🔺حمله به منزل نتانیاهو توطئه بود؟
پس از حمله پهپادی به منزل نتانیاهو، برخی آن را توطئه خود اسرائیل برای توجیه حمله به اهدافی خاص در ایران و آماده کردن افکار عمومی و جهان برای این اقدام دانسته و بر این اساس تحلیل میکنند.
دلیلی را هم که در توجیه توطئه بودن حمله ذکر میکنند این است که حزبالله مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته است. معمولا بیانیههای حزبالله به محض انجام عملیات منتشر نمیشود. اما بعید هم نیست که آن را به عهده نگیرد و چه بسا ابهام برای رساندن پیام مورد نظر ایران مطلوب دانسته شود.
به احتمال زیاد حمله پهپادی مانند حمله مشابه به مقر تیپ گولانی در جنوب حیفا کار حزبالله بوده است، اما این احتمال هم بعید نیست که حمله پهپادی از لبنان نبوده باشد. به عنوان مثال، قبلا بنا به اعلام ارتش اسرائیل، انصار الله يمن در 19 جولای حمله پهپادی به تلآویو انجام داد و پهپاد تا رسیدن به تلآویو از دید سامانه پدافندی اسرائیل پنهان ماند و با ساختمانی اصابت و موجب کشته شدن یک نفر شد.
در هر صورت، اکنون حزبالله دقیقا میداند که این حمله را انجام داده است یا خیر. اگر انجام نداده باشد، لابد از دیگر متحدان خود قضیه را جویا میشود و اگر در نهایت هیچ طرفی از «محور مقاومت» انجام نداده باشد، لاجرم زودتر و سریعتر همین «توطئه» را درک شده و از این رو، جای هیچ درنگ و تاخیری نیست و باید و سریع اعلام شود که حمله پهپادی به منزل نتانیاهو کار حزبالله یا متحدانش نبوده است.
اما موضع حزبالله و یا طرفهای دیگر روشن خواهد کرد که این حمله «توطئه» بوده است یا سخن گفتن از آن زاییده «توهم توطئه» است.
برآورد نگارنده این است که توطئهای در کار نبوده است.
نمیدانم که واقعا بعد از فجایع غزه دیگر اسرائیل برای اقدامات خود نیاز به چه توجیهی دارد و اساسا هم آیا افکار عمومی جهان از چنین اهمیت و جایگاهی در سیاست جنگی نتانیاهو برخوردار است که چنین توطئهای علیه «نماد قدرت و اقتدار» اسرائیل را به جان بخرد تا جهان را برای حملهای خاص آماده سازد؟ به ویژه که این حمله موجب گسترش رعب و نگرانی در جامعه اسرائیل میشود؛ به گونهای که در شبکه مجازی عبری برخی گفتهاند وقتی پهپادها به منزل نخستوزیر رسیده است، پس به منازل همه اسرائیلیها خواهد رسید.
یعنی اسرائیل بدون وارد آوردن چنین آسیبی به چهرهاش و تزریق احساس ناامنی به این شکل در جامعه خود نمیتواند اقدام کند؟
با این حال اگر حزبالله یا طرفهای دیگر به عهده بگیرند که مساله دیگر حل است، اما اگر به عهده نگیرند و ابهام در پیش گرفته شود و تکذیب هم نشود، باز «توطئه» محلی از اعراب ندارد و اگر پای «توطئه» در میان بود که منطقا و عقلا سکوت جایز نبود.
اما تهدیدهای اسرائیل علیه ایران پس از حمله امروز، لزوما به معنای توطئه بودن حمله پهپادی نیست. نتانیاهو میخواهد از این حمله بهرهبرداری خاص خود را بکند و چه بسا هدف از اظهارنظرهای تند در ساعات اخیر، فشار بر آمریکا برای تغییر «اهداف تعیین شده» مورد توافق مشترک در چارچوب واکنش به حمله موشکی ایران باشد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
پس از حمله پهپادی به منزل نتانیاهو، برخی آن را توطئه خود اسرائیل برای توجیه حمله به اهدافی خاص در ایران و آماده کردن افکار عمومی و جهان برای این اقدام دانسته و بر این اساس تحلیل میکنند.
دلیلی را هم که در توجیه توطئه بودن حمله ذکر میکنند این است که حزبالله مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته است. معمولا بیانیههای حزبالله به محض انجام عملیات منتشر نمیشود. اما بعید هم نیست که آن را به عهده نگیرد و چه بسا ابهام برای رساندن پیام مورد نظر ایران مطلوب دانسته شود.
به احتمال زیاد حمله پهپادی مانند حمله مشابه به مقر تیپ گولانی در جنوب حیفا کار حزبالله بوده است، اما این احتمال هم بعید نیست که حمله پهپادی از لبنان نبوده باشد. به عنوان مثال، قبلا بنا به اعلام ارتش اسرائیل، انصار الله يمن در 19 جولای حمله پهپادی به تلآویو انجام داد و پهپاد تا رسیدن به تلآویو از دید سامانه پدافندی اسرائیل پنهان ماند و با ساختمانی اصابت و موجب کشته شدن یک نفر شد.
در هر صورت، اکنون حزبالله دقیقا میداند که این حمله را انجام داده است یا خیر. اگر انجام نداده باشد، لابد از دیگر متحدان خود قضیه را جویا میشود و اگر در نهایت هیچ طرفی از «محور مقاومت» انجام نداده باشد، لاجرم زودتر و سریعتر همین «توطئه» را درک شده و از این رو، جای هیچ درنگ و تاخیری نیست و باید و سریع اعلام شود که حمله پهپادی به منزل نتانیاهو کار حزبالله یا متحدانش نبوده است.
اما موضع حزبالله و یا طرفهای دیگر روشن خواهد کرد که این حمله «توطئه» بوده است یا سخن گفتن از آن زاییده «توهم توطئه» است.
برآورد نگارنده این است که توطئهای در کار نبوده است.
نمیدانم که واقعا بعد از فجایع غزه دیگر اسرائیل برای اقدامات خود نیاز به چه توجیهی دارد و اساسا هم آیا افکار عمومی جهان از چنین اهمیت و جایگاهی در سیاست جنگی نتانیاهو برخوردار است که چنین توطئهای علیه «نماد قدرت و اقتدار» اسرائیل را به جان بخرد تا جهان را برای حملهای خاص آماده سازد؟ به ویژه که این حمله موجب گسترش رعب و نگرانی در جامعه اسرائیل میشود؛ به گونهای که در شبکه مجازی عبری برخی گفتهاند وقتی پهپادها به منزل نخستوزیر رسیده است، پس به منازل همه اسرائیلیها خواهد رسید.
یعنی اسرائیل بدون وارد آوردن چنین آسیبی به چهرهاش و تزریق احساس ناامنی به این شکل در جامعه خود نمیتواند اقدام کند؟
با این حال اگر حزبالله یا طرفهای دیگر به عهده بگیرند که مساله دیگر حل است، اما اگر به عهده نگیرند و ابهام در پیش گرفته شود و تکذیب هم نشود، باز «توطئه» محلی از اعراب ندارد و اگر پای «توطئه» در میان بود که منطقا و عقلا سکوت جایز نبود.
اما تهدیدهای اسرائیل علیه ایران پس از حمله امروز، لزوما به معنای توطئه بودن حمله پهپادی نیست. نتانیاهو میخواهد از این حمله بهرهبرداری خاص خود را بکند و چه بسا هدف از اظهارنظرهای تند در ساعات اخیر، فشار بر آمریکا برای تغییر «اهداف تعیین شده» مورد توافق مشترک در چارچوب واکنش به حمله موشکی ایران باشد.
✍#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
🔺اسرائیل و کلاسیک کردن جنگ!
با تشدید درگیریها و جنگ لبنان دُز تهدیدهای اسرائیل علیه ایران نیز بالا گرفت که با حمله پهپادی به خانه نتانیاهو در قیساریه شدت بیشتری یافت.
تهدیدها در اصل از زمان دومین حمله موشکی ایران بُعد آشکار و بیسابقهای به خود گرفته است. اما این تنها عامل نیست.
فارغ از این که اسرائیل چه اقدامی انجام خواهد داد، اما در این سه هفته، پیوست رسانهای آن سنگینترین جنگ روانی را علیه ایران به راه انداخته است.
اما اسرائیل به دنبال چیست؟
به نظر میرسد که به دنبال بر هم زدن قواعد بازی است. اما چطور؟ اسرائیل ظاهرا میخواهد جنگی را که از 13 ماه قبل در دو جبهه غزه و لبنان درگیر آن با دو طرف غیرکلاسیک و نامتعارف است، به نزاعی متعارف با یک طرف کلاسیک تبدیل کند.
علت هم این است که اسرائیل با یک بنبست آزاردهنده در جنگی فرسایشی با دو طرف نامتعارف حماس و حزبالله روبرو است که آن را به این جمعبندی رسانده است که در جنگ نامتقارن با این طرفهای ناهمتراز جز پیروزهای تاکتیکی نمیتواند با تحقق اهداف جنگ و تغییر رفتار یا حذف دشمنانش پیروزی راهبردی به دست آورد.
از این رو، ظاهرا اسرائیل چاره کار را در حملاتی «موثر و معنادار» به ایران به عنوان یک کشور و طرف کلاسیک با هدف برهم زدن بازی و ایجاد وضعیتی دیده است که کاملا دو جبهه دیگر را تحت الشعاع قرار دهد.
اسرائیل بیش از یک سال است که درگیر یک جنگ فرسایشی در غزه است و اخیرا هم جبهه لبنان به آن اضافه شده است.
اگر واقعبینانه و بدون سوگیری بنگریم، تداوم جنگ غزه (در سایه نبود هیچ توازن قوایی میان دو طرف) بیش از یک سال، آن هم علیه یک گروه محاصره شده و تمام نکردن این جنگ و ادامه حیات حماس با وجود کاربرد این حجم خشونت و بمب (بیشتر از مقدار مورد استفاده علیه آلمان در جنگ جهانی دوم) بسیار برای ارتش اسرائیل مایه سرشکستگی دارد.
همه میدانند که اسرائیل در غزه تا توانسته از مردم عادی از زن و کودک کشته و کلیه زیرساختها را نابود کرده و این منطقه را به عصر حجر بازگردانده است. با این حال هنوز جنگ ادامه دارد. چرا؟
هر چقدر هم با حماس مخالف باشیم، اما این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که علت اصلی تداوم این جنگ این است که حماس هنوز توان رزمی قابل توجهی دارد که اسرائیل خود را پس از یک سال جنگ ویرانگر مجبور به بازگشت به همان نقطه آغازین آن با حملاتی سهمگینتر ببیند که به اهداف جنگ برسد.
حالا پس از یک سال با بمباران گسترده مراکز آوارگان و ایجاد قحطی در شمال غزه پس از ویران کردن منازل و محلاتشان چه اتفاقی بیفتد، مساله دیگری است. نقطه ضعف اساسی حماس هم همین فاجعه انسانی بیسابقه است.
اما جنگ لبنان با غزه متفاوت است. در جنگ غزه، عمق اسرائیل درگیر نشد اما در جنگ لبنان وارد وضعیتی فرسایشی شده است. تقریبا از مرز لبنان تا عمق 60 کیلومتر تا حیفا و اطراف آن روزانه درگیر حملات موشکی و پهپادی است. این حملات هم تلفات خاصی ندارد، اما متعاقب صدای ممتد آژیر خطر، ناامنی گستردهای در این مناطق ایجاد شده و مدام زندگی روزانه اسرائیلیها میان رفتن به پناهگاه و منزل سپری میشود و تحمل این وضعیت برای مدت زیادی برای یک جامعه مرفه سخت است.
