#معرفی_کتاب
کتاب «شاهرخ، حر انقلاب اسلامی» به معرفی شهیدی متفاوت به نام شاهرخ ضرغام میپردازد؛ کسی که انقلاب اسلامی او را متحول کرد
۱۷ آذر ۱۳۵۹؛ شهادت شاهرخ ضرغام
کتاب «شاهرخ، حر انقلاب اسلامی» به معرفی شهیدی متفاوت به نام شاهرخ ضرغام میپردازد؛ کسی که انقلاب اسلامی او را متحول کرد
۱۷ آذر ۱۳۵۹؛ شهادت شاهرخ ضرغام
⚫️داستان آموزنده "عبادت در زندان و آزادى برادر"⚫️
🏴معتمد عبّاسى همانند ديگر خلفاء بنى العبّاس ، هر روز به نوعى سادات بنى الزّهراء را مورد شكنجه و عذاب هاى روحى و جسمى قرار مى داد، تا آن كه روزى دستور داد: امام #حسن_عسكرى عليه السلام را نيز به همراه برادرش جعفر دست گير و زندانى نمايند.
هنگامى كه امام عليه السلام وارد زندان شد، معتمد عبّاسى به طور مرتّب جوياى حالات او بود كه در زندان چه مى كند، در پاسخ به او گفته مى شد: امام حسن عسكرى عليه السلام دائماً روزها را روزه مى گيرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى باشد.
و چون چند روزى به همين منوال سپرى گشت ، معتمد به يكى از وزيران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد - حسن بن علىّ عليه السلام - برود و پس از رساندن سلام خليفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش گرداند.
وزير معتمد گويد: همين كه جلوى زندان رسيدم ، ديدم الاغى ايستاده ، و مثل اين كه منتظر كسى است كه بيايد و سوارش شود.
هنگامى كه داخل زندان رفتم ، ديدم حضرت لباس هاى خود را پوشيده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى دانست كه من آمده ام تا او را از زندان آزاد گردانم .
وقتى پيام خليفه را برايش بازگو كردم ، بى درنگ حركت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حركت نكرد و سر جاى خود ايستاد، جلو آمدم و عرض كردم : چرا ايستاده اى ؟ اظهار داشت : منتظر برادرم جعفر هستم .
گفتم : من فقط مامور آزادى شما بودم و كارى با جعفر ندارم ، او بايد فعلاً در زندان باشد.
حضرت فرمود: نزد خليفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده ايم و اگر هر دو با هم به منزل بازنگرديم ، مشكل ساز خواهد شد.
لذا وزير نزد معتمد عبّاسى آمد و پيام حضرت را براى او مطرح كرد و معتمد نيز دستور آزادى جعفر را صادر كرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حكم آزادى جعفر را نيز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حركت كردند.
—---—
كانال شبکه توزیع کتاب طلائیه
https://telegram.me/ketabtalaeieh
🏴معتمد عبّاسى همانند ديگر خلفاء بنى العبّاس ، هر روز به نوعى سادات بنى الزّهراء را مورد شكنجه و عذاب هاى روحى و جسمى قرار مى داد، تا آن كه روزى دستور داد: امام #حسن_عسكرى عليه السلام را نيز به همراه برادرش جعفر دست گير و زندانى نمايند.
هنگامى كه امام عليه السلام وارد زندان شد، معتمد عبّاسى به طور مرتّب جوياى حالات او بود كه در زندان چه مى كند، در پاسخ به او گفته مى شد: امام حسن عسكرى عليه السلام دائماً روزها را روزه مى گيرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى باشد.
و چون چند روزى به همين منوال سپرى گشت ، معتمد به يكى از وزيران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد - حسن بن علىّ عليه السلام - برود و پس از رساندن سلام خليفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش گرداند.
وزير معتمد گويد: همين كه جلوى زندان رسيدم ، ديدم الاغى ايستاده ، و مثل اين كه منتظر كسى است كه بيايد و سوارش شود.
هنگامى كه داخل زندان رفتم ، ديدم حضرت لباس هاى خود را پوشيده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى دانست كه من آمده ام تا او را از زندان آزاد گردانم .
