی نوربخش و فرخ نگهدار
@javadrooh
Forwarded from دغدغه ایران
برهه حساسِ «پس چی؟»

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

مقامات ارشد کشور اعلام کرده‌اند که به دنبال جنگ با آمریکا نیستند (که راهبرد درست و عاقلانه‌ای است)، آمریکایی‌ها هم گفته‌اند دنبال درگیری نظامی نیستند (به استثنای حداقل جان بولتون)؛ و مذاکره‌ای هم با آمریکا صورت نمی‌گیرد (که بسیاری از منتقدان سیاست خارجی کشور و طرفداران مذاکرات برجام هم در شرایط فعلی، مذاکره با آمریکای ترامپ، بدون دستورکاری برای مذاکره و تضمینی برای پایبندی به نتیجه، و موضع تحقیرآمیز دولت آمریکا مذاکره را درست نمی‌دانند.)

مسأله این نیست که راهبرد نه جنگ و نه مذاکره در شرایط فعلی درست هست یا نیست، بلکه به شرط درستی، باز هم کفایت نمی‌کند. «نه جنگ» و «نه مذاکره» هر دو با «نه» شروع می‌شوند و به معنای بی‌کنشی یا فقدان کنش فعال هستند. فقدان کنش فعال در چنین وضعیتی که بدون هر گونه اقدام تنش‌آمیز دیگری از سوی آمریکا، تنش افزایش می‌یابد، به معنای عدم کفایت این موضع به تنهایی است.

آمریکایی‌ها تحریم‌ها را افزایش می‌دهند و حتی اگر منازعه نظامی بر اثر رخدادی اتفاقی یا توطئه‌ای شبیه به آن‌چه گفته می‌شود به شکل ساختگی آغازگر جنگ ویتنام شد، رخ ندهد؛ جنگ اقتصادی ادامه می‌یابد. کشوری که هزینه جاری دولت آن از میانه دهه 1380 تا میانه دهه 1390 به شدت افزایش یافته، بر اثر بیش از یک‌ونیم دهه رشد اقتصادی نامناسب و نرخ پایین تشکیل سرمایه، فرار سرمایه و بی‌ثباتی اقتصادی نرخ بیکاری در آن افزایش یافته، و در کنار همه این‌ها فساد و نابرابری اقتصادی و اجتماعی به حد بالایی رسیده است، خود به خود در معرض تنش اقتصادی و تبدیل آن به مسائل اجتماعی، سیاسی و نهایتاً امنیتی قرار می‌گیرد.

آخرین آمارها و گزارشی از مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهند فقر عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌شود و سخن از زوال بین یک تا دو میلیون شغل بر اثر تعطیلی کارگاه‌ها در میان است. همه این‌ها نشان می‌دهند که راهبرد «نه جنگ نه مذاکره» برای ممانعت از بدتر شدن شرایط کفایت نمی‌کند. نکته مهم‌تر این است که راهبردهایی که در گذشته – حتی در شرایط غیرتحریمی و عادی اعمال شده‌اند - نتوانسته‌اند مسبب رشد اقتصادی کافی، توسعه اشتغال، ممانعت از تخریب محیط‌زیست، ارتقای عدالت اجتماعی و مقابله با فساد شوند. بدیهی است آن راهبردها در شرایط تحریمی، رکود تورمی و نارضایتی اجتماعی و تضعیف سرمایه اجتماعی، نتایج بدتری به‌ بار می‌آورند.

من قبلاً نوشته‌ام که کشور دچار «ساخت برهه حساس» در چهل سال گذشته بوده است، اما گفتمان «برهه حساس» دیگر به کار این شرایط نمی‌آید. «ما مقاومت می‌کنیم» اسم رمز متداول در «ساخت برهه حساس» بوده و هست؛ و مقامات ارشد اکنون نیز همین عبارت را تکرار می‌کنند. مسأله اما این است که «برهه حساس» برای توصیف این وضعیت کفایت نمی‌کند و مردم و نخبگان می‌پرسند «نه جنگ، نه مذاکره!؟ پس چی؟» گفتمان «پس چی؟» سر بر آورده است.

