ایران بوم
3.05K subscribers
8.43K photos
785 videos
419 files
4.81K links
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
Download Telegram
بانو هما ارژنگی (شاعر، ترانه سرا، نویسنده، مترجم، پژوهشگر)
 
بانو هما ارژنگی (٢٩ دی ماه  ١٣٢٢)، فرزند نگارگر پرآوازه «رسام ارژنگی» در تهران و در خانواده‌ای هنرمند دیده به گیتی گشود. بانو هما ارژنگی، در خانواده‌‌ای چشم به جهان هستی گشود که عشق به ایران، پاس داشت فرهنگ گران‌سنگ ایران زمین، مهر به زبان فارسی و به خطهٔ آذربایجان که ریشه در آن داشت، سنت بود و میراث. نیای بزرگش «میرک» نقاش نام‌آور دوران صفوی است.

پدرش استاد رسام ارژنگی نیز از همین میراث بهره گرفته بود و باهمین سنت پرورش یافته بود. از این رو، از پای تا سر، آکنده از عشق ایران بود.

هما نیز مانند پدرش، ستایش‌گر ایران است و شاعر افتخارات این سرزمین کهن و این تاریخ پرفراز و نشیب.

شعرهای میهنی «هما»، نه تنها در میان شعردوستان، نسل امروز بلکه در گستره‌ی تاریخ ایران زمین، برجسته، ماندگار و پایدار است.

دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/646-bano-homa-arjangi.html

@iranboom_ir
🔺قهرمانان وطن

♦️ ۳۰ دی ماه، ششمین سالگرد شهادت جمعی از آتش‌نشانان در حادثه "ساختمان پلاسکو" گرامی باد

@iranboom_ir
کاشی زرین فام ستاره ایی شکل با نقش شتر و خط نسخ، قرن ۷ هجری: موزه دوران اسلامی، موزه ملی ایران (یکی از اشیا برگزیده نمایشگاه ۱۴ قرن هنر و تمدن ایران در دوران اسلامی، از موزه ملی ایران)

@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #موسیقی فیلم | «چهارراه استانبول» روایتی از یک فاجعه

🔹«چهارراه استانبول» فیلمی به کارگردانی مصطفی کیایی و آهنگسازی آرمان موسی‌پور است. این فیلم با نگاهی متفاوت به حادثه تلخ آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو ساخته شد. / ایسنا

@iranboom_ir
Golnar
Ali Zand Vakili
🎼قطعه «گلنار»

با صدای علی زندوکیلی
آهنگساز: مجید وفادار
شاعر: كریم فکور
اين قطعه سال ٩٤ توسط زندوکیلی بازخوانی شده و نسخه اصلی آن در دهه ٣٠ توسط داریوش رفیعی اجرا شده است.

@iranboom_ir
ستاره‌سوختگان قدردان یکدیگرند - به پاس خدمات فرهنگی استاد دکتر نصرالله پورجوادی

دکتر اصغر دادبه

استاد فلسفه کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق‌شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد!
«حافظ»

دکتر نصرالله پورجوادی را سال‌هاست که می‌شناسم. از بهار 1348 خورشیدی که او و من و نیز تنی چند از جوانان آن روزگاران، که امروز همه می‌توانیم از دوستی چهل‌وچند ساله خود با یکدیگر سخن بگوییم، به خدمت سربازی رفتیم. غیر از او و من یاران دیگر، که جمله از مشاهیر علم و ادبند، اینانند: بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی، سعید حمیدیان، حسن انوشه و... البته او پس از گذراندن چند هفته دوره آموزش نظامی رفت و ما ماندیم تا همچنان سربازی کنیم. حکایت گروهانی که در آن بودیم و شماری از «علما» نیز در آن بودند و ماجرای «تراشیدن و نتراشیدن ریش» و حکایت‌های دیگر هم شنیدنی است؛ حکایتی که بهاءالدین خرمشاهی بخشی از آن را با نگاه ویژه خود نوشته است و من نیز آرزو می‌کنم تا روزی، روزگاری فرصتی به دست افتد و گزارشی از آن را با نگاه خود بنویسم... باری قصه شیرین دوستی‌های چهل‌وچند ساله من و پورجوادی و دیگر یاران سربازی اینگونه آغاز شد و تا امروز ادامه یافت. پس از خدمت سربازی هر یک از یاران سر خویش گرفتند و پی کار خود رفتند؛ کاری که جز تعلیم و تعلم و تحقیق نبود... سالی چند گذشت و در این سال‌ها هرکس هرچه باید در تکمیل تحصیلات بخواند خواند و هر مدرکی که باید بگیرد گرفت، من و او نیز چنین کردیم، در حالی که خیلی هم از یکدیگر خبر نداشتیم. انقلاب که شد دوباره یکدیگر را در «کمیته تالیف و ترجمه» که بعدها «مرکز نشر دانشگاهی» نام گرفت، دیدیم. اکنون یاران روزگار سربازی همه معلم و استاد بودند یا محقق در نهادهای پژوهشی. من معلم دانشگاه علامه بودم و او- دکتر پورجوادی- استاد دانشگاه تهران. در این یادداشت کوتاه کارنامه درخشان او را از نظر می‌گذرانیم. در کارنامه او، به‌طور کلی، دو عنوان دیده می‌شود: تعلیم و تحقیق؛ مدیریت.

