♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟"
👈 علی حکمت، عضو حزب اتحادملت، در پاسخ به یادداشت علی آهنگر با عنوان: "وقتی خانم ابتکار هم ضدمذاکره می شود!"؛ نوشت:
✍ یادداشت کوتاه اما پُر از خشم جناب آقای علی آهنگر منتشرشده توسط کانال وزین "راهبرد" در واکنش به مصاحبه معصومه ابتکار با خبرآنلاین در مورد "مذاکره با امریکا" بهانه ای شد تا نکات قابل توجهی را برای مخاطبان آن یادداشت شرح دهم.
✍ آنچه در یادداشت مذکور بسیار پُررنگ است "نقد من قال" است؛ اینکه مهم نیست آن نظر چیست و چه ادله ای در پس آن است. فقط گوینده نظر اهمیت دارد و آن گوینده کسی نیست جز معصومه ابتکار که سال های طولانی (این سال های عصر مجازی) یک تنه تمام بار مسئولیت و فشار تسخیر لانه جاسوسی را در اذهان و افکار عمومی مردم ایران به دوش کشیده است.
✍ می خواهم به گذشته بروم و اتفاقات تاریخی پیرامون لانه را مختصر یادآوری کنم تا شاید به یک نتیجه حداقلی برسیم.
✍ بعد از پیروزی و در شرایط بحرانی پس از انقلاب محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، رضا سیف الهی و حبیب الله بیطرف چهره های اصلی جریان دانشجویی انقلابی بودند که بعدها به "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" مشهور شدند.
✍ آنها با هدف مقابله با کودتایی آمریکایی و تکرار ۲۸ مرداد ۳۲ تصمیم گرفتند برای حفظ انقلاب کاری بزرگ انجام دهند. با آیت الله موسوی خوینی ها هماهنگ شدند و روز ۱۳آبان ۵۸ (برای چندمین بار) سفارت ایالات متحده امریکا بعنوان لانه جاسوسی به تسخیر درآمد. ساعتی بعد رهبر کبیر انقلاب اسلامی آن را انقلاب دومش خواند و شد ۴۴۴ روز...
✍ سه روز پس از تسخیر سفارت امریکا، معصومه ابتکار به خاطر تسلطش به زبان انگلیسی و آگاهی دانشجویان پیرو خط امام از این موضوع به سفارت دعوت شد تا در امر ترجمه و امور روابط عمومی به دانشجویان مستقر در لانه بپیوندد.
✍ ایران پس از انقلاب ۵۷ با مدیران جوان و انقلابی اداره می شد و این خاصیت انقلاب بود. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هم مانند بقیه جوانان انقلابی پس از خاتمه دوران ۴۴۴ روز و برخی حتی در همان دوران فعالیت های دیگری هم داشتند.
✍ جنگ که آغاز شد برخی از آنها به جبهه رفتند و از حدود ۴۰۰ دانشجوی درگیر در ماجرای اشغال سفارت امریکا ۳۵ نفر در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسیدند. شهید سیدحسین علم الهدی از مشهورترین آنان بود.
✍ معصومه ابتکار هم به ادامه تحصیل، فعالیت های مطبوعاتی و اجتماعی به خصوص در حوزه زنان پرداخت. به خاطر همین در سال های ۷۴ و ۷۵ و برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن بدون اینکه پستی دولتی داشته باشد و اتفاقا بعنوان یک فعال بخش غیردولتی با مرحوم شهلا حبیبی (اولین مشاور رییس جمهور در امور زنان) همکاری کرد تا دوم خرداد ۷۶ که سیدمحمد خاتمی پیروز انتخابات شد و چندی بعد ابتکار را به واسطه شناخت و اعتمادی که از دوران فعالیت های مطبوعاتی وی داشت، به معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان حفاظت محیط زیست منصوب کرد.
✍ سال ها گذشت، دولت خاتمی رفت، دولت معجزه هزاره سوم آمد، شد ۸۸ و آن شد که می دانیم و شرحش برای این یادداشت نیست.
✍ فرزندان نسل اول انقلاب و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بزرگ شدند و به سنی رسیدند که برای سرنوشت خود، تحصیل و زندگی تصمیم بگیرند. بسیاری از فرزندان مقامات امروز و انقلابیون دیروز به دلایل مختلف از جمله ادامه تحصیل به کشورهای دیگری رفته اند.
✍ اما فقط فرزند معصومه ابتکار است که اینگونه مورد توجه قرار می گیرد و چنان مطرح می کنند که گویی ابتکار پسرش را در سنین کودکی فرستاده. درحالیکه او پس از ازدواج و درحالیکه یک فرزند داشت و پس از کارشناسی ارشد برای ادامه تحصیل رفته است.
✍ در همین حال، فرزندان موثرترین چهره های لانه هم چنین انتخابی داشته اند و در همین آمریکا همچون مردم عادی مشغول تحصیل و زندگی هستند و اینکه برای آینده و زندگی خود چه تصمیمی دارند، کاملا به خود آنها مربوط است.
✍ حال سوال این است، ابتکار چه کرده که مستحق هجمه و حمله دوست و دشمن است و دیگران نکرده اند؟
✍ آنچه که مخالف سیاسی را به این حمله وا می دارد، قابل فهم است. ابتکار در روزهای سخت پس از ۸۸، از شورای شهر اصولگرای تهران با ریاست چمران و شهرداری قالیباف مصوبه "حمایت از آسیب دیدگان اتفاقات پس از انتخابات ۸۸" را گرفت و علیرغم هجمه ها برای آنچه که بدان اعتقاد داشت؛ ایستاد.
✍ در شورای شهر تهران ماجرای آلوده و سرطان زا بودن بنزین پتروشیمی، فروش پارک پردیسان و از این دست را که در دولت احمدی نژاد رخ می داد؛ برملا کرد و با تشکیل کمیته محیط زیست مقابل تصمیمات غلط معجزه هزاره سوم! ایستاد.
✍ بعدها هم برای حفاظت از سلامت مردم در سازمان محیط زیست حاضر به امضای مصوبات خلاف قانون نشد، که اگر شده بود هنوز رییس سازمان محیط زیست بود.
🔅 ادامه یادداشت در پست بعدی👇👇
@javadrooh
👈 علی حکمت، عضو حزب اتحادملت، در پاسخ به یادداشت علی آهنگر با عنوان: "وقتی خانم ابتکار هم ضدمذاکره می شود!"؛ نوشت:
✍ یادداشت کوتاه اما پُر از خشم جناب آقای علی آهنگر منتشرشده توسط کانال وزین "راهبرد" در واکنش به مصاحبه معصومه ابتکار با خبرآنلاین در مورد "مذاکره با امریکا" بهانه ای شد تا نکات قابل توجهی را برای مخاطبان آن یادداشت شرح دهم.
✍ آنچه در یادداشت مذکور بسیار پُررنگ است "نقد من قال" است؛ اینکه مهم نیست آن نظر چیست و چه ادله ای در پس آن است. فقط گوینده نظر اهمیت دارد و آن گوینده کسی نیست جز معصومه ابتکار که سال های طولانی (این سال های عصر مجازی) یک تنه تمام بار مسئولیت و فشار تسخیر لانه جاسوسی را در اذهان و افکار عمومی مردم ایران به دوش کشیده است.
✍ می خواهم به گذشته بروم و اتفاقات تاریخی پیرامون لانه را مختصر یادآوری کنم تا شاید به یک نتیجه حداقلی برسیم.
✍ بعد از پیروزی و در شرایط بحرانی پس از انقلاب محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، رضا سیف الهی و حبیب الله بیطرف چهره های اصلی جریان دانشجویی انقلابی بودند که بعدها به "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" مشهور شدند.
✍ آنها با هدف مقابله با کودتایی آمریکایی و تکرار ۲۸ مرداد ۳۲ تصمیم گرفتند برای حفظ انقلاب کاری بزرگ انجام دهند. با آیت الله موسوی خوینی ها هماهنگ شدند و روز ۱۳آبان ۵۸ (برای چندمین بار) سفارت ایالات متحده امریکا بعنوان لانه جاسوسی به تسخیر درآمد. ساعتی بعد رهبر کبیر انقلاب اسلامی آن را انقلاب دومش خواند و شد ۴۴۴ روز...
✍ سه روز پس از تسخیر سفارت امریکا، معصومه ابتکار به خاطر تسلطش به زبان انگلیسی و آگاهی دانشجویان پیرو خط امام از این موضوع به سفارت دعوت شد تا در امر ترجمه و امور روابط عمومی به دانشجویان مستقر در لانه بپیوندد.
✍ ایران پس از انقلاب ۵۷ با مدیران جوان و انقلابی اداره می شد و این خاصیت انقلاب بود. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هم مانند بقیه جوانان انقلابی پس از خاتمه دوران ۴۴۴ روز و برخی حتی در همان دوران فعالیت های دیگری هم داشتند.
✍ جنگ که آغاز شد برخی از آنها به جبهه رفتند و از حدود ۴۰۰ دانشجوی درگیر در ماجرای اشغال سفارت امریکا ۳۵ نفر در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسیدند. شهید سیدحسین علم الهدی از مشهورترین آنان بود.
✍ معصومه ابتکار هم به ادامه تحصیل، فعالیت های مطبوعاتی و اجتماعی به خصوص در حوزه زنان پرداخت. به خاطر همین در سال های ۷۴ و ۷۵ و برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن بدون اینکه پستی دولتی داشته باشد و اتفاقا بعنوان یک فعال بخش غیردولتی با مرحوم شهلا حبیبی (اولین مشاور رییس جمهور در امور زنان) همکاری کرد تا دوم خرداد ۷۶ که سیدمحمد خاتمی پیروز انتخابات شد و چندی بعد ابتکار را به واسطه شناخت و اعتمادی که از دوران فعالیت های مطبوعاتی وی داشت، به معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان حفاظت محیط زیست منصوب کرد.
✍ سال ها گذشت، دولت خاتمی رفت، دولت معجزه هزاره سوم آمد، شد ۸۸ و آن شد که می دانیم و شرحش برای این یادداشت نیست.
✍ فرزندان نسل اول انقلاب و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بزرگ شدند و به سنی رسیدند که برای سرنوشت خود، تحصیل و زندگی تصمیم بگیرند. بسیاری از فرزندان مقامات امروز و انقلابیون دیروز به دلایل مختلف از جمله ادامه تحصیل به کشورهای دیگری رفته اند.
