راهبرد
7.19K subscribers
18.3K photos
2.86K videos
404 files
7.73K links
تماس با مدیریت کانال و ارسال مطالب:
telegram.me/mjrahbord
Download Telegram
Forwarded from دغدغه ایران
برهه حساسِ «پس چی؟»

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

مقامات ارشد کشور اعلام کرده‌اند که به دنبال جنگ با آمریکا نیستند (که راهبرد درست و عاقلانه‌ای است)، آمریکایی‌ها هم گفته‌اند دنبال درگیری نظامی نیستند (به استثنای حداقل جان بولتون)؛ و مذاکره‌ای هم با آمریکا صورت نمی‌گیرد (که بسیاری از منتقدان سیاست خارجی کشور و طرفداران مذاکرات برجام هم در شرایط فعلی، مذاکره با آمریکای ترامپ، بدون دستورکاری برای مذاکره و تضمینی برای پایبندی به نتیجه، و موضع تحقیرآمیز دولت آمریکا مذاکره را درست نمی‌دانند.)

مسأله این نیست که راهبرد نه جنگ و نه مذاکره در شرایط فعلی درست هست یا نیست، بلکه به شرط درستی، باز هم کفایت نمی‌کند. «نه جنگ» و «نه مذاکره» هر دو با «نه» شروع می‌شوند و به معنای بی‌کنشی یا فقدان کنش فعال هستند. فقدان کنش فعال در چنین وضعیتی که بدون هر گونه اقدام تنش‌آمیز دیگری از سوی آمریکا، تنش افزایش می‌یابد، به معنای عدم کفایت این موضع به تنهایی است.

آمریکایی‌ها تحریم‌ها را افزایش می‌دهند و حتی اگر منازعه نظامی بر اثر رخدادی اتفاقی یا توطئه‌ای شبیه به آن‌چه گفته می‌شود به شکل ساختگی آغازگر جنگ ویتنام شد، رخ ندهد؛ جنگ اقتصادی ادامه می‌یابد. کشوری که هزینه جاری دولت آن از میانه دهه 1380 تا میانه دهه 1390 به شدت افزایش یافته، بر اثر بیش از یک‌ونیم دهه رشد اقتصادی نامناسب و نرخ پایین تشکیل سرمایه، فرار سرمایه و بی‌ثباتی اقتصادی نرخ بیکاری در آن افزایش یافته، و در کنار همه این‌ها فساد و نابرابری اقتصادی و اجتماعی به حد بالایی رسیده است، خود به خود در معرض تنش اقتصادی و تبدیل آن به مسائل اجتماعی، سیاسی و نهایتاً امنیتی قرار می‌گیرد.

آخرین آمارها و گزارشی از مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهند فقر عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌شود و سخن از زوال بین یک تا دو میلیون شغل بر اثر تعطیلی کارگاه‌ها در میان است. همه این‌ها نشان می‌دهند که راهبرد «نه جنگ نه مذاکره» برای ممانعت از بدتر شدن شرایط کفایت نمی‌کند. نکته مهم‌تر این است که راهبردهایی که در گذشته – حتی در شرایط غیرتحریمی و عادی اعمال شده‌اند - نتوانسته‌اند مسبب رشد اقتصادی کافی، توسعه اشتغال، ممانعت از تخریب محیط‌زیست، ارتقای عدالت اجتماعی و مقابله با فساد شوند. بدیهی است آن راهبردها در شرایط تحریمی، رکود تورمی و نارضایتی اجتماعی و تضعیف سرمایه اجتماعی، نتایج بدتری به‌ بار می‌آورند.

من قبلاً نوشته‌ام که کشور دچار «ساخت برهه حساس» در چهل سال گذشته بوده است، اما گفتمان «برهه حساس» دیگر به کار این شرایط نمی‌آید. «ما مقاومت می‌کنیم» اسم رمز متداول در «ساخت برهه حساس» بوده و هست؛ و مقامات ارشد اکنون نیز همین عبارت را تکرار می‌کنند. مسأله اما این است که «برهه حساس» برای توصیف این وضعیت کفایت نمی‌کند و مردم و نخبگان می‌پرسند «نه جنگ، نه مذاکره!؟ پس چی؟» گفتمان «پس چی؟» سر بر آورده است.

گفتمان «نه جنگ نه مذاکره» بدون هیچ تغییر رویه‌ای، یعنی نشستن به انتظار بسته شدن تک تک منفذهای تنفس اقتصاد و در نهایت جامعه، عین آب‌پز شدن قورباغه‌ای که در درون آب در حال گرم شدن و جوش آمدن است، بی‌تحرک. عبارت «ما مقاومت می‌کنیم» هم حداقل دو مشکل دارد. اول، «ما» کیست؟ «مقاومت» چیست، یعنی چه کار می‌کنیم که اسم‌اش مقاومت است؟

کاربرد واژه ما، یعنی جمعی که چیز مشترکی دارند، و مقاومت کردن هم اغلب به معنای تحمل فشار یا هزینه‌ای است. آیا «ما مقاومت می‌کنیم» یعنی «ما ایرانیان اعم از فقیر و غنی، رئیس و مرئوس، بالادست و فرودست، هزینه‌هایی را بین خودمان تقسیم می‌کنیم و هر کس مسئولیت و قدرت بیشتری دارد، مسئولیت بیشتری می‌پذیرد؟» یا این‌که عده‌ای حرف می‌زنند و بقیه تحمل می‌کنند؟

گفتمان «پس چی؟» می‌پرسد «ما کیست؟»، «مقاومت به چه معناست؟»، «فشار مقاومت چگونه بین ماها توزیع می‌شود؟»، «مقاومت ماها چه ویژگی‌ای دارد که نتیجه‌اش مثبت باشد نه له شدن زیر فشار؟»، «مسئولیت عواقب این مقاومت ماها را چه کسی و چگونه می‌پذیرد؟»، «نقشه راه مقاومت را چه کسانی، از چه طریقی و با چه کیفیتی طراحی کرده‌اند؟»، «شاخص ارزیابی موفقیت در مقاومت چیست؟»، «چشم‌انداز موفقیت چند سال و با چه هزینه‌ای است؟» و «آخرش چی می‌شه؟»

این‌ها سؤالاتی است که مردم منتظرند پاسخ آن‌ها را بشنوند. مردمانی رنجیده از فشار اقتصادی و تیرگی چشم‌انداز، برای تحمل کردن، به پاسخ این سؤالات نیازمندند. باز هم ما و برهه حساس کنونی، اما برهه حساس «پس چی؟»

(اگر می‌پسندید، به اشتراک بگذارید.)
https://t.iss.one/fazeli_mohammad
📡کانال #موفقیت‌های_کوچک_ایرانیان: شما هم دعوتید: @IR_S_S
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "کنش فعال یا انتظار معجزه؟"

👈 مجید یونسیان، روزنامه نگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

دکتر محمد فاضلی بعنوان یک جامعه شناس، سوالی راهبردی و مهم را مطرح کرده که به نظر می رسد مجموعه حاکمیت باید بتواند پاسخی صریح و شفاف به آن بدهد.

