#قزلحصار
حاج داوود رحمانی جلاد و شکنجهگر زندان قزلحصار پیش از آن که در برابر عدالت قرار بگیرد، مُرد. جنایات بیشمار او در کتابهای خاطرات زندانیان سیاسی عقیدتی دهه شصت ثبت شده است. رئیس اسبق زندان قزل حصار که زندانیان زن را برای شکنجه در تابوت حبس میکرد از وحشیانهترین ابزارها برای شکنجه کردن زندانیان استفاده میکرد.
گفته شده که او ابداعکننده شیوه شکنجه تابوت در ایران است.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
حاج داوود رحمانی جلاد و شکنجهگر زندان قزلحصار پیش از آن که در برابر عدالت قرار بگیرد، مُرد. جنایات بیشمار او در کتابهای خاطرات زندانیان سیاسی عقیدتی دهه شصت ثبت شده است. رئیس اسبق زندان قزل حصار که زندانیان زن را برای شکنجه در تابوت حبس میکرد از وحشیانهترین ابزارها برای شکنجه کردن زندانیان استفاده میکرد.
گفته شده که او ابداعکننده شیوه شکنجه تابوت در ایران است.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
#کوبانی
تدارکات ترکیه برای حمله گسترده به روژآوا
حملات هواپيماهای بدون سرنشين ترکيه دیروز در کوبانی به دو اتومبيل غيرنظامی اصابت کرد و دو نفر را کشت و چهار نفر ديگر را مجروح کرد. در میان مجروحان یک پسر شانزده ساله و رئیس مشترک کمیسیون عدالت منطقه فرات، ابوبکر جرادا، بودند.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
تدارکات ترکیه برای حمله گسترده به روژآوا
حملات هواپيماهای بدون سرنشين ترکيه دیروز در کوبانی به دو اتومبيل غيرنظامی اصابت کرد و دو نفر را کشت و چهار نفر ديگر را مجروح کرد. در میان مجروحان یک پسر شانزده ساله و رئیس مشترک کمیسیون عدالت منطقه فرات، ابوبکر جرادا، بودند.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
#شعری_برای_آپو
سنگـ واژه هایی بودیم
دلمرده و خاموش
ما را بر بال پرندهی الهام نشاندی
و به سرزمین شعر بردی
اینک، چشمهی واژههایی هستیم
روشن و جاری
ریوار آبدانان
#FreedomForOcalanNow
دلنوشته هایی برای عبدالله اوجالان
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
سنگـ واژه هایی بودیم
دلمرده و خاموش
ما را بر بال پرندهی الهام نشاندی
و به سرزمین شعر بردی
اینک، چشمهی واژههایی هستیم
روشن و جاری
ریوار آبدانان
#FreedomForOcalanNow
دلنوشته هایی برای عبدالله اوجالان
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
Forwarded from Aryen TV
🔻کەتەلۆنیا ئیدارەی خۆبەڕێوەبەریی ڕۆژئاوای کوردستانی بە فەرمی ناساند
🔹ئێوارەی ڕۆژی ڕابردوو لە ساڵیادی ڕزگارکردنی شاری ڕەقەی پایتەختی داعشدا، پەرلەمانی کەتەلۆنیا بە زۆرینەی دەنگ ئیدارەی خۆبەڕێوەبەری باکور-ڕۆژهەڵاتی سووریای بە فەرمی ناساند.
🔹لە دەنگدانی پەرلەمانی کەتەلان بۆ بە فەرمی ناساینی ئیدارەی خۆبەڕێوەبەریی باکور-رۆژهەڵاتی سوریا ١١١ پەرلەمانتار دەنگیان بە بەڵێ دا و ١٨ پەرلەمانتار دەنگیان بە 'نا' داوە.
🔹بەمەش پەرلەمانی کەتەلان بوو بە یەکەم پەرلەمان، لە جیهاندا کە ئیدارەی خۆبەڕێوەبەریی ڕۆژئاوای کوردستان بە فەرمی بناسێت.
@aryentvnews
🔹ئێوارەی ڕۆژی ڕابردوو لە ساڵیادی ڕزگارکردنی شاری ڕەقەی پایتەختی داعشدا، پەرلەمانی کەتەلۆنیا بە زۆرینەی دەنگ ئیدارەی خۆبەڕێوەبەری باکور-ڕۆژهەڵاتی سووریای بە فەرمی ناساند.
🔹لە دەنگدانی پەرلەمانی کەتەلان بۆ بە فەرمی ناساینی ئیدارەی خۆبەڕێوەبەریی باکور-رۆژهەڵاتی سوریا ١١١ پەرلەمانتار دەنگیان بە بەڵێ دا و ١٨ پەرلەمانتار دەنگیان بە 'نا' داوە.
🔹بەمەش پەرلەمانی کەتەلان بوو بە یەکەم پەرلەمان، لە جیهاندا کە ئیدارەی خۆبەڕێوەبەریی ڕۆژئاوای کوردستان بە فەرمی بناسێت.
@aryentvnews
#ترکیه
راجر واترز از بنیانگذاران گروه موسیقی پینک فلوید، در مراسم آنلاین اهدای جایزه که توسط دانشگاهی در ترکیه و با حمایت وزارت فرهنگ این کشور برگزار شد، خواستار آزادی نودم دوراک (Nûdem Durak) شد. این خواننده زن کورد، تنها به جرم آواز خواندن به زبان مادریاش (کوردی) از سوی دولت ترکیه به ۱۹ سال حبس محکوم شده است.
او در این سخنرانی می گوید: «میدانم که نودم دوراک فلسطینی نیست، اما او یک انسان است و در زندان است و باید آزاد شود…»
این درس بزرگی برای هنرمندان ایرانی است که بجای اینکه از جایگاه خود برای کمک به جنبش آزادیخواهی مردمی و رساندن صدای محکومین بی گناه استفاده کنند، از آن برای کسب رانت بیشتر و نزدیکی به حاکمان ستمگر بهره میگیرند.
با استفاده از این هشتگ در فضای مجازی از این هنرمند در بند حمایت کنید.
#FreeNudemDurak
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
راجر واترز از بنیانگذاران گروه موسیقی پینک فلوید، در مراسم آنلاین اهدای جایزه که توسط دانشگاهی در ترکیه و با حمایت وزارت فرهنگ این کشور برگزار شد، خواستار آزادی نودم دوراک (Nûdem Durak) شد. این خواننده زن کورد، تنها به جرم آواز خواندن به زبان مادریاش (کوردی) از سوی دولت ترکیه به ۱۹ سال حبس محکوم شده است.
او در این سخنرانی می گوید: «میدانم که نودم دوراک فلسطینی نیست، اما او یک انسان است و در زندان است و باید آزاد شود…»
این درس بزرگی برای هنرمندان ایرانی است که بجای اینکه از جایگاه خود برای کمک به جنبش آزادیخواهی مردمی و رساندن صدای محکومین بی گناه استفاده کنند، از آن برای کسب رانت بیشتر و نزدیکی به حاکمان ستمگر بهره میگیرند.
با استفاده از این هشتگ در فضای مجازی از این هنرمند در بند حمایت کنید.
#FreeNudemDurak
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
❤1
#کتاب شقایق بر سنگلاخها
روایتی از تجربیات زنان کومله
گردآوری : گلرخ قبادی
از ویژگیهای وقایع سال 57 حضور گسترده زنان در مبارزات مسلحانه بود. صدها زن جوان از طبقات مختلف در شهرهای کردستان فعالیتهای خود را در قالب سازمانهای سیاسی آن زمان آغاز کردند. -زنان معلم و کارمند، دانش آموز و خانه دار- فعالیتهای آنان به فضای شهرها محدود نشد. با آغاز مبارزات مسلحانه اولین زنان کورد به عضویت چریکهای فدایی خلق ایران در گروه موسوم به اشرف دهقانی در آمدند پس از آن خصوصا در کومله (سازمان چپ کردی که چند روز بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ در عرصه سیاسی کردستان ایران ظهور پیدا کرد) تعداد بیشتری به این مبارزات پیوستند. تجربیات زنان در این دوره تاریخی به ندرت بازگو شده است.
گلرخ قبادی یکی از معدود زنانی است که علیه روایت غالب مردانه از مبارزات سیاسی دست به قلم برده و مبارزات آزادی خواهانه زنان کردستان ایران را در دهه ۶۰ روایت کرده است.
متن کتاب های گلرخ قبادی را در این فایل پی دی اف بخوانید.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
روایتی از تجربیات زنان کومله
گردآوری : گلرخ قبادی
از ویژگیهای وقایع سال 57 حضور گسترده زنان در مبارزات مسلحانه بود. صدها زن جوان از طبقات مختلف در شهرهای کردستان فعالیتهای خود را در قالب سازمانهای سیاسی آن زمان آغاز کردند. -زنان معلم و کارمند، دانش آموز و خانه دار- فعالیتهای آنان به فضای شهرها محدود نشد. با آغاز مبارزات مسلحانه اولین زنان کورد به عضویت چریکهای فدایی خلق ایران در گروه موسوم به اشرف دهقانی در آمدند پس از آن خصوصا در کومله (سازمان چپ کردی که چند روز بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ در عرصه سیاسی کردستان ایران ظهور پیدا کرد) تعداد بیشتری به این مبارزات پیوستند. تجربیات زنان در این دوره تاریخی به ندرت بازگو شده است.
گلرخ قبادی یکی از معدود زنانی است که علیه روایت غالب مردانه از مبارزات سیاسی دست به قلم برده و مبارزات آزادی خواهانه زنان کردستان ایران را در دهه ۶۰ روایت کرده است.
متن کتاب های گلرخ قبادی را در این فایل پی دی اف بخوانید.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
Telegram
انقلابـــــ روژآوا
کانالی برای ارائه اخبار کوردستان، ایران و خاورمیانە
انقلاب روژآوا تدارکیست برای تغییر جهان...
🔻ارتباط با ادمین:
@enqelabrojhelat
🔻لینک کانال در توییتر
https://twitter.com/RojavaEnghelab
انقلاب روژآوا تدارکیست برای تغییر جهان...
🔻ارتباط با ادمین:
@enqelabrojhelat
🔻لینک کانال در توییتر
https://twitter.com/RojavaEnghelab
اعتصاب غذای سهیل عربی و بهنام موسیوند در اعتراض به انتقال به قرنطینه و ضرب و شتم
روز گذشته بهنام موسیوند و سهیل عربی، دو زندانی سیاسی را بعد از ضرب و شتم به قرنطینهای منتقل کردهاند که دوربین ندارد. این دو زندانی سیاسی در اعتراض به رفتار مسئولان زندان دست به اعتصاب غذا زدهاند. جمهوری اسلامی پیش از این در مقابل دوربینهای روشن بازداشتگاهها هم زندانی را کشته است. وضعیت این دو زندانی سیاسی در جایی که دوربینی نیست نامعلوم و نگرانکننده است. طبق خبرهای رسیده، دستور این جابجایی و تهاجم، توسط فردی به نام الله کرم عزیزی، رئیس زندان رجایی شهر کرج، صادر شده است.
الله کرم عزیزی، فرمان جابجایی و ضرب و شتم آقای عربی و موسیوند را توسط قاسم صحرایی افسر اجرایی، ابوالقاسم رحیم اکبری، محمد احسان دوست، غفاری رئیس قرنطینه خدابنده و خان باباخانی ماموران زندان و به بهانه اعتراض به بازرسی بدنی اجرا کرده است.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
روز گذشته بهنام موسیوند و سهیل عربی، دو زندانی سیاسی را بعد از ضرب و شتم به قرنطینهای منتقل کردهاند که دوربین ندارد. این دو زندانی سیاسی در اعتراض به رفتار مسئولان زندان دست به اعتصاب غذا زدهاند. جمهوری اسلامی پیش از این در مقابل دوربینهای روشن بازداشتگاهها هم زندانی را کشته است. وضعیت این دو زندانی سیاسی در جایی که دوربینی نیست نامعلوم و نگرانکننده است. طبق خبرهای رسیده، دستور این جابجایی و تهاجم، توسط فردی به نام الله کرم عزیزی، رئیس زندان رجایی شهر کرج، صادر شده است.
الله کرم عزیزی، فرمان جابجایی و ضرب و شتم آقای عربی و موسیوند را توسط قاسم صحرایی افسر اجرایی، ابوالقاسم رحیم اکبری، محمد احسان دوست، غفاری رئیس قرنطینه خدابنده و خان باباخانی ماموران زندان و به بهانه اعتراض به بازرسی بدنی اجرا کرده است.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
مەم ئارارات | بەرخۆدان
@awazchiya سرود کوهستان
🎵 تــــــرانه: #بهرخۆدان
■ صدا و آهنگ : #مهم_آرارات
■ #مقاومت | کورمانجی
■ #Berxwedan
■ #Mem_ararat
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
■ صدا و آهنگ : #مهم_آرارات
■ #مقاومت | کورمانجی
■ #Berxwedan
■ #Mem_ararat
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
انقلابـــــ روژآوا
Photo
در نفی انفرادی زیستن و در ستایش زندگی جمعی
#گلرخ_ایرایی، #بهنام_موسیوند و #سهیل_عربی
شکنجه چیست؛ چه آسیبهایی به فرد شکنجه شده میرساند و آسیبهای ناشی از شکنجه چه عواقبی برای تمام جامعه دارد؟ چرا و چگونه باید شکنجهگری را از ریشه خشکاند؟ رفرمیستها و در شکل مبتذلترشان سوپاپ اطمینانها (خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه) چه اهدافی را در عمل با کوچک نشان دادن شکنجه و خلاصه کردن آن به سلول انفرادی یا حتی متمرکز کردن اذهان عمومی روی یک گونه از هزاران گونه شکنجه (با عملکردی که دارند) دنبال میکنند؟ آیا شکنجهگر و شکنجهگری را میتوان کنترل کرد؟ یا اینکه راهی جز نگاه کارکردگرایانه اما ریشهای برای نجات انسانها از شکنجه پیش روی ما نیست.
شکنجه مساله، موضوع، واژه یا ترمی است که هنوز به تعریفی واحد و معین برای همگان از آن نرسیدیم و شاید گام نخست رسیدن به این فهم باشد.
شکنجه در تعریف متداول ابزاری است غالبا در دست حکومتها برای سرکوب، استنطاق یا تهی کردن مخالفان از هویت معترضشان. یا در تعریفی دیگر شکنجه عملی یا اعمالی ویرانگر و زجرآور است که به قصد مجبور کردن یا بازداشتن کسی از انجام کاری انجام شود. اما آیا شکنجهها همیشه عریان و متعارفاند یا اینکه امروزه حکومتها شکنجهها را با کارکرد و قصد بازدارندگی یا وادار کردن یا سرکوبگری به شیوهها و سیاستهای مختلف، پیچیده، زیرپوستی و کلان طرحریزی و اجرا میکنند؟
بگذارید برای پاسخ به همه این پرسشها به شیوهای نامتداول و بیمقدمهچینیهای زائد و فریبنده و لفاظانه و رتوریکهای زبانی رفرمیستها، مساله را به گونهای دیگر طرح کنیم و پی بگیریم.
کوچک کردن و خلاصه کردن شکنجه به سلول انفرادی و تمرکز کردن روی آن قسم دیگری است از به دست گرفتن پروژههای کمپینی و رو آوردن یکی از هزاران مسائلی که سالهاست بودهاند و بعدها هم (بعد از انقضای پروژه کمپینی مورد نظر و سر رسیدن کمپین دیگر هم) خواهند بود. اما هر از چند گاهی ابن الوقتها و پروژویهای پرو غربی پیدا میشوند و بنا به اتمسفر و سفارشی که گرفتهاند، در قالب استراتژی کلیتری با عنوان تقلیل علتها به معلول یکی از آنها را برمیکشند و به کمک رسانهها (به خصوص رسانههای جریان اصلی) و نهادها و سازمانهای پر طمطراق حقوق بشری! و موج سواری روی احساسات عمومی به ویژه در شبکههای اجتماعی و بازی با بدیهیات، آن را در حد یک موضوع اجتماعی داغ بالا میکشند یا اصطلاحا ترند میکنند. و در این بین زیرکانه صورت مساله را پاک میکنند.
