من
پرندهای را میشناختم
که یک روز صبح
همراه آفتاب آمد
و یک روز صبح
بی آن که آفتاب غروب کند
غروب کرد.
این حکایت همه ماست:
غروب میکنیم؛
دیر یا زود
پیر یا جوان.
مهم این است که جاری باشیم؛
درست مثل رود.
رود که باشی
مرگ معنا ندارد
و تو
در رگِ زندگیِ طبیعت
راه میروی.
من رودخانهای را میشناختم
که آمدنش را آغازی نبود؛
و گرچه همیشه میرفت
اما
هیچگاه رفتنی نبود.
او
اکنون
در همه ما جریان دارد
و طبیعتِ جامعه ما
چه آنهایی که با ریاضیات مأنوساند
یا دیگرانی که میانه خوبی ندارند
جریانِ بزرگی او را میدانند
و به خروشان بودنش
افتخار میکنند.
من
دلتنگ رودخانهای هستم
که گرچه میرود
اما
هیچگاه رفتنی نیست.
مجید میرزاوزیری
پرندهای را میشناختم
که یک روز صبح
همراه آفتاب آمد
و یک روز صبح
بی آن که آفتاب غروب کند
غروب کرد.
این حکایت همه ماست:
غروب میکنیم؛
دیر یا زود
پیر یا جوان.
مهم این است که جاری باشیم؛
درست مثل رود.
رود که باشی
مرگ معنا ندارد
و تو
در رگِ زندگیِ طبیعت
راه میروی.
من رودخانهای را میشناختم
که آمدنش را آغازی نبود؛
و گرچه همیشه میرفت
اما
هیچگاه رفتنی نبود.
او
اکنون
در همه ما جریان دارد
و طبیعتِ جامعه ما
چه آنهایی که با ریاضیات مأنوساند
یا دیگرانی که میانه خوبی ندارند
جریانِ بزرگی او را میدانند
و به خروشان بودنش
افتخار میکنند.
من
دلتنگ رودخانهای هستم
که گرچه میرود
اما
هیچگاه رفتنی نیست.
مجید میرزاوزیری
⚫️ با کمال تاسف مریم میرزاخانی، ریاضیدان برجسته ایرانی و برندهی جایزه فیلدز، شنبه ۲۴ تیرماه بهدلیل بیماری سرطان درگذشت.
خانم میرزاخانی از جمله بازماندگان سانحه غمانگیز سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضی دانشگاه صنعتی شریف به دره در اسفندماه ١٣٧۶ بود. در این حادثه، اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شرکتکننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی که از «اهواز» راهی «تهران» بود به دره سقوط کرد و طی آن هفت تن از دانشجویان نخبهی ریاضی به نامهای «آرمان بهرامیان»، «رضا صادقی» (برنده دو مدال طلای المپیادجهانی)، «علیرضا سایهبان»، «علی حیدری»، «فرید کابلی»، «دکتر مجتبی مهرآبادی» از دانشگاه شریف و «مرتضی رضایی»، دانشجوی دانشگاه تهران، که اغلب از برگزیدگان المپیادهای ملی و بینالمللی ریاضی بودند، جان باختند.
خانم میرزاخانی از جمله بازماندگان سانحه غمانگیز سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضی دانشگاه صنعتی شریف به دره در اسفندماه ١٣٧۶ بود. در این حادثه، اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شرکتکننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی که از «اهواز» راهی «تهران» بود به دره سقوط کرد و طی آن هفت تن از دانشجویان نخبهی ریاضی به نامهای «آرمان بهرامیان»، «رضا صادقی» (برنده دو مدال طلای المپیادجهانی)، «علیرضا سایهبان»، «علی حیدری»، «فرید کابلی»، «دکتر مجتبی مهرآبادی» از دانشگاه شریف و «مرتضی رضایی»، دانشجوی دانشگاه تهران، که اغلب از برگزیدگان المپیادهای ملی و بینالمللی ریاضی بودند، جان باختند.
بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت اندوهبار مریم میرزاخانی، نابغه نامدار ریاضی ایران و جهان موجب تألم و تأثر فراوان شد.
درخشش بی نظیر این دانشمند خلاق و انسان متواضع که نام ایران را در مجامع علمی جهانی طنین انداز کرد، نقطه عطفی در معرفی همت والای زنان و جوانان ایرانی در مسیر کسب قله های افتخار و عرصه های گوناگون بین المللی بود.
