راهبرد
Photo
📰 پیشخوان: مهمترین یادداشتها و سرفصلهای تحلیلی هجدهمین شماره دوره جدید هفتهنامه صدا (ویژهنامه آخر سال) در یک نگاه؛ بخش "چشمانداز نودوهشت" در چهل و دو صفحه مجموعهای متنوع است از گزارشها و پیشبینیها درباره رخدادهای سال جدید در حوزههای سیاست، اقتصاد و دیپلماسی.☝️☝️
@javadrooh
@javadrooh
📰 پیشخوان نوروزی: شماره جدید دوماهنامه "مروارید" با موضوع اصلی "اتوپیا" منتشر شد.
@javadrooh
@javadrooh
📰 پیشخوان نوروزی: شماره ویژه و مشترک هفتهنامه "تجارت فردا" و روزنامه "دنیای اقتصاد" با موضوع اصلی "تصویر سال آینده اقتصاد ایران" منتشر شد.
@javadrooh
@javadrooh
📰 پیشخوان نوروزی: روزنامه "رسالت" برای نخستین بار شماره آخرسال خود را با موضوع اصلی "نقشه۹۸" منتشر کرد.
@javadrooh
@javadrooh
📰 پیشخوان نوروزی: شماره جدید دوماهنامه "چشمانداز ایران" با موضوع اصلی "شهرداری یا شهرخواری؟" منتشر شد.
@javadrooh
@javadrooh
📰 پیشخوان نوروزی: شماره جدید ماهنامه "اندیشه پویا" با مصاحبهای از محمود دولتآبادی و پروندههایی متنوع منتشر شد.
@javadrooh
@javadrooh
👁🗨 نگاه تحليلگران: "سخنان تاملبرانگیز خاتمی و حق انتخاب مردم"
👈 مجید یونسیان، روزنامهنگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ گاه برخی صحبتها به قدری تاملبرانگیز است که بهراحتی نمیتوان از کنار آنها عبور کرد.
✍ جامعه ما تا حدود زیادی به حرفها و خبرهای هیجانی و انتقادی (بخصوص اگر در نقد قدرت باشد)، عادت کرده و شاید تاحدودی معتاد شده است؛ چون حل همه مشکلات را در گروی تغییر و دگرگونی هسته قدرت میداند. کسی برود، کسی بیاید، یا کسی باشد تصمیمی بگیرد و قس علیهذا.
✍ اما چرا جامعه همیشه منتظر منجی است؟چرا باور کرده که همیشه باید منتظر بنشیند؟ چرا هر تغییری را از بیرون تصور میکند؟ این باورها چگونه و چرا بوجود آمده است؟
✍ سیدمحمد خاتمی اخیرا به نکتهای اشاره کرده که بسیار تاملبرانگیز است و شاید اگر نگاه عمیقتری به آن داشته باشیم، باید بپذیریم که چهل سال گذشته را حداقل در یک زمینه نه تنها به بطالت گذراندهایم؛ بلکه بهراستی گامی هم به وسعت یک قرن به عقب رفتهایم.
✍ جناب خاتمی میگویند: "نمیداند که در آینده به چه رویی مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کند".
✍ کاری به تفسیر سیاسی روزمره این حرف ندارم. حرفی که اصولگرایان ممکن است آن را "تحریم انتخابات" و براندازان آن را "شکست اصلاحات" تبلیغ کنند؛ اما این حرف از نظر جامعهشناختی، حرف تکاندهندهای است که مبتنی بر دو پیشفرض است:
۱. مردم همچنان ماده خامی ماندهاند که برای مشارکت در سرنوشت خویش به انگیزه بیرونی نیاز دارند.
۲. مردم به آن درجه از آگاهی نرسیدهاند که بتوانند درک درستی از شرایط اجتماعی داشته باشند.
✍ در سال ۵۷، بسیاری از عوامل وجود داشت که امکان وقوع انقلاب را فراهم کرد؛ شاید یکی از اصلیترین عوامل آگاهی مردم و انگیزه و نیاز آنها به مشارکت در تعیین سرنوشت بود.