بنا به اعلام رسانههای اسرائیلی، زندگی عمومی از مرز تا حیفا فلج شده است. دو حمله اخیر (تیپ گولانی در جنوب حیفا و منزل نتانیاهو) هم فضای رعب و نگرانی را وارد مرحله تازهای کرده است.
اسرائیل تصور میکرد که با ترور رهبران عالیرتبه حزبالله و انفجار پیجرها و بیسیمها و پیامدهای سنگین آن، تقریبا کار حزبالله تمام شده است و در لبنان به یک پیروزی سریع دست مییابد که حماس را هم به تسلیم وادار میکند.
اما این گونه نشد و وضعیت در جبهه لبنان هم در سایه نبود هیچ پیشرفتی در حمله زمینی و شدت گرفتن حملات موشکی و پهپادی حزبالله به عمق اسرائیل در حال قفل شدن است و ورود اسرائیل از دو روز پیش به فاز بمباران اهداف اقتصادی و غزهسازی لبنان نیز منعکسکننده همین وضعیت است.
در این شرایط گویا اسرائیل چاره کار را در برهم زدن بازی با خود ایران دیده و معتقد است که با وارد کردن «ضرباتی سخت» میتواند آنچه را در جنگ با دو بازیگر نامتعارف به دست نیاورده، میتواند با بازیگری کلاسیک به دست بیاورد.
اما در این میان هم ظاهرا نمیخواهد همین ضربات با پاسخ متقابل ایران به جنگ تمام عیار ختم شود و آمریکا نیز آن را نمیخواهد. علت اصلی تاخیر هم همین عامل و انتخابات آمریکاست. اگر تصمیم بر جنگ بود که باید از قبل آماده میشد و تاد را هم منتقل میکرد و به محض حمله ایران، جنگ را شروع میکرد.
در آینده نزدیک روشن خواهد شد که نگرانی از وقوع جنگی تمامعیار میتواند ترمز اسرائیل را میکشد یا عملا عزم خود را برای برهم زدن بازی و لو در سطحی نشان خواهد داد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
با تشدید درگیریها و جنگ لبنان دُز تهدیدهای اسرائیل علیه ایران نیز بالا گرفت که با حمله پهپادی به خانه نتانیاهو در قیساریه شدت بیشتری یافت.
تهدیدها در اصل از زمان دومین حمله موشکی ایران بُعد آشکار و بیسابقهای به خود گرفته است. اما این تنها عامل نیست.
فارغ از این که اسرائیل چه اقدامی انجام خواهد داد، اما در این سه هفته، پیوست رسانهای آن سنگینترین جنگ روانی را علیه ایران به راه انداخته است.
اما اسرائیل به دنبال چیست؟
به نظر میرسد که به دنبال بر هم زدن قواعد بازی است. اما چطور؟ اسرائیل ظاهرا میخواهد جنگی را که از 13 ماه قبل در دو جبهه غزه و لبنان درگیر آن با دو طرف غیرکلاسیک و نامتعارف است، به نزاعی متعارف با یک طرف کلاسیک تبدیل کند.
علت هم این است که اسرائیل با یک بنبست آزاردهنده در جنگی فرسایشی با دو طرف نامتعارف حماس و حزبالله روبرو است که آن را به این جمعبندی رسانده است که در جنگ نامتقارن با این طرفهای ناهمتراز جز پیروزهای تاکتیکی نمیتواند با تحقق اهداف جنگ و تغییر رفتار یا حذف دشمنانش پیروزی راهبردی به دست آورد.
از این رو، ظاهرا اسرائیل چاره کار را در حملاتی «موثر و معنادار» به ایران به عنوان یک کشور و طرف کلاسیک با هدف برهم زدن بازی و ایجاد وضعیتی دیده است که کاملا دو جبهه دیگر را تحت الشعاع قرار دهد.
اسرائیل بیش از یک سال است که درگیر یک جنگ فرسایشی در غزه است و اخیرا هم جبهه لبنان به آن اضافه شده است.
اگر واقعبینانه و بدون سوگیری بنگریم، تداوم جنگ غزه (در سایه نبود هیچ توازن قوایی میان دو طرف) بیش از یک سال، آن هم علیه یک گروه محاصره شده و تمام نکردن این جنگ و ادامه حیات حماس با وجود کاربرد این حجم خشونت و بمب (بیشتر از مقدار مورد استفاده علیه آلمان در جنگ جهانی دوم) بسیار برای ارتش اسرائیل مایه سرشکستگی دارد.
همه میدانند که اسرائیل در غزه تا توانسته از مردم عادی از زن و کودک کشته و کلیه زیرساختها را نابود کرده و این منطقه را به عصر حجر بازگردانده است. با این حال هنوز جنگ ادامه دارد. چرا؟
هر چقدر هم با حماس مخالف باشیم، اما این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که علت اصلی تداوم این جنگ این است که حماس هنوز توان رزمی قابل توجهی دارد که اسرائیل خود را پس از یک سال جنگ ویرانگر مجبور به بازگشت به همان نقطه آغازین آن با حملاتی سهمگینتر ببیند که به اهداف جنگ برسد.
حالا پس از یک سال با بمباران گسترده مراکز آوارگان و ایجاد قحطی در شمال غزه پس از ویران کردن منازل و محلاتشان چه اتفاقی بیفتد، مساله دیگری است. نقطه ضعف اساسی حماس هم همین فاجعه انسانی بیسابقه است.
اما جنگ لبنان با غزه متفاوت است. در جنگ غزه، عمق اسرائیل درگیر نشد اما در جنگ لبنان وارد وضعیتی فرسایشی شده است. تقریبا از مرز لبنان تا عمق 60 کیلومتر تا حیفا و اطراف آن روزانه درگیر حملات موشکی و پهپادی است. این حملات هم تلفات خاصی ندارد، اما متعاقب صدای ممتد آژیر خطر، ناامنی گستردهای در این مناطق ایجاد شده و مدام زندگی روزانه اسرائیلیها میان رفتن به پناهگاه و منزل سپری میشود و تحمل این وضعیت برای مدت زیادی برای یک جامعه مرفه سخت است.
بنا به اعلام رسانههای اسرائیلی، زندگی عمومی از مرز تا حیفا فلج شده است. دو حمله اخیر (تیپ گولانی در جنوب حیفا و منزل نتانیاهو) هم فضای رعب و نگرانی را وارد مرحله تازهای کرده است.
اسرائیل تصور میکرد که با ترور رهبران عالیرتبه حزبالله و انفجار پیجرها و بیسیمها و پیامدهای سنگین آن، تقریبا کار حزبالله تمام شده است و در لبنان به یک پیروزی سریع دست مییابد که حماس را هم به تسلیم وادار میکند.
اما این گونه نشد و وضعیت در جبهه لبنان هم در سایه نبود هیچ پیشرفتی در حمله زمینی و شدت گرفتن حملات موشکی و پهپادی حزبالله به عمق اسرائیل در حال قفل شدن است و ورود اسرائیل از دو روز پیش به فاز بمباران اهداف اقتصادی و غزهسازی لبنان نیز منعکسکننده همین وضعیت است.
در این شرایط گویا اسرائیل چاره کار را در برهم زدن بازی با خود ایران دیده و معتقد است که با وارد کردن «ضرباتی سخت» میتواند آنچه را در جنگ با دو بازیگر نامتعارف به دست نیاورده، میتواند با بازیگری کلاسیک به دست بیاورد.
اما در این میان هم ظاهرا نمیخواهد همین ضربات با پاسخ متقابل ایران به جنگ تمام عیار ختم شود و آمریکا نیز آن را نمیخواهد. علت اصلی تاخیر هم همین عامل و انتخابات آمریکاست. اگر تصمیم بر جنگ بود که باید از قبل آماده میشد و تاد را هم منتقل میکرد و به محض حمله ایران، جنگ را شروع میکرد.
در آینده نزدیک روشن خواهد شد که نگرانی از وقوع جنگی تمامعیار میتواند ترمز اسرائیل را میکشد یا عملا عزم خود را برای برهم زدن بازی و لو در سطحی نشان خواهد داد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺شکست حصر غزه؟!
سخنان فوق برآیند شناختی مضر از دو کلان مساله اسرائیل و غزه در بحبوحه این جنگ است. مواجهه سطحی و شعاری با مسائل کلان سیاست خارجی آسیب جبران ناپذیری به کشور در ابعاد مختلف زده است.
مواجهه توهمی معضل دیگری است و نمونه جدید آن «توطئه» و «ساختگی» پنداشتن سریع حمله پهپادی به منزل نتانیاهو بود.
حداقل آشنایی با وضعیت کنونی غزه برای علم به عدم امکان عزیمت چراخ خاموش هر شناوری کافی است و لو هم به ساحل غزه برسد، در آنجا سریع به کنترل ارتش اسرائیل در میآید.
اسراییل کشتی مرمره ترکیه را هم که 2010 با چراغ روشن رفت، کنترل کرد و 9 نفر را فعال را هم کشت.
در یک سال اخیر، پیشنهادهای مختلفی از جانب کنشگران خارجی برای ارسال غذا و دارو به غزه مطرح شده؛ از ارسال چند کشتی از جانب دول اسلامی با حضور برخی مقامات تا اعزام کشتی حامل فعالان صلح بینالمللی. اما نه اراده جمعی اسلامی برای اعزام این کشتیها شکل گرفت و نه کشوری آمادگی حرکت کشتی از یکی از بنادرش را داشت و ترکیه هم این بار نپذیرفت. کسی هم مخاطره نکرد و نرفت!
حال اگر عزمی برای چنین مخاطرهای هست، بسم الله!
✍#صابر_گلعنبری
@Islahweb
سخنان فوق برآیند شناختی مضر از دو کلان مساله اسرائیل و غزه در بحبوحه این جنگ است. مواجهه سطحی و شعاری با مسائل کلان سیاست خارجی آسیب جبران ناپذیری به کشور در ابعاد مختلف زده است.
مواجهه توهمی معضل دیگری است و نمونه جدید آن «توطئه» و «ساختگی» پنداشتن سریع حمله پهپادی به منزل نتانیاهو بود.
حداقل آشنایی با وضعیت کنونی غزه برای علم به عدم امکان عزیمت چراخ خاموش هر شناوری کافی است و لو هم به ساحل غزه برسد، در آنجا سریع به کنترل ارتش اسرائیل در میآید.
اسراییل کشتی مرمره ترکیه را هم که 2010 با چراغ روشن رفت، کنترل کرد و 9 نفر را فعال را هم کشت.
در یک سال اخیر، پیشنهادهای مختلفی از جانب کنشگران خارجی برای ارسال غذا و دارو به غزه مطرح شده؛ از ارسال چند کشتی از جانب دول اسلامی با حضور برخی مقامات تا اعزام کشتی حامل فعالان صلح بینالمللی. اما نه اراده جمعی اسلامی برای اعزام این کشتیها شکل گرفت و نه کشوری آمادگی حرکت کشتی از یکی از بنادرش را داشت و ترکیه هم این بار نپذیرفت. کسی هم مخاطره نکرد و نرفت!
حال اگر عزمی برای چنین مخاطرهای هست، بسم الله!
✍#صابر_گلعنبری
@Islahweb
🔺چرخش نگاهها به ایران؛ چه میشود؟
طی یک ماه گذشته بعد از حمله موشکی ایران، برای پاسخ نگاهها به سمت اسرائیل بود؛ اما پس از واکنش تلآویو دوباره نگاهها به سمت ایران چرخیده است. خاصیت حملات رفت و برگشتی همین است و نگاهها مدام بین طرفهای درگیر جابجا میشود.
پس از حمله اسرائیل تصویر اولیه در مقایسه با تصویر برساخته از تهدیدها ضعیف بود و همچنان تصویر "وعده صادق 2" بر آن چیرگی داشت و همین امر هم در کنار محدود بودن حمله به اهداف نظامی نارضایتیهایی را در خود اسرائیل به دنبال داشت.