✍ اما فقط فرزند معصومه ابتکار است که اینگونه مورد توجه قرار می گیرد و چنان مطرح می کنند که گویی ابتکار پسرش را در سنین کودکی فرستاده. درحالیکه او پس از ازدواج و درحالیکه یک فرزند داشت و پس از کارشناسی ارشد برای ادامه تحصیل رفته است.
✍ در همین حال، فرزندان موثرترین چهره های لانه هم چنین انتخابی داشته اند و در همین آمریکا همچون مردم عادی مشغول تحصیل و زندگی هستند و اینکه برای آینده و زندگی خود چه تصمیمی دارند، کاملا به خود آنها مربوط است.
✍ حال سوال این است، ابتکار چه کرده که مستحق هجمه و حمله دوست و دشمن است و دیگران نکرده اند؟
✍ آنچه که مخالف سیاسی را به این حمله وا می دارد، قابل فهم است. ابتکار در روزهای سخت پس از ۸۸، از شورای شهر اصولگرای تهران با ریاست چمران و شهرداری قالیباف مصوبه "حمایت از آسیب دیدگان اتفاقات پس از انتخابات ۸۸" را گرفت و علیرغم هجمه ها برای آنچه که بدان اعتقاد داشت؛ ایستاد.
✍ در شورای شهر تهران ماجرای آلوده و سرطان زا بودن بنزین پتروشیمی، فروش پارک پردیسان و از این دست را که در دولت احمدی نژاد رخ می داد؛ برملا کرد و با تشکیل کمیته محیط زیست مقابل تصمیمات غلط معجزه هزاره سوم! ایستاد.
✍ بعدها هم برای حفاظت از سلامت مردم در سازمان محیط زیست حاضر به امضای مصوبات خلاف قانون نشد، که اگر شده بود هنوز رییس سازمان محیط زیست بود.
🔅 ادامه یادداشت در پست بعدی👇👇
@javadrooh
راهبرد
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟" 👈 علی حکمت، عضو حزب اتحادملت، در پاسخ به یادداشت علی آهنگر با عنوان: "وقتی خانم ابتکار هم ضدمذاکره می شود!"؛ نوشت: ✍ یادداشت کوتاه اما پُر از خشم جناب آقای علی آهنگر منتشرشده توسط کانال وزین "راهبرد" در واکنش به مصاحبه معصومه…
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟"| نوشته: علی حکمت| بخش دوم و پایانی
✍ اما به واقع فهم هجمه بعضی از دوستان بسیار سخت است که چگونه چوب می زنند؛ اما با دو قانون!
✍ ناگفته نماند علت حمله بعضی از دوست نماها جدا از آن یاداشت را هم می فهمم و هم به اندازه کافی پرونده برای رو کردن دارم؛ اما در حال حاضر و در این یاداشت قصد این کار را ندارم.
✍ آنچه که ابتکار نکرده و بسیاری دیگر کرده اند؛ سکوت است. چند نکته به نظرم می رسد، کوتاه می گویم و در پایان توصیه ای...
یک) ۱۳ آبان ۵۸ درصد بالایی از مردم ایران موافق تسخیر لانه جاسوسی بودند. شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی برای عکس یادگار بیرون در سفارت در صف بودند.
دو) کمتر کسی منکر پیشرفته بودن و پیشتاز بودن آمریکا در علم و اقتصاد و قدرت و حُسن زندگی در امریکاست.
سه) پیام روشن دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مخالفت با سیاست های مداخله جویانه، جهانخواری و استکباری دولت و سیاست های ایلات متحده بوده است.
چهار) زندگی فرزندان مقامات و چهره های سیاسی -انقلابی بدون در نظر گرفتن خط سیاسی شان به خود فرزندان مربوط است و تنها نکته حائز اهمیت استفاده مقام از توان سیاسی - دولتی و خدای ناکرده بیت المال برای تسهیل این انتخاب و زندگی است.
پنج) مهم این است که زندگی مقامات و چهره های سیاسی در داخل ایران باشد، حتی اگر فرزندی در خارج ایران داشته باشند.
✍ حالا بیاییم خوب بیاندیشیم و تصمیم به عدالت بگیریم تا تفاوتی باشد با آنانی که راهشان از ما جداست. اگر برای خوش آمد مخاطبان قرار به زدن است؛ حداقل همه را با هم بزنیم و اگر قرار به گفتن حق است، تقوا پیشه کنیم و منصفانه بنویسیم. نقد "ما قال" کنیم و در چنگ لایک و فیو نیفتیم.
@javadrooh
✍ اما به واقع فهم هجمه بعضی از دوستان بسیار سخت است که چگونه چوب می زنند؛ اما با دو قانون!
✍ ناگفته نماند علت حمله بعضی از دوست نماها جدا از آن یاداشت را هم می فهمم و هم به اندازه کافی پرونده برای رو کردن دارم؛ اما در حال حاضر و در این یاداشت قصد این کار را ندارم.
✍ آنچه که ابتکار نکرده و بسیاری دیگر کرده اند؛ سکوت است. چند نکته به نظرم می رسد، کوتاه می گویم و در پایان توصیه ای...
یک) ۱۳ آبان ۵۸ درصد بالایی از مردم ایران موافق تسخیر لانه جاسوسی بودند. شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی برای عکس یادگار بیرون در سفارت در صف بودند.
دو) کمتر کسی منکر پیشرفته بودن و پیشتاز بودن آمریکا در علم و اقتصاد و قدرت و حُسن زندگی در امریکاست.
سه) پیام روشن دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مخالفت با سیاست های مداخله جویانه، جهانخواری و استکباری دولت و سیاست های ایلات متحده بوده است.
چهار) زندگی فرزندان مقامات و چهره های سیاسی -انقلابی بدون در نظر گرفتن خط سیاسی شان به خود فرزندان مربوط است و تنها نکته حائز اهمیت استفاده مقام از توان سیاسی - دولتی و خدای ناکرده بیت المال برای تسهیل این انتخاب و زندگی است.
پنج) مهم این است که زندگی مقامات و چهره های سیاسی در داخل ایران باشد، حتی اگر فرزندی در خارج ایران داشته باشند.
✍ حالا بیاییم خوب بیاندیشیم و تصمیم به عدالت بگیریم تا تفاوتی باشد با آنانی که راهشان از ما جداست. اگر برای خوش آمد مخاطبان قرار به زدن است؛ حداقل همه را با هم بزنیم و اگر قرار به گفتن حق است، تقوا پیشه کنیم و منصفانه بنویسیم. نقد "ما قال" کنیم و در چنگ لایک و فیو نیفتیم.
@javadrooh
📨 نگاه خوانندگان: "دیگر تکرار نشود!"|در حاشیه انتقاد سیدجواد طباطبایی از خاتمی
👈 رضا کیانی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ سیدجواد طباطبایی را خیلیها با نظریه ایرانشهری (ایرانشاهی)اش میشناسند که در اینجا مجال نقد و بررسی آن و نشان دادن جنبههای تمامیتخواهانه، پانفارسی و شبهفاشیستیاش نیست و علاقمندان میتوانند به آرای وی در این زمینه و نقدهای اندیشمندان به آن مراجعه کنند.
✍ این استاد بزرگ اخیرا در انتقاد از خاتمی و طرح بحث فدرالیسم مطلبی نوشته است. بدون تردید "فدرالیسم" و میزان انطباق آن با سیاست، جفرافیا، تاریخ، و هویت ملی کشور ما موضوع بسیار مهمیاست که میتواند مورد بررسی کارشناسانه و دقیقی از سوی صاحبنظران قرار گیرد و احتمالا آقای خاتمی نیز در آینده بیشتر به تبیین نظر خود خواهد پرداخت.
✍ اما در مورد انتقاد شخص نامبرده از خاتمی بد نیست به چند نکته زیر توجه شود:
۱- لحن نوشته ایشان که خاتمی را فاقد صلاحیت در این موضوع میداند و تقریبا به وی حکم کرده که حرفش را پس بگیرد و به اطرافیانش هم سفارش کند چیزی نگویند(!) خواننده را به یاد نامه آیتالله یزدی به آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی میاندازد. یزدی و جواد طباطبایی هردو به مخاطبشان "امر" کردهاند که "تکرار نشود"!
البته عجیب هم نیست که اذهان تمامیتخواه، چه دینی چه ناسیونالیستی یا انواع دیگر، ادبیات مشترکی در تعامل با دیگران داشتهباشند.
۲- جناب طباطبایی در همین نقد کوتاهشان تاب مستوری نیاورده و دیدگاه بهشدت انحصارطلبانه و ارتجاعیشان را آشکار کردهاند. آنجا که تصویب و اجرای حق آموزش زبان مادری در میان اقوام غیرفارس را "لکه سیاه کارنامه اصلاحطلبی و دولت روحانی" مینامند!
✍ حق تکلم و آموزش زبان مادری از حقوق بسیار مهم و اولیهی بشر است و به همین دلیل سازمان ملل در ماده ۲۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی خود برآن تاکید کرده و ۲۱فوریه را هم "روز جهانی زبان مادری" نامگذاری کرده است.
✍ این حق مسلم در اصل ۱۵ قانون اساسی ما هم بهرسمیت شناختهشده و در واقع آن "لکه سیاه" دولت روحانی این بود که یک اصل دموکراتیک قانون اساسی را پس از چند دهه تاحدی اجرایی کرد.
✍ گمان میکنم دیدگاه جناب طباطبایی در این زمینه نیاز به هیچ نقدی ندارد و کسانی که وقت یا حوصله تحقیق بیشتر ندارند؛ میتوانند از همین مورد به بنیاد و پایه آرای ایشان پی ببرند.
۳- معلوم نیست منتقد محترم که تا این اندازه از خاتمی، اصلاحطلبان، و روحانی دلخون است چرا در سال ۹۶، یعنی یک سال پس از آن "لکه سیاه" معروف(!) برای دریافت جایزه فارابی از دستان روحانی (که با حمایت خاتمی رییسجمهور شد) آنقدر با شور و شعف به روی سن رفت!
@javadrooh
👈 رضا کیانی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ سیدجواد طباطبایی را خیلیها با نظریه ایرانشهری (ایرانشاهی)اش میشناسند که در اینجا مجال نقد و بررسی آن و نشان دادن جنبههای تمامیتخواهانه، پانفارسی و شبهفاشیستیاش نیست و علاقمندان میتوانند به آرای وی در این زمینه و نقدهای اندیشمندان به آن مراجعه کنند.
✍ این استاد بزرگ اخیرا در انتقاد از خاتمی و طرح بحث فدرالیسم مطلبی نوشته است. بدون تردید "فدرالیسم" و میزان انطباق آن با سیاست، جفرافیا، تاریخ، و هویت ملی کشور ما موضوع بسیار مهمیاست که میتواند مورد بررسی کارشناسانه و دقیقی از سوی صاحبنظران قرار گیرد و احتمالا آقای خاتمی نیز در آینده بیشتر به تبیین نظر خود خواهد پرداخت.