سوال دکتر فاضلی دو مولفه دارد: اینکه ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که راهبرد دو پایه ای "نه جنگ و نه مذاکره" چه مبنای عقلانی دارد.

چون "نه جنگ" یک سیاست است؛ یک راهبرد است و معنای آن، این است که جامعه ما، مجموعه حاکمیت و مردم، اصول و راه و روش زیست صلح خواهانه را مبنا می داند و بر آن اصرار دارد و گاه تا آنجا پیش می رود که خود را منادی صلح می پندارد.

اما "مذاکره"، نه سیاست است ونه راهبرد؛ بلکه یک روش است. ابزار است. خوب و بد آن را باید در چارچوب راهبرد اصلی تعریف کرد.

گاه مذاکره روشی برای تسلیم است، گاه ابزاری برای سازش است، گاه برای تحمیل و اجرای یک خواست ناحق به کار می رود، گاه هم روشی برای پیشبرد یک سیاست عقلانی و یک هدف مشروع است.

علی القاعده اعتقاد و ایمان و اصرار به صلح بدون استفاده از روش مذاکره و گفتگو ممکن نیست. لذا نفی مطلق گفتگو، نفی صلح است؛ مگر بخواهیم تعریف و چارچوب های خود را شفاف بیان کنیم.

اینجا موضوع، صرف مذاکره با دولتی خاص یا در شرایطی خاص نیست؛ بلکه رابطه دوسویه نفس مذاکره بعنوان روش با راهبردی به نام صلح است که در سیاست اصولی "نه جنگ" مستتر است.

اما مولفه دوم "مقاومت" و مقوله ای به نام "ما"ست. دکتر فاضلی این سوال را به درستی مطرح کرده که این "ما" یعنی کی؟ "مقاومت" بر دوش چه کسانی است؟ "مردم" یا "ما"؟

از حاملان مقاومت که بگذریم، اساسا واقعیت نشان می دهد دوکفه ترازوی مردم و ما، که مبهم و کلی و قابل تعریف است، اصل موضوع مقاومت است که همچنان ناروشن است.

مقاومت در برابر چی؟ اگر منظور مقاومت در برابر زورگویی، قلدری و سلطه جویی آمریکاست که بعید است ابهامی وجود داشته باشد.

هیچ ایرانی باغیرتی چه مسلمان چه غیرمسلمان، چنین چیزی را نمی پذیرد؛ به جز اندکی که در زمره فرومایگان و خودباختگان هستند. جامعه ایران می تواند مدعی باشد که با این تعریف یک "ما"ی واقعی است.

اما وقتی از این تعریف کمی دور می شویم؛ معنای "مقاومت" تغییر می کند و به موضوعات دیگری تبدیل می شود. مثل: تحمل کردن، صبوری، انتظار کشیدن و....

اینجاست که تفکیک اتفاق می افتد. گروه اندکی که تصمیم می گیرند، اکثریتی بدون چون و چرا باید اجرا کنند. اندکی شعار می دهند، اکثریت باید عمل کنند.

اندکی تحمل را، صبر را، سختی را، فقر را، گرسنگی را، درد و رنج را نمی شناسند، با آن نزیسته اند؛ اما به اکثریت توصیه می کنند. چرا؟ چون این تعریف از مقاومت در آن عنصری واقعی و مادی و از جنس دنیاست و درباره تقسیم آن با دیگری مقاومت وجود دارد.

جامعه، یک دنیای واقعی است. مبنای آن سود و زیان است. اینجاست که تعاریف از شکل کلی و انتزاعی خارج می شود. اینجاست که باید تصمیم گیران، تصمیم سازان، حکمرانان و صاحبان قدرت و ثروت شفاف بگویند که آیا جامعه،صدر تا ذیل، برای آرمان هایش باید یکپارچه باشد یا این فاصله، اکثر واقل، پابرجاست.

اگر این یکپارچگی مبنای مقاومت است، در برابر ظلم، سلطه و تحقیر و زور که همه باید اختیار مشارکت در تصمیم گیری و تصمیم سازی داشته باشند. همه باید امکانات مقاومت را داشته باشند. همه باید سربازان پشت سنگر یک خاکریز باشند.

اگر توانستیم وخواستیم به چنین سوالاتی پاسخ گوییم؛ آنوقت است که می توانیم بگوییم جامعه ای با کنش فعال و سرزنده ایم؛ والا تبدیل می شویم به جامعه ای در حال انتظار، ساکت و تماشاگر.

و آن وقت آنچه اتفاقات را رقم می زند؛ اراده های فردی است. اراده های گروهی و جناحی است؛ نه مردمان یک جامعه، نه یک "ما".
@javadrooh
‍ ‍‍ 💭 گفتار دیگر: "هیاهو برای مذاکره از موضع ضعف"

👈 عبدالله شهبازی، پژوهشگر حوزه تاریخ، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

جنگ با ایران معقول نیست. همه هیاهوهای کنونی تبلیغات با هدف ارعاب و وادار کردن ایران به مذاکره است از موضع ضعف.

حمله محدود موشکی به ایران تنها در حالتی متصور است که آمریکا یقین داشته باشد با ضربه محدود ایران به سرعت تسلیم خواهد شد و جنگی آغاز نخواهد شد.

اطمینان به کارآیی حمله محدود و تسلیم سریع می‌تواند از داخل ایران القاء شود. استواری ایران تنها راه ممانعت از حمله محدود موشکی آمریکا و حفظ صلح در منطقه است.
@javadrooh
‍ ‍‍ 🗯 مصاحبه روز: "سناریوی عراق برای ایران؛ روی میز بولتون"

👈 سیدحسین موسویان، دیپلمات سابق ایرانی، به شبکه تلویزیونی دموکراسی آمریکا گفت:

🔹 از زمانی که جان بولتون بعنوان مشاور امنیت ملی آمریکا منصوب شد، من انتظار چنین وضعیتی را داشته ام. در مقالات و مصاحبه های متعدد در یکسال گذشته در مورد چنین وضعیتی هشدار داده ام.

🔹دو عضو برجسته گنگره آمریکا، مورفی و هایم، در مقاله یو اس ای تودی نوشته اند که بولتون آمریکا را به سمت جنگ با ایران هدایت می کند.

🔹حقیقت اول این است که هدف جان بولتون روشن است. او طی مقاله ای در نیویورک تایمز نوشت که تنها راه حل بمباران ایران است. او متحد گروه تروریستی منافقین بوده و در سخنرانی در نشست سالانه آنها، آرزو کرده که حکومت فعلی ایران ساقط و این گروهک تروریستی بر ایران حکومت کند. بنابراین، ذهنیت و استراتژی و برنامه جان بولتون کاملا معلوم است.

🔹 دومین حقیقت این است که نتانیاهو سال هاست که تلاش کرده، آمریکا به ایران حمله کند. او امروز نفوذ فوق العاده ای در کاخ سفید دارد. نتانیاهو علنا گفت که او عامل تصمیم ترامپ برای خروج از برجام و تعیین سپاه پاسداران ایران بعنوان سازمان تروریستی بوده است.

