اخبار و کتاب های ریاضی
رابرت لانگلندز و فریدون شهیدی @harmoniclib
لانگلندز انگلیسی، فرانسوی، ترکی و آلمانی صحبت می کند و میتواند روسی بخواند.
@harmoniclib
یک #ریاضیدان_واقعی به چندین زبان مجهز است.
@harmoniclib
یک #ریاضیدان_واقعی به چندین زبان مجهز است.
#معرفی_کتاب
کتاب یک بعلاوه یک اثر جوجو مویز به داستان زندگی جسیکا توماس میپردازد. زنی تنها که خانواده ای عجیب را اداره میکند. دختر او عاشق ریاضی است و از رژلب متنفر است، با این حال پسر خانواده عاشق آرایش است و...
@harmoniclib
کتاب یک بعلاوه یک اثر جوجو مویز به داستان زندگی جسیکا توماس میپردازد. زنی تنها که خانواده ای عجیب را اداره میکند. دختر او عاشق ریاضی است و از رژلب متنفر است، با این حال پسر خانواده عاشق آرایش است و...
@harmoniclib
«عدهای هم در بین ما، دلخوشاند به روشنتر بودنِ خویش که شاید روی دیگر ابلهتر بودن باشد. اینان مفتخرند به این که: دیپلمشان ریاضی است. کفتربازی نکردهاند. اسم و زندگینامهی صدوپنجاه کارگردان سینما را بلدند. راجع به دیالکتیکِ هگل یک چیزهایی شنیدهاند. از لیلا فروهر بدشان میآید. به موتزارت عشق میورزند. میدانند که «تولدی دیگر» سرودهی فروغ فرخزاد است و احمد شاملو در سال ۱۳۳۲ بهخاطر فعالیتهای سیاسی، مدت کوتاهی در زندان بوده و ارسطو شاگرد افلاطون بوده (نه برعکس) و سالوادور دالی و لورکا با هم همکلاسی بودهاند و… دیگر چه بگویم؟ اینها همهی ناتوانیها و دلخوشیهای این نسل است. آن هم کسانی از این نسل که احتمالاً اندیشمندترند.»
― #دراب_مخدوش
#محسن_نامجو ، صص. ۷۵-۷۴
@harmoniclib
― #دراب_مخدوش
#محسن_نامجو ، صص. ۷۵-۷۴
@harmoniclib
💢نسبیت
🔸موریس اشر، این تابلوی شگفت انگیز را با الهام از نظریه نسبیت اینشتین کشیده است.
📆سال خلق: 1953
.
#موریس_اشر هنرمند گرافیک اهل هلند بود که به خاطر خلق آثار شگرف از ریاضی خود، در جهان مشهور است.
اشر میتوانست با نقاشیهای خود سازههایی ترسیم نماید که به نظر غیرممکن میرسیدند و به نوعی مفهوم بینهایت را تداعی میکردند.
💢"نسبیت" از مشهورترین آثار این نقاش هلندی است.
در این تصویر، سه نیروی گرانش عمود بر هم، سه سطح زمین که با هم زاویه قائمه تشکیل می دهند و مردمی که در آنها زندگی می کنند، نشان داده شده اند. ساکنان هر یک از این سه جهان تصور جداگانه ای از عمودی و افقی دارند و نمی توانند مانند یکدیگر حرکت کنند.
@harmoniclib
🔸موریس اشر، این تابلوی شگفت انگیز را با الهام از نظریه نسبیت اینشتین کشیده است.
📆سال خلق: 1953
.
#موریس_اشر هنرمند گرافیک اهل هلند بود که به خاطر خلق آثار شگرف از ریاضی خود، در جهان مشهور است.
اشر میتوانست با نقاشیهای خود سازههایی ترسیم نماید که به نظر غیرممکن میرسیدند و به نوعی مفهوم بینهایت را تداعی میکردند.
💢"نسبیت" از مشهورترین آثار این نقاش هلندی است.
در این تصویر، سه نیروی گرانش عمود بر هم، سه سطح زمین که با هم زاویه قائمه تشکیل می دهند و مردمی که در آنها زندگی می کنند، نشان داده شده اند. ساکنان هر یک از این سه جهان تصور جداگانه ای از عمودی و افقی دارند و نمی توانند مانند یکدیگر حرکت کنند.
@harmoniclib
📣 کرمچاله ها
برداشتهایی از ریاضی عمومی در نجوم
توصیه میکنم تماشای این سخنرانی که در دانشگاه الزهرا برگزار شد را به هیچ وجه از دست ندید چون حاصل تلفیق دید نجومی با چندین ترم تجربهی تدریس ریاضی عمومی ۲ است.
