De.coder
466 subscribers
454 photos
43 videos
191 files
297 links
Download Telegram
یکی از کارهایی که توی زمینه VANET ها و کمک گرفتن از UAV ها در شهرهای هوشمند شده است مسئله deployment، برنامه ریزی و مسیریابی در این شبکه هاست.
در شبکه های VANET به دلیل سرعت و تحرک زیاد خودروها و تغییر سریع توپولوژی شبکه احتمال آن که بسته loss شود و یا شبکه overload و instable شود بسیار زیاد است. بنابراین باید یک چاره ای برای آن سنجیده شود.
در شبکه های VANET یا خودرویی ارتباط میان خودروها با یکدیگر و خودرها با زیرساخت هم در نظر گرفته میشه. یعنی خودرو میتونه هم با خودرو های مجاورش و هم با RSU ارتباط داشته باشه.
اغلب راه حل ها بر روی کاهش زمان، سرعت انتقال داده، reliabiltiy ارتباطات در شبکه با استفاده از هوش مصنوعی تمرکز دارند.
شبکه های VANET عمدتا برای بهبود ترافیک و جریان ها و امنیت خودروها به علاوه بهبود تجربه رانندگی در شهر کاربرد فراوانی دارند. بنابراین تاخیر و reliablity در این شبکه ها بسیار حیاتی است زیرا در صورت loss شدن بسته ممکن است جان چندین انسان به خطر بیافتد.

اینا رو گفتم تا شما رو با یک موضوع پژوهشی آشنا کنم که اگر خواستید دربارش مطالعه کنید.
داشتم مقاله ای رو مطالعه میکردم که با استفاده از UAV ها توی محیط های شهری میخواست به اهدافی که گفتم برسه. فقط به جای ارتباط با ایستگاه پایه با RSU ارتباط میگرفت. مسئله ای که RSU داره اینکه خیلی منابع محدود و پوشش کمی داره.
حالا توی مقاله ای که خوندم یک روش برای placement پهپاد ها و خوشه بندی کردن خودرو ها بر اساس چگالی خودرو با اطرافیانش مطرح کرده و جالبی اینکار اینکه هم خودرو و هم پهپاد میتونن به عنوان relay ارتباطی عمل کنند. این relay بودنه باعث میشه که بسته از آن ها عبور کنه و به گره بعدی بره. پس باید گره باشه که بتونه بسته رو عبور بده. علاوه بر این مسیر پهپاد ها را میتونی برنامه ریزی کنی که در چه زمانی کجا برن. اما چیزی که یکم برام عجیب بود تاخیر مسیریابی بر اساس جدول رو سعی کرده کاهش بده دلیلش هم اینه که این روش منابع زیادی میخواهد که بنظرم خیلی دری وریه.

اما در کل مسائل node placement خیلی توی طراحی شبکه و کلا در فیلد های مرتبط با ارتباطات رایج هست. این مسائل معمولا مسائل بهینه سازی هستند. یعنی یا سعی در بهبود استفاده از منابع و ارتباطات دارند یا سعی در کاهش هزینه و تاخیر و...
این گونه مسائل اغلب اوقات از نوع مسائل Convex هستند. طوری که پیچیدگی حل آنها چند جمله ایست.
اما یکسری چالش های قدیمی هم همچنان توی مسائل node placement وجود داره مثل کاهش قدرت سیگنال یا channel attenuation این یکی از اساسی ترین مشکلات در این گونه مسائل هست. برای حل این مشکل معمولا از توزیع های احتمالی و تجمعی مختلف به عنوان فرضیات استفاده میکنند. به عنوان مثال Nakagami-m . این مدل توزیع احتمالی یک شاخه از توزیع بر اساس مدل گاما است.
هوش مصنوعی؛ خدا یا ابر قهرمان ؟!
———————————————————————————————
خیلی وقت پیش (قبل از جنگ و درگیری) یک پستی رو توی X دیدم که داشت درباره هوش مصنوعی حرفای شبیه فانتزی و تخیلی میزد و خب بنظرم جالب اومد. فارغ از حوزه تخصصی من که شبکه است، ولی مثل اینکه دارن از هوش مصنوعی یک خدای عادل یا یک ابر قهرمان میسازن.