اما صورت مسئله چیست؟ صورت مساله این است؛
سرمایهداری و نظامهای پیاده کنندهاش در همه اقسام و شیوههای پیادهسازی شدهاش (بنا به شرایط زمانی و مکانی و عینی موجود) آمیزهای از اجبار، سرکوب، شکنجه و واداشتن و بازداشتن و به اسیری کشاندناند؛ آمیزهای از چرک و خون؛ البته در ظاهر بسیار فریبنده. و در این مورد خاص، یعنی در ایران نظام حاکم سرکوبگر بنا به ماهیتاش همیشه دست به سرکوب و شکنجه سیستماتیک زده است و امر نو و تازه مکشوفی نیست؛ ماهیتی دو وجهی اما بنا به بستر و زمینهای که در آن شکل گرفته در هم تنیده؛ آمیزهای از سرمایهداری و مصرف. مساله این است که تحت استبداد و نابرابری زیستن یعنی مورد شکنجههای گوناگون قرار گرفتن.
کمپینرها طبق عادت مالوفشان سراغ سوژههایی میروند که در سطح باقی بماند؛ یعنی حتی علیرغم شعارهایی که برای دفاع از عملکردشان میدهند، شعارهایی چون «کنشهای کوچک ایستادگی»، «جنبشهای کوچک اجتماعی» و … از ایجاد هر نوع کنش اجتماعی عاجزند (فارغ از ماهیت خود آن شعارها) زیرا حتی قادر به ایجاد ارتباط با بدنه اجتماعی مورد ادعایشان جهت یک حرکت و کنش عینی و واقعی ادعایی (فارغ از بحث کارکردگرایانهاش) نیستند. چراکه میدانند این امور زمانبر و هزینهبر است و کار اساسی میطلبد. با شوآف و تاکید بر واژگان «من»، «کمپین من»، «دوستان من»، «تهدید من» و … کار راه نمیافتد.
در واقع نقدهایی هم که به فعالیتهای رادیکال (در معنای اصیل و ریشهای) دارند ناشی از ضعفشان در انجام این امور است که پشت عنوانهای مصلحانه کاذب پنهان میکنند. این تیپ فعالان اصطلاحا کارکردی خیریهای یا به قولی انگلی دارند. به این معنا که خود از آسیبی که مدعی مبارزه با آن یا التیاماش را دارند ارتزاق میکنند و در خیلی از موارد نقش درپوش چاه فاضلاب را بازی میکنند. با این کارکرد که صرفا ریشههای آسیب را پس میزنند و نادیده میگیرند و با عملکردشان تنها بخش ناخوشایندی از معلولها را میپوشانند و باعث میشوند بوی و تصویر آن، جامعه را مدتی هم که شده، مکدر نکند.
#گلرخ_ایرایی، #بهنام_موسیوند و #سهیل_عربی
شکنجه چیست؛ چه آسیبهایی به فرد شکنجه شده میرساند و آسیبهای ناشی از شکنجه چه عواقبی برای تمام جامعه دارد؟ چرا و چگونه باید شکنجهگری را از ریشه خشکاند؟ رفرمیستها و در شکل مبتذلترشان سوپاپ اطمینانها (خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه) چه اهدافی را در عمل با کوچک نشان دادن شکنجه و خلاصه کردن آن به سلول انفرادی یا حتی متمرکز کردن اذهان عمومی روی یک گونه از هزاران گونه شکنجه (با عملکردی که دارند) دنبال میکنند؟ آیا شکنجهگر و شکنجهگری را میتوان کنترل کرد؟ یا اینکه راهی جز نگاه کارکردگرایانه اما ریشهای برای نجات انسانها از شکنجه پیش روی ما نیست.
شکنجه مساله، موضوع، واژه یا ترمی است که هنوز به تعریفی واحد و معین برای همگان از آن نرسیدیم و شاید گام نخست رسیدن به این فهم باشد.
شکنجه در تعریف متداول ابزاری است غالبا در دست حکومتها برای سرکوب، استنطاق یا تهی کردن مخالفان از هویت معترضشان. یا در تعریفی دیگر شکنجه عملی یا اعمالی ویرانگر و زجرآور است که به قصد مجبور کردن یا بازداشتن کسی از انجام کاری انجام شود. اما آیا شکنجهها همیشه عریان و متعارفاند یا اینکه امروزه حکومتها شکنجهها را با کارکرد و قصد بازدارندگی یا وادار کردن یا سرکوبگری به شیوهها و سیاستهای مختلف، پیچیده، زیرپوستی و کلان طرحریزی و اجرا میکنند؟
بگذارید برای پاسخ به همه این پرسشها به شیوهای نامتداول و بیمقدمهچینیهای زائد و فریبنده و لفاظانه و رتوریکهای زبانی رفرمیستها، مساله را به گونهای دیگر طرح کنیم و پی بگیریم.
کوچک کردن و خلاصه کردن شکنجه به سلول انفرادی و تمرکز کردن روی آن قسم دیگری است از به دست گرفتن پروژههای کمپینی و رو آوردن یکی از هزاران مسائلی که سالهاست بودهاند و بعدها هم (بعد از انقضای پروژه کمپینی مورد نظر و سر رسیدن کمپین دیگر هم) خواهند بود. اما هر از چند گاهی ابن الوقتها و پروژویهای پرو غربی پیدا میشوند و بنا به اتمسفر و سفارشی که گرفتهاند، در قالب استراتژی کلیتری با عنوان تقلیل علتها به معلول یکی از آنها را برمیکشند و به کمک رسانهها (به خصوص رسانههای جریان اصلی) و نهادها و سازمانهای پر طمطراق حقوق بشری! و موج سواری روی احساسات عمومی به ویژه در شبکههای اجتماعی و بازی با بدیهیات، آن را در حد یک موضوع اجتماعی داغ بالا میکشند یا اصطلاحا ترند میکنند. و در این بین زیرکانه صورت مساله را پاک میکنند.
اما صورت مسئله چیست؟ صورت مساله این است؛
سرمایهداری و نظامهای پیاده کنندهاش در همه اقسام و شیوههای پیادهسازی شدهاش (بنا به شرایط زمانی و مکانی و عینی موجود) آمیزهای از اجبار، سرکوب، شکنجه و واداشتن و بازداشتن و به اسیری کشاندناند؛ آمیزهای از چرک و خون؛ البته در ظاهر بسیار فریبنده. و در این مورد خاص، یعنی در ایران نظام حاکم سرکوبگر بنا به ماهیتاش همیشه دست به سرکوب و شکنجه سیستماتیک زده است و امر نو و تازه مکشوفی نیست؛ ماهیتی دو وجهی اما بنا به بستر و زمینهای که در آن شکل گرفته در هم تنیده؛ آمیزهای از سرمایهداری و مصرف. مساله این است که تحت استبداد و نابرابری زیستن یعنی مورد شکنجههای گوناگون قرار گرفتن.
کمپینرها طبق عادت مالوفشان سراغ سوژههایی میروند که در سطح باقی بماند؛ یعنی حتی علیرغم شعارهایی که برای دفاع از عملکردشان میدهند، شعارهایی چون «کنشهای کوچک ایستادگی»، «جنبشهای کوچک اجتماعی» و … از ایجاد هر نوع کنش اجتماعی عاجزند (فارغ از ماهیت خود آن شعارها) زیرا حتی قادر به ایجاد ارتباط با بدنه اجتماعی مورد ادعایشان جهت یک حرکت و کنش عینی و واقعی ادعایی (فارغ از بحث کارکردگرایانهاش) نیستند. چراکه میدانند این امور زمانبر و هزینهبر است و کار اساسی میطلبد. با شوآف و تاکید بر واژگان «من»، «کمپین من»، «دوستان من»، «تهدید من» و … کار راه نمیافتد.