👇👇👇
https://www.aparat.com/v/KqnTz
برداشتهایی از ریاضی عمومی در نجوم
توصیه میکنم تماشای این سخنرانی که در دانشگاه الزهرا برگزار شد را به هیچ وجه از دست ندید چون حاصل تلفیق دید نجومی با چندین ترم تجربهی تدریس ریاضی عمومی ۲ است.
👇👇👇
https://www.aparat.com/v/KqnTz
YouTube
برداشتهایی از ریاضی عمومی در نجوم (کرمچاله ها)
این سخنرانی توسط آقای دکتر مهدی میسمی در دانشگاه الزهرای تهران صورت گرفته است.
#نجوم #کرمچاله #سیاهچاله #فیزیک #سفیدچاله #اینشتین #انیشتین #ریاضی #ریاضیات #ریاضی_عمومی2 #ستاره_شناسی #ستاره
#نجوم #کرمچاله #سیاهچاله #فیزیک #سفیدچاله #اینشتین #انیشتین #ریاضی #ریاضیات #ریاضی_عمومی2 #ستاره_شناسی #ستاره
"در خط کور"
"پرواز
در خط کور بود
گفتند:
- باید گذر کنیم،
از معبر قفس.
و منطق ریاضی معدومی
ره را جهت نماست.
بر این شکسته شب
بر این چشیده غلظت ماتم
بر این گزیده غم
این رفت آنچه رفت
این بود آنچه بود
و پرواز
در خط کور بود.
اما عمیق ذهن های مشوش
ایمان بال را
باور نداشت.
در دستهایمان صداقت بدرود
در بالهایمان هلاکت پرواز
در سینه هایمان قفسی تنگ.
در معبر قفس،
تردید چهچهه می زد!
ای با یقین شده دمساز
با ابر و باد و رعد هم آواز
از آن بلند جای
بر ما ببار تلخ.
#نصرت_رحمانی
@harmoniclib
"پرواز
در خط کور بود
گفتند:
- باید گذر کنیم،
از معبر قفس.
و منطق ریاضی معدومی
ره را جهت نماست.
بر این شکسته شب
بر این چشیده غلظت ماتم
بر این گزیده غم
این رفت آنچه رفت
این بود آنچه بود
و پرواز
در خط کور بود.
اما عمیق ذهن های مشوش
ایمان بال را
باور نداشت.
در دستهایمان صداقت بدرود
در بالهایمان هلاکت پرواز
در سینه هایمان قفسی تنگ.
در معبر قفس،
تردید چهچهه می زد!
ای با یقین شده دمساز
با ابر و باد و رعد هم آواز
از آن بلند جای
بر ما ببار تلخ.
#نصرت_رحمانی
@harmoniclib
مردم چه می گویند؟!
#بخوانیم
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: ...
فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!... مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند.
@harmoniclib
#بخوانیم
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: ...
فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!... مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند.
@harmoniclib
#معرفی_کتاب
حقیقت و افسانه
برتراند راسل
ترجمه : منصور مشکینپوش
برتراند راسل همواره خود را یک لیبرالیست، سوسیالیست و صلحطلب معرفی میکرد. وی فعال ضدجنگ و منتقد امپریالیسم بود که در طول جنگ جهانی اول بهخاطر عقایدش از دانشگاه اخراج شد و حتی مدتی به زندان افتاد. راسل در سال ۱۹۵۰ جایزهی نوبل ادبیات را به پاس آثار نوعدوستانه و صلحطلبانهاش از آنِ خود کرد. او همچنین در علم ریاضی «پارادوکس راسل» را کشف کرد که خدمت بزرگی به گسترش «نظریهی مجموعهها» بود. از آثار این نویسندهی بریتانیایی میتوان به «در ستایش بطالت»، «پژوهشی در معناداری و صدق»، «علم و دین در جامعه»، «تحلیل ذهنی» و «تکامل فلسفی من» اشاره کرد.کتاب «حقیقت و افسانه» از چهار بخش تشکیل شده که بخش اول و دوم و چهارم آن غیرداستانیاند. بخش نخست دربارهی کتابهایی است که بر راسل جوان تأثیر گذاشته که عبارتاند از: اهمیت شلی، خیال خوش طغیان، زهر نفرت و پادزهر آن، سیری در تاریخ و به دنبال حقیقت. بخش دوم جستارهایی دربارهی سیاست و تعلیم و تربیت است؛ دو موضوعی که بهراستی راسل شایستهی سخن گفتن از آن بود. بخش چهارم هم دربارهی جنگ و صلح است که ذهن راسل را بسیار به خود مشغول داشته بود. بخش سوم کتاب بیشتر داستانی است و از یادداشتها و تمثیلها گرد آمده است. کتاب «حقیقت و افسانه» همچنین به این دلیل که شامل شرح حالی از خود نویسنده است، گیرایی بسیاری دارد...
