آموزشکده توانا
55.6K subscribers
31.9K photos
37.5K videos
2.55K files
19.2K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.iss.one/Tavaana_Admin

📧 : [email protected]
📧 : [email protected]

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
خبر اقدام به خودکشی مادر دادخواه جاویدنام در زندان زنجان، واکنش‌ها و تاثر زیادی برانگیخته است.
شاهزاده رضا پهلوی در پیامی گفت:
«خانواده زنده‌یاد پویا بختیاری خبر داده‌اند که مادر دلیر آن جاویدنام، بانو ناهید شیرپیشه در زندان جمهوری اسلامی اقدام به خودکشی کرده است.

ننگ و شرم بر این رژیم ضدایرانی که مادری داغ‌دیده و خانواده‌ای دادخواه را این‌گونه تحت فشار قرار داده؛ جان فرزند میهن‌پرست را ستانده‌ و پدر و مادر او را به بند ضحاکی افکنده است.

مسئولیت سلامت و امنیت بانو شیرپیشه بر عهده رژیم جمهوری اسلامی و شخص علی خامنه‌ای است. اما این به معنای عدم مسئولیت شخصی کارمندان دستگاه‌های امنیتی و قضایی نیست. به ملت ایران بپیوندید و بیش از این سرنوشت خود را به رژیمی که در سراشیبی سقوط است پیوند نزنید.»

نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، نیز در بیانیه‌ای نوشت:
«خبر تکان دهنده خودکشی ناهید شیرپیشه در زندان زنجان، تلنگری بر وجدان انسان‌هاست. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری هستم. نگهداری ناهید شیرپیشه در زندان زنجان بدون در نظر گرفتن طبقه بندی و تفکیک جرائم، بی اعتنایی به وضعیت جسمی و روحی او ، اعمال فشارهای روحی و روانی و محدودیت های مضاعف بر او مصداق شکنجه و بدرفتاری با زندانی است. ناهید شیر پیشه دادخواه است و جای دادخواه زندان نیست. نرگس محمدی ۲۸ بهمن ۱۴۰۳»


#ناهید_شیرپیشه #پویا_بختیاری #منوچهر_بختیاری #دادخواهی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
روایتی از اعتراف به جنایت آبان خونین در بازجویی‌ها؛
احمدرضا حائری:این نواختن سمفونی وحشتناک اعدام در زندان‌ها دیگر اثر ندارد

زمان در زندان کش می‌آید، اما وقتی همبندی‌ات که حکم اعدام در پرونده‌اش نوشته‌اند را، صدا می‌زنند زیر هشت، زمان برایت متوقف می‌شود! دو روز پیش بود، قصد خوابی عصرگاهی را داشتم، چشمانم گرم شده بود که ناگهان شنیدن صدایی غریبه از سر سالن، چون برق سه‌فازی شد که بدنم را خشک کرد، فقط شنیدم: «مهدی حسنی را افسر نگهبانی زیر هشت خواسته‌اند» ضربان قلبم تند شد و نفهمیدم چطور در لحظه خودم را به سر سالن رساندم، مهدی آنجا بود و من چنان روح و روانم زیر آوار افکار طناب و چوبه‌دار سنگینی می‌کرد که فقط توانستم مطمئن شوم مهدی نرود زیر هشت و اول دو تن از همبندی‌ها رفتند تا بپرسند موضوع چیست؟ افسر نگهبان هم کیسه لباس‌ها و وسائل مهدی را نشان داده و گفته بود فقط خواستیم بیاید برگه تحویل را امضا کند و این وسایلش را که از اوین آمده تحویل بگیرد.» تا رفقا برگشتند و با مهدی رفتند و همراه وسایل برگشتند؛ زمان برای من به کندی گذشت، گویی که روی سیاره دیگری هستم! سه دقیقه برایم شد سه روز!

الان برای خواهرانم در بند زنان اوین با هر بار صدا زدن پخشان و وریشه این اتفاق می‌افتد، اول زمان برای‌شان متوقف می‌شود و بعد تا پخشان و وریشه به بند برگردند، روان‌شان زیر خروارها فکرهای منفی درباره «طناب و چوبه دار» تا آستانه متلاشی شدن پیش می‌رود. برای شریفه محمدی و منوچهر فلاح و همبندی‌هایشان در زندان لاکان رشت، برای هموطنان عرب در زندان شیبان یا برای عیدو شه‌بخش یا سلیمان شه‌بخش و... در واحد دو قزلحصار، برای همه ما در چهار گوشه ایران «هر روز سمفونی وحشتناک اعدام را می‌نوازید»

غافل از اینکه دیگر اثر ندارد این ارعاب و اعدام، ما زخمی می‌شویم اما نمی‌شکنیم.

به خدا روزی را می‌بینیم که در چشمان‌تان پشیمانی موج می‌زند از اینکه یک ملت را به زور اسلحه، انفرادی، زندان و اعدام به گروگان گرفتید. روزی که می‌ترسم امثال ما نتوانیم عدالت انتقالی را تضمین کنیم, از فرط ستمی که روا داشته‌اید بر این مردم!

فکر می‌کنید این مردم خبر خودکشی ناهید شیربیشه را می‌شنوند، چه میزان بر حجم خشم و عصبانیت‌شان افزوده می‌شود؟ فکر می‌کنید مادری را تنها به جرم دادخواهی زندانی و با انفرادی شکنجه کنید، اگر خودکشی کند، مردم از شنیدن خبرش‌ چه حالی می‌شوند!؟

با خبر خودکشی ناهید یاد روزهای بازجویی در بند یک الف سپاه می‌افتم، من روی صندلی رو به دیوار، سربازجوی سازمان اطلاعات سپاه از پشت سر مدام دو مصاحبه‌ام با بی‌بی‌سی و اینترنشنال را پخش می‌کرد که درباره بیانیه‌ای بود که با دوستان در داخل کشور درباره هشدار نسبت به سرکوب مردم در اعتراضات بهار ۱۴۰۱ داده بودیم؛ و آنجا که می‌گفتم:« ما بر اساس تجربه آبان نگران هستیم نیروهای امنیتی بار دیگر از اسلحه جنگی برای سرکوب اعتراضات آرام مردم استفاده کنند.» همانجا پخش مصاحبه را قطع و با غیض می‌پرسید:« آقای حائری چرا با اطمینان گفتید ما از اسلحه جنگی استفاده می‌کنیم» پاسخش دادم:« چون آبان ۹۸ را دیده بودیم.که دست اراذل اسلحه دادید و بی‌هدف رگبار گرفتند و صدها مثل پویا بختیاری و ابراهیم کتابدار را کشتند» دست‌پاچه پاسخ داد:« آقای حائری می‌دانستید ما پس از آبان دستور دادیم اسلحه‌خانه‌های پایگاه‌های‌ بسیج را پلمپ کنند!؟» و من خونسرد پاسخ دادم:« به فرض صحت به ما که ابلاغ نکرده بودید! گمان ما این بود باز به دست اراذل کلاش جنگی می‌دهید.»

آن روز اولین بار بود که اعتراف رسمی را می‌شنیدم از جنایت در آبان خونین ۹۸ از سوی یک نیروی دست‌اندرکار!

الان که اخبار را تحلیل می‌کنم و می‌بینم اینها حتی از تجمع کهنه‌سربازان جنگ هشت‌ساله و خانواده شهدا برای پایان یافتن حصر رهبران جنبش سبز به دستور کین‌توزانه «آن دیگری»؛ چنان هراسی دارند که مرکز شهر را به حالت حکومت نظامی درآورده و صدها تن را بازداشت می‌کنند، چنین بزدلانی‌که دائم در حال جستجوی جرقه یا شعله‌ای هستند که در جائی درگیرد و سریع بروند به هر قیمتی خاموشش کنند؛ پس‌ با اعتراضات مردم جان به لب رسیده در دهدشت و بازداشت‌شدگان یا با دانشجویان چگونه رفتار می‌کنند!؟ جز این است که گردان‌های اراذل و اسلحه‌خانه‌هایی با درهای باز را به کار می‌گیرند!؟

بار دیگر از سر صدق تأکید می‌کنم، زندان و اعدام و سرکوب اگر در این کشور مؤثر بود و مردم این سرزمین زیر بار حرف زور می‌رفتند، الان ما به جای زندان شما در زندان یکی از نوادگان محمدعلی‌شاه قاجار در حبس بودیم.

اعدام اثر ندارد.
سرکوب اثر ندارد.
حبس و حصر و انفرادی و دادگاه فرمایشی دیگر اثر ندارد.
این درس تاریخ است؛ پیروزی دموکراسی و آزادی‌خواهی بر استبداد حتمی است.

#احمدرضا_حائری
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ۱۴۰۳
پنجاه‌وششمین هفته کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»

#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
🔴 پیوستن زندان دیزل‌آباد کرمانشاه به کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" و همراهی جمعی از زندانیان جرایم عادی زندان لاکان در هفته پنجاه‌ و ششم

🔸 دفاع از "حق حیات"، از محکومان به اعدام تا کودکان مبتلا به سرطان را وظیفه‌ی خود می‌دانیم

کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در حالی وارد پنجاه‌ و ششمین هفته‌ی خود می‌شود که جمعی از زندانیان زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، به‌عنوان سی‌وششمین زندان، در نامه‌ای اعلام کردند که از ۳۰ بهمن به این کارزار می‌پیوندند و علیه حکم قرون‌وسطایی اعدام، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.

اعضای کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"، جان‌باختن دانشجوی دانشگاه تهران، امیرمحمد خالقی، که مظلومانه و به شکلی بسیار مشکوک به قتل رسید، را به خانواده او، دانشجویان و مردم ایران تسلیت می‌گویند. این کارزار حکومت را مسئول این حادثه می‌داند و ضمن حمایت از اعتراضات به‌حق دانشجویان این دانشگاه، سایر دانشگاه‌ها را به همراهی و همبستگی با دانشجویان تهران دعوت می‌کند.

حکومت اعدامی، با ماشین کشتار و سرکوب خود، بی‌وقفه در حال ادامه‌ی جنایت است. تنها در بهمن‌ماه، دست‌کم ۶۲ تن را اعدام کرده که دو تن از آنان زن بوده‌اند. در هفته‌ی گذشته، حکم اعدام زندانی سیاسی، شریفه محمدی، که پیش‌تر توسط دیوان عالی کشور نقض شده بود، مجدداً توسط بی‌دادگاه هم‌عرض انقلاب رشت تأیید شد.
در اعتراض به این حکم و سایر احکام اعدام، زندانیانِ جرایم عادی در زندان لاکان اعلام کرده‌اند که به همراه بند زنان و مردان سیاسی این زندان، در همراهی با کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" این هفته دست به اعتصاب غذا خواهند زد.

از سوی دیگر، شاهد سرکوب خونین اعتراضات مردمی در شهر دهدشت بودیم. حاکمیت، علاوه بر بازداشت گسترده‌ی جوانان قیام، از سلاح گرم برای سلب حیات و کشتار مردم استفاده می‌کند تا جامعه را مرعوب کند؛ اما جامعه آبستن خیزشی دیگر علیه استبداد است.

مرور اخبار نشان می‌دهد که جنایت‌های حاکمیت ولایت فقیه تنها به سرکوب، زندان، اعدام و کشتار مردم معترض و بی‌دفاع در خیابان خلاصه نمی‌شود. این کشتار و "سلب حیات"، حتی شامل کودکان مبتلا به سرطان و بیماری‌های خاص نیز شده است. خانواده‌های این کودکان، به دلیل فقر و ناتوانی مالی، از درمان عزیزان‌شان انصراف می‌دهند و ناچار به تماشای مرگ تدریجی فرزندان خود می‌نشینند.(روزنامه اطلاعات ۲۵ بهمن)
حتی حکومت حاضر نیست حداقل‌های مورد نیاز کودکان معلول را تأمین کند. از نظر کارزار، تعرض به معیشت و سلامت مردم، به‌ویژه کودکان، مصداق بارز جنایت است.
کارزار، ضمن محکوم کردن این جنایات و اقدامات غیرانسانی، دفاع از حق حیات را، از محکومان به اعدام تا کودکان مبتلا به بیماری‌های خاص و کودکان معلول و ..‌. وظیفه‌ی خود می‌داند.

در هفته‌ی گذشته، شاهد تجمع خانواده‌های زندانیان محکوم به اعدام، در مقابل زندان‌های اوین و سقز و حمایت‌های مردمی از آن‌ها بودیم. همچنین، کانون نویسندگان ایران نیز، در ادامه‌ی حمایت‌های تشکل‌های مدنی و صنفی، با صدور بیانیه‌ای از کارزار حمایت و خواستار توقف اعدام‌های وحشیانه شد.
ما از این حمایت‌ها استقبال و قدردانی می‌کنیم و خواستار گسترش تجمعات در مقابل زندان‌ها هستیم.

🔸 کارزار‌ "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳، برای پنجاه و ششمین هفته‌ی پیاپی، در ۳۶ زندان زیر، اعتصاب غذا خواهد داشت:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)
زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)
زندان مرکزی کرج
زندان تهران بزرگ
زندان خورین ورامین
زندان اراک
زندان خرم‌آباد
زندان اسدآباد اصفهان
زندان دستگرد اصفهان
زندان شیبان اهواز
زندان سپیدار اهواز
زندان نظام شیراز
زندان عادل‌آباد شیراز (بند زنان و مردان)
زندان برازجان
زندان رامهرمز
زندان بم
زندان کهنوج
زندان طبس
زندان جوین
زندان مشهد
زندان گنبدکاووس
زندان قائم‌شهر
زندان رشت (بند مردان و زنان)
زندان رودسر
زندان حویق تالش
زندان اردبیل
زندان تبریز
زندان ارومیه
زندان سلماس
زندان خوی
زندان نقده
زندان سقز
زندان بانه
زندان مریوان
زندان کامیاران
زندان دیزل‌آباد کرمانشاه

🔹 هفته پنجاه و ششم
📆 سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آرشام رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، طی نامه‌ای سرگشاده به مقامات سازمان زندان‌ها، از تهدید خود و رضا محمدحسینی به تجاوز گروهی، توسط یکی از پرسنل زندان به نام قاسم صحرایی خبر داد.

متن این نامه به شرح زیر است:

موضوع: تهدید به تجاوز گروهی

خدمت جناب آقای محمدی، ریاست محترم سازمان زندان‌های کل کشور، و جناب آقای حیات الغیب، مدیرکل محترم سازمان زندان‌های استان تهران،

با درود و احترام،

چند وقت پیش که در زندان اوین بودم و هنوز به این لجنزار که کرامت انسان‌ها را زیر پا می‌گذارند منتقل نشده بودم، در حال گذراندن محکومیت در سالن چهار بند چهار اوین بودم. در آن زمان یک زندانی به نام «سین ـ الف» (برای حفظ کرامت انسانی، از ذکر نام دیگر فرد معذورم) در حمام زندان، به فردی به نام «پ ـ س» (که برای حفظ کرامت انسانی نام وی را نمی‌برم) تجاوز کرد.
پس از اطلاع مسئولین زندان از این حادثه، فرد متجاوز را در جای خود نگه داشتند و فردی که مورد تجاوز قرار گرفته بود را به سالنی دیگر منتقل کردند. حتی از ادامه کار در زندان که به نوعی استثمار انسان‌ها توسط زندانیان مالی است، جلوگیری شد. لازم به ذکر است که فرد متجاوز، همشهری و دوست چندین ساله هدایت‌الله فرزادی، رئیس وقت زندان اوین، بوده است.
اگر آن زمان که این حادثه رخ داد، سکوت نکرده بودم، امروز در شکنجه‌گاهی به نام زندان قزلحصار در سلول‌های انفرادی بند ۳۵ و واحد ۳ از سوی فردی هتاک به نام قاسم صحرایی تهدید به تجاوز گروهی نشده و مورد هتاکی و فحش‌های رکیک جنسی نسبت به مادر و خواهر خود و رضا محمدحسینی نمی‌شدم. او با بی‌شرمی و وقاحت به من و رضا محمد حسینی اعلام کرد که اگر اعتراض کنید، شما را به سلول‌های جمعی منتقل می‌کنم تا دیگر زندانیان (جرایم عادی) ترتیب شما را بدهند! او علنا ما را تهدید به تجاوز گروهی کرد.

جناب آقای حیات‌الغیب، چندی پیش و پس از دیداری که با شما در زندان قزلحصار داشتم، عرض کردم که آدم‌های اشتباهی را در جای اشتباه قرار ندهید تا با تصمیمات اشتباهشان فاجعه به بار نیاورند.
این تصمیمات اشتباه ممکن است فاجعه‌بار باشد و متاسفانه به زودی شاهد وقوع چنین فحایع انسانی خواهیم بود.
شخص نامبرده پیشتر در زندان رجای‌شهر نیز دست به چنین اعمال شنیعی زده است که بارها توسط زندانیان گزارش شده، اما هیچ برخورد قانونی‌ای با او صورت نگرفته است. اگر این وضعیت ادامه یابد و هیچ اقدامی در این خصوص انجام نشود، اگر در حین سپری کردن محکومین مورد تعرض، تجاوز و ضرب و شتم قرار بگیرم، تمامی عواقب آن به عهده شخص شما خواهد بود. در آن زمان، دیگر سکوت نخواهم کرد و با تمام قدرت در برابر بی‌شرمی و وقاحت این افراد خواهیم ایستاد و از حقوق انسانی خود دفاع خواهیم کرد.

آرشام رضایی
بهمن ماه ۱۴۰۳

لازم به ذکر است، روز ۲۲ بهمن ماه، در پی سر دادن شعارهای اعتراضی، زرتشت احمدی‌راغب، رضا محمدحسینی و آرشام رضایی به سلول انفرادی منتقل شدند. امروز رضا محمدحسینی و زرتشت احمدی‌راغب از انفرادی به بند عمومی منتقل شدند و آرشام رضایی همچنان در انفرادی است.

ـ عکس قاسم صحرایی، که قبلا در خصوص رفتارش در زندان رجایی‌شهر گزارشی نوشته بودیم در پوستر آمده است.

#آرشام_رضایی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه سرگشاده رضا محمد حسینی، زندانی سیاسی در خصوص تهدید به تجاوز گروهی از سوی افسر جانشین واحد ۳ زندان قزل‌حصار

با درود و احترام،

مردم شریف و آزاده ایران،
من، رضا محمد حسینی، زندانی سیاسی، در تاریخ یکشنبه ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳، از سوی مدیران زندان قزلحصار مطلع شدم که به همراه دو هم‌بندم، آرشام رضایی و زرتشت احمدی راغب، به دلیل اعتراضات مدنی و مخالفت با اعدام و دیکتاتوری، باید به سلول‌های انفرادی واحد ۳ بند ۳۵، ویژه زندانیان محکوم به اعدام، منتقل شویم. ما که در واحد ۴ سالن ۲۱ بند ویژه زندانیان سیاسی محبوس بودیم، به مدیر داخلی زندان اعلام کردیم که سلول‌های انفرادی را شکنجه‌گاه‌هایی غیرقانونی می‌دانیم و حاضر نیستیم با پای خود به آنجا برویم

در این هنگام، افسر جانشین به همراه زندانبانان وارد بند شدند و ادعا کردند که طبق دستور قضایی باید به سلول انفرادی منتقل شویم. اما هنگامی که خواستار مشاهده دستور قضایی شدیم، هیچ سندی ارائه نشد و ادعای آنان واهی بود. ما در اعتراض به این تصمیم غیرقانونی، وارد کریدور اصلی شدیم و با سر دادن فریادهای آزادی‌خواهانه، مخالفت خود را با دیکتاتوری و اعدام اعلام کردیم. در این میان، من و آرشام رضایی مقابل دفتر مدیریت داخلی تحصن کردیم. زندانبانان به آرشام دستبند زدند و مرا با زور از واحد ۴ خارج کرده و تحویل گارد زندان دادند. سپس زرتشت احمدی راغب را به سلول‌های انفرادی منتقل کردند. ما در اعتراض به این اقدامات غیرانسانی، اعتصاب غذا کردیم و در روزهای دوشنبه ۲۲ بهمن و سه‌شنبه ۲۳ بهمن، همچنان در سلول‌های جداگانه به اعتراضات خود ادامه دادیم.

اما در روز سه‌شنبه ۲۳ بهمن، افسر جانشین واحد ۳، قاسم صحرایی، به همراه معاونش کمالی، در برابر سلول انفرادی من ایستادند. قاسم صحرایی شروع به فحاشی‌های رکیک و توهین به خانواده و پدر زنده‌یاد من کرد. لازم به ذکر است که پیش‌تر گزارش‌هایی درباره رفتارهای خشونت‌آمیز و غیرانسانی قاسم صحرایی منتشر شده است. من به او تاکید کردم که رفتارش غیرقانونی و ناقض کرامت انسانی است. متأسفانه، پس از باز کردن درب سلول، مرا به نقطه کور دوربین‌ها کشیدند و در حضور مدیر بند انفرادی، امید محمدزاده، مورد ضرب و شتم قرار دادند. قاسم صحرایی حتی مرا به تجاوز گروهی توسط مجرمان خطرناک تهدید کرد

سلول‌های انفرادی زندان قزلحصار، که بارها درباره شرایط غیرانسانی آن صحبت کرده‌ایم، فاقد حداقل استانداردهای بهداشتی و انسانی هستند. این سلول‌ها بدون نور کافی، به شدت سرد، بدون تهویه مناسب، فاقد آب گرم برای استحمام، و محروم از هواخوری و تماس با دیگر زندانیان هستند. این شرایط نه تنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی زندانیان را به شدت تهدید می‌کند

سوال من این است: آیا میهن‌دوستی، عشق به مردم، ارج نهادن به انسانیت، مخالفت با اعدام، خشونت و سانسور، و ایستادگی در برابر سرکوب و استبداد، جرم محسوب می‌شود؟ آیا در دنیایی که حقوق بشر و عدالت باید حرف اول و آخر را بزند، چنین خواسته‌های بنیادین انسانی باید با زندان، شکنجه و تحقیر پاسخ داده شود؟ 

ما زندانیان سیاسی، با وجود تمام فشارها و آزارها، به عهد خود با ملت و سرزمین بزرگ ایران پایبندیم. ما بر اساس وظیفه‌ای میهنی و انسانی، در برابر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایستاده‌ایم و اتحاد و همدلی خود را با مردم ایران برای رهایی از چنگال اهریمنان حاکم اعلام می‌کنیم.

ما به جهانیان می‌گوییم: سکوت در برابر این جنایات، همدستی با ظلم است. ما از جامعه بین‌المللی، سازمان‌های حقوق بشر، و همه انسان‌های آزاده می‌خواهیم که صدای ما باشند و برای پایان دادن به این بی‌عدالتی‌ها اقدام کنند.

رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳

#رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونه‌ای، زندانی سیاسی: دادخواهی جنایت را نباید و نمی‌توان به پیشگاه حاکمیت جنایتکار برد

مطهره گونه‌ای، زندانی سیاسی، در یادداشتی تأکید می‌کند که مجازات اعدام ابزاری برای سرکوب و ارعاب مردم توسط جمهوری اسلامی است و نمی‌توان از این حاکمیت جنایتکار انتظار عدالت داشت. او با اشاره به روندهای ناعادلانه دادرسی و سرکوب‌های گسترده، مخالفت با اعدام را جدای از مبارزه علیه جمهوری اسلامی بی‌معنا می‌داند و بر لزوم اتحاد در برابر این نظام تمامیت‌خواه تأکید می‌کند.


متن کامل یادداشت مطهره گونه‌ای به شرح زیر است:


هنگامی که از "نه به اعدام برای هر کسی و در هر شرایطی" سخن می‌رانیم، به عبارتی تمامی ابعاد آسیب‌زای این مجازات را در نظر گرفته‌ایم. مجازات غیرانسانی اعدام، یک مسأله‌ی مهم سیاسی است، چرا که در بطن آن، دولت‌ها و حکومت‌های اقتدارگرا خود را در چنان وضعیت مسلطی می‌بینند که حتی حق سلب حیات شهروندان را دارند. فارغ از نگاه تفصیلی آسیب‌شناسانه به مسأله‌ی قتل و مجازات آن و قربانی بودن مجرمان، آیا به راستی جمهوری اسلامی از روندهای قضائی عادلانه برخوردار است که بتوان از رئیس دولت و دستگاه قضائی آن، مطالبه‌ی احقاق عدالت داشت؟ سعید مدنی در کتاب درباره‌ی اعدام به خوبی این مسأله را تبیین می‌کند:

"زمینه‌های بسیاری برای ادعای قربانی بودن آن محکومان اعدام وجود دارد. بررسی‌های تجربی گسترده به وضوح کاربرد نابرابر و خودسرانه‌ی حکم اعدام را نشان می‌دهد. مجازات اعدام به شکل نامتناسبی به اعضای اقلیت‌ها و گروه‌های به حاشیه رانده‌شده، از جمله اقلیت‌های نژادی و قومیتی، مذهبی، محلی، کارگران مهاجر، فقرا یا افراد با ناتوانی هوشی و روانی گرایش دارد. برخی افراد به دلیل ویژگی‌های قومی و ملیت و یا به دلیل عدم استطاعت برای برخورداری از وکیل قانونی توانا و باانگیزه، حکم اعدام دریافت می‌کنند."

اکنون مایه‌ی تأسف است که برخی دانشگاهیان، به جای بررسی جامعه‌شناختی و سیاسی رخداد اخیر که منجر به کشته‌شدن یک دانشجو شده است، توأمان با موضع محکم "نه به اعدام"، خواستار قتل و اعدام انسانی دیگر شده‌اند که تنها صورت مسأله‌ی سال‌ها سیاست‌گذاری و حکمرانی خطا و استبدادی جمهوری اسلامی را پاک می‌کنند.

در جامعه‌ای که از منظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از سوی حکومت، تحت اختناق و سرکوب حداکثری قرار دارد و حاکمیتی تا بُن دندان مسلح و حامی سرسخت کشتار و مرگ در مسند قدرت است، انگشت اتهام باید به سوی متهم و عامل اصلی این بازتولید خشونت یعنی جمهوری اسلامی نشانه رود.

هدف حکومت از اجرای هر حکم اعدامی، مشروعیت‌بخشی به سایر احکام اعدام، خاصه فعالان سیاسی و مدنی، و بازنمایی اقتدار تضعیف‌شده‌ی خود در راستای ارعاب پیشگیرانه‌ی مردم از هرگونه اعتراض علیه خویش است. بنابراین، قربانی اعدام‌ها فقط محکومان نیستند، بلکه تمامی مردم مشمول عواقب سهمگین آن خواهند بود.

گمانه‌زنی‌های بسیاری نیز در خصوص ابعاد این حادثه وجود دارد؛ از جمله اینکه در منطقه‌ی امیرآباد، که خوابگاه‌های دانشجویی و اماکن استراتژیک، به عنوان مثال خانه‌ی امن اطلاعات سپاه و ساختمان انرژی هسته‌ای در آن قرار دارد و در صورت وقوع هرگونه تجمع و یا اعتراضات دانشجویی، نیروهای سرکوبگر امنیتی با اشراف همه‌جانبه و با تمام قوا مردم را سرکوب می‌کنند و فجایع کوی دانشگاه و خیزش ۱۴۰۱ را رقم می‌زنند، چطور از برقراری امنیت عادی آن عاجزند؟ به علاوه، هم‌زمانی این رخداد دلخراش و رپرتاژ عظیم رسانه‌های داخلی برای پوشش آن با برگزاری تجمع دانشگاهیان و فعالان سیاسی در محل سردر دانشگاه تهران در ظهر همان روز و بازداشت وحشیانه همراه با ضرب و شتم ده‌ها نفر از معترضان، از جمله جانبازان و ایثارگران و دانشجویان، که وضعیت و نهاد بازداشت‌کننده‌ی بسیاری از آنان تاکنون نامشخص است، باید مورد تأمل جدی قرار گیرد.

علی‌ای‌حال، با توجه به بیانیه‌های منتشرشده از سوی برخی نهادهای دانشجویی و مطالبه‌ی تسریع در مجازات عاملین قتل، و همچنین صدور فرمان‌های پزشکیان مبنی بر عدم جلوگیری از تجمع در داخل دانشگاه اما خارج‌نشدن اعتراضات از فضای آن و تشکیل کمیته‌ی ویژه‌ی بررسی، به نظر می‌رسد دستگاه امنیتی-قضائی در صدد انحراف جریانات دانشجویی از کارزار "نه به اعدام"، خاصه پس از تأیید حکم اعدام شریفه محمدی، مهدی حسنی و بهروز احسانی، و رد اعاده‌ی دادرسی حکم اعدام پخشان عزیزی، و همچنین کنترل بیش از پیش دانشگاه‌ها و امنیتی‌تر کردن فضای آن با رویکردی پیشگیرانه است.


دادخواهی جنایت را نمی‌توان به پیشگاه جنایتکار برد. ...

ادامه متن را در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/motahareh-gonei-nameh/

#مطهره_گونه_ای #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
احمدرضا حائری زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار: آقای سپاهی دوره دروغ گذشت!

اگر نیروهای‌تان از مردمند، چرا در روزهای اعتراضات ۱۴۰۱ در خیابان‌های شهر ایلام‌ و هنگام سرکوب خونین مردم ایلام بر سر همین نیروی‌های مسلح‌تان دو لایه جوراب سیاه کشیده بودید که مردم معترض آنها را شناسایی نکنند!؟

گزارشی از اظهارات تلفنی احمدرضا حائری از زندان قزلحصار درخصوص سخنان معاون فرمانده سپاه استان ایلام، شهر زادگاه آقای حائری ‌و افشای برخی حقایق سرکوب اعتراضات ۱۴۰۱/به تاریخ پنجشنبه دوم اسفند ۱۴۰۳:

روز گذشته قدرت‌الله کریمیان، جانشین فرمانده «سپاه امیرالمومنین» استان ایلام، از برگزاری رزمایش «پیامبر اعظم» در روز پنج‌شنبه با حضور ۲۰ هزار نیروی بسیجی در این استان خبر داده و گفته بود: «این رزمایش با هدف حفظ آمادگی نیروهای مردمی و مقابله با تهدیدات احتمالی، با مشارکت یگان‌های مختلف سپاه برگزار می‌شود.»


احمدرضا حائری فعال حقوق‌بشر زندانی، که استان ایلام زادگاهش است و در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ و قیام «زن زندگی آزادی»، گزارشات متعددی از نقض فاحش حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی این استان و سرکوب خونین مردم معترض زادگاهش ایلام منتشر کرده بودند، در گفتگوی تلفنی با دوستانش از زندان قزلحصار، با اشاره به این اظهارات سپاه استان ایلام به سرکوب سیستماتیک و دستور سپاه به نیروی به اصطلاح مردمی‌اش برای پوشاندن چهره برای پیشگیری از شناسایی شدن توسط مردم اشاره کرده و گفتند:

«این بیست هزار نیرویی که آقایان در سپاه ایلام، در واقع مانور برای آمدگی جهت سرکوب اعتراضات ناگزیر پیش‌رو برای‌شان برگزار می‌کنند، اگر چنانچه مدعی هستند، نیروی‌های مردمی و از مردم رنج‌کشیده زادگاه غریب و مظلومم ایلام هستند، چرا چنانچه در جریان خیزش و اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ که اکثر شهرهای استان را در بر گرفته و اکثریت مردم رنج‌کشیده ایلام را برای اعتراض به حکومت استبدادی به خیابان کشانید، آقایان سپاهی در ایلام به همین نیروهای به اصطلاح مردمی دستور دادند، برای اینکه از سوی همشهریان ایلامی شناسائی نشوند دو لایه جوراب مشکی بر سرشان بکشند! و بعد با شوکر، باتوم و تفنگ ساچمه‌ای به جان دختران، پسران و مردم معترض بیفتاند که شعارشان اصلی‌شان « ژن ژیان ئازادی» بود!؟

آقای سپاه استان ایلام، این مایه شرمساری شماست که هنوز دو سال نگذشته از آن روزهای خونبار سرکوب، و علاوه بر پیکر به خون خفته در خاک «محسن قیصری» آن جوان رشید همشهری‌مان که قاتلش را به نام و سمت معرفی کردم و به جای محاکمه ترفبع گرفت!!، هنوز بسیاری از شهروندان ایلامی درگیر احضار، دادگاه و زندان شما هستند، بعد در روز روشن و در محضر شریف و محترم مردم تحت ستم همشهریم در شهرهای مختلف استان ایلام، به دروغ عده‌ای مزدور که انسانیت‌شان را قطعا به بهای اندکی فروخته و حاضر شده‌اند به خیال پنهان ماندن صورت و هویت‌شان، همشهریان معترض و گرفتار هزاران درد خود را به خاک و خون بکشند و شما وقیحانه آنها را نیروهای مردمی معرفی کنید!

آقای سپاهی که متأسفانه همشهری ما هستید! گذشت آن روزها که با خیال راحت دروغ می‌گفتید، مردم امروز آگاه و هوشیارند! نه تنها دروغ شما را باور نمی‌کنند، بلکه آن نیروهای سرکوبگر زیر نقاب سیاه را نیز شناسایی و برای امثال اینجانب بسیاری‌شان را معرفی کرده‌اند. به خود بیائید پیش از آنکه دیر شود.»

احمدرضا حائری
زندان قزلحصار

#احمدرضا_حائری #بیانیه #محسن_قمصری #ایلام #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زرتشت احمدی راغب که به تازگی از سلول انفرادی خارج شده و به بند عمومی برگشته است، در این پیام صوتی با اظهار تاثر از اقدام به خودکشی مادر دادخواه پویا بختیاری، ناهید شیر پیشه، می‌گوید که حاکمیت همچنان با مردم ایران با زبان زور سخن می‌گوید در حالی که زبان مردم ایران زبان انسانی است.
او تاکید می‌کند که ما زیر بار زور و ظلم و ستم حاکمان ظالم نخواهیم رفت و خواسته‌هایش را آزادی زندانیان سیاسی، پایان تحقیر، خشونت، اعدام، سرکوب و سانسور و پایان دادن به تاراج سرمایه‌های ملی است.
او می‌گوید وقتی مردم جان به لب شوند، تر و خشک با هم می‌سوزند و تاکید می‌کند که ما می‌خواهیم ایران بماند و ایران را تنها نمی‌گذاریم.

#زرتشت_احمدی_راغب #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر کمال جعفری یزدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیل‌آباد مشهد، در سالگرد تاسیس وزارت اطلاعات، نیروهای وزارت اطلاعات را «سربازان گمراه یزید زمان» می‌خواند. او آن‌ها را سارق و قاتل و شکنجه‌گر و سرکوبگر می‌داند که دشمنان جان و مال و آبرو و دین و ناموس مردم و دشمن ایران می‌داند.
او می‌گوید به زودی جاها عوض می‌شود و اگر امام زمانی ظهور کند، اول گردن اینها را می‌زند.

او در بخش دیگری از تماس صوتی‌اش که ضبط نشده، خطاب به نیروهای وزارت اطلاعات می‌گوید:
آیا امام زمان‌تان گفت؛ قتل‌های زنجیره‌ای راه بیندازید؟
شهروندان منتقد را حین دستگیری ضرب و شتم نمایید؟
اموال توقیفی منتقدان را پس ندهید؟
در قالب طرحی به نام هادی با خبرهای دروغ خانواده زندانی سیاسی را به جدایی و طلاق بکشانید؟
این چه امام زمانی‌است که این چنین سربازان بی اخلاقی دارد؟
شما دشمنان جان و مال و ناموس و دین و آبروی مردم و ایران هستید.
شما به واقع سربازان گمراه یزید زمان هستید.

ـ لازم به ذکر است، آقای کمال جعفری، رزمنده و جانباز جنگ است وچهار سال اسیر رژیم صدام حسین بود و برادرش هم در جنگ کشته شد. او که از امضا کنندگان بیانیه ۱۴ بود، چهار سال هم پیشتر در زندان بود. چند ماه پیش باز با ضرب و شتم و رفتار وحشیانه بازداشت شد، اموال و مدارک شخصی‌اش توسط نیروهای اطلاعاتی از خانه‌اش ربوده شد و پس داده نشد.
#کمال_جعفری_یزدی #زندان_وکیل_آباد_مشهد #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی:
برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم

گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوبن، در بیانیه‌ای در خصوص مبارزه با مجازات اعدام بر این موضوع تاکید می‌کند که لغو مجازات اعدام نه خودبه‌خود و نه با تمایل حاکمان انجام می‌شود، بلکه نیازمند پرداخت هزینه و اعتراض علنی است. جمهوری اسلامی با سرکوب اعتراضات، تحریک افکار عمومی و سناریوسازی، تلاش می‌کند اعدام‌ها را مشروع جلوه دهد. هر سال صدها نفر اعدام می‌شوند، اما جامعه همچنان نظاره‌گر است. تنها راه توقف چرخه قتل‌های حکومتی، حضور میدانی، آگاه‌سازی عمومی و حمایت از خانواده‌های محکومان به مرگ است. تغییر بنیادین در گرو قیام علیه این مجازات وحشیانه است.

متن کامل بیانیه خانم ایرایی به شرح زیر است:

لغو مجازات اعدام نه خود به خود و نه با تمایل حاکمان انجام نمی‌شود. برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم.

یک سال پیش پدر و مادر محمد قبادلو در نیمه‌شبی سرد پشت درهای بسته‌ی زندان قزل‌حصار، کمی آن‌سوتر از جایگاهِ اعدامِ فرزندشان، که تنها یک دیوار با آن‌ها فاصله داشت، طولانی‌ترین شبِ زندگی خود را به تنهایی سپری کردند.

چند روز بعد چهار زندانی کورد را به همین شکل و در تلخیِ بی‌یاوریِ خانواده‌هاشان بر دار کردند. دریغ از حضوری حتا انگشت‌شمار در کنار خانواده‌ها که جز هم‌دردی، نشان از اعتراض به احکام مرگ و تلاش برای لغو مجازات اعدام داشته باشد.

سالانه صدها نفر با اتهامات مختلف سیاسی و غیرسیاسی به دار کشیده می‌شوند؛ اما نه‌تنها هنوز اعدام‌ها و افزایش آمار آن به دغدغه‌ی ما بدل نشد بلکه دستان خانواده‌های محکومان به مرگ که گاهی به‌سوی ما بلند شده نیز همواره در خلاء بی‌مهری و بی‌تفاوتی رها شده است.

جمهوری اسلامی با استناد به فقه و روایات و احادیث از ابتدای قبضه‌ی قدرت تا کنون صدها هزار جان عزیز را گرفته است و تمایلی بر عقب نشستن از موضع خود بر سر مجازات اعدام نشان نمی‌دهد. بعضا مخالفت‌ها با مجازات اعدام را نادیده می‌گیرد و وانمود می‌کند صدای بلند اعتراض به قتل‌های حکومتی را نمی‌شنود.

تجمعات خیابانی علیه اعدام را سرکوب می‌کند و در زندان‌ها نیز با معترضان به اعدام، برخوردی مجرمانه دارد.

بازداشت گسترده‌ی مردم کوردستان بعد از اعتصاب سراسری که در مخالفت با اعدام انجام شد و محکومیت و محرومیت زندانیانی که به اجرای حکم رضا رسائی در زندان اعتراض کرده بودند، نمونه‌هایی از برخورد قهرآمیز سیستم با مخالفان اعدام است.

همه‌ی این‌ها درحالی‌ست که طی یک‌سال اخیر جمهوری اسلامی رکورد خود در اعدام را شکسته و هر بار با ایجاد کج‌فهمی از مخالفت با اعدام، افکار عمومی را به سویی سوق می‌دهد که تاییدی بر صدور و اجرای احکام مرگ بگیرد. از عواطف و احساسات مردم در زمان وقوع حوادثی تلخ و رعب‌آور بهره می‌برد و هر بار با تلاش در سناریوسازی و تحریک افکار و عواطف عمومی لزومِ اجرای احکام مرگ را توجیه می‌کند.
حکومت همواره در تلاش است برای مشروعیت‌بخشی به مجازات اعدام. در پرونده‌هایی هم‌چون پرونده‌ی آرمان کودک_مجرمی که در آذر ۱۴۰۰ اعدام شد، با برگزاری شوی تلوزیونی در صددِ اقناع مردم برای مشروعیت‌بخشی به حکم اعدامی دیگر برآمد.
در خصوص حکم مجاهد کورکور در جریان قتل حکومتیِ کیان پیرفلک نیز قصد تحریک افکار و عواطف عمومی علیه محکوم به اعدام را داشت که با هوشمندی خانواده‌ی کیان مواجه شد.
در قتل دلخراش نیان کودکِ بوکانی و اخیرا قتل دردناک امیرمحمد خالقی، دانشجوی دانشگاه تهران پیش از پیگیریِ چراییِ وقوع فجایع، با تحریک افکار عمومی سعی در ادامه‌ی روند قتل‌های حکومتی و تهی نمودنِ بنیه‌ی مخالفانِ اعدام دارند.

برخلاف گذشته موفقیت رژیم در پیش‌بردنِ برخی سناریوها بدون همراهی افکار عمومی میسر نیست. پس با اجرای شوهای رسانه‌ای و تبلیغاتی در تلاش هستند تا پذیرشِ اعدام را برای اذهان عمومی توجیه‌پذیر یا عادی‌سازی کند. پس در تقابل با این هدفِ رژیم که گرفتن جان‌های عزیز را در پی دارد، باید افکار عمومی را متوجه هولناکیِ آن‌چه در حال وقوع است کنیم.
ما مسیر زندان‌ها را می‌شناسیم. برای ملاقات عزیزان‌مان و گاهی استقبال از عزیزان آزاد شده در تجمعاتی که هزینه‌ای را بر ما تحمیل نمی‌کنند، حاضر می‌شویم؛ اما برای همراهی با خانواده‌های محکومان به مرگ و حتا در آخرین شب زندگی فرزندشان که خانواده‌های‌شان دست یاری‌مان را طلب می‌کنند، حاضر به همراهی با آنان نیستیم.
برای ایجاد تغییرات بنیادین و در هم شکستنِ قوانینی که نقطه‌ی اتکای سیستم برای سلطه، سرکوب و ارعاب است، باید قائل به پرداخت هزینه بود.

ادامه در لینک زیر:
https://tavaana.org/iraie_golrokh/

#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ادامهٔ کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در ۳۷ زندان کشور در هفتهٔ پنجاه‌وهفتم با پیوستن زندان چوبیندر قزوین

حکومت مستبد ولایت‌فقیه پس از پایان مراسم حکومتی در بهمن‌ماه، بار دیگر اجرای احکام اعدام را افزایش داده است؛ به‌طوری‌که تنها در روزهای اول و دوم اسفندماه، ۱۷ تن از زندانیان اعدام شدند که ۱۰ نفر از آنان در زندان قزل‌حصار به دار آویخته شدند.

کشتار زندانیان صرفاً از طریق اعدام صورت نمی‌گیرد؛ متأسفانه در هفتهٔ گذشته، سه تن از زندانیان در زندان‌های ارومیه، لاجوردی ایرانشهر و دهدشت بر اثر نبود رسیدگی‌های پزشکی جان باختند. این وضعیت جان بسیاری از زندانیان دیگر را نیز تهدید می‌کند. مرگ زندانیان بیمار به دلیل عدم رسیدگی پزشکیِ به‌موقع، چیزی جز «قتل سیستماتیک» نیست.

با افزایش اعدام‌ها و سرکوب گستردهٔ زندانیان، جمعی از زندانیان زندان قزوین اعلام کردند که در راستای مقابله با احکام ظالمانهٔ اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، روز سه‌شنبهٔ این هفته، هفتم اسفندماه، همسو با سایر اعضای کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» دست به اعتصاب غذا خواهند زد و تا توقف ماشین سرکوب و اعدام، این اعتصاب را در همراهی با کارزار ادامه خواهند داد.

طبق اخبار منتشرشده، روز یکشنبه ۵ اسفند، اعادهٔ دادرسی زندانیان سیاسی مهدی حسنی و بهروز احسانی – که پیش‌تر به اعدام محکوم شده بودند – از سوی دیوان عالی کشور رد شد و این دو زندانی در خطر قریب‌الوقوع اجرای حکم اعدام قرار دارند. این شرایط هولناک برای زندانیانی چون پخشان عزیزی و وریشه مرادی در زندان اوین، شریفه محمدی در زندان لاکان رشت و بسیاری دیگر نیز وجود دارد.

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» پیش‌تر با انتصاب جعفر منتظری – دادستان سابق کل کشور – به ریاست دیوان عالی کشور، با توجه به سوابق او در حاکم‌کردن نهادهای امنیتی بر قوهٔ قضائیه و نقض بیشتر استقلال دستگاه قضایی، احتمال «کانالیزه‌کردن پرونده‌های زندانیان» در دیوان و تعیین شعبات خاص برای تأیید احکام بی‌پایه‌واساس دادگاه انقلاب را پیش‌بینی کرده بود. این انتصاب، ناکارآمدی این ارگان در تأمین دادرسیِ منصفانه را به‌طور کامل نمایان ساخت.

اعضای این کارزار در دفاع از «حق دادخواهی»، به‌ویژه برای شهروندانی که عزیزانشان از «حق حیات» محروم شده‌اند، خواهان آزادی تمامی دادخواهان در بند، به‌ویژه خانم ناهید شیرپیشه – معلم دادخواه و مادر جان‌باختهٔ زنده‌یاد پویا بختیاری، معترض آبان ۹۸ – هستند. متأسفانه او هفتهٔ گذشته در پی فشارهای زندان و نهادهای امنیتی دست به خودکشی زده است. بی‌تردید، روزی خواهد رسید که دادخواهی محقق شده و آمران و عاملان این جنایات محاکمه خواهند شد.

این کارزار تمامی احکام اعدام، صرف‌نظر از اتهامات منتسب به محکومان، را قویاً محکوم می‌کند و برای پیشگیری و لغو مجازات اعدام در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد بود. ازاین‌رو، از همهٔ مدافعان حقوق بشر، فعالان سیاسی، مدنی، صنفی و وجدان‌های بیدار در ایران و سراسر جهان دعوت می‌کند تا برای لغو اعدام در ایران، همراه و متحد شوند و صدای زندانیان محکوم به اعدام باشند.

🔸 اعضای کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در هفتهٔ پنجاه‌وهفتم، روز سه‌شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳، در ۳۷ زندان زیر دست به اعتصاب غذا خواهند زد:

۱. زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)
۲. زندان قزل‌حصار (واحد ۳ و ۴)
۳. زندان مرکزی کرج
۴. زندان تهران بزرگ
۵. زندان خورین ورامین
۶. زندان اراک
۷. زندان خرم‌آباد
۸. زندان اسدآباد اصفهان
۹. زندان دستگرد اصفهان
۱۰. زندان شیبان اهواز
۱۱. زندان سپیدار اهواز
۱۲. زندان نظام شیراز
۱۳. زندان عادل‌آباد شیراز (بند زنان و مردان)
۱۴. زندان برازجان
۱۵. زندان رامهرمز
۱۶. زندان بم
۱۷. زندان کهنوج
۱۸. زندان طبس
۱۹. زندان جوین
۲۰. زندان مشهد
۲۱. زندان گنبدکاووس
۲۲. زندان قائم‌شهر
۲۳. زندان رشت (بند مردان و زنان)
۲۴. زندان رودسر
۲۵. زندان حویق تالش
۲۶. زندان دیزل‌آباد کرمانشاه
۲۷. زندان اردبیل
۲۸. زندان تبریز
۲۹. زندان ارومیه
۳۰. زندان سلماس
۳۱. زندان خوی
۳۲. زندان نقده
۳۳. زندان سقز
۳۴. زندان بانه
۳۵. زندان مریوان
۳۶. زندان کامیاران
۳۷. زندان چوبیندر قزوین

#سه‌شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه‌ای از زینب جلالیان در هفدهمین سال حبس بدون مرخصی:
«با تمام رنج‌ها و دلتنگی‌ها، هفده سال گذشت»

زینب جلالیان، زندانی سیاسی، پس از هفده سال حبس در زندان‌های جمهوری اسلامی، در نامه‌ای از زندان یزد، رنج‌های خود را روایت کرده و مردم ایران را به ایستادگی در برابر ظلم و استبداد فراخوانده است.

زینب جلالیان، متولد ۱۳۶۱ در روستای «دیم قشلاق» ماکو، قدیمی‌ترین و تنها زن زندانی سیاسی در ایران است که به حبس ابد محکوم شده است. او از ۷ اسفند ۱۳۸۶ تاکنون در زندان به سر می‌برد و طی این سال‌ها از حق مرخصی و در بیشتر موارد از حق ملاقات با خانواده محروم بوده است. در طول دوران حبس، او به بیماری‌های متعددی مبتلا شده، اما همچنان از دریافت خدمات درمانی مناسب محروم است.

زینب در سال ۱۳۸۷ به اتهام «محاربه» ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت. او در دوران بازداشت و حبس تحت شکنجه‌های شدید قرار گرفت و بارها بین زندان‌های مختلف کشور جابه‌جا شد. وکیل او، امیرسالار داودی، تأکید کرده است که براساس قوانین جدید، ادامه حبس او غیرقانونی است و باید آزاد شود.

متن نامه زینب جلالیان به شرح زیر است:


«با تمام رنج‌ها و دلتنگی‌ها، هفده سال گذشت»


«دستم بوی گل می‌داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند. اما هیچ‌کس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم.»*

ستم، زخمی عمیق بر دلم نهاد که تا ابد از یاد نخواهد رفت. من قاصدکی کوچک بودم، حامل پیامی بزرگ از آزادی و آزادگی. در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۶، سفرم را به شهر زیبای کرمانشاه آغاز کردم، اما گماشتگان ستم، مرا در راه ربودند و به مکانی بیگانه و غریب بردند.

مأموران سیاه‌پوش، رسم و رسومی عجیب داشتند. در آن مکان خوفناک، هیچ‌کس نباید دیگری را می‌دید. چشمانم را با چشم‌بندی سیاه بسته بودند و می‌پرسیدند: «اسمت چیست؟». می‌گفتم: «اسم من زینب است.». مرا می‌زدند و دوباره می‌پرسیدند: «اسمت چیست؟». باز می‌گفتم: «اسم من زینب است». باز هم می‌زدند، شکنجه می‌کردند و باز می‌پرسیدند: «اسمت چیست؟»

بارها و بارها، سؤالی را تکرار می‌کردند. چه پاسخ می‌دادم و چه سکوت، فرقی نمی‌کرد؛ شکنجه‌ها ادامه داشتند. ذهن بیمارشان را درک نمی‌کردم. در آن مکان تاریک، هیچ روزنه‌ای به سوی روشنایی نبود، زیرا مأموران ستم، چون خفاشان از نور هراس داشتند.

چند ماه بعد، مرا به زندان منتقل کردند. زندان‌بانان زن بودند، اما رفتارشان از آن مردان بی‌نام و نشان هم بدتر بود، و این برایم بسیار دردناک بود.

پس از ماه‌ها انتظار و بلاتکلیفی رنج‌آور و طاقت‌فرسا، روزی نامم را از بلندگوی زندان با لحنی پر از کینه و نفرت صدا زدند. زنجیر بر دست و پایم بستند و مرا به دادگاهی فرمایشی بردند. سه دقیقه درباره‌ زبان مادری‌ام با قاضی بحث کردم. او مرا نمی‌شناخت، حتی به سخنانم گوش نداد. پس به چه چیزی استناد کرد و به من حکم اعدام داد؟ نمی‌دانم!

بعدها مرا به تهران تبعید کردند. شش ماه در سلول‌های اطلاعات، زیر فشارهای طاقت‌فرسا برای اعتراف و مصاحبه اجباری بودم. پس از سال‌ها، مأموران، مادرم را با تهدید به تهران آوردند. ناله‌های مادرم، فراتر از درک و غیرقابل‌ توصیف بود. تحمل درد فراق فرزند و حکم مرگ برای رووله‌اش، برای او بسیار دشوار بود و هست. رنج مادرم از صبوری‌اش بیشتر بود، اما در برابر ستم و ستمکاران سر خم نکرد. مادرم، تجلی غمی بزرگ بود؛ بی‌شک کلمات من از توصیفش عاجزند.

پس از شش ماه، مرا به کرمانشاه بازگرداندند. بارها و بارها تقاضای انتقال به استان خود را دادم، اما هفت سال در زندان کرمانشاه محبوس ماندم. پس از آن، به زندان خوی تبعید شدم و چهار سال در آنجا، زیر فشارهای روحی و روانی گذراندم.

شبی که خاموشی داده بودند و زندان در سکوتی مرگبار فرو رفته بود، مأموران ستم باز آمدند، زنجیر بر من بستند و مرا به زندان قرچک تبعید کردند. در بند موقت نگه‌ام داشتند و آنجا به ویروس کرونا مبتلا شدم. هیچ مراقبت پزشکی دریافت نکردم، ریه‌هایم به‌ شدت آسیب دید. بارها تقاضای انتقال دادم، اما جوابی نیامد. ناچار به اعتصاب غذا دست زدم.

پس از روزها انتظار، نیمه‌شبی که زندانیان در خواب بودند و تنها صدای سرفه‌هایم سکوت را می‌شکست، مأموران ستم باز آمدند. مرا با دستبند و پابند، با زور، به کرمان تبعید کردند. نه چشمی بود که تقاضای من را بخواند، نه گوشی که حرف‌هایم را بشنود، نه دلی که همدلی و همدردی کند. پس از ماه‌ها تنهایی و انزوا، محرومیت از تلفن، ملاقات و حتی نداشتن کارت خرید، در یک غروب غم‌انگیز و غبارگرفته کرمان، ماموران زندان با قسم دروغ و با توسل به زور، مرا دوباره به کرمانشاه تبعید کردند.

ادامه نامه:
https://tinyurl.com/ZeyJa17

#زینب_جلالیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر محمد سعادتی، در یک گفتگوی تلفنی از زندان همدان، می‌گوید که وزارت اطلاعات مانع از تبدیل حبس ایشان با تخت نظارت با پابند الکترونیکی می‌شود و این موضوع ناشی از عدم استقلال قاضی و سیطره نهاد امنیتی بر نهاد قضا است.
او می‌گوید کل پرونده‌اش با دخالت نهاد اطلاعات ساخته و پرداخته شده و به صدور و اجرای حکم رسیده است.

آقای دکتر محمد سعادتی عضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند، روز چهارشنبه ۱۷ بهمن ماه جهت تحمل ۷ ماه حبس قطعی بابت اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب در فضای مجازی راهی زندان همدان شدند.

در حالی او زندانی می‌شود که هیچ‌یک از اتهامات انتسابی مستندات قوی نداشته‌اند.
آقای سعادتی از هموطنان اهل سنت هستند که مورد ستم و تبعیض مضاعف قرار می‌گیرند.
ایشان با آنکه دارای سال‌ها سابقه تدریس در دانشگاه، دارای رتبه‌های برتر مقاطع مختلف تحصیلی و نویسنده چندین مقاله در ژورنال‌های معتبر هستند، حالا باید در زندان دوران حبس خود را بگذرانند.

#دانشگاه_در_زنجیر #محمد_سعادتی #بیانیه #دانشگاه #استاد_دانشگاه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech