🌕 اندر خانه تاریک بازارگرایان افراطی
#سینا_کلهر
🔺مولانا در داستان «فیل اندر خانه تاریک» به ما نشان میدهد که چگونه بخشینگری و عقل جزئی باعث میشود تا افراد موجودی با جثه فیل را باد بزن، تخت، ستون و.. ببیند.
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست این نهاد
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم آن میکرد هر جا میشنید
کارشناسان اقتصادی که این روزها برای حکمرانی نظام نسخه میپیچند همان مَثل «فیل اندر خانه تاریک» است که همه راههایشان به گرانکردن و بازار میرسد، عجیبتر آن که آنها از بقای جامعه سخن میگویند.
لکن پیرامون عدالت اجتماعی و شکاف طبقاتی و وضعیت فقر سخنی مطرح نمیکنند و درباره انسداد چرخش نخبگان در سپهر سیاسی و ضعیف و نحیفشدن دولت در نتیجه خصوصیسازیها غفلت میکنند.
چرا که همه چیز را از منظر اقتصاد میبینند و برایآنها تنها رشد اقتصادی اهمیت دارد نه میلیونها نفری که ممکن است در این راه فقیر شوند یا ماهیت مردم سالاری حکمرانی صدمه ببیند.
با همین روش تعدیل اقتصادی را به دولت مرحوم هاشمی تحمیل کردند و آشوب های سال ۷۴ را رقم زدند، در دولت های خاتمی، احمدی نژاد، روحانی و شهید رئیسی نیز با همین ادبیات نجات ایران و رونق اقتصادی بانکهای خصوصی را در کشور تأسیس کردند، هزاران میلیارد تومان از اموال دولت را خصولتی کردند و باز هم سخن از نجات ایران میزنند بدون آنکه حداقل بپذیرند اگر امروز خطری ایران را تهدید میکند بخشی به خاطر سیاست های توصیه شده آنهاست. حتی آشوب های آبان ۹۸ را هم که حاصل سیاست مستقیم آنها در گران کردن بنزین بود گردن نمیگیرند.
عجیبتر آنکه مهم ترین مراکز دولتی سیاست گذاری اقتصادی از سازمان برنامه گرفته تا بانک مرکزی و وزارت اقتصاد بعد از انقلاب در اختیار این جریان بوده و برنامه های توسعه کشور را اغلب همین افراد تدوین کردهاند.
البته مانند طرفداران متعصب همه تئوریها آنها جواب خواهند داد سیاستهای پیشنهادی ما درست اجرا نشد که اگر درست اجرا شده بود چنین نمیشد! (ارجاع به مصاحبههای اخیر روغنی زنجانی)
در آخرین نمونه دکتر نیلی نیز در قالب سه نشست علمی در رسانه دنیای اقتصاد و همچنین در مقاله «خطر سرمازدگی حکمرانان» به صراحت گفتهاند که ما باید به نظام حکمرانی کشور بقبولانیم که مسائلی که ما میگوییم مسائل اصلی است و سیستم باید تصمیم های سخت بگیرد.
البته دکتر نیلی اشاره میکنند که نظام مسائل را پذیرفته و راه حلها را میداند اما نمیتواند تصمیم بگیرد و باید نظام را هُل داد و وادار به تصمیمگیری کرد.
در دیدگاه دکتر نیلی تصمیمهای سخت نظام البته تنها مذاکره با آمریکا در قالب بهبود روابط خارجی یا آزادی های اجتماعی و فرهنگی همچون مسأله حجاب و فیلترینگ نیست این تصمیم های سخت تنها مقدمه و زمینه ساز تصمیم سخت بزرگتر است در زمینه حل ناترازی های اقتصادی که با «آزادسازی قیمتها» ممکن می شود.
البته دکتر نیلی این قسمت را برخلاف دو قسمت دیگر یعنی مذاکره با آمریکا و آزادی های اجتماعی به صراحت نمیگویند که آن دو را برای این میخواهند که بتوانند پروژه آزادسازی و گرانسازی انرژی و خدمات را در کشور راحتتر اجرا کنند .
اگر برخی از مردم طرفدار مذاکره و آزادیهای اجتماعی هستند به این خاطر است که گمان میکنند زندگی آسانتر و ارزانتری خواهند داشت اما برخی کارشناسان اقتصادی از این علاقه مردم به ارزانی برای گرانسازی زندگی استفاده میکنند.
در واقع یک سویه کلام نشستها و مقالههای بازارگرایان افراطی این هست که دیگر امکان ارائه خدمات ارزان به مردم وجود ندارد و چون سرمایه اجتماعی کافی برای گرانسازی وجود ندارد باید با بهبود رابطه با غرب و آزادیهای اجتماعی مقبولیت کسب کرد تا زمینه گرانکردن و حل ناترازیهای اقتصادی فراهم شود.
به همین خاطر هم در مسائل اولویتداری که آنها بیان میکنند خبری از فاصله طبقاتی، گسترش فقر، بیکاری، حاشیهنشینی و چرخش نخبگانی در سیاست، نیست چرا که نسخه همان نسخه قدیمی رشد اقتصادی است و بهای آن را هم باید طبقات و گروههای ضعیف جامعه بپردازند.
گویی اقتصاددان رشدگرا خلف راستین همان تاجری شده است که در دوگانه سلسله زندیه و قاجار، تنها مسألهاش این بود که کدام سلسله بیشتر و بهتر میتواند رشد اقتصادی را تامین کند.
#ناترازی #عدالت
#تعدیل_اقتصادی #خصوصی_سازی
#بازارگرایان_افراطی
@sinakallhor
@esharat_57
#سینا_کلهر
🔺مولانا در داستان «فیل اندر خانه تاریک» به ما نشان میدهد که چگونه بخشینگری و عقل جزئی باعث میشود تا افراد موجودی با جثه فیل را باد بزن، تخت، ستون و.. ببیند.
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست این نهاد
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم آن میکرد هر جا میشنید
کارشناسان اقتصادی که این روزها برای حکمرانی نظام نسخه میپیچند همان مَثل «فیل اندر خانه تاریک» است که همه راههایشان به گرانکردن و بازار میرسد، عجیبتر آن که آنها از بقای جامعه سخن میگویند.
لکن پیرامون عدالت اجتماعی و شکاف طبقاتی و وضعیت فقر سخنی مطرح نمیکنند و درباره انسداد چرخش نخبگان در سپهر سیاسی و ضعیف و نحیفشدن دولت در نتیجه خصوصیسازیها غفلت میکنند.
چرا که همه چیز را از منظر اقتصاد میبینند و برایآنها تنها رشد اقتصادی اهمیت دارد نه میلیونها نفری که ممکن است در این راه فقیر شوند یا ماهیت مردم سالاری حکمرانی صدمه ببیند.
با همین روش تعدیل اقتصادی را به دولت مرحوم هاشمی تحمیل کردند و آشوب های سال ۷۴ را رقم زدند، در دولت های خاتمی، احمدی نژاد، روحانی و شهید رئیسی نیز با همین ادبیات نجات ایران و رونق اقتصادی بانکهای خصوصی را در کشور تأسیس کردند، هزاران میلیارد تومان از اموال دولت را خصولتی کردند و باز هم سخن از نجات ایران میزنند بدون آنکه حداقل بپذیرند اگر امروز خطری ایران را تهدید میکند بخشی به خاطر سیاست های توصیه شده آنهاست. حتی آشوب های آبان ۹۸ را هم که حاصل سیاست مستقیم آنها در گران کردن بنزین بود گردن نمیگیرند.
عجیبتر آنکه مهم ترین مراکز دولتی سیاست گذاری اقتصادی از سازمان برنامه گرفته تا بانک مرکزی و وزارت اقتصاد بعد از انقلاب در اختیار این جریان بوده و برنامه های توسعه کشور را اغلب همین افراد تدوین کردهاند.
البته مانند طرفداران متعصب همه تئوریها آنها جواب خواهند داد سیاستهای پیشنهادی ما درست اجرا نشد که اگر درست اجرا شده بود چنین نمیشد! (ارجاع به مصاحبههای اخیر روغنی زنجانی)
در آخرین نمونه دکتر نیلی نیز در قالب سه نشست علمی در رسانه دنیای اقتصاد و همچنین در مقاله «خطر سرمازدگی حکمرانان» به صراحت گفتهاند که ما باید به نظام حکمرانی کشور بقبولانیم که مسائلی که ما میگوییم مسائل اصلی است و سیستم باید تصمیم های سخت بگیرد.
البته دکتر نیلی اشاره میکنند که نظام مسائل را پذیرفته و راه حلها را میداند اما نمیتواند تصمیم بگیرد و باید نظام را هُل داد و وادار به تصمیمگیری کرد.
در دیدگاه دکتر نیلی تصمیمهای سخت نظام البته تنها مذاکره با آمریکا در قالب بهبود روابط خارجی یا آزادی های اجتماعی و فرهنگی همچون مسأله حجاب و فیلترینگ نیست این تصمیم های سخت تنها مقدمه و زمینه ساز تصمیم سخت بزرگتر است در زمینه حل ناترازی های اقتصادی که با «آزادسازی قیمتها» ممکن می شود.
البته دکتر نیلی این قسمت را برخلاف دو قسمت دیگر یعنی مذاکره با آمریکا و آزادی های اجتماعی به صراحت نمیگویند که آن دو را برای این میخواهند که بتوانند پروژه آزادسازی و گرانسازی انرژی و خدمات را در کشور راحتتر اجرا کنند .
اگر برخی از مردم طرفدار مذاکره و آزادیهای اجتماعی هستند به این خاطر است که گمان میکنند زندگی آسانتر و ارزانتری خواهند داشت اما برخی کارشناسان اقتصادی از این علاقه مردم به ارزانی برای گرانسازی زندگی استفاده میکنند.
در واقع یک سویه کلام نشستها و مقالههای بازارگرایان افراطی این هست که دیگر امکان ارائه خدمات ارزان به مردم وجود ندارد و چون سرمایه اجتماعی کافی برای گرانسازی وجود ندارد باید با بهبود رابطه با غرب و آزادیهای اجتماعی مقبولیت کسب کرد تا زمینه گرانکردن و حل ناترازیهای اقتصادی فراهم شود.
به همین خاطر هم در مسائل اولویتداری که آنها بیان میکنند خبری از فاصله طبقاتی، گسترش فقر، بیکاری، حاشیهنشینی و چرخش نخبگانی در سیاست، نیست چرا که نسخه همان نسخه قدیمی رشد اقتصادی است و بهای آن را هم باید طبقات و گروههای ضعیف جامعه بپردازند.
گویی اقتصاددان رشدگرا خلف راستین همان تاجری شده است که در دوگانه سلسله زندیه و قاجار، تنها مسألهاش این بود که کدام سلسله بیشتر و بهتر میتواند رشد اقتصادی را تامین کند.
#ناترازی #عدالت
#تعدیل_اقتصادی #خصوصی_سازی
#بازارگرایان_افراطی
@sinakallhor
@esharat_57
🌕 آیا یهود دیگر از خون نمیترسد؟!
مروری بر سیاست رسانهای رژیم صهیونیستی در ۱۵ ماه اخیر
#وحید_یامین_پور
🔺بسیاری از تحلیلگران معتقدند طی 15 ماه اخیر پس از طوفان الاقصی به مرور با چهره جدیدی از صهیونیسم و یهود مواجه بوده ایم. صهیونیسم، فرقهای است که با نظامیگری و خشونت پیوند خورده است و از طریق تثبیت یک ترس فراگیر از مرگ پس از هولوکاست توانسته یک دولت جعلی را در جغرافیای دینی-اسطوره ای فلسطین شکل دهد. تشکیل اسرائیل یک اتفاق رسانهای (media event) است اما اکنون میتوان گفت بقای اسرائیل هم بر اساس اتفاقات رسانهای پیگیری میشود.
یهود و صهیونیسم برای سالها به عنوان فرقهای به شدت حساس نسبت به "خون و مرگ" شناخته شده است. به کنایه گفته میشد اگر بند انگشت یک اسرائیلی در جنگی قطع شود و در خاک دشمنش باقی بماند، دولت یهودی برای پس گرفتنش مذاکره خواهد کرد. گفته میشد اسرائیل توان جنگهای طولانی را ندارد و زمانیکه که تعداد کشتههایش بیشتر از انتظار باشد یا حتی دو نفر از نیروهای نظامیاش به اسارت درآیند، عقب نشینی میکند و به آتش بس و مذاکره رو میآورد. اما طی این 15 ماه گویی چهره جدیدی از موجودیت خبیث صهیونیسم به نمایش درآمده. براستی چه چیزی این امکان را به نتانیاهو میدهد تا جنگی چنین پر هزینه را ادامه دهد و علیرغم اینکه ده ها نفر گروگان در اختیار حماس است و دهها هزار صهیونیست آوارهاند، محبوبیت و مقبولیتش در داخل سرزمین های اشغالی همچنان باقی باشد؟
مانوئل کاستلز در کتاب مهمش «قدرت ارتباطات» به سراغ بررسی مکانیسم اثر ارتباطات از طریق تصویرسازی ذهنی میرود. او با استفاده از پژوهشهای عصبشناختی نشان میدهد که قدرت، حاصل دستکاری تصاویر ذهنی مخاطبان و ساخت معناست. مهمترین مصداق مورد اشاره کاستلز سیاست رسانهای جرج بوش در جنگ 2003 در عراق است. کاستلز نشان میدهد که چگونه رسانههای آمریکا توانستند با اطلاعات غلط احساسات مردم آمریکا به خصوص «ترس از مرگ» را تحت تاثیر قرار دهد و به آنها ثابت کند که حمله به عراق ترس از مواجهه با مرگ را کاهش داده است!