@harmoniclib
حقیقت و افسانه
برتراند راسل
ترجمه : منصور مشکینپوش
برتراند راسل همواره خود را یک لیبرالیست، سوسیالیست و صلحطلب معرفی میکرد. وی فعال ضدجنگ و منتقد امپریالیسم بود که در طول جنگ جهانی اول بهخاطر عقایدش از دانشگاه اخراج شد و حتی مدتی به زندان افتاد. راسل در سال ۱۹۵۰ جایزهی نوبل ادبیات را به پاس آثار نوعدوستانه و صلحطلبانهاش از آنِ خود کرد. او همچنین در علم ریاضی «پارادوکس راسل» را کشف کرد که خدمت بزرگی به گسترش «نظریهی مجموعهها» بود. از آثار این نویسندهی بریتانیایی میتوان به «در ستایش بطالت»، «پژوهشی در معناداری و صدق»، «علم و دین در جامعه»، «تحلیل ذهنی» و «تکامل فلسفی من» اشاره کرد.کتاب «حقیقت و افسانه» از چهار بخش تشکیل شده که بخش اول و دوم و چهارم آن غیرداستانیاند. بخش نخست دربارهی کتابهایی است که بر راسل جوان تأثیر گذاشته که عبارتاند از: اهمیت شلی، خیال خوش طغیان، زهر نفرت و پادزهر آن، سیری در تاریخ و به دنبال حقیقت. بخش دوم جستارهایی دربارهی سیاست و تعلیم و تربیت است؛ دو موضوعی که بهراستی راسل شایستهی سخن گفتن از آن بود. بخش چهارم هم دربارهی جنگ و صلح است که ذهن راسل را بسیار به خود مشغول داشته بود. بخش سوم کتاب بیشتر داستانی است و از یادداشتها و تمثیلها گرد آمده است. کتاب «حقیقت و افسانه» همچنین به این دلیل که شامل شرح حالی از خود نویسنده است، گیرایی بسیاری دارد...
@harmoniclib
جهت تبلیغات در
کانال
اخبار و کتابهای ریاضی
@harmoniclib
و یا
گروه
ارشد و دکتری ریاضی
@arshadoct
به آی دی زیر پیام دهید.
👇👇👇👇👇👇
@meisami_mah
کانال
اخبار و کتابهای ریاضی
@harmoniclib
و یا
گروه
ارشد و دکتری ریاضی
@arshadoct
به آی دی زیر پیام دهید.
👇👇👇👇👇👇
@meisami_mah
نصیحت شیخ شهابالدین سهروردی به سعدی شیرازی:
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوشبین مباش
دگر آنکه بر خلق بدبین مباش
@harmoniclib
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوشبین مباش
دگر آنکه بر خلق بدبین مباش
@harmoniclib
اخبار و کتاب های ریاضی
نصیحت شیخ شهابالدین سهروردی به سعدی شیرازی: مرا پیر دانای مرشد شهاب دو اندرز فرمود بر روی آب یکی آنکه بر خویش خوشبین مباش دگر آنکه بر خلق بدبین مباش @harmoniclib
👈اما این شهاب الدین که سعدی از او یاد کرده است، کیست؟
ما در تاریخ به سه شخصیت برخورد میکنیم که ملقب به شهاب الدین سهروردی بودهاند:
1. یحیی بن حبش بن امیرک، ملقب به شهاب الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول و شهید و مکنی به ابوالفتوح حکیممعروف و احیاء کننده حکمت اشراق (متولد 549 مقتول 587)، که به دو دلیل نمیتواند، شهاب الدین مورد نظر و مربی وپیر طریقت سعدی میباشد:
الف. شهاب الدین به سال 587 مقتول گردیده و شیخ سعدی در این سال یا هنوز متولد نشده و یا بیش از دو سالنداشته است. (حتی با در نظر گرفتن تاریخ 585).
ب. این شهاب الدین احیاء کننده حکمت اشراق بوده و در بسیاری از موارد خلاف رأی قدما گفته و از حکمت ایرانی واصلاحات دین زردشتی استفاده کرده است و متعصبان او را به الحاد متهم کردهاند. علمای حلب خون او را مباح شمردند.کتب مفصلی که نامبرده در حکمت ایرانی و مهری و زردشتی تألیف نموده و نظریات وی که در تألیفاتش منعکس شدهاست، مخالف آراء فقهی سعدی میباشد.
