می نويسم #پدر ؛ می خوانم #بابا
يه پستی در شبكه های اجتماعی زياد به چشم همه مون خورده كه باباها به ترفند ها و بهانه های مختلف، هِی كولرِ خونه رو خاموش ميكنند.
پدر چیست؟!
موجودی است که نیمه شب ها از خواب برخاسته و کولر را خاموش می کند.
#پسر و #دختر عزيزم؛
اگر امروز پدرِ من و تو، سردشه يا احساس سرما ميكنه كه سريع ميره كولر رو خاموش ميكنه، برای اينه كه گرماش رو بخشيده به من و تو. ميدونی از چه گرمايی صحبت می كنم؟!
همون كه وقتی ميره جلو آينه، براش مهم نيست چقدر از موهاش سفيد شده، اما براش مهمه كه قد و بالای بچه هاش قشنگ باشه...
همين طور كه چشم به آيينه دوخته، به بچه ها فكر ميكنه، با خودش ميگه هزينه #مدرسه و دانشگاه بچه ها رو بايد جور كنم ...
همون موقع كه داره آروم با يه طرف دندوناش غذا می خوره بچه اش رو برده ارتودنسی كه يه موقع از زيباييش كم نشه... همش به اين فكر ميكنه كه چجوری عروس و دومادِشون كنم؟! خدا كنه زن و شوهر خوبی براشون پيدا شه...
ديدی وقتی يه كم دير می كنی؟!
#مامان چه اضطرابی داره ولی بابا قرص و محكم داره روزنامه ميخونه! اون نِگاهِش به كاغذهِ، دِلش اما هزار راه رفته...
يكی از دوستام فرزند ده ساله ی معلولی داشت كه وزنش هم زياد بود. خونشون هم طبقه سوم بی آسانسور! ميگفت فلانی خدا ميدونه وقتی ٢ كيلو سيب زمينی ميخرم انقدر از كت و كول افتادم كه هر پسر بچه ای رو ببينم تو كوچه ميگم كمك ميكنی اين بارم رو بياری بالا؟! ولی وقتی محمد، پسرم رو ميخوام ببرم بيرون، رو كولم ميذارم و خودم ميبرم و ميارمش. ميخوام يه موقع بهش برنخوره...
انگار اونا بيشتر به جای اينكه "بِگن" دوستت دارم "ثابت می كنن" دوسمون دارن ❤️
بچه ها بيايد مواظب باشيم پدرهامون سردشون نشه ❤️
@Dr_alidarabi
يه پستی در شبكه های اجتماعی زياد به چشم همه مون خورده كه باباها به ترفند ها و بهانه های مختلف، هِی كولرِ خونه رو خاموش ميكنند.
پدر چیست؟!
موجودی است که نیمه شب ها از خواب برخاسته و کولر را خاموش می کند.
#پسر و #دختر عزيزم؛
اگر امروز پدرِ من و تو، سردشه يا احساس سرما ميكنه كه سريع ميره كولر رو خاموش ميكنه، برای اينه كه گرماش رو بخشيده به من و تو. ميدونی از چه گرمايی صحبت می كنم؟!
همون كه وقتی ميره جلو آينه، براش مهم نيست چقدر از موهاش سفيد شده، اما براش مهمه كه قد و بالای بچه هاش قشنگ باشه...
همين طور كه چشم به آيينه دوخته، به بچه ها فكر ميكنه، با خودش ميگه هزينه #مدرسه و دانشگاه بچه ها رو بايد جور كنم ...
همون موقع كه داره آروم با يه طرف دندوناش غذا می خوره بچه اش رو برده ارتودنسی كه يه موقع از زيباييش كم نشه... همش به اين فكر ميكنه كه چجوری عروس و دومادِشون كنم؟! خدا كنه زن و شوهر خوبی براشون پيدا شه...
ديدی وقتی يه كم دير می كنی؟!
#مامان چه اضطرابی داره ولی بابا قرص و محكم داره روزنامه ميخونه! اون نِگاهِش به كاغذهِ، دِلش اما هزار راه رفته...
يكی از دوستام فرزند ده ساله ی معلولی داشت كه وزنش هم زياد بود. خونشون هم طبقه سوم بی آسانسور! ميگفت فلانی خدا ميدونه وقتی ٢ كيلو سيب زمينی ميخرم انقدر از كت و كول افتادم كه هر پسر بچه ای رو ببينم تو كوچه ميگم كمك ميكنی اين بارم رو بياری بالا؟! ولی وقتی محمد، پسرم رو ميخوام ببرم بيرون، رو كولم ميذارم و خودم ميبرم و ميارمش. ميخوام يه موقع بهش برنخوره...
انگار اونا بيشتر به جای اينكه "بِگن" دوستت دارم "ثابت می كنن" دوسمون دارن ❤️
بچه ها بيايد مواظب باشيم پدرهامون سردشون نشه ❤️
@Dr_alidarabi