1-تعلیم و تعلم و تحقیق: پورجوادی که در آمریکا فلسفه خوانده بود و با روش علمی و نگرش فلسفی خردمندان آن دیار آشنایی داشت، این آشنایی از یک‌سو و علاقه به عرفان و جهان‌بینی عرفانی از سوی دیگر او را متوجه فلسفه ایرانی- اسلامی کرد و از محضر استادانی که به صورت سنتی، اما با شناخت کامل به تدریس متون فلسفی اسلامی- ایرانی می‌پرداختند (مثل استاد مرحوم جواد مصلح) تا محضر استادانی که با نگاهی نو به تدریس این متون توجه می‌کردند (مثل زنده‌یاد پروفسور ایزوتسو) بهره‌ها برد و با دیدگاهی که اکنون و در پی این جست‌وجوگری‌ها به دست آورده بود به متون ادبی- عرفانی فارسی نیز روی آورد و غیر از تصحیح برخی از متون عرفانی و فلسفی از جمله بحرالحقیقه احمد غزالی و لغت موران از شیخ اشراق، آثاری چون «زبان حال» (مناظره‌ها در ادبیات فارسی)؛ «شعر و شرع» (بحثی در فلسفه شعر از دیدگاه عطار) و همانندان آنها پدید آورد. اهمیت این آثار در آن است که همگی در معرفی و تبیین «حکمت ایرانی» است؛ حکمت اشراق که عمری به درازای تاریخ فرهنگ و تمدن ایران دارد. دکتر پورجوادی آنچه نوشته است یا دست‌کم غالب نوشته‌هایش در جهت معرفی و تبیین حکمتی است که از جمله بنیادهای هویت ملی ماست؛ حکمتی الهی که مهر تایید اسلام را با خود و بر خود دارد. حتی اثری چون «درآمدی به فلسفه افلوطین» نیز در جهت فهم و تبیین همین حکمت است که افلوطین فلسفه خود را بر اساس فلسفه افلاطون بنا نهاد که آن نیز فلسفه‌ای است متاثر از اندیشه‌های ایرانی. این را هم بگویم که «درآمدی به فلسفه افلوطین» زمانی تالیف شد که هنوز انشادهای افلوطین به‌وسیله زنده‌یاد لطفی ترجمه نشده بود و توجه دکتر پورجوادی به ادبیات فارسی، به‌ویژه ادبیات عرفانی نیز حاصل تلاش او برای دستیابی به حکمت ایرانی و تبیین و معرفی این حکمت است که او می‌داند اولا، جوینده حکمت ایرانی سخت به متون ادب نیازمند است و بسا نکته‌ها و نظریه‌ها را در این متون بتوان یافت که در متون فلسفی یافت نمی‌شود؛ ثانیا، متون ادبی- عرفانی فارسی اگر به لحاظ زبان و بیان جنبه ادبی دارند به لحاظ محتوا متون حکمی به‌شمار می‌آیند. دفاع پورجوادی از فرهنگ الهی و ارجمند ایران در آثار خویش و نیز در مقاله‌هایی که به‌ویژه در «نشر دانش» نوشت و بسیاری از بی‌مهری‌ها و حتی مخاطرات را به جان خرید در نگاه معلمانی چون من که با همه وجود بر این باوریم که زنده بودن یک ملت یعنی زنده بودن زبان ملی و فرهنگ ملی آن ملت، چیزی بالاتر از آن است که بگویم درخور تحسین است که نه‌فقط درخور تحسین است که درس است و سرمشق است

دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9820-setare-sokhtegan-ghadran-yekdigarand.html

@iranboom_ir
به مناسبت سالروز درگذشت استاد ابوالحسن نجفی
«ابوالحسن نجفی»، مترجم و زبان‌شناس برجسته ایرانی

https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-

@iranboom_ir
به مناسبت سالروز درگذشت استاد ابوالحسن نجفی
https://t.iss.one/iranboom_ir/37478
 
دوم بهمن ماه سالروز درگذشت استاد ابوالحسن نجفی، عضو فقید پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. وی در سال ۱۳۶۹ به عنوان عضو پیوستۀ فرهنگستان برگزیده شد و از سال ۱۳۸۳ نیز مدیریت گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را بر عهده داشت. مهم‌ترین بخش فعالیت‌های ادبی و علمی او در حوزه ترجمه متون ادبی، ویرایش، زبان‌شناسی و وزن شعر فارسی بود. او یکی از دقیق‌ترین دایره‌ها برای طبقه‌بندی وزن شعر فارسی را تدوین کرده که به دایره نجفی معروف است.

