هجدهسال پیش در چهارم خرداد ۱۳۷۷، فرشته جنابی هنرپیشهی سینمای پیش از انقلاب در انزوا و در زندگی مخفیانه درگذشت.
فرشته جنابی متولد ۱۳۲۷ تهران بود. او با فیلم «زن یکشنبه» پا به سینما گذاشت. او در فیلمهای بسیاری ایفای نقش کرد. جنابی در فیلم «قیامت عشق» به همراه عزتالله انتظامی ایفای نقش کرد. این فیلم به دلیل داشتن صحنههای سکسی بسیار جنجالآفرین شد. کارگردان این فیلم هوشنگ حسامی، روزنامهنگار، کارگردان و منتقد سینما، تئاتر و مترجم متنهای نمایشی بود که در سال ۱۳۵۲ ساخته شد.
فیلم دیگری که فرسته جنابی در آن ایفای نقش کرد و جنجال فراوان آفرید فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» به کارگردانی خسرو هریتاش بود. جنابی تا زمان انقلاب ده #فیلم در کارنامهی خود ثبت کرد. پس از انقلاب اسلامی او توسط دادگاه ویژهای که به امور #هنرمندان رسیدگی میکرد به صورت غیابی و به دلیل بازی در فیلم جنجالی «برهنه تا ظهر با سرعت» به اعدام محکوم شد. او در این فیلم در صحنهای به صورت کاملا #عریان ظاهر شده بود. آنطور که گفته میشود این حکم به این دلیل که #فرشته_جنابی زندگی مخفیانه سرگرفت هیچگاه اجرا نشد و او تا پایان عمر در سال ۱۳۷۷ به شکل مخفیانه زندگی کرد.
نمایش فیلم هریتاش که در سال ۵۵ به نمایش در آمده بود بخاطر صحنههای برهنگی در آن به سرعت توقیف شد.
او در چهارم خرداد ۱۳۷۷ به دلیل سکته قلبی در سن ۵۰ سالگی درگذشت.
@Tavaana_TavaanaTech
فرشته جنابی متولد ۱۳۲۷ تهران بود. او با فیلم «زن یکشنبه» پا به سینما گذاشت. او در فیلمهای بسیاری ایفای نقش کرد. جنابی در فیلم «قیامت عشق» به همراه عزتالله انتظامی ایفای نقش کرد. این فیلم به دلیل داشتن صحنههای سکسی بسیار جنجالآفرین شد. کارگردان این فیلم هوشنگ حسامی، روزنامهنگار، کارگردان و منتقد سینما، تئاتر و مترجم متنهای نمایشی بود که در سال ۱۳۵۲ ساخته شد.
فیلم دیگری که فرسته جنابی در آن ایفای نقش کرد و جنجال فراوان آفرید فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» به کارگردانی خسرو هریتاش بود. جنابی تا زمان انقلاب ده #فیلم در کارنامهی خود ثبت کرد. پس از انقلاب اسلامی او توسط دادگاه ویژهای که به امور #هنرمندان رسیدگی میکرد به صورت غیابی و به دلیل بازی در فیلم جنجالی «برهنه تا ظهر با سرعت» به اعدام محکوم شد. او در این فیلم در صحنهای به صورت کاملا #عریان ظاهر شده بود. آنطور که گفته میشود این حکم به این دلیل که #فرشته_جنابی زندگی مخفیانه سرگرفت هیچگاه اجرا نشد و او تا پایان عمر در سال ۱۳۷۷ به شکل مخفیانه زندگی کرد.
نمایش فیلم هریتاش که در سال ۵۵ به نمایش در آمده بود بخاطر صحنههای برهنگی در آن به سرعت توقیف شد.
او در چهارم خرداد ۱۳۷۷ به دلیل سکته قلبی در سن ۵۰ سالگی درگذشت.
@Tavaana_TavaanaTech
ندا، ۹ سالگی و پژمردگی؛ حالا نوبت مسئولان است
در ماه اردیبهشت تقریبا همزمان با انتشار برنامهها و مطالب مربوط به کودکآزاری در بیبیسی فارسی اتفاقی کمسابقه در یکی از روزنامههای محلی ایران افتاد؛ "مردم نو" روزنامه محلی زنجان، سیزدهم اردیبهشت، تیتر اول خود را به اطلاع رسانی درباره آزار جنسی ندا، یک دختربچه ۹ ساله در مدرسهای در یکی از روستاهای زنجان اختصاص داد.