وقتى پيام خليفه را برايش بازگو كردم ، بى درنگ حركت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حركت نكرد و سر جاى خود ايستاد، جلو آمدم و عرض كردم : چرا ايستاده اى ؟ اظهار داشت : منتظر برادرم جعفر هستم .
گفتم : من فقط مامور آزادى شما بودم و كارى با جعفر ندارم ، او بايد فعلاً در زندان باشد.
حضرت فرمود: نزد خليفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده ايم و اگر هر دو با هم به منزل بازنگرديم ، مشكل ساز خواهد شد.
لذا وزير نزد معتمد عبّاسى آمد و پيام حضرت را براى او مطرح كرد و معتمد نيز دستور آزادى جعفر را صادر كرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حكم آزادى جعفر را نيز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حركت كردند.
—---—
كانال شبکه توزیع کتاب طلائیه
https://telegram.me/ketabtalaeieh
Forwarded from گلبرگ سرخ
#هم_اکنون
حضور نمایندگان مجلس شهر اراک اقایان کریمی و مقدسی در غرفه انتشارات سفیران طلائیه
@Golbarg_sorkh
حضور نمایندگان مجلس شهر اراک اقایان کریمی و مقدسی در غرفه انتشارات سفیران طلائیه
@Golbarg_sorkh
⚫️داستان آموزنده "عبادت در زندان و آزادى برادر"⚫️
🏴معتمد عبّاسى همانند ديگر خلفاء بنى العبّاس ، هر روز به نوعى سادات بنى الزّهراء را مورد شكنجه و عذاب هاى روحى و جسمى قرار مى داد، تا آن كه روزى دستور داد: امام #حسن_عسكرى عليه السلام را نيز به همراه برادرش جعفر دست گير و زندانى نمايند.
هنگامى كه امام عليه السلام وارد زندان شد، معتمد عبّاسى به طور مرتّب جوياى حالات او بود كه در زندان چه مى كند، در پاسخ به او گفته مى شد: امام حسن عسكرى عليه السلام دائماً روزها را روزه مى گيرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى باشد.
و چون چند روزى به همين منوال سپرى گشت ، معتمد به يكى از وزيران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد - حسن بن علىّ عليه السلام - برود و پس از رساندن سلام خليفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش گرداند.
وزير معتمد گويد: همين كه جلوى زندان رسيدم ، ديدم الاغى ايستاده ، و مثل اين كه منتظر كسى است كه بيايد و سوارش شود.
هنگامى كه داخل زندان رفتم ، ديدم حضرت لباس هاى خود را پوشيده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى دانست كه من آمده ام تا او را از زندان آزاد گردانم .
وقتى پيام خليفه را برايش بازگو كردم ، بى درنگ حركت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حركت نكرد و سر جاى خود ايستاد، جلو آمدم و عرض كردم : چرا ايستاده اى ؟ اظهار داشت : منتظر برادرم جعفر هستم .
گفتم : من فقط مامور آزادى شما بودم و كارى با جعفر ندارم ، او بايد فعلاً در زندان باشد.
حضرت فرمود: نزد خليفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده ايم و اگر هر دو با هم به منزل بازنگرديم ، مشكل ساز خواهد شد.
لذا وزير نزد معتمد عبّاسى آمد و پيام حضرت را براى او مطرح كرد و معتمد نيز دستور آزادى جعفر را صادر كرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حكم آزادى جعفر را نيز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حركت كردند.
—---—
كانال شبکه توزیع کتاب طلائیه
https://telegram.me/ketabtalaeieh
🏴معتمد عبّاسى همانند ديگر خلفاء بنى العبّاس ، هر روز به نوعى سادات بنى الزّهراء را مورد شكنجه و عذاب هاى روحى و جسمى قرار مى داد، تا آن كه روزى دستور داد: امام #حسن_عسكرى عليه السلام را نيز به همراه برادرش جعفر دست گير و زندانى نمايند.
هنگامى كه امام عليه السلام وارد زندان شد، معتمد عبّاسى به طور مرتّب جوياى حالات او بود كه در زندان چه مى كند، در پاسخ به او گفته مى شد: امام حسن عسكرى عليه السلام دائماً روزها را روزه مى گيرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى باشد.