✍ آنها خود انتخاب کردند که به صحنه بیایند، خود انتخاب کردند که چه راهی بروند و از چه کسی پیروی کنند، رهبری امام الهامبخش بود؛ اما این آگاهی و آمادگی و تصمیم اکثریت مردم بود که نقش مهمی در موفقیت داشت.
✍ در همه تحولات دهه اول انقلاب از جمله موضوع جنگ این موضوع بسیار قابل تامل است. اما به مرور شرایط تغییر کرد. این تغییر چگونه بوجود آمد؟ مردم تغییر کردند؟ جامعه تغییر کرد؟ یا رهبران فکری و سیاسی جامعه توان اثرگذاری خود را از دست دادند؟
✍ مشارکت مردم در جامعه دو وجه دارد: نخست، وجه احساسی و انگیزشی که متاثر از اعتماد به رهبران است. دوم، وجه شناختی که ناشی از آگاهی و تربیت اجتماعی است. در هر دو وجه، رهبران فکری موثرند.
✍ وجه اول آن چیزی است که تاکنون رهبران فکری و سیاسی جامعه بر آن اصرار و تاکید داشتهاند و از وجه دوم کاملا غفلت کردهاند.
✍ الان جامعه به دلیل بیاعتمادی به رهبران فکری و سیاسی مسیری را انتخاب کرده که متفاوت از خواست آنان تلقی میشود. مقصر این شکاف کیست؟قطعا مردم نیستند.
✍ اگر امروز از این واهمه داریم که مردم به دعوت برای مشارکت در انتخابات پاسخ مناسب ندهند؛ دلیل در ضعفی است که ۴۰سال از آن رنج میبریم و آن اینکه نتوانستیم شرایطی فراهم کنیم که مردم بدون درخواست از آنها در انتخاب مدیران خود کنشی متناسب با راه و روش و پیشنهاد ما داشته باشند.
✍ رهبران فکری همیشه مردم را پشت سر خود میخواستند؛ نه همراه خود. همیشه به خود اعتماد داشتند؛ نه به مردم.
✍ درحالیکه امروز برای یک بار هم که شده، باید بگذارند مردم براساس شناخت خود عمل کنند و از کنش مردم نگران نباشند. شاید امروز نیاز باشد که رهبران فکری به جای تلاش برای راهبری مردم به انتخاب آنها اعتماد کنند.
✍ قطعا اگر مردم از انتخابات روی برگردانند، اگر به اصلاحطلبان رای ندهند وحتی اگر به رقیب بپیوندند، اتفاق وحشتناکی نمیافتد؛ چون انتخاب خودشان است و همین زیرساخت تجربه و آگاهی است. چیزی که ۴۰سال است ترسیدهایم با آن روبرو شویم.
✍ همین ترس است که رهبران سیاسی و فکری ما را واداشته از همه ابزارها برای ادامه راهی استفاده کنند که تاکنون غلط بوده است.
@javadrooh
👈 مجید یونسیان، روزنامهنگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ گاه برخی صحبتها به قدری تاملبرانگیز است که بهراحتی نمیتوان از کنار آنها عبور کرد.
✍ جامعه ما تا حدود زیادی به حرفها و خبرهای هیجانی و انتقادی (بخصوص اگر در نقد قدرت باشد)، عادت کرده و شاید تاحدودی معتاد شده است؛ چون حل همه مشکلات را در گروی تغییر و دگرگونی هسته قدرت میداند. کسی برود، کسی بیاید، یا کسی باشد تصمیمی بگیرد و قس علیهذا.
✍ اما چرا جامعه همیشه منتظر منجی است؟چرا باور کرده که همیشه باید منتظر بنشیند؟ چرا هر تغییری را از بیرون تصور میکند؟ این باورها چگونه و چرا بوجود آمده است؟
✍ سیدمحمد خاتمی اخیرا به نکتهای اشاره کرده که بسیار تاملبرانگیز است و شاید اگر نگاه عمیقتری به آن داشته باشیم، باید بپذیریم که چهل سال گذشته را حداقل در یک زمینه نه تنها به بطالت گذراندهایم؛ بلکه بهراستی گامی هم به وسعت یک قرن به عقب رفتهایم.
