اخبار و کتاب های ریاضی
تا قبل از اینکه برم مدرسه عاشق مشق نوشتن بودم واز روی کتاب های برادر محرومم ک ازم چندساله بزرگ تر بود مشق مینوشتم و علاقمند بودم به یادگیری اما به محض اینکه پامو گذاشتم مدرسه و وارد کلاس اول ابتدایی شدم بخاطر جمعیت زیاد کلاس و بخاطر نبودند مدرسه جدا از هم…
نظر ارسالی
در جواب سرکارخانم نازنین سپهرنیا باید بگم...
اگه بنده جای ایشون بودم همین امروز میرفتم پیش معلم دوران ابتدائیام
معلمها تمامیِ دانشآموزانشون رو صرفِنظر از جایگاه و مقامی که بدست آوردهاند ، دوست دارند و همیشه و همیشه مشتاقِ دیدارِ اونها هستند
عشقِ یک معلم اینه که سلامتی و بالندگی دانشآموزهاش رو ببینه و پیشِ بقیه به داشتن اینچنین دانشآموزهائی افتخار کنه
از طرف یک معلم ساده
@harmoniclib
در جواب سرکارخانم نازنین سپهرنیا باید بگم...
اگه بنده جای ایشون بودم همین امروز میرفتم پیش معلم دوران ابتدائیام
معلمها تمامیِ دانشآموزانشون رو صرفِنظر از جایگاه و مقامی که بدست آوردهاند ، دوست دارند و همیشه و همیشه مشتاقِ دیدارِ اونها هستند
عشقِ یک معلم اینه که سلامتی و بالندگی دانشآموزهاش رو ببینه و پیشِ بقیه به داشتن اینچنین دانشآموزهائی افتخار کنه
از طرف یک معلم ساده
@harmoniclib
اگر از مطالب کانال اخبار و کتاب های ریاضی استفاده می کنید ، آن را به دیگران هم معرفی کنید.
👇👇👇👇👇
@harmoniclib
👇👇👇👇👇
@harmoniclib
سه استاد پیشکسوت و برجسته ایران در زمینه ترکیبیات و نظریه ی گراف
به ترتیب از راست به چپ
دکتر مهدی بهزاد ، دکتر عبادالله محمودیان ، دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی
@harmoniclib
به ترتیب از راست به چپ
دکتر مهدی بهزاد ، دکتر عبادالله محمودیان ، دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی
@harmoniclib
اخبار و کتاب های ریاضی
روز معلم و استاد مبارک و گرامی باد اگر خاطره های جالبی از معلم ها یا اساتید ریاضی خود دارید برای ما بفرستید. 👇👇👇👇👇👇 @meisami_mah . @harmoniclib
خاطره ارسالی
روزم مبارک:
سال ۶۶ من یک دانش آموزِ معمولی کلاس اول بودم در یک مدرسه دو شیفت معمولی. شیفت صبح دخترانه و شیفت عصر پسرانه. معلمم اما اصلا معمولی نبود. خانمی جوان با قدِ بلند و لباس های بیشتر روشن و یک رنوی مشکی. آن هایی که آن سال ها را به یاد دارند خوب می دانند پوشیدن لباس های سر تا پا کِرِم برای یک معلمِ مدرسه چقدر می توانست جسورانه باشد. معلمِ من اما به خاطر دانش آموزانش می پوشید. در کلاس چهل و چند نفری ما دختری بود که قدش به زحمت به آرنجِ آن موقعِ من می رسید. اسمش سمیه بود، ولی به سبب جثه ریزش همه بادمجان صدایش می کردند، همه به جز معلمم. هر وقت قرار بود سمیه چیزی بخواند یا حرفی بزند معلم متفاوتم بغلش می کرد و روی میز سه نفره ردیف اولشان می گذاشتش و بعد با حالتی خاص مثل قصه گویان شاهنامه می گفت: حالا بخوان سمیه، بخوان، بلند بخوان، حالا تو از همه بلندتری و