🔹 حقیقت سوم اینکه بن سلمان ولیعهد عربستان و بن زاید، ولیعهد امارات، سال هاست که آمریکا را برای حمله نظامی به ایران تحت فشار قرار داده اند.

🔹 جان کری، وزیرخارجه قبلی آمریکا، سه بار علنی گفته که در هر ملاقاتی با سعودی ها، اماراتی ها و اسراییلی ها از ما می خواستند که به ایران حمله کنیم.

🔹 بنابراین، نقشه "تیم چهار نفره ب" متشکل از بولتون، نتانیاهو، بن سلمان و بن زاید روشن است. آنها بهترین موقعیت را درکاخ سفید پیدا کرده اند که آرزوی چندین ساله خود را تحقق بخشیده و پای آمریکا را به جنگ با ایران بکشانند.

🔹 به همین دلیل اعضاء گنگره آمریکا، ایران، اروپایی ها و دیگر اعضای جامعه جهانی مکرر در مورد این سناریو هشدار داده اند؛ سناریویی که برای منطقه، ایران، آمریکا و جامعه جهانی فوق العاده خطرناک است.

🔹 مگر فاجعه حمله به عراق چگونه رخ داد؟ آنهایی که آمریکا را برای حمله به عراق تشویق کردند، چه کسانی بودند؟ همین نتانیاهو بود که به نشست کنگره آمریکا آمد و در حضور صدها عضو کنگره گفت که ما مدارک و شواهد متقن داریم که صدام حسین تسایحات کشتار جمعی دارد و از القاعده حمایت می کند، بوش را وادار به حمله به عراق کرد و بعد همه فهمیدند و نه سلاح کشتار جمعی وجود داشت و نه حمایتی از القاعده.

🔹بنابراین، همه می فهمند که سناریوی عراق روی میز بولتون است. معتقدم که شخص ترامپ جنگ نمی خواهد. او حتی دنبال تغییر رژیم نیست؛ اما "تیم ب" بتدریج او را به سمت جنگ می کشاند.

🔹من از ماه ها قبل گفته ام که ممکن است با خلق چنین سناریوهایی بخواهند ترامپ را به دام جنگ بکشانند. عاملین چنین توطئه هایی به دنبال طراحی حوادثی هستند که تعدادی از سربازان آمریکایی یا تاسیسات آمریکایی و یا تاسیسات متحدین آمریکا مورد حمله قرار گیرد و بلافاصله هم ایران را متهم کنند تا ترامپ را در وضعیت عملیات نظامی قرار دهند.

🔹 ترامپ اشتباه کرد که برجام و میز مذاکره را ترک کرد. این ترامپ بود که میز مذاکره را ترک کرد. ایشان می توانند با بازگشت به برجام، به میز مذاکره برگردد. این مسیر می تواند راه گفتگوهای قدرت های جهانی با ایران را باز کند.
@javadrooh
Forwarded from US Studies (Amir Ali Abolfath)
سناتور برنی #سندرز : اگر #ایران ، نظامیان آمریکا را هدف قرار دهد، با قدرت به آن پاسخ خواهیم داد. ایران فورا باید رفتار خود را تغییر دهد.

@abolfathusastudy
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟"

👈 علی حکمت، عضو حزب اتحادملت، در پاسخ به یادداشت علی آهنگر با عنوان: "وقتی خانم ابتکار هم ضدمذاکره می شود!"؛ نوشت:

یادداشت کوتاه اما پُر از خشم جناب آقای علی آهنگر منتشرشده توسط کانال وزین "راهبرد" در واکنش به مصاحبه معصومه ابتکار با خبرآنلاین در مورد "مذاکره با امریکا" بهانه ای شد تا نکات قابل توجهی را برای مخاطبان آن یادداشت شرح دهم.

آنچه در یادداشت مذکور بسیار پُررنگ است "نقد من قال" است؛ اینکه مهم نیست آن نظر چیست و چه ادله ای در پس آن است. فقط گوینده نظر اهمیت دارد و آن گوینده کسی نیست جز معصومه ابتکار که سال های طولانی (این سال های عصر مجازی) یک تنه تمام بار مسئولیت و فشار تسخیر لانه جاسوسی را در اذهان و افکار عمومی مردم ایران به دوش کشیده است.

می خواهم به گذشته بروم و اتفاقات تاریخی پیرامون لانه را مختصر یادآوری کنم تا شاید به یک نتیجه حداقلی برسیم.

بعد از پیروزی و در شرایط بحرانی پس از انقلاب محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، رضا سیف الهی و حبیب الله بیطرف چهره های اصلی جریان دانشجویی انقلابی بودند که بعدها به "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" مشهور شدند.

آنها با هدف مقابله با کودتایی آمریکایی و تکرار ۲۸ مرداد ۳۲ تصمیم گرفتند برای حفظ انقلاب کاری بزرگ انجام دهند. با آیت الله موسوی خوینی ها هماهنگ شدند و روز ۱۳آبان ۵۸ (برای چندمین بار) سفارت ایالات متحده امریکا بعنوان لانه جاسوسی به تسخیر درآمد. ساعتی بعد رهبر کبیر انقلاب اسلامی آن را انقلاب دومش خواند و شد ۴۴۴ روز...

سه روز پس از تسخیر سفارت امریکا، معصومه ابتکار به خاطر تسلطش به زبان انگلیسی و آگاهی دانشجویان پیرو خط امام از این موضوع به سفارت دعوت شد تا در امر ترجمه و امور روابط عمومی به دانشجویان مستقر در لانه بپیوندد.

ایران پس از انقلاب ۵۷ با مدیران جوان و انقلابی اداره می شد و این خاصیت انقلاب بود. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هم مانند بقیه جوانان انقلابی پس از خاتمه دوران ۴۴۴ روز و برخی حتی در همان دوران فعالیت های دیگری هم داشتند.

جنگ که آغاز شد برخی از آنها به جبهه رفتند و از حدود ۴۰۰ دانشجوی درگیر در ماجرای اشغال سفارت امریکا ۳۵ نفر در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسیدند. شهید سیدحسین علم الهدی از مشهورترین آنان بود.

معصومه ابتکار هم به ادامه تحصیل، فعالیت های مطبوعاتی و اجتماعی به خصوص در حوزه زنان پرداخت. به خاطر همین در سال های ۷۴ و ۷۵ و برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن بدون اینکه پستی دولتی داشته باشد و اتفاقا بعنوان یک فعال بخش غیردولتی با مرحوم شهلا حبیبی (اولین مشاور رییس جمهور در امور زنان) همکاری کرد تا دوم خرداد ۷۶ که سیدمحمد خاتمی پیروز انتخابات شد و چندی بعد ابتکار را به واسطه شناخت و اعتمادی که از دوران فعالیت های مطبوعاتی وی داشت، به معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان حفاظت محیط زیست منصوب کرد.