✍ جناب خاتمی میگویند: "نمیداند که در آینده به چه رویی مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کند".
✍ کاری به تفسیر سیاسی روزمره این حرف ندارم. حرفی که اصولگرایان ممکن است آن را "تحریم انتخابات" و براندازان آن را "شکست اصلاحات" تبلیغ کنند؛ اما این حرف از نظر جامعهشناختی، حرف تکاندهندهای است که مبتنی بر دو پیشفرض است:
۱. مردم همچنان ماده خامی ماندهاند که برای مشارکت در سرنوشت خویش به انگیزه بیرونی نیاز دارند.
۲. مردم به آن درجه از آگاهی نرسیدهاند که بتوانند درک درستی از شرایط اجتماعی داشته باشند.
✍ در سال ۵۷، بسیاری از عوامل وجود داشت که امکان وقوع انقلاب را فراهم کرد؛ شاید یکی از اصلیترین عوامل آگاهی مردم و انگیزه و نیاز آنها به مشارکت در تعیین سرنوشت بود.
✍ آنها خود انتخاب کردند که به صحنه بیایند، خود انتخاب کردند که چه راهی بروند و از چه کسی پیروی کنند، رهبری امام الهامبخش بود؛ اما این آگاهی و آمادگی و تصمیم اکثریت مردم بود که نقش مهمی در موفقیت داشت.
✍ در همه تحولات دهه اول انقلاب از جمله موضوع جنگ این موضوع بسیار قابل تامل است. اما به مرور شرایط تغییر کرد. این تغییر چگونه بوجود آمد؟ مردم تغییر کردند؟ جامعه تغییر کرد؟ یا رهبران فکری و سیاسی جامعه توان اثرگذاری خود را از دست دادند؟
✍ مشارکت مردم در جامعه دو وجه دارد: نخست، وجه احساسی و انگیزشی که متاثر از اعتماد به رهبران است. دوم، وجه شناختی که ناشی از آگاهی و تربیت اجتماعی است. در هر دو وجه، رهبران فکری موثرند.
✍ وجه اول آن چیزی است که تاکنون رهبران فکری و سیاسی جامعه بر آن اصرار و تاکید داشتهاند و از وجه دوم کاملا غفلت کردهاند.
✍ الان جامعه به دلیل بیاعتمادی به رهبران فکری و سیاسی مسیری را انتخاب کرده که متفاوت از خواست آنان تلقی میشود. مقصر این شکاف کیست؟قطعا مردم نیستند.
✍ اگر امروز از این واهمه داریم که مردم به دعوت برای مشارکت در انتخابات پاسخ مناسب ندهند؛ دلیل در ضعفی است که ۴۰سال از آن رنج میبریم و آن اینکه نتوانستیم شرایطی فراهم کنیم که مردم بدون درخواست از آنها در انتخاب مدیران خود کنشی متناسب با راه و روش و پیشنهاد ما داشته باشند.
✍ رهبران فکری همیشه مردم را پشت سر خود میخواستند؛ نه همراه خود. همیشه به خود اعتماد داشتند؛ نه به مردم.
✍ درحالیکه امروز برای یک بار هم که شده، باید بگذارند مردم براساس شناخت خود عمل کنند و از کنش مردم نگران نباشند. شاید امروز نیاز باشد که رهبران فکری به جای تلاش برای راهبری مردم به انتخاب آنها اعتماد کنند.
✍ قطعا اگر مردم از انتخابات روی برگردانند، اگر به اصلاحطلبان رای ندهند وحتی اگر به رقیب بپیوندند، اتفاق وحشتناکی نمیافتد؛ چون انتخاب خودشان است و همین زیرساخت تجربه و آگاهی است. چیزی که ۴۰سال است ترسیدهایم با آن روبرو شویم.
✍ همین ترس است که رهبران سیاسی و فکری ما را واداشته از همه ابزارها برای ادامه راهی استفاده کنند که تاکنون غلط بوده است.
@javadrooh
Telegram
attach📎