اما رفته رفته در دو روز اخیر با گزارش رسانههای آمریکایی درباره نتایج حمله اسرائیل و حجم خسارتها تصویر آن فربهتر شد و تا حدودی هم از نارضایتی اپوزیسیون و راستگرایان اسرائیلی کاسته شد.
در این میان اما اظهارنظرهای ایران در فروکاست مستمر از حمله و نتایج آن و بازتاب آن تاکنون تاثیر خاصی بر تصویر جدیدِ در حالِ شکلگیری نداشته است، اما تهدیدهای ایران در دو روز اخیر مورد توجه قرار گرفته و نگاههای ناظران و رسانههای جهان از جمله اسرائیلی و آمریکایی را به سمت ایران چرخانده و نوعی انتظار برای واکنش و پاسخ ایران ایجاد کرده است.
ایران پاسخ سریع و فوری نداده، اما اکنون پرسش این است که آیا واکنش نشان خواهد داد و در چه سطحی و چه زمانی؟
در مورد واکنش ایران هم هر چند برخی تحلیلها نظر به مواجهه تقلیلگرایانه تهران بر عدم پاسخ بود، اما در یادداشتی درباره حمله اسرائیل بیان شد که ایران احتمالا نوعی پاسخ را ضروری بداند. اکنون هم این ضرورت احتمالا از نگاه تصمیمسازان ایران در سایه فربه شدن تصویر حمله در دو روز اخیر مضاعف شده است.
در کنار آن هم معمولا در چنین حملات پینگپنگی، هر طرفی تلاش میکند که آخرین حمله و شلیک را انجام دهد و این مساله هم تا حدود زیادی معطوف به ادراک اهمیت تصویری نهایی است که در پایان درگیری شکل میگیرد.
با این شرح میتوان گفت که طرف ایرانی تصمیم به پاسخ به حمله اسرائیل دارد، اما چه زمانی و در چه سطحی؟
در مورد زمان حمله انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر یعنی کمتر از 10 روز آینده نقش یک متغیر دو وجهی در خصوص پاسخ ایران -چه در جهت تسریع چه تاخیر آن- ایفا میکند.
این انتخابات از یک جهت میتواند مشوق ایران برای پاسخدهی قبل از پنجم نوامبر شود و آن را تسریع کند. از این منظر که احتمالا از نظر حکومت ایران درگیر شدن آمریکا با این انتخابات احتمال وقوع جنگ را بسیار کاهش میدهد و قبل از انتخابات را فرصتی بهتر برای آن بداند.
اما از منظر دیگر چنین پاسخی قبل از انتخابات میتواند شانس پیروزی ترامپ را افزایش دهد. این عامل میتواند مشوقی برای تاخیر حمله به پس از انتخابات آمریکا باشد. اما مساله اینجاست که اکنون هم شانس ترامپ بسیار بالاست و پیروزی او در انتخابات هم میتواند در نقش مانع عمل کند.
در این باره فارغ از نظرها و تحلیلهای ناظران، باید دید نظام فکری حکومت ایران به عنوان طرف تصمیمگیر چه نظری دارد. نظرها تا حدودی متفاوت است؛ اما هسته سخت قدرت تمایز زیادی قائل نیست و میتوان جمعبندی حکومت در این باره را در این گفته امروز دکتر ولایتی دید که «آنچه که آقای بایدن به آرامی میگوید آقای ترامپ فریاد میزند».
همچنین نوعی نگاه در برخی نهادها نیز وجود دارد، مبنی بر این که چه بسا با ترامپِ اهل معامله راحتتر بتوان تعامل کرد تا با دموکراتها.
مخلص کلام درباره زمان پاسخ این است که به نظر نگارنده تمایل حکومت به انجام آن قبل از انتخابات آمریکا بیشتر است.
اما درباره شکل پاسخ هم میتوان پیش بینی کرد که حکومت به احتمال زیاد به سطحی بیشتر از حمله «وعده صادق 2» میاندیشد؛ چنان که این حمله بزرگتر از «وعده صادق 1» بود.
اما این وسط یک متغیر میتواند بر زمان و کیفیت پاسخ ایران اثرگذار باشد و آن هم مذاکرات آتشبس در منطقه است. این مذاکرات و دیپلماسی هم یکی دو روز قبل از حمله اسرائیل شروع شد و در همان زمان هم گفته شد که هدف از آن مدیریت و مهار تبعات حمله اسرائیل است.
از این رو واقعیت این است که چندان محتمل نیست که این مذاکرات در آینده نزدیک و قبل از مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا و نشستن رئیس جمهور جدید در کاخ سفید نتیجه خاصی داشته باشد، اما اگر پیشرفت چشمگیری داشته باشد، میتواند اثرگذار باشد.
اما در هر صورت، غافلگیری در پاسخ احتمالی ایران بیش از قبل واجد اهمیت فوق راهبردی است؛ از این جهت که با توجه به شکسته شدن تابوی حمله مستقیم اسرائیل، بعید نیست که اگر اطلاعات دقیقی مبنی بر زمان حمله ایران داشته باشد، چه بسا پیشدستی و حمله کند. در یادداشت دیگری به دورنمای حملات رفت و برگشتی و واکنش بعدی اسرائیل میپردازم.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
طی یک ماه گذشته بعد از حمله موشکی ایران، برای پاسخ نگاهها به سمت اسرائیل بود؛ اما پس از واکنش تلآویو دوباره نگاهها به سمت ایران چرخیده است. خاصیت حملات رفت و برگشتی همین است و نگاهها مدام بین طرفهای درگیر جابجا میشود.
پس از حمله اسرائیل تصویر اولیه در مقایسه با تصویر برساخته از تهدیدها ضعیف بود و همچنان تصویر "وعده صادق 2" بر آن چیرگی داشت و همین امر هم در کنار محدود بودن حمله به اهداف نظامی نارضایتیهایی را در خود اسرائیل به دنبال داشت.
اما رفته رفته در دو روز اخیر با گزارش رسانههای آمریکایی درباره نتایج حمله اسرائیل و حجم خسارتها تصویر آن فربهتر شد و تا حدودی هم از نارضایتی اپوزیسیون و راستگرایان اسرائیلی کاسته شد.
در این میان اما اظهارنظرهای ایران در فروکاست مستمر از حمله و نتایج آن و بازتاب آن تاکنون تاثیر خاصی بر تصویر جدیدِ در حالِ شکلگیری نداشته است، اما تهدیدهای ایران در دو روز اخیر مورد توجه قرار گرفته و نگاههای ناظران و رسانههای جهان از جمله اسرائیلی و آمریکایی را به سمت ایران چرخانده و نوعی انتظار برای واکنش و پاسخ ایران ایجاد کرده است.
ایران پاسخ سریع و فوری نداده، اما اکنون پرسش این است که آیا واکنش نشان خواهد داد و در چه سطحی و چه زمانی؟
در مورد واکنش ایران هم هر چند برخی تحلیلها نظر به مواجهه تقلیلگرایانه تهران بر عدم پاسخ بود، اما در یادداشتی درباره حمله اسرائیل بیان شد که ایران احتمالا نوعی پاسخ را ضروری بداند. اکنون هم این ضرورت احتمالا از نگاه تصمیمسازان ایران در سایه فربه شدن تصویر حمله در دو روز اخیر مضاعف شده است.
در کنار آن هم معمولا در چنین حملات پینگپنگی، هر طرفی تلاش میکند که آخرین حمله و شلیک را انجام دهد و این مساله هم تا حدود زیادی معطوف به ادراک اهمیت تصویری نهایی است که در پایان درگیری شکل میگیرد.
با این شرح میتوان گفت که طرف ایرانی تصمیم به پاسخ به حمله اسرائیل دارد، اما چه زمانی و در چه سطحی؟
در مورد زمان حمله انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر یعنی کمتر از 10 روز آینده نقش یک متغیر دو وجهی در خصوص پاسخ ایران -چه در جهت تسریع چه تاخیر آن- ایفا میکند.
این انتخابات از یک جهت میتواند مشوق ایران برای پاسخدهی قبل از پنجم نوامبر شود و آن را تسریع کند. از این منظر که احتمالا از نظر حکومت ایران درگیر شدن آمریکا با این انتخابات احتمال وقوع جنگ را بسیار کاهش میدهد و قبل از انتخابات را فرصتی بهتر برای آن بداند.
اما از منظر دیگر چنین پاسخی قبل از انتخابات میتواند شانس پیروزی ترامپ را افزایش دهد. این عامل میتواند مشوقی برای تاخیر حمله به پس از انتخابات آمریکا باشد. اما مساله اینجاست که اکنون هم شانس ترامپ بسیار بالاست و پیروزی او در انتخابات هم میتواند در نقش مانع عمل کند.
در این باره فارغ از نظرها و تحلیلهای ناظران، باید دید نظام فکری حکومت ایران به عنوان طرف تصمیمگیر چه نظری دارد. نظرها تا حدودی متفاوت است؛ اما هسته سخت قدرت تمایز زیادی قائل نیست و میتوان جمعبندی حکومت در این باره را در این گفته امروز دکتر ولایتی دید که «آنچه که آقای بایدن به آرامی میگوید آقای ترامپ فریاد میزند».
همچنین نوعی نگاه در برخی نهادها نیز وجود دارد، مبنی بر این که چه بسا با ترامپِ اهل معامله راحتتر بتوان تعامل کرد تا با دموکراتها.
مخلص کلام درباره زمان پاسخ این است که به نظر نگارنده تمایل حکومت به انجام آن قبل از انتخابات آمریکا بیشتر است.
اما درباره شکل پاسخ هم میتوان پیش بینی کرد که حکومت به احتمال زیاد به سطحی بیشتر از حمله «وعده صادق 2» میاندیشد؛ چنان که این حمله بزرگتر از «وعده صادق 1» بود.
اما این وسط یک متغیر میتواند بر زمان و کیفیت پاسخ ایران اثرگذار باشد و آن هم مذاکرات آتشبس در منطقه است. این مذاکرات و دیپلماسی هم یکی دو روز قبل از حمله اسرائیل شروع شد و در همان زمان هم گفته شد که هدف از آن مدیریت و مهار تبعات حمله اسرائیل است.
از این رو واقعیت این است که چندان محتمل نیست که این مذاکرات در آینده نزدیک و قبل از مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا و نشستن رئیس جمهور جدید در کاخ سفید نتیجه خاصی داشته باشد، اما اگر پیشرفت چشمگیری داشته باشد، میتواند اثرگذار باشد.
اما در هر صورت، غافلگیری در پاسخ احتمالی ایران بیش از قبل واجد اهمیت فوق راهبردی است؛ از این جهت که با توجه به شکسته شدن تابوی حمله مستقیم اسرائیل، بعید نیست که اگر اطلاعات دقیقی مبنی بر زمان حمله ایران داشته باشد، چه بسا پیشدستی و حمله کند. در یادداشت دیگری به دورنمای حملات رفت و برگشتی و واکنش بعدی اسرائیل میپردازم.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
🔺آتشبس در لبنان یا ...؟
در یک ساعت اخیر در پی انتشار اخباری از منابع اسرائیلی و اظهارات نخستوزیر لبنان درباره نزدیک بودن توافق در جبهه لبنان و آتشبس، خوشبینیها بالا گرفته است.
نجیب میقاتی نخستوزیر لبنان امشب اعلام کرد که عاموس هوکشتاین فرستاده آمریکا با او تماس گرفته و گفته است در حال عزیمت به اسرائیل بوده و امیدوار است که طی ساعات آینده آتشبس اعلام شود.
میقاتی همچنین بیان داشت که حزبالله در تفکیک جبهه لبنان از جبهه غزه دیر کرد. مفروض این گزاره نخستوزیر لبنان پذیرش این تفکیک از جانب حزبالله است.
شبکه دولتی اسرائیل هم پیشنویس توافقی را منتشر کرد که نظر به مواضع و سیاستهای معروف حزبالله بیشتر به تجویز «تسلیمنامه» برای آن شباهت دارد تا متنی مورد توافق
اما این اخبار درباره آتشبس قریبالوقوع در لبنان در حالی منتشر میشود که عصر چهارشنبه دبیرکل جدید حزبالله در نخستین سخنرانی خود تاکید کرد که تحرکات دیپلماتیک هیچ نتیجهای تاکنون نداشته است و از اعلام آمادگی حزبالله برای آتشبس اما تحت شروط آن گفت.
در کنار آن هم امروز چهارشنبه، تحولات میدانی لبنان سیر صعودی قابل توجهی داشت و سه روز پس از درخواست حزبالله از ساکنان 25 شهرک اسرائیلی برای تخلیه، ارتش اسرائیل امروز از نقاط پرجمعیت شهر 100 هزار نفری بعلبک خواست که آن را تخلیه کنند.
اما واقعیت چیست؟
به نظر نگارنده «تا این لحظه» تحول جدی و مهمی در جبهه لبنان برای دستیابی به آتشبس طی ساعات و دو سه روز آینده رخ نداده و در جبهه نوار غزه نیز مذاکرات تاکنون هیچ نتیجهای در بر نداشته و فعلا چشمانداز روشنی برای آتشبس در غزه وجود ندارد.
چنان که دو روز قبل از حمله اسرائیل به ایران گفته شد، موج دیپلماسی شروع شده در منطقه نشانه نزدیک بودن این حمله است و دو هدف عمده را دنبال میکند:
نخست مهار و کنترل تبعات حمله اسرائیل و به نوعی مهندسی واکنش ایران پس از آن و هدف دوم بهرهبرداری انتخاباتی دولت بایدن از این دیپلماسی به نفع کامالا هریس در ایالتهای سرنوشتساز برای کسب آرای اقلیت عرب و مسلمان.
اما هدف از اعلام قریبالوقوع آتشبس چیست؟
اکنون نیز در کنار همان انگیزه انتخاباتی، با توجه به انتشار اخباری در برخی منابع آمریکایی مبنی بر احتمال پاسخ ایران در آینده نزدیک و قبل از انتخابات آمریکا میتوان گفت که اشاعه فضای «آتشبس نزدیک» با این مساله پیوند دارد.
اما انگیزه دیگر نیز میتواند عملیات روانی اسرائیل علیه حزبالله و فشار بر دولت لبنان برای واداشتن حزب به پذیرش توافق بر اساس شروط تلآویو باشد.
واقعیت هم این است که دولت لبنان هم در روزهای اخیر فشارهای سیاسی خود را بر حزبالله افزایش داده و علنیتر کرده است؛ به گونهای که میتوان گفت که حزب اکنون در دو جبهه درگیر است؛ جبهه جنگ با اسرائیل و جبهه فشار سیاسی داخلی؛ به گونهای که حتی برخی متحدان مسیحی آن هم موضعی مخالف گرفتهاند.
در این راستا هر چند زیاد محتمل نیست، اما بعید هم نیست که آمریکا و دولت لبنان آتش بسی را اعلام کنند که مورد موافقت حزبالله نباشد؛ تا تحت فشار پذیرش آن قرار گیرد و در غیر این صورت در مظان اتهام و مسئولیت تداوم جنگ واقع شود.
با این حال دور از ذهن نیست که ارتش اسرائیل تلاش کند که در چند هفته آینده حمله زمینی خود را پایان دهد و یا بسیار محدود کند و به حملات هوایی ادامه دهد. در صورت وقوع چنین تحولی، میتوان علت و نتیجه این حمله را بهتر تحلیل کرد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
در یک ساعت اخیر در پی انتشار اخباری از منابع اسرائیلی و اظهارات نخستوزیر لبنان درباره نزدیک بودن توافق در جبهه لبنان و آتشبس، خوشبینیها بالا گرفته است.
نجیب میقاتی نخستوزیر لبنان امشب اعلام کرد که عاموس هوکشتاین فرستاده آمریکا با او تماس گرفته و گفته است در حال عزیمت به اسرائیل بوده و امیدوار است که طی ساعات آینده آتشبس اعلام شود.
میقاتی همچنین بیان داشت که حزبالله در تفکیک جبهه لبنان از جبهه غزه دیر کرد. مفروض این گزاره نخستوزیر لبنان پذیرش این تفکیک از جانب حزبالله است.
شبکه دولتی اسرائیل هم پیشنویس توافقی را منتشر کرد که نظر به مواضع و سیاستهای معروف حزبالله بیشتر به تجویز «تسلیمنامه» برای آن شباهت دارد تا متنی مورد توافق
اما این اخبار درباره آتشبس قریبالوقوع در لبنان در حالی منتشر میشود که عصر چهارشنبه دبیرکل جدید حزبالله در نخستین سخنرانی خود تاکید کرد که تحرکات دیپلماتیک هیچ نتیجهای تاکنون نداشته است و از اعلام آمادگی حزبالله برای آتشبس اما تحت شروط آن گفت.
در کنار آن هم امروز چهارشنبه، تحولات میدانی لبنان سیر صعودی قابل توجهی داشت و سه روز پس از درخواست حزبالله از ساکنان 25 شهرک اسرائیلی برای تخلیه، ارتش اسرائیل امروز از نقاط پرجمعیت شهر 100 هزار نفری بعلبک خواست که آن را تخلیه کنند.
اما واقعیت چیست؟
به نظر نگارنده «تا این لحظه» تحول جدی و مهمی در جبهه لبنان برای دستیابی به آتشبس طی ساعات و دو سه روز آینده رخ نداده و در جبهه نوار غزه نیز مذاکرات تاکنون هیچ نتیجهای در بر نداشته و فعلا چشمانداز روشنی برای آتشبس در غزه وجود ندارد.
چنان که دو روز قبل از حمله اسرائیل به ایران گفته شد، موج دیپلماسی شروع شده در منطقه نشانه نزدیک بودن این حمله است و دو هدف عمده را دنبال میکند:
نخست مهار و کنترل تبعات حمله اسرائیل و به نوعی مهندسی واکنش ایران پس از آن و هدف دوم بهرهبرداری انتخاباتی دولت بایدن از این دیپلماسی به نفع کامالا هریس در ایالتهای سرنوشتساز برای کسب آرای اقلیت عرب و مسلمان.
اما هدف از اعلام قریبالوقوع آتشبس چیست؟
اکنون نیز در کنار همان انگیزه انتخاباتی، با توجه به انتشار اخباری در برخی منابع آمریکایی مبنی بر احتمال پاسخ ایران در آینده نزدیک و قبل از انتخابات آمریکا میتوان گفت که اشاعه فضای «آتشبس نزدیک» با این مساله پیوند دارد.
اما انگیزه دیگر نیز میتواند عملیات روانی اسرائیل علیه حزبالله و فشار بر دولت لبنان برای واداشتن حزب به پذیرش توافق بر اساس شروط تلآویو باشد.
واقعیت هم این است که دولت لبنان هم در روزهای اخیر فشارهای سیاسی خود را بر حزبالله افزایش داده و علنیتر کرده است؛ به گونهای که میتوان گفت که حزب اکنون در دو جبهه درگیر است؛ جبهه جنگ با اسرائیل و جبهه فشار سیاسی داخلی؛ به گونهای که حتی برخی متحدان مسیحی آن هم موضعی مخالف گرفتهاند.
در این راستا هر چند زیاد محتمل نیست، اما بعید هم نیست که آمریکا و دولت لبنان آتش بسی را اعلام کنند که مورد موافقت حزبالله نباشد؛ تا تحت فشار پذیرش آن قرار گیرد و در غیر این صورت در مظان اتهام و مسئولیت تداوم جنگ واقع شود.
با این حال دور از ذهن نیست که ارتش اسرائیل تلاش کند که در چند هفته آینده حمله زمینی خود را پایان دهد و یا بسیار محدود کند و به حملات هوایی ادامه دهد. در صورت وقوع چنین تحولی، میتوان علت و نتیجه این حمله را بهتر تحلیل کرد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
🔺هریس یا ترامپ؛ کدامیک میبرند؟
فردا سهشنبه شصتمین انتخابات رياست جمهوری آمریکا برای انتخاب 47 امین رئیس جمهور برگزار میشود که نتایج آن یا بازگشت جنجالیترین رئیس جمهور آمریکا به قدرت برای بار دوم را رقم میزند یا یک زن برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور میشود.
نه فقط مردم آمریکا بلکه جهان امروز منتظر نتایج این انتخابات است که چه بسا تاثیرات آن بر سیاست و اقتصاد جهان و منطقه و وضعیت برخی کشورها بیشتر از رخدادهای مشابه در آنها باشد.
نتایج این انتخابات موجب تغییری بنیادین در سیاستگذاری خارجی آمریکا نمیشود، اما روسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در پیگیری سیاستهای خارجی کلان آمریکا و پروندههای مهم جهانی و منطقهای، معمولا رویکردهای متفاوتی دارند و ماهیت همین رویکردها هم در جهت تشدید تنشها یا کاهش آنها حائز اهمیت زیادی است.
به همین علت اکنون برخی طرفها امثال نتانیاهو، پوتین و برخی شاهزادگان عرب برای بازگشت ترامپ لحظهشماری میکنند؛ ولی کشورهای دیگری تمایل به پیروزی هریس دارند.
سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که با نزدیکترین رقابت انتخاباتی در آمریکا مواجه هستیم و ارائه تصویری روشن نسبت به نتایج آن بسیار دشوار است.
رقابت در این انتخابات برای کسب 270 رای از 538 رای کالج الکترال آمریکاست. از این 538 رای الکترال، تقریبا همین الان ماهیت 445 رای آن مشخص است. در تاریخ انتخابات آمریکا، هویت 43 ایالت غالبا از قبل روشن است؛ برخی از آنها ایالتهای قرمز رنگ و جمهوریخواه و برخی دیگر نیز دموکرات و آبی رنگ هستند.
تقریبا میتوان گفت که ترامپ هم اکنون 213 رای الکترال از 538 رای را دارد و هریس نیز 232 رای. از این رو، اساسا رقابت بر سر 93 رای الکترال دیگر است که متعلق به 7 ایالت چرخشی است که آرای آنها معمولا میان جمهوریخواهان و دموکراتها جابجا میشود.
اکنون مهمترین عامل برد و باخت انتخابات، نتایج آن در هفت ایالت پنسلوانیا (19 رای)، کارولینای شمالی (16 رای)، جورجیا (16 رای)، میشیگان (15 رای)، آریزونا (11 رای)، ویسکانسن (10 رای) و نوادا (6 رای) است.
اکنون هم برای پیشبینی نتایج انتخابات آمریکا چارهای جز کمک گرفتن از نتایج نظرسنجیها نیست، اما نه هر نوع نظرسنجی.
با توجه به نظام انتخاباتی خاص آمریکا نظرسنجیهای سراسری سنجه دقیقی نیست و چه بسا نامزدی در سطح ملی آرای بیشتری را به دست آورد (مانند دو میلیون رای بیشتر هیلاری کلینتون در سال 2016) اما در نهایت رقیب او با کسب آرای الکترال بیشتر برنده انتخابات شود.
اما در هفت ایالت کلیدی و «رئیس جمهور ساز»، تقریبا بیشتر نظرسنجیها ترامپ را پیشتاز میدانند.
«اطلس اینتل» در انتخابات 2020 جزو موسساتی بود که دقیقترین نظرسنجیها را انجام داد. نتایج جدیدترین نظرسنجی آن بنا به اعلام سایت 538 آمریکا بیانگر پیشتازی ترامپ در هفت ایالت پیشگفته است؛ در کارولینای شمالی با 3.4 درصد، جورجیا 2.5 درصد، آریزونا 6.5 درصد، نوادا 5.5 درصد، ویسکانسن 1 درصد، پنسلوانیا 1.8 درصد و میشیگان 1.5 درصد.