اینجانب ضمن ارج نهادن به خدمات علمی و آثار ماندگار این فرزند فرهیخته ایران، مصیبت وارده را به جامعه علمی کشور و خانواده محترم آن عزیز از دست رفته، صمیمانه تسلیت می گویم و از درگاه خداوند متعال برای ایشان رحمت الهی و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت دارم.
حسن روحانی
رییس جمهوری اسلامی ایران
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت اندوهبار مریم میرزاخانی، نابغه نامدار ریاضی ایران و جهان موجب تألم و تأثر فراوان شد.
درخشش بی نظیر این دانشمند خلاق و انسان متواضع که نام ایران را در مجامع علمی جهانی طنین انداز کرد، نقطه عطفی در معرفی همت والای زنان و جوانان ایرانی در مسیر کسب قله های افتخار و عرصه های گوناگون بین المللی بود.
اینجانب ضمن ارج نهادن به خدمات علمی و آثار ماندگار این فرزند فرهیخته ایران، مصیبت وارده را به جامعه علمی کشور و خانواده محترم آن عزیز از دست رفته، صمیمانه تسلیت می گویم و از درگاه خداوند متعال برای ایشان رحمت الهی و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت دارم.
حسن روحانی
رییس جمهوری اسلامی ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۶ نکته درباره زندگی مریم میرزاخانی، نابغه ریاضیات
همچون شاعران که در اشعارشان جاودانه می مانند، ریاضیدانان در قضیه هایشان تا به ابد زنده خواهند بود .
لم اوریسون
قضیه گالوا
گروه های آبلی
قضیه میرزاخانی
و ....
لم اوریسون
قضیه گالوا
گروه های آبلی
قضیه میرزاخانی
و ....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس زندهیاد مریم #میرزاخانی
•••اطلاعيه •••
( أنا لله وانا اليه راجعون )
تسلييت به مردم فرهيخته ومهربان ايران زمين
از انجاييكه بانوي سرشناس، ستاره درخشان رياضيات جهان ،همسر ومادري مهربان و فداكار پروفسور مريم ميرزا خاني دانشمند جوان ونابعه رياضيات ايران و جهان را در ديار غربت از دست داده ايم،
لذا بدين مناسبت فرداشب(٢٥تير ماه) راس ساعت ٧ روبروي خانه رياضيات اصفهان همراه با اهداي گل و روشن كردن شمع گردهم امده وبراي روح بزرگ وامرزيده ان ستاره جاويدان اسمان علم و دانش، ذكر دعاو اداي احترام كرده به منظور همدردي با خانواده محترم ايشان ومردم فهيم اصفهان ، به سوك مي نشينيم ، تا فراموش نشوند انسانهايي كه عمر خود را در راه اعتلاي علم و دانش بشريت وقف نموده اند،
(گروهي از بانوان اصفهان)
دوستان وبأنوان عزيز ، لطفا در همه كروه ها اعلام فرماييد
( أنا لله وانا اليه راجعون )
تسلييت به مردم فرهيخته ومهربان ايران زمين
از انجاييكه بانوي سرشناس، ستاره درخشان رياضيات جهان ،همسر ومادري مهربان و فداكار پروفسور مريم ميرزا خاني دانشمند جوان ونابعه رياضيات ايران و جهان را در ديار غربت از دست داده ايم،
لذا بدين مناسبت فرداشب(٢٥تير ماه) راس ساعت ٧ روبروي خانه رياضيات اصفهان همراه با اهداي گل و روشن كردن شمع گردهم امده وبراي روح بزرگ وامرزيده ان ستاره جاويدان اسمان علم و دانش، ذكر دعاو اداي احترام كرده به منظور همدردي با خانواده محترم ايشان ومردم فهيم اصفهان ، به سوك مي نشينيم ، تا فراموش نشوند انسانهايي كه عمر خود را در راه اعتلاي علم و دانش بشريت وقف نموده اند،
(گروهي از بانوان اصفهان)
دوستان وبأنوان عزيز ، لطفا در همه كروه ها اعلام فرماييد
به یاد کسی که خیالپردازیهایم را حد میزد
با این که همدوره بودیم چندان فرصت همکلاس شدن با او را نداشتم. بعضی از المپیادیها خیلی زود از بقیه جدا شدند و دیگر فقط توی کتابخانه یا محوطهی دانشکده میدیدیمشان. اما بزرگترین دلیل من برای انتخاب رشتهی ریاضی محض، علیرغم مخالفتهای شدید اطرافیان، همکلاسی شدن با خانم میرزاخانی بود. و چقدر زود فهمیدم که بعضی آدمها اساساً در سطح دیگری تنفس میکنند که امثال من ربطی به آنجا ندارند.