در واقع نقدهایی هم که به فعالیتهای رادیکال (در معنای اصیل و ریشهای) دارند ناشی از ضعفشان در انجام این امور است که پشت عنوانهای مصلحانه کاذب پنهان میکنند. این تیپ فعالان اصطلاحا کارکردی خیریهای یا به قولی انگلی دارند. به این معنا که خود از آسیبی که مدعی مبارزه با آن یا التیاماش را دارند ارتزاق میکنند و در خیلی از موارد نقش درپوش چاه فاضلاب را بازی میکنند. با این کارکرد که صرفا ریشههای آسیب را پس میزنند و نادیده میگیرند و با عملکردشان تنها بخش ناخوشایندی از معلولها را میپوشانند و باعث میشوند بوی و تصویر آن، جامعه را مدتی هم که شده، مکدر نکند.
انقلابـــــ روژآوا
Photo
فارغ از بحث عملکرد و ماهیت نیز یک پاشنه آشیل اساسی در بین این فعالان به وضوح نمایان است؛ این گروه از فعالان به شدت روی ستاره شدن و درخشیدن متمرکزند و غالبا فعالیتهایشان پیرامون یک (یا نهایتا و به ندرت روی چند) فرد خاص. در واقع بیشتر از آنکه هدفی جمعی توسط سازوکاری جمعی و مبتنی بر تلاش برای ارتباط پیدا کردن با بدنه اجتماعی و گسترش آن پیش رود، موضوع بیشتر برجسته کردن نقش فلان سلبریتی سیاسی یا فعال شهیر «مدنی» است. در این بین فارغ از بحث نیتسنجی، امر مشهود و چندین بار امتحان پس داده این است که این ستارهها به زودی خاموش و آن کنش و کمپین هم با صرف هزینههایی برای بسیاری از کسانیکه فریب این نوع فعالیتها را میخورند، به پایان میرسد. فرض را بر خوشنیتی و اخلاص هم که بگذاریم پر واضح است که برای هر دستگاه امنیتی و اطلاعاتی خاموش کردن هر حرکت مبتنی بر یک یا چند فرد مشخص امری بسیار ساده و سهلالوصول است.
موضوع این است که نه فقط سلول انفرادی و جایجای و لحظهلحظه زندان شکنجهگاه است و حتی نه فقط ایران، افغانستان، آفریقای جنوبی، سنگاپور، شیلی، فرانسه و یونان بلکه دیگر سرزمینهای تحت استعمار و استثمار و استبداد و در کل تمام کره خاکی به دست روسا و عروسکگردانان و کعبههای آمال شما تبدیل به شکنجهگاه و کشتارگاه آزادیخواهان و زحمتکشان و کارگران شده است.
اما بگذارید کمی به مصادیق شکنجه بپردازیم؛ از منظری که کمپینرهای سوار بر موج جذابیت از پرداخت به آن مشمئز میشوند. عجیب است اما شکنجهها حتی پیش از زاده شدن ما آغاز میشود. آنگاه که جنین هستیم و بدان سبب که مادران ما تغذیه مناسب ندارند و انبوهی از استرس و رنج ناشی از فقر، نابسامانی، اجبار و خشونت را خود و جنینشان حمل میکنند و از یک زیست حداقلی همراه با آرامش و آسایش محروماند. بنابراین، دوران بارداری و زایمانشان هم با صدها اختلال و ایراد طی میشود و در نتیجه ما هم، با ایرادها و بیماریهای فراوان به دنیا میآییم و میشویم «بچههای تنبل و بیاستعداد» دنیای زیبای سرمایه. و این تازه آغاز ماجراست؛ کودکی که با کمبودها، نداشتهها، تحقیرها و حسرتها به نوجوانی میرسد و دری که همچنان بر پاشنه دوران جنینیمان میچرخد؛ سوءتغذیه، فقر، نداشتن خواب راحت، محرومیت از تفریح و آرامش و نداشتن حس اعتماد به نفسی که نه پدر و نه مادر، ندارند که به ما بدهند.
در این دوره اما، مدرسه ضلع جدیدی از زندگی ما را شکل خواهد داد؛ مایی که نه «کمک آموزشی»، نه «تقویتی»، نه «فوق برنامه» و نه هیچکدام از این اسباب هموارکننده «جاده خوشبختی کنکور» در قاموس صغیرمان نمیگنجد. مدرسهای که بیشتر محل بدآموزی و تحقیر و حسرت کشیدنمان بود؛ جاییکه فلک شویم، شلنگ و ترکه بر کف دستانمان بنشیند، مسخره شویم، چهارراه روی سرمان باز شود، مقنعه بر صورتمان کشیده شود و «فکل»هایمان قیچی شود. چراکه یا «درسخوان»، نبودیم یا «مومن» نبودیم، «هار و بیانضباط» بودیم.
در مدارسی که در محلات و روستاهای پر از فقر و جرم و نابرابری، یعنی به موازات محیطی که در آن قرار داشتن، به جای اجتماعی شدن، انسان بودن، دوست داشتن و کمک به همنوع، آداب تنفر، آداب تشرع، ترسیدن از جهنم و خدا و جنس مخالف و عذاب وجدانهای بیشمار و ترسیم زندگی به میدان مسابقه اسبدوانی را که هرکس باید از دیگری جلو بزند، نشانمان دادند. اما همه اینها تازه شروعی بود بر دردهای بیشمارمان. آری شکنجه یعنی کارگر و زحمتکشی که نیروی کارش را برای لقمهای نان میفروشد و بعد از ۱۲ ساعت کار و استثماری عریان و بیرحمانه در کارگاهها، کارخانهها، مغازهها، شرکتها، زمینها، بیمارستانها و غیره و غیره، باز هم از تامین مایحتاج اولیه زندگیاش عاجز است.
شکنجه یعنی شرمساری همیشگی پدر و مادری که همیشه از فرزندانشان خجلاند، شکنجه یعنی کودکانی که مادرانشان کلفتی مدرن میکنند و زمختی دستهایشان آنها را در مقایسه با دستهای لطیف مادران برخوردار دیگر، مبهوت و محذور میکند. شکنجه یعنی زنانی که از بدو تولد تا دم مرگ ناموس مرداناند؛ شکنجه یعنی زنانی که اختیار پوشیدن، رفتن و آمدن، خندیدن و عاشق شدن را ندارند؛ شکنجه یعنی زنانی که خود را برای رها شدن از جهل موروثی و محیطی به آتش میکشند؛ شکنجه یعنی دخترانی که به جای عروسک طفلهای شیرخوارهشان را بغل میکنند؛ همانهایی که «کمپینهای رنگی» برایشان راه نمیاندازند چون جذابیتهای کافی ندارند. چراکه کارشان با «کمپین من» راه نمیافتد و البته نه گوشی مناسب برای همراهی دارند و نه اصول بازی در این زمین پر زرق و برق را میدانند.
موضوع این است که نه فقط سلول انفرادی و جایجای و لحظهلحظه زندان شکنجهگاه است و حتی نه فقط ایران، افغانستان، آفریقای جنوبی، سنگاپور، شیلی، فرانسه و یونان بلکه دیگر سرزمینهای تحت استعمار و استثمار و استبداد و در کل تمام کره خاکی به دست روسا و عروسکگردانان و کعبههای آمال شما تبدیل به شکنجهگاه و کشتارگاه آزادیخواهان و زحمتکشان و کارگران شده است.
اما بگذارید کمی به مصادیق شکنجه بپردازیم؛ از منظری که کمپینرهای سوار بر موج جذابیت از پرداخت به آن مشمئز میشوند. عجیب است اما شکنجهها حتی پیش از زاده شدن ما آغاز میشود. آنگاه که جنین هستیم و بدان سبب که مادران ما تغذیه مناسب ندارند و انبوهی از استرس و رنج ناشی از فقر، نابسامانی، اجبار و خشونت را خود و جنینشان حمل میکنند و از یک زیست حداقلی همراه با آرامش و آسایش محروماند. بنابراین، دوران بارداری و زایمانشان هم با صدها اختلال و ایراد طی میشود و در نتیجه ما هم، با ایرادها و بیماریهای فراوان به دنیا میآییم و میشویم «بچههای تنبل و بیاستعداد» دنیای زیبای سرمایه. و این تازه آغاز ماجراست؛ کودکی که با کمبودها، نداشتهها، تحقیرها و حسرتها به نوجوانی میرسد و دری که همچنان بر پاشنه دوران جنینیمان میچرخد؛ سوءتغذیه، فقر، نداشتن خواب راحت، محرومیت از تفریح و آرامش و نداشتن حس اعتماد به نفسی که نه پدر و نه مادر، ندارند که به ما بدهند.
