حساب دیفرانسیل و انتگرال توماس
اصل یا کپی
👇👇👇
https://youtube.com/shorts/uVXKgyQ3eiI?si=sEBM6OAWvPrKLB2n

طناب‌کشان مصری در حال ساخت زاویه قائمه از حالت خاص ۳،۴،۵ قضیه فیثاغورس
@harmoniclib

#فروش_کتاب

حل المسائل آنالیز آپوستل

۱۷۶ صفحه

فرهاد محمدی

قیمت 200 تومان

جهت سفارش به آی‌دی زیر پیام دهید
👇👇👇
@meisami_mah

در کوچه‌های بخارا
@harmoniclib
مجمع دانشمندان

در کشور گینه بیسائو قضیه اصلی دایره (زاویه مرکزی دو برابر زاویه محاطی است.) بر روی تمبر چاپ شده است.
@harmoniclib
آیا یک ریاضیدان معروف اهل گینه بیسائو می‌شناسید؟!
الان نمی‌شناسید ولی در آینده خواهید شنید.
همین فرهنگ‌‌سازی‌ها نتیجه می‌دهد.

اما در ایران چی؟ آیا تا حالا دیدید که یک قضیه ریاضی روی تمبر یا بیلیبورد شهری بیاد؟
ایران، با این همه ریاضیدان بزرگ در تاریخش

هنوز بچه‌ای....
@harmoniclib
خودت را با بقیه مقایسه نکن!

قرار است بمیرم؟!
این را مماس در حالی که دهانش پر از شیرینی بود گفت.
@harmoniclib
اِولین وو
زوال و سقوط(۱۹۲۸)


در این رمان مماس پسر لرد و لیدی محیط است و در روز ورزش مدارس، تیر شروع مسابقه به پایش می‌خورد.

رمان «زوال و سقوط» (Decline and Fall)، نخستین اثر بلند انگلیسی اِوِلین وو است که برای اولین بار در سال ۱۹۲۸ منتشر شد. این رمان، طنزی هجوآمیز از جامعهٔ بریتانیا و به‌ویژه طبقهٔ اشراف را ارائه می‌دهد .

روایت رمان با میگساری سالانه در باشگاه اشرافی آکسفورد آغاز می‌شود، جایی که صدایی «تیزوگوش‌کرکن» فضای داستان را باز می‌کند؛ این صدا نماد نفوذی از دنیای خارج به دنیای بستهٔ اشراف است.

شخصیت اصلی، تونی کریک، معلمی ساده‌دل است که پس از اخراج از مدرسه، به‌ واسطهٔ زنی به نام برندا وارد روابط اجتماعی گسترده‌تری می‌شود. او در نهایت قربانی تلهٔ اجتماعی می‌شود که برندا برایش چیده است.

موقعیتی کمدی به کمدی‌تر تبدیل می‌شود تا آن‌جا که «موقعیت طنز» با لحظات تراژیک آمیخته می‌شود. وو با هوشمندی نشان می‌دهد چگونه «شرارت بی‌گناهی» حالت اولیهٔ انسان را پیش از فروپاشی جامعه شکل می‌دهد.

طنز شدن وضعیت و شکست شخصیت‌ها در دامی که خود آنها ندانسته درست کرده‌اند، از ویژگی‌های برجسته‌ی این اثر است .

با انتشار «زوال و سقوط»، وو به‌عنوان نویسنده‌ای طنزپرداز و ظریف معرفی شد، کسی که در خلق شخصیت‌ها و پرداخت وضعیت‌های اجتماعی شوخ‌طبعانه مهارت دارد.

در قامت یک رمان نخست، این اثر نشان‌دهندهٔ مهارت وو در ترکیب طنز تیزبینانه با نقد فرهنگی و اجتماعی است.

در مجموع، «زوال و سقوط» رمانی است که با زبانی طنزآلود، اما در دل خود نکاتی تیزبینانه دربارهٔ رویکردهای طبقاتی و ارزش‌های از دست‌رفتهٔ جامعهٔ بریتانیا را مطرح می‌کند آثار عجیبی را آشکار می‌سازد که در زیر پوستهٔ ظاهراً بی‌خطر کمدی قرار دارند.
@harmoniclib

پیام ارسالی:

زمانی که آرتین میخواست قضیه تقابل آرتین رو ثابت کنه خیلی از بزرگان نظریه جبری اعداد مثل هسه و هکه بهش گفتن اینی که میگی چرنده، اون بنده خدا هم جدی گرفت. یه روز تعطیل از سر بیکاری سعی میکنه قضیه رو اثبات کنه چون تلاشهای قبلیش نتیجه نداده بود و جالبه که این بار قضیه ثابت میشه و با همون ایده هایی که قبلا داشت هم ثابت میشه. زمانی که آندره ویل اون حدس ریمان معروف و بقیه حدسیات رو بیان کرد بازم کسی باور نمیکرد که بشه ولی میدونیم که شد چون دید درستی داشت در مورد اینکه چه چیزی باید اثبات بشه.
@harmoniclib

اصل نقل قول رو میارم چون بهتر از نقل به مضمون منه:

I will tell you a story about the Reciprocity Law. After my thesis, I had the idea
to define L-series for non-abelian extensions. But for them to agree with the
L-series for abelian extensions, a certain isomorphism had to be true. I could
show it implied all the standard reciprocity laws. So I called it the General
Reciprocity Law and tried to prove it but couldn’t, even after many tries. Then
I showed it to the other number theorists, but they all laughed at it, and I remember Hasse in particular telling me it couldn’t possibly be true. Still, I kept
at it, but nothing I tried worked. Not a week went by — for three years!— that
I did not try to prove the Reciprocity Law. It was discouraging, and meanwhile
I turned to other things. Then one afternoon I had nothing special to do, so I
said, “Well, I try to prove the Reciprocity Law again.” So I went out and sat
down in the garden. You see, from the very beginning I had the idea to use the
cyclotomic fields, but they never worked, and now I suddenly saw that all this
time I had been using them in the wrong way — and in half an hour I had it.
@harmoniclib