سال ها گذشت، دولت خاتمی رفت، دولت معجزه هزاره سوم آمد، شد ۸۸ و آن شد که می دانیم و شرحش برای این یادداشت نیست.

فرزندان نسل اول انقلاب و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بزرگ شدند و به سنی رسیدند که برای سرنوشت خود، تحصیل و زندگی تصمیم بگیرند. بسیاری از فرزندان مقامات امروز و انقلابیون دیروز به دلایل مختلف از جمله ادامه تحصیل به کشورهای دیگری رفته اند.

اما فقط فرزند معصومه ابتکار است که اینگونه مورد توجه قرار می گیرد و چنان مطرح می کنند که گویی ابتکار پسرش را در سنین کودکی فرستاده. درحالیکه او پس از ازدواج و درحالیکه یک فرزند داشت و پس از کارشناسی ارشد برای ادامه تحصیل رفته است.

در همین حال، فرزندان موثرترین چهره های لانه هم چنین انتخابی داشته اند و در همین آمریکا همچون مردم عادی مشغول تحصیل و زندگی هستند و اینکه برای آینده و زندگی خود چه تصمیمی دارند، کاملا به خود آنها مربوط است.

حال سوال این است، ابتکار چه کرده که مستحق هجمه و ‌حمله دوست و دشمن است و دیگران نکرده اند؟

آنچه که مخالف سیاسی را به این حمله وا می دارد، قابل فهم است. ابتکار در روزهای سخت پس از ۸۸، از شورای شهر اصولگرای تهران با ریاست چمران و شهرداری قالیباف مصوبه "حمایت از آسیب دیدگان اتفاقات پس از انتخابات ۸۸" را گرفت و علیرغم هجمه ها برای آنچه که بدان اعتقاد داشت؛ ایستاد.

در شورای شهر تهران ماجرای آلوده و سرطان زا بودن بنزین پتروشیمی، فروش پارک پردیسان و از این دست را که در دولت احمدی نژاد رخ می داد؛ برملا کرد و با تشکیل کمیته محیط زیست مقابل تصمیمات غلط معجزه هزاره سوم! ایستاد.

بعدها هم برای حفاظت از سلامت مردم در سازمان محیط زیست حاضر به امضای مصوبات خلاف قانون نشد، که اگر شده بود هنوز رییس سازمان محیط زیست بود.

🔅 ادامه یادداشت در پست بعدی👇👇
@javadrooh
راهبرد
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟" 👈 علی حکمت، عضو حزب اتحادملت، در پاسخ به یادداشت علی آهنگر با عنوان: "وقتی خانم ابتکار هم ضدمذاکره می شود!"؛ نوشت: یادداشت کوتاه اما پُر از خشم جناب آقای علی آهنگر منتشرشده توسط کانال وزین "راهبرد" در واکنش به مصاحبه معصومه…
♻️ بازتاب: "چرا حمله به ابتکار؟"| نوشته: علی حکمت| بخش دوم و پایانی

اما به واقع فهم هجمه بعضی از دوستان بسیار سخت است که چگونه چوب می زنند؛ اما با دو‌ قانون!

ناگفته نماند علت حمله بعضی از دوست نماها جدا از آن یاداشت را هم می فهمم و هم به اندازه کافی پرونده برای رو کردن دارم؛ اما در حال حاضر و در این یاداشت قصد این کار را ندارم.

آنچه که ابتکار نکرده و بسیاری دیگر کرده اند؛ سکوت است. چند نکته به نظرم می رسد، کوتاه می گویم و در پایان توصیه ای...

یک) ۱۳ آبان ۵۸ درصد بالایی از مردم ایران موافق تسخیر لانه جاسوسی بودند. شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی برای عکس یادگار بیرون در سفارت در صف بودند.

دو) کمتر کسی منکر پیشرفته بودن و پیشتاز بودن آمریکا در علم و اقتصاد و قدرت و حُسن زندگی در امریکاست.

سه) پیام روشن دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مخالفت با سیاست های مداخله جویانه، جهانخواری و استکباری دولت و سیاست های ایلات متحده بوده است.

چهار) زندگی فرزندان مقامات و چهره های سیاسی -انقلابی بدون در نظر گرفتن خط سیاسی شان به خود فرزندان مربوط است و تنها نکته حائز اهمیت استفاده مقام از توان سیاسی - دولتی و خدای ناکرده بیت المال برای تسهیل این انتخاب و زندگی است.

پنج) مهم این است که زندگی مقامات و چهره های سیاسی در داخل ایران باشد، حتی اگر فرزندی در خارج ایران داشته باشند.

حالا بیاییم خوب بیاندیشیم و تصمیم به عدالت بگیریم تا تفاوتی باشد با آنانی که راهشان از ما جداست. اگر برای خوش آمد مخاطبان قرار به زدن است؛ حداقل همه را با هم بزنیم و اگر قرار به گفتن حق است، تقوا پیشه کنیم و منصفانه بنویسیم. نقد "ما قال" کنیم و در چنگ لایک و فیو نیفتیم.
@javadrooh
‍ ‍‍ 📨 نگاه خوانندگان: "دیگر تکرار نشود!"|در حاشیه‌ انتقاد سیدجواد طباطبایی از خاتمی

👈 رضا کیانی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:

سیدجواد طباطبایی را خیلی‌ها با نظریه‌ ایرانشهری (ایرانشاهی)اش می‌شناسند که در اینجا مجال نقد و بررسی آن و نشان دادن جنبه‌های تمامیت‌خواهانه، پان‌فارسی و شبه‌فاشیستی‌اش نیست و علاقمندان می‌توانند به آرای وی در این زمینه و نقدهای اندیشمندان به آن مراجعه کنند.

این استاد بزرگ اخیرا در انتقاد از خاتمی و طرح بحث فدرالیسم مطلبی نوشته‌ است. بدون تردید "فدرالیسم" و میزان انطباق آن با سیاست، جفرافیا، تاریخ، و هویت ملی کشور ما موضوع بسیار مهمی‌است که می‌تواند مورد بررسی کارشناسانه و دقیقی از سوی صاحبنظران قرار گیرد و احتمالا آقای خاتمی نیز در آینده بیشتر به تبیین نظر خود خواهد‌ پرداخت.

اما در مورد انتقاد شخص نامبرده از خاتمی بد نیست به چند نکته‌ زیر توجه شود:

۱- لحن نوشته‌ ایشان که خاتمی را فاقد صلاحیت در این موضوع می‌داند و تقریبا به وی حکم کرده که حرفش را پس بگیرد و به اطرافیانش هم سفارش کند چیزی نگویند(!) خواننده را به یاد نامه‌ آیت‌الله یزدی به آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی می‌اندازد. یزدی و جواد طباطبایی هردو به مخاطبشان "امر" کرده‌اند که "تکرار نشود"!
البته عجیب هم نیست که اذهان تمامیت‌خواه، چه دینی چه ناسیونالیستی یا انواع دیگر، ادبیات مشترکی در تعامل با دیگران داشته‌باشند.