گفتمان «نه جنگ نه مذاکره» بدون هیچ تغییر رویه‌ای، یعنی نشستن به انتظار بسته شدن تک تک منفذهای تنفس اقتصاد و در نهایت جامعه، عین آب‌پز شدن قورباغه‌ای که در درون آب در حال گرم شدن و جوش آمدن است، بی‌تحرک. عبارت «ما مقاومت می‌کنیم» هم حداقل دو مشکل دارد. اول، «ما» کیست؟ «مقاومت» چیست، یعنی چه کار می‌کنیم که اسم‌اش مقاومت است؟

کاربرد واژه ما، یعنی جمعی که چیز مشترکی دارند، و مقاومت کردن هم اغلب به معنای تحمل فشار یا هزینه‌ای است. آیا «ما مقاومت می‌کنیم» یعنی «ما ایرانیان اعم از فقیر و غنی، رئیس و مرئوس، بالادست و فرودست، هزینه‌هایی را بین خودمان تقسیم می‌کنیم و هر کس مسئولیت و قدرت بیشتری دارد، مسئولیت بیشتری می‌پذیرد؟» یا این‌که عده‌ای حرف می‌زنند و بقیه تحمل می‌کنند؟

گفتمان «پس چی؟» می‌پرسد «ما کیست؟»، «مقاومت به چه معناست؟»، «فشار مقاومت چگونه بین ماها توزیع می‌شود؟»، «مقاومت ماها چه ویژگی‌ای دارد که نتیجه‌اش مثبت باشد نه له شدن زیر فشار؟»، «مسئولیت عواقب این مقاومت ماها را چه کسی و چگونه می‌پذیرد؟»، «نقشه راه مقاومت را چه کسانی، از چه طریقی و با چه کیفیتی طراحی کرده‌اند؟»، «شاخص ارزیابی موفقیت در مقاومت چیست؟»، «چشم‌انداز موفقیت چند سال و با چه هزینه‌ای است؟» و «آخرش چی می‌شه؟»

این‌ها سؤالاتی است که مردم منتظرند پاسخ آن‌ها را بشنوند. مردمانی رنجیده از فشار اقتصادی و تیرگی چشم‌انداز، برای تحمل کردن، به پاسخ این سؤالات نیازمندند. باز هم ما و برهه حساس کنونی، اما برهه حساس «پس چی؟»

(اگر می‌پسندید، به اشتراک بگذارید.)
https://t.iss.one/fazeli_mohammad
📡کانال #موفقیت‌های_کوچک_ایرانیان: شما هم دعوتید: @IR_S_S
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "کنش فعال یا انتظار معجزه؟"

👈 مجید یونسیان، روزنامه نگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

دکتر محمد فاضلی بعنوان یک جامعه شناس، سوالی راهبردی و مهم را مطرح کرده که به نظر می رسد مجموعه حاکمیت باید بتواند پاسخی صریح و شفاف به آن بدهد.

سوال دکتر فاضلی دو مولفه دارد: اینکه ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که راهبرد دو پایه ای "نه جنگ و نه مذاکره" چه مبنای عقلانی دارد.

چون "نه جنگ" یک سیاست است؛ یک راهبرد است و معنای آن، این است که جامعه ما، مجموعه حاکمیت و مردم، اصول و راه و روش زیست صلح خواهانه را مبنا می داند و بر آن اصرار دارد و گاه تا آنجا پیش می رود که خود را منادی صلح می پندارد.

اما "مذاکره"، نه سیاست است ونه راهبرد؛ بلکه یک روش است. ابزار است. خوب و بد آن را باید در چارچوب راهبرد اصلی تعریف کرد.

گاه مذاکره روشی برای تسلیم است، گاه ابزاری برای سازش است، گاه برای تحمیل و اجرای یک خواست ناحق به کار می رود، گاه هم روشی برای پیشبرد یک سیاست عقلانی و یک هدف مشروع است.

علی القاعده اعتقاد و ایمان و اصرار به صلح بدون استفاده از روش مذاکره و گفتگو ممکن نیست. لذا نفی مطلق گفتگو، نفی صلح است؛ مگر بخواهیم تعریف و چارچوب های خود را شفاف بیان کنیم.

اینجا موضوع، صرف مذاکره با دولتی خاص یا در شرایطی خاص نیست؛ بلکه رابطه دوسویه نفس مذاکره بعنوان روش با راهبردی به نام صلح است که در سیاست اصولی "نه جنگ" مستتر است.

