فرض کنید یک اپلیکیشن بزرگ ERP رو قراره توسعه بدید، چطوری میتونید ساختاری رو در معماری و کد ایجاد کنید که از یک جونیور و میدلول و سنیور بتونید توی تیم استفاده کنید بدون اینکه هر کدوم از اینها احساس کنند دارن با یک اپلیکیشن بسیار پیچیده کار میکنند و احساس سختی و پیچیدگی زیاد کنند؟
در ادامه به طور خلاصه توضیح میدیم که چطور اینکار ممکنه. اما قبلش دوست دارم نظرات شما عزیزان هم رو زیر کامنتهای این پست ببینم.
در ادامه به طور خلاصه توضیح میدیم که چطور اینکار ممکنه. اما قبلش دوست دارم نظرات شما عزیزان هم رو زیر کامنتهای این پست ببینم.
❤4👍3
Easy Microservices
در ادامه به طور خلاصه توضیح میدیم که چطور اینکار ممکنه. اما قبلش دوست دارم نظرات شما عزیزان هم رو زیر کامنتهای این پست ببینم.
برای اینکه بتونیم سیستم بسیار بزرگی رو پیاده سازی کنیم به طوری که بتونیم از همهی ظرفیتهای همهی برنامهنویسان استفاده کنیم پیشنهادی که من دارم به این شکله و ابتدا کارهایی که نباید بکنید رو بهتون توصیه میکنم.
اولین دیدگاه اشتباه اینه که هرچی تعداد سنیورها بیشتر باشه کار سریعتر پیش میره، اما اشتباه میکنید سنیورها هر کدوم یه تنهایی توانایی انجام کارهای بزرگ رو دارن اما دربرابر سنیورهای دیگه با چالش مواجه میشن که باعث میشه روند انجام پروژهی شما کند بشه. چرا؟ چون لزوما همشون مثل هم فکر نمیکنن، میدونن با ساختار ذهنی خودشون میتونن پروژه رو جمع کنن. اگر سنیورها بتونن باهم توی یک تیم مچ بشن عالی میشه. اما اگر نشه فاجعه میشه، پس این صفر و یکه و باید بتونید اینرو کنترل کنید.
بنابراین برای هر تیم 4 تا 6 نفره یک سنیور قوی کافیه، دوتا میدلول و بقیه رو هم جونیور انتخاب کنید. مثلا توی یک تیم چهار نفره 1 سنیور و 2 مید لول و یک جونیور کافیه.
تیمهاتون رو بزرگ نکنید که به مشکل میخورید.
به عنوان یک سنیور من خودم سیستم پروژه رو اینطوری معماری میکنم و ممکنه هر سنیور روش خاص خودش رو داشته باشه ولی من همیشه با این روش جواب گرفتم.
سختترین قسمتهای پروژه رو که فقط سنیورها و افراد با دانش بالا میتونن توسعه بدن و در عمیقترین بخشهای پروژه قرار میگیرن. قسمتهایی که مید لول ها میتونن توسعه بدن رو در لایههای میانی پروژه و قسمتهای آسونش رو که دم دستی ترن برای جونیورها قرار میدم.
برای همهی دسته ها کار هست، یا باید ایجاد بشه.
اگر توی یک شرکت دو تیم وجود داره که یک سنیور توی هر تیم هست، این دو باید بتونن با هم هماهنگ بشن و Code Share های زیادی رو ایجاد کنن که توی کل پروژه بتونن از این کدها استفاده کنن. پس قسمتهای عمیق پروژه دست ایناست.
منظور از قسمتهای عمیق پروژه چیاست مثلا؟ مثلا داینامیک کوئریهایی که قراره روی ORM ها بزنید، مثلا معماریها و لایههای امنیتی پروژه و انتخاب یا ایجاد ابزارهای قدرتمند برای توسعه.
میدلولها باید بتونن بیزنس پروژه رو پیاده سازی کنن، تحلیلها رو به همراه سنیورها بخونن و بهبود ببخشن، بیزنسها رو طراحی کنن و توی تست نویسی به تیم کمک کنن و از کدها و ابزارهای قویای که توسط سنیورها براشون فراهم شده استفاده کنن تا در سریعترین شکل ممکن بیزنس رو ببرن جلو.
جونیورها باید بتونن کارهای دم دستی و سریع رو انجام بدن، زبانهای سیستم، پیاده سازی لایه های Api و تست نویسی.
حالا چطوری افراد توی تیم باید بتونن پیشرفت کنن و درجا نزنن؟ اول اینکه وقت بیشتر سنیورها باید توی بحث آموزش به هم تیمیهاشون بگذره و اونقدر باید سریع باشن که هم بتونن به کارهای خودشون برسن و هم آموزش بدن، در نظر داشته باشید ما سنیور «کُند» نداریم! اونا همیشه سریع هستند و مشکلات رو سریع پیدا و حل میکنن و کاملا تکیهگاه تیم هستند. اگر کسی کارا رو نمیتونه سریع هندل کنه به نظرم توی این دسته بهتره که قرار نگیره چون بار بیشتری روی دوش این افراد هست و کندی اونها باعث کندی کل تیم خواهد شد.
جونیورها باید اونقدر کد بزنن و تمرین کنن تا یاد بگیرن و برای کدهاشون تست بنویسن تا به روشهای مختلفی بتونن باگهای ذهنی خودشون رو که توی سورس میارن حل کنن.
میدلولها هم باید وظیفهی آنبردینگ افراد و جونیورها رو به عهده بگیرن و در مورد بخشهای عمیق پروژه و مسائل تحلیلی از سنیورها سوال بپرسن و یاد بگیرن تا سریعتر بتونن خودشون رو ارتقاع بدن. از معماری و چیزهایی که سر در نمیارن بپرسن و تحقیق و مطالعه رو مداومتر و بیشتر از دو گروه دیگه انجام بدن، و البته بهتره سعی نکنن با سنیورها به چالش بخورن سعی کنن بیشتر گوش بدن چون چالش خوردن با سنیورها و گرفتن وقت اونا برای یاد دادن مسائل به اونها بیشتر باعث ایجاد تنش در تیم و ناهماهنگی میشه. وقتی سنیور شدید خودتون متوجه میشید که چرا باید بیشتر سر به زیر باشید تا کار سریعتر بره جلو. اعتماد به سنیورها مهمه.
به این ترتیب ما یک تیم توسعهی سریع ایجاد میکنیم که یک اپلیکیشن بزرگ رو بدون دغدغه و مشکل و بسیار سریع میتونن توسعه بدن.
@easymicroservices
اولین دیدگاه اشتباه اینه که هرچی تعداد سنیورها بیشتر باشه کار سریعتر پیش میره، اما اشتباه میکنید سنیورها هر کدوم یه تنهایی توانایی انجام کارهای بزرگ رو دارن اما دربرابر سنیورهای دیگه با چالش مواجه میشن که باعث میشه روند انجام پروژهی شما کند بشه. چرا؟ چون لزوما همشون مثل هم فکر نمیکنن، میدونن با ساختار ذهنی خودشون میتونن پروژه رو جمع کنن. اگر سنیورها بتونن باهم توی یک تیم مچ بشن عالی میشه. اما اگر نشه فاجعه میشه، پس این صفر و یکه و باید بتونید اینرو کنترل کنید.
بنابراین برای هر تیم 4 تا 6 نفره یک سنیور قوی کافیه، دوتا میدلول و بقیه رو هم جونیور انتخاب کنید. مثلا توی یک تیم چهار نفره 1 سنیور و 2 مید لول و یک جونیور کافیه.
تیمهاتون رو بزرگ نکنید که به مشکل میخورید.
به عنوان یک سنیور من خودم سیستم پروژه رو اینطوری معماری میکنم و ممکنه هر سنیور روش خاص خودش رو داشته باشه ولی من همیشه با این روش جواب گرفتم.
سختترین قسمتهای پروژه رو که فقط سنیورها و افراد با دانش بالا میتونن توسعه بدن و در عمیقترین بخشهای پروژه قرار میگیرن. قسمتهایی که مید لول ها میتونن توسعه بدن رو در لایههای میانی پروژه و قسمتهای آسونش رو که دم دستی ترن برای جونیورها قرار میدم.
برای همهی دسته ها کار هست، یا باید ایجاد بشه.
اگر توی یک شرکت دو تیم وجود داره که یک سنیور توی هر تیم هست، این دو باید بتونن با هم هماهنگ بشن و Code Share های زیادی رو ایجاد کنن که توی کل پروژه بتونن از این کدها استفاده کنن. پس قسمتهای عمیق پروژه دست ایناست.
منظور از قسمتهای عمیق پروژه چیاست مثلا؟ مثلا داینامیک کوئریهایی که قراره روی ORM ها بزنید، مثلا معماریها و لایههای امنیتی پروژه و انتخاب یا ایجاد ابزارهای قدرتمند برای توسعه.
میدلولها باید بتونن بیزنس پروژه رو پیاده سازی کنن، تحلیلها رو به همراه سنیورها بخونن و بهبود ببخشن، بیزنسها رو طراحی کنن و توی تست نویسی به تیم کمک کنن و از کدها و ابزارهای قویای که توسط سنیورها براشون فراهم شده استفاده کنن تا در سریعترین شکل ممکن بیزنس رو ببرن جلو.
جونیورها باید بتونن کارهای دم دستی و سریع رو انجام بدن، زبانهای سیستم، پیاده سازی لایه های Api و تست نویسی.
حالا چطوری افراد توی تیم باید بتونن پیشرفت کنن و درجا نزنن؟ اول اینکه وقت بیشتر سنیورها باید توی بحث آموزش به هم تیمیهاشون بگذره و اونقدر باید سریع باشن که هم بتونن به کارهای خودشون برسن و هم آموزش بدن، در نظر داشته باشید ما سنیور «کُند» نداریم! اونا همیشه سریع هستند و مشکلات رو سریع پیدا و حل میکنن و کاملا تکیهگاه تیم هستند. اگر کسی کارا رو نمیتونه سریع هندل کنه به نظرم توی این دسته بهتره که قرار نگیره چون بار بیشتری روی دوش این افراد هست و کندی اونها باعث کندی کل تیم خواهد شد.
جونیورها باید اونقدر کد بزنن و تمرین کنن تا یاد بگیرن و برای کدهاشون تست بنویسن تا به روشهای مختلفی بتونن باگهای ذهنی خودشون رو که توی سورس میارن حل کنن.
میدلولها هم باید وظیفهی آنبردینگ افراد و جونیورها رو به عهده بگیرن و در مورد بخشهای عمیق پروژه و مسائل تحلیلی از سنیورها سوال بپرسن و یاد بگیرن تا سریعتر بتونن خودشون رو ارتقاع بدن. از معماری و چیزهایی که سر در نمیارن بپرسن و تحقیق و مطالعه رو مداومتر و بیشتر از دو گروه دیگه انجام بدن، و البته بهتره سعی نکنن با سنیورها به چالش بخورن سعی کنن بیشتر گوش بدن چون چالش خوردن با سنیورها و گرفتن وقت اونا برای یاد دادن مسائل به اونها بیشتر باعث ایجاد تنش در تیم و ناهماهنگی میشه. وقتی سنیور شدید خودتون متوجه میشید که چرا باید بیشتر سر به زیر باشید تا کار سریعتر بره جلو. اعتماد به سنیورها مهمه.
به این ترتیب ما یک تیم توسعهی سریع ایجاد میکنیم که یک اپلیکیشن بزرگ رو بدون دغدغه و مشکل و بسیار سریع میتونن توسعه بدن.
@easymicroservices
👍9❤3
عشقا، میدونید بدترین نوع یادگیری چجور یادگیریای هست؟
اون نوعی که وقتی به چالش میخوری بدون وقفه میری از سنیورت میپرسی و به جواب میرسی.
کار سریعتر پیش میره ولی به خودت آسیب جدی میزنی، حتما توی این مورد تعادل رو رعایت کن. چرا؟
1. چون وقتی چالش ایجاد میشه فرصتی میشه تا حل مساله رو یاد بگیری.
2. فرصتی میشه تا سرچ و جستجوی خطا و حتی دیباگینگ رو یاد بگیری.
3. فرصتی میشه تا تمرین کنی.
4. این درد و رنجی که توی حل مساله هست «باعث موندگاری پاسخ توی ذهنت میشه» نه خود پاسخ (این جمله حاصل بیست سال تجربستا خیلی بهش فکر کن).
5. اگر بخوای امتحان بدی و پاسخ رو تقلب کنی چه اتفاقی میوفته؟ همون اتفاق بده میوفته، هیچی یاد نمیگیری، چون حتی به خودت زحمت فکر کردن نمیدی.
6. تا یه جایی قابل تحمل میشی، بعدش همه ازت خسته میشن، چون مدیران شما کسی رو دوست دارن که بار از روی دوش تیم بردارن نه کسی که خودش بار روی تیم بشه.
حالا میخوای یاد بگیری و تبدیل به کسی بشی که همه ازش میپرسن و هیچ چالشی دیگه نداشته باشی؟ باید سخت تمرین کنی، درد بکشی و تک تک دردها رو توی ذهنت به خاطر بسپاری، اما فراموش نکن همیشه یک برگ برنده داری اگر واقعا خسته شدی و نمیتونستی حلش کنی برو سراغ سنیورت، ایرادی نداره، چون دردش رو کشیدی حالا آمدهای تا پاسخ رو پیدا کنی.
اگر دوست داشتی میتونی بجای «سنیورت» کلمهی AI رو هم بذاری و یادت باشه AI های آینده قراره از سنیوریتی شما داده بگیرن تا یاد بگیرن و مجدد به بقیه یاد بدن. اگر شما خودت حاصل یادگیری همه چیزتون از AI باشید، نسل آینده هیچی برای یادگیری نداره...
@easymicroservices
اون نوعی که وقتی به چالش میخوری بدون وقفه میری از سنیورت میپرسی و به جواب میرسی.
کار سریعتر پیش میره ولی به خودت آسیب جدی میزنی، حتما توی این مورد تعادل رو رعایت کن. چرا؟
1. چون وقتی چالش ایجاد میشه فرصتی میشه تا حل مساله رو یاد بگیری.
2. فرصتی میشه تا سرچ و جستجوی خطا و حتی دیباگینگ رو یاد بگیری.
3. فرصتی میشه تا تمرین کنی.
4. این درد و رنجی که توی حل مساله هست «باعث موندگاری پاسخ توی ذهنت میشه» نه خود پاسخ (این جمله حاصل بیست سال تجربستا خیلی بهش فکر کن).
5. اگر بخوای امتحان بدی و پاسخ رو تقلب کنی چه اتفاقی میوفته؟ همون اتفاق بده میوفته، هیچی یاد نمیگیری، چون حتی به خودت زحمت فکر کردن نمیدی.
6. تا یه جایی قابل تحمل میشی، بعدش همه ازت خسته میشن، چون مدیران شما کسی رو دوست دارن که بار از روی دوش تیم بردارن نه کسی که خودش بار روی تیم بشه.
حالا میخوای یاد بگیری و تبدیل به کسی بشی که همه ازش میپرسن و هیچ چالشی دیگه نداشته باشی؟ باید سخت تمرین کنی، درد بکشی و تک تک دردها رو توی ذهنت به خاطر بسپاری، اما فراموش نکن همیشه یک برگ برنده داری اگر واقعا خسته شدی و نمیتونستی حلش کنی برو سراغ سنیورت، ایرادی نداره، چون دردش رو کشیدی حالا آمدهای تا پاسخ رو پیدا کنی.
اگر دوست داشتی میتونی بجای «سنیورت» کلمهی AI رو هم بذاری و یادت باشه AI های آینده قراره از سنیوریتی شما داده بگیرن تا یاد بگیرن و مجدد به بقیه یاد بدن. اگر شما خودت حاصل یادگیری همه چیزتون از AI باشید، نسل آینده هیچی برای یادگیری نداره...
@easymicroservices
👍18
چیکار کنیم توی محیط کاری جدای از تخصص، «دوست داشتنی تر» به نظر برسیم؟
مقالهی بعدی....
پیشاپیش منتظر نظرات ارزشمند شما هستم...
مقالهی بعدی....
پیشاپیش منتظر نظرات ارزشمند شما هستم...
👀7❤1
اون نقطهی سبز رقیبان فکری شما هستند.
اون نقطهی قرمز هم شما هستید.
دوست دارید خودتون رو به جامعه موفق نشون بدید؟ پس چرا سعی در پایین آوردن رقیبان خود در ذهن دیگران دارید؟ با این مغالطه، ذهن شما، شمارو فریب میده، با اینکه جایگاه شما تغییری نمیکنه ولی با پایین آوردن دیگران از نمودار خودشون در واقع در نمودار ذهنی خودتون اونها رو پایین میارید و فریب میخورید برای همین همیشه در حال درجا زدن به نظر میاید!
آیا اون چیزی که خداوند به دیگران داده رو انکار میکنید یا فقط میخواهید اونارو فیک و خودتون رو واقعی نشون بدید؟
یک انسان سالم از دیدن موفقیت دیگران خوشحاله چون اون موفقیت رو موهبتی از جانب خداوند برای اون شخص میبینه فلذا خدارو شکرگزاری میکنه و برای خودش هم موفقیت درخور زندگی و جایگاه خودش رو آرزو میکنه.
یک انسان نیک اندیش از تلاش برای موفق کردن دیگران خوشحال میشه چون این رو هم از جانب پادشاه میبینه.
دنیا جای زندگی کردن برای کبوتران و ساده اندیشان هست نه کسانی که یکدیگر را پله میکنند تا به سمت پایین (گور) بشتابند، در حالی که گمان میکنند به سمت بالا صعود میکنند!
بدرخش، ولی از درخشش خودت سایه ایجاد نکن!
اون نقطهی قرمز هم شما هستید.
دوست دارید خودتون رو به جامعه موفق نشون بدید؟ پس چرا سعی در پایین آوردن رقیبان خود در ذهن دیگران دارید؟ با این مغالطه، ذهن شما، شمارو فریب میده، با اینکه جایگاه شما تغییری نمیکنه ولی با پایین آوردن دیگران از نمودار خودشون در واقع در نمودار ذهنی خودتون اونها رو پایین میارید و فریب میخورید برای همین همیشه در حال درجا زدن به نظر میاید!
آیا اون چیزی که خداوند به دیگران داده رو انکار میکنید یا فقط میخواهید اونارو فیک و خودتون رو واقعی نشون بدید؟
یک انسان سالم از دیدن موفقیت دیگران خوشحاله چون اون موفقیت رو موهبتی از جانب خداوند برای اون شخص میبینه فلذا خدارو شکرگزاری میکنه و برای خودش هم موفقیت درخور زندگی و جایگاه خودش رو آرزو میکنه.
یک انسان نیک اندیش از تلاش برای موفق کردن دیگران خوشحال میشه چون این رو هم از جانب پادشاه میبینه.
دنیا جای زندگی کردن برای کبوتران و ساده اندیشان هست نه کسانی که یکدیگر را پله میکنند تا به سمت پایین (گور) بشتابند، در حالی که گمان میکنند به سمت بالا صعود میکنند!
بدرخش، ولی از درخشش خودت سایه ایجاد نکن!
👍12
Easy Microservices
چیکار کنیم توی محیط کاری جدای از تخصص، «دوست داشتنی تر» به نظر برسیم؟ مقالهی بعدی.... پیشاپیش منتظر نظرات ارزشمند شما هستم...
پس نکتهی اول:
وقتی موفقیت دیگران رو میبینی، اونارو شفاف و promote کن، اجازه نده توی دلت دونهی حسادت کاشته بشه، از ابتدا اون بذر رو نابود کن و عادت کن که از موفقیت همکاران و دوستان خودت لذت ببری و بهشون بگو تا براشون قابل اعتماد بشی.
برنامهنویس هستی؟ وقتی همکارت کارش رو بهت نشون میده تا بگه یه کار باحال کرده تشویقش کن، همون اول نیا بگو حالا اینو اینطوری کنی بهتر میشه اونطوری کنی قشنگتره! فقط بگو ایول چقدر خوب، چه باحال و حرفهای، چقدر کارمون آسون شد. فردا بیا بگو من یه ایده به ذهنم رسید کاری که قشنگ انجامش دادی رو یه تغییر کوچیک بدیم. ببینم نظرت چیه؟
وقتی موفقیت دیگران رو میبینی، اونارو شفاف و promote کن، اجازه نده توی دلت دونهی حسادت کاشته بشه، از ابتدا اون بذر رو نابود کن و عادت کن که از موفقیت همکاران و دوستان خودت لذت ببری و بهشون بگو تا براشون قابل اعتماد بشی.
برنامهنویس هستی؟ وقتی همکارت کارش رو بهت نشون میده تا بگه یه کار باحال کرده تشویقش کن، همون اول نیا بگو حالا اینو اینطوری کنی بهتر میشه اونطوری کنی قشنگتره! فقط بگو ایول چقدر خوب، چه باحال و حرفهای، چقدر کارمون آسون شد. فردا بیا بگو من یه ایده به ذهنم رسید کاری که قشنگ انجامش دادی رو یه تغییر کوچیک بدیم. ببینم نظرت چیه؟
👍17
یه بار یه بنده خدایی گفته بود به هرکس هرچیزی رو یاد نده، یه روز جاتو میگیره و میندازنت بیرون.
آیا توانایی اینو دارید که به AI چیزی رو یاد ندید؟ 😁.
البته هرچیزی رو بهش یاد بدید بهتر از شما که نمیشه، فوقش سریعتر از شما میشه، یعنی سریعتر از شما باگهارو تولید میکنه!! هربارم که میرید بهش توضیح بدید داداش داری اشتباه میزنی، بیشتر اشتباه میزنه! خدا بیامرزه پدر کسی که قابلیت پاک کردن کش AI رو توی chatgpt قرار داد!
آیا توانایی اینو دارید که به AI چیزی رو یاد ندید؟ 😁.
البته هرچیزی رو بهش یاد بدید بهتر از شما که نمیشه، فوقش سریعتر از شما میشه، یعنی سریعتر از شما باگهارو تولید میکنه!! هربارم که میرید بهش توضیح بدید داداش داری اشتباه میزنی، بیشتر اشتباه میزنه! خدا بیامرزه پدر کسی که قابلیت پاک کردن کش AI رو توی chatgpt قرار داد!
👌9👍3👎1
Easy Microservices
چیکار کنیم توی محیط کاری جدای از تخصص، «دوست داشتنی تر» به نظر برسیم؟ مقالهی بعدی.... پیشاپیش منتظر نظرات ارزشمند شما هستم...
آیا میدونید بو، مثل گوش کردن به موسیقیه؟ هم خوب داره، هم بد داره، هم سلیقه داره و ...
چند نفر از شما وقتی توی محل کارتون هستید صدای موسیقی مانیتور یا گوشی رو زیاد میکنید و یک آهنگی که خیلی دوستش دارید رو پخش میکنید یا یک آهنگ خیلی بدی رو پخش میکنید؟
وقتی اینکار رو انجام بدید چه حسی بهتون دست میده؟ احساس خوبی ندارید، حس میکنید ممکنه دیگران آزرده خاطر بشن یا احساس میکنید به حریم دیگران دارید آسیب وارد میکنید درسته؟
حس بویایی هم همینطوری عمل میکنه، یک عطری ممکنه شمارو خوشحال ولی دیگری رو آزرده کنه. همیشه سعی کنید هرگونه بو رو از بدن خودتون دور کنید (توی محیط کار حداقل میدونم که اهمیت داره) مخصوصا ما در کشوری هستیم که تعارف زیاد داریم، مثلا یکی از شما بپرسه من بوی خوبی میدم؟ همینطوری میگید آره خوبه مشکلی نداره، یا اگر بگه از بوی عطر من خوشت میاد؟ انگار یه اسلحه گرفته باشن روی سرتون و بگید آره خوبه بد نیست. خیلیها هم تعارف ندارن و مستقیم نظرشون رو میگن اما نکته اینجاست شما مطمئن نمیشید که نظر واقعی شخص رو دریافت کردید یا نه؟ شاید بهتر باشه در مورد بوها در محیط کار بیشتر تحقیق کنید.
ما در مورد خیلی مسائل در زندگی روزمرهی خودمون باید تجدید نظر کنیم و به نظرم باید حواسمون به خیلی از مسائل اطرافمون باشه.
مهم: از چیزهایی که باعث میشه دیگران رو به فکر فرو ببره و «اجبارا ذهنشون رو مشغول ما کنه»، توی محیط کار پرهیز کنید چون شما نمیدونید قراره در مورد شما مثبت فکر کنند یا منفی؟ پس راه حل چیه؟
راه حل اینه: هرچی کمتر جلب توجه داشته باشید، بیشتر مورد توجه و اهمیت قرار میگیرید. چون مهم اینه که همکاران شما در کنار شما حس آرامش و امنیت داشته باشند نه اینکه شمارو همیشه مورد قضاوت قرار بدن.
#جلب_توجه_در_محیط_کار
چند نفر از شما وقتی توی محل کارتون هستید صدای موسیقی مانیتور یا گوشی رو زیاد میکنید و یک آهنگی که خیلی دوستش دارید رو پخش میکنید یا یک آهنگ خیلی بدی رو پخش میکنید؟
وقتی اینکار رو انجام بدید چه حسی بهتون دست میده؟ احساس خوبی ندارید، حس میکنید ممکنه دیگران آزرده خاطر بشن یا احساس میکنید به حریم دیگران دارید آسیب وارد میکنید درسته؟
حس بویایی هم همینطوری عمل میکنه، یک عطری ممکنه شمارو خوشحال ولی دیگری رو آزرده کنه. همیشه سعی کنید هرگونه بو رو از بدن خودتون دور کنید (توی محیط کار حداقل میدونم که اهمیت داره) مخصوصا ما در کشوری هستیم که تعارف زیاد داریم، مثلا یکی از شما بپرسه من بوی خوبی میدم؟ همینطوری میگید آره خوبه مشکلی نداره، یا اگر بگه از بوی عطر من خوشت میاد؟ انگار یه اسلحه گرفته باشن روی سرتون و بگید آره خوبه بد نیست. خیلیها هم تعارف ندارن و مستقیم نظرشون رو میگن اما نکته اینجاست شما مطمئن نمیشید که نظر واقعی شخص رو دریافت کردید یا نه؟ شاید بهتر باشه در مورد بوها در محیط کار بیشتر تحقیق کنید.
ما در مورد خیلی مسائل در زندگی روزمرهی خودمون باید تجدید نظر کنیم و به نظرم باید حواسمون به خیلی از مسائل اطرافمون باشه.
مهم: از چیزهایی که باعث میشه دیگران رو به فکر فرو ببره و «اجبارا ذهنشون رو مشغول ما کنه»، توی محیط کار پرهیز کنید چون شما نمیدونید قراره در مورد شما مثبت فکر کنند یا منفی؟ پس راه حل چیه؟
راه حل اینه: هرچی کمتر جلب توجه داشته باشید، بیشتر مورد توجه و اهمیت قرار میگیرید. چون مهم اینه که همکاران شما در کنار شما حس آرامش و امنیت داشته باشند نه اینکه شمارو همیشه مورد قضاوت قرار بدن.
#جلب_توجه_در_محیط_کار
👍5
وقتی نمیتونیم درست معماری کنیم و زیرساخت بچینیم، در مورد پرفورمنس زبان برنامهنویسی حرف نزنیم. اگر با اسمبلی هم کد بزنیم قطعا کندترین نرم افزار رو پیاده سازی خواهیم کرد.
بسیاری از مباحث پرفورنس توی نرمافزارها بیشتر به جای اینکه به زبان برنامهنویسی مربوط باشن به الگوریتمها و نحوهی پیاده سازی مربوطه و اکثر راهکارهای حل مسائل پرفورمنسی کلا مربوط به زبان برنامهنویسی نیست.
آیا از تجربیات دیگران استفاده میکنیم؟
به نظرم نسل جدید باید این رو متوجه باشن و توی چاه تغییر زبان نیوفتن. تجربه کنید و تجربه کنید تا زمانی که بتونید به بهترین شکل پیاده سازی کنید.
بسیاری از مباحث پرفورنس توی نرمافزارها بیشتر به جای اینکه به زبان برنامهنویسی مربوط باشن به الگوریتمها و نحوهی پیاده سازی مربوطه و اکثر راهکارهای حل مسائل پرفورمنسی کلا مربوط به زبان برنامهنویسی نیست.
آیا از تجربیات دیگران استفاده میکنیم؟
به نظرم نسل جدید باید این رو متوجه باشن و توی چاه تغییر زبان نیوفتن. تجربه کنید و تجربه کنید تا زمانی که بتونید به بهترین شکل پیاده سازی کنید.
👌8👍2❤1
به نظر من دنیا هم بر اساس ساختار برنامهنویسیه، چون سن آدما از وقتی بدنیا میان حساب میشه در حالی که تا وقتی تو شکم مادرشون هستن دارن رشد می کنن هنوز تو خونهی صفرم از سنشون هستن😁.
یه موضوع مهمی رو توی تیمها برای حفظ تمرکز تیم باید همیشه رعایت کنیم اینه که از ابزارهای چت برای تعامل با اعضای تیم استفاده کنیم و تا جای ممکن همدیگر رو برای سوالایی که داریم بریک نکنیم.
میدونید که هربار که کسی رو بریک کنید و حواسش رو خواسته یا ناخواسته پرت کنید این حرکت میتونه باعث این بشه باگهای جدیدی بوجود بیاد، چون ذهن برنامهنویسها وقتی روی یک موضوعی ده دقیقه تمرکز میکنه یعنی محاسبات زیادی رو توی ذهنش طبقهبندی کرده و تا همشو تموم نکنه تیکهاشو نمیزنه. این ذهن متمرکز، همهی موضوعات رو سرجمع کرده و همیشه فرصت یادداشتش رو نداره (چون ذهن سریعه و ممکنه در لحظه دهها بار اون چیز توی ذهن تغییر کنه و آپدیت بشه) و وقتی وسط کارش یه دفعه صدا میزنید که "ممد این قسمت چرا کار نمیکنه!". تمامی اون رشتههای ذهن فرد رو پاره میکنید. اگر یکی مثل من باشه برای خارج شدن از این حلقهها ممکنه یک مکث ده ثانیهای انجام بده تا در نهایت به شما بگه ببخشید میشه مشکل رو مجدد بگی؟ و این خیلی بده!
برنامهنویسی یک شغل کاملا ذهنیه و وقتی شخص رو صدا میزنید انگار به یک آشپز میگید چند دقیقه از غذا غافل شو! پس حواستون باشه که تیمهای متمرکز سرعت و دقت بیشتری در توسعهی نرم افزار دارن نسبت به تیمهایی که همیشه حواسشون پرت میشه. و برای جلوگیری از حواسپرتی توی تیمها راهکارهای زیادی وجود داره و یکیش استفاده از ابزارهای چت برای پایین آوردن تعاملات فیزیکی هست.
مارو دنبال کنید تا از تجربیات همدیگه بهرمند بشیم.
@easymicroservices
یه موضوع مهمی رو توی تیمها برای حفظ تمرکز تیم باید همیشه رعایت کنیم اینه که از ابزارهای چت برای تعامل با اعضای تیم استفاده کنیم و تا جای ممکن همدیگر رو برای سوالایی که داریم بریک نکنیم.
میدونید که هربار که کسی رو بریک کنید و حواسش رو خواسته یا ناخواسته پرت کنید این حرکت میتونه باعث این بشه باگهای جدیدی بوجود بیاد، چون ذهن برنامهنویسها وقتی روی یک موضوعی ده دقیقه تمرکز میکنه یعنی محاسبات زیادی رو توی ذهنش طبقهبندی کرده و تا همشو تموم نکنه تیکهاشو نمیزنه. این ذهن متمرکز، همهی موضوعات رو سرجمع کرده و همیشه فرصت یادداشتش رو نداره (چون ذهن سریعه و ممکنه در لحظه دهها بار اون چیز توی ذهن تغییر کنه و آپدیت بشه) و وقتی وسط کارش یه دفعه صدا میزنید که "ممد این قسمت چرا کار نمیکنه!". تمامی اون رشتههای ذهن فرد رو پاره میکنید. اگر یکی مثل من باشه برای خارج شدن از این حلقهها ممکنه یک مکث ده ثانیهای انجام بده تا در نهایت به شما بگه ببخشید میشه مشکل رو مجدد بگی؟ و این خیلی بده!
برنامهنویسی یک شغل کاملا ذهنیه و وقتی شخص رو صدا میزنید انگار به یک آشپز میگید چند دقیقه از غذا غافل شو! پس حواستون باشه که تیمهای متمرکز سرعت و دقت بیشتری در توسعهی نرم افزار دارن نسبت به تیمهایی که همیشه حواسشون پرت میشه. و برای جلوگیری از حواسپرتی توی تیمها راهکارهای زیادی وجود داره و یکیش استفاده از ابزارهای چت برای پایین آوردن تعاملات فیزیکی هست.
مارو دنبال کنید تا از تجربیات همدیگه بهرمند بشیم.
@easymicroservices
👍6👌1
چقدر با این جمله موافقی؟
«هیچوقت صدتو برای کارفرما نذار»
میدونید یکی از مهمترین عواملی که باعث میشه شما به سرعت پیشرفت نکنید ایمان داشتن به جملهی بالاست؟
پس بذارید دلایلی که چرا این جمله غلطه رو بهتون بگم.
دقت کردید وقتی میخواهید یک کاری رو انجام بدید اگر به اون کار علاقه نداشته باشید راه حلهایی هم که به ذهنتون میرسه خیلی کاربردی نیست؟ دقت کردید وقتی یکی از شما میخواد یه کاری رو براش انجام بدید که در اون کار ناتوانه چقدر انگیزه و قدرت انجام اون کار رو پیدا میکنید؟
انگار خدا همهی فرشتههاشو بسیج میکنه تا بهترین راه حل و سریعترین راه حل رو پیدا کنی تا مساله رو حل کنی و با اینکار بیشتر دیده میشی.
ولی بیا یه لحظه فکر کن شما به بدن خودت اینو بگی که "من قرار نیست صد خودمو برای شرکت بذارم" اتفاقاتی که برات میوفته اینه:
1. اصلا ایدههای ناب که میترکونه به ذهنت نمیرسه!
