🔸رفقای روزنامه می گفتند چند روز بعد از آن که مرا از دفتر کارم به قصد اجرای حکم به اوین بردند، آواز #محسن_چاوشی بر #سریال_شهرزاد نشست و منتشر شد؛ می گفتند عصرها که می شد، آواز چاوشی را در تحریریه پخش می کردند و آن جا که می خواند #رفیقم_کجایی #دقیقا_کجایی ، یادم می کردند و بغضی و دلتنگی و خلاصه، آهی . . . . جالب آن که در #بندهشت_اوین ، آن جا که صبح را به شب می رساندیم، عصرهای غمبار جمعه از بلندگوی سالن ما درست همین آواز را پخش می کردند و عجیب بود این پیوند نانوشته میان فضای حبس و فضای آزاد بیرون!
این شد که صدای چاوشی خاطره ای شد در ذهنم و داستانی از روایت زندگی ام.
حالا جالب آن که پس از گذشت بیش از یک سال از آن روزها، تیم سازنده #شهرزاد خواستند که پرتره محسن چاوشی را به مناسبت تولدش نقش بزنم و از میان معدود عکس های او در فضای مجازی از این تصویر طراحی کردم و نتیجه همین شد که می بینید. دیشب در حاشیه اکران عمومی ششمین قسمت سریال شهرزاد دو از این طرح هم رونمایی شد.
صدای زخمی او که از دغدغه هایش برمی خیزد، شباهت عجیبی به حال و روز من و بعضی از ما دارد.
تقدیم به محسن چاوشی به آن امید که حنجره اش فریاد عشق و آزادی باشد. | #هادی_حیدری | نهم مرداد نود و شش