در این دوره اما، مدرسه ضلع جدیدی از زندگی ما را شکل خواهد داد؛ مایی که نه «کمک آموزشی»، نه «تقویتی»، نه «فوق برنامه» و نه هیچکدام از این اسباب هموارکننده «جاده خوشبختی کنکور» در قاموس صغیرمان نمیگنجد. مدرسهای که بیشتر محل بدآموزی و تحقیر و حسرت کشیدنمان بود؛ جاییکه فلک شویم، شلنگ و ترکه بر کف دستانمان بنشیند، مسخره شویم، چهارراه روی سرمان باز شود، مقنعه بر صورتمان کشیده شود و «فکل»هایمان قیچی شود. چراکه یا «درسخوان»، نبودیم یا «مومن» نبودیم، «هار و بیانضباط» بودیم.
در مدارسی که در محلات و روستاهای پر از فقر و جرم و نابرابری، یعنی به موازات محیطی که در آن قرار داشتن، به جای اجتماعی شدن، انسان بودن، دوست داشتن و کمک به همنوع، آداب تنفر، آداب تشرع، ترسیدن از جهنم و خدا و جنس مخالف و عذاب وجدانهای بیشمار و ترسیم زندگی به میدان مسابقه اسبدوانی را که هرکس باید از دیگری جلو بزند، نشانمان دادند. اما همه اینها تازه شروعی بود بر دردهای بیشمارمان. آری شکنجه یعنی کارگر و زحمتکشی که نیروی کارش را برای لقمهای نان میفروشد و بعد از ۱۲ ساعت کار و استثماری عریان و بیرحمانه در کارگاهها، کارخانهها، مغازهها، شرکتها، زمینها، بیمارستانها و غیره و غیره، باز هم از تامین مایحتاج اولیه زندگیاش عاجز است.
شکنجه یعنی شرمساری همیشگی پدر و مادری که همیشه از فرزندانشان خجلاند، شکنجه یعنی کودکانی که مادرانشان کلفتی مدرن میکنند و زمختی دستهایشان آنها را در مقایسه با دستهای لطیف مادران برخوردار دیگر، مبهوت و محذور میکند. شکنجه یعنی زنانی که از بدو تولد تا دم مرگ ناموس مرداناند؛ شکنجه یعنی زنانی که اختیار پوشیدن، رفتن و آمدن، خندیدن و عاشق شدن را ندارند؛ شکنجه یعنی زنانی که خود را برای رها شدن از جهل موروثی و محیطی به آتش میکشند؛ شکنجه یعنی دخترانی که به جای عروسک طفلهای شیرخوارهشان را بغل میکنند؛ همانهایی که «کمپینهای رنگی» برایشان راه نمیاندازند چون جذابیتهای کافی ندارند. چراکه کارشان با «کمپین من» راه نمیافتد و البته نه گوشی مناسب برای همراهی دارند و نه اصول بازی در این زمین پر زرق و برق را میدانند.
انقلابـــــ روژآوا
Photo
اما بگذارید کمی به موضوع طرح شده و سنجشاش در همان فرم و شکل و محتوای ادعایی خودش برگردیم. با بررسی و تبارشناسی گزارههای مطرحشده بار دیگر به گفتمان قدیمی، آشنا اما خب بر حسب زمانه غیرقابل ارائه در فرم قدیمیاش میرسیم؛ «طرح قانونی شکایت به خود متشاکی.»
بگذارید با طرح چند مثال آشنا در دورهای نه چندان دور مساله را باز کنیم تا مقصودمان از گفتمان قدیمی روشن شود؛ «اصلاحات پارلمانتاریستی قانون اساسی در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی»، «محدود کردن اختیارات رهبری از طریق شرکت در انتخابات و به دست گرفتن مجلس و دولت و ارائه لوایح و قانون به شورای نگهبان منسوب همان رهبر» و …
این مثال و این بحث را بیش از این باز نمیکنیم چراکه جامعه حداقل پس از دی ماه ۹۶ تکلیفاش را با آن روشن کرد اما ارتباطش با بحث ما؛ مساله ساده است. به دلیل اینکه طرح این فرم بحثها در جامعه آنهم در قامت فعال سیاسی نه تنها خریدار ندارد بلکه همراه با واکنشهای منفی است، باید طرح و طراح بحث را به شکل و با تابلوی جدیدی در «بازار» ارائه کرد. طراح بحث از فعال سیاسی به فعال حقوق بشر تغییر میکند و موضوع بحث از یک خواست سیاسی به یک خواست حقوق بشری. چراییاش هم چندان نیاز به توضیح ندارد؛ پنهان شدن پشت عنوانی با حاشیه امن و دارای جذابیت و برخوردار از حمایت به اسم فعال حقوق بشر که نیازی هم نیست وارد بحثهای چالشی مخاطرهآمیز سیاسی شود. و البته طرح بحث تحت عنوان حقوق بشر برای گرفتن حمایتها و جلوگیری از شکلگیری انتقادها و چالشها. اما آیا این دو در کارکرد یا نتایج متفاوتاند؟
شما در عینحال که از قوه قضاییه به دلیل تحمیل انفرادی شاکی هستید، به او از خودش شکایت میکنید که این «شکنجه» را بردارد. اما ببینیم در عمل دستکم خواهان لغو همین مورد ادعایی پر سر و صدا هستند یا خیر؛ «میخواهیم اگر نمیتوانیم انفرادی را لغو کنیم، لااقل آن را کنترل کنیم.» خب، پس تا اینجا دو نکته آشکار شده: یک، این کمپین اهرم اجراییاش شکایت به متشاکی یا همان عامل جرم است. دو، از همین ابتدا از لغو به کنترل کردن ادعایی رسیده است.
یعنی صرف حجم قابل توجهی از انرژی محدود بخشی از نیروهای اجتماعی، مصادره و اشغال زمان و تریبونهای بسیاری از رسانهها و هدر رفت توان محدود مبارزاتی موجود و به حاشیه راندن بحثهای اصلی، نگرشها و روشهای رادیکال، ریشهای و جمعی مبارزه تنها در خدمت کمپینهای پر زرق و برقی است که حتی خواهان رفع آسیب ادعاییشان هم نیستند. (بر فرض پذیرش ادعای رفع آسیب بدون از بین بردن ساختار آسیبزا.)
در کنار مسائل اشارهشده باید گریزی هم زد به جهانبینی و نگرش مبدعان و فعالان و حامیان این طیف کمپینها که سعی دارند پدیدههای اجتماعی را به شکل مجزا و واحد تحلیل و بررسی و ارائه کنند. سود این طیف از کسانیکه این نوع از شیوه بررسی پدیده اجتماعی را پی میگیرند در این است که خود را از افتادن در عرصه چالش برانگیز مواجهه با علتها و بسترها و ارتباط بین پدیدههای گوناگون اجتماعی که میتواند حتی ماهیت و کلیت حضور و کنشگری خود آنها را هم زیر سوال ببرد، (به زعم خودشان) نجات دهد.