و چون چند روزى به همين منوال سپرى گشت ، معتمد به يكى از وزيران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد - حسن بن علىّ عليه السلام - برود و پس از رساندن سلام خليفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش گرداند.
وزير معتمد گويد: همين كه جلوى زندان رسيدم ، ديدم الاغى ايستاده ، و مثل اين كه منتظر كسى است كه بيايد و سوارش شود.
هنگامى كه داخل زندان رفتم ، ديدم حضرت لباس هاى خود را پوشيده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى دانست كه من آمده ام تا او را از زندان آزاد گردانم .
وقتى پيام خليفه را برايش بازگو كردم ، بى درنگ حركت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حركت نكرد و سر جاى خود ايستاد، جلو آمدم و عرض كردم : چرا ايستاده اى ؟ اظهار داشت : منتظر برادرم جعفر هستم .
گفتم : من فقط مامور آزادى شما بودم و كارى با جعفر ندارم ، او بايد فعلاً در زندان باشد.
حضرت فرمود: نزد خليفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده ايم و اگر هر دو با هم به منزل بازنگرديم ، مشكل ساز خواهد شد.
لذا وزير نزد معتمد عبّاسى آمد و پيام حضرت را براى او مطرح كرد و معتمد نيز دستور آزادى جعفر را صادر كرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حكم آزادى جعفر را نيز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حركت كردند.
—---—
كانال شبکه توزیع کتاب طلائیه
https://telegram.me/ketabtalaeieh
یا حجه بن الحسن العسکری / به مناسبت سالروز آغاز ولایت امام زمان (عج)
https://telegram.me/ketabtalaeieh
https://telegram.me/ketabtalaeieh
Forwarded from عکس نگار
در شب یلدا به کودکان کتاب هدیه دهیم.
کتاب طلائیه بمناسبت میلاد با برکت پیامبر اکرم و امام صادق علیه السلام و شب یلدا 15 الی 20 درصد تخفیف ارائه ميدهد.
ارائه کتب خانواده .روانشناسی.قرآنی .رمان.دفاع مقدس.کودک و نوجوان . محصولات فرهنگی .بازی های فکری ویژه کودکان و نوجوانان
آدرس: اراک خیابان محسنی جنب پل خیبر سمت راست
شماره تماس: 08632228593
https://telegram.me/ketabtalaeieh
کتاب طلائیه بمناسبت میلاد با برکت پیامبر اکرم و امام صادق علیه السلام و شب یلدا 15 الی 20 درصد تخفیف ارائه ميدهد.
ارائه کتب خانواده .روانشناسی.قرآنی .رمان.دفاع مقدس.کودک و نوجوان . محصولات فرهنگی .بازی های فکری ویژه کودکان و نوجوانان
آدرس: اراک خیابان محسنی جنب پل خیبر سمت راست
شماره تماس: 08632228593
https://telegram.me/ketabtalaeieh
بچههامون تنهشون به تنهی هم میخوره.
پس کمک کنیم رفقاشون هم کتابخون بشن.
https://telegram.me/ketabtalaeieh
پس کمک کنیم رفقاشون هم کتابخون بشن.
https://telegram.me/ketabtalaeieh
از قول ابوالفضل بیهقی نقل کردهاند «که هیچ کتابی نیست که به یک بار خواندن نیارزد؛ یا هر کتابی به یک بار خواندن میارزد.» حال آن که این قول از مشهورات بیاساس است. همه ما به تجربه دریافتهایم که بسیاری کتابها به یک بار خواندن نمیارزند و بسیاری کتابهاست که ارزش ورق زدن جدی هم ندارد. و برعکس بعضی کتابهاست که مادامالعمر میتوان و میبایدشان خواند.
این را از این باب نوشتم که بگویم در میان کتابهایی که میخوانم کمتر کتابی بوده که من را برای خواندن دوباره به صرافت اندازد و این ناشی از میانمایگی آثار منتشر شده و بعد از آن نویسندگان است.