برخی از آثار تألیفی استاد عبارتند از: مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، وظیفۀ ادبیات، غلط ننویسیم (فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی) و فرهنگ فارسی عامیانه. وی همچنین ترجمه‌های متعددی دارد که برخی از آن‌هاست: شازده‌کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)، شیطان و خدا (ژان پل سارتر)، گوشه‌نشینان آلتونا (ژان پل سارتر)، ضدخاطرات (آندره مالرو)، خانوادۀ تیبو (روژه مارتن دوگار)، بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه، بچه‌های کوچک قرن (کریستیان روشفور)، شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)، کالیگولا (آلبر کامو)، ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)، استاد تاران (آرتور آدامُف)، همان طور که بوده‌ایم (آرتور آدامُف)، پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند (رومن گاری)، ژان پل سارتر (هِنری پیر)، دربارۀ نمایش (ژان پل سارتر)، نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)، نویسندگان معاصر فرانسه (برگزیدۀ داستان‌های کوتاه)، وعده‌گاه شیر بلفور (ژیل پرو)، عیش و نیستی (تیری مونیه) و گم‌گشته (ژیل پرو).
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-dar-gozasht-9411.html



زبان فارسی گنجینهٔ امثال است
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/4807-zaban-farsi-ganjine-amsal-ast.html


آیا زبان فارسی در خطر است؟
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/13619-aya-zaban-farsi-dar-khatar-ast.html


جشن‌نامه‌ای در نکوداشت یک فارسی‌نویس طرفه‌کار
به کوشش: امید طبیب‌زاده
چاپ اول: ۱۳۹۰
۷۲۶ صفحه
ناشر: انتشارات نیلوفر
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/4114-jashn-nameh-nekodasht-abolhasan-najafi.html


فاعلِ جمع و فعلِ مفرد در زبان فارسی
نوشتۀ مجتبی مینوی
ترجمۀ ابوالحسن نجفی
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12235-fael-jam-mofrad-dar-zaban-farsi.html


«ابوالحسن نجفی»، مترجم و زبان‌شناس برجسته ایرانی
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-dar-gozasht-9411.html


حذف حرف اضافه
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12908-hazf-harf-ezafe.html


گلدان توسط بچه شکسته شد
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12289-goldan-tavasot-bache-shekaste-shod.html


اهدای کتابخانه ابوالحسن نجفی به فرهنگستان زبان
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/16225-khabar-941216-006.html


انتقاد ابوالحسن نجفی از رواج اغلاط فارسی در رسانه‌ها
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/8365-enteghad-jajafi-az-ravaj-aghlat.html


https://telegram.me/iranboom_ir
ایران بوم
آثاری از شادروان دکتر کریم مجتهدی ... @iranboom_ir
دکتر کریم مجتهدی (۱۰ شهریور ۱۳۰۹ – ۲۵ دی ۱۴۰۲) فیلسوف ایرانی و استاد تمام بازنشستهٔ گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران بود. او سهم به‌سزایی در رشد پژوهش‌های فلسفی در ایران داشته‌است. وی علاوه بر دانشگاه تهران، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و همچنین عضو همکار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بود. او در همایش چهره‌های ماندگار ایران به عنوان چهرهٔ ماندگار فلسفه شناخته شد و در سال ۱۴۰۰ به عنوان دانشمند برتر، برنده جایزه البرز شد.

«فلسفه نقادی کانت»، «فلسفه در قرون وسطی»، «فلسفه تاریخ»، «دکارت و فلسفه او»، «پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل»، «دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر»، «سیدجمال‌الدین اسدآبادی و تفکر جدید»، «فلسفه و تجدد»، «نگاهی به فلسفه‌های جدید و معاصر در جهان غرب» (مجموعه مقالات)، «درباره هگل و فلسفه او» (مجموعه مقالات)، «فلسفه و فرهنگ»، «داستایفسکی: آثار و افکار»، «افکار کانت»، «آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب»، «مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی، ملاصدرا» (ترجمه)،  «فلسفه و غرب» (مجموعه مقالات)، «فلسفه در آلمان»، «چند بحث کوتاه فلسفی»، «مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی»، «افکار هگل»، «لایب‌نیتس و مفسران فلسفه او»، «فلسفه در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب»، «سهروردی و افکار او» (تأملی در منابع فلسفه اشراق)، «افلاطونیان متأخر» (از ادریوس تا ویکتور کوزن)، «منطق از نظرگاه هگل» و «فیلسوف دانشجو است» از جمله آثار منتشرشده این متفکر ایرانی هستند.

https://t.iss.one/iranboom_ir/42680
شادروان ابوالحسن نجفی در جمع حلقه ادبی جنگ اصفهان

https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-dar-gozasht-9411.html

@iranboom_ir
«ابوالحسن نجفی»، مترجم و زبان‌شناس برجسته ایرانی

ابوالحسن نجفی زبان‌شناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. مهم‌ترین بخش فعالیت‌های ادبی و علمی او در حوزه ترجمه متون ادبی، ویرایش، زبان‌شناسی و وزن شعر فارسی بود. او یکی از دقیق‌ترین دایره‌ها برای طبقه‌بندی وزن شعر فارسی را تدوین کرده که به دایره نجفی معروف است.
در تاریخ فرهنگ و هنر ایران بزرگانی هستند که حجم آثار و تالیفاتشان بیش از عمر مفیدی است که برای یک اندیشمند تصور می‌شود و بی‌شک ابوالحسن نجفی یکی از آنان است. نگاهی به کارنامه پژوهش‌ها و تالیفات و ترجمه‌های ابوالحسن نجفی بی‌شک این مسئله را مشخص می‌کند.

اهمیّت و مقام انسان فرهنگی را باید در سهمی دانست که در پیشرفت فرهنگ مملکت خود داشته است، از خلاقیّت گرفته تا تعلیم و تبادل‌های فرهنگی و تشویق جوانان و راهنمایی‌های سازنده و میراثی که از خود به جا نهاده است. در مورد آقای نجفی به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنم، کوتاه:

۱. «فرهنگ فارسی عامیانه» آقای نجفی که طی بالغ بر بیست سال کار مداوم فراهم آورده‌اند، با اسلوب‌ترین و روشمندترین فرهنگی است که تاکنون در زبان فارسی در این موضوع داشته‌ایم؛

٢. ترجمه‌هایی که به‌قول زنده‌یاد محمد قاضی ‌گل سرسبد ترجمه‌ها از فرانسه به فارسی است؛

٣. اولین پایه‌گذار ویرایش علمی و فنی در ایران. ویرایشگری در انتشارات فرانکلین، ادامه کار آقای نجفی در انتشارات نیل بود نه پایه‌گذاری آن؛

٤. پرورش‌دهنده نویسندگان فراوانی که بهرام صادقی و تقی مدرسی و هوشنگ گلشیری تنها مشهورترین آنها هستند؛

٥. معرف صادق و امین بسیاری از بهترین چهره‌های داستان‌نویسی فرانسه در ایران؛

٦. تألیف کتاب «مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن» که تاکنون بیش از ده چاپ از آن منتشر شده است؛

٧. تألیف کتاب «غلط ننویسیم» که حساب چاپ‌های آن از دست من در رفته، اما می‌دانم آقای نجفی برای ویرایش دوم آن مطالب فراوانی فراهم آورده‌اند که حجم کتاب را سه برابر می‌کند و به گفته ایشان کتابی می‌شود کاملا متفاوت؛ با تغییرهایی در مواضع قبلی آقای نجفی؛

٨. و از همه مهم‌تر کشف‌ها و ابداع‌های اوست در عروض فارسی. آقای نجفی عروض فارسی را بر پایه علمی تازه‌ای بنیاد نهاد و انقلابی در عروض فارسی پدید آورد که موضوع پژوهش‌های بدیع فراوان شد. متن این پژوهش‌ها را می‌توانید در مجموعه‌مقاله‌های آخرین سمینار عروض پیدا کنید.
...