✍ اما در مورد انتقاد شخص نامبرده از خاتمی بد نیست به چند نکته زیر توجه شود:
۱- لحن نوشته ایشان که خاتمی را فاقد صلاحیت در این موضوع میداند و تقریبا به وی حکم کرده که حرفش را پس بگیرد و به اطرافیانش هم سفارش کند چیزی نگویند(!) خواننده را به یاد نامه آیتالله یزدی به آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی میاندازد. یزدی و جواد طباطبایی هردو به مخاطبشان "امر" کردهاند که "تکرار نشود"!
البته عجیب هم نیست که اذهان تمامیتخواه، چه دینی چه ناسیونالیستی یا انواع دیگر، ادبیات مشترکی در تعامل با دیگران داشتهباشند.
۲- جناب طباطبایی در همین نقد کوتاهشان تاب مستوری نیاورده و دیدگاه بهشدت انحصارطلبانه و ارتجاعیشان را آشکار کردهاند. آنجا که تصویب و اجرای حق آموزش زبان مادری در میان اقوام غیرفارس را "لکه سیاه کارنامه اصلاحطلبی و دولت روحانی" مینامند!
✍ حق تکلم و آموزش زبان مادری از حقوق بسیار مهم و اولیهی بشر است و به همین دلیل سازمان ملل در ماده ۲۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی خود برآن تاکید کرده و ۲۱فوریه را هم "روز جهانی زبان مادری" نامگذاری کرده است.
✍ این حق مسلم در اصل ۱۵ قانون اساسی ما هم بهرسمیت شناختهشده و در واقع آن "لکه سیاه" دولت روحانی این بود که یک اصل دموکراتیک قانون اساسی را پس از چند دهه تاحدی اجرایی کرد.
✍ گمان میکنم دیدگاه جناب طباطبایی در این زمینه نیاز به هیچ نقدی ندارد و کسانی که وقت یا حوصله تحقیق بیشتر ندارند؛ میتوانند از همین مورد به بنیاد و پایه آرای ایشان پی ببرند.
۳- معلوم نیست منتقد محترم که تا این اندازه از خاتمی، اصلاحطلبان، و روحانی دلخون است چرا در سال ۹۶، یعنی یک سال پس از آن "لکه سیاه" معروف(!) برای دریافت جایزه فارابی از دستان روحانی (که با حمایت خاتمی رییسجمهور شد) آنقدر با شور و شعف به روی سن رفت!
@javadrooh
Telegram
attach📎
👁🗨 نگاه تحلیلگران: "قدرت جامعه مدنی، مهمترین عامل حفظ نظام سیاسی"
👈 عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاح طلب و استاد بازنشسته دانشگاه، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ حتما انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ از حوادث بی سابقه در تاریخ ایران و تشیع بوده است. به این معنا که هیچ حرکت و جنبشی اولا با تأکید بر آموزه های دینی، کاریزمای رهبری و انسجام یکپارچه مردم در طول تاریخ پانزده قرن، هیچگاه به همدیگر پیوند نخورد که بتواند یک نظام سیاسی قدرتمند را تغییر دهد.
✍ البته عملکرد پهلوی دوم و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی او بدون تردید از زمینههای مهم پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.
✍ اما فراموش نکردهایم که بنیانگذار و رهبری انقلاب اسلامی ایران در قریب یازده سال حیات خود پس از پیروزی انقلاب همیشه دو وجه اسلامیت و جمهوریت آن تأکید داشت و صادقانه بر این باور بود که این دو بازو و دو نیرو، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رسانده و اساسا، صادقانه بر وجه سوم آن یعنی کاریزمای رهبری نمیپرداخت؛ یعنی برای این عامل سوم، از روی تواضع یا باور، نقش چندانی قایل نبود.
✍ اما دو عامل جمهوریت و اسلامیت در روند حوادث پس از انقلاب، از جمله جنگ، این نگره و نگرش را القا میکرد که با توجه به تجربههای تاریخی بشر، چه در جهان اسلام چه در جهان مسیحیت، میتوان حکومتی مطابق با مطالبات مردم و تمایلات جامعه شکل داد و بر وجه دینی آن هم تأکیدی نداشت.
✍ پیروزی اسلامگرایان در ترکیه و حاکمیت بیش از دو دهه آنها این نظر را اثبات میکند که میتوان یک جامعه دینی، جامعهای هماهنگ با باورهای دینی شکل داد؛ اما چارچوب نظام سیاسی را غیر دینی تلقی کرد.
✍ نمونه دوم آن تنها جنبش پیروز در بهار عربی، یعنی تونس است که پس از غلبه بر نظام سلطه، رهبران مذهبی این جنبش نسخه تاریخی اسلامگرایان ترکیه را پذیرفتند و رهبری آن، یعنی راشد الغنوشی بصراحت اعلام کرد که ضمن توجه به تأثیرپذیری کامل از اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی، اما از نسخه مسلمانان ترکی تبعیت میکند.
✍ نمونه دیگر در داخل سرزمین خودمان اولین رییس دولت انقلابی یعنی مرحوم بازرگان بود که در آغاز انقلاب خود را یک اسلامگرای تمام عیار که باور به کارآمدی اسلام سیاسی دارد، می دانست؛ اما درست پس از یک دهه به صراحت اعلام کرد که خود را یک مسلمان سکولار میداند.
✍ انکار نمیکنیم که هنوز در میان نسل اول انقلاب جنبه اسلامگرایی و باور به اسلام سیاسی در سرزمین ایران بسیار قویتر است تا باور به حکومت سکولار.
✍ از همه اینها که بگذریم، عامل اجتماعی به معنای نقش همبستگی ملی در پیروزی انقلاب مورد توافق هر دو جریان اسلامگرا و سکولار هست و هر دو معتقدند که این عامل اصلی و مهمتر یعنی جامعه و مردم در هر حرکت ملی و سیاسی مهمترین نقش را دارد؛ از این روکه حکومت در دنیای مدرن توسعه یافته که مبتنی بر امر حکومت عرفی است، قدرت جامعه مدنی یا به عبارت سادهتر، مردم را مهمترین عامل در حفظ و حرکت نظام سیاسی خود میداند.
✍ در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز تأکید مکرر بر حاکمیت مردم و محوریت آن، باز تأکید بر این نکته است.
✍ بنابراین، فارغ از حاکمیت هراندیشه سیاسی بر نظام مدیریتی کشور، مردم یا جامعه مدنی پشتوانه اصلی نظام سیاسی هستند و هیات حاکمه با همین پشتوانه میتواند دامنه اقتدار خود را تعریف کند.
✍ اینجاست که باید گفت در جامعه ایرانی ما دیگر سخن از دوقطبیهای گذشته وجهی ندارد و تنها باید از دوقطبی جدید "حاکمیت-جامعه مدنی" سخن گفت.
✍ بنابراین، تردید نباید کرد که به میزانی که بیتوجهی به مطالبات مشروع و مدنی جامعه صورت گیرد، سلطه سیاسی در ورطهی نگرانی گرفتار خواهد شد.
✍ بدون شک هر نوع تصمیمگیری در نظام مدیریتی کلان کشور باید معطوف به رضایت جامعه مدنی باشد؛ فارغ از اینکه نسخهای مشابه در فرهنگ و تاریخ دینی وجود دارد یا ندارد.
@javadrooh
👈 عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاح طلب و استاد بازنشسته دانشگاه، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ حتما انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ از حوادث بی سابقه در تاریخ ایران و تشیع بوده است. به این معنا که هیچ حرکت و جنبشی اولا با تأکید بر آموزه های دینی، کاریزمای رهبری و انسجام یکپارچه مردم در طول تاریخ پانزده قرن، هیچگاه به همدیگر پیوند نخورد که بتواند یک نظام سیاسی قدرتمند را تغییر دهد.
✍ البته عملکرد پهلوی دوم و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی او بدون تردید از زمینههای مهم پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.
✍ اما فراموش نکردهایم که بنیانگذار و رهبری انقلاب اسلامی ایران در قریب یازده سال حیات خود پس از پیروزی انقلاب همیشه دو وجه اسلامیت و جمهوریت آن تأکید داشت و صادقانه بر این باور بود که این دو بازو و دو نیرو، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رسانده و اساسا، صادقانه بر وجه سوم آن یعنی کاریزمای رهبری نمیپرداخت؛ یعنی برای این عامل سوم، از روی تواضع یا باور، نقش چندانی قایل نبود.
✍ اما دو عامل جمهوریت و اسلامیت در روند حوادث پس از انقلاب، از جمله جنگ، این نگره و نگرش را القا میکرد که با توجه به تجربههای تاریخی بشر، چه در جهان اسلام چه در جهان مسیحیت، میتوان حکومتی مطابق با مطالبات مردم و تمایلات جامعه شکل داد و بر وجه دینی آن هم تأکیدی نداشت.
✍ پیروزی اسلامگرایان در ترکیه و حاکمیت بیش از دو دهه آنها این نظر را اثبات میکند که میتوان یک جامعه دینی، جامعهای هماهنگ با باورهای دینی شکل داد؛ اما چارچوب نظام سیاسی را غیر دینی تلقی کرد.
✍ نمونه دوم آن تنها جنبش پیروز در بهار عربی، یعنی تونس است که پس از غلبه بر نظام سلطه، رهبران مذهبی این جنبش نسخه تاریخی اسلامگرایان ترکیه را پذیرفتند و رهبری آن، یعنی راشد الغنوشی بصراحت اعلام کرد که ضمن توجه به تأثیرپذیری کامل از اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی، اما از نسخه مسلمانان ترکی تبعیت میکند.
✍ نمونه دیگر در داخل سرزمین خودمان اولین رییس دولت انقلابی یعنی مرحوم بازرگان بود که در آغاز انقلاب خود را یک اسلامگرای تمام عیار که باور به کارآمدی اسلام سیاسی دارد، می دانست؛ اما درست پس از یک دهه به صراحت اعلام کرد که خود را یک مسلمان سکولار میداند.
✍ انکار نمیکنیم که هنوز در میان نسل اول انقلاب جنبه اسلامگرایی و باور به اسلام سیاسی در سرزمین ایران بسیار قویتر است تا باور به حکومت سکولار.
