اصلاحوب | islahweb.org
@islahweb
4.3K
subscribers
10.9K
photos
2.37K
videos
294
files
13K
links
✳️
اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web:
www.islahweb.org
Insta:
www.instagram.com/islahweb
Aparat:
aparat.com/islahweb
Kurdi:
t.iss.one/islahweb_k
Feqhi:
t.iss.one/soal_feqhi
Contact:
@Islahweb79
Download Telegram
Join
اصلاحوب | islahweb.org
4.3K subscribers
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
دلم خون شد از این افسرده پاییز
نویسنده: شهلا احمدی
#دل_نوشته
https://goo.gl/sTs1N6
@islahweb
Telegraph
دلم خون شد از این افسرده پاییز
در فراق استاد عزیزم دلم خون شد از این افسردە پاییز از این افسردە پاییز غم انگیز غروبی سخت محنت بار دارد همه درد است و با
دل
کار دارد استاد عزیزم! دشوار است باور سفرت و باور این که هرگز باز نمی گردی... نیستی تا ببینی که این روزها از برگ برگِ تمامی یاسهای…
اصلاحوب | islahweb.org
✍
دیدار یار غایب
نویسنده:فرمیسک فرهادی
#دل_نوشته
https://goo.gl/BGcgZv
@islahweb
Telegraph
امروز می آیم از تو درس پاکی و صبر بگیرم
هم خوشحالم، هم غمگین هم آرامم، هم بی قرار مسرورم عزیزانم را میبینم، ولی دلم سخت فشرده میشود؛ به قول خواهری:" به خانهای میروم که صاحب خانه محبوب و محجوبم آنجا نیست". به قول خواهری دیگر: آه برادرم! کاش قبل از این رهسپار سرایت میشدم" ولی افسوس... وقتی…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
شهیدان سانچي
نویسنده: فریبا قهرمانی
#دل_نوشته
https://goo.gl/ZZgLBS
@islahweb
Telegraph
شهیدان سانچی
جای خالی ماهیها... از درد بی کسی به ناله افتاده بود. بی رمق و ناتوان چشم انتظار یاری... در کنج کشتی سوخته، جان پاکشان با عشق در عمق آبها مدفون گشت. این درد، با نالهی کوه، نی زار، دشت و صحرا هر بار... پر صداتر میشود. انبوه اين درد... این بار در عمق…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
چه ها ندید از آدم، این روزها زمین
نویسنده: سرگل رستمی
#دل_نوشته
https://goo.gl/ggiwPZ
@islahweb
Telegraph
چه ها ندید از آدم، این روزها زمین...
دیگر گریه ای برایم نمانده چشمهایم خشک شده میروم از خویش و تنگنای تنگ گلویم واژهای جدید را چونان تازیانهای بر قامت افکارم میزند "عفرین"! هم آنکه برایش جز دعا نباید سرود این روزها سوریه را بیشتر از کشورم میشناسم! نقشهاش ... مردمانش... همسایههایش..…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
باران...
نویسنده: مریم پاسالاری
#دل_نوشته
https://goo.gl/k2UHPa
@islahweb
Telegraph
باران
چه زیباست صدای پای باران زمانی که ترنم، هم نشین گرم او باشد... ولیکن نمنم باران، هیایوی زمان بچگیهایم را به خواب و خیالی محض مبدل ساخته است، شده آغوش گرم ابرهای تیز و غرنده تمام بادهای سرد و توخالی. شدم حیران و سرگشتهی آن لطف خداوندی... خداوندگار من…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
دلم با تو آشناست
نویسنده: شیوا رحمانی
#آذربایجان_غربی
#دل_نوشته
https://goo.gl/xRPPEd
@islahweb
Telegraph
دلم با تو آشناست
سلام و درود خداوند بر تو باد ای رحمت عالمیان!، سلام بر تو ای پیامبر پاکی! نخست میخواستم نثری در مدح تو بنویسم اما نه دستم و نه قلمم از ترس قصور به من رخصت نداد پس عزم کردم گره از
دل
گشاده و با تو سخن بگویم و حال عنوان این است:
دل
نوشتهای برای پیامبر! براستی…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
شب قدر و پروانهی آرزویم
نویسنده: تهمینه میر فضلی
#دل_نوشته
https://goo.gl/2RpBMW
@islahweb
Telegraph
شب قدر و پروانهی آرزویم
" ان ربکم حیی کریم یستحی من عبده اذا رفع یدیه ان یردهما صفرا" یعنی: پروردگار شما پر آزرم وکریم است، از بندهاش که دست نیاز به سوی او بالا برده است، شرم میکند که خالی وتهی بازشان گرداند ( به روایت ابو داوود ) الهی
دل
پر غصهام بغضهایش را به رمضان آورده،…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
دینگ...
نویسنده: بشرا لطفی
#دل_نوشته
https://goo.gl/eJ8uCc
@islahweb
Telegraph
دینگ...
کم نیست خاطراتی که طرح یک لبخند را تقدیم لبها میکند، اما دریغا که دیگر تکرار نخواهد شد. چرا که نه زمان بر میگردد، نه مکان، و نه دیگر ما آن آدمی هستیم که بودیم. انگار همین دیروز بود. در عصر روزهای گرم تابستان، فارغ از درس و مشقهای مدرسه در حال آبتنی…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏻
توشه جمع کن حاجی!
نویسنده: تهمینه میرفضلی
#دل_نوشته
https://goo.gl/btNoY7
@islahweb
Telegraph
توشه جمع کن حاجی
شکر میگویم پروردگار یگانه هستی را که زیارت خانهاش را نصیبمان کرد، نمیدانم اکنون که موسم حج فرا رسیده، خاطرات زیبای حج آرام وقرارم را از من ربوده. گویی همه وجودم، لحظه لحظه رفتن را ورق میزند.چه حس عجیبی است، بی صبرانه این سختی راه را درمی نوردی تا به میعادگاه…
اصلاحوب | islahweb.org
✍🏼
آلزایمر و دلتنگی من برای مادربزرگم
نویسنده: حانیه زبیری
#دل_نوشته
https://goo.gl/e9mHYy
@islahweb
Telegraph
آلزایمر و دلتنگی من برای مادربزرگم
هنوز گهگاهی صدایت را میشنوم؛ زمانی که برای صدا زدنم کلی واژهها را به رقص در میآوردی و در آخر صدا میزدی و... میخندیدی! لبخند با دندانهای صدفی... آن زمان قدر خندههایت را نمیدانستم، قدر صدا زدن واژههای هم قافیهی حانیه را نمیدانستم، قدر چایهای صبحگاهیت،…