۲- جناب طباطبایی در همین نقد کوتاهشان تاب مستوری نیاورده و دیدگاه به‌شدت انحصارطلبانه‌ و ارتجاعی‌شان را آشکار کرده‌اند. آنجا که تصویب و اجرای حق آموزش زبان مادری در میان اقوام غیرفارس را "لکه‌ سیاه کارنامه اصلاح‌طلبی و دولت روحانی" می‌نامند!

حق تکلم و آموزش زبان مادری از حقوق بسیار مهم و اولیه‌ی بشر است و به همین دلیل سازمان ملل در ماده ۲۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی خود برآن تاکید کرده و ۲۱فوریه را هم "روز جهانی زبان مادری" نام‌گذاری کرده است.

این حق مسلم در اصل ۱۵ قانون اساسی ما هم به‌رسمیت شناخته‌شده و در واقع آن "لکه‌ سیاه" دولت روحانی این بود که یک اصل دموکراتیک قانون اساسی را پس از چند دهه تاحدی اجرایی کرد.

گمان می‌کنم دیدگاه جناب طباطبایی در این زمینه نیاز به هیچ نقدی ندارد و کسانی که وقت یا حوصله‌ تحقیق بیشتر ندارند؛ می‌توانند از همین مورد به بنیاد و پایه‌ آرای ایشان پی ببرند.

۳- معلوم نیست منتقد محترم که تا این اندازه از خاتمی، اصلاح‌طلبان، و روحانی دل‌خون است چرا در سال ۹۶، یعنی یک سال پس از آن "لکه سیاه" معروف(!) برای دریافت جایزه‌ فارابی از دستان روحانی (که با حمایت خاتمی رییس‌جمهور شد) آنقدر با شور و شعف به روی سن رفت!
@javadrooh
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "قدرت جامعه مدنی، مهم‌ترین عامل حفظ نظام سیاسی"

👈 عبدالله ‌ناصری، فعال سیاسی اصلاح طلب و استاد بازنشسته دانشگاه، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

حتما انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ از حوادث بی سابقه در تاریخ ایران و تشیع بوده است. به این معنا که هیچ حرکت و جنبشی اولا با تأکید بر آموزه‌ های دینی، کاریزمای رهبری و انسجام یکپارچه مردم در طول تاریخ پانزده قرن، هیچگاه به همدیگر پیوند نخورد که بتواند یک نظام سیاسی قدرتمند را تغییر دهد.

البته عملکرد پهلوی دوم و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی او بدون تردید از زمینه‌های مهم پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.

اما فراموش نکرده‌ایم که بنیانگذار و رهبری انقلاب اسلامی ایران در قریب یازده سال حیات خود پس از پیروزی انقلاب همیشه دو وجه اسلامیت و جمهوریت آن تأکید داشت و صادقانه بر این باور بود که این دو بازو و دو نیرو، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رسانده و اساسا، صادقانه بر وجه سوم آن یعنی کاریزمای رهبری نمی‌‌پرداخت؛ یعنی برای این عامل سوم، از روی تواضع یا باور، نقش چندانی قایل نبود.

اما دو عامل جمهوریت و اسلامیت در روند حوادث پس از انقلاب، از جمله جنگ، این نگره و نگرش را القا می‌کرد که با توجه به تجربه‌های تاریخی بشر، چه در جهان اسلام چه در جهان مسیحیت، می‌توان حکومتی مطابق با مطالبات مردم و تمایلات جامعه شکل داد و بر وجه دینی آن هم تأکیدی نداشت.

پیروزی اسلامگرایان در ترکیه و حاکمیت بیش از دو دهه آنها این نظر را اثبات می‌کند که می‌توان یک جامعه دینی، جامعه‌ای هماهنگ با باورهای دینی شکل داد؛ اما چارچوب نظام سیاسی را غیر دینی تلقی کرد.

نمونه دوم آن تنها جنبش پیروز در بهار عربی، یعنی تونس است که پس از غلبه بر نظام سلطه، رهبران مذهبی این جنبش نسخه تاریخی اسلامگرایان ترکیه را پذیرفتند و رهبری آن، یعنی راشد الغنوشی بصراحت اعلام کرد که ضمن توجه به تأثیرپذیری کامل از اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی، اما از نسخه مسلمانان ترکی تبعیت می‌کند.

نمونه دیگر در داخل سرزمین خودمان اولین رییس دولت انقلابی یعنی مرحوم بازرگان بود که در آغاز انقلاب خود را یک اسلامگرای تمام عیار که باور به کارآمدی اسلام سیاسی دارد، می دانست؛ اما درست پس از یک دهه به صراحت اعلام کرد که خود را یک مسلمان سکولار می‌داند.

انکار نمی‌کنیم که هنوز در میان نسل اول انقلاب جنبه اسلامگرایی و باور به اسلام سیاسی در سرزمین ایران بسیار قوی‌تر است تا باور به حکومت سکولار.

از همه اینها که بگذریم، عامل اجتماعی به معنای نقش همبستگی ملی در پیروزی انقلاب مورد توافق هر دو جریان اسلامگرا و سکولار هست و هر دو معتقدند که این عامل اصلی و مهم‌تر یعنی جامعه و مردم در هر حرکت ملی و سیاسی مهم‌ترین نقش را دارد؛ از این روکه حکومت در دنیای مدرن توسعه یافته که مبتنی بر امر حکومت عرفی است، قدرت جامعه مدنی یا به عبارت ساده‌تر، مردم را مهم‌ترین عامل در حفظ و حرکت نظام سیاسی خود می‌داند.

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز تأکید مکرر بر حاکمیت مردم و محوریت آن، باز تأکید بر این نکته است.

بنابراین، فارغ از حاکمیت هراندیشه سیاسی بر نظام مدیریتی کشور، مردم یا جامعه مدنی پشتوانه اصلی نظام سیاسی هستند و هیات حاکمه با همین پشتوانه می‌تواند دامنه اقتدار خود را تعریف کند.

اینجاست که باید گفت در جامعه ایرانی ما دیگر سخن از دوقطبی‌های گذشته وجهی ندارد و تنها باید از دوقطبی جدید "حاکمیت-جامعه مدنی" سخن گفت.

بنابراین، تردید نباید کرد که به میزانی که بی‌توجهی به مطالبات مشروع و مدنی جامعه صورت گیرد، سلطه سیاسی در ورطه‌ی نگرانی گرفتار خواهد شد.

بدون شک هر نوع تصمیم‌گیری در نظام مدیریتی کلان کشور باید معطوف به رضایت جامعه مدنی باشد؛ فارغ از اینکه نسخه‌ای مشابه در فرهنگ و تاریخ دینی وجود دارد یا ندارد.
@javadrooh
💥 خبر: "نظام پارلمانی منتفی شد"

👈 مقام رهبری در پاسخ به یکی از دانشجویان درباره نسبت مشکلات کشور با ساختار نظام:

🔹یکی از ناطقان سؤال کردند که این کمبودها در اداره‌ کشور به ساختار برمی گردد یا به کارگزاران.