2. تو هیچوقت نمیتونی مرزی بین 100 خودت و 90 خودت پیدا کنی چون همیشه در حال پیشرفتی! مگر اینکه همیشه در حال درجا زدن باشی تا این مرز ثابت باشه!
3. پیشرفت تو دقیقا زمانی حاصل میشه که به بدن خودت بگی باید بیشتر از اینی که هستی وقت و تلاش بذاری. اینجا دقیقا ایده های خفن و کارهای ناب به ذهنت میرسه چون وقتی آمادگیشو داشته باشی ذهنت و تک تک سلول های بدنت هم یاریت میکنن.
4. وقتی قرارداد بستید به شما گفته شده که من میتونم به شما 40 میلیون بدم ولی 20 میلیون میدم؟ پس وجدان خودتون رو راضی کنید.
5. و مهمترین نکته اینکه شما باید همیشه در حال مقایسهی خودتون با خودتون باشید، وقتی صد خودتون رو نمیذارید چه انتظاری از پیشرفت خودتون در دراز مدت دارید؟ شما تا وقتی از مرز خودتون رد نشید هیچ پلهی بعدیای برای شما وجود نداره که پیشرفت کنید. مسائلی مثل تعدیل،استخدامهای سختتر و ... بیشتر آدمو تهدید میکنه و نکتهی مهم اینه که انگیزتون رو برای کار کردن از دست میدید.
این حرفارو نزدم که بگم بشینید صبح تا شب کار کنید، این حرفا رو زدم که بگم وجدانی کار کنید. آرامش و صلح درونی شما تنها وقتی اتفاق میوفته که به سمت اعمال صالح قدم بردارید و اگر اشتباه کنید در روزگاری دیگه نمیتونید مثل یک آدم خوب باشید در عین حال که فکر میکنید خوبید، ولی نیستید چون اعمال زشت رو برای خودتون توجیه میکنید که اعمال خوبی هستند ولی نیستند و فقط اطرافیانتون این رو میفهمن.
به حرفای یک آدم با تجربهی 18 ساله گوش کن، یقینا در دراز مدت طوری پیشرفت میکنی که هر روزت از کار کردن لذت میبری و هرگز در پیشرفت کردن متوقف نمیشی.
دوست داری صبحها برای رفتن به سرکار اشتیاق داشته باشی؟ منم روزگاری رو تجربه کردم که از رفتن به سرکار بیزار بودم، این حس خیلی بده نه؟ پس صدتو بذار و بعد نتیجه رو ببین! شایدم صدتو گذاشتی ولی دیده نشدی، این احتمالات هم هست ولی بدون تو هرگز ضرر نمیکنی. چون صدی که گذاشتی همیشه همراهت هست و اون خود تویی که پیشرفتهاتو با خودت هرجا بری میبری.😉
«هیچوقت صدتو برای کارفرما نذار»
میدونید یکی از مهمترین عواملی که باعث میشه شما به سرعت پیشرفت نکنید ایمان داشتن به جملهی بالاست؟
پس بذارید دلایلی که چرا این جمله غلطه رو بهتون بگم.
دقت کردید وقتی میخواهید یک کاری رو انجام بدید اگر به اون کار علاقه نداشته باشید راه حلهایی هم که به ذهنتون میرسه خیلی کاربردی نیست؟ دقت کردید وقتی یکی از شما میخواد یه کاری رو براش انجام بدید که در اون کار ناتوانه چقدر انگیزه و قدرت انجام اون کار رو پیدا میکنید؟
انگار خدا همهی فرشتههاشو بسیج میکنه تا بهترین راه حل و سریعترین راه حل رو پیدا کنی تا مساله رو حل کنی و با اینکار بیشتر دیده میشی.
ولی بیا یه لحظه فکر کن شما به بدن خودت اینو بگی که "من قرار نیست صد خودمو برای شرکت بذارم" اتفاقاتی که برات میوفته اینه:
1. اصلا ایدههای ناب که میترکونه به ذهنت نمیرسه!
2. تو هیچوقت نمیتونی مرزی بین 100 خودت و 90 خودت پیدا کنی چون همیشه در حال پیشرفتی! مگر اینکه همیشه در حال درجا زدن باشی تا این مرز ثابت باشه!
3. پیشرفت تو دقیقا زمانی حاصل میشه که به بدن خودت بگی باید بیشتر از اینی که هستی وقت و تلاش بذاری. اینجا دقیقا ایده های خفن و کارهای ناب به ذهنت میرسه چون وقتی آمادگیشو داشته باشی ذهنت و تک تک سلول های بدنت هم یاریت میکنن.
4. وقتی قرارداد بستید به شما گفته شده که من میتونم به شما 40 میلیون بدم ولی 20 میلیون میدم؟ پس وجدان خودتون رو راضی کنید.
5. و مهمترین نکته اینکه شما باید همیشه در حال مقایسهی خودتون با خودتون باشید، وقتی صد خودتون رو نمیذارید چه انتظاری از پیشرفت خودتون در دراز مدت دارید؟ شما تا وقتی از مرز خودتون رد نشید هیچ پلهی بعدیای برای شما وجود نداره که پیشرفت کنید. مسائلی مثل تعدیل،استخدامهای سختتر و ... بیشتر آدمو تهدید میکنه و نکتهی مهم اینه که انگیزتون رو برای کار کردن از دست میدید.
این حرفارو نزدم که بگم بشینید صبح تا شب کار کنید، این حرفا رو زدم که بگم وجدانی کار کنید. آرامش و صلح درونی شما تنها وقتی اتفاق میوفته که به سمت اعمال صالح قدم بردارید و اگر اشتباه کنید در روزگاری دیگه نمیتونید مثل یک آدم خوب باشید در عین حال که فکر میکنید خوبید، ولی نیستید چون اعمال زشت رو برای خودتون توجیه میکنید که اعمال خوبی هستند ولی نیستند و فقط اطرافیانتون این رو میفهمن.