اما پیشتازی ترامپ در هفت ایالت نیز به معنای تمام شدن کار به نفع او نیست. بنا به الگوهای انتخاباتی آمریکا میانگین خطای نظرسنجیها در رقابت امسال میتواند مثبت یا منفی 3.8 درصد باشد. از این منظر، تقریبا نتایج در دو ایالت آریزونا و نوادا تقریبا برای ترامپ تضمین شده است.
اما در 5 ایالت دیگر رقابت بسیار نزدیک است و امکان جابجایی آرا وجود دارد. فراموش هم نباید کرد که ترامپ حدود 19 رای الکترال نیز در ایالتهای با نتایج نسبتا مشخص عقب است.
در این ایالتهای کلیدی حتی یک رای هم سرنوشتساز است. در برخی از آنها اقلیتهای قومی و دینی مانند یهودیان، مسلمانان و عربها زندگی میکنند که خیلی از آنها تا همین لحظه هم مردد هستند که به کدام نامزد رای دهند. علت هم به جنگ غزه و لبنان بر میگردد که به عنوان فاکتوری تاثیرگذار عمل میکند.
در این راستا هریس در ساعات گذشته در ایالت پنسلوانیا با تاکید بر حمایت از اسرائیل، رای دهندگان یهودی را خطاب قرار داد و در ایالت میشیگان با اشاره به ضرورت پایان جنگ و اوضاع اسفبار غزه رایدهندگان عرب و مسلمان را.
شرکت پایین (72 میلیون نفر) در رای گیری زودهنگام نیز نشانه خوبی برای دموکراتها نیست که در سال 2020 با بسیج علیه ترامپ بیش از 101 میلیون شرکت کردند، اما این بار به دلیل نارضایتی از عملکرد بایدن و عادی شدن حضور ترامپ در دنیای سیاست آمریکا، راهبرد «ترامپهراسی» اثر قبلی خود را از دست داده است.
فعلا شانس ترامپ اندکی بیشتر است، اما هم او هم هریس هر کدام برای پیروزی دستکم به آرای الکترال 3 ایالت از 5 ایالت کلیدی دیگر (پنسلوانیا، کارولینای شمالی، جورجیا، میشیگان و ویسکانسن) نیاز دارند.
✍#صابر_گلعنبری
@islahweb
فردا سهشنبه شصتمین انتخابات رياست جمهوری آمریکا برای انتخاب 47 امین رئیس جمهور برگزار میشود که نتایج آن یا بازگشت جنجالیترین رئیس جمهور آمریکا به قدرت برای بار دوم را رقم میزند یا یک زن برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور میشود.
نه فقط مردم آمریکا بلکه جهان امروز منتظر نتایج این انتخابات است که چه بسا تاثیرات آن بر سیاست و اقتصاد جهان و منطقه و وضعیت برخی کشورها بیشتر از رخدادهای مشابه در آنها باشد.
نتایج این انتخابات موجب تغییری بنیادین در سیاستگذاری خارجی آمریکا نمیشود، اما روسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در پیگیری سیاستهای خارجی کلان آمریکا و پروندههای مهم جهانی و منطقهای، معمولا رویکردهای متفاوتی دارند و ماهیت همین رویکردها هم در جهت تشدید تنشها یا کاهش آنها حائز اهمیت زیادی است.
به همین علت اکنون برخی طرفها امثال نتانیاهو، پوتین و برخی شاهزادگان عرب برای بازگشت ترامپ لحظهشماری میکنند؛ ولی کشورهای دیگری تمایل به پیروزی هریس دارند.
سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که با نزدیکترین رقابت انتخاباتی در آمریکا مواجه هستیم و ارائه تصویری روشن نسبت به نتایج آن بسیار دشوار است.
رقابت در این انتخابات برای کسب 270 رای از 538 رای کالج الکترال آمریکاست. از این 538 رای الکترال، تقریبا همین الان ماهیت 445 رای آن مشخص است. در تاریخ انتخابات آمریکا، هویت 43 ایالت غالبا از قبل روشن است؛ برخی از آنها ایالتهای قرمز رنگ و جمهوریخواه و برخی دیگر نیز دموکرات و آبی رنگ هستند.
تقریبا میتوان گفت که ترامپ هم اکنون 213 رای الکترال از 538 رای را دارد و هریس نیز 232 رای. از این رو، اساسا رقابت بر سر 93 رای الکترال دیگر است که متعلق به 7 ایالت چرخشی است که آرای آنها معمولا میان جمهوریخواهان و دموکراتها جابجا میشود.
اکنون مهمترین عامل برد و باخت انتخابات، نتایج آن در هفت ایالت پنسلوانیا (19 رای)، کارولینای شمالی (16 رای)، جورجیا (16 رای)، میشیگان (15 رای)، آریزونا (11 رای)، ویسکانسن (10 رای) و نوادا (6 رای) است.
اکنون هم برای پیشبینی نتایج انتخابات آمریکا چارهای جز کمک گرفتن از نتایج نظرسنجیها نیست، اما نه هر نوع نظرسنجی.
با توجه به نظام انتخاباتی خاص آمریکا نظرسنجیهای سراسری سنجه دقیقی نیست و چه بسا نامزدی در سطح ملی آرای بیشتری را به دست آورد (مانند دو میلیون رای بیشتر هیلاری کلینتون در سال 2016) اما در نهایت رقیب او با کسب آرای الکترال بیشتر برنده انتخابات شود.
اما در هفت ایالت کلیدی و «رئیس جمهور ساز»، تقریبا بیشتر نظرسنجیها ترامپ را پیشتاز میدانند.
«اطلس اینتل» در انتخابات 2020 جزو موسساتی بود که دقیقترین نظرسنجیها را انجام داد. نتایج جدیدترین نظرسنجی آن بنا به اعلام سایت 538 آمریکا بیانگر پیشتازی ترامپ در هفت ایالت پیشگفته است؛ در کارولینای شمالی با 3.4 درصد، جورجیا 2.5 درصد، آریزونا 6.5 درصد، نوادا 5.5 درصد، ویسکانسن 1 درصد، پنسلوانیا 1.8 درصد و میشیگان 1.5 درصد.
اما پیشتازی ترامپ در هفت ایالت نیز به معنای تمام شدن کار به نفع او نیست. بنا به الگوهای انتخاباتی آمریکا میانگین خطای نظرسنجیها در رقابت امسال میتواند مثبت یا منفی 3.8 درصد باشد. از این منظر، تقریبا نتایج در دو ایالت آریزونا و نوادا تقریبا برای ترامپ تضمین شده است.
اما در 5 ایالت دیگر رقابت بسیار نزدیک است و امکان جابجایی آرا وجود دارد. فراموش هم نباید کرد که ترامپ حدود 19 رای الکترال نیز در ایالتهای با نتایج نسبتا مشخص عقب است.
در این ایالتهای کلیدی حتی یک رای هم سرنوشتساز است. در برخی از آنها اقلیتهای قومی و دینی مانند یهودیان، مسلمانان و عربها زندگی میکنند که خیلی از آنها تا همین لحظه هم مردد هستند که به کدام نامزد رای دهند. علت هم به جنگ غزه و لبنان بر میگردد که به عنوان فاکتوری تاثیرگذار عمل میکند.
در این راستا هریس در ساعات گذشته در ایالت پنسلوانیا با تاکید بر حمایت از اسرائیل، رای دهندگان یهودی را خطاب قرار داد و در ایالت میشیگان با اشاره به ضرورت پایان جنگ و اوضاع اسفبار غزه رایدهندگان عرب و مسلمان را.
شرکت پایین (72 میلیون نفر) در رای گیری زودهنگام نیز نشانه خوبی برای دموکراتها نیست که در سال 2020 با بسیج علیه ترامپ بیش از 101 میلیون شرکت کردند، اما این بار به دلیل نارضایتی از عملکرد بایدن و عادی شدن حضور ترامپ در دنیای سیاست آمریکا، راهبرد «ترامپهراسی» اثر قبلی خود را از دست داده است.
فعلا شانس ترامپ اندکی بیشتر است، اما هم او هم هریس هر کدام برای پیروزی دستکم به آرای الکترال 3 ایالت از 5 ایالت کلیدی دیگر (پنسلوانیا، کارولینای شمالی، جورجیا، میشیگان و ویسکانسن) نیاز دارند.
✍#صابر_گلعنبری
@islahweb
🔺ترامپیسم ترامپ را برگرداند!
ترامپ به قدرت بازگشت. برد او و باخت هریس در سپهر داخلی آمریکا حاوی دلالتهای فراحزبی مهمی در جامعه آمریکاست؛ هم برونداد فربهتر شدن ترامپیسم و راست هویتطلب و نیز لاغرتر شدن لیبرالیسم که از نوعی قبیلهگرایی درونی رنج میبرد.
سال ۲۰۲۰ پس از پیروزی بایدن نیز طی یادداشتی با عنوان "باخت ترامپ و برد ترامپیسم" تاکید شد که این باخت به معنای پایان ترامپیسم نیست و این پدیده در حال رشد است. نتیجه انتخابات ۲۰۲۴ انعکاسی از همین واقعیت است.
البته ترامپ خالق این مکتب نیست، بلکه خود مولود آن است که گمشده خود را در ۲۰۱۶ در او دید و دوباره او را در ۲۰۲۴ به قدرت بازگرداند.
در سایه رشد ترامپیسم و هویتطلبی در جامعه آمریکا بعید نیست که دموکراتها برای پیروزی در آینده ناچار به چرخش گفتمانی شوند.
پیروزی ترامپ بار دیگر نشان داد که در مواجهه با نظرسنجیها باید وسواس و دقت نظر بیشتری داشت و نمیتوان هر نوع نظرسنجی را و لو این که روزنامه معروفی چون نیویورک تایمز انجام داده باشد، به عنوان سنجه دقیقی در نظر گرفت.
نگارنده چند روز قبل ضمن اشاره به نظرسنجی «اطلس اینتل» شانس پیروزی ترامپ را بیشتر دانست؛ اما با سیلی اعتراضگونه از پیامها و فوروارد نظرسنجیها مواجه شد که ارسال کنندگان با استناد به آنها بر پیروزی هریس تاکید داشتند.
هنوز میزان دقیق مشارکت در انتخابات مشخص نیست، اما منابعی آن را بیشتر از ۶۶.۸ درصد ۲۰۲۰ برآورد میکنند. اگر همین میزان هم باشد، باز صرف نظر از شکاف اجتماعی کنونی در آمریکا، این سطح مشارکت در یک نظام سیاسی حدودا ۲۵۰ ساله اتفاقی نیست که به توان به سادگی از کنار آن گذشت و همین نشان میدهد که ساختار قدرت در آمریکا هنوز میتواند در چارچوبی متعارف این شکافها و تناقضات را مدیریت کند.
نظر به تاثیرات انتخابات آمریکا بر سیاست و اقتصاد جهان، پس از پیروزی ترامپ بازار تحلیلها درباره سیاستهای پیشروی او داغ خواهد بود.
نه متحدان و نه رقبا و مخالفان آمریکا نگاه واحدی نسبت به پیروزی او ندارند. در حالی متحدان آمریکا در اروپا ناخرسند به نظر میرسند که بیشتر متحدان خاورمیانهای همچون اسرائیل، عربستان، امارات از این بازگشت خرسند هستند.
اما در میان مخالفان و منتقدان آمریکا نیز روسیه که خوشحال است و چین و ایران احتمالا ناخرسند باشند.