✍ از همه اینها که بگذریم، عامل اجتماعی به معنای نقش همبستگی ملی در پیروزی انقلاب مورد توافق هر دو جریان اسلامگرا و سکولار هست و هر دو معتقدند که این عامل اصلی و مهمتر یعنی جامعه و مردم در هر حرکت ملی و سیاسی مهمترین نقش را دارد؛ از این روکه حکومت در دنیای مدرن توسعه یافته که مبتنی بر امر حکومت عرفی است، قدرت جامعه مدنی یا به عبارت سادهتر، مردم را مهمترین عامل در حفظ و حرکت نظام سیاسی خود میداند.
✍ در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز تأکید مکرر بر حاکمیت مردم و محوریت آن، باز تأکید بر این نکته است.
✍ بنابراین، فارغ از حاکمیت هراندیشه سیاسی بر نظام مدیریتی کشور، مردم یا جامعه مدنی پشتوانه اصلی نظام سیاسی هستند و هیات حاکمه با همین پشتوانه میتواند دامنه اقتدار خود را تعریف کند.
✍ اینجاست که باید گفت در جامعه ایرانی ما دیگر سخن از دوقطبیهای گذشته وجهی ندارد و تنها باید از دوقطبی جدید "حاکمیت-جامعه مدنی" سخن گفت.
✍ بنابراین، تردید نباید کرد که به میزانی که بیتوجهی به مطالبات مشروع و مدنی جامعه صورت گیرد، سلطه سیاسی در ورطهی نگرانی گرفتار خواهد شد.
✍ بدون شک هر نوع تصمیمگیری در نظام مدیریتی کلان کشور باید معطوف به رضایت جامعه مدنی باشد؛ فارغ از اینکه نسخهای مشابه در فرهنگ و تاریخ دینی وجود دارد یا ندارد.
@javadrooh
Telegram
attach📎
💥 خبر: "نظام پارلمانی منتفی شد"
👈 مقام رهبری در پاسخ به یکی از دانشجویان درباره نسبت مشکلات کشور با ساختار نظام:
🔹یکی از ناطقان سؤال کردند که این کمبودها در اداره کشور به ساختار برمی گردد یا به کارگزاران.
🔹ساختار قانون اساسی خوب است. البته ساختارها می توانند تکمیل شوند و نواقصشان برطرف شود؛ مثلا یک روز مجمع تشخیص نداشتیم و امروز داریم. در همه نظام ها همین است. بنابراین، ساختار ایرادی ندارد؛ منتها باید کم و زیادش کرد.
🔹نظام پارلمانی هم که درباره آن بحث شد، ما مفصل در مجمع بازنگری قانون اساسی آن را بررسی کردیم و نتیجه این شد که مشکلات نظام پارلمانی از نظام ریاستی بیشتر است.
🔹اما ما کارگزاران اشکال داریم؛ ناتوانی و کوتاهی داریم. گاهی کارگزاران در حرکت اشتباهی می کنند که در جامعه شکاف بزرگ ایجاد می کند.
@javadrooh
👈 مقام رهبری در پاسخ به یکی از دانشجویان درباره نسبت مشکلات کشور با ساختار نظام:
🔹یکی از ناطقان سؤال کردند که این کمبودها در اداره کشور به ساختار برمی گردد یا به کارگزاران.
🔹ساختار قانون اساسی خوب است. البته ساختارها می توانند تکمیل شوند و نواقصشان برطرف شود؛ مثلا یک روز مجمع تشخیص نداشتیم و امروز داریم. در همه نظام ها همین است. بنابراین، ساختار ایرادی ندارد؛ منتها باید کم و زیادش کرد.
🔹نظام پارلمانی هم که درباره آن بحث شد، ما مفصل در مجمع بازنگری قانون اساسی آن را بررسی کردیم و نتیجه این شد که مشکلات نظام پارلمانی از نظام ریاستی بیشتر است.
🔹اما ما کارگزاران اشکال داریم؛ ناتوانی و کوتاهی داریم. گاهی کارگزاران در حرکت اشتباهی می کنند که در جامعه شکاف بزرگ ایجاد می کند.
@javadrooh
👁🗨 نگاه تحلیلگران: "خاتمیان و طباطباییان!"
👈 جلال جلالی زاده، فعال اصلاح طلب کرد، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ شاید ورود به عرصه مصاف اندیشه ورزان برای کسی که از بضاعت مزجاة علمی برخوردار نیست، به عنوان داور، طرفدار و یا میانجی شایسته نباشد. اما در مقام رویارویی دو اندیشه حق و باطل، درست و نادرست، علمی وشبه علمی و جانبداری از حق و حقانیت، ایمان و باور و فهم صحیح و قضاوت منصفانه ضروری تر به نظر می رسد.
✍ پس قبل از ورود به صحنه داوری درباره چالش آقایان دکتر سیدجواد طباطبایی و سیدمحند خاتمی، این دو شخصیت علمی و اهل فکر، لازم است بگویم که:
✍ سیدجواد طباطبایی اهل اندیشه ورزی است و می اندیشد؛ اما اندیشه ورزی تک محورانه مبتنی بر توهم "همه دانی" و نتیجه این توهم گاهی پا را از گلیم انصاف و دانش خارج کردن و به وادی توهین و اهانت و تضییع حقوق دیگران وارد شدن است.
☺️ از سوی دیگر، "تنها بر قله رفیع دانستگی" ایستادن کفایت نمی کند؛ زیرا در طول تاریخ آنچه که مضر به حال بشریت و منافع انسان ها بوده، عالمان بی عمل و یا اندیشمندان گوشه نشین در کنج معابد و دائرة المعارف ها در مراکز حکومتی و بی خیال از وضعیت حاشیه نشینان و مرزنشینان است که صدایشان حتی به گوش کسی نمی رسد.
✍ این انزوا و کبر و غرور علمی که دانسته یا نادانسته افراد را به عمله استبداد تبدیل می کند؛ به نوعی منجر به ایجاد توهم توطئه نسبت به هر پدیده ای می شود که محصول نظام های ایدئولوژیک و توتالیتر بویژه نظام های جهان وطنی است که شاید طباطبایی هم زمانی به نوعی دلبسته آنان بوده باشد.
✍ از سوی دیگر، فروخوردن عقده های ناشی از شکست افکار و ایدئولوژی در مقام عمل و حبس و حصر اندیشه در کتاب ها و کتابخانه ها و عدم پذیرش آن از سوی قشر آگاه جامعه و عدم استقبال عامه مردم منجر به خشونت ورزی کلامی جدلی شده که قطعا موجب می شود که هوادارانش به جای گفتگو، سیلی زدن و به جای اصلاح، نهایتا راه وروش مجاهدین خلقی - البته به سبک لیبرال منشی! ایشان- شود.
✍ چون تنها طباطبایی است که مارکس، هگل، هابز، ماکیاولی و فارابی و دلسوزی ورزی برای آینده ایران را می فهمد و خاتمی و خاتمی منشان و اساسا بقیه ایرانیان تنها و تنها شهروندانی هستند که بایستی در گوشه حلقه تدریس طباطباییان! بنشینند و سر در آستین حجب برده و دم فروبندند.
✍ مشکل عدم توسعه فکری و یا عقب ماندگی کشورهای جهان سوم و اسلامی تنها در مخالفت عوام و متحجران و مستبدان نیست؛ بلکه ناشی از حسادت و کم ظرفیتی مدعیان فکر و نظر است که با هجمه های غیراخلاقی و تحریک احساسات از آفتابی شدن نظریات و دیدگاه ها جلوگیری می کنند.
✍ همچنانکه طباطبایی سال هاست از انحطاط اندیشه و آرمان ایرانشهری اش سخن می گوید و انبانی نهفته است...
@javadrooh
👈 جلال جلالی زاده، فعال اصلاح طلب کرد، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ شاید ورود به عرصه مصاف اندیشه ورزان برای کسی که از بضاعت مزجاة علمی برخوردار نیست، به عنوان داور، طرفدار و یا میانجی شایسته نباشد. اما در مقام رویارویی دو اندیشه حق و باطل، درست و نادرست، علمی وشبه علمی و جانبداری از حق و حقانیت، ایمان و باور و فهم صحیح و قضاوت منصفانه ضروری تر به نظر می رسد.
✍ پس قبل از ورود به صحنه داوری درباره چالش آقایان دکتر سیدجواد طباطبایی و سیدمحند خاتمی، این دو شخصیت علمی و اهل فکر، لازم است بگویم که:
✍ سیدجواد طباطبایی اهل اندیشه ورزی است و می اندیشد؛ اما اندیشه ورزی تک محورانه مبتنی بر توهم "همه دانی" و نتیجه این توهم گاهی پا را از گلیم انصاف و دانش خارج کردن و به وادی توهین و اهانت و تضییع حقوق دیگران وارد شدن است.
☺️ از سوی دیگر، "تنها بر قله رفیع دانستگی" ایستادن کفایت نمی کند؛ زیرا در طول تاریخ آنچه که مضر به حال بشریت و منافع انسان ها بوده، عالمان بی عمل و یا اندیشمندان گوشه نشین در کنج معابد و دائرة المعارف ها در مراکز حکومتی و بی خیال از وضعیت حاشیه نشینان و مرزنشینان است که صدایشان حتی به گوش کسی نمی رسد.
✍ این انزوا و کبر و غرور علمی که دانسته یا نادانسته افراد را به عمله استبداد تبدیل می کند؛ به نوعی منجر به ایجاد توهم توطئه نسبت به هر پدیده ای می شود که محصول نظام های ایدئولوژیک و توتالیتر بویژه نظام های جهان وطنی است که شاید طباطبایی هم زمانی به نوعی دلبسته آنان بوده باشد.
✍ از سوی دیگر، فروخوردن عقده های ناشی از شکست افکار و ایدئولوژی در مقام عمل و حبس و حصر اندیشه در کتاب ها و کتابخانه ها و عدم پذیرش آن از سوی قشر آگاه جامعه و عدم استقبال عامه مردم منجر به خشونت ورزی کلامی جدلی شده که قطعا موجب می شود که هوادارانش به جای گفتگو، سیلی زدن و به جای اصلاح، نهایتا راه وروش مجاهدین خلقی - البته به سبک لیبرال منشی! ایشان- شود.
✍ چون تنها طباطبایی است که مارکس، هگل، هابز، ماکیاولی و فارابی و دلسوزی ورزی برای آینده ایران را می فهمد و خاتمی و خاتمی منشان و اساسا بقیه ایرانیان تنها و تنها شهروندانی هستند که بایستی در گوشه حلقه تدریس طباطباییان! بنشینند و سر در آستین حجب برده و دم فروبندند.