این اقدام کار خودش را کرد و توجه خیلیها را جلب کرد، اگرچه به احضار سردبیر این روزنامه انجامید، اگرچه مدیرکل آموزش و پرورش استان زنجان بعد از این غائله هی تایید و تکذیب کرد و دست آخر گفت این صحبتها ادعای این بچه است و معلمان در استان از افراد فداکار و ایثارگر هستند و آموزش و پرورش بر کار آنها نظارت دارد.
داستان چیست؟
متهم پرونده آزار و اذیت جنسی ندا در تنها مدرسه روستای قره محمد از توابع خدابنده زنجان به قولی ۱۴ دانشآموز داشته. ۱۱ پسر و سه دختر. دایی ندا گفته است که این معلم یک ماه تمام به دخترها فیلمهای ممنوعه نشان میداده. مقامات آموزش و پرورش این ادعا را رد میکنند.
دایی ندا گفته دو دختر بعد از اینکه این فیلمها را دیدهاند به طور جداگانه به دفتر معلم خوانده شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. ادعایی که خانواده دختر دوم کمی بعد رد کردند، گفتند ماجرا اصلا جدی نبوده. برخی هم گفتند شاید از ترس تبعاتش بوده. معلم مظنون پدر دو فرزند است.
منابع خبری میگویند، بعد از اینکه ندا به سختی با مادرش در این مورد حرف زده و قسمش داده که به پدرش چیزی نگوید، مبادا پدر دعوایش کند و کتکش بزند، خانواده بهجای سکوت، دادخواهی کردند؛ از دفتر روزنامه مردم نو تا پزشکی قانونی و محاکم قضایی. ایران وایر از قول یک منبع مطلع از پیشنهاد رشوه از سوی معلم به خانواده ندا هم مینویسد.
معلم خاطی کجاست؟
بر اساس گزارشها، معلم خاطی، ابتدا بازداشت شده بعد با قرار وثیقه آزاد شده. او بعد دوباره با حکم دادگاهی در زنجان بازداشت شده و دوباره با وثیقه آزاد شده است. آزادی او به قید ضمانت و روبرو شدن خانواده ندا با او هم حکایت دیگری است. سایتهای خبری نوشتهاند که خانواده ندا میگویند معلم خاطی آنها را مسخره میکند.
ایسنا میگوید که علیاصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش دو هفته بعد از این حادثه اعلام کرده که معلم خاطی از خدمت تعلیق شده و «البته در ابتدا باید حکم از طریق مراجع قضایی صادر شود و ما به دنبال آن اقدام میکنیم.»
این در حالیست که در روزنامه محلی مردم نو از قول خانواده ندا نوشته شده که این معلم کلاه گیس سر میکند و در روستای بغلی تدریس می کند و به کارش ادامه می دهد.
قانون: تجاوز یا رابطه نامشروع
دادگاه کیفری شماره یک زنجان حکم داد که این اتفاق رابطه نامشروع بوده نه تجاوز. دادگاه شماره یک ظاهرا بر اساس قانون حکم داده؛ عمل دخول جنسی صورت نگرفته و نام آنچه اتفاق افتاده بر اساس قانون رابطه نامشروع است. رابطه نامشروع هم بر اساس ذهنیت رایج در جامعه لابد دو سویه است. بعد از این حکم تحلیلها و تفسیرها در جامعه کوچک محل زندگی ندا و خانوادهاش آزاردهندهتر میشود. مجازات رابطه نامشروع بر اساس ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی تا ۹۹ ضربه شلاق است. حالا بناست دادگاه کیفری شماره دو درباره این پرونده تصمیمگیری کند.