در هر صورت ترامپ چهار سال در قدرت خواهد بود و بر اساس متمم بیست و دوم قانون اساسی آمریکا مصوب ۱۹۵۱ نمیتواند بیش از دو دوره رئیس جمهور باشد. اکنون هم بیشتر بازیگران منطقه و جهان، سیاستهای خود را متناسب با بازگشت ترامپ به قدرت در این چهار سال تنظیم میکنند.
در این میان، پرسش کانونی درباره سیاست ترامپ در قبال ایران و نوع مواجهه مطلوب تهران با اوست.
واقعیت این است که ترامپ هر چند همچنان کاملا پیشبینی پذیر نیست؛ اما اکنون شناخت خوبی درباره او وجود دارد و همین خود میتواند محمل مناسبی برای تعیین نوع مواجهه واقعبینانه با دوره او باشد.
غیر از متغیرهای کلان آمریکا، چهار عامل پیشران سیاست خاورمیانهای ترامپ است؛ نخست ماهیت شخصیت منحصر به فرد او، دوم نزدیکانش چون جی دی ونس معاون تندرویش با دیدگاه آخر الزمانی، سوم بدنه اجتماعی اوانجلیستی (مسیحیان طرفدار اسرائیل)، چهارم قرابت خاصش با برخی طرفهای منطقهای مانند بنسلمان، بنزاید و نتانیاهو که فورا به عنوان اولین مقام خارجی به ترامپ تبریک گفت و آن را آغاز دوره جدیدی دانست.
چهار مولفه بالا، چشمانداز تیره و تاری برای سیاست او در قبال ایران ترسیم میکند، اما ارائه تصویری آخر الزمانی نیز از سیاست خاورمیانهای او هم شاید چندان واقعبینانه نباشد.
در این میان اگر بایدن همچنان در دو ماه و نیم آینده اقدامی جدی برای پایان جنگ غزه و به ویژه لبنان نکند، چه بسا ترامپ بر خلاف انتظارات بخواهد چنین کاری انجام دهد و وعده خود به برخی فعالان مسلمان در آمریکا را عملی کند.
اقتصاد اولویت نخست ترامپ است و این میتواند تا حدودی کنترل کننده سیاست خارجی او به ویژه در خاورمیانه و عدم همراهی کامل با نتانیاهو باشد.
در کنار آن هم حال که تابوی ارتباط و مذاکره با آمریکا سالهاست شکسته شده و ایران هم تاکید میکند تفاوتی میان روسای جمهور آمریکا نیست، چه بسا کاربست نوعی روانشناسی شناختی، زدن پلی ارتباطی و شروع مذاکره با ترامپ (همانند مذاکره با بایدن) به مدیریت شرایط کمک کند.
همچنین «آشتی» ایران و عربستان دستکم در ظاهر از شدت لابیگری قبلی ریاض علیه تهران کاست و تحکیم روابط نیز میتواند کمک بیشتری به مدیریت شرایط پس از بازگشت ترامپ کند.
اما بیتوجهی و بیمحلی صرف، هم موجب تحریک بیشتر شخصیت خودشیفته ترامپ میشود و هم راه را برای تاثیرگذاری نزدیکان و طرفهای منطقهای هموارتر میکند که از او ترامپی خطرناکتر از ۴ سال قبل بسازند.
✍️#صابر_گلعنبری
t.iss.one/islahweb
ترامپ به قدرت بازگشت. برد او و باخت هریس در سپهر داخلی آمریکا حاوی دلالتهای فراحزبی مهمی در جامعه آمریکاست؛ هم برونداد فربهتر شدن ترامپیسم و راست هویتطلب و نیز لاغرتر شدن لیبرالیسم که از نوعی قبیلهگرایی درونی رنج میبرد.
سال ۲۰۲۰ پس از پیروزی بایدن نیز طی یادداشتی با عنوان "باخت ترامپ و برد ترامپیسم" تاکید شد که این باخت به معنای پایان ترامپیسم نیست و این پدیده در حال رشد است. نتیجه انتخابات ۲۰۲۴ انعکاسی از همین واقعیت است.
البته ترامپ خالق این مکتب نیست، بلکه خود مولود آن است که گمشده خود را در ۲۰۱۶ در او دید و دوباره او را در ۲۰۲۴ به قدرت بازگرداند.
در سایه رشد ترامپیسم و هویتطلبی در جامعه آمریکا بعید نیست که دموکراتها برای پیروزی در آینده ناچار به چرخش گفتمانی شوند.
پیروزی ترامپ بار دیگر نشان داد که در مواجهه با نظرسنجیها باید وسواس و دقت نظر بیشتری داشت و نمیتوان هر نوع نظرسنجی را و لو این که روزنامه معروفی چون نیویورک تایمز انجام داده باشد، به عنوان سنجه دقیقی در نظر گرفت.
نگارنده چند روز قبل ضمن اشاره به نظرسنجی «اطلس اینتل» شانس پیروزی ترامپ را بیشتر دانست؛ اما با سیلی اعتراضگونه از پیامها و فوروارد نظرسنجیها مواجه شد که ارسال کنندگان با استناد به آنها بر پیروزی هریس تاکید داشتند.
هنوز میزان دقیق مشارکت در انتخابات مشخص نیست، اما منابعی آن را بیشتر از ۶۶.۸ درصد ۲۰۲۰ برآورد میکنند. اگر همین میزان هم باشد، باز صرف نظر از شکاف اجتماعی کنونی در آمریکا، این سطح مشارکت در یک نظام سیاسی حدودا ۲۵۰ ساله اتفاقی نیست که به توان به سادگی از کنار آن گذشت و همین نشان میدهد که ساختار قدرت در آمریکا هنوز میتواند در چارچوبی متعارف این شکافها و تناقضات را مدیریت کند.
نظر به تاثیرات انتخابات آمریکا بر سیاست و اقتصاد جهان، پس از پیروزی ترامپ بازار تحلیلها درباره سیاستهای پیشروی او داغ خواهد بود.
نه متحدان و نه رقبا و مخالفان آمریکا نگاه واحدی نسبت به پیروزی او ندارند. در حالی متحدان آمریکا در اروپا ناخرسند به نظر میرسند که بیشتر متحدان خاورمیانهای همچون اسرائیل، عربستان، امارات از این بازگشت خرسند هستند.
اما در میان مخالفان و منتقدان آمریکا نیز روسیه که خوشحال است و چین و ایران احتمالا ناخرسند باشند.
در هر صورت ترامپ چهار سال در قدرت خواهد بود و بر اساس متمم بیست و دوم قانون اساسی آمریکا مصوب ۱۹۵۱ نمیتواند بیش از دو دوره رئیس جمهور باشد. اکنون هم بیشتر بازیگران منطقه و جهان، سیاستهای خود را متناسب با بازگشت ترامپ به قدرت در این چهار سال تنظیم میکنند.
در این میان، پرسش کانونی درباره سیاست ترامپ در قبال ایران و نوع مواجهه مطلوب تهران با اوست.
واقعیت این است که ترامپ هر چند همچنان کاملا پیشبینی پذیر نیست؛ اما اکنون شناخت خوبی درباره او وجود دارد و همین خود میتواند محمل مناسبی برای تعیین نوع مواجهه واقعبینانه با دوره او باشد.
غیر از متغیرهای کلان آمریکا، چهار عامل پیشران سیاست خاورمیانهای ترامپ است؛ نخست ماهیت شخصیت منحصر به فرد او، دوم نزدیکانش چون جی دی ونس معاون تندرویش با دیدگاه آخر الزمانی، سوم بدنه اجتماعی اوانجلیستی (مسیحیان طرفدار اسرائیل)، چهارم قرابت خاصش با برخی طرفهای منطقهای مانند بنسلمان، بنزاید و نتانیاهو که فورا به عنوان اولین مقام خارجی به ترامپ تبریک گفت و آن را آغاز دوره جدیدی دانست.
چهار مولفه بالا، چشمانداز تیره و تاری برای سیاست او در قبال ایران ترسیم میکند، اما ارائه تصویری آخر الزمانی نیز از سیاست خاورمیانهای او هم شاید چندان واقعبینانه نباشد.
در این میان اگر بایدن همچنان در دو ماه و نیم آینده اقدامی جدی برای پایان جنگ غزه و به ویژه لبنان نکند، چه بسا ترامپ بر خلاف انتظارات بخواهد چنین کاری انجام دهد و وعده خود به برخی فعالان مسلمان در آمریکا را عملی کند.
اقتصاد اولویت نخست ترامپ است و این میتواند تا حدودی کنترل کننده سیاست خارجی او به ویژه در خاورمیانه و عدم همراهی کامل با نتانیاهو باشد.
در کنار آن هم حال که تابوی ارتباط و مذاکره با آمریکا سالهاست شکسته شده و ایران هم تاکید میکند تفاوتی میان روسای جمهور آمریکا نیست، چه بسا کاربست نوعی روانشناسی شناختی، زدن پلی ارتباطی و شروع مذاکره با ترامپ (همانند مذاکره با بایدن) به مدیریت شرایط کمک کند.
همچنین «آشتی» ایران و عربستان دستکم در ظاهر از شدت لابیگری قبلی ریاض علیه تهران کاست و تحکیم روابط نیز میتواند کمک بیشتری به مدیریت شرایط پس از بازگشت ترامپ کند.
اما بیتوجهی و بیمحلی صرف، هم موجب تحریک بیشتر شخصیت خودشیفته ترامپ میشود و هم راه را برای تاثیرگذاری نزدیکان و طرفهای منطقهای هموارتر میکند که از او ترامپی خطرناکتر از ۴ سال قبل بسازند.
✍️#صابر_گلعنبری
t.iss.one/islahweb
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
🔺سربازان ترکیه در جنگ غزه؟!
با انتشار پستی در فضای مجازی تحت عنوان گزارش شبکه الجزیره درباره حضور سربازان ترکیه در ارتش اسرائیل از دیروز 47 پیام و چندین تماس داشتهام و درباره صحت و سقم آن پرسیدهاند.
گزارش شبکه الجزیره مربوط به سه ماه پیش است و درباره حضور «یهودیان ترکیه» در ارتش اسرائیل و جنگ است، نه «سربازان ترکیه» و کاربرد نادرست این اصطلاح عملا به معنای «ورود ارتش ترکیه به نفع اسرائیل» است که صحت ندارد.
پس از تشکیل اسرائیل در سال 1948 یهودیان از جوامع مختلف از جمله خاورمیانه و از ملیتها و قومیتهای مختلفی چون ترک، فارس، عرب و کُرد به اسرائیل مهاجرت کرده و جمعیت قابل توجهی هم در آن دارند و تعداد زیادی از آنها در ارتش حضور دارند و در جنگ غزه هم شرکت داشتند.
در ماههای گذشته با انتشار تصاویری از حضور یهودیان ترکیه در جنگ غزه، رسانهها و افکار عمومی ترکیه نسبت به آن حساس شده و این مساله جنجال بزرگی به پا کرد. معترضان همچنین خواستار محاکمه این نظامیان یهودی شرکت کننده در جنگ غزه شدند و متعاقب آن پارلمان قانونی برای لغو تابعیت آنها تصویب کرد.
در طول جنگ غزه، اردوغان و دولت ترکیه که روابط خوبی با حماس دارد، برای قطع روابط سیاسی و تجاری با اسرائیل تحت فشار افکار عمومی داخلی، عربی و اسلامی بود؛ تا این که بالاخره در اردیبهشت گذشته روابط اقتصادی را رسما قطع کرد. با این حال، برخی گزارشها حاکی از تداوم تجارت و صادرات برخی شرکتهای ترک از کشورهای دیگر به اسرائیل است.
در این یک سال، ترکیه جزو معدود کشورهای اسلامی بوده است که در آن تظاهرات گسترده از استانبول تا دیاربکر برگزار شده اما سیاست اعمالی دولت ترکیه در این مدت برآورد کننده انتظارات و خواستههای بخش بزرگی از افکار عمومی داخلی و شرکت کنندگان در این تظاهراتها نبوده است و حتی هواداران عدالت و توسعه و احزاب دیگر نیز همواره به آن معترض بوده و هستند.
در واقع یکی از عوامل مهم شکست حزب حاکم در ترکیه در انتخابات شهرداریها در بهار گذشته نیز ناخرسندی گسترده حامیان این حزب بود که بعضا حتی خواستار مداخله نظامی ترکیه به نفع غزه بودند. همین مساله باعث ریزشی در پایگاه اجتماعی آک پارتی و گرایش برخی به احزاب دیگری به ویژه حزب اسلامگرای "رفاه دوباره" شد.
البته در این یک سال به موازات بحثهای داخلی، جدال و دعوای سیاسی و رسانهای میان آنکارا و تلآویو و اردوغان و نتانیاهو و اتهامات دو طرفه نیز داغ بوده است. در این میان آنکارا اخیرا کمپین دیپلماتیک تحریم تسلیحاتی اسرائیل را به راه انداخته است که نخستین اقدام از نوع خود بوده و تاکنون بیش از 50 کشور در آن عضو شدهاند.
✍️#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
با انتشار پستی در فضای مجازی تحت عنوان گزارش شبکه الجزیره درباره حضور سربازان ترکیه در ارتش اسرائیل از دیروز 47 پیام و چندین تماس داشتهام و درباره صحت و سقم آن پرسیدهاند.
گزارش شبکه الجزیره مربوط به سه ماه پیش است و درباره حضور «یهودیان ترکیه» در ارتش اسرائیل و جنگ است، نه «سربازان ترکیه» و کاربرد نادرست این اصطلاح عملا به معنای «ورود ارتش ترکیه به نفع اسرائیل» است که صحت ندارد.
پس از تشکیل اسرائیل در سال 1948 یهودیان از جوامع مختلف از جمله خاورمیانه و از ملیتها و قومیتهای مختلفی چون ترک، فارس، عرب و کُرد به اسرائیل مهاجرت کرده و جمعیت قابل توجهی هم در آن دارند و تعداد زیادی از آنها در ارتش حضور دارند و در جنگ غزه هم شرکت داشتند.
در ماههای گذشته با انتشار تصاویری از حضور یهودیان ترکیه در جنگ غزه، رسانهها و افکار عمومی ترکیه نسبت به آن حساس شده و این مساله جنجال بزرگی به پا کرد. معترضان همچنین خواستار محاکمه این نظامیان یهودی شرکت کننده در جنگ غزه شدند و متعاقب آن پارلمان قانونی برای لغو تابعیت آنها تصویب کرد.
در طول جنگ غزه، اردوغان و دولت ترکیه که روابط خوبی با حماس دارد، برای قطع روابط سیاسی و تجاری با اسرائیل تحت فشار افکار عمومی داخلی، عربی و اسلامی بود؛ تا این که بالاخره در اردیبهشت گذشته روابط اقتصادی را رسما قطع کرد. با این حال، برخی گزارشها حاکی از تداوم تجارت و صادرات برخی شرکتهای ترک از کشورهای دیگر به اسرائیل است.
در این یک سال، ترکیه جزو معدود کشورهای اسلامی بوده است که در آن تظاهرات گسترده از استانبول تا دیاربکر برگزار شده اما سیاست اعمالی دولت ترکیه در این مدت برآورد کننده انتظارات و خواستههای بخش بزرگی از افکار عمومی داخلی و شرکت کنندگان در این تظاهراتها نبوده است و حتی هواداران عدالت و توسعه و احزاب دیگر نیز همواره به آن معترض بوده و هستند.
در واقع یکی از عوامل مهم شکست حزب حاکم در ترکیه در انتخابات شهرداریها در بهار گذشته نیز ناخرسندی گسترده حامیان این حزب بود که بعضا حتی خواستار مداخله نظامی ترکیه به نفع غزه بودند. همین مساله باعث ریزشی در پایگاه اجتماعی آک پارتی و گرایش برخی به احزاب دیگری به ویژه حزب اسلامگرای "رفاه دوباره" شد.
البته در این یک سال به موازات بحثهای داخلی، جدال و دعوای سیاسی و رسانهای میان آنکارا و تلآویو و اردوغان و نتانیاهو و اتهامات دو طرفه نیز داغ بوده است. در این میان آنکارا اخیرا کمپین دیپلماتیک تحریم تسلیحاتی اسرائیل را به راه انداخته است که نخستین اقدام از نوع خود بوده و تاکنون بیش از 50 کشور در آن عضو شدهاند.
✍️#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
🔺دام ترامپ قبل از تحلیف!
شب انتخابات آمریکا طی یادداشتی به اهمیت و حساسیت دو ماه و نیم پیشرو از روز بعد از این انتخابات تا 20 ژانویه روز تحلیف رئیس جمهور منتخب این کشور پرداختم و یکی از سناریوهای مطرح شده هم چراغ سبز ترامپ به نتانیاهو برای تمام کردن کارهای ناتمام خود قبل از به قدرت رسیدن او بود.
امروز هم مایک اوانس از مشاوران اوانجلیست ترامپ به روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت گفته است که رئیس جمهور جدید آمریکا دوست دارد که اسرائیل کار خود را تا 20 ژانویه تمام کند؛ هم حماس و حزبالله را نابود و هم به تاسیسات نفتی ایران برای فروپاشی اقتصاد آن حمله کند.
اوانس گفته است که پنجره فرصت برای اسرائیل فقط تا ژانویه باز است.
پرواضح است که حماس و حزبالله چنان که در این 13 ماه جنگ تمامعیار نابود نشدند، در این مدت کوتاه هم این اتفاق نمیافتد، اما یک روی دیگر چراغ سبز ترامپ برای اقدام علیه ایران در این دو ماه و نیم، نه فقط باز گذاشتن دست نتانیاهو برای انجام امور ناتمام خود، بلکه با هدف چالشآفرینی جدی برای دولت بایدن است. به این معنا که بایدن و دولتش درگیر تنشی بزرگ در خاورمیانه در مقابل ایران شود.
هیچ بعید نیست که هدف دیگر ترامپ فراهم شدن شرایطی برای نمایش چهرهای صلحطلب از خود پس از 20 ژانویه با توقف جنگها و تنشها پس از ورود آن به فاز خطرناکش باشد.
البته رویکرد ترامپ نه راهاندازی جنگ در دوره خود بلکه همچنان فشار سیاسی و اقتصادی است و از این رو هم تمایلی به ادامه جنگ پس از تحلیف خود ندارد و این چیزی نیست که نتانیاهو میخواهد.
در این زمینه ایتمار ایخنر خبرنگار سیاسی روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت امروز نوشت که ترامپ دیگر در معذوریت آرای اوانجلیستها نیست و حتی برای به دست آوردن جایزه صلح نوبل ممکن است نتانیاهو را هم قربانی کند!
روزنامه چپی هاآرتص نیز امروز طی مقالهای به قلم نداو تامیز ضمن تاختن به ترامپ از راستگرایان خواسته است زیاد هم خوشحال نباشند؛ چون اگر نتانیاهو در چهار سال آینده مطابق میل ترامپ عمل نکند، بهای آن را پرداخت خواهد کرد.
اما اگر ترامپ بخواهد در این دو ماه و نیم پیشرو از کیسه دولت بایدن خرج کند و فشار به ایران در این مدت وارد مرحله تازهای شود، هدف دیگر او میتواند خلق شرایطی در مقابل ایران باشد تا از نگاه او از هم اکنون بستر برای کسب امتیازات کلانی از تهران از موضع قدرت در میز مذاکرات آینده فراهم شود.
اما به احتمال زیاد دولت بایدن متوجه این رویکرد و دام ترامپ هست و بعید است که در این مدت باقیمانده بخواهد خود را درگیر جنگی گسترده در منطقه کند و از این رو ترجیحا تلاش خود را خواهد کرد که نتانیاهو را مهار کند و این اتفاق نیفتد؛ مگر این که تحول میدانی ناخواستهای رخ دهد.
اما خود نتانیاهو نیز بر خلاف تصورات زیاد اهل ریسک نیست و تا زمانی که حمایت و ورود آمریکا در هر جنگی علیه ایران را از قبل تضمین نکند، آتش جنگی منطقهای را شعلهور نمیکند.
در کنار آن هم برخی ناظران بعید نمیدانند که بایدن در این دو ماه بر نتانیاهو برای رسیدن به توافق فشار جدی وارد آورد؛ اما چه بسا بیبی ترجیح دهد که این امتیاز را به ترامپ بدهد تا مورد خشم او واقع نشود و نه بایدن.
با این حال باید دید بخش فراحزبی قدرت و به عبارتی دیگر «دولت پنهان» در آمریکا (از لابیها گرفته تا ..) چه میخواهد و در این مدت تا روز تحلیف به دنبال چیست.
در کل، منطقه در دو ماه و نیم پیشرو ظرفیت تحولات سترگی در جهت توقف و یا تشدید و گسترش جنگ دارد.
فعلا باید دید نتانیاهو با بازگشت ترامپ چه نوع بهرهبرداری از این وضع با چراغ سبز او میکند و تا کجا پیش میرود و بایدن نیز این دو ماه و چند روز را چگونه مدیریت میکند. آیا در دام نقشه احتمالی ترامپ و نتانیاهو میافتد و با آن همراهی میکند یا در مقابل آن میایستد و همچنین ایران به چه شکلی و در چه سطحی تهدیدهای خود برای پاسخ به اسرائیل را عملی خواهد کرد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
شب انتخابات آمریکا طی یادداشتی به اهمیت و حساسیت دو ماه و نیم پیشرو از روز بعد از این انتخابات تا 20 ژانویه روز تحلیف رئیس جمهور منتخب این کشور پرداختم و یکی از سناریوهای مطرح شده هم چراغ سبز ترامپ به نتانیاهو برای تمام کردن کارهای ناتمام خود قبل از به قدرت رسیدن او بود.
امروز هم مایک اوانس از مشاوران اوانجلیست ترامپ به روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت گفته است که رئیس جمهور جدید آمریکا دوست دارد که اسرائیل کار خود را تا 20 ژانویه تمام کند؛ هم حماس و حزبالله را نابود و هم به تاسیسات نفتی ایران برای فروپاشی اقتصاد آن حمله کند.
اوانس گفته است که پنجره فرصت برای اسرائیل فقط تا ژانویه باز است.
پرواضح است که حماس و حزبالله چنان که در این 13 ماه جنگ تمامعیار نابود نشدند، در این مدت کوتاه هم این اتفاق نمیافتد، اما یک روی دیگر چراغ سبز ترامپ برای اقدام علیه ایران در این دو ماه و نیم، نه فقط باز گذاشتن دست نتانیاهو برای انجام امور ناتمام خود، بلکه با هدف چالشآفرینی جدی برای دولت بایدن است. به این معنا که بایدن و دولتش درگیر تنشی بزرگ در خاورمیانه در مقابل ایران شود.
هیچ بعید نیست که هدف دیگر ترامپ فراهم شدن شرایطی برای نمایش چهرهای صلحطلب از خود پس از 20 ژانویه با توقف جنگها و تنشها پس از ورود آن به فاز خطرناکش باشد.
البته رویکرد ترامپ نه راهاندازی جنگ در دوره خود بلکه همچنان فشار سیاسی و اقتصادی است و از این رو هم تمایلی به ادامه جنگ پس از تحلیف خود ندارد و این چیزی نیست که نتانیاهو میخواهد.
در این زمینه ایتمار ایخنر خبرنگار سیاسی روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت امروز نوشت که ترامپ دیگر در معذوریت آرای اوانجلیستها نیست و حتی برای به دست آوردن جایزه صلح نوبل ممکن است نتانیاهو را هم قربانی کند!