✍ مشکل عدم توسعه فکری و یا عقب ماندگی کشورهای جهان سوم و اسلامی تنها در مخالفت عوام و متحجران و مستبدان نیست؛ بلکه ناشی از حسادت و کم ظرفیتی مدعیان فکر و نظر است که با هجمه های غیراخلاقی و تحریک احساسات از آفتابی شدن نظریات و دیدگاه ها جلوگیری می کنند.
✍ همچنانکه طباطبایی سال هاست از انحطاط اندیشه و آرمان ایرانشهری اش سخن می گوید و انبانی نهفته است...
@javadrooh
Telegram
attach📎
🗒 اعلانات: نمایش مستند "توران خانم"، فیلمی از رخشان بنی اعتماد در کرج، دهم خردادماه
@javadrooh
@javadrooh
📸 نمای دیروز: لحظه رای سیدمحمد خاتمی در دوم خردادماه ۱۳۷۶ |منبع: کانال "دیروزنامه"
@javadrooh
@javadrooh
Forwarded from محمدرضا جلائیپور🍀Jalaeipour
⭕️ زهی انصاف!
۱- یک ریال از بودجهی کتابخانهی ملی صرف برنامهی شب قدر به میزبانی موسسهی چارسوق نخواهد شد.
۲- جوشنکبیر به شکل همخوانی سنتی و بدون ساز و آواز برگزار میشود. خواندن اشعار نیایشی فارسی با نوای حزین نی هم که سابقهای صدها ساله دارد. پارهای از اشعار سخیف و ملودیهای دزدیدهشده از آهنگهای پاپ در مداحیهای صداوسیمایی شباهت بیشتری به ساسیمانکن دارد تا زیباترین مناجاتهای فارسی و آوای حزین نی.
۳- آیت الله سیدمحمدعلی ایازی، قرآنپژوه برجسته، روحانی نیست؟
۴- کجای این برنامه سیاسی و حزبی است؟ همهی سخنرانیها با مضامین معنوی و مطلقا غیرسیاسی است و سخنرانان هم مسلمانان قرآنپژوه و دینپژوهاند.
چنین بیپروایی در اتهامزنی بیاساس، روا و مقتضای رمضان است؟
@jalaeipour
۱- یک ریال از بودجهی کتابخانهی ملی صرف برنامهی شب قدر به میزبانی موسسهی چارسوق نخواهد شد.
۲- جوشنکبیر به شکل همخوانی سنتی و بدون ساز و آواز برگزار میشود. خواندن اشعار نیایشی فارسی با نوای حزین نی هم که سابقهای صدها ساله دارد. پارهای از اشعار سخیف و ملودیهای دزدیدهشده از آهنگهای پاپ در مداحیهای صداوسیمایی شباهت بیشتری به ساسیمانکن دارد تا زیباترین مناجاتهای فارسی و آوای حزین نی.
۳- آیت الله سیدمحمدعلی ایازی، قرآنپژوه برجسته، روحانی نیست؟
۴- کجای این برنامه سیاسی و حزبی است؟ همهی سخنرانیها با مضامین معنوی و مطلقا غیرسیاسی است و سخنرانان هم مسلمانان قرآنپژوه و دینپژوهاند.
چنین بیپروایی در اتهامزنی بیاساس، روا و مقتضای رمضان است؟
@jalaeipour
👁🗨 نگاه تحلیلگران: "جمعبندی نقادانه بر پایان جنبش اصلاحات"
👈 پویان فخرایی، فعال سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ اصلاحات به شکلی که در دوم خرداد ۷۶ شروع شده بود، با شکست دولت روحانی تمام شده. برآمدن و شکست روحانی محصول مستقیم پسا-۸۸ بود و ۸۸ محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶.
✍ در پسا-۸۸ شرایط به شکلی بود که سیستم، ناتوان از حل مشکلات اجرایی و دچار خطر امنیتی تحریمها، متوجه نیازش به نیروهای میانهرو شد پس به آنها و اصلاحطلبان اجازه داد، با نیروهای درجه چندم خود به میدان بیایند، اما این نیروها قدرت ایجاد تمامی تغییرات لازم را نداشتند و بازی را مشتتتر از قبل کردند.
✍ برآمدن این نیروهای ضعیف و بعضا فاسد در فضایی اتفاق افتاد که همه نیروهای اصلی اصلاحطلبان و میانهروها در ۸۸ حذف، حصر، منزوی، زندان و محدود شده بودند و عقل جمعی پذیرفت با استفاده از این فرصت و با بازی گرفتن نیروهای ضعیفتر، توان تنفس خود را بازیابی کنند.
✍ اما حذف نیروهای اصلی این جریانات که در پسا-۸۸ رخ داد، محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶ بود.
✍ در روزگاری که اصلاحطلبان میتوانستند با سیاستورزی و ایجاد اجماع با رقبای آن روز، که هنوز تبدیل به دولت موازی و قوی امروز نشده بودند، اصلاحات را به پیش ببرند؛ با تندروی به شکستهای نمادین سیاسی و دستآوردهای چشمگیر اقتصادی کفایت کردند.
✍ اما اگر میشد تاریخ را به شکل دیگری نوشت و دولتی عاقل، بعنوان ادامه دولت اصلاحات بر سر کار میآمد که حتی صرفا روند اقتصادی آن دوره را ادامه میداد، با توجه به شرایط جهانی(بحران اقتصادی و قیمت نفت)، شانس بالایی برای توسعه اقتصادی به همراه خود داشت.
✍ این وضعیت تنها در صورتی اتفاق می افتاد که اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو بر روی یک کاندیدای درست اجماع میکردند و طبقه متوسط با صندوق رأی قهر نمیکرد.
✍ اما آنچه نباید میشد در ۸۴ اتفاق افتاد و زمینهساز ۸۸ شد؛ تا ما امروز، با سلسلهای از تصمیمات و عملکرد اشتباه در اینجا ایستاده باشیم.
✍ البته این نقد به دنبال تکبعدی نگاه کردن به عوامل اتفاقات این ۲۲سال و نسبت دادن عاملیت تام و تمام آن به اصلاحطلبان نیست؛ اما بر این باور استوار است که نیروی مقابل اصلاحطلبان در چهارچوب منافع خود نقش بازی کرده و اگر اینگونه نبود، نیازی به اصلاحطلبان هم نبود.
✍ نقش سیستم به جای خود؛ اما گاهی تاریخ فقط یکبار اجازه انتخاب درست را میدهد. ما آن شانس را در ۸۴ از دست دادیم.
@javadrooh
👈 پویان فخرایی، فعال سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ اصلاحات به شکلی که در دوم خرداد ۷۶ شروع شده بود، با شکست دولت روحانی تمام شده. برآمدن و شکست روحانی محصول مستقیم پسا-۸۸ بود و ۸۸ محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶.
✍ در پسا-۸۸ شرایط به شکلی بود که سیستم، ناتوان از حل مشکلات اجرایی و دچار خطر امنیتی تحریمها، متوجه نیازش به نیروهای میانهرو شد پس به آنها و اصلاحطلبان اجازه داد، با نیروهای درجه چندم خود به میدان بیایند، اما این نیروها قدرت ایجاد تمامی تغییرات لازم را نداشتند و بازی را مشتتتر از قبل کردند.
✍ برآمدن این نیروهای ضعیف و بعضا فاسد در فضایی اتفاق افتاد که همه نیروهای اصلی اصلاحطلبان و میانهروها در ۸۸ حذف، حصر، منزوی، زندان و محدود شده بودند و عقل جمعی پذیرفت با استفاده از این فرصت و با بازی گرفتن نیروهای ضعیفتر، توان تنفس خود را بازیابی کنند.
✍ اما حذف نیروهای اصلی این جریانات که در پسا-۸۸ رخ داد، محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶ بود.
✍ در روزگاری که اصلاحطلبان میتوانستند با سیاستورزی و ایجاد اجماع با رقبای آن روز، که هنوز تبدیل به دولت موازی و قوی امروز نشده بودند، اصلاحات را به پیش ببرند؛ با تندروی به شکستهای نمادین سیاسی و دستآوردهای چشمگیر اقتصادی کفایت کردند.
✍ اما اگر میشد تاریخ را به شکل دیگری نوشت و دولتی عاقل، بعنوان ادامه دولت اصلاحات بر سر کار میآمد که حتی صرفا روند اقتصادی آن دوره را ادامه میداد، با توجه به شرایط جهانی(بحران اقتصادی و قیمت نفت)، شانس بالایی برای توسعه اقتصادی به همراه خود داشت.
✍ این وضعیت تنها در صورتی اتفاق می افتاد که اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو بر روی یک کاندیدای درست اجماع میکردند و طبقه متوسط با صندوق رأی قهر نمیکرد.
✍ اما آنچه نباید میشد در ۸۴ اتفاق افتاد و زمینهساز ۸۸ شد؛ تا ما امروز، با سلسلهای از تصمیمات و عملکرد اشتباه در اینجا ایستاده باشیم.
✍ البته این نقد به دنبال تکبعدی نگاه کردن به عوامل اتفاقات این ۲۲سال و نسبت دادن عاملیت تام و تمام آن به اصلاحطلبان نیست؛ اما بر این باور استوار است که نیروی مقابل اصلاحطلبان در چهارچوب منافع خود نقش بازی کرده و اگر اینگونه نبود، نیازی به اصلاحطلبان هم نبود.
✍ نقش سیستم به جای خود؛ اما گاهی تاریخ فقط یکبار اجازه انتخاب درست را میدهد. ما آن شانس را در ۸۴ از دست دادیم.
@javadrooh
Telegram
attach📎
📨 نگاه خوانندگان: "۲۲سال پس از ۳/۲"
👈 احسان راتبی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ امروز دوم خرداد است. آنچه آرزوی ما بود در این ۲۲ سال محقق نشد. اما چه باک. ما آدم ها کمتر از پروانه های مونارک نیستیم.
✍ مونارک ها وقتی شروع به کوچ می کنند، تا به مقصد برسند شش ماه طول می کشد و عمر هر مونارک دو ماه بیشتر نیست. یعنی دست کم نسل سوم مونارک ها هستند که به مقصد می رسند.
✍ نیاکان ما آنها که از دوره ناصری و بلکه حتی پیشتر متوجه عوض شدن روزگار و موقعیت نامناسب میهن ما شدند و پی به اهمیت یک کلمه که قانون باشد بردند و جایگاه آموزش آحاد سرزمین را دریافته، پی در پی مدارس نوین را گشودند و مجلس شورا برپا کردند و عدالتخانه خواستند؛ هیچکدام منتهی الیه آمال خود را ندیدند، بلکه عمده آنها قربانی آرمان هایشان نیز شدند.