مثل اینکه ایالت آمستردام توی آمریکا از هوش مصنوعی برای تنظیم نیاز های جامعه (مثل: خوراک، پوشاک و مسکن، روابط، مسئولیت های اجتماعی و...) استفاده میخواهد بکنه تا منابع رو بین انسان ها منصفانه یا معقول توزیع کنه. به این هوش مصنوعی ها Fair Welfare AI میگن. هدف این برنامه، جلوگیری از اختلاف طبقاتی، جعل، تبعیض و حفاظت از شهروندان است. اما مسئله اینجاست AI مگه میشه عادل باشه؟ اصلا عدالت چیه؟
حالا سر همین قضیه این کنشگر های اجتماعی سر این به جوش و خروش آمده اند که هوش مصنوعی نمیتونه یک عامل تصمیم گیرنده منصف باشه. میگن که ممکنه هوش مصنوعی یک خانواده یا نژاد خاصی از انسان ها (شما بگو سیاه پوست ها) رو به اشتباه خلاف کار و قانون شکن تشخیص بده و در نتیجه سهم کمتری از عدالت اجتماعی را شامل بشن. منبع
به این مدل خاص پیشنهاد شده smart check گفتن که مدل آن بر اساس الگوریتم های Explainable Boosting Machines است. این مدل ها برای عموم مردم بیشتر قابل فهم است.
مشکلات اساسی که smart check داره و میشه بهش اشاره کرد اینکه اول: این مدل ها بر اساس یکسری داده اولیه و تحلیل آن ها تصمیم گیری میکنند. این دادها میتونه اشتباه یا غلط انداز باشه. دوم: نحوه تطبیق دادن هوش مصنوعی با اخلاقیت سوم: ملت نسبت به هوش مصنوعی و دولت بی اعتماد هستند.
The government doesn’t trust its people, and the people don’t trust the government.

هوش مصنوعی میاد بر اساس جعل و تقلب مردم را علامت گذاری میکنه و سطح ریسک شون رو ارزیابی و میزان بهره مندی از عدالت را برای آنها مشخص میکند. بر همین اساس با flag کردن اشتباه 35 هزار خانواده child abused تشخیص داده شده بودند.
نکته دیگر نبود قواعد استفاده از هوش مصنوعی است. مثلا در زمان بایدن سندی ابتدایی از قوانین اخلاقی برای استفاده از هوش مصنوعی نوشته شد ولی ترامپ اومد و آن سند رو پاره کرد.
بنظرم یک نکته ای هست. انسان با این توانایی بالا هنوز نتونسته اعتدال یا نسخه ضعیف تری از آن یعنی برابری رو اجرا کنه چه برسه به هوش مصنوعی. این یعنی هنوز انسان با این همه تجربه و دانش نمیدونه عدالت چی هست.
من هنوز تو کتم نمیره که انسان به این نقطه رسیده باشه. ممکنه در آینده دور تر بهش برسه یا به اجبار حکومت قبول کنه.
یک short حق هم رسید دستم ببینید حتما :)
#موقت
حالا که بحث کمی هوشی است یک نگاهی هم به این و خلاصش بندازین. چینی ها دیگه شورش رو در آوردن. هی مدل جدید میدن.
می خواهم توی این پست درباره یکی از ویژگی های شبکه های نسل پنجم و ششم به نام DT یا digital twins صحبت بکنم که توی صنعت کشور های جهان اول محبوب هست. در آخر این پست هم خواهید فهمید که چرا شبکه نسل 5 تحول بزرگی در صنعت 4.0 حساب میشه.