آنها همیشه ناچارند به جای آنکه نوک پیکان را به سمت ساختارهای نابرابر و تبعیضآمیز و شکنجهآفرین بگیرند، صرفا به برخی از مصادیق آن بدون مواجهه ریشهای با آن بپردازند. دیگر ضعف تئوریک این جریان (البته در بین شریفانشان که دچار ضعف تحلیلیاند و نه کاسب وضعیت) این است که میخواهند مورد به مورد با ساختار ارتجاعی موجود مقابله کنند در حالیکه از این امر غافلاند که باید با اساس جمهوری اسلامی (به عنوان سرمایهداری روحانیمحور یا همان کلریکال کاپیتالیسم) نیز همچون دیگر اشکال سرمایهداری مقابله کرد. چراکه به اعتقاد نگارندگان مقابله با سرمایهداری در همه اشکالاش در صورتی امکانپذیر است که همه توان را معطوف با اساس آن کرد. بنابراین نمیشود از شکنجه گفت یا بدتر از آن، از یکی از مصادیق آن گفت و به ساختارهای شکنجهآفرین نپرداخت و مساله و توان محدود موجود را به مصداقی از مصادیق محدود کرد.
در کنار مطالب اشارهشده، دیگر پازل تکمیلکننده نقشآفرینی کمپینرها و فعالان حقوق بشر ما بازی با کارت قربانی و مظلوم است. به عنوان مثال یک روز در طی فرآیند پروژه تاریخ گذشته اشارهشده قبلی، چون زندانیاند از درون زندان امر به رای دادن به بدنامترین شکنجهگران و حاکمان و مهندسان شکنجهگاهها و انفرادیها میکنند و یک روز کمپین «نه به انفرادی» را که همان نامزدان مذکور ساختهاند، راه میاندازند و میگویند بیایید به قوه قضاییه شکایت کنیم و لااقل «کنترلش کنیم» (گویا جماعت، رعیت و رمه اینها هستند که هر روز به سرابی رهنمون شوند.) یا به عنوان مثال، چون «برخی» اعضای کمپین مورد ستم دستگاه حاکم قرار گرفتهاند و «مظلوم»اند پس رسانهها و ابواب جمعیشان
بگذارید با طرح چند مثال آشنا در دورهای نه چندان دور مساله را باز کنیم تا مقصودمان از گفتمان قدیمی روشن شود؛ «اصلاحات پارلمانتاریستی قانون اساسی در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی»، «محدود کردن اختیارات رهبری از طریق شرکت در انتخابات و به دست گرفتن مجلس و دولت و ارائه لوایح و قانون به شورای نگهبان منسوب همان رهبر» و …
این مثال و این بحث را بیش از این باز نمیکنیم چراکه جامعه حداقل پس از دی ماه ۹۶ تکلیفاش را با آن روشن کرد اما ارتباطش با بحث ما؛ مساله ساده است. به دلیل اینکه طرح این فرم بحثها در جامعه آنهم در قامت فعال سیاسی نه تنها خریدار ندارد بلکه همراه با واکنشهای منفی است، باید طرح و طراح بحث را به شکل و با تابلوی جدیدی در «بازار» ارائه کرد. طراح بحث از فعال سیاسی به فعال حقوق بشر تغییر میکند و موضوع بحث از یک خواست سیاسی به یک خواست حقوق بشری. چراییاش هم چندان نیاز به توضیح ندارد؛ پنهان شدن پشت عنوانی با حاشیه امن و دارای جذابیت و برخوردار از حمایت به اسم فعال حقوق بشر که نیازی هم نیست وارد بحثهای چالشی مخاطرهآمیز سیاسی شود. و البته طرح بحث تحت عنوان حقوق بشر برای گرفتن حمایتها و جلوگیری از شکلگیری انتقادها و چالشها. اما آیا این دو در کارکرد یا نتایج متفاوتاند؟
شما در عینحال که از قوه قضاییه به دلیل تحمیل انفرادی شاکی هستید، به او از خودش شکایت میکنید که این «شکنجه» را بردارد. اما ببینیم در عمل دستکم خواهان لغو همین مورد ادعایی پر سر و صدا هستند یا خیر؛ «میخواهیم اگر نمیتوانیم انفرادی را لغو کنیم، لااقل آن را کنترل کنیم.» خب، پس تا اینجا دو نکته آشکار شده: یک، این کمپین اهرم اجراییاش شکایت به متشاکی یا همان عامل جرم است. دو، از همین ابتدا از لغو به کنترل کردن ادعایی رسیده است.
یعنی صرف حجم قابل توجهی از انرژی محدود بخشی از نیروهای اجتماعی، مصادره و اشغال زمان و تریبونهای بسیاری از رسانهها و هدر رفت توان محدود مبارزاتی موجود و به حاشیه راندن بحثهای اصلی، نگرشها و روشهای رادیکال، ریشهای و جمعی مبارزه تنها در خدمت کمپینهای پر زرق و برقی است که حتی خواهان رفع آسیب ادعاییشان هم نیستند. (بر فرض پذیرش ادعای رفع آسیب بدون از بین بردن ساختار آسیبزا.)
در کنار مسائل اشارهشده باید گریزی هم زد به جهانبینی و نگرش مبدعان و فعالان و حامیان این طیف کمپینها که سعی دارند پدیدههای اجتماعی را به شکل مجزا و واحد تحلیل و بررسی و ارائه کنند. سود این طیف از کسانیکه این نوع از شیوه بررسی پدیده اجتماعی را پی میگیرند در این است که خود را از افتادن در عرصه چالش برانگیز مواجهه با علتها و بسترها و ارتباط بین پدیدههای گوناگون اجتماعی که میتواند حتی ماهیت و کلیت حضور و کنشگری خود آنها را هم زیر سوال ببرد، (به زعم خودشان) نجات دهد.
آنها همیشه ناچارند به جای آنکه نوک پیکان را به سمت ساختارهای نابرابر و تبعیضآمیز و شکنجهآفرین بگیرند، صرفا به برخی از مصادیق آن بدون مواجهه ریشهای با آن بپردازند. دیگر ضعف تئوریک این جریان (البته در بین شریفانشان که دچار ضعف تحلیلیاند و نه کاسب وضعیت) این است که میخواهند مورد به مورد با ساختار ارتجاعی موجود مقابله کنند در حالیکه از این امر غافلاند که باید با اساس جمهوری اسلامی (به عنوان سرمایهداری روحانیمحور یا همان کلریکال کاپیتالیسم) نیز همچون دیگر اشکال سرمایهداری مقابله کرد. چراکه به اعتقاد نگارندگان مقابله با سرمایهداری در همه اشکالاش در صورتی امکانپذیر است که همه توان را معطوف با اساس آن کرد. بنابراین نمیشود از شکنجه گفت یا بدتر از آن، از یکی از مصادیق آن گفت و به ساختارهای شکنجهآفرین نپرداخت و مساله و توان محدود موجود را به مصداقی از مصادیق محدود کرد.
در کنار مطالب اشارهشده، دیگر پازل تکمیلکننده نقشآفرینی کمپینرها و فعالان حقوق بشر ما بازی با کارت قربانی و مظلوم است. به عنوان مثال یک روز در طی فرآیند پروژه تاریخ گذشته اشارهشده قبلی، چون زندانیاند از درون زندان امر به رای دادن به بدنامترین شکنجهگران و حاکمان و مهندسان شکنجهگاهها و انفرادیها میکنند و یک روز کمپین «نه به انفرادی» را که همان نامزدان مذکور ساختهاند، راه میاندازند و میگویند بیایید به قوه قضاییه شکایت کنیم و لااقل «کنترلش کنیم» (گویا جماعت، رعیت و رمه اینها هستند که هر روز به سرابی رهنمون شوند.) یا به عنوان مثال، چون «برخی» اعضای کمپین مورد ستم دستگاه حاکم قرار گرفتهاند و «مظلوم»اند پس رسانهها و ابواب جمعیشان
انقلابـــــ روژآوا
Photo
حرف آنها را سند حقانیت عمل قرار میدهند و مخالفان و منتقدان را منکوب و همدست سرکوبگران میکنند.
مبدعان و مدافعان این کمپین حتما منتقدین را به نداشتن برنامهای برای رفع این نوع شکنجهها متهم خواهند کرد و در پاسخ به انتقادات خواهند گفت، برنامههایشان واقعگرایانه، عملگرایانه و به نوعی حتی پراگماتیستی است. اما حاضر نیستند بپذیرند بر فرض پذیرش مثمر ثمر بودن این نوع کمپینها و حرکتهای نخنما و امتحان پسداده که هیچ بدنه اجتماعی را پشت خود ندارند، باز هم با رفع نوعی از اقسام شکنجه، شکنجه رفع نمیشود و ادامه دارد و بنا به شرایط مکانی و زمانی، از نوعی به نوع دیگر درمیآید. حال آنکه، خود تقلیل و محدود کردن و معطوف کردن توجهات به یک قسم کوچک از شکنجه، در واقع پوشاندن دیگر اقسام عمده و اصلی شکنجه است. اما خب، رفرمیستها همچنان مشغول به بیراهه کشاندن مبارزات دادخواهان خواهند بود.
نکته بعدی در پاسخ به این انتقادات و ادعاهای آنها، خود ساختار واپسگرایانه و نامناسب برای نیازهای امروز جامعه است؛ یعنی قوانینی که با بیش از پنج هزار عنوان جرم که بسیاری از آنها همچون «فعالیت تبلیغی علیه نظام»، «اجتماع و تبانی»، «تشویش اذهان عمومی» و دیگر اتهامات امنیتی که هر دادخواه و منتقدی را متهم به ارتکاب آنها میکنند و در هیچ سیستم خردگرا و اینجهانی جرم تلقی نمیشود. همان قوانین و زمین بازی از پیش تعیینشدهای که مدعیان ما قائل به استفاده و حضور و نقشآفرینی در آن هستند؛ گویی طراحان و مجریان آن قوانین، پیشبینی این پلتیک این دوستان ما را نکردهاند!
«انفرادی» نه عمدهترین و نه مهمترین شکنجه است و نه با رفع آن، شکنجه از بین برده میشود بلکه شکلاش از گونهای به گونه دیگر عوض میشود و بسیاری دیگر از مصادیق شکنجه همچنان به قوت خود باقیاند. همه اینها بر این فرض است که اصلا انفرادی در این ساختار از بین برود. حال آنکه این «فعالان حقوق بشر» و این قربانیان و «مظلومان» چشمدوخته در کمپینشان به اردوگاههای کشورهای اروپایی و آمریکایی «جهت لحاظ کردن بحثهای حقوق بشری در مذاکراتشان با ایران»، گویا نمیدانند وضعیت انفرادی و رواج سادیسمگونه آن در زندانهای آمریکا (آن کعبه آمالشان) تا چه اندازه است.
اما در پایان بحث، به عنوان کسانیکه خودمان هر یک، روزها انفرادی را تجربه کردهایم، میخواهیم به بخشهایی گذرا، کوتاه و اشارهوار از دیگر شکنجههای جاری در زندانها و شکنجههای منبعث از آنها بپردازیم. آن عمل که هم زجرآور است و هم فرد و در پی آن تمام جامعه را ویران یا دچار آسیب میکند میتواند تفتیش عقاید، توهین، تحقیر، ضرب و شتم، آزار خانواده، تعرض، تجاوز، محبوس کردن فرد در سلولهای تنگ و تاریک، به بند کشیدنش در بند معتادان و مجرمان خطرناک، تبعید به زندانهای پر ازدحام و پر هرج و مرج و با شرایط زیستی ناگوار یا یکی از هزاران گونه دیگر شکنجه ذهنی و فیزیکی باشد.
شکنجه گاهی پار شدن در زیر هشت است (زمانیکه زندانی در زندان تهران بزرگ و بسیاری از زندانهای دیگر دست به اعتصاب غذا میزند، برای شکستن اعتصابش او را در کنار اتاق نگهبانان و در راهرو به میله یا پایه صندلی دستبند میزنند و این عمل را پار کردن میگویند.) شکنجه برای یک زندانی سیاسی نه از سلول انفرادی آغاز میشود و نه پس از آن پایان مییابد.
کدام آزادیخواهی را میشناسید که هنگام بازداشت مورد خشونت و توهین قرار نگرفته باشد؟ هنگام بازپرسی از حق داشتن وکیل محروم نشده باشد؟ تحت شکنجه و اکراه بازجویی نشده باشد؟ علنی و عادلانه و در دادگاهی بیطرف همراه با هیاتی منصفه محاکمه شده باشد؟ احکام صادره علیه او را به طور قانونی اجرا کنند؟ در زندان حقوقش نقض نشده باشد که حالا یکباره فعالان حقوق بشر ما خوابنما شدهاند و گویی تازه امری غریب و بیسابقه را کشف کردهاند و زیره به کرمان آوردهاند!
شکنجه یعنی عمل یا اعمال زجرآور را به قصد مجبور کردن کسی به انجام کاری انجام دادن! این کار میتواند اعتراف علیه خویش باشد یا پایان دادن به فعالیتهای سیاسی؛ برای نمونه، سرکوبگر از طریق ضرب و شتم و نگهداری طولانیمدت در زندان و آزار خانواده و بهویژه همسر و فرزند زندانی میکوشد مخالف خود را وادار به انفعال و بیتفاوتی نسبت به بیدادگریها کند. و چه شکنجهای دردناکتر از این؟!
میشود این سیاهه را با جزییات و به درازا همچنان ادامه داد. اما ما فکر میکنیم حرف همان است که همان ابتدا گفتیم؛ تا زمانیکه استبداد و استثمار و بسترهای استثمارزا وجود دارد، شکنجه هم باقی است.
و ما راه را در جایگزینی خودسامانی و سوسیالیسم به جای بربریت مدرن میدانیم.
گلرخ ایرایی
بهنام موسیوند
سهیل اعرابی
مبدعان و مدافعان این کمپین حتما منتقدین را به نداشتن برنامهای برای رفع این نوع شکنجهها متهم خواهند کرد و در پاسخ به انتقادات خواهند گفت، برنامههایشان واقعگرایانه، عملگرایانه و به نوعی حتی پراگماتیستی است. اما حاضر نیستند بپذیرند بر فرض پذیرش مثمر ثمر بودن این نوع کمپینها و حرکتهای نخنما و امتحان پسداده که هیچ بدنه اجتماعی را پشت خود ندارند، باز هم با رفع نوعی از اقسام شکنجه، شکنجه رفع نمیشود و ادامه دارد و بنا به شرایط مکانی و زمانی، از نوعی به نوع دیگر درمیآید. حال آنکه، خود تقلیل و محدود کردن و معطوف کردن توجهات به یک قسم کوچک از شکنجه، در واقع پوشاندن دیگر اقسام عمده و اصلی شکنجه است. اما خب، رفرمیستها همچنان مشغول به بیراهه کشاندن مبارزات دادخواهان خواهند بود.
نکته بعدی در پاسخ به این انتقادات و ادعاهای آنها، خود ساختار واپسگرایانه و نامناسب برای نیازهای امروز جامعه است؛ یعنی قوانینی که با بیش از پنج هزار عنوان جرم که بسیاری از آنها همچون «فعالیت تبلیغی علیه نظام»، «اجتماع و تبانی»، «تشویش اذهان عمومی» و دیگر اتهامات امنیتی که هر دادخواه و منتقدی را متهم به ارتکاب آنها میکنند و در هیچ سیستم خردگرا و اینجهانی جرم تلقی نمیشود. همان قوانین و زمین بازی از پیش تعیینشدهای که مدعیان ما قائل به استفاده و حضور و نقشآفرینی در آن هستند؛ گویی طراحان و مجریان آن قوانین، پیشبینی این پلتیک این دوستان ما را نکردهاند!
«انفرادی» نه عمدهترین و نه مهمترین شکنجه است و نه با رفع آن، شکنجه از بین برده میشود بلکه شکلاش از گونهای به گونه دیگر عوض میشود و بسیاری دیگر از مصادیق شکنجه همچنان به قوت خود باقیاند. همه اینها بر این فرض است که اصلا انفرادی در این ساختار از بین برود. حال آنکه این «فعالان حقوق بشر» و این قربانیان و «مظلومان» چشمدوخته در کمپینشان به اردوگاههای کشورهای اروپایی و آمریکایی «جهت لحاظ کردن بحثهای حقوق بشری در مذاکراتشان با ایران»، گویا نمیدانند وضعیت انفرادی و رواج سادیسمگونه آن در زندانهای آمریکا (آن کعبه آمالشان) تا چه اندازه است.