اقرار مکرر نتانیاهو و رسانههای رسمی رژیم به دشواری این برههی زمانی و سختی جنگ، مصرفی داخلی داشت. این سیاست رسانهای در واقع نوعی مدیریت هیجانات عمومی در نسبت با اقدامات خشونت بار ارتش اسرائیل بود. نتانیاهو طی ماههای اخیر بارها تاکید کرد که «این جنگ یک جنگ وجودی است» و هست و نیست اسرائیل را به آن گره زد. به نظر میرسد کاهش اعتراضات داخلی و افزایش حمایت صهیونیستها از اقدامات او نشان دهنده موفقیت این سیاست رسانه ایست. او توانسته خشونت بیملاحظه در بمباران غزه و لبنان را به عنوان تنها امکان بقا به کاهش احساس ترس از مرگ در داخل تبدیل کند.
به عبارت دیگر سیاست رسانهای بوش در جنگ 2003 و نتانیاهو در جنگ اکنون برخلاف آنچه انتظار میرود، بر حفظ امنیت روانی مردم از طریق دور نشان دادن سایه جنگ و برجسته کردن توان نظامی داخل نبوده بلکه از طریق برجسته کردن تهدید قریب الوقوع و جلب موافقت برای بهترین و سخت ترین اقدام علیه آن بوده است.
نتانیاهو به جای صادر کردن این پیام که «مردم! این جنگ جنگ ما نیست، شما راحت بخوابید، دشمن کوچک است و ما براحتی خطر را دفع خواهیم کرد»، پیام هشدار مرگ و زندگی را صادر کرد و تمام هیجانات ضد جنگ را به نوعی حمایتگری از جنگ تمام عیار خود به عنوان «جنگ تک تک صهیونیستها و حتی یهود در سراسر جهان»، تبدیل کرد.
@yaminpour
@esharat_57
مروری بر سیاست رسانهای رژیم صهیونیستی در ۱۵ ماه اخیر
#وحید_یامین_پور
🔺بسیاری از تحلیلگران معتقدند طی 15 ماه اخیر پس از طوفان الاقصی به مرور با چهره جدیدی از صهیونیسم و یهود مواجه بوده ایم. صهیونیسم، فرقهای است که با نظامیگری و خشونت پیوند خورده است و از طریق تثبیت یک ترس فراگیر از مرگ پس از هولوکاست توانسته یک دولت جعلی را در جغرافیای دینی-اسطوره ای فلسطین شکل دهد. تشکیل اسرائیل یک اتفاق رسانهای (media event) است اما اکنون میتوان گفت بقای اسرائیل هم بر اساس اتفاقات رسانهای پیگیری میشود.
یهود و صهیونیسم برای سالها به عنوان فرقهای به شدت حساس نسبت به "خون و مرگ" شناخته شده است. به کنایه گفته میشد اگر بند انگشت یک اسرائیلی در جنگی قطع شود و در خاک دشمنش باقی بماند، دولت یهودی برای پس گرفتنش مذاکره خواهد کرد. گفته میشد اسرائیل توان جنگهای طولانی را ندارد و زمانیکه که تعداد کشتههایش بیشتر از انتظار باشد یا حتی دو نفر از نیروهای نظامیاش به اسارت درآیند، عقب نشینی میکند و به آتش بس و مذاکره رو میآورد. اما طی این 15 ماه گویی چهره جدیدی از موجودیت خبیث صهیونیسم به نمایش درآمده. براستی چه چیزی این امکان را به نتانیاهو میدهد تا جنگی چنین پر هزینه را ادامه دهد و علیرغم اینکه ده ها نفر گروگان در اختیار حماس است و دهها هزار صهیونیست آوارهاند، محبوبیت و مقبولیتش در داخل سرزمین های اشغالی همچنان باقی باشد؟
مانوئل کاستلز در کتاب مهمش «قدرت ارتباطات» به سراغ بررسی مکانیسم اثر ارتباطات از طریق تصویرسازی ذهنی میرود. او با استفاده از پژوهشهای عصبشناختی نشان میدهد که قدرت، حاصل دستکاری تصاویر ذهنی مخاطبان و ساخت معناست. مهمترین مصداق مورد اشاره کاستلز سیاست رسانهای جرج بوش در جنگ 2003 در عراق است. کاستلز نشان میدهد که چگونه رسانههای آمریکا توانستند با اطلاعات غلط احساسات مردم آمریکا به خصوص «ترس از مرگ» را تحت تاثیر قرار دهد و به آنها ثابت کند که حمله به عراق ترس از مواجهه با مرگ را کاهش داده است!
اقرار مکرر نتانیاهو و رسانههای رسمی رژیم به دشواری این برههی زمانی و سختی جنگ، مصرفی داخلی داشت. این سیاست رسانهای در واقع نوعی مدیریت هیجانات عمومی در نسبت با اقدامات خشونت بار ارتش اسرائیل بود. نتانیاهو طی ماههای اخیر بارها تاکید کرد که «این جنگ یک جنگ وجودی است» و هست و نیست اسرائیل را به آن گره زد. به نظر میرسد کاهش اعتراضات داخلی و افزایش حمایت صهیونیستها از اقدامات او نشان دهنده موفقیت این سیاست رسانه ایست. او توانسته خشونت بیملاحظه در بمباران غزه و لبنان را به عنوان تنها امکان بقا به کاهش احساس ترس از مرگ در داخل تبدیل کند.
به عبارت دیگر سیاست رسانهای بوش در جنگ 2003 و نتانیاهو در جنگ اکنون برخلاف آنچه انتظار میرود، بر حفظ امنیت روانی مردم از طریق دور نشان دادن سایه جنگ و برجسته کردن توان نظامی داخل نبوده بلکه از طریق برجسته کردن تهدید قریب الوقوع و جلب موافقت برای بهترین و سخت ترین اقدام علیه آن بوده است.
نتانیاهو به جای صادر کردن این پیام که «مردم! این جنگ جنگ ما نیست، شما راحت بخوابید، دشمن کوچک است و ما براحتی خطر را دفع خواهیم کرد»، پیام هشدار مرگ و زندگی را صادر کرد و تمام هیجانات ضد جنگ را به نوعی حمایتگری از جنگ تمام عیار خود به عنوان «جنگ تک تک صهیونیستها و حتی یهود در سراسر جهان»، تبدیل کرد.
@yaminpour
@esharat_57
🌕 جنگ بزرگ یا صلح بزرگ؟
یادداشتی به بهانه سقوط سوریه و انتظار تغییر در ایران
#محسن_دنیوی
در دو بخش:
https://t.iss.one/esharat_57/46
https://t.iss.one/esharat_57/47
#آینده_ایران
#قیام_جوانان
#جبهه_مقاومت
@esharat_57
یادداشتی به بهانه سقوط سوریه و انتظار تغییر در ایران
#محسن_دنیوی
در دو بخش:
https://t.iss.one/esharat_57/46
https://t.iss.one/esharat_57/47
#آینده_ایران
#قیام_جوانان
#جبهه_مقاومت
@esharat_57
🌕 جنگ بزرگ یا صلح بزرگ؟
یادداشتی به بهانه سقوط سوریه و انتظار تغییر در ایران
بخش اول
#محسن_دنیوی
🔺طلا و دلار رو نگه داریم یا بفروشیم؟ اوضاع ملک و خودرو چطور میشه؟ چون ملک و خودرو همپای دلار رشد نکردن، انفجاری بالا میرن یا با توافق سقوط سنگین میکنن؟
اگه حباب سکه منفجر بشه، تا کجا ریزش میکنه؟
بورس چی میشه؟ باز رکورد میزنه؟
اینها سوالات بخشی از جامعه درباره آینده است و پاسخ این سوالات به جنگ بزرگ یا صلح بزرگ وابسته است!
حالا سوالات بخشی دیگر از جامعه امروز ایران را درباره گذشته نزدیک و آینده نزدیک مرور کنیم؛
طوفان الاقصی واقعا تله بود یا فتحالفتوح؟
وضعیت چند ماه بعد عراق و یمن و ایران چطور میشه؟ واقعا اون حمله اساسی به تاسیسات رو که دربارهش حرف میزنن رو انجام میدن؟ عراق تو فشار میره زیر بلیط آمریکا و اسرائیل و عربستان؟ بعد از آتشبس، حزبالله رو خلع سلاح میکنن و حماس رو محو میکنن؟
پاسخ این سوالات هم وابسته به دوگانه جنگ بزرگ یا صلح بزرگ است؟
دوگانهای که عدهای در حال طراحی و خلق آن هستند و قصد دارند با تمرکز و تاکید روی این دوگانه، جامعه ایران و مسئولان و نخبگان ایرانی را در موقعیت انتخاب بین این دو مسیر قرار دهند.
دو مسیر که هر کدام اتفاق بیفتد برای آمریکا و اسراییل و یاران آنها نتیجه یکسان است و قرار است آنها در هر صورت، برنده باشند.
اگر صلح بزرگ با آمدن ترامپ رخ دهد، او ناجی جهان خواهد شد و خاورمیانه جدید را پس از یکسال خونریزی نتانیاهو شکل خواهد داد و ایرانِ توافق کرده با ترامپ، دیگر اعتباری برای سخن گفتن از مقاومت و مبارزه با استکبار جهانی ندارد و طرح ابراهیم رژیم صهیونسیتی که نیمه تمام مانده بود، به سرانجام میرسد و به جای محور مقاومت، محور سازشی از ترکیه تا عربستان و امارات و اردن و کویت و عمان و حتی سوریه و عراق برای زایش خاورمیانه جدید شکل خواهد گرفت!
حالا فرض کنید که گزینه دوم یعنی جنگ بزرگ رخ دهد، چه خواهد شد؟
عراق همراه شده و یمن زخمی خواهد شد تا ایرانِ تنها مانده با حمله چندجانبه نظامی و تحرکات گروه های معاند مسلح داخلی ایران و آشوب های شهری در نهایت سقوط کند!
اینها روایتهایی از آینده نزدیک ایران است که هر روزه به زبانهای مختلف در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی با تکرار بسیار بیان میشود تا ذهنها همسو و آماده شوند!
دشمنان ایران با تکرار این دوگانه جنگ بزرگ و صلح بزرگ در حال خلع سلاح روانی جامعه و حاکمیت هستند که از ترس یکی و شوق دیگری تصمیم بزرگی بگیرند.
دشمنان قسم خورده ایران دوست دارند که اگر شد بدون خونریزی این کارزار نابرابر را تمام کنند و اگر لازم به جنگ بود، ذهنیتهای داخلی و افکار عمومی جهان را برای چنین حملهای فراهم کنند!
اما مسئله اینجاست که آیا این دوگانه اساساً واقعیت دارد و یا استراتژیستها در کنار رسانهها به کمک مسئولان سیاسی و نظامی آمریکا و اسراییل و یاران آنها آمدهاند و در حال برساخت و واقع نمایی این وضعیت بحرانی برای ایران هستند؟!
قدرت مفهوم را اینجا میشود درک کرد. توانی که در روایت و گفتمان و خلق تصویر از آینده نهفته است، مهمتر از توان نظامی و ادوات جنگی است.
دشمنان ملت ایران امیدوارند که این دوگانه تقلبّی به قلب ایرانیان نفوذ کند و از آنجا به فکر عمومی تبدیل شده و رفتار مردم را بسازد و مردم ایران و منطقه منتظر یکی از آن دو آیندهای باشند که بالاتر بیان شد.
برآورد احتمالی دشمنان این است که ایرانیان در چنین شرایطی به طور طبیعی منفعل خواهند شد تا ایران به سرنوشت طراحی شده توسط آنها گرفتار شود!
در مقابل به نظر میرسد که روایت رهبری از وضع موجود بسیار متفاوت از این دوگانه دروغین است!/ ادامه دارد
#آینده_ایران
#قیام_جوانان
#جبهه_مقاومت
@esharat_57
یادداشتی به بهانه سقوط سوریه و انتظار تغییر در ایران
بخش اول
#محسن_دنیوی
🔺طلا و دلار رو نگه داریم یا بفروشیم؟ اوضاع ملک و خودرو چطور میشه؟ چون ملک و خودرو همپای دلار رشد نکردن، انفجاری بالا میرن یا با توافق سقوط سنگین میکنن؟
اگه حباب سکه منفجر بشه، تا کجا ریزش میکنه؟
بورس چی میشه؟ باز رکورد میزنه؟
اینها سوالات بخشی از جامعه درباره آینده است و پاسخ این سوالات به جنگ بزرگ یا صلح بزرگ وابسته است!