اینجا میخواهم چیز دیگری بگویم؛ خود المپیادیها هم تفاوتهای عظیمی با هم داشتند.
گاهی استاد مطلب پیچیده و دیریابی را مطرح میکرد. المپیادیهای سطح اول کاملاً شهودی و غیر تکنیکال، انگار که دارند خیالپردازی میکنند، راهحل را طرح میکردند (در این حد که مثلا روی فلان سطح انتگرال میگیریم)، بعد نوبت المپیادیهای سطح دوم بود که جزئیات تکنیکی و ریزهکاریهای هوشمندانهی آن را در میآوردند و دست آخر هم نوبت ما عادیها بود که از راهحل نوشته شده توسط استاد جزوه بر میداشتیم. باور کنید یا نه، تجربهی آن سالها به من نشان داد که شکافهای پرنشدنی میان تواناییهای ذهنی آدمها وجود دارد. امثال من شاید میتوانستیم با کار شدید خود را به المپیادیهای سطح دوم نزدیک کنیم، اما درک شهودی و نبوغآمیز آن اولیها، که گاهی تنه میزند به شاعرانگی در ریاضیات، خیال نزدیک شدن به آنها را نیز دشوار میساخت. جوری به ریاضیات میاندیشیدند که گویی دارند عاشقانهای را مزهمزه میکنند؛ مفاهیم را لمس میکردند.
و من در آن دوران نسبت به دو نفر این حس غریب را داشتم، مریم میرزاخانی و ایمان افتخاری. خانم میرزاخانی ریاضیات را از درون زیست میکرد. او جوری با ریاضیات زندگی میکرد که تارکوفسکی با سینما، یا کلهر با کمانچه. ریاضیات در ذهن او پیش از هر چیز موضوعی زیباشناختی بود. گمان میکنم با رفتناش سطحِ کلیِ درکِ زیبایی در دنیا اندکی پایین آمد. یادش گرامی. 😔
با این که همدوره بودیم چندان فرصت همکلاس شدن با او را نداشتم. بعضی از المپیادیها خیلی زود از بقیه جدا شدند و دیگر فقط توی کتابخانه یا محوطهی دانشکده میدیدیمشان. اما بزرگترین دلیل من برای انتخاب رشتهی ریاضی محض، علیرغم مخالفتهای شدید اطرافیان، همکلاسی شدن با خانم میرزاخانی بود. و چقدر زود فهمیدم که بعضی آدمها اساساً در سطح دیگری تنفس میکنند که امثال من ربطی به آنجا ندارند.
اینجا میخواهم چیز دیگری بگویم؛ خود المپیادیها هم تفاوتهای عظیمی با هم داشتند.
گاهی استاد مطلب پیچیده و دیریابی را مطرح میکرد. المپیادیهای سطح اول کاملاً شهودی و غیر تکنیکال، انگار که دارند خیالپردازی میکنند، راهحل را طرح میکردند (در این حد که مثلا روی فلان سطح انتگرال میگیریم)، بعد نوبت المپیادیهای سطح دوم بود که جزئیات تکنیکی و ریزهکاریهای هوشمندانهی آن را در میآوردند و دست آخر هم نوبت ما عادیها بود که از راهحل نوشته شده توسط استاد جزوه بر میداشتیم. باور کنید یا نه، تجربهی آن سالها به من نشان داد که شکافهای پرنشدنی میان تواناییهای ذهنی آدمها وجود دارد. امثال من شاید میتوانستیم با کار شدید خود را به المپیادیهای سطح دوم نزدیک کنیم، اما درک شهودی و نبوغآمیز آن اولیها، که گاهی تنه میزند به شاعرانگی در ریاضیات، خیال نزدیک شدن به آنها را نیز دشوار میساخت. جوری به ریاضیات میاندیشیدند که گویی دارند عاشقانهای را مزهمزه میکنند؛ مفاهیم را لمس میکردند.
و من در آن دوران نسبت به دو نفر این حس غریب را داشتم، مریم میرزاخانی و ایمان افتخاری. خانم میرزاخانی ریاضیات را از درون زیست میکرد. او جوری با ریاضیات زندگی میکرد که تارکوفسکی با سینما، یا کلهر با کمانچه. ریاضیات در ذهن او پیش از هر چیز موضوعی زیباشناختی بود. گمان میکنم با رفتناش سطحِ کلیِ درکِ زیبایی در دنیا اندکی پایین آمد. یادش گرامی. 😔