اما در پایان بحث، به عنوان کسانیکه خودمان هر یک، روزها انفرادی را تجربه کردهایم، میخواهیم به بخشهایی گذرا، کوتاه و اشارهوار از دیگر شکنجههای جاری در زندانها و شکنجههای منبعث از آنها بپردازیم. آن عمل که هم زجرآور است و هم فرد و در پی آن تمام جامعه را ویران یا دچار آسیب میکند میتواند تفتیش عقاید، توهین، تحقیر، ضرب و شتم، آزار خانواده، تعرض، تجاوز، محبوس کردن فرد در سلولهای تنگ و تاریک، به بند کشیدنش در بند معتادان و مجرمان خطرناک، تبعید به زندانهای پر ازدحام و پر هرج و مرج و با شرایط زیستی ناگوار یا یکی از هزاران گونه دیگر شکنجه ذهنی و فیزیکی باشد.
شکنجه گاهی پار شدن در زیر هشت است (زمانیکه زندانی در زندان تهران بزرگ و بسیاری از زندانهای دیگر دست به اعتصاب غذا میزند، برای شکستن اعتصابش او را در کنار اتاق نگهبانان و در راهرو به میله یا پایه صندلی دستبند میزنند و این عمل را پار کردن میگویند.) شکنجه برای یک زندانی سیاسی نه از سلول انفرادی آغاز میشود و نه پس از آن پایان مییابد.
کدام آزادیخواهی را میشناسید که هنگام بازداشت مورد خشونت و توهین قرار نگرفته باشد؟ هنگام بازپرسی از حق داشتن وکیل محروم نشده باشد؟ تحت شکنجه و اکراه بازجویی نشده باشد؟ علنی و عادلانه و در دادگاهی بیطرف همراه با هیاتی منصفه محاکمه شده باشد؟ احکام صادره علیه او را به طور قانونی اجرا کنند؟ در زندان حقوقش نقض نشده باشد که حالا یکباره فعالان حقوق بشر ما خوابنما شدهاند و گویی تازه امری غریب و بیسابقه را کشف کردهاند و زیره به کرمان آوردهاند!
شکنجه یعنی عمل یا اعمال زجرآور را به قصد مجبور کردن کسی به انجام کاری انجام دادن! این کار میتواند اعتراف علیه خویش باشد یا پایان دادن به فعالیتهای سیاسی؛ برای نمونه، سرکوبگر از طریق ضرب و شتم و نگهداری طولانیمدت در زندان و آزار خانواده و بهویژه همسر و فرزند زندانی میکوشد مخالف خود را وادار به انفعال و بیتفاوتی نسبت به بیدادگریها کند. و چه شکنجهای دردناکتر از این؟!
میشود این سیاهه را با جزییات و به درازا همچنان ادامه داد. اما ما فکر میکنیم حرف همان است که همان ابتدا گفتیم؛ تا زمانیکه استبداد و استثمار و بسترهای استثمارزا وجود دارد، شکنجه هم باقی است.
و ما راه را در جایگزینی خودسامانی و سوسیالیسم به جای بربریت مدرن میدانیم.
گلرخ ایرایی
بهنام موسیوند
سهیل اعرابی
♦️ کلاب جامعه آزاد و دمکراتیک
◾️ اتاقی با محتوای "بررسی و تحلیل قرارداد اجتماعی کودار برای شرق کوردستان"با مشارکت سیاستمداران ایرانی و کورد آغاز شد.
⬅️ با کلیک بر روی لینک پایین میتوانید در گفتگو شرکت کنید..👇👇👇
https://www.clubhouse.com/room/m2jz7a69
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
◾️ اتاقی با محتوای "بررسی و تحلیل قرارداد اجتماعی کودار برای شرق کوردستان"با مشارکت سیاستمداران ایرانی و کورد آغاز شد.
⬅️ با کلیک بر روی لینک پایین میتوانید در گفتگو شرکت کنید..👇👇👇
https://www.clubhouse.com/room/m2jz7a69
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
Forwarded from Aryen TV
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ستیڤ_سوینی رۆژنامەوانی ئینگلیسی باسی دڕەندەیی و جەنایەتەکانی شەڕی رژیم تورکیا دژ بە گەریلا، شەنگال و مەخمور دەکات
@aryentvnews
@aryentvnews
🔳 بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار هزینهی حضور نظامی رژیم ایران در سوریه
❑ به نوشتەی روزنامەی "لوریان لوژور"، هزینەی حضور نظامی رژیم ایران در سوریه بین ٣٠ تا ١٠۵ میلیارد دلار برآورد میشود، که این به استثنا هزینههای مازادیست که این رژیم برای عملیاتهای روزانەی خود در سوریه متحمل میشود.
❑ رژیم ایران با سرمایهگذاریهای اقتصادی به ویژه در بخش املاک میکوشد موقعیت خود را در سوریه حفظ کند، در حالی که رژیم اسد تلاش میکند برای بازسازی موقعیت خود در صحنەی بینالمللی و ترمیم مناسباتش با کشورهای عرب منطقه از رژیم ایران فاصله بگیرد.
❑ به گفتەی منابع مختلف اطلاعاتی، شمار نیروهای رژیم ایران در سوریه از بیست هزار تن به ده هزار تن کاهش یافته است و این رژیم میکوشد فعالیتهای خود را از طریق نهادهای نظامی و اطلاعاتی سوریه و گروههای شبهنظامی سوری که با حمایت تهران تشکیل شده، دنبال کند.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
❑ به نوشتەی روزنامەی "لوریان لوژور"، هزینەی حضور نظامی رژیم ایران در سوریه بین ٣٠ تا ١٠۵ میلیارد دلار برآورد میشود، که این به استثنا هزینههای مازادیست که این رژیم برای عملیاتهای روزانەی خود در سوریه متحمل میشود.
❑ رژیم ایران با سرمایهگذاریهای اقتصادی به ویژه در بخش املاک میکوشد موقعیت خود را در سوریه حفظ کند، در حالی که رژیم اسد تلاش میکند برای بازسازی موقعیت خود در صحنەی بینالمللی و ترمیم مناسباتش با کشورهای عرب منطقه از رژیم ایران فاصله بگیرد.
❑ به گفتەی منابع مختلف اطلاعاتی، شمار نیروهای رژیم ایران در سوریه از بیست هزار تن به ده هزار تن کاهش یافته است و این رژیم میکوشد فعالیتهای خود را از طریق نهادهای نظامی و اطلاعاتی سوریه و گروههای شبهنظامی سوری که با حمایت تهران تشکیل شده، دنبال کند.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
🔳 ما بر اساس حق دفاع مشروع از خلق و خاک کوردستان دفاع خواهیم کرد.
❑ فرماندە "نوری محمود" سخنگوی یگانهای مدافع خلق / YPG، با اشارە بە تهدیدهای رژیم اشغالگر ترکیە گفت:
رژیم ترکیه برای ایجاد یک دولت تروریستی در شمال و شرق سوریه، ادارهی خودگردان روژآوا را تهدید میکند.
❑ اگر جنگی اتفاق بیافتد، با جنگ عفرین و سریکانی متفاوت خواهد بود و نیروهای ما بر اساس حق دفاع مشروع از خلق و خاک کوردستان دفاع خواهند کرد.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava
❑ فرماندە "نوری محمود" سخنگوی یگانهای مدافع خلق / YPG، با اشارە بە تهدیدهای رژیم اشغالگر ترکیە گفت:
رژیم ترکیه برای ایجاد یک دولت تروریستی در شمال و شرق سوریه، ادارهی خودگردان روژآوا را تهدید میکند.
❑ اگر جنگی اتفاق بیافتد، با جنگ عفرین و سریکانی متفاوت خواهد بود و نیروهای ما بر اساس حق دفاع مشروع از خلق و خاک کوردستان دفاع خواهند کرد.
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.iss.one/enqelabrojava