حالا سوالات بخشی دیگر از جامعه امروز ایران را درباره گذشته نزدیک و آینده نزدیک مرور کنیم؛
طوفان الاقصی واقعا تله بود یا فتحالفتوح؟
وضعیت چند ماه بعد عراق و یمن و ایران چطور میشه؟ واقعا اون حمله اساسی به تاسیسات رو که دربارهش حرف میزنن رو انجام میدن؟ عراق تو فشار میره زیر بلیط آمریکا و اسرائیل و عربستان؟ بعد از آتشبس، حزبالله رو خلع سلاح میکنن و حماس رو محو میکنن؟
پاسخ این سوالات هم وابسته به دوگانه جنگ بزرگ یا صلح بزرگ است؟
دوگانهای که عدهای در حال طراحی و خلق آن هستند و قصد دارند با تمرکز و تاکید روی این دوگانه، جامعه ایران و مسئولان و نخبگان ایرانی را در موقعیت انتخاب بین این دو مسیر قرار دهند.
دو مسیر که هر کدام اتفاق بیفتد برای آمریکا و اسراییل و یاران آنها نتیجه یکسان است و قرار است آنها در هر صورت، برنده باشند.
اگر صلح بزرگ با آمدن ترامپ رخ دهد، او ناجی جهان خواهد شد و خاورمیانه جدید را پس از یکسال خونریزی نتانیاهو شکل خواهد داد و ایرانِ توافق کرده با ترامپ، دیگر اعتباری برای سخن گفتن از مقاومت و مبارزه با استکبار جهانی ندارد و طرح ابراهیم رژیم صهیونسیتی که نیمه تمام مانده بود، به سرانجام میرسد و به جای محور مقاومت، محور سازشی از ترکیه تا عربستان و امارات و اردن و کویت و عمان و حتی سوریه و عراق برای زایش خاورمیانه جدید شکل خواهد گرفت!
حالا فرض کنید که گزینه دوم یعنی جنگ بزرگ رخ دهد، چه خواهد شد؟
عراق همراه شده و یمن زخمی خواهد شد تا ایرانِ تنها مانده با حمله چندجانبه نظامی و تحرکات گروه های معاند مسلح داخلی ایران و آشوب های شهری در نهایت سقوط کند!
اینها روایتهایی از آینده نزدیک ایران است که هر روزه به زبانهای مختلف در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی با تکرار بسیار بیان میشود تا ذهنها همسو و آماده شوند!
دشمنان ایران با تکرار این دوگانه جنگ بزرگ و صلح بزرگ در حال خلع سلاح روانی جامعه و حاکمیت هستند که از ترس یکی و شوق دیگری تصمیم بزرگی بگیرند.
دشمنان قسم خورده ایران دوست دارند که اگر شد بدون خونریزی این کارزار نابرابر را تمام کنند و اگر لازم به جنگ بود، ذهنیتهای داخلی و افکار عمومی جهان را برای چنین حملهای فراهم کنند!
اما مسئله اینجاست که آیا این دوگانه اساساً واقعیت دارد و یا استراتژیستها در کنار رسانهها به کمک مسئولان سیاسی و نظامی آمریکا و اسراییل و یاران آنها آمدهاند و در حال برساخت و واقع نمایی این وضعیت بحرانی برای ایران هستند؟!
قدرت مفهوم را اینجا میشود درک کرد. توانی که در روایت و گفتمان و خلق تصویر از آینده نهفته است، مهمتر از توان نظامی و ادوات جنگی است.
دشمنان ملت ایران امیدوارند که این دوگانه تقلبّی به قلب ایرانیان نفوذ کند و از آنجا به فکر عمومی تبدیل شده و رفتار مردم را بسازد و مردم ایران و منطقه منتظر یکی از آن دو آیندهای باشند که بالاتر بیان شد.
برآورد احتمالی دشمنان این است که ایرانیان در چنین شرایطی به طور طبیعی منفعل خواهند شد تا ایران به سرنوشت طراحی شده توسط آنها گرفتار شود!
در مقابل به نظر میرسد که روایت رهبری از وضع موجود بسیار متفاوت از این دوگانه دروغین است!/ ادامه دارد
#آینده_ایران
#قیام_جوانان
#جبهه_مقاومت
@esharat_57
🌕 جنگ بزرگ یا صلح بزرگ؟
یادداشتی به بهانه سقوط سوریه و انتظار تغییر در ایران
بخش دوم
#محسن_دنیوی
🔺ایشان از استعاره جنگ احد برای توضیح وضعیت جبهه مقاومت استفاده میکنند.
احد، نبردی است که پس از پیروزی در جنگ بدر برای مسلمان اتفاق افتاد و شکست سختی برای جبهه حق در این جنگ رقم خورد. در این نبرد حمزه عموی پیامبر(ص) و از ارکان نهضت شهید شد و دیگر رکن جبهه مقاومت و یار پیامبر(ص) یعنی امیرالمومنین(ع) هم به شدت مجروح شد و حتی جنگ به نقطهای رسید که نزدیک بود پیامبر اسلام(ص) هم شهید شده و همه چیز تمام شود!!
سپاه اسلام به شدت به لحاظ روحی آسیب دید و انگیزهها برای ادامه مسیر از بین رفت.
اما با فاصله کوتاهی شاهد جنگ خندق و یا همان جنگ احزاب هستیم که کفار سرمست از پیروزی در جنگ احد، همه نیروهای همسو با خود را جمع کرده و آمده بودند تا کار مسلمانان را یکسره کنند اما به نحو عجیبی شکست خوردند و در ادامه مسیر، صلح حدیبیه پیش آمد و بعد هم فتح مکه!
تاکید بر استعاره جنگ احد برای توضیح وضعیت امروز ما، نحوی روایت شکست در مسیر پیروزی است و نوید پیروزیهای بزرگ برای مقاومت را در دل خود دارد!
به عبارت دیگر، هم فرار از قبول شکست اشتباه راهبردی است و هم ندیدن آن، بلکه توضیح شکست در این روزها مهم است.
جنگ احد و تجربه شکست جبهه مقاومت در برابر دشمنان و شهادت حمزه سیدالشهدا بیشباهت به وضع امروز و فقدان سیدالشهدای مقاومت یعنی سید حسن نصرالله نیست و امکانهایی برای فهم امروز و آینده به ما میدهد!
پس با این توضیحات به نظر میرسد رهبر معظم انقلاب در برابر دوگانه جنگ بزرگ و یا صلح بزرگ که دشمن تلاش دارد در برابر ایرانیان قرار دهد و آنها را از ترس به تسلیمی بزرگ مجبور و راضی کند، روایت دیگری از آنچه رخ داده است ارائه میکنند. روایتی که اولاً شرایط را به سبکی که رسانهها و عوامل تبلیغی دشمن دوست دارند، بحرانی و نزدیک به لحظات پایانی نشان نمیدهد.
ثانیاً شکست را پذیرفته و آن را در دل یک مسیر میبیند که با مقاومت میتواند ورق را برگردانده و پیروزی بزرگ برای مسلمانان و ایرانیان رقم بخورد!
پس نگاه ایشان این است که نه جنگ بزرگ و نه صلح بزرگ، بلکه مقاومت برای رسیدن به لحظه ناامیدی دشمن از امکان نابودی جبهه حق و رسیدن به پیروزی بزرگ...
پیروزی و موفقیتی که تنها یک راه حل دارد و آن قیام جوانان برای ساختن آینده است. باید فکر نو، انرژی نو و جمعیتی از جوانان از افغانستان و پاکستان تا ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن و ... برای تغییر وضعیت این منطقه از جغرافیای جهان دست به کار شوند و با تلاش و مجاهدت و تکیه بر تاریخ و فرهنگ ریشهدار خود وضعیت جدیدی متفاوت از طراحی آمریکا، اسراییل و یاران آنها برای غرب آسیا رقم بزنند!
#آینده_ایران
#جبهه_مقاومت
#قیام_جوانان
@esharat_57
یادداشتی به بهانه سقوط سوریه و انتظار تغییر در ایران
بخش دوم
#محسن_دنیوی
🔺ایشان از استعاره جنگ احد برای توضیح وضعیت جبهه مقاومت استفاده میکنند.
احد، نبردی است که پس از پیروزی در جنگ بدر برای مسلمان اتفاق افتاد و شکست سختی برای جبهه حق در این جنگ رقم خورد. در این نبرد حمزه عموی پیامبر(ص) و از ارکان نهضت شهید شد و دیگر رکن جبهه مقاومت و یار پیامبر(ص) یعنی امیرالمومنین(ع) هم به شدت مجروح شد و حتی جنگ به نقطهای رسید که نزدیک بود پیامبر اسلام(ص) هم شهید شده و همه چیز تمام شود!!
سپاه اسلام به شدت به لحاظ روحی آسیب دید و انگیزهها برای ادامه مسیر از بین رفت.
اما با فاصله کوتاهی شاهد جنگ خندق و یا همان جنگ احزاب هستیم که کفار سرمست از پیروزی در جنگ احد، همه نیروهای همسو با خود را جمع کرده و آمده بودند تا کار مسلمانان را یکسره کنند اما به نحو عجیبی شکست خوردند و در ادامه مسیر، صلح حدیبیه پیش آمد و بعد هم فتح مکه!
تاکید بر استعاره جنگ احد برای توضیح وضعیت امروز ما، نحوی روایت شکست در مسیر پیروزی است و نوید پیروزیهای بزرگ برای مقاومت را در دل خود دارد!
به عبارت دیگر، هم فرار از قبول شکست اشتباه راهبردی است و هم ندیدن آن، بلکه توضیح شکست در این روزها مهم است.
جنگ احد و تجربه شکست جبهه مقاومت در برابر دشمنان و شهادت حمزه سیدالشهدا بیشباهت به وضع امروز و فقدان سیدالشهدای مقاومت یعنی سید حسن نصرالله نیست و امکانهایی برای فهم امروز و آینده به ما میدهد!
پس با این توضیحات به نظر میرسد رهبر معظم انقلاب در برابر دوگانه جنگ بزرگ و یا صلح بزرگ که دشمن تلاش دارد در برابر ایرانیان قرار دهد و آنها را از ترس به تسلیمی بزرگ مجبور و راضی کند، روایت دیگری از آنچه رخ داده است ارائه میکنند. روایتی که اولاً شرایط را به سبکی که رسانهها و عوامل تبلیغی دشمن دوست دارند، بحرانی و نزدیک به لحظات پایانی نشان نمیدهد.
ثانیاً شکست را پذیرفته و آن را در دل یک مسیر میبیند که با مقاومت میتواند ورق را برگردانده و پیروزی بزرگ برای مسلمانان و ایرانیان رقم بخورد!
پس نگاه ایشان این است که نه جنگ بزرگ و نه صلح بزرگ، بلکه مقاومت برای رسیدن به لحظه ناامیدی دشمن از امکان نابودی جبهه حق و رسیدن به پیروزی بزرگ...
پیروزی و موفقیتی که تنها یک راه حل دارد و آن قیام جوانان برای ساختن آینده است. باید فکر نو، انرژی نو و جمعیتی از جوانان از افغانستان و پاکستان تا ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن و ... برای تغییر وضعیت این منطقه از جغرافیای جهان دست به کار شوند و با تلاش و مجاهدت و تکیه بر تاریخ و فرهنگ ریشهدار خود وضعیت جدیدی متفاوت از طراحی آمریکا، اسراییل و یاران آنها برای غرب آسیا رقم بزنند!
#آینده_ایران
#جبهه_مقاومت
#قیام_جوانان
@esharat_57
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 جایگاه رسانه در نبردهای راهبردی
#شهاب_اسفندیاری :
نباید به خاطر حفظ آبروی فلان فرد فاسد دست رسانهها را ببندیم./
باید به رسانه در طراحی هم نقش داده شود.
🔹گفتگوی کامل را در این پیوند ببینید:
https://telewebion.com/episode/0x10f50681
@esharat_57
#شهاب_اسفندیاری :
نباید به خاطر حفظ آبروی فلان فرد فاسد دست رسانهها را ببندیم./
باید به رسانه در طراحی هم نقش داده شود.