در بازگشت به ایران او به حلقه ادبی جنگ اصفهان پیوست و از شماره سوم مجله جنگ اصفهان با آن همکاری کرد. مجله‌ای که بعدها از دل آن نام‌های بزرگی چون بهرام صادقی، محمد حقوقی و هوشنگ گلشیری در آسمان ادبیات ایران درخشیدند. نجفی همچنین تا سال ۱۳۴۹ در گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به تدریس مشغول بود. در مهرماه سال ۱۳۴۹، به تهران آمد و کار در مؤسسه فرانکلین را آغاز کرد. در همین حال، به عنوان استاد مدعو در گروه زبان‌شناسی دانشگاه تهران تدریس می‌کرد. از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷، در کار سرپرستی، تنظیم و ویرایش متون برای دانشگاه آزاد ایران شرکت داشت و در همین زمان کتاب مبانی زبان‌شناسی را تألیف کرد. ابوالحسن نجفی در سال ۱۳۶۹ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و در سال ۱۳۸۳ مدیر گروه ادبیات تطبیقی شده است. انتشار شش ماه یک بارِ مجله ادبیات تطبیقی با مقالات، گزارش‌ها و نقدهایی در این حوزه، از فعالیت‌های این بخش است که زیر نظر ابوالحسن نجفی و با نظارت او انجام می‌شدند. پیش از ایشان، دکتر جواد حدیدی مدیریت بخش ادبیات تطبیقی را بر عهده داشت، و ابوالحسن نجفی در این بخش با ایشان همکاری می‌کرد.

آثار تالیفی او، «مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «وظیفه ادبیات»، «غلط ننویسیم (فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی)» و «فرهنگ فارسی عامیانه» است. نجفی همچنین ترجمه‌های متعددی دارد که این عنوان‌ها هستند: شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «شیطان و خدا» (ژان پل سارتر)، گوشه‌نشینان آلتونا (ژان پل سارتر)، ضدخاطرات (آندره مالرو)، خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)، بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه، بچه‌های کوچک قرن (کریستیان روشفور)، شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)، کالیگولا (آلبر کامو)، ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)، استادکاران (آرتور آدامُف)، همان طور که بوده‌ایم (آرتور آدامُف)، پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند (رومن گاری)، ژان پل سارتر (هِنری پیر)، درباره نمایش (ژان پل سارتر)، نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)، نویسندگان معاصر فرانسه (برگزیده داستان‌های کوتاه)، وعده‌گاه شیر بلفور (ژیل پرو)، عیش و نیستی (تیری مونیه) و گم‌گشته (ژیل پرو).

دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-dar-gozasht-9411.html

@iranboom_ir
برای جشنِ سپندِ «بهمنگان» - سروده  سوشیانت

به روزِ دُیُّمین از ماهِ بهمن/همه گیسو پریشانْ پاکدامن

گرفتند مردمان با رود و با چنگ/یکی جشنِ بزرگِ رنگ و وارنگ

وُرا خوانند « بهمنگان » به شادی/خداوندا جهان از غم براندی

همان « بهمنجه » نیک و گرامی/در آن با ساز و با دفْ خوش خرامی

برایِ پایشِ اندیشه یِ نیک/فراری دادنِ پندارِ تاریک

همان « آکومن » دُژخویِ بدْ رای/ندارد در « گُروتْمانِ » سِپندْ جای

بُوَد « بهمن » دلیر و پایْ درکار/ برایِ تازِشِ « آکویِ » بدکار

چُنانْ « اَمْشاسْپَندِ » گُردٍ پیگیر/برایِ پایِشِ بُرنا و هم پیر

نَمیرانند هرگز ایٖچ جاندار/چه خوش باشد شکارش یا که مُردار

که مرگ آوردنِ جاندارِ سودْ دِه/بُوَد اهریمنی پایانِ آن بِه

خداوندا به جانِ « گاوِ یکتا »/ و آن « امشاسپندِ » نیک و دانا

همه مرد و زنِ این سرزمین را/ و فرهنگ و فَرِ ایرانْ زمین را

نگهداری کن و جاوید دارَش/به پاسِ « بهمنِ » امیدوارش


بهمن : امشاسپند ( فرشته ) اهورایی که خویشکاری اش پشتیبانی از جانداران سودمند است و به چم ( معنای ) اندیشه ی نیک میباشد
اکومن : دیو اندیشه ی بد هست و در نبرد با بهمن
گروتمان : بهشت
گاو یکتا : گونه ی نخستین جانداران که خداوند در نخست آفرید
بهمنجه : همان بهمنگان است به روز دوم ( بهمن روز ) از ماه بهمن است. [...]

@iranboom_ir
دوم بهمن ماه، روز جشن بهمن‌گان است.
جشن بهمن‌گان بر ملت بزرگوار ایران همایون و فرخنده باد.
https://drshahinsepanta.blogsky.com/1389/11/02/post-521/