پیشنهاد دوستانه دکتر مهدی مرادی:
به سمت یادگیری ماشین توپولوژیک و هندسی برید.
@harmoniclib

پیام ارسالی:

با دکتر امینی درس K-theory داشتم ۸ صبح ها. یک روزی هوا برفی بود دیر رسیدم. دیدم هیچ دانشجویی سر کلاس نیست ولی استاد برای خودش درس داده و تخته رو پر کرده از دنباله دقیق و محاسبات.
@harmoniclib

مهدی میسمی از قوی‌ترین استاد ریاضی که در تمام طول عمرش داشته است چند کلمه‌ای می‌گوید....
@harmoniclib
در پاسداشت مقام استادم دکتر سید مسعود امینی

پیام ارسالی:

آقای دکتر امینی بی تردید یکی از باهوش‌ترین، باسوادترین و متعهدترین اساتید ایران هستند. دست کم پنج شش درس ایشان را شرکت کرده‌ام. دلیل این کار ایشان واضح است. منزل ایشان نزدیک دانشگاه است. بنابراین حتی با وجود برف به موقع حاضر شدند. تخته را پر کرده‌اند تا از فرصت استفاده کنند و وقتی دانشجویان رسیدند وقت هدر نرفته باشد. ایشان به غایت از وقت استفاده می‌کنند. حواسمان باشد در مورد آقای دکتر امینی صحبت می‌کنیم. کافیست یکی دو‌جلسه سر کلاس ایشان حاضر شده باشید تا متوجه بشوید چه گوهر کمیابی هستند. خدا امثال ایشان را زیاد کند و به ایشان سلامتی بدهد.

ایشان کی‌تئوری را سال‌ها پیش ( زمانی که بسیاری از شما هنوز در این دنیا نبوده‌اید آموختند.) فقط یک فقره بدانید ایشان در دوره دبیرستان پنتریاگین دوالیتی را می‌خواندند. حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
@harmoniclib

بهترین تئاتر یک نفره تهران
نمونه تدریس دکر مسعود امینی
@harmoniclib

پیام ارسالی:

من دانش آموز رشته ی ریاضیم
توی یه شهر کوچیک زندگی می کنم که کم تر کسی پیدا می شه علاقه به ریاضیات داشته باشه
معلم ها با این که رشتشون ریاضیه ولی هیچ درکی از ماهیت ریاضی ندارن از اون ها گذشته هم کلاسی هام یا از سر اجبار آمدن یا از این که توی مدرسه نمونه باشن آمدن
خلاصه سر زنگ های ریاضی هندسه یا فیزیک حس می کنم یه مشت آدمی که هیچ درکی از ریاضیات ندارن جمع شدن و دارن ریاضی می خونن
خانواده ام همه رشته ی ادبیات دارن و از ریاضی متنفرن
بچه که بودم توی مغزم فرو کرده بودن که ریاضی سخت حوصله، سر بره ،وقت تلف کردن و اون چیزی که اصلِ ادبیات هست
تنها کسی که توی خانواده ی ما از این همه آدم شاعر و نویسنده عاشق ریاضیه منم و خوب من رو به چشم یه آدم متفاوت می بینن
این که من به هنری علاقه دارم که اطرافیانم اون رو فقط خشک و آزاردهنده می‌بینند ناراحتم می‌کنم
توی جمع های خانوادگی احساس غریبه بودن و تفاوت بزرگ از بقیه بهم دست می ده برای همین کل روز رو توی اتاق خودم سپری می کنم و فکر می کنم این که با فضای آزاد در ارتباط نیستم باعث مرگ اشتیاق من به ریاضیات بشه
چند مدت پیش تصمیم گرفتم المپیاد ریاضی شرکت کنم اما به دلیل نبودن منابع و کلاس مناسبی که بتونم توی اون شرکت کنم تصمیم گرفتم بزارمش کنار با این که علاقه ی زیادی به خوندن مباحثش داشتم این که مدال بگیرم یا نه برام مهم نبود این که مطالب جدید رو بخونم برای جذاب بود البته باید بگم که حرف های دوستام می زندم هم بی اثر نبود به گفته ی اون ها وقتم رو هدر می دم و باید برای کنکور بخونم ولی می دونم اگه یک روز برگردم عقب حسرت این رو می خورم که چرا براش نخوندم
حس کردم شما درک بهتری از اطرافیانم نسبت به ریاضیات دارید و خواستم این موضوع رو باشما در میون بذارم.
@harmoniclib

لینک کانال یوتیوب ما
👇👇👇
https://youtube.com/@mathematicsmeisami2277

🎁 تخفیف ویژه جهت تبلیغات در
کانال
اخبار و کتابهای ریاضی
@harmoniclib
و یا
گروه
ارشد و دکتری ریاضی
@arshadoct
به آی دی زیر پیام دهید.
👇👇👇👇👇👇
@meisami_mah

💥 سوال انگیزشی ۱۳۵:

موشکی که در شکل مشاهده می‌کنید با شکستن دیوار صوتی یک موج ضربه‌ای V شکل ایجاد کرده است.
آیا می‌توانید از این عکس، سرعت تقریبی موشک را محاسبه کنید؟!

@harmoniclib

جواب‌های خود را در قسمت کامنت‌ها بفرستید.
(بهترین جواب‌ها در کانال قرار خواهند گرفت.)
👇👇👇