ياریدهنده؟
ندا این روزها حال خوشی ندارد. خبرگزاریها نوشتهاند که خانواده ندا تمکن مالی لازم را ندارند و دیگر نمیتوانند او را برای مشاوره از روستا به زنجان ببرند و بیاورند. مشاور ندا گفته: ما میخواهیم کمک کنیم آنها به زنجان بیایند و او را در مدرسهای خوب ثبت نام کنیم، اما کسی حمایت مالی نمیکند. ندا هم می گوید که اگر مدرسهاش را عوض نکنند، درسخواندن را کنار میگذارد. به نظر میرسد که با وجود تمام این سختیها آنها در پیگیری دادخواهیشان مصرند و حاضر نشدهاند از شکایت خود بگذرند.
چه باید کرد؟
این نخستین باری نیست که در ایران با وجود برخی محدودیتهای خبررسانی، صحبت از آزار دانشآموزان به دست معلمان میشود. حدود دو سال پیش هم بیش از شش دانشآموز دبستانی در غرب تهران از سوی ناظم مدرسه شان مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته بودند. سال گذشته سرپرست دادگاههای کیفری استان تهران، محسن افتخاری اعلام کرد که این فرد به ۱۰۰ ضربه شلاق، دو سال تبعید و دو سال محرومیت از فعالیت فرهنگی و آموزشی محکوم شده است.
کانون صنفی معلمان تهران هم در بیانیهای که در واکنش به ماجرای ندا منتشر کرده آورده: "آزار جنسی کودکان در مدرسه پیش از این هم رخ داده، اما هرگز با آن ریشهای برخود نشده است".
مرتضی تمجیدی مدیرکل آموزش و پرورش زنجان هم در پاسخ به این سئوال که "وقتی دانشآموز، نزد مدرسه و معلم امانت است و این طور مورد آسیب واقع می شود، چه کسی پاسخگوست؟" سکوت میکند.
ادامه
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇
در ماه اردیبهشت تقریبا همزمان با انتشار برنامهها و مطالب مربوط به کودکآزاری در بیبیسی فارسی اتفاقی کمسابقه در یکی از روزنامههای محلی ایران افتاد؛ "مردم نو" روزنامه محلی زنجان، سیزدهم اردیبهشت، تیتر اول خود را به اطلاع رسانی درباره آزار جنسی ندا، یک دختربچه ۹ ساله در مدرسهای در یکی از روستاهای زنجان اختصاص داد.
این اقدام کار خودش را کرد و توجه خیلیها را جلب کرد، اگرچه به احضار سردبیر این روزنامه انجامید، اگرچه مدیرکل آموزش و پرورش استان زنجان بعد از این غائله هی تایید و تکذیب کرد و دست آخر گفت این صحبتها ادعای این بچه است و معلمان در استان از افراد فداکار و ایثارگر هستند و آموزش و پرورش بر کار آنها نظارت دارد.
داستان چیست؟
متهم پرونده آزار و اذیت جنسی ندا در تنها مدرسه روستای قره محمد از توابع خدابنده زنجان به قولی ۱۴ دانشآموز داشته. ۱۱ پسر و سه دختر. دایی ندا گفته است که این معلم یک ماه تمام به دخترها فیلمهای ممنوعه نشان میداده. مقامات آموزش و پرورش این ادعا را رد میکنند.
دایی ندا گفته دو دختر بعد از اینکه این فیلمها را دیدهاند به طور جداگانه به دفتر معلم خوانده شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. ادعایی که خانواده دختر دوم کمی بعد رد کردند، گفتند ماجرا اصلا جدی نبوده. برخی هم گفتند شاید از ترس تبعاتش بوده. معلم مظنون پدر دو فرزند است.
منابع خبری میگویند، بعد از اینکه ندا به سختی با مادرش در این مورد حرف زده و قسمش داده که به پدرش چیزی نگوید، مبادا پدر دعوایش کند و کتکش بزند، خانواده بهجای سکوت، دادخواهی کردند؛ از دفتر روزنامه مردم نو تا پزشکی قانونی و محاکم قضایی. ایران وایر از قول یک منبع مطلع از پیشنهاد رشوه از سوی معلم به خانواده ندا هم مینویسد.