@iranboom_ir
«عارف»، زبان آتشین ایرانخواهان - ۱

نادره بدیعی
@iranboom_ir

هر آن سری که  ندارد، سر وطن خواهی
امید آن که شود سرنگون،  که سر بار است

در میان بزرگان مشروطیت ایران که نامشان جاودان است، نام عارف قزوینی خوش میدرخشد.
عارف در یادداشت‏های خود پیرامون زندگی ‏اش مینویسد: «اسمم ابوالقاسم، تولدم در قزوین (۱۳۰۰) پدرم ملاهادی وکیل است»1
و در پایان زندگی نامه اش مینویسد: «وجدان خودم را که به پاکی او از هر جهت اطمینان دارم به شهادت می‏طلبم که از وقتی که داخل مشروطه طلبی و آزادی خواهی شدم تا این ساعت که بیست ونهم شهر رمضان ۱۳۴۱(قمری) است از خوشی دنیا خود را محروم و از همه چیز صرفنظر کردم».2
عارف قزوینی، نخست نزد میرزاحسین واعظ که مردی ادیب و فاضل بود و سپس نزد استاد خرازی به آموزش، علوم دینی، خوشنویسی، موسیقی پرداخته بود، پس از پدید آمدن جنبش مشروطه به آزادی خواهان پیوست و با سرودن شعرها و ترانه ‏های ملی - میهنی، آتش میهن خواهای و ایرانپرستی را در دل‏های گرم جانبازان راه سرافرازی ایران دامن زد:

پیام دوشم از پیر میفروش آمد
بنوش باده که یک ملتی بهوش آمد
هزار پرده ز ایران درید استبداد
هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد
ز خاک پاک شهیدان راه آزادی
بببین که خون سیاوش چسان بجوش آمد
کسی که او به سفارت پی، امیدی رفت
دهید مژده که لال و کر وخموش آمد

در غزلی دیگر با نگرش بر بی سامانی ایران و بویژه زنان و بانوان ایرانی سروده است

ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است
مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است
فکری ای هم وطنان در پی آزادی خویش
بنمایید که هرکس نکند مثل من است
خانه ای کو شود از دست اجانب آباد
ز اشک ویران کنش، آن خانه که بیت الحزن است
جامه ای کو نشود غرقه بخون بهر وطن
بدر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است
جامه زن بتن اولی‏ تر اگر آید غیر
زآنکه بیچاره در این مملکت امروز زن است
آن کسی را که در این ملک، سلیمان کردیم
ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است

در پیش گفتار کتاب «عارف شاعر مردم» آمده است

«عارف قزوینی در آغاز کار ادبی خود از درک اهمیت وقایع سیاسی بسیار دور بود... ولی زندگی خلاقه عارف با آغاز وقایع انقلابی در مسیرتحولی قاطع قرار گرفت، در اینجاست که او بمثابه یک شاعر ملی، یک میهن پرست، یک مبارز راه سعادت و استقلال وطن و رهایی مردم از ستم اسارتگران خودی و بیگانه به مجاهدت برمیخزید، در همین سالهاست که عارف به شکل مدافع آتشین آزادی زنان، آموزش و پرورش ملی ودشمن سرسخت مرتجعین ظهور می‏کند.3

سپاه عشق تو ملک وجود ویران کرد
بنای هستی عمرم بخاک یکسان کرد
خدا چو طره زلفت کند پریشانش
کسیکه مملکت و ملتی پریشان کرد
الهی آنکه به تنگ آید و دچار شود
هرآن کسی که خیانت به ملک ساسان کرد
به اردشیر غیور دراز دست بگوی
که خصم، ملک ترا جزو انگلستان کرد

درباره دانش اندوزی و آموزش و پرورش میگوید

صد پسر سام بگیتی اگر آرد تنها
تربیت آنکه ز سیمرغ بگیرد زال است
سعی جز در پی تکمیل معارف غلط است
ملت جاهل محکوم به اضمحلال است
مستقل نیست دو کس در سریک رای ولی
سر هر برزن و کو، صحبت استقلال است
تا بداخلاقی و اشرافی فرمانفرماست
تا ابد حالت ایران بهمین منوال است

عارف بجز از سروده‏ های ملی و مهین که درباره ایران و راه آینده آن سروده است، در اندوه بزرگان و میهن پرستان ایرانی که بکینه بیگانه یا بیگانه پرستان دچار میشدند نیز سروده ‏های بسیار دارد، از جمله درباره کلنک محمدتقی خان پسیان که به اشاره قوام السلطنه، نوشه جاوید نوشید، سروده است:

زنده به خونخواهیت هزار سایاووش
گردد از آن قطره خون که از تو زند جوش
عشق به ایران بخون کشیدت و این خون
کی کند ایرانی ارکس است فراموش؟
دارد اگر پاس قدر خون تو زیبد
گردد ایران هزار سال سیه پوش

و در جای دیگر میگوید

میانه سر و همسر، کسیکه از سر خویش
گذشت، بگذرد از هرچه جز ز کشور خویش
تنم فدایی سر دادگستری کز خون
هزار نقش وطن کرد زیب پیکر خویش