طی چند روز گذشته یکی از کتابهایی را که چندی پیش خواندم را برای کاری دوباره دست گرفتم ولی تا انتها با عذاب آن را خواندم و برایم هیچ جذابیت و نکته تازهای نداشت.
در دورهای گفته میشد کتابی خوب است که آن را چند مرتبه بخوانی ولی به نظر میرسد در روزگار کنونی چنین کتابهایی کمتر هستند.
البته این مطلب ربطی به لذت مطالعه ندارد و نباید از خواندن دست بکشیم.
https://telegram.me/ketabtalaeieh
این را از این باب نوشتم که بگویم در میان کتابهایی که میخوانم کمتر کتابی بوده که من را برای خواندن دوباره به صرافت اندازد و این ناشی از میانمایگی آثار منتشر شده و بعد از آن نویسندگان است.
طی چند روز گذشته یکی از کتابهایی را که چندی پیش خواندم را برای کاری دوباره دست گرفتم ولی تا انتها با عذاب آن را خواندم و برایم هیچ جذابیت و نکته تازهای نداشت.
در دورهای گفته میشد کتابی خوب است که آن را چند مرتبه بخوانی ولی به نظر میرسد در روزگار کنونی چنین کتابهایی کمتر هستند.
البته این مطلب ربطی به لذت مطالعه ندارد و نباید از خواندن دست بکشیم.
https://telegram.me/ketabtalaeieh
🌸توصیف پیامبر مهربانی در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله»/۱
✅ کار مهم پیامبر(ص) دعوت به حق و جهاد در راه این دعوت بود
yon.ir/QN4V
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ولادت با سعادت حضرت محمد(ص) به روایت اهل تسنن در دوازدهم ربیعالاول و به روایت شیعه در روز هفدهم ربیعالاول واقع شده است که این فاصله زمانی از سوی امام خمینی(ره) به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است. به همین مناسبت مباحثی را از کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» مقام معظم رهبری میآوریم:
کار مهم پیامبر خدا(ص)، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمانی خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاقهای خشن و با دستهای قدرتمند قرار گرفته بود، و یا عامه مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد، سخن حق خود را گفت، تکرار کرد. تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمل کرد، سختیها و رنجها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند...
🔵ادامۀ متن در این لینک: https://fna.ir/RTQS6H
https://telegram.me/ketabtalaeieh
✅ کار مهم پیامبر(ص) دعوت به حق و جهاد در راه این دعوت بود
yon.ir/QN4V
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ولادت با سعادت حضرت محمد(ص) به روایت اهل تسنن در دوازدهم ربیعالاول و به روایت شیعه در روز هفدهم ربیعالاول واقع شده است که این فاصله زمانی از سوی امام خمینی(ره) به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است. به همین مناسبت مباحثی را از کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» مقام معظم رهبری میآوریم:
کار مهم پیامبر خدا(ص)، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمانی خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاقهای خشن و با دستهای قدرتمند قرار گرفته بود، و یا عامه مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد، سخن حق خود را گفت، تکرار کرد. تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمل کرد، سختیها و رنجها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند...
🔵ادامۀ متن در این لینک: https://fna.ir/RTQS6H
https://telegram.me/ketabtalaeieh
💠 خجسته باد میلاد فرخنده پیامبر رحمت الهی حضرت محمد بن عبدالله(ص) و رئیس مکتب جعفری حضرت امام صادق(ع)
https://telegram.me/ketabtalaeieh
https://telegram.me/ketabtalaeieh
📗📘📙📚📚📗📘📙
چند روش در باب
#مطالعه_صحیح
🔸 در کنار مطالعه کردن ، حتما زیر مطالب مهم و کلیدی را خط بکشید( اين روش برای ایجاد تمرکز بیشتر هست و نه اينکه ذهن شما معطوف به خط کشی بشود )
ابتدا پاراگراف را مطالعه کنيد، سپس برگردید و کلمات کلیدی را خط کشی کنيد (از خط کشی تمام پاراگراف بپرهیزید)
🔹حاشیه نویسی
برای یادگیری بهتر و ایجاد تمرکز بیشتر در کنار متن کتابتان، مطالب مهم و یا کلمات کلیدی را یادداشت کنيد
🔸 خلاصه نویسی
در اين روش باید ابتدا کل متن را مطالعه و در آخر مطالب رو كه به ذهنتان سپرده اید به شکل خلاصه (ترجیحا نموداری) در دفتری وارد کنيد
🔹 کد گذاری
مطالب و کلمات زیاد مباحث را در صورت امکان به صورت کد بنویسید( مثلا رکن هاي نماز : قیام، نیت، تکبیرة الاحرام، رکوع، سجود را به شکل کد (قنترس) مینویسند)
🔸 استراحت
هر ٤٥ دقیقه مطالعه ١٠_١٥ دقیقه استراحت
🔹 تغذیه مناسب
در ایام امتحانات از غذای هاي مناسب و انرژی زا حتما استفاده کنيد و از استفاده ی غذای چرب قبل مطالعه بپرهیزید
🔸 خواب مناسب فراموشتون نشود
🔹 مکان مطالعه هم دارای اهمیت فراوانی است(نور، سکوت، داشتن تمرکز در آن مکان و مشغول نشدن حواس به وسایل و...)
