آنومالی های یک رابطه
تقدیم به روح بلندِ علم دیتابیس Edgar Frank Ted Codd
نویسنده : محمد حسین خوشه چین
نمی توان گفت که از چه زمان به فکر شناخت رابطه ها افتادی؟ و یا از چه زمان فهمیدی که تمامی روابط دارای نقص و ناهنجاری اند ؟ شاید زمانی که از مدرسه به سمت روستا بر می گشتی و در راه خانه از کنار درخت ها، جوی ها و حصار های اراضی روستاییان عبور می کردی با خود به فکر افتادی... به فکر رابطه ها.
اما ناهنجاری ها چطور؟ شاید زمانی که در حال پرواز با هواپیمای جنگیِ ساندرلنز بر آسمان های همیشه ابری انگلستان در حال دفاع از مردمانت، مردمانی بی پناه از بمب باران نازی ها در جنگ جهانی دوم بودی به وجود ناهنجاری ها پی بردی. شاید همین جنگ بود. شاید آن خانه های تخریب شده که از آسمان دیدی. شاید که مدرسه ها و پل های ویران شده. قطعا همین است. این ها بزرگ ترین ناهنجاری های یک رابطه بودند. رابطه ی جنگ. اما یک خلبان نیروی هوایی چطور می تواند این رابطه را نرمال کند؟ آری. آنجا بود که فهمیدی برخی از روابط هرگز نرمال نمی شوند و بايد آن ها رها كرد. و رها كردي. سراغ علم را گرفتي. و بهتر است بگويم رابطه ي علم. هجرت از نيروي هوايي به دانشگاه ميشيگان. علاقه ات به علم محاسبات زياد بود و توانستي در آتومات هاي سلولي قضيه self replication را بنا كني. اما عقب بود، جامعه ي علمي عقب مانده بود و رابطه ي مهجورگی را آن دم درك كردي و دهه ها طول كشيد تا بتوانند ناهنجاری هاي رابطه ي عقب ماندگي را حل كنند. دهه ها طول کشید و سرانجام در سال ٢٠١٠ حل كردند و توانستد آن مدلي كه ارائه كرده بودي را پياده كنند. آنقدر شيفته ي علم بودي ، شيفته ي اين رابطه، كه پاك از ياد برده بودی، هر رابطه اي ناهنجاري دارد . از دانشگاه براي پژوهش وارد شركت IBM شدي. اما مگر مي شود پدر علم رابطه اي، ناهنجاري ها را تا ابد فراموش كند. در آنجا بود كه يادت آمد ناهنجاري هاي رابطه علم را. نا هنجاري هاي علم ديتابيس كه چون چكمه اي بر گلویش پا مي فشرد و نفس را براي اون تنگ مي كرد. خود را بر آن ديدي كه ناهنجاري هاي اين رابطه را حل كني، اما بي خبر از آن بودي كه رابطه جهل در تعقيب توست.
@de_coder
تقدیم به روح بلندِ علم دیتابیس Edgar Frank Ted Codd
نویسنده : محمد حسین خوشه چین
نمی توان گفت که از چه زمان به فکر شناخت رابطه ها افتادی؟ و یا از چه زمان فهمیدی که تمامی روابط دارای نقص و ناهنجاری اند ؟ شاید زمانی که از مدرسه به سمت روستا بر می گشتی و در راه خانه از کنار درخت ها، جوی ها و حصار های اراضی روستاییان عبور می کردی با خود به فکر افتادی... به فکر رابطه ها.