عارف قزوینی چنانکه از سروده ‏هایش برمیآید بیش از هرچیز به ایران و سپس به «فرمانروایی ملت» باور داشت و بر این نگرش استوار بود که حکومت از آن ملت است» و این اندیشه در اثر جنبش بزرگ مشروطیت، به گونه ای آگاه در میان مردم روان گشته بود. زیرا، میهن پرستی و اندیشه ی ناسوینالیزیم جوششی از درون خون هر ملت است که پس از گردآوری بدست اندیشه مندان و با نگرش بر فرهنگ ملی، اندیشه ناسیونالیزیم هر ملت بگونه یک دانش و یک «مکتب علمی» رخ می‏نماید و زیر ساخت دگرگونی‏های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میگردد.
 عارف با اشاره بر فرمانرایی ملت‏ها در هر زمان و در هر مکان، میگوید:

به مرم اینهمه بیداد شد ز مرکز داد
زدیم تیشه بر این ریشه هرچه باداباد
از این اساس غلط این بنای پایه براب
نتیجه نیست به تعمیر این خراب آباد

https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/2628-aaref-ghazvini-zaban-irankhahan.html
«عارف»، زبان آتشین ایرانخواهان - ۲

نادره بدیعی
@iranboom_ir

همیشه مالک این ملک ملت است که داد
سند بدست فریدون، قباله دست قباد
بزور بازوی جمهور بود کز ضحاک
گرفت داد دل خلق، کاوه حداد
خرابه کشور مارا کسی که باعث شد
از این سپس شود آباد خانه اش بر باد

 

عارف: آغازگر ترانه ‏های میهنی

«هنگامی در آغاز مشروطیت ملت ایران علیه ننگها و ریزه خواریهای از خوان بیگانه بپا میخیزد، فریاد این بجان‏آمدگی مردم ستم کشیده و اسیر دستهای بیگانه شده، عارف قزوینی است که با ترانه‏ های مهیج ناسیونالیستی خود بر انقلاب دامن زد و با این دگرگونی نیز در ادبیات هذگین ایران راه یافت و امروزه عارف قزوینی را مبتکر ترانه ‏های ملی و میهنی می‏شناسیم».4

هنگام می ‏وفصل گل و گشت چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ وزغن شد
از ابر کرم خطه ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من، مرغ قفس بهر وطن شد
چه کج رفتاری این چرخ
چه بدکرداری این چرخه
سرکین داری ای چرخ
نه دین دای نه آئین داری این چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
در ماتم سرود قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چون من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری این چرخ
چه بدکرداری این چرخه
سرکین داری ای چرخ
نه دین دای نه آئین داری این چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند بسرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند بیک خانه ویران
یا رب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری این چرخ
چه بدکرداری این چرخه
سرکین داری ای چرخ
نه دین دای نه آئین داری این چرخ

«عارف... برای اولین بار مضامین و افکار میهن پرستانه را وارد ترانه کرد و به علت این که همزمان با انقلاب مشروطه خواهی و پیدایش افکار نو در ایران آن روز بود. از این تحولات فکری وسیاسی بسیار مایه گرفتند که بازتاب این دگرگونیهای در ترانه‏ها و اشعارش هویداست. خود عارف در دیوانش میگوید اگر من هیچ خدمتی به... ادبیات ایران نکرده باشم وقتی تصنیف‏های وطنی ساختم که ایرانی از هر ده هزار نفر یک نفر نمی دانست وطن یعنی چه؟ تنها تصور می‏کردند وطن شهر یا دهی است که انسان در آنجا متولد شده.»5

در ص 389 دیوان عارف درباره ترانه آذربایجان عارف آمده است
«آذربایجان برای آزادی و آبادی ایران ثقه الاسلامها، خیابانی‏ها، کلنل‏ها قربانی داده است و خواهد داد ایران نیز باید این فرزند خلف را دست حمایت بر سرش نهد و هر ایرانی برای دلدادن به آذربایجان فداکار در خواندن این تصنیف موثر با عارف هم آواز باشد».6

جان برخی آذربایجان باد
این مهد زردشت مهد امان باد
کلید ایران تو، شهید ایران تو امید ایران تو
درود بر روانت از روان پاکان باد از نیاکان باد

پس از آنچه گذشت نکته دیگری هست که میبایست بآن اشاره رود و آن این است که: در کنار مقامت‏ها و مبارزات باید از یک خصلت غریزی مردم میهن خود یاد نمائیم که آزادی و آزادی خواهی است که از دیرباز جزء فرهنگ ایران بوده». و بهمین سبب است که در شعر عارف وترانه‏ های او این روح آزادگی و آزادیخواهی را بگونه ای ناب و ژرف می‏یابیم.

