Forwarded from 🚩 امــــاج - اخبار مقاومت جهان اسلام
🌸🌼🌷 قصه واقعی #کودک و #افسر در موصل 🌸🌼🌷
این داستان نیست واقعیت است
🔰🔰🔰🔰
دخترک، برادر کوچکش را در آغوش گرفته بود، با تمام کوچکی اش...
سعی می کرد با هر دو دستانش او را در آغوش بگیرد...
هرچه تلاش می کردیم به او نزدیک شویم، به طرفمان سنگ و هرچه به دستش می رسید پرت می کرد. خسته بود، تمام صورتش را خاک پوشانده بود.
آنقدر کوچک بود که نمیشد تنهایش بگذاریم
مانده بودیم خانواده اش کجایند و چه بلایی سرشان امده؟
چطوری به اینجا آمده اند!
دوره اش کردیم، مثل فرشته ای که از آسمان پایین آمده باشد و ما قصد تبرک از وی داشته باشیم و از خدا بخواهیم به خاطر او ما را مورد مرحمت قرار دهد.
گذاشتیم آرام شود، هرجه جلو می رفتیم سنگ می زد، پسرک در آغوشش خوابیده بود، آغوشی که به زور در آن جا می شد...
مانده بودیم چه کنیم؟!
هرچند سنگها ما را اذیت نمی کرد اما احساس کردم اگر بیشتر نزدیک شویم احساس خواهد کرد که زندگی را باخته و همه چیز را از دست داده...
صبر کردیم سنگهای دور وبرش تمام شد...
در جنگ، فقط تفنگ همراه داری و بوی باروت دماغت را پر کرده و در سراسر مکان به مشام می رسد.
اسباب بازی یا چیزی که دخترک را آرام کنی همراهت نیست.
یکی از ما شروع کرد به گریستن بر این وضعیت. هرگز فراموش نخواهم کرد.
با گامهایی آرام و کوتاه جلوتر رفتم و با زبانی بسیار پر عاطفه با لهجه خودش گفتم:
بابایی بیا، نترس.
متوجه شدم هرچه نزدیکتر می شوم بدن برادرش را بیشتر در آغوش می کشد... فاصله مان بسیار کم شده بود، دست کوچکش را جلوی صورتش گرفت و گفت:
#عمو_منو_نکش
اشک از چشمانم سرازیر شد و گفتم: من تو را نمی کشم... من اومدم ببرمت خونه.
جلویش چمباتمه نشستم. همه منتظر بودند ببینند چه میشود.
وضعیتی بود که در کل عمر دیگر تکرار نمی شود.
گفتم خانواده و پدر و مادرت کجان؟
گفت: داعش اونا رو تُشته
تصور کردم چطور این دخترک از وسط ویرانه ها و خرابه ها پس از آن فاجعه راه پیموده...
با انگشتم روی شنها اسباب بازی کشیدم. به نقاشی نگاه کردم و گفتم اسباب بازی دوست داری؟
لبخند زد و گفت آره عمو
گفتم بیا ببرمت به تو و این کوچولویی که بغلت هست اسباب بازی بدم.
به من خیره شد. هزاران سوال در مغزش می چرخید، و من منتظر تصمیمش بودم...
شاید بعضی تعجب کنند و بگویند اسعد اسدی که داعشی ها را می کشد منتظر تصمیم یک دختربچه ماند؟
بله، منتظر تصمیمش می مانم چون آنچه بر او گذشته قابل بازگو کردن نیست...
برادرش را بیدار کرد، بلند شد، لباسهای او را تکاند، گویی غم دلش را تکاند. راه افتاد...
گفت عمو، داداشم گشنه است.
گفتم نگران نباش...
او وبرادرش را به بغل زدم و راه افتادم در حالیکه شروع کردم به این فکر، که در سرزمین من چه میگذرد؟
افسر بلند پایه ضد تروریسم، اسعد اسدی
ترجمه: +mood kerbes
#عراق
#عملیات_آزاد_سازی_موصل
محمد عرفانی
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
این داستان نیست واقعیت است
🔰🔰🔰🔰
دخترک، برادر کوچکش را در آغوش گرفته بود، با تمام کوچکی اش...
سعی می کرد با هر دو دستانش او را در آغوش بگیرد...
هرچه تلاش می کردیم به او نزدیک شویم، به طرفمان سنگ و هرچه به دستش می رسید پرت می کرد. خسته بود، تمام صورتش را خاک پوشانده بود.
آنقدر کوچک بود که نمیشد تنهایش بگذاریم
مانده بودیم خانواده اش کجایند و چه بلایی سرشان امده؟
چطوری به اینجا آمده اند!
دوره اش کردیم، مثل فرشته ای که از آسمان پایین آمده باشد و ما قصد تبرک از وی داشته باشیم و از خدا بخواهیم به خاطر او ما را مورد مرحمت قرار دهد.
گذاشتیم آرام شود، هرجه جلو می رفتیم سنگ می زد، پسرک در آغوشش خوابیده بود، آغوشی که به زور در آن جا می شد...
مانده بودیم چه کنیم؟!
هرچند سنگها ما را اذیت نمی کرد اما احساس کردم اگر بیشتر نزدیک شویم احساس خواهد کرد که زندگی را باخته و همه چیز را از دست داده...
صبر کردیم سنگهای دور وبرش تمام شد...
در جنگ، فقط تفنگ همراه داری و بوی باروت دماغت را پر کرده و در سراسر مکان به مشام می رسد.
اسباب بازی یا چیزی که دخترک را آرام کنی همراهت نیست.
یکی از ما شروع کرد به گریستن بر این وضعیت. هرگز فراموش نخواهم کرد.
با گامهایی آرام و کوتاه جلوتر رفتم و با زبانی بسیار پر عاطفه با لهجه خودش گفتم:
بابایی بیا، نترس.
متوجه شدم هرچه نزدیکتر می شوم بدن برادرش را بیشتر در آغوش می کشد... فاصله مان بسیار کم شده بود، دست کوچکش را جلوی صورتش گرفت و گفت:
#عمو_منو_نکش
اشک از چشمانم سرازیر شد و گفتم: من تو را نمی کشم... من اومدم ببرمت خونه.
جلویش چمباتمه نشستم. همه منتظر بودند ببینند چه میشود.
وضعیتی بود که در کل عمر دیگر تکرار نمی شود.
گفتم خانواده و پدر و مادرت کجان؟
گفت: داعش اونا رو تُشته
تصور کردم چطور این دخترک از وسط ویرانه ها و خرابه ها پس از آن فاجعه راه پیموده...
با انگشتم روی شنها اسباب بازی کشیدم. به نقاشی نگاه کردم و گفتم اسباب بازی دوست داری؟
لبخند زد و گفت آره عمو
گفتم بیا ببرمت به تو و این کوچولویی که بغلت هست اسباب بازی بدم.
به من خیره شد. هزاران سوال در مغزش می چرخید، و من منتظر تصمیمش بودم...
شاید بعضی تعجب کنند و بگویند اسعد اسدی که داعشی ها را می کشد منتظر تصمیم یک دختربچه ماند؟
بله، منتظر تصمیمش می مانم چون آنچه بر او گذشته قابل بازگو کردن نیست...
برادرش را بیدار کرد، بلند شد، لباسهای او را تکاند، گویی غم دلش را تکاند. راه افتاد...
گفت عمو، داداشم گشنه است.
گفتم نگران نباش...
او وبرادرش را به بغل زدم و راه افتادم در حالیکه شروع کردم به این فکر، که در سرزمین من چه میگذرد؟
افسر بلند پایه ضد تروریسم، اسعد اسدی
ترجمه: +mood kerbes
#عراق
#عملیات_آزاد_سازی_موصل
محمد عرفانی
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
✅حشد شعبی بیانیه صادر کرد✅
🔷حشد شعبى در مورد اعتراض نیروهاى کرد عراقى (پیشمرگه) مبنى بر اصابت چند خمپاره به مواضع این نیروها از جانب گروهى از نیروهاى حشد شعبى بیانیه اى صادر کرد.
🔶در بیانیه ى حشد شعبى آمده است، نیروهای پیشمرگه بخشی از نیروهای عراق، برادر و هم پیمان ما در جنگ ضد تروریسم و داعش هستند که چندین مواضع، هدف مشترک و هماهنگی بین این دو نیرو وجود دارد.
🔷در این بیانیه آمده است گروهی برای تحقیق در مورد دلیل این اتفاق و تکرار نشدن این قبیل اتفاقات تشکیل شده است.
◀️روز پنج شنبه چند خمپاره به مواضع نیروهای کرد عراق (پیشمرگه) اصابت کرد که به گفته این نیروها، این خمپاره ها از جانب گروهی از نیروهای حشد شعبی بوده است که اعتراض نیروهای کرد را در پی داشت.
#عراق
#عملیات_آزاد_سازی_موصل
محمد عرفانی
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
🔷حشد شعبى در مورد اعتراض نیروهاى کرد عراقى (پیشمرگه) مبنى بر اصابت چند خمپاره به مواضع این نیروها از جانب گروهى از نیروهاى حشد شعبى بیانیه اى صادر کرد.
🔶در بیانیه ى حشد شعبى آمده است، نیروهای پیشمرگه بخشی از نیروهای عراق، برادر و هم پیمان ما در جنگ ضد تروریسم و داعش هستند که چندین مواضع، هدف مشترک و هماهنگی بین این دو نیرو وجود دارد.
🔷در این بیانیه آمده است گروهی برای تحقیق در مورد دلیل این اتفاق و تکرار نشدن این قبیل اتفاقات تشکیل شده است.
◀️روز پنج شنبه چند خمپاره به مواضع نیروهای کرد عراق (پیشمرگه) اصابت کرد که به گفته این نیروها، این خمپاره ها از جانب گروهی از نیروهای حشد شعبی بوده است که اعتراض نیروهای کرد را در پی داشت.
#عراق
#عملیات_آزاد_سازی_موصل
محمد عرفانی
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
اخبار مقاومت جهان اسلام
Photo
پس از ويرانى ها و تخريب گسترده منازل و ساختمانها در #وادي_بردى،که با قطع #آب 14 روزه #دمشق پایتخت سوریه با جمعیت 2 میلیون نفری توسط #تروریست های #سعودی_یهودی دولت #بشار با #عفو_عمومی آنها و ارسال اتوبوسهايى #سفید بار ديگر رافت #رئیس جمهور سوریه را به رخ جهانیان نشان داد .
#سوریه
#وادي_بردى
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
#سوریه
#وادي_بردى
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
اخبار مقاومت جهان اسلام
Photo
⚫️⚫️⚫️⚫️
#نبرد_آخر
فعالان محلى در #ديرالزور گزارش داده اند كه نيروهاى ويژه ى 😝😝😝 #داعش در اين منطقه رويت شده اند كه احتمالا نشان از عمليات پيش روى آنها برای #اشغال فرودگاه دارد.
نيروهاى ويژه ى داعش موسوم به جيش الخلافة ورزيده ترين واحد نظامى داعش را تشكيل مىدهند😝😝😝
👆👆👆
#آخرین_تلاش_شیطان
#سوریه
#ديرالزور
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
#نبرد_آخر
فعالان محلى در #ديرالزور گزارش داده اند كه نيروهاى ويژه ى 😝😝😝 #داعش در اين منطقه رويت شده اند كه احتمالا نشان از عمليات پيش روى آنها برای #اشغال فرودگاه دارد.
نيروهاى ويژه ى داعش موسوم به جيش الخلافة ورزيده ترين واحد نظامى داعش را تشكيل مىدهند😝😝😝
👆👆👆
#آخرین_تلاش_شیطان
#سوریه
#ديرالزور
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
اخبار مقاومت جهان اسلام
Photo
⚫️⚫️⚫️⚫️
#نبرد_آخر_2
ظاهرا #داعش عملياتى جديد در اطراف فرودگاه نظامى #صيقل در قلمون شرقى #دمشق را آغاز كرده است.
بدين ترتيب هم اكنون ٣ #فرودگاه نظامى مختلف در #سوريه تحت آماج حملات #داعش است؛ فرودگاه #ديرالزور، فرودگاه تياس (غرب #پالميرا) و فرودگاه #صيقل (شرق #دمشق)
👆👆👆
#آخرین_تلاش_شیطان
#سوریه
#ديرالزور
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
#نبرد_آخر_2
ظاهرا #داعش عملياتى جديد در اطراف فرودگاه نظامى #صيقل در قلمون شرقى #دمشق را آغاز كرده است.
بدين ترتيب هم اكنون ٣ #فرودگاه نظامى مختلف در #سوريه تحت آماج حملات #داعش است؛ فرودگاه #ديرالزور، فرودگاه تياس (غرب #پالميرا) و فرودگاه #صيقل (شرق #دمشق)
👆👆👆
#آخرین_تلاش_شیطان
#سوریه
#ديرالزور
📌💥 اماج
✅ @Amaj23
اخبار مقاومت جهان اسلام
⚫️⚫️⚫️⚫️ #نبرد_آخر_2 ظاهرا #داعش عملياتى جديد در اطراف فرودگاه نظامى #صيقل در قلمون شرقى #دمشق را آغاز كرده است. بدين ترتيب هم اكنون ٣ #فرودگاه نظامى مختلف در #سوريه تحت آماج حملات #داعش است؛ فرودگاه #ديرالزور، فرودگاه تياس (غرب #پالميرا) و فرودگاه #صيقل…