🔹ساختار قانون اساسی خوب است. البته ساختارها می توانند تکمیل شوند و نواقصشان برطرف شود؛ مثلا یک روز مجمع تشخیص نداشتیم و امروز داریم. در همه‌ نظام ها همین است. بنابراین، ساختار ایرادی ندارد؛ منتها باید کم و زیادش کرد.

🔹نظام پارلمانی هم که درباره‌ آن بحث شد، ما مفصل در مجمع بازنگری قانون اساسی آن را بررسی کردیم و نتیجه این شد که مشکلات نظام پارلمانی از نظام ریاستی بیشتر است.

🔹اما ما کارگزاران اشکال داریم؛ ناتوانی و کوتاهی داریم. گاهی کارگزاران در حرکت اشتباهی می کنند که در جامعه شکاف بزرگ ایجاد می کند.
@javadrooh
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "خاتمیان و طباطباییان!"

👈 جلال جلالی زاده، فعال اصلاح طلب کرد، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

شاید ورود به عرصه مصاف اندیشه ورزان برای کسی که از بضاعت مزجاة علمی برخوردار نیست، به عنوان داور، طرفدار و یا میانجی شایسته نباشد. اما در مقام رویارویی دو اندیشه حق و باطل، درست و نادرست، علمی وشبه علمی و جانبداری از حق و حقانیت، ایمان و باور و فهم صحیح و قضاوت منصفانه ضروری تر به نظر می رسد.

پس قبل از ورود به صحنه داوری درباره چالش آقایان دکتر سیدجواد طباطبایی و سیدمحند خاتمی، این دو شخصیت علمی و اهل فکر، لازم است بگویم که:

سیدجواد طباطبایی اهل اندیشه ورزی است و می اندیشد؛ اما اندیشه ورزی تک محورانه مبتنی بر توهم "همه دانی" و نتیجه این توهم گاهی پا را از گلیم انصاف و دانش خارج کردن و به وادی توهین و اهانت و تضییع حقوق دیگران وارد شدن است.

☺️ از سوی دیگر، "تنها بر قله رفیع دانستگی" ایستادن کفایت نمی کند؛ زیرا در طول تاریخ آنچه که مضر به حال بشریت و منافع انسان ها بوده، عالمان بی عمل و یا اندیشمندان گوشه نشین در کنج معابد و دائرة المعارف ها در مراکز حکومتی و بی خیال از وضعیت حاشیه نشینان و مرزنشینان است که صدایشان حتی به گوش کسی نمی رسد.

این انزوا و کبر و غرور علمی که دانسته یا نادانسته افراد را به عمله استبداد تبدیل می کند؛ به نوعی منجر به ایجاد توهم توطئه نسبت به هر پدیده ای می شود که محصول نظام های ایدئولوژیک و توتالیتر بویژه نظام های جهان وطنی است که شاید طباطبایی هم زمانی به نوعی دل‌بسته آنان بوده باشد.

از سوی دیگر، فروخوردن عقده های ناشی از شکست افکار و ایدئولوژی در مقام عمل و حبس و حصر اندیشه در کتاب ها و کتابخانه ها و عدم پذیرش آن از سوی قشر آگاه جامعه و عدم استقبال عامه مردم منجر به خشونت ورزی کلامی جدلی شده که قطعا موجب می شود که هوادارانش به جای گفتگو، سیلی زدن و به جای اصلاح، نهایتا راه وروش مجاهدین خلقی - البته به سبک لیبرال منشی! ایشان- شود.

چون تنها طباطبایی است که مارکس، هگل، هابز، ماکیاولی و فارابی و دلسوزی ورزی برای آینده ایران را می فهمد و خاتمی و خاتمی منشان و اساسا بقیه ایرانیان تنها و تنها شهروندانی هستند که بایستی در گوشه حلقه تدریس طباطباییان! بنشینند و سر در آستین حجب برده و دم فروبندند.

مشکل عدم توسعه فکری و یا عقب ماندگی کشور‌های جهان سوم و اسلامی تنها در مخالفت عوام و متحجران و مستبدان نیست؛ بلکه ناشی از حسادت و کم ظرفیتی مدعیان فکر و نظر است که با هجمه های غیراخلاقی و تحریک احساسات از آفتابی شدن نظریات و دیدگاه ها جلوگیری می کنند.

همچنانکه طباطبایی سال هاست از انحطاط اندیشه و آرمان ایرانشهری اش سخن می گوید و انبانی نهفته است...
@javadrooh
🗒 اعلانات: برنامه مراسم شب هدی قدر در تالار قلم تهران اعلام شد.
@javadrooh
🗒 اعلانات: نمایش مستند "توران خانم"، فیلمی از رخشان بنی اعتماد در کرج، دهم خردادماه
@javadrooh
📸 نمای دیروز: لحظه رای سیدمحمد خاتمی در دوم خردادماه ۱۳۷۶ |منبع: کانال "دیروزنامه"
@javadrooh
⭕️ زهی انصاف!

۱- یک ریال از بودجه‌ی کتابخانه‌ی ملی صرف برنامه‌ی شب قدر به میزبانی موسسه‌ی چارسوق نخواهد شد.

۲- جوشن‌کبیر به شکل همخوانی سنتی و بدون ساز و آواز برگزار می‌شود. خواندن اشعار نیایشی فارسی با نوای حزین نی هم که سابقه‌ای صدها ساله دارد. پاره‌ای از اشعار سخیف و ملودی‌های دزدیده‌شده از آهنگ‌های پاپ در مداحی‌های صداوسیمایی شباهت بیشتری به ساسی‌مانکن دارد تا زیباترین مناجات‌های فارسی و آوای حزین نی.

۳- آیت الله سیدمحمدعلی ایازی، قرآن‌پژوه برجسته، روحانی نیست؟

۴- کجای این برنامه سیاسی و حزبی است؟ همه‌ی سخنرانی‌ها با مضامین معنوی و مطلقا غیرسیاسی است و سخنرانان هم مسلمانان قرآن‌پژوه و دین‌پژوه‌اند.

چنین‌ بی‌پروایی در اتهام‌زنی بی‌اساس، روا و مقتضای رمضان است؟

@jalaeipour
‍ ‍‍ 👁‍🗨 نگاه تحلیلگران: "جمع‌بندی نقادانه بر پایان جنبش اصلاحات"

👈 پویان فخرایی، فعال سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

اصلاحات به شکلی که در دوم خرداد ۷۶ شروع شده بود، با شکست دولت روحانی تمام شده. برآمدن و شکست روحانی محصول مستقیم پسا-۸۸ بود و ۸۸ محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاح‌طلبان در پسا-۷۶.

در پسا-۸۸ شرایط به شکلی بود که سیستم، ناتوان از حل مشکلات اجرایی و دچار خطر امنیتی تحریم‌ها، متوجه نیازش به نیروهای میانه‌رو شد پس به آنها و اصلاح‌طلبان اجازه داد، با نیروهای درجه چندم خود به میدان بیایند، اما این نیروها قدرت ایجاد تمامی تغییرات لازم را نداشتند و بازی را مشتت‌تر از قبل کردند.