یادمه وقتی داشتم برای پروپوزال میخوندم وقتی دیدم DT چی هست برام خیلی جالب بود. توی شبکه های قبل از نسل5 تمام دستگاه ها تنها به صورت فیزیکی وجود داشت و تنها راه مدیریتی آن فیزیکی و استفاده از نیروی انسانی بود. از طرفی دیگه هم برای اینکه یک شبکه یا محصولی بخواهد پیاده سازی و اجرا بشه نیاز به فرآیند های شبیه سازی و طراحی سنگینی داره. علاوه بر این چگونگی بهینه سازی شبکه در زمان های مختلف هم کار سختیه و اینکه بخوای سفارش ساخت یک سخت افزار costum شده را به تولید کننده بدی هم چالش خودشو داره مثلا برداشت های اشتباه در مستندات یا داده های اشتباه.
دوقلوهای دیجیتالی یا DT در واقع فناوری هستند که دنیای مجازی را به دنیای فیزیکی متصل میکنند. یعنی شما فرض کن توی یک شبکه یک دستگاه ارتباطی داری بنابراین در DT شما دقیقا یک نسخه کاملا مشابه آن در دنیای مجازی یا سیستم کامپیوتری تون دارید. این پیوند بین واقعیت و دنیای مجازی باعث میشه که شهرهای هوشمند بتوانند بهتر عملیاتی شده و سیستم سلامت عملکرد فوق العاده ای پیدا کند.
با اتصال دستگاه های فیزیکی به یک نسخه دیجیتالی کاملا شبیه آن ما علاوه بر اینکه میتونیم مدیریت بلادرنگ و هوشمند در شبکه داشته باشیم، میتوانیم شبیه سازی را همراه با اجرای همزمان طرح در دنیای واقعی و verification آن داشته بشیم. این باعث میشود تا مدت شبیه سازی و داده های آماری بدست آمده بسیار دقیق تر بوده و همینطور کنترلر کیفیت و تنظیم سیاست های لازم را به صورت بلادرنگ داشته باشیم. این میزان دقت در گسترش شبکه و بهبود محصولات در آینده میتواند بسیار مفید باشد.
همه اینها به کنار توی محیط های شهری هوشمند ما تعداد بسیار زیادی سنسور و دستگاه داریم فرض کنید 10 به توان 9 تا. مدیریت و تنظیم آن ها آن هم به صورت همزمان یک کار نشدنیه.
ترکیب برتر زمانی است که DT بر روی بستر شبکه نسل 5 و 6 اجرا بشه چون این شبکه ها علاوه بر پهنای باند بالا، تاخیر بسیار کم و پشتیبانی از massive machin type communication زیرساخت عالی برای فناوری هستند.
مقاله ای که برای اولین بار این مفهوم را معرفی کرد برای سال 2014 توسط Michael Grieves نوشته شده بود. ایشون یک مقاله دیگه هم در سال 2023 نوشته که گذشته و آینده این فناوری رو بیان میکنه.
آقای Michael Grieves توی مقاله اشون علاوه بر تایید بلادرنگ بودن، بحث کاهش هزینه در زمان پردازشی و ارتباط را نیز مطرح کردند. همچنین اشتراک گذاری محیط کاری با supplier های یک تولیدی را مطرح میکنند که آنها میتونن وضعیت محصولات و قطعاتی که ارسال کردند را ببینند و در صورت لزوم آن را بهبود بدهند. این فناوری برای صنایع هوا و فضا بسیار کاربرد داره.
حالا فارغ از آفریدگار DT ، چند نفر نشستن برای این فناوری مقاله که چه بگویم یک کتاب بالای 50 صفحه ای نوشتن که برای سال 2021 هست که دو قسمت داره (اول - دوم). مطمئنا اگر Michael Grieves اینو ببینه دیگه دست از نوشتن مقاله میکشه.

یک سوالی اومد تو ذهنم الان ایرانسل که به قول خودش نسل 5 داره خدمات ارائه میکنه آیا از این فناوری هم پشتیبانی میکنه؟ اصلا گوشه ای از صنعت ایران هست که از این استفاده کنه؟
1
یکی از تفاوت هایی که هر نسل شبکه بی سیم با شبکه های نسل قبل خود دارد نوع و اندازه آنتن آن است.