2. ابوالنجیب ضیاءالدین عبدالقاهر بن عبدالله سهرودی عارف معروف (490 ـ 563) وی از مریدان احمد غزالی وجانشین وی و دارای مصنفات بسیار است. این شهاب الدین نیز نمیتواند مرشد و پیر شیخ سعدی باشد به سبب آن کهحداقل 25 سال قبل از تولد سعدی وفات یافته است.
3. ابوحفض عمر، برادر زاده ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی عارف که نسبت تعلیم او به احمد غزالی میرسد (متوفی632) از تألیفات او کتاب عوارف المعارف ـ النصائح ـ اعلام التقی و اعلام الهدی است. وی مؤسس فرقه سهروردیه ومرشد سعدی و اوحدالدین کرمانی است.
برای آنکه ابوحفض شهاب الدین عمر سهروردی از نظر سیاسی نیز شناخته گردد، چند سطری درباره او از کتاب پلهپله تا ملاقات خدا آورده میشود:
«در تاریخ ایران به جماعتی از بزرگان تصوف برمیخوریم که در عین حال که خودشان را شاهان بی تاج و تختشمرده و کلمه شاه را در لقب طریقتی خود میگنجانند (مرصاد العباد) و هنوز هم این کار را میکنند، سرسپرده خلفایعباسی و حتی ایلخانان مغول و سلاجقه بودند مانند شهاب الدین ابوحفض عمر سهروردی (539 ـ 632) که از صوفیهبزرگ بوده است. او از سوی خلیفه عباسی، الناصر الدینالله 575 ـ 622 هـ. به عنوان سفیر به دربار پادشاه سلجوقی رومبه نام علاءالدین کیقباد اول، سلطنت 616 ـ 634 هـ. به قونیه رفت و حامل منشور سلطنت و نیابت خلیفه در ممالک روم وحامل تشریف و خلعت و نگین از سوی خلیفه بود که به آن پادشاه داده میشد. در این مسافرت بود که او نجمالدینرازی مؤلف کتاب مرصادالعباد را در روم دید و به راهنمایی آن صوفی و توصیه وی در دربار آن پادشاه راه یافت وکتاب مرصاد العباد را با تملق و چاپلوسی بسیار به نام او کرد».
از بیان مقدمه فوق منظورم این بود که روش و منش شهاب الدین سهروردی را با منش و روش سعدی مقایسه کنم.کافی است با دقت و تعمق به مطالعه بوستان سعدی بپردازم یا مدایح او را بخوانیم و با کار سهروردی مقایسه نماییم تاارزش و اهمیت سعدی بیشتر مشخص گردد.
مطلب دیگر این است که گلستان و بوستان سعدی حاوی مطالبی است که باید آن را حکمت عملی یا اخلاق بخوانیم نهعرفان. شخصیتهایی چون خواجه نصیرالدین طوسی و سعدی معلمان واقعی اخلاق بودهاند، اگر چه مدتی از عمر خودرا در سلوک گذراندهاند. این سلوک را اگر بخواهیم نام گذاری کنیم، میتوان گفت تصوف زاهدانه.
استاد همامجلالالدین همایی به طور کلی تصوف را به تصوف زاهدانه و عاشقانه یا اصحاب صحو و اصحاب سکر تقسیمکردهاند. اگر سعدی را صوفی یا عارف بخوانیم با توجه به طریقت سهروردیه که سعدی او را به عنوان پیر خویش معرفیکرده است و با عنایت به اعتکافی که در زوایه مدفن عبدالله خفیف داشته است، نامبرده به نام وی میخواند و به دلایلدیگری که از حوصله این مقاله خارج است، باید سعدی را از متصوفه زاهدانه خواند.
@harmoniclib
ما در تاریخ به سه شخصیت برخورد میکنیم که ملقب به شهاب الدین سهروردی بودهاند:
1. یحیی بن حبش بن امیرک، ملقب به شهاب الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول و شهید و مکنی به ابوالفتوح حکیممعروف و احیاء کننده حکمت اشراق (متولد 549 مقتول 587)، که به دو دلیل نمیتواند، شهاب الدین مورد نظر و مربی وپیر طریقت سعدی میباشد:
الف. شهاب الدین به سال 587 مقتول گردیده و شیخ سعدی در این سال یا هنوز متولد نشده و یا بیش از دو سالنداشته است. (حتی با در نظر گرفتن تاریخ 585).
ب. این شهاب الدین احیاء کننده حکمت اشراق بوده و در بسیاری از موارد خلاف رأی قدما گفته و از حکمت ایرانی واصلاحات دین زردشتی استفاده کرده است و متعصبان او را به الحاد متهم کردهاند. علمای حلب خون او را مباح شمردند.کتب مفصلی که نامبرده در حکمت ایرانی و مهری و زردشتی تألیف نموده و نظریات وی که در تألیفاتش منعکس شدهاست، مخالف آراء فقهی سعدی میباشد.
2. ابوالنجیب ضیاءالدین عبدالقاهر بن عبدالله سهرودی عارف معروف (490 ـ 563) وی از مریدان احمد غزالی وجانشین وی و دارای مصنفات بسیار است. این شهاب الدین نیز نمیتواند مرشد و پیر شیخ سعدی باشد به سبب آن کهحداقل 25 سال قبل از تولد سعدی وفات یافته است.
3. ابوحفض عمر، برادر زاده ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی عارف که نسبت تعلیم او به احمد غزالی میرسد (متوفی632) از تألیفات او کتاب عوارف المعارف ـ النصائح ـ اعلام التقی و اعلام الهدی است. وی مؤسس فرقه سهروردیه ومرشد سعدی و اوحدالدین کرمانی است.
برای آنکه ابوحفض شهاب الدین عمر سهروردی از نظر سیاسی نیز شناخته گردد، چند سطری درباره او از کتاب پلهپله تا ملاقات خدا آورده میشود:
«در تاریخ ایران به جماعتی از بزرگان تصوف برمیخوریم که در عین حال که خودشان را شاهان بی تاج و تختشمرده و کلمه شاه را در لقب طریقتی خود میگنجانند (مرصاد العباد) و هنوز هم این کار را میکنند، سرسپرده خلفایعباسی و حتی ایلخانان مغول و سلاجقه بودند مانند شهاب الدین ابوحفض عمر سهروردی (539 ـ 632) که از صوفیهبزرگ بوده است. او از سوی خلیفه عباسی، الناصر الدینالله 575 ـ 622 هـ. به عنوان سفیر به دربار پادشاه سلجوقی رومبه نام علاءالدین کیقباد اول، سلطنت 616 ـ 634 هـ. به قونیه رفت و حامل منشور سلطنت و نیابت خلیفه در ممالک روم وحامل تشریف و خلعت و نگین از سوی خلیفه بود که به آن پادشاه داده میشد. در این مسافرت بود که او نجمالدینرازی مؤلف کتاب مرصادالعباد را در روم دید و به راهنمایی آن صوفی و توصیه وی در دربار آن پادشاه راه یافت وکتاب مرصاد العباد را با تملق و چاپلوسی بسیار به نام او کرد».
از بیان مقدمه فوق منظورم این بود که روش و منش شهاب الدین سهروردی را با منش و روش سعدی مقایسه کنم.کافی است با دقت و تعمق به مطالعه بوستان سعدی بپردازم یا مدایح او را بخوانیم و با کار سهروردی مقایسه نماییم تاارزش و اهمیت سعدی بیشتر مشخص گردد.
مطلب دیگر این است که گلستان و بوستان سعدی حاوی مطالبی است که باید آن را حکمت عملی یا اخلاق بخوانیم نهعرفان. شخصیتهایی چون خواجه نصیرالدین طوسی و سعدی معلمان واقعی اخلاق بودهاند، اگر چه مدتی از عمر خودرا در سلوک گذراندهاند. این سلوک را اگر بخواهیم نام گذاری کنیم، میتوان گفت تصوف زاهدانه.
استاد همامجلالالدین همایی به طور کلی تصوف را به تصوف زاهدانه و عاشقانه یا اصحاب صحو و اصحاب سکر تقسیمکردهاند. اگر سعدی را صوفی یا عارف بخوانیم با توجه به طریقت سهروردیه که سعدی او را به عنوان پیر خویش معرفیکرده است و با عنایت به اعتکافی که در زوایه مدفن عبدالله خفیف داشته است، نامبرده به نام وی میخواند و به دلایلدیگری که از حوصله این مقاله خارج است، باید سعدی را از متصوفه زاهدانه خواند.
@harmoniclib
با توجه به این که دوستداران ریاضیات اکثرا به فلسفه و عرفان و منطق هم علاقمند هستند، مطالبی از این دست جالب اگر دارید بفرستید.
👇👇👇
@meisami_mah
تا در کانال قرار دهیم.
👇👇👇
@meisami_mah
تا در کانال قرار دهیم.
به نظر شما یک ریاضیدان میتواند یک جهاننگری خاص خود تعریف کند و در این جهاننگری پیروانی هم داشته باشد؟!
Anonymous Poll
82%
بله
18%
خیر