معلم خاطی کجاست؟
بر اساس گزارشها، معلم خاطی، ابتدا بازداشت شده بعد با قرار وثیقه آزاد شده. او بعد دوباره با حکم دادگاهی در زنجان بازداشت شده و دوباره با وثیقه آزاد شده است. آزادی او به قید ضمانت و روبرو شدن خانواده ندا با او هم حکایت دیگری است. سایتهای خبری نوشتهاند که خانواده ندا میگویند معلم خاطی آنها را مسخره میکند.
ایسنا میگوید که علیاصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش دو هفته بعد از این حادثه اعلام کرده که معلم خاطی از خدمت تعلیق شده و «البته در ابتدا باید حکم از طریق مراجع قضایی صادر شود و ما به دنبال آن اقدام میکنیم.»
این در حالیست که در روزنامه محلی مردم نو از قول خانواده ندا نوشته شده که این معلم کلاه گیس سر میکند و در روستای بغلی تدریس می کند و به کارش ادامه می دهد.
قانون: تجاوز یا رابطه نامشروع
دادگاه کیفری شماره یک زنجان حکم داد که این اتفاق رابطه نامشروع بوده نه تجاوز. دادگاه شماره یک ظاهرا بر اساس قانون حکم داده؛ عمل دخول جنسی صورت نگرفته و نام آنچه اتفاق افتاده بر اساس قانون رابطه نامشروع است. رابطه نامشروع هم بر اساس ذهنیت رایج در جامعه لابد دو سویه است. بعد از این حکم تحلیلها و تفسیرها در جامعه کوچک محل زندگی ندا و خانوادهاش آزاردهندهتر میشود. مجازات رابطه نامشروع بر اساس ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی تا ۹۹ ضربه شلاق است. حالا بناست دادگاه کیفری شماره دو درباره این پرونده تصمیمگیری کند.
ياریدهنده؟
ندا این روزها حال خوشی ندارد. خبرگزاریها نوشتهاند که خانواده ندا تمکن مالی لازم را ندارند و دیگر نمیتوانند او را برای مشاوره از روستا به زنجان ببرند و بیاورند. مشاور ندا گفته: ما میخواهیم کمک کنیم آنها به زنجان بیایند و او را در مدرسهای خوب ثبت نام کنیم، اما کسی حمایت مالی نمیکند. ندا هم می گوید که اگر مدرسهاش را عوض نکنند، درسخواندن را کنار میگذارد. به نظر میرسد که با وجود تمام این سختیها آنها در پیگیری دادخواهیشان مصرند و حاضر نشدهاند از شکایت خود بگذرند.
چه باید کرد؟
این نخستین باری نیست که در ایران با وجود برخی محدودیتهای خبررسانی، صحبت از آزار دانشآموزان به دست معلمان میشود. حدود دو سال پیش هم بیش از شش دانشآموز دبستانی در غرب تهران از سوی ناظم مدرسه شان مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته بودند. سال گذشته سرپرست دادگاههای کیفری استان تهران، محسن افتخاری اعلام کرد که این فرد به ۱۰۰ ضربه شلاق، دو سال تبعید و دو سال محرومیت از فعالیت فرهنگی و آموزشی محکوم شده است.
کانون صنفی معلمان تهران هم در بیانیهای که در واکنش به ماجرای ندا منتشر کرده آورده: "آزار جنسی کودکان در مدرسه پیش از این هم رخ داده، اما هرگز با آن ریشهای برخود نشده است".
مرتضی تمجیدی مدیرکل آموزش و پرورش زنجان هم در پاسخ به این سئوال که "وقتی دانشآموز، نزد مدرسه و معلم امانت است و این طور مورد آسیب واقع می شود، چه کسی پاسخگوست؟" سکوت میکند.
ادامه
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇
ساز و کار برخورد با افرادی که در مدارس مرتکب تجاوز و آزار و اذیت جنسی میشوند برای والدین و حتی دانش آموزان، روشن نیست و احتمالا به همین دلیل است که مدیرکل آموزش و پرورش زنجان سکوت میکند و کانون صنفی معلمان هم از ضرورت برخورد "ریشهای" میگوید.
ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی
قصه دردناک و تلخ ندا به روزنامهها و خبرگزاریها محدود نماند. هشتگ HelpNeda، که هنوز هم در شبکههای مورد استفاده قرار میگیرد حدود ۱۰ روز پیش داغ شد. کاربران شبکههای اجتماعی علاوه بر اطلاعرسانی از دستاندرکاران میخواستند که به پرونده ندا و وضعیت او و خانوادهاش رسیدگی کنند. یک کاربر توییتر از شهیندخت مولاوردی، معاون رییسجمهور در امور زنان و خانواده خواست که پرونده ندا و وضعیت خانواده او را پیگیری کند و به مردم گزارش بدهد. خانم مولاوردی همانجا گفت که اینکار را انجام خواهد داد.
آسیبشناسی واقعه
آنچه از این اتفاق، پوشش خبری آن و پوششی که در شبکههای اجتماعی گرفت حاصل شد، سه چیز را برجسته کرد: اول اینکه با وجود وجدانهای آگاه در ایران هنوز به روح و روان بچهای که مورد آزار و اذیت جنسی واقع شده و خانوادهای که صدمه دیده توجهی که باید بشود، نمیشود. انگار هنوز خیلیها این موارد خانمانبرانداز را جدی نمیگیرند؛ شاید آگاهی کافی وجود ندارد.
دوم اینکه قانون هم به سبب ضعفها و کمبودها و ابهاماتی که دارد نه تنها در اینگونه موارد کمکی نمی کند که میتواند بازدارنده هم باشد. سوم هم اینکه این اتفاق بار دیگر قدرت و نقش رسانه و شبکههای اجتماعی را در پاسخگو کردن مسئولان و دست اندرکاران، یادآوری کرد، گرچه آنها که قلبشان از قصه ندا به درد آمد، هنوز چشم به دست و دهان مسئولان دوختهاند و منتظرند.
مریم زهدی
بیبیسی
Maryam Zohdi
@Tavaana_TavaanaTech
ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی
قصه دردناک و تلخ ندا به روزنامهها و خبرگزاریها محدود نماند. هشتگ HelpNeda، که هنوز هم در شبکههای مورد استفاده قرار میگیرد حدود ۱۰ روز پیش داغ شد. کاربران شبکههای اجتماعی علاوه بر اطلاعرسانی از دستاندرکاران میخواستند که به پرونده ندا و وضعیت او و خانوادهاش رسیدگی کنند. یک کاربر توییتر از شهیندخت مولاوردی، معاون رییسجمهور در امور زنان و خانواده خواست که پرونده ندا و وضعیت خانواده او را پیگیری کند و به مردم گزارش بدهد. خانم مولاوردی همانجا گفت که اینکار را انجام خواهد داد.
آسیبشناسی واقعه
آنچه از این اتفاق، پوشش خبری آن و پوششی که در شبکههای اجتماعی گرفت حاصل شد، سه چیز را برجسته کرد: اول اینکه با وجود وجدانهای آگاه در ایران هنوز به روح و روان بچهای که مورد آزار و اذیت جنسی واقع شده و خانوادهای که صدمه دیده توجهی که باید بشود، نمیشود. انگار هنوز خیلیها این موارد خانمانبرانداز را جدی نمیگیرند؛ شاید آگاهی کافی وجود ندارد.
دوم اینکه قانون هم به سبب ضعفها و کمبودها و ابهاماتی که دارد نه تنها در اینگونه موارد کمکی نمی کند که میتواند بازدارنده هم باشد. سوم هم اینکه این اتفاق بار دیگر قدرت و نقش رسانه و شبکههای اجتماعی را در پاسخگو کردن مسئولان و دست اندرکاران، یادآوری کرد، گرچه آنها که قلبشان از قصه ندا به درد آمد، هنوز چشم به دست و دهان مسئولان دوختهاند و منتظرند.
مریم زهدی
بیبیسی
Maryam Zohdi
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from IranHumanRights
یک منبع آگاه در مورد امید کوکبی به کمپین گفت او با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به مدت دو هفته برای درمان به مرخصی آمد.
بیشتر بخوانید در: https://persian.iranhumanrights.org/1395/03/omid
کانال: @ICHRI
بیشتر بخوانید در: https://persian.iranhumanrights.org/1395/03/omid
کانال: @ICHRI
khorramshahr.mp4
14.8 MB
گزارشی تکاندهنده از وضعیت مردم خرمشهر
گفتند که خرمشهر را خدا آزاد کرد اما هیچکس برای آبادانیاش نکوشید.
و حالا پس از اینهمه سال آنها که باید خرمشهر را آباد میکردند ببینید!
@Tavaana_TavaanaTec
گفتند که خرمشهر را خدا آزاد کرد اما هیچکس برای آبادانیاش نکوشید.
و حالا پس از اینهمه سال آنها که باید خرمشهر را آباد میکردند ببینید!
@Tavaana_TavaanaTec
عبدالحسین سپنتا، پدر ِ بیمزار سینمای ناطق
چند سال پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه آرامگاه نیمه تخریبشدهی عبدالحسین سپنتا که او را پدر سینمای ناطق ایران میشناسند پس از گذشت بیش از چهار دهه به محلی برای پارککردن خودرو و شستوشوی قالی همسایهها تبدیل شده است. عبدالحسین سپنتا، پدر سینمای ناطق ایران را همهگان با فیلم «دختر لر» میشناسند. (در تصویر میبینید)
دختر لر نخستین فیلم ناطق فارسی است که در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به وسیلهی اردشیر ایرانی، نویسنده، کارگردان، تدوینکننده و هنرپیشهی سینمای هند در بمبئی ساخت. این فیلم در میان مردم با نام «جعفر و گلنار» شناخته میشود و به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده است. این فیلم اولْبار در سینما «دیدهبان» یا «مایاک» ِ لالهزار در روز سیام آبانماه ۱۳۱۲ خورشیدی به نمایش درآمد. استقبال از این فیلم غیرقابل پیشبینی بود. عبدالحسین سپنتا که کارگردان واقعی این فیلم بود با کمک کتابهای راهنمای ساخت فیلم با کمک همهجانبهی اردشیر ایرانی پروژهی ساخت این فیلم را در هندوستان کلید زد اما با اینحال نام اردشیر ایرانی بهعنوان رژیسور این فیلم در عنوانبندی فیلم رقم خورد.
سرنوشت اولین هنرپیشهی زن ایران قابل تامل است. او به دلیل فشار متعصبانهی بنیادگرایان مذهبی نتوانست کار هنری انجام دهد و خانهنشین شد. مزار اولین کارگردان سینمای ناطق ایران نیز این چنین ویران شده است که نشان از بیتوجهی به این هنرمند ایرانی است.
یکی از دوستداران میراث فرهنگی در گفتوگویی با خبرگزای مهر در مورد مزار عبدالحسین سپنتا چنین میگوید: « سال ۱۳۸۵ آرامگاه پدر سینمای ناطق ایران، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار برجسته ایرانی، شبانه با خاک یکسان، نبش قبر و به چند متر آن طرف تر کنار دیوار منتقل شد. این موضوع انجمنهای دوستدار میراث فرهنگی و فرهنگدوستان کشور را بر آن داشت تا نسبت به نبش قبر و تخریب آرامگاه این هنرمند واکنش نشان دهند.