در هر نسل از شبکه های بیسیم به دلیل افزایش پهنای باند و تغییر فرکانس های امواج ما نیاز به طراحی یک آنتن جدید برای گرفتن و ارسال کردن داریم. اما در شبکه های نسل 5 یک تفاوتی کرده است. این شبکه ها کلا نوع امواجشان متفاوت شده است. شبکه های نسل 5 برای آنکه بتوانند پهنای باند را افزایش دهند از یک طیف جدید به نام امواج میلی متری (نرخ داده بیشتر) و سیگنال های گیگاهرتز (پوشش بیشتر) استفاده میکنند.
اما آنتن های نسل قدیم در استفاده بهینه از طیف امواج مغناطیسی خوب عمل نمیکردند و گذردهی مورد انتظار را نداشتند. از طرفی دیگر آنتن های نسل قدیم مصرف انرژی بهینه نداشته و آنتن همیشه در حالت فعال بوده است. به علاوه همه این ها نمی توانستند همزمان کاربران را سرویس دهند و از مکانیزم های اشتراک زمانی یا فرکانس و... استفاده میکردند. برای غلبه بر این موارد باید راه حلی پیدا میشد به نام آنتن های MIMO. آنتن MIMO مخفف Multiple Input Multiple output هستند.
هر چند تکنولوژِ MIMO از شبکه های نسل 3 شروع شده ولی توانسته در شبکه های نسل5 به بالاترین حد کارایی خود برسه. به همین دلیل در این شبکه ها بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
این تکنولوژی با داشتند چندین آنتن برای دریافت و چندین آنتن برای ارسال همزمان بهترین راه حل برای تقویت قدرت سیگنال ها و پهنای باند و همینطور استفاده بهینه از طیف فرکانسی بوده است. این آنتن ها هر کدام بطور مستقل فعالیت میکنند. در نتیجه همزمان میتوانند فعال بوده و همزمان ارسال و دریافت داشته باشند. از طرفی دیگه فرکانس های هر کدام از این آنتن ها میتواند به گونه ای باشد که بر روی یکدیگر اثر گذاشته و موجب تداخل سازنده و additive بر روی سیگنال شود.
به طور عملی یک BS یا ایستگاه پایه میتواند دارای 100 یا 1000 تا آنتن کوچک داشته باشد که همگی در یک کانال فرکانسی فعالیت میکنند. این آنتن ها در کنار هم علاوه بر بهبود استفاده از انرژی گذردهی و بهینگی در استفاده از طیف فرکانسی را افزایش میدهند.
در شبکه های نسل 4 و 3 به آن MIMO میگفتند. اما این آنتن ها نتوانستند که نتیجه مورد انتظار را داشته باشند بنابراین در شبکه های نسل 5 بهبود پیدا کردند و نام آن ها به Massive MIMO یا mMIMO تغییر کرد. این آنتن ها در شبکه های نسل 5 توانستند از beamforming پیشتیبانی کند. علاوه بر آن با استفاده از تکنیک های مختلف multiplexing توانستند نرخ انتقال داده را افزایش در نتیجه تاخیر را کاهش و قابلیت اطمینان در ارتباطات را افزایش دهند. beamforming در واقع شما میایی به طور مستقیم به یک نقطه آنتن را متمرکز کنی و امواج را بر روی یک مسیر هدایت میکنی.
در mMIMO شما میتوانید برای هر کاربر در واقع یک آنتن یا منبع اختصاص میدی. اگر یک آنتن نتونست برای یک کاربر نرخ داده مناسب آن را مهیا کند آنگاه این آنتن ها با یکدیگر join میشوند. برای همین است که باید آنتن ها در یک کانال فرکانسی فعالیت کنند. اما لزومی ندارد همه آنتن های BS معلق به آن کانال باشند.
چیزی که جالب است مسئله زمانبندی هم در MIMO مطرح میشه. اینکه چه آنتی به چه کاربری تعلق بگیره و به کدام کاربر اول سرویس داده شود یا کدام آنتن ها با یکدیگر join شوند.