روزنامه چپی هاآرتص نیز امروز طی مقالهای به قلم نداو تامیز ضمن تاختن به ترامپ از راستگرایان خواسته است زیاد هم خوشحال نباشند؛ چون اگر نتانیاهو در چهار سال آینده مطابق میل ترامپ عمل نکند، بهای آن را پرداخت خواهد کرد.
اما اگر ترامپ بخواهد در این دو ماه و نیم پیشرو از کیسه دولت بایدن خرج کند و فشار به ایران در این مدت وارد مرحله تازهای شود، هدف دیگر او میتواند خلق شرایطی در مقابل ایران باشد تا از نگاه او از هم اکنون بستر برای کسب امتیازات کلانی از تهران از موضع قدرت در میز مذاکرات آینده فراهم شود.
اما به احتمال زیاد دولت بایدن متوجه این رویکرد و دام ترامپ هست و بعید است که در این مدت باقیمانده بخواهد خود را درگیر جنگی گسترده در منطقه کند و از این رو ترجیحا تلاش خود را خواهد کرد که نتانیاهو را مهار کند و این اتفاق نیفتد؛ مگر این که تحول میدانی ناخواستهای رخ دهد.
اما خود نتانیاهو نیز بر خلاف تصورات زیاد اهل ریسک نیست و تا زمانی که حمایت و ورود آمریکا در هر جنگی علیه ایران را از قبل تضمین نکند، آتش جنگی منطقهای را شعلهور نمیکند.
در کنار آن هم برخی ناظران بعید نمیدانند که بایدن در این دو ماه بر نتانیاهو برای رسیدن به توافق فشار جدی وارد آورد؛ اما چه بسا بیبی ترجیح دهد که این امتیاز را به ترامپ بدهد تا مورد خشم او واقع نشود و نه بایدن.
با این حال باید دید بخش فراحزبی قدرت و به عبارتی دیگر «دولت پنهان» در آمریکا (از لابیها گرفته تا ..) چه میخواهد و در این مدت تا روز تحلیف به دنبال چیست.
در کل، منطقه در دو ماه و نیم پیشرو ظرفیت تحولات سترگی در جهت توقف و یا تشدید و گسترش جنگ دارد.
فعلا باید دید نتانیاهو با بازگشت ترامپ چه نوع بهرهبرداری از این وضع با چراغ سبز او میکند و تا کجا پیش میرود و بایدن نیز این دو ماه و چند روز را چگونه مدیریت میکند. آیا در دام نقشه احتمالی ترامپ و نتانیاهو میافتد و با آن همراهی میکند یا در مقابل آن میایستد و همچنین ایران به چه شکلی و در چه سطحی تهدیدهای خود برای پاسخ به اسرائیل را عملی خواهد کرد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.iss.one/islahweb
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
🔺اسرائیل و طوفان لاهه!
دیوان کیفری بینالمللی (دادگاه لاهه) امروز حکم جلب و بازداشت نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و یواو گالانت وزیر دفاع سابق آن را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از جمله استفاده از گرسنگی به عنوان سلاحی علیه مردم غزه صادر کرد.
در همین حال نیز، دعوای آفریقای جنوبی نزد دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) به اتهام نقض کنوانسیون نسلکشی در جریان است و تا کنون چند قرار موقت صادر شده، اما رای نهایی هنوز صادر نشده است.
مقامات اسرائیلی با عصبانیت شدیدی به حکم واکنش نشان داده و با هجمه سنگینی علیه دیوان لاهه و نهادهای بینالمللی دیگر آن را به «یهودیستیزی» متهم کردهاند.
این حکم هر چند پس از 14 ماه نسلکشی بیسابقه در غزه دیر صادر شده و بعید است به بهبودی سریع اوضاع در غزه کمک کند، اما در عین حال نخستین حکم بازداشت بینالمللی علیه دو مقام عالی رتبه اسرائیلی بوده و در ابعاد متعددی واجد اهمیت فراوانی است.
در مقایسه با دهها قطعنامه و حکم بینالمللی بر زمین مانده درباره اشغال اراضی فلسطینی و مسائل دیگری چون دیوار حائل، حکم دیرهنگام دادگاه و وارد کردن اتهاماتی سنگین و بیسابقه به رهبران آن را میتوان «طوفان و ضربهای قانونی» به چهره اسرائیل در دنیا و پیشرانی قوی برای شیفت پارادایمی در قبال آن در افکار عمومی جهان پنداشت.
در واقع، این حکم به مثابه محاکمه جهانی نتانیاهو و برآمدن تصویر فلسطین در جهان و فروریختن تصویری است که اسرائیل در طول بیش از 7 دهه درباره خود در جهان ساخته بود که بر اشغالگری و تعدی مستمر به حقوق ملتی دیگر سایه سنگینی انداخته بود.
اسرائیل همواره با کاربست اهرمهای نیرومند مالی و رسانهای، پیوند تاریخی با کانونهای قدرت در جهان، معرفی خود به عنوان تنها نظام توسعه یافته و دموکراتیکِ غربتبار در خاورمیانهِ دیکتاتورزدهِ شرقتبار و حربه «یهودیستیزی»، تصویری «متمدانه» و در عین حال «مظلوم» از خود در دنیا به ویژه در جهان غرب ساخته بود که شکستن آن امکانپذیر نبود، اما در همین یک سال و 2 ماه جنگ غزه با دستان خود با تحمیل این فاجعه انسانی و نسلکشی هر آنچه را در این 76 سال کاشته بود، بر باد فنا داد و آسیبی جبران ناپذیر به چهره و روایت اسرائیل در جهان وارد و روایت فلسطین را به شکل بیسابقهای به ویژه در جوامع غربی فربه کرد.
البته در کنار آن نیز جنگ غزه در سایه ناتوانی نهادهای بینالمللی در توقف این خشونت افسارگسیخته، نظم جهانی را در این مدت در برابر چالشهای جدی اخلاقی و قانونی قرار داده است؛ اما حکم دادگاه لاهه میتواند به بهبود اعتبار و جایگاه این نهادها کمک کند.
کما این که چنین حکمی متحدان اسرائیل را در صورت تداوم حمایت تسلیحاتی از آن پس از محکومیت به اتهام جنایت جنگی، در مظان بازخواست و در برابر محکی تاریخی برای اجرای این حکم و خودداری از ارسال اسلحه قرار میدهد. دستکم بر این اساس دیگر نتانیاهو آزادی عمل قانونی برای سفر به بیش از 120 کشور عضو دادگاه را نخواهد داشت و باید دید چه تعداد از این کشورها به آن پایبند خواهند بود.
امروز جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به این حکم، آن «الزامآور» خواند و بیشتر کشورهای اروپایی هم تاکنون از آن استقبال کردهاند. واقعیت هم این است که پس از این حکم، دفاع از اسرائیل برای متحدان و لابیهای آن دشوارتر از قبل خواهد بود.
ناگفته هم نماند که نتانیاهو و گالانت پس از تحویل خود به دادگاه، میتوانند در آنجا حاضر شده و از خود دفاع کنند و یا این که دیوان عالی اسرائیل اقدام به بازجویی و محاکمه هر دو به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت کند. اما بسیار بعید است که هیچکدام از این دو امر اتفاق بیفتد.
✍️#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
دیوان کیفری بینالمللی (دادگاه لاهه) امروز حکم جلب و بازداشت نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و یواو گالانت وزیر دفاع سابق آن را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از جمله استفاده از گرسنگی به عنوان سلاحی علیه مردم غزه صادر کرد.
در همین حال نیز، دعوای آفریقای جنوبی نزد دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) به اتهام نقض کنوانسیون نسلکشی در جریان است و تا کنون چند قرار موقت صادر شده، اما رای نهایی هنوز صادر نشده است.
مقامات اسرائیلی با عصبانیت شدیدی به حکم واکنش نشان داده و با هجمه سنگینی علیه دیوان لاهه و نهادهای بینالمللی دیگر آن را به «یهودیستیزی» متهم کردهاند.
این حکم هر چند پس از 14 ماه نسلکشی بیسابقه در غزه دیر صادر شده و بعید است به بهبودی سریع اوضاع در غزه کمک کند، اما در عین حال نخستین حکم بازداشت بینالمللی علیه دو مقام عالی رتبه اسرائیلی بوده و در ابعاد متعددی واجد اهمیت فراوانی است.
در مقایسه با دهها قطعنامه و حکم بینالمللی بر زمین مانده درباره اشغال اراضی فلسطینی و مسائل دیگری چون دیوار حائل، حکم دیرهنگام دادگاه و وارد کردن اتهاماتی سنگین و بیسابقه به رهبران آن را میتوان «طوفان و ضربهای قانونی» به چهره اسرائیل در دنیا و پیشرانی قوی برای شیفت پارادایمی در قبال آن در افکار عمومی جهان پنداشت.
در واقع، این حکم به مثابه محاکمه جهانی نتانیاهو و برآمدن تصویر فلسطین در جهان و فروریختن تصویری است که اسرائیل در طول بیش از 7 دهه درباره خود در جهان ساخته بود که بر اشغالگری و تعدی مستمر به حقوق ملتی دیگر سایه سنگینی انداخته بود.
اسرائیل همواره با کاربست اهرمهای نیرومند مالی و رسانهای، پیوند تاریخی با کانونهای قدرت در جهان، معرفی خود به عنوان تنها نظام توسعه یافته و دموکراتیکِ غربتبار در خاورمیانهِ دیکتاتورزدهِ شرقتبار و حربه «یهودیستیزی»، تصویری «متمدانه» و در عین حال «مظلوم» از خود در دنیا به ویژه در جهان غرب ساخته بود که شکستن آن امکانپذیر نبود، اما در همین یک سال و 2 ماه جنگ غزه با دستان خود با تحمیل این فاجعه انسانی و نسلکشی هر آنچه را در این 76 سال کاشته بود، بر باد فنا داد و آسیبی جبران ناپذیر به چهره و روایت اسرائیل در جهان وارد و روایت فلسطین را به شکل بیسابقهای به ویژه در جوامع غربی فربه کرد.
البته در کنار آن نیز جنگ غزه در سایه ناتوانی نهادهای بینالمللی در توقف این خشونت افسارگسیخته، نظم جهانی را در این مدت در برابر چالشهای جدی اخلاقی و قانونی قرار داده است؛ اما حکم دادگاه لاهه میتواند به بهبود اعتبار و جایگاه این نهادها کمک کند.
کما این که چنین حکمی متحدان اسرائیل را در صورت تداوم حمایت تسلیحاتی از آن پس از محکومیت به اتهام جنایت جنگی، در مظان بازخواست و در برابر محکی تاریخی برای اجرای این حکم و خودداری از ارسال اسلحه قرار میدهد. دستکم بر این اساس دیگر نتانیاهو آزادی عمل قانونی برای سفر به بیش از 120 کشور عضو دادگاه را نخواهد داشت و باید دید چه تعداد از این کشورها به آن پایبند خواهند بود.
امروز جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به این حکم، آن «الزامآور» خواند و بیشتر کشورهای اروپایی هم تاکنون از آن استقبال کردهاند. واقعیت هم این است که پس از این حکم، دفاع از اسرائیل برای متحدان و لابیهای آن دشوارتر از قبل خواهد بود.
ناگفته هم نماند که نتانیاهو و گالانت پس از تحویل خود به دادگاه، میتوانند در آنجا حاضر شده و از خود دفاع کنند و یا این که دیوان عالی اسرائیل اقدام به بازجویی و محاکمه هر دو به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت کند. اما بسیار بعید است که هیچکدام از این دو امر اتفاق بیفتد.
✍️#صابر_گلعنبری
🌐 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.iss.one/islahweb_k
Feqhi: t.iss.one/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79