برآمدن این نیروهای ضعیف و بعضا فاسد در فضایی اتفاق افتاد که همه نیروهای اصلی اصلاح‌طلبان و میانه‌روها در ۸۸ حذف، حصر، منزوی، زندان و محدود شده بودند و عقل جمعی پذیرفت با استفاده از این فرصت و با بازی گرفتن نیروهای ضعیفتر، توان تنفس خود را بازیابی کنند.

اما حذف نیروهای اصلی این جریانات که در پسا-۸۸ رخ داد، محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاح‌طلبان در پسا-۷۶ بود.

در روزگاری که اصلاح‌طلبان می‌توانستند با سیاست‌ورزی و ایجاد اجماع با رقبای آن روز، که هنوز تبدیل به دولت موازی و قوی امروز نشده بودند، اصلاحات را به پیش ببرند؛ با تندروی به شکست‌های نمادین سیاسی و دست‌آوردهای چشمگیر اقتصادی کفایت کردند.

اما اگر می‌شد تاریخ را به شکل دیگری نوشت و دولتی عاقل، بعنوان ادامه دولت اصلاحات بر سر کار می‌آمد که حتی صرفا روند اقتصادی آن دوره را ادامه می‌داد، با توجه به شرایط جهانی(بحران اقتصادی و قیمت نفت)، شانس بالایی برای توسعه اقتصادی به همراه خود داشت.

این وضعیت تنها در صورتی اتفاق می افتاد که اصلاح‌طلبان و نیروهای میانه‌رو بر روی یک کاندیدای درست اجماع می‌کردند و طبقه متوسط با صندوق رأی قهر نمی‌کرد.

اما آنچه نباید می‌شد در ۸۴ اتفاق افتاد و زمینه‌ساز ۸۸ شد؛ تا ما امروز، با سلسله‌ای از تصمیمات و عملکرد اشتباه در اینجا ایستاده باشیم.

البته این نقد به دنبال تک‌بعدی نگاه کردن به عوامل اتفاقات این ۲۲سال و نسبت دادن عاملیت تام و تمام آن به اصلاح‌طلبان نیست؛ اما بر این باور استوار است که نیروی مقابل اصلاح‌طلبان در چهارچوب منافع خود نقش بازی کرده و اگر اینگونه نبود، نیازی به اصلاح‌طلبان هم نبود.

نقش سیستم به جای خود؛ اما گاهی تاریخ فقط یک‌بار اجازه انتخاب درست را می‌دهد. ما آن شانس را در ۸۴ از دست دادیم.
@javadrooh
‍ ‍‍ 📨 نگاه خوانندگان: "۲۲سال پس از ۳/۲"

👈 احسان راتبی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:

امروز دوم خرداد است. آنچه آرزوی ما بود در این ۲۲ سال محقق نشد. اما چه باک. ما آدم ها کمتر از پروانه های مونارک نیستیم.

مونارک ها وقتی شروع به کوچ می کنند، تا به مقصد برسند شش ماه طول می کشد و عمر هر مونارک دو ماه بیشتر نیست. یعنی دست کم نسل سوم مونارک ها هستند که به مقصد می رسند.

نیاکان ما آنها که از دوره ناصری و بلکه حتی پیشتر متوجه عوض شدن روزگار و موقعیت نامناسب میهن ما شدند و پی به اهمیت یک کلمه که قانون باشد بردند و جایگاه آموزش آحاد سرزمین را دریافته، پی در پی مدارس نوین را گشودند و مجلس شورا برپا کردند و عدالتخانه خواستند؛ هیچکدام منتهی الیه آمال خود را ندیدند، بلکه عمده آنها قربانی آرمان هایشان نیز شدند.

ما آدم ها و اینجا ما ایرانیان محکومم به امید هستیم. امید. این واژه ای است که ما را تا پردیس برین خداوند خواهد برد.

دوم خرداد بی شک از روزهای باشکوه خداست. روزی که نسل ما که نقش موثری در انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله نداشت، برای نخستین بار با کمترین هزینه توانست خواسته خود را نشان دهد و حکم کند که در همیشه بر یک پاشنه نمی چرخد.

همین تجربه بود که باز در سال های ۹۲ و ۹۶ و چند انتخابات دیگر شوراهای شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی تکرار شد و نقشه بلعیدن یک باره ایران را برای تمامیت خواهان بر آب کرد.

ما همچنان بر عهد با او که به رغم مدعیانی که منع عشق کنند، جمال چهره اش حجت موجه ماست؛ هستیم و تکرار می کنیم:

🔅آزادی در اندیشه
منطق در گفت وگو
قانون در عمل

🔅الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
@javadrooh
‍ ‍‍ ❤️ دلنوشته: "تنها تقلب دوم خرداد!"

👈 محمدعلی شهابی، روزنامه نگار، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

۲۲سال قبل این عکس رو روی ژیان رئیس مدرسه چسباندم و فرار کردم. دقیقا سه روز قبل از دوم خرداد؛ تا ظهر در جستجوی عامل بود و ما هرکدام دیگری را متهم می کردیم و می خندیدیم.

یکی از اعضای صندوق فکر می کرد به ناطق رای می دهم و به همین علت، یک دسته برگ رای به من داد و گفت برو اون گوشه کامل بنویس ناطق، من هم جلوی خودش اولی را نوشتم ناطق، بقیه را نوشتم خاتمی و انداختم صندوق؛ فکر می کنم این تنها تقلب آن انتخابات به نفع خاتمی بود.

چه روزهایی و چه امیدهایی داشتیم و چقدر خوشحال از تغییر؛ اصلا در شهر کوچک ما حتی شادی بعد از پیروزی هم حرام بود و امام جمعه با اسلحه وسط خیابون ایستاده و هر مغازه ای که آهنگ گذاشته بود را تعطیل می کرد.

رویاها خیلی زود توسط سهم خواهان اصلاح طلب به باد رفت، آنها به جای نهادسازی اجتماعی و با آن کار احمقانه (۵ نامزد) همه چیز را به احمدی نژاد واگذار کردند و بعدها هم با نقاب اصلاح طلبی و برای بازگشت به قدرت امیدهایمان را در پای اعتدالیون فاسد قربانی کردند.

تیرخلاص "تکرار میکنم" هم تابوتی برای اصلاحات شد و به این ترتیب، همه رویاها رنگ باخت و بر باد رفت.

🔅با این حال، دوم خرداد یادش بخیر.
@javadrooh
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «کیمیای معکوس فدرالیسم»

🔻🔻🔻یادداشتی از #محمدمهدی_مجاهدی منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊 سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی درباره‌ی فدرالیسم در ایران بسیاری را متوجه مسأله‌ای کرد که بسیاری از سیاست‌ورزان و روشن‌فکران ما به غفلت یا تغافل از کنار آن می‌گذرند. مسأله‌ای که اگر نیندیشیده بماند، می‌تواند ایده‌ی ایران به‌مثابه‌ی سایه‌ساری فراگیر برای هم‌گرایی کثرت‌های هویتی درهم‌تنیده ایرانیان را بحرانی کند.