اما ناهنجاری ها چطور؟ شاید زمانی که در حال پرواز با هواپیمای جنگیِ ساندرلنز بر آسمان های همیشه ابری انگلستان در حال دفاع از مردمانت، مردمانی بی پناه از بمب باران نازی ها در جنگ جهانی دوم بودی به وجود ناهنجاری ها پی بردی. شاید همین جنگ بود. شاید آن خانه های تخریب شده که از آسمان دیدی. شاید که مدرسه ها و پل های ویران شده. قطعا همین است. این ها بزرگ ترین ناهنجاری های یک رابطه بودند. رابطه ی جنگ. اما یک خلبان نیروی هوایی چطور می تواند این رابطه را نرمال کند؟ آری. آنجا بود که فهمیدی برخی از روابط هرگز نرمال نمی شوند و بايد آن ها رها كرد. و رها كردي. سراغ علم را گرفتي. و بهتر است بگويم رابطه ي علم. هجرت از نيروي هوايي به دانشگاه ميشيگان. علاقه ات به علم محاسبات زياد بود و توانستي در آتومات هاي سلولي قضيه self replication را بنا كني. اما عقب بود، جامعه ي علمي عقب مانده بود و رابطه ي مهجورگی را آن دم درك كردي و دهه ها طول كشيد تا بتوانند ناهنجاری هاي رابطه ي عقب ماندگي را حل كنند. دهه ها طول کشید و سرانجام در سال ٢٠١٠ حل كردند و توانستد آن مدلي كه ارائه كرده بودي را پياده كنند. آنقدر شيفته ي علم بودي ، شيفته ي اين رابطه، كه پاك از ياد برده بودی، هر رابطه اي ناهنجاري دارد . از دانشگاه براي پژوهش وارد شركت IBM شدي. اما مگر مي شود پدر علم رابطه اي، ناهنجاري ها را تا ابد فراموش كند. در آنجا بود كه يادت آمد ناهنجاري هاي رابطه علم را. نا هنجاري هاي علم ديتابيس كه چون چكمه اي بر گلویش پا مي فشرد و نفس را براي اون تنگ مي كرد. خود را بر آن ديدي كه ناهنجاري هاي اين رابطه را حل كني، اما بي خبر از آن بودي كه رابطه جهل در تعقيب توست.
@de_coder
حال همه چیز داشتی برای جنگیدن. جنگیدن با رابطه ی جهل. هر دو آماده بودید و مصمم. در ابتدا این جهل بود که بازی را شروع کرد. جهل در IBM بود و می تازید. برای اینکه تو را در IBM نسبت به چیزی که ساختی نا امید کنند روند توسعه ایده تو را به کندی پیش بردند. یک هیچ به نفع جهل بود. اما رقیب ها با خواندن مقالات تو ارزش کارت را فهمیدند و دست به کار شدند و IBM مجبور شد سرعت توسعه را بالا ببرد. یک یک مساوی شد. در ابتدا هم IBM قبول نمی کرد که طرح تو را پیاده کند و میخواست از محصولِ جهل خود مراقبت کند، میخواست IMS/DB تنها دیتابیس خوب دنیا باشد. تیم توسعه را در انزوا گذاشتند و ارتباط آن ها را با تو قطع کردند. برای همین تیم توسعه نتوانست زبانی که برای دیتابیست طراحی کردی را پیاده کند. آری، زبان Alpha ای که ساختی در مقابل جهل زانو زد. و زبان SQL از جبهه جهل بر روی جنازه آن قد کشید. شکست خورده بودی اما امید داشتی. رابطه رفاقت که ناظر بر ماجرا بود وارد بازی شد. کریس دِیت، یاور همیشه مؤمن، به IBM آمد. با هم دوست بودید و رفیق شدید، با هم قهوه می خوردید و شام به خانه هم می رفتید. آری، رابطه دوستی در کنار تو ایستاد تا مقابل جهل باشد. در میان همان گفتگو های دوستانه، در بین شام و نهار خوردنتان بود که احتمالا به سطح نرمال BCNF رسیدید و به احترام این عظمت، علم مهندسی نرم افزار سر به تعظیم فرود آورد. اما رابطه جهل که برای شکست به میدان نیامده بود، به سراغ شرکت های دیتابیس ساز رفت و آن شرکت ها را وا داشت تا مفاهیم تو را به نادرستی بر روی محصولاتشان پیاده سازی کنند. اما تو باز هم جنگیدی. مقاله ۱۲ قاعده codd را منتشر کردی و شرکت ها را به تبعیت از آن مجاب کردی. جهل کوتاه نمی آمد و باعث شد به خاطر آن مقاله تو را از IBM بیرون کنند. شکست خورده و سرخورده. اما رابطه رفاقت یار تو بود و به دنبال تو، کریس دِیت هم از IBM بیرون آمد. واقعا خریدنی است این گونه رفاقت و دوستی. آیا می توان به روی آن قیمتی گذاشت؟ آیا می توان با چنین رابطه ای جنگید؟ شاید تنها رابطه ای که در دنیا ناهنجاری ندارد همین رابطه دوستی است. با هم نوشتید و خواندید. مقاله ۱۲ قاعده OLAP را نوشتی. اما نهایت مریضی سراغت را گرفت. مریضی هم مانند دوستت کریس دِیت عاشق قلب بزرگ و مهربانت شد. و سر انجام قلبت را از تپش انداخت. دِیت تنها شد. دیتابیس تنها شد. این روز ها حال دِیت هم خوش نیست. گویی سینه اش به تنگ آمده و تحملش تاب آورده. در انزوا و تنهایی اش کتاب می نویسد و شاید هم گاهی به یاد روز های خوشش با تو اشک می ریزد. اون نیز مانند تو دارد تا آخرین روز های زندگی اش با رابطه جهل می جنگد و سعی بر آن دارد تا ناهنجاری های این رابطه را حل کند. اما مگر می شود؟ جهل آدمی را می بَرد، می بُراند، به میخ می کشد و ضبح می کند. امروز نیز خود را با ستیز با جهل می بینم و حقیقتا حریف سر سختیست. پر قدرت و وسیع بر ما می تازد. آری، رابطه جهل هیچ گاه نا هنجاری هایش حل نخواهد شد. و باید این گونه رابطه ها را رها کرد و رفت. نیست شد. تا این که جهل در آخر صاحبانش را به زیر بکشاند و همه چیزشان را بگیرد. این بود داستان آنومالی های یک رابطه.
بنده ی پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
حافظ
** داستان داخل متن برگرفته شده از زندگینامه دانشمند فقید Edgar Codd
@de_coder
بنده ی پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
حافظ
** داستان داخل متن برگرفته شده از زندگینامه دانشمند فقید Edgar Codd
@de_coder
Forwarded from وحید نامنی
ساعاتی پیش وزارت دادگستری آمریکا ۲ هکر رو به خاطر Mass Deface کردن سایت های آمریکایی تحت تعقیب قرار داد.
بهزاد محمدزاده ۱۹ ساله از ایران به خاطر Mass Deface کردن سایت های آمریکایی به خاطر مرگ سردار سلیمانی تحت تعقیب قرار گرفته!
https://twitter.com/vahidnameni/status/1305958155793436673
بهزاد محمدزاده ۱۹ ساله از ایران به خاطر Mass Deface کردن سایت های آمریکایی به خاطر مرگ سردار سلیمانی تحت تعقیب قرار گرفته!
https://twitter.com/vahidnameni/status/1305958155793436673
دو ایرانی (هومن حیدریان و مهدی فرهادی)، از جمله افرادی بودهاند که از سال ۲۰۱۳ بطور سازمانیافته با اسم تیمی «سجّیل»، از نهادها، سازمانها و شرکتهای امریکایی، اروپایی و خاورمیانهای از طریق حملات سایبری صدها ترابایت داده دزدیدهاند. دادستان حوزه نیوجرسی امریکا، هرکدام از این افراد را به ۳۷ سال زندان محکوم کرده است.
/ مجله آفسک
/ مجله آفسک
De.coder
https://twitter.com/masoud_kaviani/status/1307372276296413185?s=19
بعد از این سم ،
یه خبر عالی دیگه :
لینوکس مدارک جدیدی را ارائه کرده است :
LFCA :
linux fundation certified IT Associates
LFCS :
linux fundation certified SysAdmin
LFCE :
linux fundation certified engineering
رویکرد یا سبک این مدارک ، مدرن هستش ، مباحث روز و مهم و عملی رو بیان میکنه ، تفاوت های بسیاری با مدارک معروفی همچون lpic داره .
LFCA -> LFCS -> LFCE
https://www.zdnet.com/article/linux-foundation-launches-new-entry-level-it-certification/
@de_coder
یه خبر عالی دیگه :
لینوکس مدارک جدیدی را ارائه کرده است :
LFCA :
linux fundation certified IT Associates
LFCS :
linux fundation certified SysAdmin
LFCE :
linux fundation certified engineering
رویکرد یا سبک این مدارک ، مدرن هستش ، مباحث روز و مهم و عملی رو بیان میکنه ، تفاوت های بسیاری با مدارک معروفی همچون lpic داره .