ای دیده خون ببار که یک ملتی بخواب
رفته است و من دو دیده بیدارم آرزوست
ایران خوابتر ز دو چشم تو ای صنم
اصلاح کار تو از تو درین کارم آرزوست
بیدار هر که گشت در ایران رود یدار
بیدار و زندگانی بی «دارم» آرزوست
ایران فدای بوالهوسی‏های خائنان
گر دیده یک قشون فداکارم آرزوست
تجدید عهد دوره سلطان حسین گشت
یکمرد نو، چو نادر سردارم آرزوست

درباره زنان و آزادیخواهی آنان سروده است
خرابه ای شده ای ایران و مسکن دزدان
کنم چه چاره که اینجا پناهگاه من است
اگر چه عشق وطن می‏کشد مرا اما
خوشم به مرگ که ایندوست خیرخواه من است
حقوق خویش ز مردان اگر زنان گیرند
در این میان من و یکدست زن، سپاه من است

سخن را با سرود «عشق آذربایجان» عارف به پایان میبریم که این خاک، سر «ایران» است و این سر همیشه سبز باد که فرزندانش در راه ایران و برای ایران جان باخته اند و خواهند باخت.

چه آذرها بجان از عشق آذربایجان دارم
من این آتش خریدارش بجانم تا که جان دارم
پرستشگاهم این آتش بود گو هستیم سوزد
که اش ز آتشکده زردشت در این دودمان دارم
به بی پروایی من کس در این آتش نمی سوزد
مرا پروانه چون پروانه کی پروای جان دارم
مرا قومیت از زرتشت و گشتاسب بود محکم
به پیشانی باز این فخر از پیشینیان دارم...


پی نوشت:
(1) دیوان عارف قزوینی- به اهتمام سیف آزاد- امیرکبیر صفحه 64
(2) همان، ص166
(3)عارف، شاعر مردم، ک.گ.گامین، برگردان غلامحسین متین، انتشارات آبان ص 9
(4) ادبیات آهنگین ایران، نوشته نادره بدیعی، انتشارات روشنفکر، ص 95
(5) همان، ص 97
(6) دیوان عارف ص 389

https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/2628-aaref-ghazvini-zaban-irankhahan.html


https://telegram.me/joinchat/BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
انتشار نامه‌های عارف قزوینی به کوشش مهدی نورمحمدی توسط انتشارات نگاه
https://www.iranboom.ir/images/gonagon/001/ketab-name-aref-ghazvin-910922.jpg

این کتاب، دربرگیرندۀ 54 نامه از عارف قزوینی است که طی سال‌های 1301 تا 1312 خورشیدی برای شخصیت‌های ادبی و سیاسی و دوستان نزدیک خود فرستاده است. در این نامه‌ها که برخی از آن‌ها برای اولین بار منتشر می‌شوند، دربارۀ شخصیت‌هایی چون قوام السلطنه، وثوق الدوله، فرمانفرما، رضا شاه، تقی زاده، ملک الشعرای بهار، وحید دستگردی، احمد کسروی، کلنل محمد تقی خان پسیان، ایرج میرزا، غمام همدانی، رعدی آذرخشی و تعداد دیگری از رجال ادبی و سیاسی عصر مشروطیت و اوایل عصر پهلوی اظهار نظر شده است که به همین خاطر می‌توان آن را یکی از منابع مفید برای شناخت اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوران محسوب کرد.

همچنین خواندن این نامه‌ها، اطلاعات مفیدی در خصوص حالات روحی و جسمی عارف در اواخر عمر در اختیار خواننده می‌گذارد. نامه‌های یاد شده بر اساس تاریخ فرستاده شدن آن ها به چاپ رسیده و گردآورنده برای برخی از آن ها توضیحاتی نیز ارائه نموده است. پایان کتاب نیز به اسناد و عکس‌ها اختصاص دارد. در این قسمت، برای اولین بار عکس جیران، خدمتکار عارف که در سال‌های پایانی عمر عارف در همدان با او زندگی می کرد به چاپ رسیده است.

این کتاب، پنجمین کتابی است که مهدی نورمحمدی دربارۀ عارف قزوینی به چاپ رسانده است. وی پیش از این، کتاب‌های عارف قزوینی نغمه سرای ملی ایران (انتشارات عبیدزاکانی 1378)، دیوان عارف قزوینی (انتشارات سنایی 1381)، خاطرات عارف قزوینی با مقدمۀ استاد ایرج افشار (انتشارات سخن 1388) و دیوان عارف قزوینی به همراه اشعار چاپ نشده (انتشارات سخن 1389) را به چاپ رسانده بود.

https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/8737-name-aref-ghazvini.html


https://telegram.me/joinchat/BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA