This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایرج خدری بسکتبالیست سابق تیم ملی؛ این روزها حال و روز خوبی ندارد
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
نوزاد دختر ۴ ماههای که با سوء تغذیه و اعتیاد به مواد مخدر در مقابل بیمارستانی در ورامین رها شده بود، در بیمارستان لقمان تهران جان سپرد.
شهروند
https://ow.ly/P2nx300W99a
@Tavaana_TavaanaTech
شهروند
https://ow.ly/P2nx300W99a
@Tavaana_TavaanaTech
چندی پیش #حسین_منصوری پسرخواندهی فروغ فرخزاد و #شادی_یوسفیان (گروه ایندو) ترانهی زیبای «شرقی غمگین» با شعری از ایرج جنتی عطایی را اجرا کردهاند که شنیدنی و دیدنی است. یاد #فریدون_فرخزاد همواره گرامی!
ای #شرقی_غمگین بازم خورشید در اومد
کبوتر آفتاب روی بوم تو پر زد
بازار چشم تو پر از بوی بهاره
بوی گل گندم تو رو به یاد میاره
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین وقتی آفتاب تو رو دید
تو شهر بارونی بوی عطر تو پیچید
شب راهشو گم کرد تو گیسوی تو گم شد
آفتاب آزادی از تو چشم تو خندید
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین زمستون پیش رومه
با من اگه باشی گل و بارون کدومه
آواز دست ما می پیچه تو زمستون
ترس از زمستون نیست که آفتابش رو بومه
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
تقدیم به شما
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
ای #شرقی_غمگین بازم خورشید در اومد
کبوتر آفتاب روی بوم تو پر زد
بازار چشم تو پر از بوی بهاره
بوی گل گندم تو رو به یاد میاره
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین وقتی آفتاب تو رو دید
تو شهر بارونی بوی عطر تو پیچید
شب راهشو گم کرد تو گیسوی تو گم شد
آفتاب آزادی از تو چشم تو خندید
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین زمستون پیش رومه
با من اگه باشی گل و بارون کدومه
آواز دست ما می پیچه تو زمستون
ترس از زمستون نیست که آفتابش رو بومه
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
تقدیم به شما
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#حسین_منصوری پسرخواندهی فروغ فرخزاد و #شادی_یوسفیان (گروه ایندو) ترانهی زیبای «شرقی غمگین» با شعری از ایرج جنتی عطایی را اجرا کردهاند .
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
شانزدهم خرداد ماه زادروز #نادر_نادرپور است. شعر زیبایی «آن پرتوی سوزان جادویی»
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز و تصویر او تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
شاهکار نادر نادرپور با صدای فریدون فرح اندوز
در سرزمین ناشناسان،
آن قدر ماندم
کز من کسی با چهرهای دیگر پدید آمد
پیرانهسر ددیم که سیمای جوانم را
آیینه، هرگز روبرو با من
نخواهد کرد
بیهوده کوشیدم که از آیینه بگریزم
اما نگاه سرد او بر کوششم خندید
وز دیدن آن خندهی خاموش بیهنگام
اشکی که در اعماق چشمان داشتم، خشکید
خویش گفتم کانچه پیری میکند با من
دشمن، به نام جنگ، با دشمن نخواهد کرد
در بر جهان بستم
وز پیش
دانستم که در تنهایی غربت
همصحبتی غیر از جنون بر در نخواهد کوفت
وز من، کسی جز بیکسی دیدن نخواهد کرد
دیدم که از بام مهآلود سرای من
آینده پیدا نیست
وز گوشه ی ایوان من تا ساحل مغرب
جز کورهی سرخی که در او روز می سوزد
چیزی هویدا نیست
ور مرغ شب
در خلوت ماه و سپیداران
آمادهی خنیاگری باشد
بر بام من، اندیشهی خواندن نخواهد کرد
دیدم که در این خاک بیباران
گلهای سرخ اشتیاق من نخواهد رست
ویرانهی ذهن مرا گلشن نخواهد کرد
دیدم کزین زندان بیدیوار
گلبانگ آزاد خروسان بر نخواهد خاست
...
دیدم که در این خواب هولانگیز
دیگر طلوع هیچ صبحی از بلندیها
آفاق تقدیر مرا روشن نخواهد کرد
باغ قدیم کودکی: دور است
شهر شگفت نوجوانی در افق: پنهان
اما قطار بادپیمایی که از اقطار نامعلوم میآید
آوارهای را از دیار آشناییها
با خویش
میآرد به سوی این غریبستان
من، میهمان تازه را هشدار خواهم داد
کز این سفر: آهنگ برگشتن نخواهد کرد
وان دل که با او هست: در اقلیم بیگانه
تسکین نخواهد یافت، یا مسکین نخواهد کرد
او نیز چون من ، در شب غربت تواند دید
کان پرتو سوزان جادویی
کز خاوران بر سرزمین
مادری میتافت
از باختر آغاز تابیدن نخواهد کرد
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز و تصویر او تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
شاهکار نادر نادرپور با صدای فریدون فرح اندوز
در سرزمین ناشناسان،
آن قدر ماندم
کز من کسی با چهرهای دیگر پدید آمد
پیرانهسر ددیم که سیمای جوانم را
آیینه، هرگز روبرو با من
نخواهد کرد
بیهوده کوشیدم که از آیینه بگریزم
اما نگاه سرد او بر کوششم خندید
وز دیدن آن خندهی خاموش بیهنگام
اشکی که در اعماق چشمان داشتم، خشکید
خویش گفتم کانچه پیری میکند با من
دشمن، به نام جنگ، با دشمن نخواهد کرد
در بر جهان بستم
وز پیش
دانستم که در تنهایی غربت
همصحبتی غیر از جنون بر در نخواهد کوفت
وز من، کسی جز بیکسی دیدن نخواهد کرد
دیدم که از بام مهآلود سرای من
آینده پیدا نیست
وز گوشه ی ایوان من تا ساحل مغرب
جز کورهی سرخی که در او روز می سوزد
چیزی هویدا نیست
ور مرغ شب
در خلوت ماه و سپیداران
آمادهی خنیاگری باشد
بر بام من، اندیشهی خواندن نخواهد کرد
دیدم که در این خاک بیباران
گلهای سرخ اشتیاق من نخواهد رست
ویرانهی ذهن مرا گلشن نخواهد کرد
دیدم کزین زندان بیدیوار
گلبانگ آزاد خروسان بر نخواهد خاست
...
دیدم که در این خواب هولانگیز
دیگر طلوع هیچ صبحی از بلندیها
آفاق تقدیر مرا روشن نخواهد کرد
باغ قدیم کودکی: دور است
شهر شگفت نوجوانی در افق: پنهان
اما قطار بادپیمایی که از اقطار نامعلوم میآید
آوارهای را از دیار آشناییها
با خویش
میآرد به سوی این غریبستان
من، میهمان تازه را هشدار خواهم داد
کز این سفر: آهنگ برگشتن نخواهد کرد
وان دل که با او هست: در اقلیم بیگانه
تسکین نخواهد یافت، یا مسکین نخواهد کرد
او نیز چون من ، در شب غربت تواند دید
کان پرتو سوزان جادویی
کز خاوران بر سرزمین
مادری میتافت
از باختر آغاز تابیدن نخواهد کرد
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر زیبای «آن پرتوی سوزان جادویی»
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز
@Tavaana_TavaanaTech
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
مگ ویتمن: اولین #زن میلیاردر دنیای اینترنت
از معدود زنانی است که بیش از یک میلیارد دلار ثروت دارد، اولین زنی که از اینترنت و در عصر #اینترنت #میلیاردر شده است. جاهطلبی سیاسی دارد. نیویورکی است. در پرینستون و هاروارد درس خوانده، ۱۰ سال مدیرعامل سایت مزایده اینترنت "eBay" بوده و حالا مدیرعامل یکی از غولهای دنیای تکنولوژی هیولت پکارد انترپرایز است. #مگ_ویتمن نامی آشناست هم برای کسانی که به دنیای سیاست در آمریکا علاقه دارند و هم برای مخاطبان اخبار #تکنولوژی.
درباره زندگی جالب مگ ویتمن در تواناتک بخوانید
https://tech.tavaana.org/fa/Meg%20Whitman
#زنان_موفق
@tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
از معدود زنانی است که بیش از یک میلیارد دلار ثروت دارد، اولین زنی که از اینترنت و در عصر #اینترنت #میلیاردر شده است. جاهطلبی سیاسی دارد. نیویورکی است. در پرینستون و هاروارد درس خوانده، ۱۰ سال مدیرعامل سایت مزایده اینترنت "eBay" بوده و حالا مدیرعامل یکی از غولهای دنیای تکنولوژی هیولت پکارد انترپرایز است. #مگ_ویتمن نامی آشناست هم برای کسانی که به دنیای سیاست در آمریکا علاقه دارند و هم برای مخاطبان اخبار #تکنولوژی.
درباره زندگی جالب مگ ویتمن در تواناتک بخوانید
https://tech.tavaana.org/fa/Meg%20Whitman
#زنان_موفق
@tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
مگ_ویتمن:_اولین_زن_میلیاردر_دنیا.pdf
1.9 MB
به بهانهی سالگرد درگذشت #هوشنگ_گلشیری، جان پر شور خلاق ِ نوآور*
هوشنگ گلشیری آن روزهای خود را اینگونه توصیف میکند: «از ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۲ در اصفهان زيستهام. تا ۳۷ آموختن و خواندن بود و آشنايی از درون با سنتهای ريشهدار، آن هم آدمی كه الخی بار آمده بود، در خانهای شلوغ. ما شش بچه بوديم و يكی هم بعد آمد و مسكنمان اتاقی كوچك بود و صندوقخانهای. خانه هم چند اتاق داشت با كلی آدم. تابستانها هم كار میكرديم، در بازار، من و برادر بزرگتر و بعد از ديپلم گرفتن هم من باز مدّتی در كارخانهای، مدّتی هم در بازار، در دكان رنگرزی و خرازی و بالاخره در دكان قنادی، كار كردم. مدّتی هم در تهران و در خاكبرداری زمينی كه قرار بود برق آلستوم فعلی شود. بالاخره از دفتر اسناد رسمی سر درآوردم، پس از گرفتن ديپلم.»
آشنایی با انجمن ادبی صائب اتفاق مهمی در زندگی گلشیری محسوب میشد که در همین دوره اتفاق افتاد. او از سال ۱۳۳۹ به این انجمن ادبی میرفت که این به تعبیر خودش «انجمننشینی» از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ ادامه داشت. شرکت در این جلسات باعث آشنایی گلشیری با برخی از نویسندگان آن روز اصفهان شد؛ همینطور زمینهساز آشنایی گلشیری با بعضی از فعالان سیاسی شد که موجبات دستگیری او در سال ۱۳۴۰ را فراهم ساخت. «چند ماهی زندان مرا از درون با اعضای حزب توده آشنا ساخت. بسیاری از داستانهای سیاسی من با جهتگیری ضد چنان حزبی، آن سال نطفه بست. مثل «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «هر دو روی یک سکه»، «یک داستان خوب اجتماعی»، و بالاخره بعدها «جبهخانه».» گلشیری کار ادبی خود را در سال ۱۳۳۹ با جمعآوری فولکلور مناطق اصفهان آغاز کرد. گلشیری در پایان سال ۱۳۴۱ از زندان آزاد شد و در همان سال از «دانشکدهی ادبیات اصفهان» فارغالتحصیل شد.
هوشنگ گلشیری با نوشتن رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دههی ۴۰ شمسی و در سال ۱۳۴۸ به شهرت فراوانی دست یافت. این #کتاب توسط «جیمی بوکان»، نویسندهی اسکاتلندی، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب همچنین به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. بهمن فرمانآرا، کارگردان سینما نیز فیلمی با نام «شازده احتجاب» و با اقتباس از این رمان ساخته است.
داريوش مهرجويی، کارگردان سینما در مورد این اثر گلشیری چنین میگوید: «اگر بخواهيم از چهار پنج رمان مهم و معتبر قرن چهاردهم هجری در پهنهی ادبيات ايران نام ببريم، بیشک، «شازده احتجاب» يکی از آنها خواهد بود؛ چه به لحاظ ساختار و معماری کار و چه از نظر محتوا و ژرفبينیهای بهکاررفته در آن. قبل از هر چيز اهميت اين کتاب در آن است که شيوهی شهادت دادن نسل جديد به نسل قديم را به ما میآموزند.»
پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و چندی بعد از آن و با کشتن مختاری و پوینده توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، #گلشیری نیز تحت فشار طاقتفرسای نیروهای امنیتی قرار گرفت. او در تشییع جنازهی مختاری در حالی در مرگ دوست متاثر است چنین میگوید: «آنقدر عزا بر سر ما ریختند که فرصت زاریکردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده است: خفه میکنیم. ما هم حاضریم... پیام آشکار است. ما از خدا هم میخواهیم که انتقام ما را از شبزدگان بگیرد.»
*عنوان، برگرفته از فرج سرکوهی است
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/1Le6DZE
@Tavaana_TavaanaTech
هوشنگ گلشیری آن روزهای خود را اینگونه توصیف میکند: «از ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۲ در اصفهان زيستهام. تا ۳۷ آموختن و خواندن بود و آشنايی از درون با سنتهای ريشهدار، آن هم آدمی كه الخی بار آمده بود، در خانهای شلوغ. ما شش بچه بوديم و يكی هم بعد آمد و مسكنمان اتاقی كوچك بود و صندوقخانهای. خانه هم چند اتاق داشت با كلی آدم. تابستانها هم كار میكرديم، در بازار، من و برادر بزرگتر و بعد از ديپلم گرفتن هم من باز مدّتی در كارخانهای، مدّتی هم در بازار، در دكان رنگرزی و خرازی و بالاخره در دكان قنادی، كار كردم. مدّتی هم در تهران و در خاكبرداری زمينی كه قرار بود برق آلستوم فعلی شود. بالاخره از دفتر اسناد رسمی سر درآوردم، پس از گرفتن ديپلم.»
آشنایی با انجمن ادبی صائب اتفاق مهمی در زندگی گلشیری محسوب میشد که در همین دوره اتفاق افتاد. او از سال ۱۳۳۹ به این انجمن ادبی میرفت که این به تعبیر خودش «انجمننشینی» از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ ادامه داشت. شرکت در این جلسات باعث آشنایی گلشیری با برخی از نویسندگان آن روز اصفهان شد؛ همینطور زمینهساز آشنایی گلشیری با بعضی از فعالان سیاسی شد که موجبات دستگیری او در سال ۱۳۴۰ را فراهم ساخت. «چند ماهی زندان مرا از درون با اعضای حزب توده آشنا ساخت. بسیاری از داستانهای سیاسی من با جهتگیری ضد چنان حزبی، آن سال نطفه بست. مثل «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «هر دو روی یک سکه»، «یک داستان خوب اجتماعی»، و بالاخره بعدها «جبهخانه».» گلشیری کار ادبی خود را در سال ۱۳۳۹ با جمعآوری فولکلور مناطق اصفهان آغاز کرد. گلشیری در پایان سال ۱۳۴۱ از زندان آزاد شد و در همان سال از «دانشکدهی ادبیات اصفهان» فارغالتحصیل شد.
هوشنگ گلشیری با نوشتن رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دههی ۴۰ شمسی و در سال ۱۳۴۸ به شهرت فراوانی دست یافت. این #کتاب توسط «جیمی بوکان»، نویسندهی اسکاتلندی، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب همچنین به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. بهمن فرمانآرا، کارگردان سینما نیز فیلمی با نام «شازده احتجاب» و با اقتباس از این رمان ساخته است.
داريوش مهرجويی، کارگردان سینما در مورد این اثر گلشیری چنین میگوید: «اگر بخواهيم از چهار پنج رمان مهم و معتبر قرن چهاردهم هجری در پهنهی ادبيات ايران نام ببريم، بیشک، «شازده احتجاب» يکی از آنها خواهد بود؛ چه به لحاظ ساختار و معماری کار و چه از نظر محتوا و ژرفبينیهای بهکاررفته در آن. قبل از هر چيز اهميت اين کتاب در آن است که شيوهی شهادت دادن نسل جديد به نسل قديم را به ما میآموزند.»
پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و چندی بعد از آن و با کشتن مختاری و پوینده توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، #گلشیری نیز تحت فشار طاقتفرسای نیروهای امنیتی قرار گرفت. او در تشییع جنازهی مختاری در حالی در مرگ دوست متاثر است چنین میگوید: «آنقدر عزا بر سر ما ریختند که فرصت زاریکردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده است: خفه میکنیم. ما هم حاضریم... پیام آشکار است. ما از خدا هم میخواهیم که انتقام ما را از شبزدگان بگیرد.»
*عنوان، برگرفته از فرج سرکوهی است
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/1Le6DZE
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی هوشنگ گلشیری در تشییع جنازه محمد مختاری
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
شهری در رومانی، سوار شدن اتوبوسهای شهری را برای مسافرینی که کتاب بخوانند، مجانی کرد!
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
شهری در رومانی، سوار شدن اتوبوسهای شهری را برای مسافرینی که کتاب بخوانند، مجانی کرد!
برای تشویق شهروندان به مطالعه در وسایل حمل و نقل عمومی، یکی از شهروندان به نام «ویکتور مایرن» به شهردار شهر کلوی ناپوکا، «امیل بُک»، پیشنهاد داد که از مسافرین کتابخوان وسایل نقلیه، هزینهای برای کرایه دریافت نشود. شهردار پیشنهاد مایرن را در صفحهی فیسبوک خود به اشتراک گذاشت که بازخوردی فوقالعاده میان #شهروندان داشت. این شهروند برای رسیدن به هدفش، یک سال فعالیت کرد، چرا که ایدهی زیبایی داشت: بهتر است به آنهایی که کتاب میخوانند جایزه دهیم، بهجای آن که از گروهی که کتاب نمیخوانند، انتقاد نماییم. مسافرین قطارهای شهری این منطقه که در حین رسیدن به مسیر کتاب میخواندند، بین روزهای ۴ تا ۷ ژوئن امسال کرایهای پرداخت نکردند. آقای مایرن کمپینهای دیگری را هم برای ترویج فرهنگ کتابخوانی عمومی ترتیب دادهاست. از جملهی آنها، Bookface است.
در این پروژه، تمام افرادی که تصویر پروفایل فیسبوکشان، آنها را همراه با یک کتاب نشان میدهد، در تمام فروشگاههای محل تخفیف خواهند گرفت، از فروشگاه های کتاب تا آرایشگاه ها و حتی مطبهای دندانپزشکی! در اقدام دیگر آقای مایرن و گروهش، در روز ۲۳ اوریل (روز جهانی کتاب) کسانی که همراه خود یک کتاب دارند، میتوانند بهصورت رایگان از باغ گیاه شناسی محلی دیدن کنند. بزرگترین چالش این گروه این است که «مارک زاکربرگ» را قانع کنند تا او نیز عکس پروفایل فیسبوک خود را به عکسی از خود همراه با یک #کتاب، تغییر دهد. عکسهای مسافرین در حال #مطالعه در این شهر را در ادامه خواهیم دید.
منبع:
فاوانیوز
@Tavaana_TavaanaTech
برای تشویق شهروندان به مطالعه در وسایل حمل و نقل عمومی، یکی از شهروندان به نام «ویکتور مایرن» به شهردار شهر کلوی ناپوکا، «امیل بُک»، پیشنهاد داد که از مسافرین کتابخوان وسایل نقلیه، هزینهای برای کرایه دریافت نشود. شهردار پیشنهاد مایرن را در صفحهی فیسبوک خود به اشتراک گذاشت که بازخوردی فوقالعاده میان #شهروندان داشت. این شهروند برای رسیدن به هدفش، یک سال فعالیت کرد، چرا که ایدهی زیبایی داشت: بهتر است به آنهایی که کتاب میخوانند جایزه دهیم، بهجای آن که از گروهی که کتاب نمیخوانند، انتقاد نماییم. مسافرین قطارهای شهری این منطقه که در حین رسیدن به مسیر کتاب میخواندند، بین روزهای ۴ تا ۷ ژوئن امسال کرایهای پرداخت نکردند. آقای مایرن کمپینهای دیگری را هم برای ترویج فرهنگ کتابخوانی عمومی ترتیب دادهاست. از جملهی آنها، Bookface است.
در این پروژه، تمام افرادی که تصویر پروفایل فیسبوکشان، آنها را همراه با یک کتاب نشان میدهد، در تمام فروشگاههای محل تخفیف خواهند گرفت، از فروشگاه های کتاب تا آرایشگاه ها و حتی مطبهای دندانپزشکی! در اقدام دیگر آقای مایرن و گروهش، در روز ۲۳ اوریل (روز جهانی کتاب) کسانی که همراه خود یک کتاب دارند، میتوانند بهصورت رایگان از باغ گیاه شناسی محلی دیدن کنند. بزرگترین چالش این گروه این است که «مارک زاکربرگ» را قانع کنند تا او نیز عکس پروفایل فیسبوک خود را به عکسی از خود همراه با یک #کتاب، تغییر دهد. عکسهای مسافرین در حال #مطالعه در این شهر را در ادامه خواهیم دید.
منبع:
فاوانیوز
@Tavaana_TavaanaTech
خبر تکمیلی در مورد پلمپ ۵ واحد صنفی متعلق به بهائیان در بابل اینکه امروز خریدار شدیم که این واحدهای صنفی رفع پلمپ شدند.
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
مصاحبه روزنامه ایران بااستاد #شجریان:
خانه نشینی درسال ۵۸تا۶۱ به علت انگ تودهای بودن
https://ow.ly/PDvT300WFFh
برای دل مردمم میخوانم.وقتی مردم دردی دارند،باید ازدرد دل آنها بگویم.
خانه نشینی درسال ۵۸تا۶۱ به علت انگ تودهای بودن
https://ow.ly/PDvT300WFFh
برای دل مردمم میخوانم.وقتی مردم دردی دارند،باید ازدرد دل آنها بگویم.
درحاشیه ممنوعیت پخش ربنای شجریان از صداوسیما - کارتون از علی میرایی ـ منبع تلگرام علی میرایی
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
شعر «دروغ» را محمدرضا #عالیپیام (هالو) زمانی سرود که در #زندان بود:
روز و شب میبارد از هر سوی سیلآسا دروغ
بر تو و بر من دروغ و بر شما و ما دروغ
این دروغ و آن دروغ و آن دروغ و این دروغ
این طرف یا آن طرف، این جا دروغ، آن جا دروغ
زیر یا بالا چه فرقی می کند، بالا و زیر
هم از این پایین دروغ و هم از آن بالا دروغ
نه یکی دو تّا، نه ده تا بیست تا پنجاه تا
صبح و شب سهمیه دارد هر کسی صدها دروغ
روز خانم با دروغش پیش برده کار خویش
در عوض تحویل میگیرد شب از آقا دروغ
مثل هر کار بد دیگر که تکراری شود
اولش باشد قبیح و آخرش زیبا دروغ
بچهها از بچگی درس دروغ آموختن
از برادر، خواهر و از مادر و بابا دروغ
زنگ درس راستی در مدرسه تعطیل شد
در دبستان و دبیرستان و دانشگاه دروغ
چون که در تاریخ خوانده هی دروغ اندر دروغ
در نتیجه مینویسد متن انشا را دروغ
آنچه را چشمت ندید اما برایت گفتهاند
شک کن و با خود بگو گوشم شنید، اما دروغ
هر چه میگویند: از قول مقامات شریف
روزنامه جای خود دارد، صدا سیما دروغ
آن چه را دیروز گفتندش، کنون تکذیب شد
پس بدان اخبار امروزی شود فردا، دروغ
شیخ گفت: آن کس دروغی گفت، دشمن با خداست
این زمان – استغفرالله - شیخ سر تا پا دروغ
ملت مظلوم ما تا چند باید بشنوند
از منِ شاعر دروغ و از توی ملا، دروغ
در شبی سرد از سر تنهاییاش هالو سرود
کنج زندان این غزل را که ردیفش با دروغ
محمد رضا عالی پیام - #هالو
برای موضوع #دروغ دیدن این ویدئو نیز سودمند است:
https://goo.gl/FymcUZ
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
روز و شب میبارد از هر سوی سیلآسا دروغ
بر تو و بر من دروغ و بر شما و ما دروغ
این دروغ و آن دروغ و آن دروغ و این دروغ
این طرف یا آن طرف، این جا دروغ، آن جا دروغ
زیر یا بالا چه فرقی می کند، بالا و زیر
هم از این پایین دروغ و هم از آن بالا دروغ
نه یکی دو تّا، نه ده تا بیست تا پنجاه تا
صبح و شب سهمیه دارد هر کسی صدها دروغ
روز خانم با دروغش پیش برده کار خویش
در عوض تحویل میگیرد شب از آقا دروغ
مثل هر کار بد دیگر که تکراری شود
اولش باشد قبیح و آخرش زیبا دروغ
بچهها از بچگی درس دروغ آموختن
از برادر، خواهر و از مادر و بابا دروغ
زنگ درس راستی در مدرسه تعطیل شد
در دبستان و دبیرستان و دانشگاه دروغ
چون که در تاریخ خوانده هی دروغ اندر دروغ
در نتیجه مینویسد متن انشا را دروغ
آنچه را چشمت ندید اما برایت گفتهاند
شک کن و با خود بگو گوشم شنید، اما دروغ
هر چه میگویند: از قول مقامات شریف
روزنامه جای خود دارد، صدا سیما دروغ
آن چه را دیروز گفتندش، کنون تکذیب شد
پس بدان اخبار امروزی شود فردا، دروغ
شیخ گفت: آن کس دروغی گفت، دشمن با خداست
این زمان – استغفرالله - شیخ سر تا پا دروغ
ملت مظلوم ما تا چند باید بشنوند
از منِ شاعر دروغ و از توی ملا، دروغ
در شبی سرد از سر تنهاییاش هالو سرود
کنج زندان این غزل را که ردیفش با دروغ
محمد رضا عالی پیام - #هالو
برای موضوع #دروغ دیدن این ویدئو نیز سودمند است:
https://goo.gl/FymcUZ
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر «دروغ» را محمدرضا عالیپیام (هالو) زمانی سرود که در زندان بود:
روز و شب میبارد از هر سوی سیلآسا دروغ
بر تو و بر من دروغ و بر شما و ما دروغ
@Tavaana_TavaanaTech
روز و شب میبارد از هر سوی سیلآسا دروغ
بر تو و بر من دروغ و بر شما و ما دروغ
@Tavaana_TavaanaTech