3
چیزی که همیشه واسه من خیلی قشنگ و عجیب بوده اینکه، خیلی از مشکلات مربوط به نرخ عبور داده و محدوده پوششی با استفاده از پروتکل ها و مدلاسیون های سیگنال مرتفع میشده.
بله دوستان تا وقتی دانشی از شبکه و مخابرات نداشته باشی به هر مهندسی بگی این مشکلات رو درست کن میگه باید سخت افزار رو به روز کنی دقیقا جوابگی که آبدارچی شرکت هم بلده. نمیدونم شاید آبدارچی مهندس تر از ما باشه.
2
shampoo for men
😁61
اگر واقعیت میداشت دنیا جای بهتری بود
بنظرم برای این محصول باید یک دفترچه راهنما میذاشتن.
روش های مدیریت رسانه بسیار مهم هستند. این روش ها امکان استفاده مشترک از منابع را بین چندین کاربر ممکن میسازند. در سیستم عامل یک زمانبند مانند RR استفاده از CPU را بین چندین فرآیند فراهم میکند.
اما در شبکه اینگونه عمل نمیشود. درست است که عدالت بسیار خوب است و انصاف رعایت میشود. اما این در کامپیوتر بسیار خوب است نه در شبکه. در شبکه لزومی ندارد که ما عدالت را بین کاربران داشته باشیم. مثلا فرض کنید که یک کاربری در نقطه ای از شبکه حضور دارد که میتواند از چنیدن سلول استفاده کند آیا باید هر سلول برای آن کاربر عادلانه رفتار کند. یا فرض کنید کاربری از سلول دور است، آنقدر فاصله زیاد است که تعداد خطا ها در سیگنال افزایش پیدا میکند. آیا باید با این کاربر هم عادلانه رفتار شود. در نتیجه در شبکه لزوما ما نیاز به عدالت نداریم.
روش های بسیاری برای مدیریت رسانه وجود دارد که به آن ها روش های MAC یا Media Access Contorl میگن. در شبکه های سیمی روش های MAC بسیار متفاوت تر از رسانه های بیسیم است.
در رسانه های بی سیم روش هایی همچون CDMA و OFDMA و TDMA استفاده میشود.
در شبکه های نسل 4 از روش OFDMA استفاده میکردند که بسیار عملکر خوبی در این شبکه ها داشت. در این روش میومد فرکانس را در محور فضا یا طیف فرکانسی تقسیم میکرد. به گونه ای که این سیگنال ها بر روی یکدیگر تاثیر مخرب نداشتند.
تمام این روش ها را روش های OMA یا orthogonal multiple access میگن. به طور کلی در این روش ها میان فضای کد، زمان، فرکانس را بین کاربران طوری که بر روی یکدیگر overlap نکنند تقسیم میکنند. این گونه هر کاربر فضای مخصوص خود را دارد در نتیجه تداخلی نیز وجود ندارد.
در شبکه های نسل 5 و 6 از روش های OMA دیگر استفاده نمیشود زیرا روش های NOMA عملکرد بهتری نسبت به آن ها دارند. در روش های NOMA بر خلاف OMA میان هر کاربر میتوان فضای اشتراکی تعریف کرد. اینگونه کاربران به عنوان مثال از یک فضای مشترک زمانی یا فرکانسی یا کد استفاده میکنند. بنابراین کاربران فضای ovelap شده دارند. این روش استفاده بهتری از فرکانس ها، پشتیبانی تعداد بیشتری از دستگاه ها را دارد و میتواند عادلانه نباشد. اما مشکلاتی که دارد بیشتر مربوط به توان پردازشی فرکانس ها یا signal processing است. از طرفی دیگر وقتی کاربر از یک سلولی به دیگری میرود باید الگوریتم های cancel کردن تداخلات سیگنال یا SIC اجرا کند که زمان بر هستند.