🔹گفتگوی کامل را در این پیوند ببینید:
https://telewebion.com/episode/0x10f50681
@esharat_57
🌕 «وفاق»، راهکاری ناتمام برای خروج ایران از موقعیت «پرمساله»
#محمد_پورکیانی
متن یادداشت در دو بخش:
https://t.iss.one/esharat_57/50
https://t.iss.one/esharat_57/51
@esharat_57
#محمد_پورکیانی
متن یادداشت در دو بخش:
https://t.iss.one/esharat_57/50
https://t.iss.one/esharat_57/51
@esharat_57
🌕 «وفاق»، راهکاری ناتمام برای خروج ایران از موقعیت «پرمساله»
#محمد_پورکیانی
🔺ایران کشور پرمسالهای است. مسائل ذهنی باشند یا عینی، واقعی باشند یا ساختگی، تفاوتی نمیکند. ایرانیان بیش از یک شهروند معمولِ کشورهای دیگر با «مساله» مواجه میشوند. به نحوی که گویا ایرانیان همیشه در یک وضعیت «غیرعادی» یا به تعبیر فکاهی آن در «لحظه حساس کنونی» زندگی میکنند. چند دهه پیش از گرانی و بیعدالتی و فساد و فحشا در دوران پهلوی با هزینه سنگین انقلاب بیرون آمدهایم، ولی در ترورها و تحریمها و جنگ وارد شدیم. در سالهای اخیر نیز از فتنه ای به فتنه دیگر و از بحرانی به بحران دیگر نقل مکان کردهایم. به موازات آن نشاط و پیشرفت و سرزندگی ایرانیان را هم دیدهایم. ولی با موقعیت ناپایدار زندگی و حجم فراوان مسائل چگونه میتوان کنار آمد؟
موقعیت «پرمساله» ایران با دو ویژگی دیگر عجین شده که وضعیت را دشوارتر میکند. اول مسائل پرمخاطره و پرهزینه، و دوم سیلان و نوسان در مسائل. مسائل ایران نوعا محل نزاع میان گروه های گوناگون بوده اند. چرا که دارای سویههای پرهزینه و ایدئولوژیک بوده و پذیرش هر پاسخ منجر به پذیرش هزینههایی خواهد شد. اگر بسیاری از کشورها مشغول مسائل «همه فهم» و «مشترک» مانند توسعه سرگرمی، محیط زیست، فرهنگ رانندگی، فرهنگ کارمندی و... هستند در ایران «مقاومت و استکبارستیزی»، «خصوصیسازی اقتصادی»، «یارانه انرژی»، «حجاب» چنان محل تفاوت آراء میشود که امکان حل همیشگی آن را با بحران مواجه میکند. چرا که هر نوع پاسخ به این مسائل با نوعی از مخاطرات و هزینهها همراه بوده که از طرف مخالفان مورد پذیرش نمیباشد. بله، هر کشوری میتواند علیه ظلم و استکبار و جنگ تظاهرات کرده و حتی با پلیس شهری درگیر شود، ولی سطح ورود ایران در این مساله، به نحو متفاوتی «مخاطرهآمیز» است، کمااینکه ضربه تحریمها به اقتصاد ایران قابل مقایسه با فشارهای معمول و تدریجی به اقتصاد سایر کشورها نیست. ویژگی دوم در ناپایداری مسائل و در نتیجه ناپایداری موقعیتی است. جهان با تغییرات سریع و غیرقابل کنترل تکنولوژی در یک وضعیت سیال به سر می برد. در ایران به واسطه تغییر ذائقه فرهنگی و نزاعهای منطقهای و بین المللی، این نوسان دوچندان می شود. به نحوی که نمی توان به راحتی با اتکا بر مواضع پیشین، مسائل جدید را حل کرد. آیا میتوان با اتکا بر سخنان پیشین بزرگان انقلاب درباره الزام قانونی حجاب، از این مساله عبور کرد؟ آیا میتوان با اتکا بر سخنان پیشین بزرگان انقلاب درباره درهم کوبیدن تلاویو و حیفا وارد جنگ بزرگ منطقهای شد؟ اگرچه «منطق» انقلابی پایدار و محکم است ولی «موضع» انقلابی مستمرا در حال بازآفرینی است. چرا که موقعیت نوشونده ایران چنین اقتضائی دارد.
اولین و اساسی ترین راهکار دولت جدید برای گذر از موقعیت «پرمساله» ایران، طرح و ترویج گفتمان «وفاق» بود. گویا عمده مسائل ایران ناشی از اختلافات بیاساس و دعواهای زرگری جناحهای سیاسی است و اینک با وفاق و انسجام میتوان از مسائل عبور کرد. گفتمان وفاق فارغ از اینکه منجر به عمل خاصی شود اثرگذار است. چرا که جهت کلی و ذهنی افراد و ارگانها را دگرگون کرده و احساس متفاوتی را خلق میکند. اینکه در دوره جدید برخی نهادها مانند مجلس یا شوراهای عالی متفاوت از مواضع خود در دولت گذشته عمل کرده و همراهی بیشتری با رئیس جمهور جدید دارند، بیش از آن که ناشی از اختلافات سیاسی با رئیس جمهور فقید باشد ناشی از فضای گفتمانی جدیدی است که همه را در برگرفته است.
ولی مساله اساسی این است که دولت راهکار خود برای کاهش مسائل را در فاصله گرفتن از نقطه حل مساله معرفی میکند. به عبارت دیگر دولت با طرح گفتمان «وفاق»، «عقبنشینی» از مسائل را بر «حل» مسائل ترجیح داده و وضعیت نامطلوب ولی پایدار را بر وضعیت مسالهمند ایران ترجیح میدهد. حجاب مساله مخاطرهآمیزی است. بسیاری از مردم از وضعیت نامطلوب حجاب دلآزردهاند و بسیاری دیگر از ورود قهری حاکمیت در برخورد با بیحجابی گلهمندند. عقبنشینی در این مساله، تفسیر به حل مساله میشود، در حالیکه یک سوی این نزاع عصبیتر و ناامیدتر شده و سوی دیگر راضی. در مساله ناترازی انرژی چنان از آزادسازی قیمت انرژی سخن گفته میشود که گویا دولتهای گذشته از روی نادانی یا تنبلی، هزینه سنگین یارانه را بر خودشان تحمیل کردهاند. شوک اقتصادی به اقشار ضعیف نادیده گرفته شده تا یکبار برای همیشه از مساله ناترازی عبور کنیم و مسالهای از مسائل ایران کم شود. عقبنشینی منطقهای و مذاکره بینالمللی نیز با همین منطق در دستور کار قرار میگیرد. گویا ایده اصلی وفاق، در کاهش مسائل ایران با عقبنشینی از مسائل است نه حل آنها. نتیجه عقبنشینی از مسائل، نه حل مسائل بلکه جابهجاشدن مسائل از جایی به جای دیگر است. از ناترازی عبور میکنیم و بر مسائل اجتماعی میافزاییم.
/ادامه دارد
#محمد_پورکیانی
🔺ایران کشور پرمسالهای است. مسائل ذهنی باشند یا عینی، واقعی باشند یا ساختگی، تفاوتی نمیکند. ایرانیان بیش از یک شهروند معمولِ کشورهای دیگر با «مساله» مواجه میشوند. به نحوی که گویا ایرانیان همیشه در یک وضعیت «غیرعادی» یا به تعبیر فکاهی آن در «لحظه حساس کنونی» زندگی میکنند. چند دهه پیش از گرانی و بیعدالتی و فساد و فحشا در دوران پهلوی با هزینه سنگین انقلاب بیرون آمدهایم، ولی در ترورها و تحریمها و جنگ وارد شدیم. در سالهای اخیر نیز از فتنه ای به فتنه دیگر و از بحرانی به بحران دیگر نقل مکان کردهایم. به موازات آن نشاط و پیشرفت و سرزندگی ایرانیان را هم دیدهایم. ولی با موقعیت ناپایدار زندگی و حجم فراوان مسائل چگونه میتوان کنار آمد؟
موقعیت «پرمساله» ایران با دو ویژگی دیگر عجین شده که وضعیت را دشوارتر میکند. اول مسائل پرمخاطره و پرهزینه، و دوم سیلان و نوسان در مسائل. مسائل ایران نوعا محل نزاع میان گروه های گوناگون بوده اند. چرا که دارای سویههای پرهزینه و ایدئولوژیک بوده و پذیرش هر پاسخ منجر به پذیرش هزینههایی خواهد شد. اگر بسیاری از کشورها مشغول مسائل «همه فهم» و «مشترک» مانند توسعه سرگرمی، محیط زیست، فرهنگ رانندگی، فرهنگ کارمندی و... هستند در ایران «مقاومت و استکبارستیزی»، «خصوصیسازی اقتصادی»، «یارانه انرژی»، «حجاب» چنان محل تفاوت آراء میشود که امکان حل همیشگی آن را با بحران مواجه میکند. چرا که هر نوع پاسخ به این مسائل با نوعی از مخاطرات و هزینهها همراه بوده که از طرف مخالفان مورد پذیرش نمیباشد. بله، هر کشوری میتواند علیه ظلم و استکبار و جنگ تظاهرات کرده و حتی با پلیس شهری درگیر شود، ولی سطح ورود ایران در این مساله، به نحو متفاوتی «مخاطرهآمیز» است، کمااینکه ضربه تحریمها به اقتصاد ایران قابل مقایسه با فشارهای معمول و تدریجی به اقتصاد سایر کشورها نیست. ویژگی دوم در ناپایداری مسائل و در نتیجه ناپایداری موقعیتی است. جهان با تغییرات سریع و غیرقابل کنترل تکنولوژی در یک وضعیت سیال به سر می برد. در ایران به واسطه تغییر ذائقه فرهنگی و نزاعهای منطقهای و بین المللی، این نوسان دوچندان می شود. به نحوی که نمی توان به راحتی با اتکا بر مواضع پیشین، مسائل جدید را حل کرد. آیا میتوان با اتکا بر سخنان پیشین بزرگان انقلاب درباره الزام قانونی حجاب، از این مساله عبور کرد؟ آیا میتوان با اتکا بر سخنان پیشین بزرگان انقلاب درباره درهم کوبیدن تلاویو و حیفا وارد جنگ بزرگ منطقهای شد؟ اگرچه «منطق» انقلابی پایدار و محکم است ولی «موضع» انقلابی مستمرا در حال بازآفرینی است. چرا که موقعیت نوشونده ایران چنین اقتضائی دارد.
اولین و اساسی ترین راهکار دولت جدید برای گذر از موقعیت «پرمساله» ایران، طرح و ترویج گفتمان «وفاق» بود. گویا عمده مسائل ایران ناشی از اختلافات بیاساس و دعواهای زرگری جناحهای سیاسی است و اینک با وفاق و انسجام میتوان از مسائل عبور کرد. گفتمان وفاق فارغ از اینکه منجر به عمل خاصی شود اثرگذار است. چرا که جهت کلی و ذهنی افراد و ارگانها را دگرگون کرده و احساس متفاوتی را خلق میکند. اینکه در دوره جدید برخی نهادها مانند مجلس یا شوراهای عالی متفاوت از مواضع خود در دولت گذشته عمل کرده و همراهی بیشتری با رئیس جمهور جدید دارند، بیش از آن که ناشی از اختلافات سیاسی با رئیس جمهور فقید باشد ناشی از فضای گفتمانی جدیدی است که همه را در برگرفته است.
ولی مساله اساسی این است که دولت راهکار خود برای کاهش مسائل را در فاصله گرفتن از نقطه حل مساله معرفی میکند. به عبارت دیگر دولت با طرح گفتمان «وفاق»، «عقبنشینی» از مسائل را بر «حل» مسائل ترجیح داده و وضعیت نامطلوب ولی پایدار را بر وضعیت مسالهمند ایران ترجیح میدهد. حجاب مساله مخاطرهآمیزی است. بسیاری از مردم از وضعیت نامطلوب حجاب دلآزردهاند و بسیاری دیگر از ورود قهری حاکمیت در برخورد با بیحجابی گلهمندند. عقبنشینی در این مساله، تفسیر به حل مساله میشود، در حالیکه یک سوی این نزاع عصبیتر و ناامیدتر شده و سوی دیگر راضی. در مساله ناترازی انرژی چنان از آزادسازی قیمت انرژی سخن گفته میشود که گویا دولتهای گذشته از روی نادانی یا تنبلی، هزینه سنگین یارانه را بر خودشان تحمیل کردهاند. شوک اقتصادی به اقشار ضعیف نادیده گرفته شده تا یکبار برای همیشه از مساله ناترازی عبور کنیم و مسالهای از مسائل ایران کم شود. عقبنشینی منطقهای و مذاکره بینالمللی نیز با همین منطق در دستور کار قرار میگیرد. گویا ایده اصلی وفاق، در کاهش مسائل ایران با عقبنشینی از مسائل است نه حل آنها. نتیجه عقبنشینی از مسائل، نه حل مسائل بلکه جابهجاشدن مسائل از جایی به جای دیگر است. از ناترازی عبور میکنیم و بر مسائل اجتماعی میافزاییم.
/ادامه دارد
🌕 «وفاق»، راهکاری ناتمام برای خروج ایران از موقعیت «پرمساله»
بخش دوم:
از نزاع خیابانی حجاب عبور میکنیم و بر مسائل خانواده میافزاییم.
عقبنشینی از مسائل، از جهتی مرتبط با رویکرد فکری دولتمردان کنونی است، و از جهتی به رویکرد مدیریتی دولت جدید برمی گردد. ایده «عرفیسازی» ارزشها، «مثنوی هفتاد من» تاریخ انقلاب است که گاهی با عنوان منافع ملی طرح میشد و امروز با تعبیر «زندگی کردن» از آن آشناییزدایی میشود. از رویکرد فکری عبور میکنم. چرا که مساله اکنون ما، بیش از مبنای فکری، ناتوانی حاد ما در پیگیری و تحقق آن مبنا در مناسبات اجتماعی است. ولی درباره رویکرد مدیریتی دولت باید به تناسب ساختار دولتی با عقبنشینی از مسائل پرداخت. ایران صدها مساله همعرض ندارد. بلکه چند مساله اساسی دارد که هر کدام منجر به دهها مساله دیگر شده است. چگونه می توان با مسائل گلوگاهی گلاویز شد؟ مهمترین ویژگی این مسائل وابستگی آن ها به متغیرهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، بینالمللی، امنیتی و... است. به نحوی که جز با عملکرد مثبت همه بخشها امکان حل این مسائل وجود ندارد و کوتاهی یک بخش منجر به شکست در کل پروژه میشود. به همین دلیل در دولت گذشته شاهد ورود میدانی شخص رئیسجمهور و معاون اول او در کلان پروژههای دولت بودیم تا پیگیری متمرکز کلانپروژهها جایگزین تقسیم کار عرضی دستگاهها شود. آیا رئیس جمهور دولت چهاردهم امکان مدیریت و راهبری متمرکز کلانپروژهها را دارد؟ یا با همان منطق تقسیم کار میان وزارتخانهها امور جزئی را پیش برده و در امور کلان عقبنشینی میکند؟ دولت برای کاهش مسائل و ایجاد موقعیت پایدار در ایران، نیازمند پیشروی از گفتمان وفاق به دولت کارآمد است، وگرنه شاهد روزمرگی در حل مسائل جزئی و عقبنشینی در مسائل کلان خواهیم بود.