✍ ما آدم ها و اینجا ما ایرانیان محکومم به امید هستیم. امید. این واژه ای است که ما را تا پردیس برین خداوند خواهد برد.
✍ دوم خرداد بی شک از روزهای باشکوه خداست. روزی که نسل ما که نقش موثری در انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله نداشت، برای نخستین بار با کمترین هزینه توانست خواسته خود را نشان دهد و حکم کند که در همیشه بر یک پاشنه نمی چرخد.
✍ همین تجربه بود که باز در سال های ۹۲ و ۹۶ و چند انتخابات دیگر شوراهای شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی تکرار شد و نقشه بلعیدن یک باره ایران را برای تمامیت خواهان بر آب کرد.
✍ ما همچنان بر عهد با او که به رغم مدعیانی که منع عشق کنند، جمال چهره اش حجت موجه ماست؛ هستیم و تکرار می کنیم:
🔅آزادی در اندیشه
منطق در گفت وگو
قانون در عمل
🔅الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
@javadrooh
👈 احسان راتبی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ امروز دوم خرداد است. آنچه آرزوی ما بود در این ۲۲ سال محقق نشد. اما چه باک. ما آدم ها کمتر از پروانه های مونارک نیستیم.
✍ مونارک ها وقتی شروع به کوچ می کنند، تا به مقصد برسند شش ماه طول می کشد و عمر هر مونارک دو ماه بیشتر نیست. یعنی دست کم نسل سوم مونارک ها هستند که به مقصد می رسند.
✍ نیاکان ما آنها که از دوره ناصری و بلکه حتی پیشتر متوجه عوض شدن روزگار و موقعیت نامناسب میهن ما شدند و پی به اهمیت یک کلمه که قانون باشد بردند و جایگاه آموزش آحاد سرزمین را دریافته، پی در پی مدارس نوین را گشودند و مجلس شورا برپا کردند و عدالتخانه خواستند؛ هیچکدام منتهی الیه آمال خود را ندیدند، بلکه عمده آنها قربانی آرمان هایشان نیز شدند.
✍ ما آدم ها و اینجا ما ایرانیان محکومم به امید هستیم. امید. این واژه ای است که ما را تا پردیس برین خداوند خواهد برد.
✍ دوم خرداد بی شک از روزهای باشکوه خداست. روزی که نسل ما که نقش موثری در انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله نداشت، برای نخستین بار با کمترین هزینه توانست خواسته خود را نشان دهد و حکم کند که در همیشه بر یک پاشنه نمی چرخد.
✍ همین تجربه بود که باز در سال های ۹۲ و ۹۶ و چند انتخابات دیگر شوراهای شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی تکرار شد و نقشه بلعیدن یک باره ایران را برای تمامیت خواهان بر آب کرد.
✍ ما همچنان بر عهد با او که به رغم مدعیانی که منع عشق کنند، جمال چهره اش حجت موجه ماست؛ هستیم و تکرار می کنیم:
🔅آزادی در اندیشه
منطق در گفت وگو
قانون در عمل
🔅الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
@javadrooh
Telegram
attach📎
❤️ دلنوشته: "تنها تقلب دوم خرداد!"
👈 محمدعلی شهابی، روزنامه نگار، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ ۲۲سال قبل این عکس رو روی ژیان رئیس مدرسه چسباندم و فرار کردم. دقیقا سه روز قبل از دوم خرداد؛ تا ظهر در جستجوی عامل بود و ما هرکدام دیگری را متهم می کردیم و می خندیدیم.
✍ یکی از اعضای صندوق فکر می کرد به ناطق رای می دهم و به همین علت، یک دسته برگ رای به من داد و گفت برو اون گوشه کامل بنویس ناطق، من هم جلوی خودش اولی را نوشتم ناطق، بقیه را نوشتم خاتمی و انداختم صندوق؛ فکر می کنم این تنها تقلب آن انتخابات به نفع خاتمی بود.
✍ چه روزهایی و چه امیدهایی داشتیم و چقدر خوشحال از تغییر؛ اصلا در شهر کوچک ما حتی شادی بعد از پیروزی هم حرام بود و امام جمعه با اسلحه وسط خیابون ایستاده و هر مغازه ای که آهنگ گذاشته بود را تعطیل می کرد.
✍ رویاها خیلی زود توسط سهم خواهان اصلاح طلب به باد رفت، آنها به جای نهادسازی اجتماعی و با آن کار احمقانه (۵ نامزد) همه چیز را به احمدی نژاد واگذار کردند و بعدها هم با نقاب اصلاح طلبی و برای بازگشت به قدرت امیدهایمان را در پای اعتدالیون فاسد قربانی کردند.
✍ تیرخلاص "تکرار میکنم" هم تابوتی برای اصلاحات شد و به این ترتیب، همه رویاها رنگ باخت و بر باد رفت.
🔅با این حال، دوم خرداد یادش بخیر.
@javadrooh
👈 محمدعلی شهابی، روزنامه نگار، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ ۲۲سال قبل این عکس رو روی ژیان رئیس مدرسه چسباندم و فرار کردم. دقیقا سه روز قبل از دوم خرداد؛ تا ظهر در جستجوی عامل بود و ما هرکدام دیگری را متهم می کردیم و می خندیدیم.
✍ یکی از اعضای صندوق فکر می کرد به ناطق رای می دهم و به همین علت، یک دسته برگ رای به من داد و گفت برو اون گوشه کامل بنویس ناطق، من هم جلوی خودش اولی را نوشتم ناطق، بقیه را نوشتم خاتمی و انداختم صندوق؛ فکر می کنم این تنها تقلب آن انتخابات به نفع خاتمی بود.
✍ چه روزهایی و چه امیدهایی داشتیم و چقدر خوشحال از تغییر؛ اصلا در شهر کوچک ما حتی شادی بعد از پیروزی هم حرام بود و امام جمعه با اسلحه وسط خیابون ایستاده و هر مغازه ای که آهنگ گذاشته بود را تعطیل می کرد.
✍ رویاها خیلی زود توسط سهم خواهان اصلاح طلب به باد رفت، آنها به جای نهادسازی اجتماعی و با آن کار احمقانه (۵ نامزد) همه چیز را به احمدی نژاد واگذار کردند و بعدها هم با نقاب اصلاح طلبی و برای بازگشت به قدرت امیدهایمان را در پای اعتدالیون فاسد قربانی کردند.
✍ تیرخلاص "تکرار میکنم" هم تابوتی برای اصلاحات شد و به این ترتیب، همه رویاها رنگ باخت و بر باد رفت.
🔅با این حال، دوم خرداد یادش بخیر.
@javadrooh
Telegram
attach📎
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «کیمیای معکوس فدرالیسم»
🔻🔻🔻یادداشتی از #محمدمهدی_مجاهدی منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
از متن:
🖊 سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی دربارهی فدرالیسم در ایران بسیاری را متوجه مسألهای کرد که بسیاری از سیاستورزان و روشنفکران ما به غفلت یا تغافل از کنار آن میگذرند. مسألهای که اگر نیندیشیده بماند، میتواند ایدهی ایران بهمثابهی سایهساری فراگیر برای همگرایی کثرتهای هویتی درهمتنیده ایرانیان را بحرانی کند.
🖊 تجربهی تاریخی نشان داده است فدرالیسم نسبت به چنین برنامهریزیها و اقدامهایی خنثی است. مثلاً، هیچیک از کشورهای اسکاندیناوی که شاخصهای عدالت اجتماعی و دموکراسی و توسعهیافتگیشان بیرقیب است، دولت فدرال ندارند. در حالی که سودان و پاکستان و ونزوئلا و امارات و نیجریه که هر یک مثل اعلای یکی یا چندتا از ناهنجاریهای سیاسی است، دولتهایی فدرال دارند.
🖊 مرکزگرایی فقط در آخرین مراحل تحقق خود در مناسبات صوری جریان قدرت رسمی ظاهر میشود، و نمیتوان با تغییر فدرالیستی شکل دولت، ریشهی مناسبات واقعی قدرت مرکزگرا را تغییر داد. مرکزگرایی بر اثر چنین تغییراتی صرفاً در قالب تعبیراتی نو بازتولید خواهد شد.
🖊 در غیاب الگوهایی نظری و عملی برای ارتقای شاخصهای عدالت، الگوی فدرال لاجرم هنری جز تکثیر اقتدارگرایی و فساد و تبعیض و عقبماندگی به تعداد حکومتهای محلی نخواهد داشت.
https://tinyurl.com/yyuxtv77
🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.iss.one/mashghenowofficial
🔸 نشانی وبسایت «مشق نو»:
https://mashghenow.com
🔻🔻🔻یادداشتی از #محمدمهدی_مجاهدی منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
از متن:
🖊 سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی دربارهی فدرالیسم در ایران بسیاری را متوجه مسألهای کرد که بسیاری از سیاستورزان و روشنفکران ما به غفلت یا تغافل از کنار آن میگذرند. مسألهای که اگر نیندیشیده بماند، میتواند ایدهی ایران بهمثابهی سایهساری فراگیر برای همگرایی کثرتهای هویتی درهمتنیده ایرانیان را بحرانی کند.
🖊 تجربهی تاریخی نشان داده است فدرالیسم نسبت به چنین برنامهریزیها و اقدامهایی خنثی است. مثلاً، هیچیک از کشورهای اسکاندیناوی که شاخصهای عدالت اجتماعی و دموکراسی و توسعهیافتگیشان بیرقیب است، دولت فدرال ندارند. در حالی که سودان و پاکستان و ونزوئلا و امارات و نیجریه که هر یک مثل اعلای یکی یا چندتا از ناهنجاریهای سیاسی است، دولتهایی فدرال دارند.
🖊 مرکزگرایی فقط در آخرین مراحل تحقق خود در مناسبات صوری جریان قدرت رسمی ظاهر میشود، و نمیتوان با تغییر فدرالیستی شکل دولت، ریشهی مناسبات واقعی قدرت مرکزگرا را تغییر داد. مرکزگرایی بر اثر چنین تغییراتی صرفاً در قالب تعبیراتی نو بازتولید خواهد شد.