روش های NOMA به دو دامنه قدرت یا power و کد یا code تقسیم میشوند. اما روش های power بیشتر در شبکه های نسل پنجم استفاده میشوند زیرا از توانایی های beamforming، full-dup، MIMO و کد گذاری فضا و زمان میتواند پشتیبانی کند.
کاربرانی که CSI یا Channel Status Info آنها ضعیف باشد (بگو همان قدرت سیگنال) روش OFDMA به عنوان مثال نمیتواند استفاده بهینه ای از طیف فرکانسی داشته باشد. در واقع برای آن کاربر آن فرکانس به مدت طولانی استفاده میشود. اما در روش power مربوط به NOMA کاربران بر اساس قدرت سیگنالی که دارند میتوانند از فرکانس به صورت مشترک استفاده کنند.
روش Code برای mMIMO کاربردی است زیرا تعداد کاربران بیشتری را با سربار محاسباتی کمتر میتوان پشتیبانی کرد. پس میتوان گفت این روش برای شبکه های IOT مناسب تر است.
روش NOMA در شبکه های شدیدا متراکم یا UDN، ارتباطات میان ماشینها یا M2M و نوع ارتباطی ماشین یا mMTC کاربرد دارد.
البته درست است که هر کدام از این روش ها مزیت های خود را دارند اما نمیتوان گفت کدام یک بهتر است زیرا بستگی به موقعیت دارد. اما روش ترکیبی به نام HNOMA یا hyper NOMA پیشنهاد شده که توانسته با ترکیب روش های power و Code یک ترکیب بهتری را ارائه دهد.
درسته که NOMA باعث بهبود استفاده از منابع و پشتیبانی از تعداد کاربران بالا که موجب مقیاس پذیری بهتر شبکه میشود، میشود. اما در کنار آن باعث بالا رفتن نرخ انتقال داده، بهبود کارایی شبکه، کنسل کردن نویز های میان سلولی و درون سلولی نیز میشود. اما هدف اصلی از طراحی بهبود استفاده از منابع فرکانسی بوده است.
خب بنظرم تا اینجا تونسته ام درباره نسل های شبکه های بی سیم صحبت کنم ولی میخوام یکم درباره 3GPP یا موسسه ای که روند پیشرفت و رشد شبکه های سلولی را تعیین میکنه صحبت کنم.
این شرکت که برای شبکه های نسل 3 به بعد تاسیس شده بود مسئول تعریف نیازمندی های جدید در شبکه های سلولی و چگونگی رشد این شبکه ها به علاوه استاندارد سازی در شبکه های سلولی است. موضوعاتی که این گروه بر روی آن متمرکز است Radio Acess Network و Network Core و service compatibility میباشد.
خود این شرکت متشکل از چندین شرکت دیگر برای استاندارد سازی در زمینه مخابرات هست. برای همین هست که میگن partnership organization.
افرادی که این گروه یا موسسه را تشکیل میدهند غالبا مهندسی و محققانی هستند که دارن به صورت تخصصی بر روی مباحث مرتبط با اهداف 3GPP فعالیت میکنند. هر چند نفر مسئول نوشتن سند هایی برای نحوه و چگونگی پیشرفت شبکه های سلولی هستند. برای آنکه این افراد بتوانند ایده ها و صحبت های خود را با یکدیگر به اشتراک بزارن یک meeting رو بر روی یک پلتفرم و زیر ساخت مشترک برنامه ریزی میکنند.

این موسسه یک چیزی داره به نام release. توی این مستندات میاد روند رشد و کارهایی که نسل های شبکه باید روی آنها انجام بشه تا زمینه برای رسیدن به نسل بعدی از شبکه ها فراهم بشه را مشخص میکنه. الان نسخه 19 برای شبکه های نسل 5 و نسخه های بیشتر برای شبکه های نسل 6 هستند تا مسیر و نحوه رشد این شبکه ها را مشخص کنند.

این release ها میتونه بهترین نماد یا roadmap برای حوزه آکادمیک باشه تا بدونن میخواهیم روی چه چیزی کار کنیم و کجای این مسیر پیشرفت قرار داریم.