اما مولفه دوم "مقاومت" و مقوله ای به نام "ما"ست. دکتر فاضلی این سوال را به درستی مطرح کرده که این "ما" یعنی کی؟ "مقاومت" بر دوش چه کسانی است؟ "مردم" یا "ما"؟

از حاملان مقاومت که بگذریم، اساسا واقعیت نشان می دهد دوکفه ترازوی مردم و ما، که مبهم و کلی و قابل تعریف است، اصل موضوع مقاومت است که همچنان ناروشن است.

مقاومت در برابر چی؟ اگر منظور مقاومت در برابر زورگویی، قلدری و سلطه جویی آمریکاست که بعید است ابهامی وجود داشته باشد.

هیچ ایرانی باغیرتی چه مسلمان چه غیرمسلمان، چنین چیزی را نمی پذیرد؛ به جز اندکی که در زمره فرومایگان و خودباختگان هستند. جامعه ایران می تواند مدعی باشد که با این تعریف یک "ما"ی واقعی است.

اما وقتی از این تعریف کمی دور می شویم؛ معنای "مقاومت" تغییر می کند و به موضوعات دیگری تبدیل می شود. مثل: تحمل کردن، صبوری، انتظار کشیدن و....

اینجاست که تفکیک اتفاق می افتد. گروه اندکی که تصمیم می گیرند، اکثریتی بدون چون و چرا باید اجرا کنند. اندکی شعار می دهند، اکثریت باید عمل کنند.

اندکی تحمل را، صبر را، سختی را، فقر را، گرسنگی را، درد و رنج را نمی شناسند، با آن نزیسته اند؛ اما به اکثریت توصیه می کنند. چرا؟ چون این تعریف از مقاومت در آن عنصری واقعی و مادی و از جنس دنیاست و درباره تقسیم آن با دیگری مقاومت وجود دارد.

جامعه، یک دنیای واقعی است. مبنای آن سود و زیان است. اینجاست که تعاریف از شکل کلی و انتزاعی خارج می شود. اینجاست که باید تصمیم گیران، تصمیم سازان، حکمرانان و صاحبان قدرت و ثروت شفاف بگویند که آیا جامعه،صدر تا ذیل، برای آرمان هایش باید یکپارچه باشد یا این فاصله، اکثر واقل، پابرجاست.

اگر این یکپارچگی مبنای مقاومت است، در برابر ظلم، سلطه و تحقیر و زور که همه باید اختیار مشارکت در تصمیم گیری و تصمیم سازی داشته باشند. همه باید امکانات مقاومت را داشته باشند. همه باید سربازان پشت سنگر یک خاکریز باشند.

اگر توانستیم وخواستیم به چنین سوالاتی پاسخ گوییم؛ آنوقت است که می توانیم بگوییم جامعه ای با کنش فعال و سرزنده ایم؛ والا تبدیل می شویم به جامعه ای در حال انتظار، ساکت و تماشاگر.

و آن وقت آنچه اتفاقات را رقم می زند؛ اراده های فردی است. اراده های گروهی و جناحی است؛ نه مردمان یک جامعه، نه یک "ما".
@javadrooh
‍ ‍‍ 💭 گفتار دیگر: "هیاهو برای مذاکره از موضع ضعف"

👈 عبدالله شهبازی، پژوهشگر حوزه تاریخ، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

جنگ با ایران معقول نیست. همه هیاهوهای کنونی تبلیغات با هدف ارعاب و وادار کردن ایران به مذاکره است از موضع ضعف.

حمله محدود موشکی به ایران تنها در حالتی متصور است که آمریکا یقین داشته باشد با ضربه محدود ایران به سرعت تسلیم خواهد شد و جنگی آغاز نخواهد شد.

اطمینان به کارآیی حمله محدود و تسلیم سریع می‌تواند از داخل ایران القاء شود. استواری ایران تنها راه ممانعت از حمله محدود موشکی آمریکا و حفظ صلح در منطقه است.
@javadrooh
‍ ‍‍ 🗯 مصاحبه روز: "سناریوی عراق برای ایران؛ روی میز بولتون"

👈 سیدحسین موسویان، دیپلمات سابق ایرانی، به شبکه تلویزیونی دموکراسی آمریکا گفت:

🔹 از زمانی که جان بولتون بعنوان مشاور امنیت ملی آمریکا منصوب شد، من انتظار چنین وضعیتی را داشته ام. در مقالات و مصاحبه های متعدد در یکسال گذشته در مورد چنین وضعیتی هشدار داده ام.