🖊 تجربه‌ی تاریخی نشان داده است فدرالیسم نسبت به چنین برنامه‌ریزی‌ها و اقدام‌هایی خنثی است. مثلاً، هیچ‌یک از کشورهای اسکاندیناوی که شاخص‌های عدالت اجتماعی و دموکراسی و توسعه‌یافتگی‌شان بی‌رقیب است، دولت فدرال ندارند. در حالی که سودان و پاکستان و ونزوئلا و امارات و نیجریه که هر یک مثل اعلای یکی یا چندتا از ناهنجاری‌های سیاسی است، دولت‌هایی فدرال دارند.

🖊 مرکزگرایی فقط در آخرین مراحل تحقق خود در مناسبات صوری جریان قدرت رسمی ظاهر می‌شود، و نمی‌توان با تغییر فدرالیستی شکل دولت، ریشه‌ی مناسبات واقعی قدرت مرکزگرا را تغییر داد. مرکزگرایی بر اثر چنین تغییراتی صرفاً در قالب تعبیراتی نو بازتولید خواهد شد.

🖊 در غیاب الگوهایی نظری و عملی برای ارتقای شاخص‌های عدالت، الگوی فدرال لاجرم هنری جز تکثیر اقتدارگرایی و فساد و تبعیض و عقب‌ماندگی به تعداد حکومت‌های محلی نخواهد داشت.

https://tinyurl.com/yyuxtv77

🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.iss.one/mashghenowofficial

🔸 نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
https://mashghenow.com
‍ ‍‍ 👥 مباحثه: "خاطرات آقای هاشمی را جدی بگیرید!"

👈 عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر ارشد اصلاح طلب، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

پس از انتشار گفتگوی من بنده با نشریه "اندیشه‌پویا" درباره خاطرات سال۷۵ آقای هاشمی در موضوع انتخابات ریاست جمهوری و رای دادن ایشان به آقای ناطق نوری بخشی از خانواده محترم ایشان مستقیم یا باواسطه عصبانی شدند و اینجا و آنجا در پی حمله به بنده برآمدند و مشغول انگیزه‌خوانی شدند.

البته این رفتار شایسته هیچ انسانی نیست. بنده هم اهمیت خاصی به ان نمی‌دهم. این نحوه رفتار نشان داد که دوستان اگر آب گیرشان بیاید از کیهان هم بهتر شناگری می‌کنند.

در آن‌ گفتگو گفتم که کدام بخش از خاطرات ایشان را بپذیرید و کدام بخش دیگرش را جدی نگیرید و دلائل این بی‌اعتباری را هم ذکر کرده بودم و اتفاقا بدون اطلاع از سایر گفتگوهای منتشرشده در آن شماره نشریه و بر حسب مطالعه گزارشی که از خاطرات ایشان برایم فرستاده بودند، این تحلیل را گفتم؛ ولی بعد از خواندن سایر گفتگوها، می‌توان گفت که هر شخص با حداقلی از انصاف و درک سیاسی هم متوجه می‌شود که برداشت بنده درست بوده و این خاطرات گزینش شده با پیش‌فرض ذهنی نوشته شده است. کافی است که آنها را مقایسه کنید با خاطرات علم تا بدانید تفاوت از کجا تا به کجاست؟

بعلاوه این خاطرات علیه من نیست که از آن ناراحت شده باشم و بخواهم آنها را بی‌اعتبار کنم. اگر ما خاطرات مثلا زمان قاجار یا پهلوی را بخوانیم و اعتبار آنها را در محک نقد بگذاریم؛ به معنای آن است که علیه ماست؟ این خاطرات کوششی ناموفق برای روتوش کردن و تبرئه کردن است.

بهتر بود افرادی که عصبانی شدند و عنان اختیار را از دست دادند، استدلال مرا در بی‌اعتبار دانستن این خاطرات رد می‌کردند‌ البته بهتر بود این کار را می‌کردند؛ ولی کدام کارشان در خدمت به آقای هاشمی بود که این یکی باشد؟

بیشترین ضربه را آقای هاشمی مثل هر سیاستمدار صاحب قدرتی از منتقدانش نخورد؛ چراکه با نقدهایشان آن مرحوم را دچار تحول کردند، همچنان که در دهه اخر عمرشان شاهد بودیم.

بیشترین ضربه را از کسانی خورد که زندگی خود را از نزدیکی با ایشان سروسامان می‌دادند و اگر آن مرحوم نبود، باید خود را اویزان دیگری می‌کردند تا دیده شوند و زندگی کنند.

اتفاقا همانطور که در مقدمه متن این گفتگو در کانالم نوشته‌ام، برای فهم فرهنگ قومی و قبیله‌ای سیاست و نیز حاکمیت رابطه بازی و ارادت سالاری به جای لیاقت سالاری، این خاطرات ارزش تاریخی و جامعه‌شناختی دارد.

جالب این که اگر یکی از اقدامات و روابطی که در خاطرات ایشان بعنوان امری طبیعی نوشته شده، امروز از سوی مسئولی سر بزند؛ افکار عمومی به حسابش می‌رسند.

ولی چون این مدافعان چشم و گوش بسته خودشان در گذشته از این حاتم‌بخشی‌ها متنعم بودند، از آن رفتارها دفاع می‌کنند و ساده‌اندیشانه گمان می‌کنند خاطرات علیه دیگران است.

بخش درست این خاطرات آن چیزی است که نشانگر طفیلی بودن و علیه این افراد و گروه‌ها است. حالا می‌توان فهمید که نطفه این رابطه‌بازی‌ها در کجا منعقد شد.

اگر می‌دانستم این نقد بسیار ساده بنده اینقدر موجب تکدر خاطر چنین افرادی می‌شود، شاید چون گذشته باز هم سکوت می‌کردم؛ ولی چه باید کرد که اگر قرار شود که حقیقت را قربانی ترس از جوساری‌های چنین افرادی کرد بهتر است که عطای روزنامه‌نگاری را به لقای آن بخشید.

این گفتگوها را به اصرار دوستان اندیشه‌پویا انجام دادم و الا نقد چنین مطالبی برای زمانی است که فراغت کافی وجود داشته باشد.

اگر قصد نقد جدی بود، بسیاری از خاطرات ایشان را می‌شد با نقدهای جذابی همراه کرد تا این اطرافیان و وابستگان قدری در برخوردهای خود احتیاط پیشه کنند. دستکاری‌ها و حذفیات آن کوچکترین ایراد این خاطرات است و نه مهمترین آنها.
@javadrooh
Forwarded from به کانال نظرخواهی بپیوندید
📊
در شرایطی که ترامپ به صورت یک‌جانبه و بر خلاف تعهدات آمریکا در برجام، ایران را تحریم کرده است؛
Anonymous Poll
31%
۱- موافق مذاکره‌ی بی‌قید و شرط با ترامپ هستم.
18%
۲- مخالف هرگونه مذاکره‌ای با ترامپ هستم.
51%
۳- موافق مذاکره‌ی مشروط با ترامپ هستم.