👈🏻 راه روشن در کتاب طلائیه
https://telegram.me/ketabtalaeieh
چند روش در باب
#مطالعه_صحیح
🔸 در کنار مطالعه کردن ، حتما زیر مطالب مهم و کلیدی را خط بکشید( اين روش برای ایجاد تمرکز بیشتر هست و نه اينکه ذهن شما معطوف به خط کشی بشود )
ابتدا پاراگراف را مطالعه کنيد، سپس برگردید و کلمات کلیدی را خط کشی کنيد (از خط کشی تمام پاراگراف بپرهیزید)
🔹حاشیه نویسی
برای یادگیری بهتر و ایجاد تمرکز بیشتر در کنار متن کتابتان، مطالب مهم و یا کلمات کلیدی را یادداشت کنيد
🔸 خلاصه نویسی
در اين روش باید ابتدا کل متن را مطالعه و در آخر مطالب رو كه به ذهنتان سپرده اید به شکل خلاصه (ترجیحا نموداری) در دفتری وارد کنيد
🔹 کد گذاری
مطالب و کلمات زیاد مباحث را در صورت امکان به صورت کد بنویسید( مثلا رکن هاي نماز : قیام، نیت، تکبیرة الاحرام، رکوع، سجود را به شکل کد (قنترس) مینویسند)
🔸 استراحت
هر ٤٥ دقیقه مطالعه ١٠_١٥ دقیقه استراحت
🔹 تغذیه مناسب
در ایام امتحانات از غذای هاي مناسب و انرژی زا حتما استفاده کنيد و از استفاده ی غذای چرب قبل مطالعه بپرهیزید
🔸 خواب مناسب فراموشتون نشود
🔹 مکان مطالعه هم دارای اهمیت فراوانی است(نور، سکوت، داشتن تمرکز در آن مکان و مشغول نشدن حواس به وسایل و...)
👈🏻 راه روشن در کتاب طلائیه
https://telegram.me/ketabtalaeieh
#برشی_از_کتاب ✂️
🔸آسمان عباس در زمین...
عباس فقط به حسین فکر میکند کہ تمامی آسمان اوست در زمین. عشق حسین، آنچنان در تار و پود او تنیده شده که جز حسین، هیچکس را نمی بیند و جز صدای او هیچ صدایی را نمی شنود و جز رائحه ی او هیچ بویی را به مشام، راه نمی دهند. نبض حسین نیز از آن سو با قلب عباس می تپد. با فرو افتادن عباس از اسب، قلب حسین فرو می ریزد، چون تیری از چله کمان رها می شود و عقاب وار به سمت مهبط -یا معراج- عباس پر می کشد.
#سقای_آب_و_ادب
#سید_مهدی_شجاعی
#انتشارات_نیستان
https://telegram.me/ketabtalaeieh
مرکز پخش کتاب طلائیه خیابان محسنی جنب پل خیبر ساختمان شمس
شماره تماس: 08632228593
🔸آسمان عباس در زمین...