🔹دو عضو برجسته گنگره آمریکا، مورفی و هایم، در مقاله یو اس ای تودی نوشته اند که بولتون آمریکا را به سمت جنگ با ایران هدایت می کند.

🔹حقیقت اول این است که هدف جان بولتون روشن است. او طی مقاله ای در نیویورک تایمز نوشت که تنها راه حل بمباران ایران است. او متحد گروه تروریستی منافقین بوده و در سخنرانی در نشست سالانه آنها، آرزو کرده که حکومت فعلی ایران ساقط و این گروهک تروریستی بر ایران حکومت کند. بنابراین، ذهنیت و استراتژی و برنامه جان بولتون کاملا معلوم است.

🔹 دومین حقیقت این است که نتانیاهو سال هاست که تلاش کرده، آمریکا به ایران حمله کند. او امروز نفوذ فوق العاده ای در کاخ سفید دارد. نتانیاهو علنا گفت که او عامل تصمیم ترامپ برای خروج از برجام و تعیین سپاه پاسداران ایران بعنوان سازمان تروریستی بوده است.

🔹 حقیقت سوم اینکه بن سلمان ولیعهد عربستان و بن زاید، ولیعهد امارات، سال هاست که آمریکا را برای حمله نظامی به ایران تحت فشار قرار داده اند.

🔹 جان کری، وزیرخارجه قبلی آمریکا، سه بار علنی گفته که در هر ملاقاتی با سعودی ها، اماراتی ها و اسراییلی ها از ما می خواستند که به ایران حمله کنیم.

🔹 بنابراین، نقشه "تیم چهار نفره ب" متشکل از بولتون، نتانیاهو، بن سلمان و بن زاید روشن است. آنها بهترین موقعیت را درکاخ سفید پیدا کرده اند که آرزوی چندین ساله خود را تحقق بخشیده و پای آمریکا را به جنگ با ایران بکشانند.

🔹 به همین دلیل اعضاء گنگره آمریکا، ایران، اروپایی ها و دیگر اعضای جامعه جهانی مکرر در مورد این سناریو هشدار داده اند؛ سناریویی که برای منطقه، ایران، آمریکا و جامعه جهانی فوق العاده خطرناک است.

🔹 مگر فاجعه حمله به عراق چگونه رخ داد؟ آنهایی که آمریکا را برای حمله به عراق تشویق کردند، چه کسانی بودند؟ همین نتانیاهو بود که به نشست کنگره آمریکا آمد و در حضور صدها عضو کنگره گفت که ما مدارک و شواهد متقن داریم که صدام حسین تسایحات کشتار جمعی دارد و از القاعده حمایت می کند، بوش را وادار به حمله به عراق کرد و بعد همه فهمیدند و نه سلاح کشتار جمعی وجود داشت و نه حمایتی از القاعده.

🔹بنابراین، همه می فهمند که سناریوی عراق روی میز بولتون است. معتقدم که شخص ترامپ جنگ نمی خواهد. او حتی دنبال تغییر رژیم نیست؛ اما "تیم ب" بتدریج او را به سمت جنگ می کشاند.

🔹من از ماه ها قبل گفته ام که ممکن است با خلق چنین سناریوهایی بخواهند ترامپ را به دام جنگ بکشانند. عاملین چنین توطئه هایی به دنبال طراحی حوادثی هستند که تعدادی از سربازان آمریکایی یا تاسیسات آمریکایی و یا تاسیسات متحدین آمریکا مورد حمله قرار گیرد و بلافاصله هم ایران را متهم کنند تا ترامپ را در وضعیت عملیات نظامی قرار دهند.

🔹 ترامپ اشتباه کرد که برجام و میز مذاکره را ترک کرد. این ترامپ بود که میز مذاکره را ترک کرد. ایشان می توانند با بازگشت به برجام، به میز مذاکره برگردد. این مسیر می تواند راه گفتگوهای قدرت های جهانی با ایران را باز کند.
@javadrooh
Forwarded from US Studies (Amir Ali Abolfath)
سناتور برنی #سندرز : اگر #ایران ، نظامیان آمریکا را هدف قرار دهد، با قدرت به آن پاسخ خواهیم داد. ایران فورا باید رفتار خود را تغییر دهد.

@abolfathusastudy
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟"

👈 علی حکمت، عضو حزب اتحادملت، در پاسخ به یادداشت علی آهنگر با عنوان: "وقتی خانم ابتکار هم ضدمذاکره می شود!"؛ نوشت:

یادداشت کوتاه اما پُر از خشم جناب آقای علی آهنگر منتشرشده توسط کانال وزین "راهبرد" در واکنش به مصاحبه معصومه ابتکار با خبرآنلاین در مورد "مذاکره با امریکا" بهانه ای شد تا نکات قابل توجهی را برای مخاطبان آن یادداشت شرح دهم.

آنچه در یادداشت مذکور بسیار پُررنگ است "نقد من قال" است؛ اینکه مهم نیست آن نظر چیست و چه ادله ای در پس آن است. فقط گوینده نظر اهمیت دارد و آن گوینده کسی نیست جز معصومه ابتکار که سال های طولانی (این سال های عصر مجازی) یک تنه تمام بار مسئولیت و فشار تسخیر لانه جاسوسی را در اذهان و افکار عمومی مردم ایران به دوش کشیده است.

می خواهم به گذشته بروم و اتفاقات تاریخی پیرامون لانه را مختصر یادآوری کنم تا شاید به یک نتیجه حداقلی برسیم.

بعد از پیروزی و در شرایط بحرانی پس از انقلاب محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، رضا سیف الهی و حبیب الله بیطرف چهره های اصلی جریان دانشجویی انقلابی بودند که بعدها به "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" مشهور شدند.

آنها با هدف مقابله با کودتایی آمریکایی و تکرار ۲۸ مرداد ۳۲ تصمیم گرفتند برای حفظ انقلاب کاری بزرگ انجام دهند. با آیت الله موسوی خوینی ها هماهنگ شدند و روز ۱۳آبان ۵۸ (برای چندمین بار) سفارت ایالات متحده امریکا بعنوان لانه جاسوسی به تسخیر درآمد. ساعتی بعد رهبر کبیر انقلاب اسلامی آن را انقلاب دومش خواند و شد ۴۴۴ روز...

سه روز پس از تسخیر سفارت امریکا، معصومه ابتکار به خاطر تسلطش به زبان انگلیسی و آگاهی دانشجویان پیرو خط امام از این موضوع به سفارت دعوت شد تا در امر ترجمه و امور روابط عمومی به دانشجویان مستقر در لانه بپیوندد.

ایران پس از انقلاب ۵۷ با مدیران جوان و انقلابی اداره می شد و این خاصیت انقلاب بود. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هم مانند بقیه جوانان انقلابی پس از خاتمه دوران ۴۴۴ روز و برخی حتی در همان دوران فعالیت های دیگری هم داشتند.

جنگ که آغاز شد برخی از آنها به جبهه رفتند و از حدود ۴۰۰ دانشجوی درگیر در ماجرای اشغال سفارت امریکا ۳۵ نفر در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسیدند. شهید سیدحسین علم الهدی از مشهورترین آنان بود.

معصومه ابتکار هم به ادامه تحصیل، فعالیت های مطبوعاتی و اجتماعی به خصوص در حوزه زنان پرداخت. به خاطر همین در سال های ۷۴ و ۷۵ و برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن بدون اینکه پستی دولتی داشته باشد و اتفاقا بعنوان یک فعال بخش غیردولتی با مرحوم شهلا حبیبی (اولین مشاور رییس جمهور در امور زنان) همکاری کرد تا دوم خرداد ۷۶ که سیدمحمد خاتمی پیروز انتخابات شد و چندی بعد ابتکار را به واسطه شناخت و اعتمادی که از دوران فعالیت های مطبوعاتی وی داشت، به معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان حفاظت محیط زیست منصوب کرد.

سال ها گذشت، دولت خاتمی رفت، دولت معجزه هزاره سوم آمد، شد ۸۸ و آن شد که می دانیم و شرحش برای این یادداشت نیست.

فرزندان نسل اول انقلاب و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بزرگ شدند و به سنی رسیدند که برای سرنوشت خود، تحصیل و زندگی تصمیم بگیرند. بسیاری از فرزندان مقامات امروز و انقلابیون دیروز به دلایل مختلف از جمله ادامه تحصیل به کشورهای دیگری رفته اند.

اما فقط فرزند معصومه ابتکار است که اینگونه مورد توجه قرار می گیرد و چنان مطرح می کنند که گویی ابتکار پسرش را در سنین کودکی فرستاده. درحالیکه او پس از ازدواج و درحالیکه یک فرزند داشت و پس از کارشناسی ارشد برای ادامه تحصیل رفته است.

در همین حال، فرزندان موثرترین چهره های لانه هم چنین انتخابی داشته اند و در همین آمریکا همچون مردم عادی مشغول تحصیل و زندگی هستند و اینکه برای آینده و زندگی خود چه تصمیمی دارند، کاملا به خود آنها مربوط است.

حال سوال این است، ابتکار چه کرده که مستحق هجمه و ‌حمله دوست و دشمن است و دیگران نکرده اند؟

آنچه که مخالف سیاسی را به این حمله وا می دارد، قابل فهم است. ابتکار در روزهای سخت پس از ۸۸، از شورای شهر اصولگرای تهران با ریاست چمران و شهرداری قالیباف مصوبه "حمایت از آسیب دیدگان اتفاقات پس از انتخابات ۸۸" را گرفت و علیرغم هجمه ها برای آنچه که بدان اعتقاد داشت؛ ایستاد.

در شورای شهر تهران ماجرای آلوده و سرطان زا بودن بنزین پتروشیمی، فروش پارک پردیسان و از این دست را که در دولت احمدی نژاد رخ می داد؛ برملا کرد و با تشکیل کمیته محیط زیست مقابل تصمیمات غلط معجزه هزاره سوم! ایستاد.

بعدها هم برای حفاظت از سلامت مردم در سازمان محیط زیست حاضر به امضای مصوبات خلاف قانون نشد، که اگر شده بود هنوز رییس سازمان محیط زیست بود.

🔅 ادامه یادداشت در پست بعدی👇👇
@javadrooh
راهبرد
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟" 👈 علی حکمت، عضو حزب اتحادملت، در پاسخ به یادداشت علی آهنگر با عنوان: "وقتی خانم ابتکار هم ضدمذاکره می شود!"؛ نوشت: یادداشت کوتاه اما پُر از خشم جناب آقای علی آهنگر منتشرشده توسط کانال وزین "راهبرد" در واکنش به مصاحبه معصومه…
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟"| نوشته: علی حکمت| بخش دوم و پایانی

اما به واقع فهم هجمه بعضی از دوستان بسیار سخت است که چگونه چوب می زنند؛ اما با دو‌ قانون!

ناگفته نماند علت حمله بعضی از دوست نماها جدا از آن یاداشت را هم می فهمم و هم به اندازه کافی پرونده برای رو کردن دارم؛ اما در حال حاضر و در این یاداشت قصد این کار را ندارم.

آنچه که ابتکار نکرده و بسیاری دیگر کرده اند؛ سکوت است. چند نکته به نظرم می رسد، کوتاه می گویم و در پایان توصیه ای...

یک) ۱۳ آبان ۵۸ درصد بالایی از مردم ایران موافق تسخیر لانه جاسوسی بودند. شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی برای عکس یادگار بیرون در سفارت در صف بودند.

دو) کمتر کسی منکر پیشرفته بودن و پیشتاز بودن آمریکا در علم و اقتصاد و قدرت و حُسن زندگی در امریکاست.

سه) پیام روشن دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مخالفت با سیاست های مداخله جویانه، جهانخواری و استکباری دولت و سیاست های ایلات متحده بوده است.

چهار) زندگی فرزندان مقامات و چهره های سیاسی -انقلابی بدون در نظر گرفتن خط سیاسی شان به خود فرزندان مربوط است و تنها نکته حائز اهمیت استفاده مقام از توان سیاسی - دولتی و خدای ناکرده بیت المال برای تسهیل این انتخاب و زندگی است.

پنج) مهم این است که زندگی مقامات و چهره های سیاسی در داخل ایران باشد، حتی اگر فرزندی در خارج ایران داشته باشند.

حالا بیاییم خوب بیاندیشیم و تصمیم به عدالت بگیریم تا تفاوتی باشد با آنانی که راهشان از ما جداست. اگر برای خوش آمد مخاطبان قرار به زدن است؛ حداقل همه را با هم بزنیم و اگر قرار به گفتن حق است، تقوا پیشه کنیم و منصفانه بنویسیم. نقد "ما قال" کنیم و در چنگ لایک و فیو نیفتیم.
@javadrooh