به حرفای یک آدم با تجربهی 18 ساله گوش کن، یقینا در دراز مدت طوری پیشرفت میکنی که هر روزت از کار کردن لذت میبری و هرگز در پیشرفت کردن متوقف نمیشی.
دوست داری صبحها برای رفتن به سرکار اشتیاق داشته باشی؟ منم روزگاری رو تجربه کردم که از رفتن به سرکار بیزار بودم، این حس خیلی بده نه؟ پس صدتو بذار و بعد نتیجه رو ببین! شایدم صدتو گذاشتی ولی دیده نشدی، این احتمالات هم هست ولی بدون تو هرگز ضرر نمیکنی. چون صدی که گذاشتی همیشه همراهت هست و اون خود تویی که پیشرفتهاتو با خودت هرجا بری میبری.😉
❤9👍2
خوبیهارا هرچند کوچک به خاطر داشته باشید، زیرا بدیها وجدان شمارا در آینده تکه پاره خواهند کرد.
میخوای خوشحال باشی و ناراحتی سراغت نیاد؟ مثل کودکان فکر کن، مثل کودکان رفتار کن و مثل اونها عشق بورز.
هربار به خودت بگو امروز مثل بچهها مهربون بودم؟
زود ببخش، زود فراموش کن و زود آشتی کن. برای همه خوبی بخواه برای همه دعا کن.
همین الان فکر کن ببین بدترین شخص توی ذهنت کیه که خیلی ازش ناراحتی، بگو بخشیدمت و با آرامش بخواب.
و در نهایت بگذار بدیها از تو دور شوند تا صلح را در آغوش بگیری.
#صلح_درون
میخوای خوشحال باشی و ناراحتی سراغت نیاد؟ مثل کودکان فکر کن، مثل کودکان رفتار کن و مثل اونها عشق بورز.
هربار به خودت بگو امروز مثل بچهها مهربون بودم؟
زود ببخش، زود فراموش کن و زود آشتی کن. برای همه خوبی بخواه برای همه دعا کن.
همین الان فکر کن ببین بدترین شخص توی ذهنت کیه که خیلی ازش ناراحتی، بگو بخشیدمت و با آرامش بخواب.
و در نهایت بگذار بدیها از تو دور شوند تا صلح را در آغوش بگیری.
#صلح_درون
❤6
یه گل رو هرجا بکاری، وقتی بزرگ بشه همیشه بوی خوب میده. چون هدف ثابت و مشخصی داره.
کی گفته برای ما آدما نمیشه که اهدافمون مثل بقیهی موجودات دیگه مشخص باشه؟
شما میتونید هزاران بوی خوب داشته باشید، نگاه خوب، فروتنی، تواضع، راستی و صداقت، همراهی و کمک و همدلی و غیره.
وقتی این حسارو در جوونی در خودت تقویت کنی در بزرگسالی برات عادت میشه اونوقته که آدمای اطرافت بیشتر میشن، ازت تعریف میکنن از کار کردن باهات لذت میبرن.
نکتهی مهم در این مساله «شبکه سازیه» من توی شبکههای اجتماعی حتی یک نفر رو هم بلاک ندارم، شبکه سازی برام مهمه چون حیات ما به این بستگی داره، شما بیشتر از اینکه از طریق اپن تو ورک شدن (لایک و کامنت) کار پیدا کنید از طریق شبکهسازیای که برای خودتون کردید کار پیدا میکنید. هرگز فرصتها رو از دست ندید از هر فرصتی استفاده کنید که ارتباط بگیرید ولو با کسی که ازش حس خوبی نمیگیرید. این حسا همش فیکه مگر اینکه صدمه دیده باشید که بحثش جداست.
پس این رو یک قانون کنید، شبکهی اجتماعی خودتون رو قوی کنید، این به معنی لینکدین و تلگرام و اینستا نیست، رابطهی خوب شما با همسایهات با همکارت و ... یک شبکه سازیه.
از فردای شنبه همه با لبخند میریم سرکار و به همکارامون کلی انرژی مثبت میدیم و حرفای خوب میزنیم و چیزهای بد ذهنمون رو فراموش میکنیم.
تو یه گلی، پس بوی خوب بده.
@easymicroservices
کی گفته برای ما آدما نمیشه که اهدافمون مثل بقیهی موجودات دیگه مشخص باشه؟
شما میتونید هزاران بوی خوب داشته باشید، نگاه خوب، فروتنی، تواضع، راستی و صداقت، همراهی و کمک و همدلی و غیره.
وقتی این حسارو در جوونی در خودت تقویت کنی در بزرگسالی برات عادت میشه اونوقته که آدمای اطرافت بیشتر میشن، ازت تعریف میکنن از کار کردن باهات لذت میبرن.
نکتهی مهم در این مساله «شبکه سازیه» من توی شبکههای اجتماعی حتی یک نفر رو هم بلاک ندارم، شبکه سازی برام مهمه چون حیات ما به این بستگی داره، شما بیشتر از اینکه از طریق اپن تو ورک شدن (لایک و کامنت) کار پیدا کنید از طریق شبکهسازیای که برای خودتون کردید کار پیدا میکنید. هرگز فرصتها رو از دست ندید از هر فرصتی استفاده کنید که ارتباط بگیرید ولو با کسی که ازش حس خوبی نمیگیرید. این حسا همش فیکه مگر اینکه صدمه دیده باشید که بحثش جداست.
پس این رو یک قانون کنید، شبکهی اجتماعی خودتون رو قوی کنید، این به معنی لینکدین و تلگرام و اینستا نیست، رابطهی خوب شما با همسایهات با همکارت و ... یک شبکه سازیه.
از فردای شنبه همه با لبخند میریم سرکار و به همکارامون کلی انرژی مثبت میدیم و حرفای خوب میزنیم و چیزهای بد ذهنمون رو فراموش میکنیم.
تو یه گلی، پس بوی خوب بده.
@easymicroservices
❤10