🖊 در غیاب الگوهایی نظری و عملی برای ارتقای شاخصهای عدالت، الگوی فدرال لاجرم هنری جز تکثیر اقتدارگرایی و فساد و تبعیض و عقبماندگی به تعداد حکومتهای محلی نخواهد داشت.
https://tinyurl.com/yyuxtv77
🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.iss.one/mashghenowofficial
🔸 نشانی وبسایت «مشق نو»:
https://mashghenow.com
Telegraph
کیمیای معکوس فدرالیسم
سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی دربارهی فدرالیسم در ایران بسیاری را متوجه مسألهای کرد که بسیاری از سیاستورزان و روشنفکران ما به غفلت یا تغافل از کنار آن میگذرند. مسألهای که اگر نیندیشیده بماند، میتواند ایدهی ایران بهمثابهی سایهساری فراگیر برای همگرایی…
👥 مباحثه: "خاطرات آقای هاشمی را جدی بگیرید!"
👈 عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر ارشد اصلاح طلب، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ پس از انتشار گفتگوی من بنده با نشریه "اندیشهپویا" درباره خاطرات سال۷۵ آقای هاشمی در موضوع انتخابات ریاست جمهوری و رای دادن ایشان به آقای ناطق نوری بخشی از خانواده محترم ایشان مستقیم یا باواسطه عصبانی شدند و اینجا و آنجا در پی حمله به بنده برآمدند و مشغول انگیزهخوانی شدند.
✍ البته این رفتار شایسته هیچ انسانی نیست. بنده هم اهمیت خاصی به ان نمیدهم. این نحوه رفتار نشان داد که دوستان اگر آب گیرشان بیاید از کیهان هم بهتر شناگری میکنند.
✍ در آن گفتگو گفتم که کدام بخش از خاطرات ایشان را بپذیرید و کدام بخش دیگرش را جدی نگیرید و دلائل این بیاعتباری را هم ذکر کرده بودم و اتفاقا بدون اطلاع از سایر گفتگوهای منتشرشده در آن شماره نشریه و بر حسب مطالعه گزارشی که از خاطرات ایشان برایم فرستاده بودند، این تحلیل را گفتم؛ ولی بعد از خواندن سایر گفتگوها، میتوان گفت که هر شخص با حداقلی از انصاف و درک سیاسی هم متوجه میشود که برداشت بنده درست بوده و این خاطرات گزینش شده با پیشفرض ذهنی نوشته شده است. کافی است که آنها را مقایسه کنید با خاطرات علم تا بدانید تفاوت از کجا تا به کجاست؟
✍ بعلاوه این خاطرات علیه من نیست که از آن ناراحت شده باشم و بخواهم آنها را بیاعتبار کنم. اگر ما خاطرات مثلا زمان قاجار یا پهلوی را بخوانیم و اعتبار آنها را در محک نقد بگذاریم؛ به معنای آن است که علیه ماست؟ این خاطرات کوششی ناموفق برای روتوش کردن و تبرئه کردن است.
✍ بهتر بود افرادی که عصبانی شدند و عنان اختیار را از دست دادند، استدلال مرا در بیاعتبار دانستن این خاطرات رد میکردند البته بهتر بود این کار را میکردند؛ ولی کدام کارشان در خدمت به آقای هاشمی بود که این یکی باشد؟
✍ بیشترین ضربه را آقای هاشمی مثل هر سیاستمدار صاحب قدرتی از منتقدانش نخورد؛ چراکه با نقدهایشان آن مرحوم را دچار تحول کردند، همچنان که در دهه اخر عمرشان شاهد بودیم.
✍ بیشترین ضربه را از کسانی خورد که زندگی خود را از نزدیکی با ایشان سروسامان میدادند و اگر آن مرحوم نبود، باید خود را اویزان دیگری میکردند تا دیده شوند و زندگی کنند.
✍ اتفاقا همانطور که در مقدمه متن این گفتگو در کانالم نوشتهام، برای فهم فرهنگ قومی و قبیلهای سیاست و نیز حاکمیت رابطه بازی و ارادت سالاری به جای لیاقت سالاری، این خاطرات ارزش تاریخی و جامعهشناختی دارد.
✍ جالب این که اگر یکی از اقدامات و روابطی که در خاطرات ایشان بعنوان امری طبیعی نوشته شده، امروز از سوی مسئولی سر بزند؛ افکار عمومی به حسابش میرسند.
✍ ولی چون این مدافعان چشم و گوش بسته خودشان در گذشته از این حاتمبخشیها متنعم بودند، از آن رفتارها دفاع میکنند و سادهاندیشانه گمان میکنند خاطرات علیه دیگران است.
✍ بخش درست این خاطرات آن چیزی است که نشانگر طفیلی بودن و علیه این افراد و گروهها است. حالا میتوان فهمید که نطفه این رابطهبازیها در کجا منعقد شد.
✍ اگر میدانستم این نقد بسیار ساده بنده اینقدر موجب تکدر خاطر چنین افرادی میشود، شاید چون گذشته باز هم سکوت میکردم؛ ولی چه باید کرد که اگر قرار شود که حقیقت را قربانی ترس از جوساریهای چنین افرادی کرد بهتر است که عطای روزنامهنگاری را به لقای آن بخشید.
✍ این گفتگوها را به اصرار دوستان اندیشهپویا انجام دادم و الا نقد چنین مطالبی برای زمانی است که فراغت کافی وجود داشته باشد.
✍ اگر قصد نقد جدی بود، بسیاری از خاطرات ایشان را میشد با نقدهای جذابی همراه کرد تا این اطرافیان و وابستگان قدری در برخوردهای خود احتیاط پیشه کنند. دستکاریها و حذفیات آن کوچکترین ایراد این خاطرات است و نه مهمترین آنها.
@javadrooh
👈 عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر ارشد اصلاح طلب، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ پس از انتشار گفتگوی من بنده با نشریه "اندیشهپویا" درباره خاطرات سال۷۵ آقای هاشمی در موضوع انتخابات ریاست جمهوری و رای دادن ایشان به آقای ناطق نوری بخشی از خانواده محترم ایشان مستقیم یا باواسطه عصبانی شدند و اینجا و آنجا در پی حمله به بنده برآمدند و مشغول انگیزهخوانی شدند.
✍ البته این رفتار شایسته هیچ انسانی نیست. بنده هم اهمیت خاصی به ان نمیدهم. این نحوه رفتار نشان داد که دوستان اگر آب گیرشان بیاید از کیهان هم بهتر شناگری میکنند.
✍ در آن گفتگو گفتم که کدام بخش از خاطرات ایشان را بپذیرید و کدام بخش دیگرش را جدی نگیرید و دلائل این بیاعتباری را هم ذکر کرده بودم و اتفاقا بدون اطلاع از سایر گفتگوهای منتشرشده در آن شماره نشریه و بر حسب مطالعه گزارشی که از خاطرات ایشان برایم فرستاده بودند، این تحلیل را گفتم؛ ولی بعد از خواندن سایر گفتگوها، میتوان گفت که هر شخص با حداقلی از انصاف و درک سیاسی هم متوجه میشود که برداشت بنده درست بوده و این خاطرات گزینش شده با پیشفرض ذهنی نوشته شده است. کافی است که آنها را مقایسه کنید با خاطرات علم تا بدانید تفاوت از کجا تا به کجاست؟
✍ بعلاوه این خاطرات علیه من نیست که از آن ناراحت شده باشم و بخواهم آنها را بیاعتبار کنم. اگر ما خاطرات مثلا زمان قاجار یا پهلوی را بخوانیم و اعتبار آنها را در محک نقد بگذاریم؛ به معنای آن است که علیه ماست؟ این خاطرات کوششی ناموفق برای روتوش کردن و تبرئه کردن است.
✍ بهتر بود افرادی که عصبانی شدند و عنان اختیار را از دست دادند، استدلال مرا در بیاعتبار دانستن این خاطرات رد میکردند البته بهتر بود این کار را میکردند؛ ولی کدام کارشان در خدمت به آقای هاشمی بود که این یکی باشد؟
✍ بیشترین ضربه را آقای هاشمی مثل هر سیاستمدار صاحب قدرتی از منتقدانش نخورد؛ چراکه با نقدهایشان آن مرحوم را دچار تحول کردند، همچنان که در دهه اخر عمرشان شاهد بودیم.
✍ بیشترین ضربه را از کسانی خورد که زندگی خود را از نزدیکی با ایشان سروسامان میدادند و اگر آن مرحوم نبود، باید خود را اویزان دیگری میکردند تا دیده شوند و زندگی کنند.
✍ اتفاقا همانطور که در مقدمه متن این گفتگو در کانالم نوشتهام، برای فهم فرهنگ قومی و قبیلهای سیاست و نیز حاکمیت رابطه بازی و ارادت سالاری به جای لیاقت سالاری، این خاطرات ارزش تاریخی و جامعهشناختی دارد.
✍ جالب این که اگر یکی از اقدامات و روابطی که در خاطرات ایشان بعنوان امری طبیعی نوشته شده، امروز از سوی مسئولی سر بزند؛ افکار عمومی به حسابش میرسند.
✍ ولی چون این مدافعان چشم و گوش بسته خودشان در گذشته از این حاتمبخشیها متنعم بودند، از آن رفتارها دفاع میکنند و سادهاندیشانه گمان میکنند خاطرات علیه دیگران است.
✍ بخش درست این خاطرات آن چیزی است که نشانگر طفیلی بودن و علیه این افراد و گروهها است. حالا میتوان فهمید که نطفه این رابطهبازیها در کجا منعقد شد.
✍ اگر میدانستم این نقد بسیار ساده بنده اینقدر موجب تکدر خاطر چنین افرادی میشود، شاید چون گذشته باز هم سکوت میکردم؛ ولی چه باید کرد که اگر قرار شود که حقیقت را قربانی ترس از جوساریهای چنین افرادی کرد بهتر است که عطای روزنامهنگاری را به لقای آن بخشید.
✍ این گفتگوها را به اصرار دوستان اندیشهپویا انجام دادم و الا نقد چنین مطالبی برای زمانی است که فراغت کافی وجود داشته باشد.
✍ اگر قصد نقد جدی بود، بسیاری از خاطرات ایشان را میشد با نقدهای جذابی همراه کرد تا این اطرافیان و وابستگان قدری در برخوردهای خود احتیاط پیشه کنند. دستکاریها و حذفیات آن کوچکترین ایراد این خاطرات است و نه مهمترین آنها.
@javadrooh
Telegram
attach📎
Forwarded from به کانال نظرخواهی بپیوندید
📊
در شرایطی که ترامپ به صورت یکجانبه و بر خلاف تعهدات آمریکا در برجام، ایران را تحریم کرده است؛
در شرایطی که ترامپ به صورت یکجانبه و بر خلاف تعهدات آمریکا در برجام، ایران را تحریم کرده است؛
Anonymous Poll
31%
۱- موافق مذاکرهی بیقید و شرط با ترامپ هستم.
18%
۲- مخالف هرگونه مذاکرهای با ترامپ هستم.