جدیدا (چند روز پیش) هم یک مجله ای برای چگونگی عبور از عصر نسل 5 به نسل 6 منتشر کرده اند که زیاد تخصصی نیست و یک فرد آشنا با شبکه های سلولی میتونه بفهمه چیشده. خلاصه که وقت داشتین یک نگاه بندازین. توش درباره آخرین تصمیمات و گزارشات صحبت کرده. بیشتر میتونه دیدتون رو نسبت به آینده تشکیل بده.
حوصلم شد بعدا یک پست میرم درباره این مجله.
3👏1
امواج میلیمتری در نسل پنجم
چند پست قبل به امواج میلیمتری اشاره کردم. این امواج دارای فرکانس بین 30 تا 300 گیگاهرتز هستند در نتیجه فرکانس بالایی دارند. طول موج این امواج بین 1 تا 10 میلی‌متر است. از این رو این امواج را میلیمتری میگن.
انتقال داده با بهبود استفاده از پهنای باند یا طیف فرکانسی و افزایش سرعت انتقال میتواند بهبود یابد. از میان این دو افزایش پهنای باند بسیار آسان تر و بهتر است.
خب برای بالا بردن پهنای باند ما باید فرکانس حامل رو هم افزایش بدیم چون پهنای باند رابطه مستقیم با آن دارد. فرکانس حامل یا carrier frequency فرکانس مرکزی یک سیگنال است که پهنای باند سیگنال حول آن تعریف میشود و پهنای باند هم یعنی محدوده فرکانسی که سیگناها میتوانند بگیرند - مثلا پهنای باند 20 مگا باشد یعنی 10 تا بالا و پایین فرکانس carrier قرار میگیرد.

در شبکه های نسل پنجم frequncy band (طیف فرکانسی بر روی محور امواج) از 28 تا 100 گیگاهرتز در نظر گرفته شده. چون 28 میتواند به ما 1 گیگاهرتز و 60 گیگاهرتز به ما 2 گیگاهرتز پهنای باند بدهد.
شبکه های نسل 4 در طیف فرکانسی 2 تا 6 گیگاهرتز تعریف شده است که به ما پهنای باند 100 مگاهرتز میدهد. این رو گفتم تا بتونید این دو نسل از شبکه را بهتر با یکدیگر مقایسه کنید.
البته باید بگم که شبکه های نسل پنجم همچنان از طیف فرکانسی شبکه های نسل 4 به قبل پشتیبانی میکنند. این امر موجب میشه که محدوده پوششی امواج بیشتر بشه اما مشکلی که پیش میاره compatibility در سرویس های شبکه های سلولی است. در صورت پشتیبانی باید شبکه های نسل 5 از سرویس های شبکه های نسل 4 نیز پشتیبانی کنند.
چرا باید از میلیمتری استفاده کنیم؟
1. طیف فرکانسی یا frequncey band که شبکه های نسل 4 و قبل استفاده میکردند بسیار شلوغ بود طوری که دیگر کاربردها هم از آن امواج استفاده میکردند. اما در شبکه های نسل 5 ما طیف اختصاصی داریم که تا الان هیچ کاربرد مشخصی ندارند.
2. این نوع فرکانس پهنای باند جدید و بدون استفاده، اطلاعات بیشتری را میتوانند منتقل کنند و بهتر میتوانند در آنتن های MIMO به کار گرفته شوند. در واقع میتواند دلیل طراحی mMIMO را بهتر توجیه کند.
👍3
شبکه های نسل 5 باعث بهبود عملکرد فناوری ها میشوند. خیلی از مقالات احمقانه برای آنکه این جمله را بیان کنند میگن شبکه های نسل 5 باعث smart شدن یا هوشمند شدن میشود. البته این حماقت در جمله سازی بسیار کلاسیک. شبکه های نسل 5 درسته که از هوش مصنوعی استفاده میکنه و توان محاسباتی بالایی رو میتونه به کاربران ارائه بده (شبکه های لبه) ولی تا زمانی که خود دستگاه هوشمند نباشه این شبکه نمیتواند هوشمندش کند. شبکه های نسل 5 باعث هوشمند شدن شبکه میشوند؟ بله شاید بهتر بود این جمله رو بگیم اول. به هر حال این شبکه ها باعث به وجود آمدن ارتباطات بلادرنگ میشوند. بنابراین باعث تغییر ساختار در خونه ها، صنعت، حمل و نقل، خودروهای هوشند، انرژی، سلامت و لوجیستیک میشوند. منظور از تغییر ساختار هم طراحی و هم فراهم کردن قدرت تصمیم گیری دستگاه های شبکه است.