عباس فقط به حسین فکر میکند کہ تمامی آسمان اوست در زمین. عشق حسین، آنچنان در تار و پود او تنیده شده که جز حسین، هیچکس را نمی بیند و جز صدای او هیچ صدایی را نمی شنود و جز رائحه ی او هیچ بویی را به مشام، راه نمی دهند. نبض حسین نیز از آن سو با قلب عباس می تپد. با فرو افتادن عباس از اسب، قلب حسین فرو می ریزد، چون تیری از چله کمان رها می شود و عقاب وار به سمت مهبط -یا معراج- عباس پر می کشد.
#سقای_آب_و_ادب
#سید_مهدی_شجاعی
#انتشارات_نیستان
https://telegram.me/ketabtalaeieh
مرکز پخش کتاب طلائیه خیابان محسنی جنب پل خیبر ساختمان شمس
شماره تماس: 08632228593
🌙🍉شب یلدای امسال رو با «کتاب» سر میکنیم.
فرصت کتاب هدیه دادن به کودکان رو از دست ندیم.
کتاب طلائیه خیابان محسنی جنب پل خیبر
یلداتون به شیرینی کتابهای خوب
https://telegram.me/ketabtalaeieh
فرصت کتاب هدیه دادن به کودکان رو از دست ندیم.
کتاب طلائیه خیابان محسنی جنب پل خیبر
یلداتون به شیرینی کتابهای خوب
https://telegram.me/ketabtalaeieh
✔️امام صادق علیه السلام:
به دیدار یکدیگر بروید که دلهایتان زنده می شود.
یلداتون به شیرینی کتابهای خوب
https://telegram.me/ketabtalaeieh
به دیدار یکدیگر بروید که دلهایتان زنده می شود.
یلداتون به شیرینی کتابهای خوب
https://telegram.me/ketabtalaeieh
پس کو این در لامصّب
بچهها یکییکی از خواب میپریدند بالا. داد میزدند: های مُردم! و شکماشونو میگرفتند و میدویدند طرف توالتها. ده تا توالت بود و جلوی درِ هرکدامشون دهبیست نفر ایستاده بودند تو نوبت. سروصداشون مقرّو پر کرده بود. کسی هم که از توالت میاومد بیرون، شکمشو میگرفت و میدوید ته صف.
اکبر کاراته هم مسموم شده بود که یکدفعه از خواب پرید بالا. داد زد: های مُردم! های خراب کردم! و دوید بهطرف ته سنگر. یکدفعه پردهای را که دم سوراخ کولر آویزان بود، زد کنار و خواست بره بیرون که با صورت و سینه محکم خورد به دیوار سنگر. داد زد: آخ مُردم! و به خودش پیچید. پرده را کشید و گفت: پس کو این درِ لامصّب؟ ای خدا، عراقیها مسموممون کردند و حالا هم در سنگر رو محکم گرفتهاند! و بعد دوباره پرده را میکشید و میگفت: بچهها، پس کو این در لامصّب؟ عابدینی گفت: هی، آقای مسموم! در اون طرفه. این سوراخِ کولره!
اکبر کاراته -که به خودش میپیچید- گفت: خاک بر سرت کنند! حالا که خودمو خراب کردم میگی در اون طرفه؟ بعد، از خنده ریسه رفت و دوید بهطرف در.
پس کو این در لامصّب
مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق
بچهها یکییکی از خواب میپریدند بالا. داد میزدند: های مُردم! و شکماشونو میگرفتند و میدویدند طرف توالتها. ده تا توالت بود و جلوی درِ هرکدامشون دهبیست نفر ایستاده بودند تو نوبت. سروصداشون مقرّو پر کرده بود. کسی هم که از توالت میاومد بیرون، شکمشو میگرفت و میدوید ته صف.
اکبر کاراته هم مسموم شده بود که یکدفعه از خواب پرید بالا. داد زد: های مُردم! های خراب کردم! و دوید بهطرف ته سنگر. یکدفعه پردهای را که دم سوراخ کولر آویزان بود، زد کنار و خواست بره بیرون که با صورت و سینه محکم خورد به دیوار سنگر. داد زد: آخ مُردم! و به خودش پیچید. پرده را کشید و گفت: پس کو این درِ لامصّب؟ ای خدا، عراقیها مسموممون کردند و حالا هم در سنگر رو محکم گرفتهاند! و بعد دوباره پرده را میکشید و میگفت: بچهها، پس کو این در لامصّب؟ عابدینی گفت: هی، آقای مسموم! در اون طرفه. این سوراخِ کولره!
اکبر کاراته -که به خودش میپیچید- گفت: خاک بر سرت کنند! حالا که خودمو خراب کردم میگی در اون طرفه؟ بعد، از خنده ریسه رفت و دوید بهطرف در.
پس کو این در لامصّب
مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق
#برشی_از_کتاب
من همیشه به تصمیم اول احترام می گذارم.
تصمیم اولی که به ذهنت می زند،
با همه ی جان گرفته می شود.
تصمیم دوم با عقل،
تصمیم سوم با ترس..
#قیدار
https://telegram.me/ketabtalaeieh
#رضا_امیر_خانی
من همیشه به تصمیم اول احترام می گذارم.
تصمیم اولی که به ذهنت می زند،
با همه ی جان گرفته می شود.
تصمیم دوم با عقل،
تصمیم سوم با ترس..
#قیدار
https://telegram.me/ketabtalaeieh
#رضا_امیر_خانی
✂️#برشی_از_کتاب
📖 📚 📖
باهاش قرار گذاشتم که بعد از ظهر بياد پارک محله، بهش گفتم اگه مي خواي من بيام سر قرار، به هيچ وجه نبايد آرايش کني يا لباس هاي ناجور بپوشي بايد چادر مشکي سر کني. اصلا بلد نبود چادر سرش کند. اومد نشست کنارم رنگم پريد، خودمو يک کم کشيدم کنار، دوباره اومد نزديک بلند شدم و گفتم: ببين اگه مي خواي اين کارا رو کني من ميذارم مي رم تو بشين اون سر نيمکت، منم اين سر نيمکت. داشتم آتيش مي گرفتم، اصلا حرف نمي زد که، فقط التماس مي کرد که فقط چند دقيقه برم خونه شون، داشت به دست و پام مي افتاد. منم همراهش توي دلم صلوات مي فرستادم. هر چي من نصيحتش مي کردم که اين کارا آخرو عاقبت نداره و واسه خودت خوب نيست، اصلا به گوشش نمي رفت، اون فقط يه خواهش داشت، اونم اين که يه بار با من تنها باشد. گناه داشت آتيشش مي زد، خيلي وحشي شده بود، خب منم گفتم که حاضرم امروز بيام خونه تون که يک دفعه از ذوقش جيغ زد. گفت اتفاقا الان هيچ کس خونه شون نيست. بهش گفتم ببين من همين الان ميام خونه شما ولي فقط يه شرط داره. بهش گفتم شرطش اينه که همين الان چشمت رو ببندي و فکر کني الان فردا صبحه و ديروز من توي خونه شما بودم. الانم مي رم پهلوي همه بچه هاي محل و براشون تعريف مي کنم که تو چه راحت التماسم کردي و منم چه کار کردم. اون وقت همه محل به تو به چشم يه دختر فاحشه نگاه مي کنند و از فردا هم همه مي خوان بيان خونه تون، چون خودت خواستي. گفت اينکه بي معرفتيه. گفتم اين کار کجاش با معرفتيه که اينجاش بي معرفتي باشه، خب منم دوست دارم جلوي بقيه پز بدم. زد زير گريه، بعد چي؟ شده اهل قرآن و کتاب و اين چيزا... از روزي که مصطفي شهيد شده، يه دختر چادري مياد دم خونه ما و جلوي عکس مصطفي مي ايستد و گريه مي کند.