51%
۳- موافق مذاکرهی مشروط با ترامپ هستم.
Forwarded from روزنامه خبرورزشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📨 نگاه خوانندگان: "برزگر، باران خواهد و گازُر آفتاب"
👈 مالک رضایی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ از ابتدای سال ۱۳۹۷ و در ادامه سیاست های اقتصادی سیاستگزاران پولی و مالی کشور در افزایش حجم لجام گسیخته نقدینگی، ارزش پول ملی کشور چنان مسیر بی ثباتی و سقوط آزاد پیموده که عملکرد اقتصادی آحاد متوسط جامعه را در یک حالت سردرگمی، عملا بر سر دوراهی قرار داده و به دو بخش مجزا تقسیم کرده است.
✍ بخشی از آنها در تلاشند نقدینگی خود را به هرنحو ممکن بر کالایی اعم از زمین، ملک، سکه، ماشین و... تبدیل کنند و با تورم موجود، ارزش داشته های خود را به نحوی محفوظ دارند و بخشی دیگر نیز به امید ثبات و کنترل تورم، بر سر پس انداز خود نشسته و دست دعا بر آسمان گشوده اند که داشته ها و زندگی اقتصادیشان به یغما نرود.
✍ اما عملا هر کدام از آنها به زبان بی زبانی فقر و نداری همدیگر را آرزو می کنند. برزگر، باران می خواهد و گازُر آفتاب؛ هرکسی نفس خود می بیند در آب!
✍ اطلاق واژه دلالی و سودجویی بر هرکدام از آنها غیرمنصفانه است. آنها فقط در تلاشند و گلیم خود به در می برند ز موج؛ این حکومت است که باید بگیرد غریق را.
✍ اما آنان گریه مردم چه سنجند پیش استغنای خود؟! چنان موضوع را بی اهمیت دانسته اند که برای آنها در این طوفان نماید هفت دریا شبنمی!
✍ در یک انفعال آشکار، لبشان، شَکَر به مستان می دهد و می، به میخواران؛ اما عملا از غایت حرمان، نه با آنَند نه با اینَند...
✍ درست مثل آن پیرمردی که هریک از دو دختر دلبند خود را در دهی دوردست به خانه بخت فرستاده بود و آرزوی زندگی خوش و پررونق برای هر دوی آنها را داشت؛ اما تحقق آرزویش محال بود.
✍ بس دعاها می کرد که بالاخره برای یکی از آنها زیان بود و هلاک؛ اما شاید از کرم، می ناشنید یزدان پاک!
✍ باری؛ ایامی از عروسی و آغاز زندگی جدید دخترانش گذشته بود که به حکم عاطفه پدری، توشه سفر برداشت و عازم دیدار فرزندانش شد.
ابتدا به دهی که دختر بزرگش در آن زندگی می کرد، رسید. فرزندش بعد از مدتی فراق و غربت، وقتی پدر را دید گل از گلش باز شد و عطر و بوی مادر را نیز از پدر گرفت. پدر نیز از وضع و حال زندگی فرزندش پرسید.
✍ گفت: بحمدالله امسال زمینی خریده و کاشته ایم که اگر بارانی بیاید، کشت و زرع پرمحصولی خواهیم داشت.
✍ پیرمرد، تمام عواطف پدری خود را به کار گرفت و در شب اقامت خود در منزل فرزند، هرچه رکعات نماز سفرش کوتاه و شکسته بود، بر رکوع و سجود نماز باران افزود و فردا با خداحافظی از دختر بزرگ عازم دیدار دختر کوچکتر شد.
✍ دخترک، توی حیاط نشسته بود که چشمش به دیدار پدر روشن شد. پدر، او را نیز با محبتی پدرانه در آغوش کشید و بعد از استراحتی کوتاه و برگرفتن خستگی سفر، از وضعیت و گذران زندگی او نیز پرسید.
✍ گفت: شکرخدا خوبیم، شوهرم به گازُری مشغول است و چندهزارتایی خشت زده ایم که اگر خدا لطفی کند و بارانی نبارد، خشت ها خشک شوند و با فروش آنها، من و ساقی به هم سازیم و بنیاد فقر براندازیم. اما اگر بارانی بیاید، همه خشت ها محو و نابود خواهند شد. دیواری از آنها بالا نخواهد رفت و ما دور خواهیم ماند از مقصود خویش. رنج باطل، سعی ضایع، پای ریش...
✍ پیرمرد در یک بلاتکلیفی محض، این بار آفتاب تابان و هوای بدون باران از خدا طلب می کرد؛ اما خود نیز می دانست که سرگردان است. مگر اینکه فراتر از دعاها و خواسته های او دست غیب آید و بر هر دو دخترش، کاری بکند.
✍ او وقتی از آن سفر طولانی برمی گشت در مقابل پرس و جوی زن کنجکاوش از حال و روز دختران غریب، فقط یک پاسخ داشت: "فاتحه زندگی یکی از دخترانت را بخوان. خواهی نخواهی یکی از آن دو، مسیر فقر و نداری را می پیماید".
@javadrooh
👈 مالک رضایی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ از ابتدای سال ۱۳۹۷ و در ادامه سیاست های اقتصادی سیاستگزاران پولی و مالی کشور در افزایش حجم لجام گسیخته نقدینگی، ارزش پول ملی کشور چنان مسیر بی ثباتی و سقوط آزاد پیموده که عملکرد اقتصادی آحاد متوسط جامعه را در یک حالت سردرگمی، عملا بر سر دوراهی قرار داده و به دو بخش مجزا تقسیم کرده است.
✍ بخشی از آنها در تلاشند نقدینگی خود را به هرنحو ممکن بر کالایی اعم از زمین، ملک، سکه، ماشین و... تبدیل کنند و با تورم موجود، ارزش داشته های خود را به نحوی محفوظ دارند و بخشی دیگر نیز به امید ثبات و کنترل تورم، بر سر پس انداز خود نشسته و دست دعا بر آسمان گشوده اند که داشته ها و زندگی اقتصادیشان به یغما نرود.
✍ اما عملا هر کدام از آنها به زبان بی زبانی فقر و نداری همدیگر را آرزو می کنند. برزگر، باران می خواهد و گازُر آفتاب؛ هرکسی نفس خود می بیند در آب!
✍ اطلاق واژه دلالی و سودجویی بر هرکدام از آنها غیرمنصفانه است. آنها فقط در تلاشند و گلیم خود به در می برند ز موج؛ این حکومت است که باید بگیرد غریق را.
✍ اما آنان گریه مردم چه سنجند پیش استغنای خود؟! چنان موضوع را بی اهمیت دانسته اند که برای آنها در این طوفان نماید هفت دریا شبنمی!
✍ در یک انفعال آشکار، لبشان، شَکَر به مستان می دهد و می، به میخواران؛ اما عملا از غایت حرمان، نه با آنَند نه با اینَند...
✍ درست مثل آن پیرمردی که هریک از دو دختر دلبند خود را در دهی دوردست به خانه بخت فرستاده بود و آرزوی زندگی خوش و پررونق برای هر دوی آنها را داشت؛ اما تحقق آرزویش محال بود.
✍ بس دعاها می کرد که بالاخره برای یکی از آنها زیان بود و هلاک؛ اما شاید از کرم، می ناشنید یزدان پاک!
✍ باری؛ ایامی از عروسی و آغاز زندگی جدید دخترانش گذشته بود که به حکم عاطفه پدری، توشه سفر برداشت و عازم دیدار فرزندانش شد.
ابتدا به دهی که دختر بزرگش در آن زندگی می کرد، رسید. فرزندش بعد از مدتی فراق و غربت، وقتی پدر را دید گل از گلش باز شد و عطر و بوی مادر را نیز از پدر گرفت. پدر نیز از وضع و حال زندگی فرزندش پرسید.
✍ گفت: بحمدالله امسال زمینی خریده و کاشته ایم که اگر بارانی بیاید، کشت و زرع پرمحصولی خواهیم داشت.
✍ پیرمرد، تمام عواطف پدری خود را به کار گرفت و در شب اقامت خود در منزل فرزند، هرچه رکعات نماز سفرش کوتاه و شکسته بود، بر رکوع و سجود نماز باران افزود و فردا با خداحافظی از دختر بزرگ عازم دیدار دختر کوچکتر شد.
✍ دخترک، توی حیاط نشسته بود که چشمش به دیدار پدر روشن شد. پدر، او را نیز با محبتی پدرانه در آغوش کشید و بعد از استراحتی کوتاه و برگرفتن خستگی سفر، از وضعیت و گذران زندگی او نیز پرسید.
✍ گفت: شکرخدا خوبیم، شوهرم به گازُری مشغول است و چندهزارتایی خشت زده ایم که اگر خدا لطفی کند و بارانی نبارد، خشت ها خشک شوند و با فروش آنها، من و ساقی به هم سازیم و بنیاد فقر براندازیم. اما اگر بارانی بیاید، همه خشت ها محو و نابود خواهند شد. دیواری از آنها بالا نخواهد رفت و ما دور خواهیم ماند از مقصود خویش. رنج باطل، سعی ضایع، پای ریش...
✍ پیرمرد در یک بلاتکلیفی محض، این بار آفتاب تابان و هوای بدون باران از خدا طلب می کرد؛ اما خود نیز می دانست که سرگردان است. مگر اینکه فراتر از دعاها و خواسته های او دست غیب آید و بر هر دو دخترش، کاری بکند.
✍ او وقتی از آن سفر طولانی برمی گشت در مقابل پرس و جوی زن کنجکاوش از حال و روز دختران غریب، فقط یک پاسخ داشت: "فاتحه زندگی یکی از دخترانت را بخوان. خواهی نخواهی یکی از آن دو، مسیر فقر و نداری را می پیماید".
@javadrooh
Telegram
attach📎
👤 چهره روز: نخست وزیر بریتانیا کناره گیری کرد. ترزا می اعلام کرد که تا دو هفته دیگر از رهبری حزب حاکم محافظه کار و نخست وزیری کناره گیری خواهد کرد. می درعین حال، موضع خود را در قبال برگزیت درست دانست و از آن دفاع کرد.
@javadrooh
@javadrooh
💥 خبر: علی ربیعی، دستیار ارتباطات اجتماعی رییس جمهور و سخنگوی دولت شد. وی پیش از این، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت روحانی بود که یکسال قبل با استیضاح مجلس، کنار گذاشته شد.
@javadrooh
@javadrooh
📱روایت های مجازی: واکنش توییتری دکتر صادق زیباکلام به اظهارات ضدآمریکایی حسن روحانی
@javadrooh
@javadrooh