LFCA -> LFCS -> LFCE
https://www.zdnet.com/article/linux-foundation-launches-new-entry-level-it-certification/
@de_coder
ZDNet
Linux Foundation launches new entry-level IT certification
Like it or not, certifications are important for getting ahead in technology. The Linux Foundation wants to help by launching a new, entry-level certification: The Linux Foundation Certified IT Associate (LFCA).
https://www.limetorrents.info/Microsoft-leaked-source-code-archive%202020-09-24-torrent-15247398.html
احتمالا خیلی از دوستان اخیرا متوجه منتشر شدن یا نشت سورس کدهای ویندوز مانند xp شده اید ، خلاصه بگم این ویندوز 10 نشونه .
@de_coder
احتمالا خیلی از دوستان اخیرا متوجه منتشر شدن یا نشت سورس کدهای ویندوز مانند xp شده اید ، خلاصه بگم این ویندوز 10 نشونه .
@de_coder
www.limetorrents.fun
Microsoft leaked source code archive_2020-09-24 Torrent Download - LimeTorrents.fun
Download Microsoft leaked source code archive_2020-09-24 torrent for free, Downloads via Magnet Link Hash: 3D8B16242B56A3AAFB8DA7B5FC83EF993EBCF35B
خب دوستان ،
آمار نشون میده که تعداد خیر ها بالاست اما از اونجایی که سابقه بازدید پستها و شرکت اعضای کانال رو دارم این تعداد توی 1 الی 2 ساعت اولیه امکان نداره ، و از اونجایی که فقط 3 نفر وارد کانال شدن و عضو شدن این نشون دهنده تصمیم گیری افرادی هستش که داخل کانال نیستن و برای اعضا تصمیم میگیرن .
خواهش میکنم از دوستان کسی poll رو منتشر نکنه تا افراد داخل کانال خودشون تصمیم بگیرن .
به این دلایل ما یکبار دیگه poll رو میزاریم تا نتایج عادلانه بدست بیاد . از همکاریتون تشکر میکنم .
@de_coder
آمار نشون میده که تعداد خیر ها بالاست اما از اونجایی که سابقه بازدید پستها و شرکت اعضای کانال رو دارم این تعداد توی 1 الی 2 ساعت اولیه امکان نداره ، و از اونجایی که فقط 3 نفر وارد کانال شدن و عضو شدن این نشون دهنده تصمیم گیری افرادی هستش که داخل کانال نیستن و برای اعضا تصمیم میگیرن .
خواهش میکنم از دوستان کسی poll رو منتشر نکنه تا افراد داخل کانال خودشون تصمیم بگیرن .
به این دلایل ما یکبار دیگه poll رو میزاریم تا نتایج عادلانه بدست بیاد . از همکاریتون تشکر میکنم .
@de_coder
دوستان آیا موافقید که یه کانال جدید برای شبکه و مباحث پیرامون آن داشته باشیم که این کانال اصلی رو برای نرم افزار بزاریم . ( نظر سنجی رو پخش نکنید )
Final Results
42%
بله
58%
خیر
داشتم درباره فیزیک کوانتوم یه مطالعه کلی و جزئی میکردم که این داستان برام خیلی جالب بود گفتم شاید برای شما هم جالب باشه ( من که زخم خورده این جور جماعتم ) :
اثر شوفر
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد ، یک تور دور آلمان می گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه میکند, راننده اش احساس می کند که همه مطالب را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید : شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. می خواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است، من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود. پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند و شنوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند. شوفر که جواب سوال را نمی داند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز ، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید»!
امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را «اثر شوفر» گذاشته اند. این اثر ناشی از نوعی توهم دانایی است که افراد همه چیز دان بیشتر به آن مبتلا می شوند.
توهم دانایی، یعنی اینکه فکر کنیم مطلبی را میدانیم، در صورتی که اشتباه میکنیم.
@de_coder
اثر شوفر
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد ، یک تور دور آلمان می گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه میکند, راننده اش احساس می کند که همه مطالب را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید : شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. می خواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است، من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود. پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند و شنوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند. شوفر که جواب سوال را نمی داند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز ، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید»!
امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را «اثر شوفر» گذاشته اند. این اثر ناشی از نوعی توهم دانایی است که افراد همه چیز دان بیشتر به آن مبتلا می شوند.
توهم دانایی، یعنی اینکه فکر کنیم مطلبی را میدانیم، در صورتی که اشتباه میکنیم.
@de_coder