سمیه می خواند، اوایل آهسته، بعد کم کم صدایش بلندتر شد و عید نشده طوری می خواند که انگار نویسنده متن خودش بوده. من به سبب بلندی نسبی قدم معمولا مهمان ردیف سوم به بعد بودم. از همان جا همه این ها را می دیدم و فکر می کردم. شاید آن زمان فقط فکر کردم، ولی بعدتر فهمیدم که معلمم برای ما چه درسی را منظور داشت. بعدتر فهمیدم که چرا مادر و پدر برایش متن های طولانی می نوشتند و انقدر برایشان عزیز بود. بعدتر فهمیدم که شاید سمیهء کوتاه قد درونِ خیلی از ما روی آن میز ردیف اول ایستاد و قد کشید. درس دادنش، حرف زدنش، دیکته گفتنش، هیچ کدام معمولی نبودند. دیکته هایمان معمولا از کتاب های آن زمان، که روی جلدشان یک مداد برعکس داشتند، نبود که اگر بود بیستمان حتمی. دیکته ها قصه هایی با متن های ادبی سنگین بود که معلم خودش می نوشت. اسم هایشان مثلا "من که هستم"، که هفت قسمت داشت، "فردوسی"، "راه انسانیت"، "مرا چگونه یافتی" و بیشتر از این ها. نمی شد بیست شد و حالا می فهمم چرا نمراتِ زیر بیستم هیچ کس را ناراحت نمی کرد. نه مادرم را، نه پدرم را و نه حتی معلمم را. سال ۶۶ من یک دانش آموز معمولی بودم در یک مدرسه معمولی، اما چقدر خوب شد که معلم کلاس اولم در آن مدرسه معمولی، اصلا معمولی نبود. شاید هم یک معلمِ معمولی باید همین شکلی باشد. امروز سال ها از آن روزها گذشته و حالا من یک معلمم. اما من چقدر معمولی هستم؟ چقدر جسور، شجاع، دلسوز، پرتلاش، خستگی ناپذیر و امیدوارم؟ چقدر دانشجویانم را دوست دارم؟ چند سمیه را بالای میز برده ام؟ وَرای ریاضی، چقدر آدم بودن را یادِ بچه هایم داده ام؟ اگر فردا یکیشان معلم شد، آیا از من یاد خواهد کرد؟
الهام تفضلی
دکتر الهام تفضلی
دکترای تخصصی آنالیز تابعی از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و فردوسی مشهد
@harmoniclib
روزم مبارک:
سال ۶۶ من یک دانش آموزِ معمولی کلاس اول بودم در یک مدرسه دو شیفت معمولی. شیفت صبح دخترانه و شیفت عصر پسرانه. معلمم اما اصلا معمولی نبود. خانمی جوان با قدِ بلند و لباس های بیشتر روشن و یک رنوی مشکی. آن هایی که آن سال ها را به یاد دارند خوب می دانند پوشیدن لباس های سر تا پا کِرِم برای یک معلمِ مدرسه چقدر می توانست جسورانه باشد. معلمِ من اما به خاطر دانش آموزانش می پوشید. در کلاس چهل و چند نفری ما دختری بود که قدش به زحمت به آرنجِ آن موقعِ من می رسید. اسمش سمیه بود، ولی به سبب جثه ریزش همه بادمجان صدایش می کردند، همه به جز معلمم. هر وقت قرار بود سمیه چیزی بخواند یا حرفی بزند معلم متفاوتم بغلش می کرد و روی میز سه نفره ردیف اولشان می گذاشتش و بعد با حالتی خاص مثل قصه گویان شاهنامه می گفت: حالا بخوان سمیه، بخوان، بلند بخوان، حالا تو از همه بلندتری و سمیه می خواند، اوایل آهسته، بعد کم کم صدایش بلندتر شد و عید نشده طوری می خواند که انگار نویسنده متن خودش بوده. من به سبب بلندی نسبی قدم معمولا مهمان ردیف سوم به بعد بودم. از همان جا همه این ها را می دیدم و فکر می کردم. شاید آن زمان فقط فکر کردم، ولی بعدتر فهمیدم که معلمم برای ما چه درسی را منظور داشت. بعدتر فهمیدم که چرا مادر و پدر برایش متن های طولانی می نوشتند و انقدر برایشان عزیز بود. بعدتر فهمیدم که شاید سمیهء کوتاه قد درونِ خیلی از ما روی آن میز ردیف اول ایستاد و قد کشید. درس دادنش، حرف زدنش، دیکته گفتنش، هیچ کدام معمولی نبودند. دیکته هایمان معمولا از کتاب های آن زمان، که روی جلدشان یک مداد برعکس داشتند، نبود که اگر بود بیستمان حتمی. دیکته ها قصه هایی با متن های ادبی سنگین بود که معلم خودش می نوشت. اسم هایشان مثلا "من که هستم"، که هفت قسمت داشت، "فردوسی"، "راه انسانیت"، "مرا چگونه یافتی" و بیشتر از این ها. نمی شد بیست شد و حالا می فهمم چرا نمراتِ زیر بیستم هیچ کس را ناراحت نمی کرد. نه مادرم را، نه پدرم را و نه حتی معلمم را. سال ۶۶ من یک دانش آموز معمولی بودم در یک مدرسه معمولی، اما چقدر خوب شد که معلم کلاس اولم در آن مدرسه معمولی، اصلا معمولی نبود. شاید هم یک معلمِ معمولی باید همین شکلی باشد. امروز سال ها از آن روزها گذشته و حالا من یک معلمم. اما من چقدر معمولی هستم؟ چقدر جسور، شجاع، دلسوز، پرتلاش، خستگی ناپذیر و امیدوارم؟ چقدر دانشجویانم را دوست دارم؟ چند سمیه را بالای میز برده ام؟ وَرای ریاضی، چقدر آدم بودن را یادِ بچه هایم داده ام؟ اگر فردا یکیشان معلم شد، آیا از من یاد خواهد کرد؟
الهام تفضلی
دکتر الهام تفضلی
دکترای تخصصی آنالیز تابعی از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و فردوسی مشهد
@harmoniclib
تبلیغات آموزشی شما با مناسب ترین هزینه در
کانال
اخبار و کتابهای ریاضی
@harmoniclib
و یا
گروه
ارشد و دکتری ریاضی
قرار داده می شود.
جهت تبلیغات به آی دی زیر پیام دهید.
👇👇👇👇👇👇
@meisami_mah
کانال
اخبار و کتابهای ریاضی
@harmoniclib
و یا
گروه
ارشد و دکتری ریاضی
قرار داده می شود.
جهت تبلیغات به آی دی زیر پیام دهید.
👇👇👇👇👇👇
@meisami_mah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💥سوال انگیزشی ۴۸:
در این فیلم چه مفهوم ها یا قضیه های ریاضی را مشاهده می کنید؟!
@harmoniclib
جواب های خود را به آی دی
👇👇👇👇👇👇
@meisami_mah
ارسال نمایید.
در این فیلم چه مفهوم ها یا قضیه های ریاضی را مشاهده می کنید؟!
@harmoniclib
جواب های خود را به آی دی
👇👇👇👇👇👇
@meisami_mah
ارسال نمایید.
اخبار و کتاب های ریاضی
💥سوال انگیزشی ۴۸: در این فیلم چه مفهوم ها یا قضیه های ریاضی را مشاهده می کنید؟! @harmoniclib جواب های خود را به آی دی 👇👇👇👇👇👇 @meisami_mah ارسال نمایید.
جواب ارسالی
سیکلوئید چرخزاد
چندوجهیهای منتظم
تصاعد هندسی
قضیهی فرما-وایلز
توزیع نرمال
نیوتون و گاوس
برخال (فراکتال)
@harmoniclib
سیکلوئید چرخزاد
چندوجهیهای منتظم
تصاعد هندسی
قضیهی فرما-وایلز
توزیع نرمال
نیوتون و گاوس
برخال (فراکتال)
@harmoniclib