📖 📚 📖
#دیدم_که_جانم_می_رود
#حمید_داوود_آبادی
📚کتاب طلائیه📚 شمارا به وعده های پرمحتوای تغذیه روح دعوت میکند همراه ما باشید.
https://telegram.me/ketabtalaeieh
📖 📚 📖
باهاش قرار گذاشتم که بعد از ظهر بياد پارک محله، بهش گفتم اگه مي خواي من بيام سر قرار، به هيچ وجه نبايد آرايش کني يا لباس هاي ناجور بپوشي بايد چادر مشکي سر کني. اصلا بلد نبود چادر سرش کند. اومد نشست کنارم رنگم پريد، خودمو يک کم کشيدم کنار، دوباره اومد نزديک بلند شدم و گفتم: ببين اگه مي خواي اين کارا رو کني من ميذارم مي رم تو بشين اون سر نيمکت، منم اين سر نيمکت. داشتم آتيش مي گرفتم، اصلا حرف نمي زد که، فقط التماس مي کرد که فقط چند دقيقه برم خونه شون، داشت به دست و پام مي افتاد. منم همراهش توي دلم صلوات مي فرستادم. هر چي من نصيحتش مي کردم که اين کارا آخرو عاقبت نداره و واسه خودت خوب نيست، اصلا به گوشش نمي رفت، اون فقط يه خواهش داشت، اونم اين که يه بار با من تنها باشد. گناه داشت آتيشش مي زد، خيلي وحشي شده بود، خب منم گفتم که حاضرم امروز بيام خونه تون که يک دفعه از ذوقش جيغ زد. گفت اتفاقا الان هيچ کس خونه شون نيست. بهش گفتم ببين من همين الان ميام خونه شما ولي فقط يه شرط داره. بهش گفتم شرطش اينه که همين الان چشمت رو ببندي و فکر کني الان فردا صبحه و ديروز من توي خونه شما بودم. الانم مي رم پهلوي همه بچه هاي محل و براشون تعريف مي کنم که تو چه راحت التماسم کردي و منم چه کار کردم. اون وقت همه محل به تو به چشم يه دختر فاحشه نگاه مي کنند و از فردا هم همه مي خوان بيان خونه تون، چون خودت خواستي. گفت اينکه بي معرفتيه. گفتم اين کار کجاش با معرفتيه که اينجاش بي معرفتي باشه، خب منم دوست دارم جلوي بقيه پز بدم. زد زير گريه، بعد چي؟ شده اهل قرآن و کتاب و اين چيزا... از روزي که مصطفي شهيد شده، يه دختر چادري مياد دم خونه ما و جلوي عکس مصطفي مي ايستد و گريه مي کند.
📖 📚 📖
#دیدم_که_جانم_می_رود
#حمید_داوود_آبادی
📚کتاب طلائیه📚 شمارا به وعده های پرمحتوای تغذیه روح دعوت میکند همراه ما باشید.
https://telegram.me/ketabtalaeieh
📗#برشی_از_یک_کتاب✂️
نگویید دنیا رو به پیشرفت است؛ ما را به عقب بر نگردانید. ما در هر چیزی پیشرفت کرده باشیم در سبک زندگی پس رفت داشته ایم. پیش رفت در سبک زندگی نشانه دارد. اصلی ترین نشانه پیش رفت در سبک زندگی احساس آرامش است.
خودتان به این پرسشها پاسخ دهید: شما در گذشته بیشتر احساس آرامش می کردید یا امروز؟ آیا طلاق عاطفی و رسمی در گذشته و امروز با هم قابل مقایسه هستند؟
#ایران_جوان_بمان
#محسن_عباسی_ولدی
#انتشارات_جامعة_الزهرا_(ع)
📚بهترینهای کتاب رو برای شما معرفی میکنیم📚
https://telegram.me/ketabtalaeieh
نگویید دنیا رو به پیشرفت است؛ ما را به عقب بر نگردانید. ما در هر چیزی پیشرفت کرده باشیم در سبک زندگی پس رفت داشته ایم. پیش رفت در سبک زندگی نشانه دارد. اصلی ترین نشانه پیش رفت در سبک زندگی احساس آرامش است.
خودتان به این پرسشها پاسخ دهید: شما در گذشته بیشتر احساس آرامش می کردید یا امروز؟ آیا طلاق عاطفی و رسمی در گذشته و امروز با هم قابل مقایسه هستند؟
#ایران_جوان_بمان
#محسن_عباسی_ولدی
#انتشارات_جامعة_الزهرا_(ع)
📚بهترینهای کتاب رو برای شما معرفی میکنیم📚
https://telegram.me/ketabtalaeieh