این هوشمند شدن شبکه و سرویس ها همچون tactile یا شبکه های حسی، AR یا واقعیت مجازی و... نیازمندی های جدیدی را تحمیل میکنند. شبکه های حسی یعنی شما بتونی از راه دور یک شی را لمس کنی و همان حسی را دریافت کنی که از نزدیک ان شی را لمس کردی. به طور خلاصه این شبکه ها با بلادرنگ بودن ارتباط امکان manipulate کردن اجسام را فراهم میکنند و نتیجه را به صورت تصویر نمایش میدهند. کاربرد آن : automation, robotics و tele-peresence است. همینطور مناسب برای مکان ها و مسیر های خطرناک است.

اما توسعه یا بهبود راه کار هایی که در شبکه های نسل 4 استفاده میشود نمیتواند پاسخگو ما باشد. بنابراین باید بتوانیم راه حل و ساختار جدیدی از اینترنت و شبکه های سلولی را ترسیم کنیم. در پست های قبلی به برخی از آنها پرداختیم. اما برای تامین نیازمندی های جدید در 5G ما سرویس های کلی تری تعریف میکنیم که بر اساس نیازمندی های کاربران و شبکه ها تعریف میشوند. سرویس های کلی که 5G ارائه میدهد شامل URLLC، mMTC، MBB میباشد. هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند.

انواع سرویس ها
شبکه های URLLC برای ارتباطات حساس به تاخیر و نیازمند قابلیت اطمینان بالا است. این شبکه باید کوتاه ترین زمان پاسخ را برای برنامه های کاربر داشته باشند. اصطلاحا به برنامه هایی که از این نوع هستند mission critical هم میگن. کاربرد های این شبکه در حوادث طبیعی، سلامت، اینترنت حسی، هدایت سه بعدی پهپاد، امنیت عمومی، کنترل ترافیک و ارتباط ربات ها با یکدیگر میباشد.
شبکه های MBB بیشتر تمرکزشان بر روی پهنای باند است تا تاخیر. این شبکه ها شبکه های مناسب برای کاربران معمولی است. فعالیت های مرسوم در این شبکه ها وبگردی، VAR، محاسبات راه دور، نقاط اتصال متحرک است.
شبکه های eMTC بر روی ارتباطات گسترده و تعداد اتصالات بالا و مصرف انرژی متمرکز است تا پهنای باند و تاخیر. از این شبکه ها برای شبکه های حسگر، نظارت سیار، سلامت دیجیتال و سرویس های همه پخشی استفاده میشود.
👍2
آقا حدود 1هفته بود که سعی میکردم به libgen دسترسی بگیرم اما نمیشد. میخواستم این عکس رو با کپشن goodby brother به یاد موسیقی متن سریال GOT بزارم.
آدرس جدید سایت این جا هست. libgen.ac درست نیست و اون کلا یک چیز دیگه است.
خلاصه که خیلیا دنبال backdoor اش هستن.
👍2
هر وقت این سایت رو بن میکنن و باز سایت آپ میشه یاد جمله معروف اون گیف مرده روی آب شناوره میافتم :)
😁3
فارغ از libgen و z-library و sci-hub توی این مدت با یک سایت دیگه آشنا شدم به نام anna-archive این سایته واقعا سایت حق و کاملیه. مثل اینکه از چندین سایت همزمان جست و جو میکنه.
این سایته مثل اینکه لینک های سایت ها رو بروز میکنه.
👍3