#وفاق #دولت #مسائل_ایران
@esharat_57
بخش دوم:
از نزاع خیابانی حجاب عبور میکنیم و بر مسائل خانواده میافزاییم.
عقبنشینی از مسائل، از جهتی مرتبط با رویکرد فکری دولتمردان کنونی است، و از جهتی به رویکرد مدیریتی دولت جدید برمی گردد. ایده «عرفیسازی» ارزشها، «مثنوی هفتاد من» تاریخ انقلاب است که گاهی با عنوان منافع ملی طرح میشد و امروز با تعبیر «زندگی کردن» از آن آشناییزدایی میشود. از رویکرد فکری عبور میکنم. چرا که مساله اکنون ما، بیش از مبنای فکری، ناتوانی حاد ما در پیگیری و تحقق آن مبنا در مناسبات اجتماعی است. ولی درباره رویکرد مدیریتی دولت باید به تناسب ساختار دولتی با عقبنشینی از مسائل پرداخت. ایران صدها مساله همعرض ندارد. بلکه چند مساله اساسی دارد که هر کدام منجر به دهها مساله دیگر شده است. چگونه می توان با مسائل گلوگاهی گلاویز شد؟ مهمترین ویژگی این مسائل وابستگی آن ها به متغیرهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، بینالمللی، امنیتی و... است. به نحوی که جز با عملکرد مثبت همه بخشها امکان حل این مسائل وجود ندارد و کوتاهی یک بخش منجر به شکست در کل پروژه میشود. به همین دلیل در دولت گذشته شاهد ورود میدانی شخص رئیسجمهور و معاون اول او در کلان پروژههای دولت بودیم تا پیگیری متمرکز کلانپروژهها جایگزین تقسیم کار عرضی دستگاهها شود. آیا رئیس جمهور دولت چهاردهم امکان مدیریت و راهبری متمرکز کلانپروژهها را دارد؟ یا با همان منطق تقسیم کار میان وزارتخانهها امور جزئی را پیش برده و در امور کلان عقبنشینی میکند؟ دولت برای کاهش مسائل و ایجاد موقعیت پایدار در ایران، نیازمند پیشروی از گفتمان وفاق به دولت کارآمد است، وگرنه شاهد روزمرگی در حل مسائل جزئی و عقبنشینی در مسائل کلان خواهیم بود.
#وفاق #دولت #مسائل_ایران
@esharat_57
🌕 اتحاد نیلیها-فاضلیها (بازارگرایان افراطی) ایران را به کدام سو هل میدهد
#میثم_مهدیار
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/53
#ناترازی
#بلایای_طبیعی
#خصوصی_سازی
#بازارگرایان_افراطی
@esharat_57
#میثم_مهدیار
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/53
#ناترازی
#بلایای_طبیعی
#خصوصی_سازی
#بازارگرایان_افراطی
@esharat_57
🌕 اتحاد نیلیها-فاضلیها (بازارگرایان افراطی) ایران را به کدام سو هل میدهد
#میثم_مهدیار
🔺آمریکا یکی از آسیب پذیرترین کشورها در مقابل بلایا و بحرانهای طبیعی بوده و هست. به گزارش آمار فقط در سال ۲۰۲۴، ۳۹درصد بر آمار کارتن خوابهای آمریکایی افزوده شده که بخش عمده آن ناشی از ناتوانی دولت در مهار بلایای طبیعی و بی توجهی به تبعات اجتماعی و اقتصادی بلایای طبیعی بوده است.
آتش سوزیهای اخیر در کالیفرنیا و ناتوانی دولت در اطفای حریق و انتشار صحنههایی از تلاش برای خاموش کردن آتش با انتقال آب با کیفهای زنانه دیگر زمینه بحث بر سر دلایل این ناتوانی ها و نسبت آن با سیستم نئولیبرالی اقتصاد آمریکا را فراهم کرده است. با شروع آتش سوزی در کالیفرنیا و مشکل قطع شدن ناگهانی آب مورد نیاز، حالا نگاهها به سمت زوج میلیاردر (خانواده رزنیک) چرخیده که مالک اصلی ذخیرهگاه آب در این ایالتند و از در اختیار قراردادن آب به نیروهای امدادی و دولت طفره رفتهاند.
🔸این البته اولین بار نیست که پای بحث تبعات خصوصی سازی منابع طبیعی در بلایای طبیعی باز آمریکا باز میشود. مایکل سندل فیلسوف سیاسی جامعهگرای آمریکایی در ابتدای کتاب «عدالت: کار درست کدام است؟» با اشاره به آسیب دیدن مردم عادی از افزایش قیمتهای سرسام آور بعد از توفان چارلی درباره این بحث می کند که در بحران ها و بلایای طبیعی و غیر طبیعی آن «کار آفرینهای نایس» چطور به سوداگران جان و مال مردم تبدیل میشود. خیلی قبلتر هم نائومی کلاین در کتاب «دکترین شوک» و مفهوم «سرمایه داری فاجعه» خود توضیح داده بود که شرایط بحرانی – مانند بلایای طبیعی، جنگها، یا بحرانهای اقتصادی – زمینه مساعدی برای دولتها و شرکتهای کاپیتالیستی برای بهره برداری از استیصال مردم و پیشبرد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی نئولیبرالی است؛ سیاستهایی که در شرایط عادی با مقاومت شدید مردم مواجه میشوداما در لحظات بحرانی به دلیل شوک ناگهانی توانایی مقاومت خود را از دست میدهند و زمینه برای اعمال تغییرات اساسی فراهم میشود.
🔸به هر ترتیب این بلایای طبیعی حداقل کارکردی که میتواند برای مای ایرانی داشته باشد مقاومت در برابر وسوسههای امثال غنینژاد، نیلی و فاضلی برای بازاری کردن همه چیز در کشور است. محمد فاضلی از چندسال قبل در اتحاد با بازارگرایان افراطی مهمترین راهبرد مقابله با بحران آب در کشور را شکل گیری «بازار آب» عنوان میکند و همراه و همگام با امثال غنی نژاد و نیلی و مشایخی و دیگر لیدرهای بازارگرایی افراطی بر حل مساله ناترازی انرژی در کشور صرفا از طریق راهکارهای قیمتی تاکید میکند. همین یکماه پیش روزنامه دنیای اقتصاد (ارگان رسمی بازارگرایان) پیشنهاد بازارسازی برای «هوای پاک» را هم مطرح کرده بود.
🔸حالا البته از اقتصاددانان بازارگرا انتظاری بیش از این نیست چرا که این گرایشها از تربیت شدگان در مکتب پوزیتویسم اقتصادی که اقتصاد را از یک دانش اجتماعی به یک دانش ریاضیک و فرمولی تقلیل دادهاند طبیعی است اما مساله اصلی میل تعداد زیادی از جامعهشناسان ایرانی به سمت سیاستهای بازارگرایانه و دولت زدایانه با عناوین مختلف است.
در واقع سوال اصلی اینست که چرا این جامعه شناسان درسالهای اخیر برخلاف غرض اصلی جامعهشناسی ( دفاع از امر اجتماعی) به سمت دولت زدایی، بازارگرایی، راهکارهای قیمتی و در یک کلام تقلیل جامعه به مکانیسمهای عرضه و تقاضای فرد محورانه میل پیدا کردهاند. آیا این مساله یک انتخاب شخصی و سیاسی است و یا با ریشههای معرفتی شکل گیری علوم انسانی و اجتماعی در ایران ربط پیدا میکند؟ بعدتر در این باره خواهم نوشت.
#ناترازی
#بلایای_طبیعی
#خصوصی_سازی
#بازارگرایان_افراطی
@esharat_57
#میثم_مهدیار
🔺آمریکا یکی از آسیب پذیرترین کشورها در مقابل بلایا و بحرانهای طبیعی بوده و هست. به گزارش آمار فقط در سال ۲۰۲۴، ۳۹درصد بر آمار کارتن خوابهای آمریکایی افزوده شده که بخش عمده آن ناشی از ناتوانی دولت در مهار بلایای طبیعی و بی توجهی به تبعات اجتماعی و اقتصادی بلایای طبیعی بوده است.
آتش سوزیهای اخیر در کالیفرنیا و ناتوانی دولت در اطفای حریق و انتشار صحنههایی از تلاش برای خاموش کردن آتش با انتقال آب با کیفهای زنانه دیگر زمینه بحث بر سر دلایل این ناتوانی ها و نسبت آن با سیستم نئولیبرالی اقتصاد آمریکا را فراهم کرده است. با شروع آتش سوزی در کالیفرنیا و مشکل قطع شدن ناگهانی آب مورد نیاز، حالا نگاهها به سمت زوج میلیاردر (خانواده رزنیک) چرخیده که مالک اصلی ذخیرهگاه آب در این ایالتند و از در اختیار قراردادن آب به نیروهای امدادی و دولت طفره رفتهاند.
🔸این البته اولین بار نیست که پای بحث تبعات خصوصی سازی منابع طبیعی در بلایای طبیعی باز آمریکا باز میشود. مایکل سندل فیلسوف سیاسی جامعهگرای آمریکایی در ابتدای کتاب «عدالت: کار درست کدام است؟» با اشاره به آسیب دیدن مردم عادی از افزایش قیمتهای سرسام آور بعد از توفان چارلی درباره این بحث می کند که در بحران ها و بلایای طبیعی و غیر طبیعی آن «کار آفرینهای نایس» چطور به سوداگران جان و مال مردم تبدیل میشود. خیلی قبلتر هم نائومی کلاین در کتاب «دکترین شوک» و مفهوم «سرمایه داری فاجعه» خود توضیح داده بود که شرایط بحرانی – مانند بلایای طبیعی، جنگها، یا بحرانهای اقتصادی – زمینه مساعدی برای دولتها و شرکتهای کاپیتالیستی برای بهره برداری از استیصال مردم و پیشبرد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی نئولیبرالی است؛ سیاستهایی که در شرایط عادی با مقاومت شدید مردم مواجه میشوداما در لحظات بحرانی به دلیل شوک ناگهانی توانایی مقاومت خود را از دست میدهند و زمینه برای اعمال تغییرات اساسی فراهم میشود.
🔸به هر ترتیب این بلایای طبیعی حداقل کارکردی که میتواند برای مای ایرانی داشته باشد مقاومت در برابر وسوسههای امثال غنینژاد، نیلی و فاضلی برای بازاری کردن همه چیز در کشور است. محمد فاضلی از چندسال قبل در اتحاد با بازارگرایان افراطی مهمترین راهبرد مقابله با بحران آب در کشور را شکل گیری «بازار آب» عنوان میکند و همراه و همگام با امثال غنی نژاد و نیلی و مشایخی و دیگر لیدرهای بازارگرایی افراطی بر حل مساله ناترازی انرژی در کشور صرفا از طریق راهکارهای قیمتی تاکید میکند. همین یکماه پیش روزنامه دنیای اقتصاد (ارگان رسمی بازارگرایان) پیشنهاد بازارسازی برای «هوای پاک» را هم مطرح کرده بود.
🔸حالا البته از اقتصاددانان بازارگرا انتظاری بیش از این نیست چرا که این گرایشها از تربیت شدگان در مکتب پوزیتویسم اقتصادی که اقتصاد را از یک دانش اجتماعی به یک دانش ریاضیک و فرمولی تقلیل دادهاند طبیعی است اما مساله اصلی میل تعداد زیادی از جامعهشناسان ایرانی به سمت سیاستهای بازارگرایانه و دولت زدایانه با عناوین مختلف است.
در واقع سوال اصلی اینست که چرا این جامعه شناسان درسالهای اخیر برخلاف غرض اصلی جامعهشناسی ( دفاع از امر اجتماعی) به سمت دولت زدایی، بازارگرایی، راهکارهای قیمتی و در یک کلام تقلیل جامعه به مکانیسمهای عرضه و تقاضای فرد محورانه میل پیدا کردهاند. آیا این مساله یک انتخاب شخصی و سیاسی است و یا با ریشههای معرفتی شکل گیری علوم انسانی و اجتماعی در ایران ربط پیدا میکند؟ بعدتر در این باره خواهم نوشت.
#ناترازی
#بلایای_طبیعی
#خصوصی_سازی
#بازارگرایان_افراطی
@esharat_57
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌕 در فلسفه خلقت دونالد ترامپ!
#سجاد_صفارهرندی
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/55
#ترامپ
#استکبار
#کانادا
#دانمارک
@esharat_57
#سجاد_صفارهرندی
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/55
#ترامپ
#استکبار
#کانادا
#دانمارک
@esharat_57
🌕 در فلسفه خلقت دونالد ترامپ!
#سجاد_صفارهرندی
🔺اینکه میگویند خلقت خدا بی نقص و حکیمانه است و هر پدیدهای هر چقدر هم شر و تباه یا زائد و بی مصرف به نظر برسد در واقع بخشی از پازل نظام احسن را پر میکند، شاهد مثالش شاید همین جناب دونالد ترامپ است. ما که از حکمت کارهای خدا آگاه نیستیم ولی گاهی فکر میکنم این مجمع رذائل و شرور بشری اگر همین یک فایده را داشته باشد که شکافها و ترکهایی در دیوار سخت باورها و جهانبینی برخی از هموطنان ما ایجاد کند، کارش را در این عالم به درستی دارد انجام میدهد.
مقصودم آن دسته هموطنان تجددخواه و خوشبین به نظم و نظامات کنونی دنیا است که فکر میکنند جهان اصولاً جای امن و آرامی است و این ماییم که مثلاً بعد از انقلاب اسلامی امن و آرامشش را به هم زده ایم. و قانون و قاعدهای دارد که ملتزم بودن به آن تضمین سعادت و رفاه ملتهاست. و گاو فربهی در کار است که «همه دنیا به پستان پرشیرش چسبیده اند و ما کلنجار رفتن با شاخش را انتخاب کرده ایم.» و اگر منافع مشترک بیشتری با آمریکا ایجاد کنیم دلیلی برای بدخواهی او نسبت به ما وجود نخواهد داشت. و دستکم اگر در تعاملات جهانی محتاط و مؤدب باشیم و از پیاده رو حرکت کنیم، به هیچ سانحهای مبتلا نخواهیم شد. و الی آخر ... .
ترامپ شاید اساساً خلق شده تا به ما و به همه آنانی که ذهن خود را به روی شواهد و دادههای دنیای واقعی نبسته اند، نشان دهد که اگر کانادا هم باشی، در سیاست همسوترین مواضع و در مناسبات اقتصادی بیشترین روابط را با آمریکا داشته باشی، وقتش که بشود میتوانی در معرض بلعیده شدن توسط ارباب باشی. نشان دهد که اگر دانمارک هم باشی –شما را به خدا تا به حال چیزی از دانمارک در بستر سیاست بین المل و منازعات آن شنیده اید؟!- اگر زمانش برسد و منافعی اقتضا کند بخشی از قلمرویت (گرینلند) میتواند چشم طماع و هیز ارباب مستکبر را بگیرد و هوس او را تیز کند.
اجازه دهید اینطور به پایان ببرم: استکبار و مستکبر تعابیری با ریشۀ قرآنی است که در فرهنگ انقلاب اسلامی به سیاست وارد شد و بخشی از گفتار تبلیغی ما را در همه این سالها شکل داده است. گفتاری که احتمالا سوءمصرف یا زیادهروی در استفاده از آن برخی از مردم ما را دلزده کرده باشد. نیک میدانم که استکبار غربی-آمریکایی پیشینه و دیرینهای به مراتب بیشتر از این تاجر قمارباز دارد. اما شاید دونالد ترامپ خلق شده تا مفهوم مستکبر در جهان واقع و در یک نفر آدم پوست و گوشتدار تعیّن و تشخّص یابد. لخت و عور و بی آبرو، پیش چشم همگان.
#ترامپ
#استکبار
#کانادا
#دانمارک
@esharat_57
#سجاد_صفارهرندی
🔺اینکه میگویند خلقت خدا بی نقص و حکیمانه است و هر پدیدهای هر چقدر هم شر و تباه یا زائد و بی مصرف به نظر برسد در واقع بخشی از پازل نظام احسن را پر میکند، شاهد مثالش شاید همین جناب دونالد ترامپ است. ما که از حکمت کارهای خدا آگاه نیستیم ولی گاهی فکر میکنم این مجمع رذائل و شرور بشری اگر همین یک فایده را داشته باشد که شکافها و ترکهایی در دیوار سخت باورها و جهانبینی برخی از هموطنان ما ایجاد کند، کارش را در این عالم به درستی دارد انجام میدهد.
مقصودم آن دسته هموطنان تجددخواه و خوشبین به نظم و نظامات کنونی دنیا است که فکر میکنند جهان اصولاً جای امن و آرامی است و این ماییم که مثلاً بعد از انقلاب اسلامی امن و آرامشش را به هم زده ایم. و قانون و قاعدهای دارد که ملتزم بودن به آن تضمین سعادت و رفاه ملتهاست. و گاو فربهی در کار است که «همه دنیا به پستان پرشیرش چسبیده اند و ما کلنجار رفتن با شاخش را انتخاب کرده ایم.» و اگر منافع مشترک بیشتری با آمریکا ایجاد کنیم دلیلی برای بدخواهی او نسبت به ما وجود نخواهد داشت. و دستکم اگر در تعاملات جهانی محتاط و مؤدب باشیم و از پیاده رو حرکت کنیم، به هیچ سانحهای مبتلا نخواهیم شد. و الی آخر ... .
ترامپ شاید اساساً خلق شده تا به ما و به همه آنانی که ذهن خود را به روی شواهد و دادههای دنیای واقعی نبسته اند، نشان دهد که اگر کانادا هم باشی، در سیاست همسوترین مواضع و در مناسبات اقتصادی بیشترین روابط را با آمریکا داشته باشی، وقتش که بشود میتوانی در معرض بلعیده شدن توسط ارباب باشی. نشان دهد که اگر دانمارک هم باشی –شما را به خدا تا به حال چیزی از دانمارک در بستر سیاست بین المل و منازعات آن شنیده اید؟!- اگر زمانش برسد و منافعی اقتضا کند بخشی از قلمرویت (گرینلند) میتواند چشم طماع و هیز ارباب مستکبر را بگیرد و هوس او را تیز کند.
اجازه دهید اینطور به پایان ببرم: استکبار و مستکبر تعابیری با ریشۀ قرآنی است که در فرهنگ انقلاب اسلامی به سیاست وارد شد و بخشی از گفتار تبلیغی ما را در همه این سالها شکل داده است. گفتاری که احتمالا سوءمصرف یا زیادهروی در استفاده از آن برخی از مردم ما را دلزده کرده باشد. نیک میدانم که استکبار غربی-آمریکایی پیشینه و دیرینهای به مراتب بیشتر از این تاجر قمارباز دارد. اما شاید دونالد ترامپ خلق شده تا مفهوم مستکبر در جهان واقع و در یک نفر آدم پوست و گوشتدار تعیّن و تشخّص یابد. لخت و عور و بی آبرو، پیش چشم همگان.
#ترامپ
#استکبار
#کانادا
#دانمارک
@esharat_57
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌕 در ستایش دشوارترین نوع خدمت در لباس قضا
#وحید_یامین_پور
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/58
@esharat_57
#وحید_یامین_پور
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/58
@esharat_57
🌕 در ستایش دشوارترین نوع خدمت در لباس قضا
#وحید_یامین_پور
🔺جماعتی که گمان میکنند رستگاری در عزلت جستن و گریز از مسئولیت است به کنار. اما گروهی هستند که نه تنها عافیتطلب و بیاعتنا به خدمت و اصلاحگری هستند که کارشان طعن و شماتت اهل خدمت و چوب لایچرخ هر اقدام و عملی گذاشتن است. حتماً این جماعت مقدسِ بیعملِ چشمتنگِ دهانگشاد را میشناسید. نماز و ذکر و زیارتشان برقرار است ولی از هر نوع عمل مثبت و پیشرفتی در کشور ناراحت و از هر گرفتاری و شکستی خوشحالاند. چون در هیچ رشدی نقشی ندارند و در عوض در هر شکستی بهانهای برای سرکوفت جدید پیدا میکنند.
امام راحل(ره) به آنها میگفت "مقدسنماهای بیشعور". همانها که: "دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - را مفید و راهگشا میدانستند، امروز از اینکه در گوشهای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ میدهد، فریاد «وا اسلاما» سر میدهند!" (صحیفه امام خمینی؛ جلد 21، صفحه 281)
ارزش شخصیتهایی مانند #شهید_رازینی و #شهید_مقیسه در قیاس با این جماعت معلوم میشود. کسانی که از راحت خود گذشتند و تمام عمر خود را وقف اجرای عدالت و امنیت کردند. مانند زرهی بر تن جامعه در مقابل تیغ و تیر منافقین و اشرار و مفسدان.
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
عَدْلُ ساعَةٍ، خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعينَ سَنَةً، قِيامِ لَيْلِها وَ صِيامِ نَهارِها؛
ساعتى عدالت، بهتر از هفتاد سال عبادتی است كه شبهايش به نماز و روزهايش به روزه بگذرد.
@yaminpour
@esharat_57
#وحید_یامین_پور
🔺جماعتی که گمان میکنند رستگاری در عزلت جستن و گریز از مسئولیت است به کنار. اما گروهی هستند که نه تنها عافیتطلب و بیاعتنا به خدمت و اصلاحگری هستند که کارشان طعن و شماتت اهل خدمت و چوب لایچرخ هر اقدام و عملی گذاشتن است. حتماً این جماعت مقدسِ بیعملِ چشمتنگِ دهانگشاد را میشناسید. نماز و ذکر و زیارتشان برقرار است ولی از هر نوع عمل مثبت و پیشرفتی در کشور ناراحت و از هر گرفتاری و شکستی خوشحالاند. چون در هیچ رشدی نقشی ندارند و در عوض در هر شکستی بهانهای برای سرکوفت جدید پیدا میکنند.
امام راحل(ره) به آنها میگفت "مقدسنماهای بیشعور". همانها که: "دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - را مفید و راهگشا میدانستند، امروز از اینکه در گوشهای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ میدهد، فریاد «وا اسلاما» سر میدهند!" (صحیفه امام خمینی؛ جلد 21، صفحه 281)
ارزش شخصیتهایی مانند #شهید_رازینی و #شهید_مقیسه در قیاس با این جماعت معلوم میشود. کسانی که از راحت خود گذشتند و تمام عمر خود را وقف اجرای عدالت و امنیت کردند. مانند زرهی بر تن جامعه در مقابل تیغ و تیر منافقین و اشرار و مفسدان.
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
عَدْلُ ساعَةٍ، خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعينَ سَنَةً، قِيامِ لَيْلِها وَ صِيامِ نَهارِها؛
ساعتى عدالت، بهتر از هفتاد سال عبادتی است كه شبهايش به نماز و روزهايش به روزه بگذرد.
@yaminpour
@esharat_57
🌕 قتلعام امید، تولید انبوه اندوه و خودکشی تئوریک روشنفکری
#شهاب_اسفندیاری
🔺«مرگ نبوی بهعنوان یکی از بازیگران متمایز، نظرگیر، طناز، خلاق و بیشفعال آن نمایش، یک فقدان بزرگ جمعی است که در خود، به شکل آشکار و نهان، یک سوگواری جمعی نیز نهفته دارد. ما اکنون به درجات مختلف سوگواریم، برای مرگ نبوی، برای مرگ نهایی امید و برای سیطرهی فراگیر غربتی که اکنون، هر جا باشیم، نه خصم، بلکه همدم روزان و شبان ما شده.» (مجلهی حرفه: هنرمند).
عرض تسلیت دارم به جامعهی هنری و مطبوعاتی در فقد ابراهیم نبوی. البته در علل سوگواری و ناکامی تاریخی «روشنفکری ایرانی» سخن بسیار است. اجازه دهید به یک تناقض شگفت اشاره کنیم: آنقدر که در چند روز گذشته در سوگ این «مرگ خودخواسته» محتوا توسط جریان روشنفکری ایران تولید شد، در ۱۵ ماه گذشته در سوگ قطعه قطعه شدن و زندهسوزی دهها هزار زن و کودک فلسطینی منتشر نشد. علت چیست؟
🔸یادداشت در دو بخش:
https://t.iss.one/esharat_57/60
https://t.iss.one/esharat_57/61
📷کاریکاتور از ایلیا تهمتنی
➕ @esharat_57
#شهاب_اسفندیاری
🔺«مرگ نبوی بهعنوان یکی از بازیگران متمایز، نظرگیر، طناز، خلاق و بیشفعال آن نمایش، یک فقدان بزرگ جمعی است که در خود، به شکل آشکار و نهان، یک سوگواری جمعی نیز نهفته دارد. ما اکنون به درجات مختلف سوگواریم، برای مرگ نبوی، برای مرگ نهایی امید و برای سیطرهی فراگیر غربتی که اکنون، هر جا باشیم، نه خصم، بلکه همدم روزان و شبان ما شده.» (مجلهی حرفه: هنرمند).
عرض تسلیت دارم به جامعهی هنری و مطبوعاتی در فقد ابراهیم نبوی. البته در علل سوگواری و ناکامی تاریخی «روشنفکری ایرانی» سخن بسیار است. اجازه دهید به یک تناقض شگفت اشاره کنیم: آنقدر که در چند روز گذشته در سوگ این «مرگ خودخواسته» محتوا توسط جریان روشنفکری ایران تولید شد، در ۱۵ ماه گذشته در سوگ قطعه قطعه شدن و زندهسوزی دهها هزار زن و کودک فلسطینی منتشر نشد. علت چیست؟
🔸یادداشت در دو بخش:
https://t.iss.one/esharat_57/60
https://t.iss.one/esharat_57/61
📷کاریکاتور از ایلیا تهمتنی
➕ @esharat_57
🌕 قتلعام امید، تولید انبوه اندوه و خودکشی تئوریک روشنفکری
#شهاب_اسفندیاری
بخش اول:
🔺«مرگ نبوی بهعنوان یکی از بازیگران متمایز، نظرگیر، طناز، خلاق و بیشفعال آن نمایش، یک فقدان بزرگ جمعی است که در خود، به شکل آشکار و نهان، یک سوگواری جمعی نیز نهفته دارد. ما اکنون به درجات مختلف سوگواریم، برای مرگ نبوی، برای مرگ نهایی امید و برای سیطرهی فراگیر غربتی که اکنون، هر جا باشیم، نه خصم، بلکه همدم روزان و شبان ما شده.» (مجلهی حرفه: هنرمند).
عرض تسلیت دارم به جامعهی هنری و مطبوعاتی در فقد ابراهیم نبوی. البته در علل سوگواری و ناکامی تاریخی «روشنفکری ایرانی» سخن بسیار است. اجازه دهید به یک تناقض شگفت اشاره کنیم: آنقدر که در چند روز گذشته در سوگ این «مرگ خودخواسته» محتوا توسط جریان روشنفکری ایران تولید شد، در ۱۵ ماه گذشته در سوگ قطعه قطعه شدن و زندهسوزی دهها هزار زن و کودک فلسطینی منتشر نشد. علت چیست؟ مگر روشنفکران ما به حقوق بشر جهانشمول و ارزشهای انسانی و مدنی جهانروا قائل نیستند؟
وقتی تحولات اجتماعی سیصد سالهی غرب اروپا را بدون ملاحظات انتقادی پسااستعماری، پسامدرن، پساسرمایهداری و پساسکولار بخواهید به شکل کپسولی و تزریقی به خورد جامعهای بدهید که از اساس نهادهای حقیقی قدرت در آن و روند تحولات تاریخیاش متفاوت بوده، احساس ناکامی و شکست دور از انتظار نیست.
جریانی که غالباً خود را از ارتباط با اقشار مختلف جامعه بینیاز میبیند اما ادعای جامعهشناسی دارد و با نگاه از بالا به عامهی مردم و باورهای آنها مدعی «گذار از سنت» است، میخواهد با چاقوی زنگزدهی عقل مدرن به زدودن مقدسات و تغییر ارزشها و هنجارهای جامعه بپردازد.
اما همین جریان به شدت ایدئولوژیک است و از مقدسات خود غیورانه صیانت میکند. دستورکاری به شدت سیاستزده و عمدتاً وارداتی دارد. قتلعام امید، تولید انبوه اندوه، برساخت دائمی انگارهی فروپاشی، و ممنوعالتصویر کردن هر نشانهی موفقیت و پیشرف برونداد عمدهی این جریان است.
یادداشت یکی از منتقدان ادبی دربارهی بیماری دوقطبی ابراهیم نبوی و برخی روشنفکران دیگر گویا است: حتی اشاره به احتمال بیماری فروغ فرخزاد در شاخصترین مطبوعات فمینیستی و روشنفکری ما قدغن و تابو بوده است. کوچکترین خدشه به تصویر «مقدسات» تحمل نمیشود. (۱)
چندی قبل توئیت سردبیر یکی از نشریات هنری و روشنفکری کشور در تمسخر مراسم تشییع پروانه معصومی توجه مرا جلب کرد (۲). سردبیری که «بیوی» تمام انگلیسیاش گواه میدهد مخاطبش کجاست برای هنرمندان ایرانی خط و نشان میکشد که اگر کوچکترین نشانهای از «همراهی» داشته باشید بایکوت میشوید.
دیوید لینچ هنرمند پرآوازهی آمریکا، پس از دریافت نخل طلای کن یک فیلم تبلیغاتی به سفارش شهرداری نیویورک ساخت با موضوع «آشغال در شهر نریزیم». در ایران اگر یک فیلمساز نورسته بخواهد در مورد بهداشت فیلم بسازد به عنوان «سفارشیساز» و «ارگانی» نابود میشود (۳).
چنان فضا را قطبی و سیاه و سفید کردهاند که انگار هیچ منفعت عمومی، هیچ خیر عمومی و هیچ پروژهی مشترکی نیست که بتوان از طریق آن گامی برای بهبود امور مملکت و کاهش رنج ملت برداشت. اگر کسی بخواهد کوچکترین قدمی در این مسیر بردارد ترور میشود. حتی به ابراهیم نبوی هم در این زمینه رحم نکردند.
آیا وقت آن نرسیده که در برابر شیوع این فاشیسم جدید - که با پول دشمنان ایران در سویههای پهلویست و رجویست در حال رشد است - جریان روشنفکری ایران، به بازاندیشی نقش و کارکرد خود و مسیر طی شده در این ۴۵ سال بپردازد؟ چند نسل روشنفکر سرگشته و به بنبست رسیده کافی نیست؟
تا زمانی که جریانی روشنفکری همهی مشکلات جامعه را صرفاً به حاکمیت نسبت دهد و با نگاهِ ماقبلِ فوکویی قدرت را صرفاً متمرکز در دستگاههای حکومتی ببیند و نه منتشر در همهی روابط اجتماعی، و در نتیجه قدرت خود و مسئولیت بزرگ خود در وضع موجود را هیچ بیانگارد، وضع همین خواهد بود.
آقا و خانم نویسنده شما قدرت دارید. آقا و خانم هنرمند شما قدرت دارید. آقا و خانم روزنامهنگار شما قدرت دارید. نسبت به این قدرت مسئولیت دارید؛ نسبت به آنچه در فکرها و ذهنها شکل میدهید. نسبت به تصویری که از ما و دیگری، از ایران و غرب میسازید مسئولیت دارید. چه بسا خودتان قربانی همین تصویرسازیها شوید.
آقایان و خانمهای روشنفکر! آیا مخاطرات و تهدیدها علیه ایران در سال ۱۴۰۳ کمتر از سال ۱۳۰۳ است؟ آیا شما فرهیختهتر از محمدعلی فروغی، یحیی دولتآبادی، علیاصغر حکمت، حسین کاظمزاده و صدیقه دولت آبادی هستید یا اینکه رضا میرپنج فرهیختهتر از رهبران انقلاب اسلامی بود؟/
یادداشت ادامه دارد.
➕ @esharat_57
#شهاب_اسفندیاری
بخش اول:
🔺«مرگ نبوی بهعنوان یکی از بازیگران متمایز، نظرگیر، طناز، خلاق و بیشفعال آن نمایش، یک فقدان بزرگ جمعی است که در خود، به شکل آشکار و نهان، یک سوگواری جمعی نیز نهفته دارد. ما اکنون به درجات مختلف سوگواریم، برای مرگ نبوی، برای مرگ نهایی امید و برای سیطرهی فراگیر غربتی که اکنون، هر جا باشیم، نه خصم، بلکه همدم روزان و شبان ما شده.» (مجلهی حرفه: هنرمند).
عرض تسلیت دارم به جامعهی هنری و مطبوعاتی در فقد ابراهیم نبوی. البته در علل سوگواری و ناکامی تاریخی «روشنفکری ایرانی» سخن بسیار است. اجازه دهید به یک تناقض شگفت اشاره کنیم: آنقدر که در چند روز گذشته در سوگ این «مرگ خودخواسته» محتوا توسط جریان روشنفکری ایران تولید شد، در ۱۵ ماه گذشته در سوگ قطعه قطعه شدن و زندهسوزی دهها هزار زن و کودک فلسطینی منتشر نشد. علت چیست؟ مگر روشنفکران ما به حقوق بشر جهانشمول و ارزشهای انسانی و مدنی جهانروا قائل نیستند؟
وقتی تحولات اجتماعی سیصد سالهی غرب اروپا را بدون ملاحظات انتقادی پسااستعماری، پسامدرن، پساسرمایهداری و پساسکولار بخواهید به شکل کپسولی و تزریقی به خورد جامعهای بدهید که از اساس نهادهای حقیقی قدرت در آن و روند تحولات تاریخیاش متفاوت بوده، احساس ناکامی و شکست دور از انتظار نیست.
جریانی که غالباً خود را از ارتباط با اقشار مختلف جامعه بینیاز میبیند اما ادعای جامعهشناسی دارد و با نگاه از بالا به عامهی مردم و باورهای آنها مدعی «گذار از سنت» است، میخواهد با چاقوی زنگزدهی عقل مدرن به زدودن مقدسات و تغییر ارزشها و هنجارهای جامعه بپردازد.
اما همین جریان به شدت ایدئولوژیک است و از مقدسات خود غیورانه صیانت میکند. دستورکاری به شدت سیاستزده و عمدتاً وارداتی دارد. قتلعام امید، تولید انبوه اندوه، برساخت دائمی انگارهی فروپاشی، و ممنوعالتصویر کردن هر نشانهی موفقیت و پیشرف برونداد عمدهی این جریان است.
یادداشت یکی از منتقدان ادبی دربارهی بیماری دوقطبی ابراهیم نبوی و برخی روشنفکران دیگر گویا است: حتی اشاره به احتمال بیماری فروغ فرخزاد در شاخصترین مطبوعات فمینیستی و روشنفکری ما قدغن و تابو بوده است. کوچکترین خدشه به تصویر «مقدسات» تحمل نمیشود. (۱)
چندی قبل توئیت سردبیر یکی از نشریات هنری و روشنفکری کشور در تمسخر مراسم تشییع پروانه معصومی توجه مرا جلب کرد (۲). سردبیری که «بیوی» تمام انگلیسیاش گواه میدهد مخاطبش کجاست برای هنرمندان ایرانی خط و نشان میکشد که اگر کوچکترین نشانهای از «همراهی» داشته باشید بایکوت میشوید.
دیوید لینچ هنرمند پرآوازهی آمریکا، پس از دریافت نخل طلای کن یک فیلم تبلیغاتی به سفارش شهرداری نیویورک ساخت با موضوع «آشغال در شهر نریزیم». در ایران اگر یک فیلمساز نورسته بخواهد در مورد بهداشت فیلم بسازد به عنوان «سفارشیساز» و «ارگانی» نابود میشود (۳).
چنان فضا را قطبی و سیاه و سفید کردهاند که انگار هیچ منفعت عمومی، هیچ خیر عمومی و هیچ پروژهی مشترکی نیست که بتوان از طریق آن گامی برای بهبود امور مملکت و کاهش رنج ملت برداشت. اگر کسی بخواهد کوچکترین قدمی در این مسیر بردارد ترور میشود. حتی به ابراهیم نبوی هم در این زمینه رحم نکردند.
آیا وقت آن نرسیده که در برابر شیوع این فاشیسم جدید - که با پول دشمنان ایران در سویههای پهلویست و رجویست در حال رشد است - جریان روشنفکری ایران، به بازاندیشی نقش و کارکرد خود و مسیر طی شده در این ۴۵ سال بپردازد؟ چند نسل روشنفکر سرگشته و به بنبست رسیده کافی نیست؟
تا زمانی که جریانی روشنفکری همهی مشکلات جامعه را صرفاً به حاکمیت نسبت دهد و با نگاهِ ماقبلِ فوکویی قدرت را صرفاً متمرکز در دستگاههای حکومتی ببیند و نه منتشر در همهی روابط اجتماعی، و در نتیجه قدرت خود و مسئولیت بزرگ خود در وضع موجود را هیچ بیانگارد، وضع همین خواهد بود.
آقا و خانم نویسنده شما قدرت دارید. آقا و خانم هنرمند شما قدرت دارید. آقا و خانم روزنامهنگار شما قدرت دارید. نسبت به این قدرت مسئولیت دارید؛ نسبت به آنچه در فکرها و ذهنها شکل میدهید. نسبت به تصویری که از ما و دیگری، از ایران و غرب میسازید مسئولیت دارید. چه بسا خودتان قربانی همین تصویرسازیها شوید.
آقایان و خانمهای روشنفکر! آیا مخاطرات و تهدیدها علیه ایران در سال ۱۴۰۳ کمتر از سال ۱۳۰۳ است؟ آیا شما فرهیختهتر از محمدعلی فروغی، یحیی دولتآبادی، علیاصغر حکمت، حسین کاظمزاده و صدیقه دولت آبادی هستید یا اینکه رضا میرپنج فرهیختهتر از رهبران انقلاب اسلامی بود؟/
یادداشت ادامه دارد.
➕ @esharat_57
اشارات
🌕 قتلعام امید، تولید انبوه اندوه و خودکشی تئوریک روشنفکری #شهاب_اسفندیاری بخش اول: 🔺«مرگ نبوی بهعنوان یکی از بازیگران متمایز، نظرگیر، طناز، خلاق و بیشفعال آن نمایش، یک فقدان بزرگ جمعی است که در خود، به شکل آشکار و نهان، یک سوگواری جمعی نیز نهفته دارد.…
🌕 قتلعام امید، تولید انبوه اندوه و خودکشی تئوریک روشنفکری
#شهاب_اسفندیاری
بخش دوم:
🔺جمهوری اسلامی انتظار ندارد نخبگان و روشنفکران مانند دورهی پهلوی تا کمر مقابل «اعلیحضرت» خم شوند و یا دست «علیاحضرت» را ببوسند. فقط اینقدر بذر یأس و ناامیدی در دل جوانان نپاشند. اینقدر چشم بر نقاط روشن و امیدبخش نبندند. موفقیت ها و پیشرفتها را انکار نکنند و در بازنمایی شکستها و ناکامیها اینقدر اغراق نکنند. (۴)
یکبار دیگر به فرصتهایی که در این چهل و پنج سال بود و با تنگنظری و تنزهطلبی و تند روی و تنشزایی هدر رفت بیاندیشیم. این حسرتی که اکنون برای سالهای آخر دههی ۷۰ در نوشتههای سوگواران نبوی موج میزند آیا این پرسش را به ذهن انها نمیآورد که چرا آن وضعیتی که داشتیم را از دست دادیم؟ آن زمان چه تصویری از جامعهی خود داشتیم؟ متن نامهی «جام زهر» نمایندگان مجلس ششم را بخوانید ببینید همان سالها چه تصویر سیاهی از اوضاع جامعه و کشور برساختهاند. (۵)
آیا نویسندگان آن نامه در سرنوشتی که برای جامعهی ایران رقم زدند هیچ مسئولیتی ندارند؟ هیچ خطای تحلیل و برآورد شرایط نداشتند؟ در تشدید شکاف انتظارات و واقعیات و درنتیجه دامن زدن به یک نارضایتی و تلخی بیپایان که منجر به رادیکال شدن و مهاجرت و سرخوردگی شد نقشی نداشتند؟ آیا آن سیاستمداران و روزنامهنگاران و روشنفکران صرفاً قربانی بودند؟ طبعا این سوال به معنی نفی مسئولیت دیگران نیست.
دکتر کوان هریس استاد جامعهشناسی دانشگاه UCLA در کتاب «انقلاب اجتماعی» توضیح میدهد که چرا طی دهههای مختلف تحلیلگران و روشنفکرانی در داخل و خارج ایران، جمهوری اسلامی را حکومتی با یک پشتوانهی مردمی کوچک و در آستانهی فروپاشی و سقوط تصور کردهاند و همواره پیشبینیهای آنها اشتباه از کار درآمده است.(۶)
روشنفکران ما تا کی قرار است سرمستِ انگارهی فروپاشی باشند و به دیوار سخت واقعیت برخورد کنند و سرگردان کوچههای بنبست شوند؟ شاید برخی لبخند بزنند که برای این حرفها خیلی دیر شده و دیگر «کار تمام است». اتفاقا مشکل همین نگاه است: چهل و پنج سال است برخی فکر میکنند کار تمام است. توقف در این وضعیت «خودکشی تئوریک» است.
و نکتهی آخر: کاش فعالان دانشگاهی، فرهنگی و رسانهای که در روزهای اخیر انبوهی مطلب دربارهی «خودکشی» منتشر کرده و گاه به قهرمانسازی پرداختهاند، لااقل در این موارد بهرهبرداری سیاسی را کنار بگذارند و اصول و ضوابط اخلاقی و حرفهای اطلاعرسانی در خصوص خودکشی را رعایت کنند. (۷)
یادداشتها:
۱ - https://t.iss.one/Sayehsaar/1085
۲-https://x.com/PejmanMousavi/status/1729790237088289055?t=yzdFRlj0Kls5Dvu_cPeUsg&s=19
۳-https://x.com/NYCSanitation/status/1879971896495927498?t=8jxQBvm0IvdDxu1tDwwuSQ&s=19
۴- دربارهی «ژانر فلاکت» (سیاهنمایی) در سینمای ایران نگاه کنید به گفتوگوی مفصل نگارنده با هوشنگ گلمکانی در پروندهی ویژه مجلهی فیلم امروز (شماره ۲۱ ، آذر ۱۴۰۳).
۵-https://www.radiofarda.com/a/351505.html
۶-https://www.ucpress.edu/books/a-social-revolution/paper
۷-https://ethics.journalism.wisc.edu/2023/03/10/a-guide-to-responsible-reporting-on-suicide/
📷 کاریکاتور از ایلیا تهمتنی
➕ @esharat_57
#شهاب_اسفندیاری
بخش دوم:
🔺جمهوری اسلامی انتظار ندارد نخبگان و روشنفکران مانند دورهی پهلوی تا کمر مقابل «اعلیحضرت» خم شوند و یا دست «علیاحضرت» را ببوسند. فقط اینقدر بذر یأس و ناامیدی در دل جوانان نپاشند. اینقدر چشم بر نقاط روشن و امیدبخش نبندند. موفقیت ها و پیشرفتها را انکار نکنند و در بازنمایی شکستها و ناکامیها اینقدر اغراق نکنند. (۴)
یکبار دیگر به فرصتهایی که در این چهل و پنج سال بود و با تنگنظری و تنزهطلبی و تند روی و تنشزایی هدر رفت بیاندیشیم. این حسرتی که اکنون برای سالهای آخر دههی ۷۰ در نوشتههای سوگواران نبوی موج میزند آیا این پرسش را به ذهن انها نمیآورد که چرا آن وضعیتی که داشتیم را از دست دادیم؟ آن زمان چه تصویری از جامعهی خود داشتیم؟ متن نامهی «جام زهر» نمایندگان مجلس ششم را بخوانید ببینید همان سالها چه تصویر سیاهی از اوضاع جامعه و کشور برساختهاند. (۵)
آیا نویسندگان آن نامه در سرنوشتی که برای جامعهی ایران رقم زدند هیچ مسئولیتی ندارند؟ هیچ خطای تحلیل و برآورد شرایط نداشتند؟ در تشدید شکاف انتظارات و واقعیات و درنتیجه دامن زدن به یک نارضایتی و تلخی بیپایان که منجر به رادیکال شدن و مهاجرت و سرخوردگی شد نقشی نداشتند؟ آیا آن سیاستمداران و روزنامهنگاران و روشنفکران صرفاً قربانی بودند؟ طبعا این سوال به معنی نفی مسئولیت دیگران نیست.
دکتر کوان هریس استاد جامعهشناسی دانشگاه UCLA در کتاب «انقلاب اجتماعی» توضیح میدهد که چرا طی دهههای مختلف تحلیلگران و روشنفکرانی در داخل و خارج ایران، جمهوری اسلامی را حکومتی با یک پشتوانهی مردمی کوچک و در آستانهی فروپاشی و سقوط تصور کردهاند و همواره پیشبینیهای آنها اشتباه از کار درآمده است.(۶)
روشنفکران ما تا کی قرار است سرمستِ انگارهی فروپاشی باشند و به دیوار سخت واقعیت برخورد کنند و سرگردان کوچههای بنبست شوند؟ شاید برخی لبخند بزنند که برای این حرفها خیلی دیر شده و دیگر «کار تمام است». اتفاقا مشکل همین نگاه است: چهل و پنج سال است برخی فکر میکنند کار تمام است. توقف در این وضعیت «خودکشی تئوریک» است.
و نکتهی آخر: کاش فعالان دانشگاهی، فرهنگی و رسانهای که در روزهای اخیر انبوهی مطلب دربارهی «خودکشی» منتشر کرده و گاه به قهرمانسازی پرداختهاند، لااقل در این موارد بهرهبرداری سیاسی را کنار بگذارند و اصول و ضوابط اخلاقی و حرفهای اطلاعرسانی در خصوص خودکشی را رعایت کنند. (۷)
یادداشتها:
۱ - https://t.iss.one/Sayehsaar/1085
۲-https://x.com/PejmanMousavi/status/1729790237088289055?t=yzdFRlj0Kls5Dvu_cPeUsg&s=19
۳-https://x.com/NYCSanitation/status/1879971896495927498?t=8jxQBvm0IvdDxu1tDwwuSQ&s=19
۴- دربارهی «ژانر فلاکت» (سیاهنمایی) در سینمای ایران نگاه کنید به گفتوگوی مفصل نگارنده با هوشنگ گلمکانی در پروندهی ویژه مجلهی فیلم امروز (شماره ۲۱ ، آذر ۱۴۰۳).
۵-https://www.radiofarda.com/a/351505.html
۶-https://www.ucpress.edu/books/a-social-revolution/paper
۷-https://ethics.journalism.wisc.edu/2023/03/10/a-guide-to-responsible-reporting-on-suicide/
📷 کاریکاتور از ایلیا تهمتنی
➕ @esharat_57
Telegram
سایهسار
بازنشر یادداشتی از سال ۲۰۱۹، با تاسف از خودکشی ابراهیم نبوی:
به سلامتی دوقطبیها!
در هفتۀ گذشته استاد بهاءالدین خرمشاهی، نویسنده و مترجم، «بهخاطر خودافشاگری دربارۀ بیماری دوقطبی» از طرف انجمن علمی روانپزشکان ایران جایزه دریافت کرد. دیروز هم در متنی که…
به سلامتی دوقطبیها!
در هفتۀ گذشته استاد بهاءالدین خرمشاهی، نویسنده و مترجم، «بهخاطر خودافشاگری دربارۀ بیماری دوقطبی» از طرف انجمن علمی روانپزشکان ایران جایزه دریافت کرد. دیروز هم در متنی که…
🌕 عوامگرا یا عوام؟
#وحید_یامین_پور
🔺عوامگرایی با عوامزدگی فرق دارد. عوامگرایی(پوپولیسم) مرامی است که با شعار رجحان توده مردم بر اشراف و خواص و مراقبت از حقوق آنها در برابر مافیای سیاسی و اقتصادی، شکل گرفت. اما عوامزدگی مکتب و مرام نیست؛ ماقبل مرام و مکتب است. حالتی بدوی ناشی از آموزش ناقص و ناآشنایی با پیچیدگیهای امر سیاسی است. آقای پزشکیان پوپولیست نیست و چه بسا اصلا نداند پوپولیسم به چه معناست. او عوامگرا نیست، اما عوام است. عوام بودن به خودیخود بد و قابل نکوهش نیست اما برای مردان سیاست چه؟!
در قانون اساسی شرط ریاست جمهوری را در دو تعبیر «رجل سیاسی» خلاصه کردهاند. عوام بودن هم خارج از رجولیت و هم خارج از سیاست است. عوام بودن چه بسا با مردمداری و محرومنوازی اشتباه گرفته شود. این اشتباه و به اشتباه انداختن مردم در این باره در دستور کار رسانههایی چون سازندگی قرار دارد. با این وصف مشی عوامانه و مردمی یک رئیس جمهور تا آنجا که صادقانه باشد، نکوهیده نیست؛ بهشرط آنکه ناشی از عوامزدگی نباشد.
جناب پزشکیان هرچند طبق تعریف مرسوم، پوپولیست بهحساب نمیآید، اما گاهی عناصری از پوپولیسم در رفتارش هویدا میشود؛ به طور مثال «اهریمن»سازی از رقبای سیاسی، که به طور ویژه تحت عنوان «حزباللهیها» از طرف او و اطرافیانش مورد حمله قرار میگیرند. اظهارات اخیر محمدجواد ظریف در اجلاس داووس علیه رقبای سیاسی دولت نیز، نمونه آشکاری از اهریمنسازی پوپولیستی از رقبا بود.
#پزشکیان
#پوپولیسم
#اصلاح_طلبی
➕ @yaminpour
➕ @esharat_57
#وحید_یامین_پور
🔺عوامگرایی با عوامزدگی فرق دارد. عوامگرایی(پوپولیسم) مرامی است که با شعار رجحان توده مردم بر اشراف و خواص و مراقبت از حقوق آنها در برابر مافیای سیاسی و اقتصادی، شکل گرفت. اما عوامزدگی مکتب و مرام نیست؛ ماقبل مرام و مکتب است. حالتی بدوی ناشی از آموزش ناقص و ناآشنایی با پیچیدگیهای امر سیاسی است. آقای پزشکیان پوپولیست نیست و چه بسا اصلا نداند پوپولیسم به چه معناست. او عوامگرا نیست، اما عوام است. عوام بودن به خودیخود بد و قابل نکوهش نیست اما برای مردان سیاست چه؟!
در قانون اساسی شرط ریاست جمهوری را در دو تعبیر «رجل سیاسی» خلاصه کردهاند. عوام بودن هم خارج از رجولیت و هم خارج از سیاست است. عوام بودن چه بسا با مردمداری و محرومنوازی اشتباه گرفته شود. این اشتباه و به اشتباه انداختن مردم در این باره در دستور کار رسانههایی چون سازندگی قرار دارد. با این وصف مشی عوامانه و مردمی یک رئیس جمهور تا آنجا که صادقانه باشد، نکوهیده نیست؛ بهشرط آنکه ناشی از عوامزدگی نباشد.
جناب پزشکیان هرچند طبق تعریف مرسوم، پوپولیست بهحساب نمیآید، اما گاهی عناصری از پوپولیسم در رفتارش هویدا میشود؛ به طور مثال «اهریمن»سازی از رقبای سیاسی، که به طور ویژه تحت عنوان «حزباللهیها» از طرف او و اطرافیانش مورد حمله قرار میگیرند. اظهارات اخیر محمدجواد ظریف در اجلاس داووس علیه رقبای سیاسی دولت نیز، نمونه آشکاری از اهریمنسازی پوپولیستی از رقبا بود.
#پزشکیان
#پوپولیسم
#اصلاح_طلبی
➕ @yaminpour
➕ @esharat_57
🌕 مژدگانا که گربه عابد شد!
#سینا_کلهر
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/65
#پزشکیان
#روزنامه_سازندگی
➕ @esharat_57
#سینا_کلهر
متن یادداشت:
https://t.iss.one/esharat_57/65
#پزشکیان
#روزنامه_سازندگی
➕ @esharat_57