عبدالحسین شیرازی معروف به عبدالحسین سپنتا در چهارم خرداد در تهران دیده به جهان گشود.پدرش غلامرضا شیروانی نام داشت و سالهای کودکی و نوجوانی عبدالحسین تحت نظر داییاش محمدحسن شیرازی صورت پذیرفت. او تحصیلات خودر را در مدرسهی سنلویی، مدرسهی زرتشتیان تهران، استیورت مموریان کالج اصفهان و کالج آمریکایی تهران انجام داد. او به موضوع تاریخ و فرهنگ علاقهی بسیار داشت. سپنتا پس از تحصیل در مدرسهی آمریکاییهای تهران برای ادامهی تحصیلات به کشور هندوستان رفت. در کارنامهی سینمایی سپنتا فیلمنامهنویسی، شاعری، آوازخوانی، بازیگری، تدوین فیلم و مجریگری وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/XKOO62
@Tavaana_TavaanaTech
چند سال پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه آرامگاه نیمه تخریبشدهی عبدالحسین سپنتا که او را پدر سینمای ناطق ایران میشناسند پس از گذشت بیش از چهار دهه به محلی برای پارککردن خودرو و شستوشوی قالی همسایهها تبدیل شده است. عبدالحسین سپنتا، پدر سینمای ناطق ایران را همهگان با فیلم «دختر لر» میشناسند. (در تصویر میبینید)
دختر لر نخستین فیلم ناطق فارسی است که در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به وسیلهی اردشیر ایرانی، نویسنده، کارگردان، تدوینکننده و هنرپیشهی سینمای هند در بمبئی ساخت. این فیلم در میان مردم با نام «جعفر و گلنار» شناخته میشود و به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده است. این فیلم اولْبار در سینما «دیدهبان» یا «مایاک» ِ لالهزار در روز سیام آبانماه ۱۳۱۲ خورشیدی به نمایش درآمد. استقبال از این فیلم غیرقابل پیشبینی بود. عبدالحسین سپنتا که کارگردان واقعی این فیلم بود با کمک کتابهای راهنمای ساخت فیلم با کمک همهجانبهی اردشیر ایرانی پروژهی ساخت این فیلم را در هندوستان کلید زد اما با اینحال نام اردشیر ایرانی بهعنوان رژیسور این فیلم در عنوانبندی فیلم رقم خورد.
سرنوشت اولین هنرپیشهی زن ایران قابل تامل است. او به دلیل فشار متعصبانهی بنیادگرایان مذهبی نتوانست کار هنری انجام دهد و خانهنشین شد. مزار اولین کارگردان سینمای ناطق ایران نیز این چنین ویران شده است که نشان از بیتوجهی به این هنرمند ایرانی است.
یکی از دوستداران میراث فرهنگی در گفتوگویی با خبرگزای مهر در مورد مزار عبدالحسین سپنتا چنین میگوید: « سال ۱۳۸۵ آرامگاه پدر سینمای ناطق ایران، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار برجسته ایرانی، شبانه با خاک یکسان، نبش قبر و به چند متر آن طرف تر کنار دیوار منتقل شد. این موضوع انجمنهای دوستدار میراث فرهنگی و فرهنگدوستان کشور را بر آن داشت تا نسبت به نبش قبر و تخریب آرامگاه این هنرمند واکنش نشان دهند.
عبدالحسین شیرازی معروف به عبدالحسین سپنتا در چهارم خرداد در تهران دیده به جهان گشود.پدرش غلامرضا شیروانی نام داشت و سالهای کودکی و نوجوانی عبدالحسین تحت نظر داییاش محمدحسن شیرازی صورت پذیرفت. او تحصیلات خودر را در مدرسهی سنلویی، مدرسهی زرتشتیان تهران، استیورت مموریان کالج اصفهان و کالج آمریکایی تهران انجام داد. او به موضوع تاریخ و فرهنگ علاقهی بسیار داشت. سپنتا پس از تحصیل در مدرسهی آمریکاییهای تهران برای ادامهی تحصیلات به کشور هندوستان رفت. در کارنامهی سینمایی سپنتا فیلمنامهنویسی، شاعری، آوازخوانی، بازیگری، تدوین فیلم و مجریگری وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/XKOO62
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
عبدالحسین سپنتا؛ پدرِ بیمزار سینمای ناطق - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
چند سال پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه آرامگاه نیمه تخریبشده عبدالحسین سپنتا که او را پدر سینمای ناطق ایران میشناسند پس از گذشت بیش از چهار دهه به محلی برای پارککردن خودرو و شستوشوی قایق همسایهها تبدیل شده است. عبدالحسین سپنتا، پدر سینمای ناطق ایران…
یادی از عماد رام و صدای جادویی او
عماد رام روز سوم خرداد ۱۳۸۲ پس از مدت کوتاهی بیماری درگذشت.
عماد رام یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹ در شهر ساری به دنیا آمد. او خواننده و نوازندهی خوشصدا و خوشذوق بود. او از کودکی به موسیقی علاقهمند بود به شکلی که از فرط علاقهاش به سار فلوت، نیهای خود را سوراخ میکرد و در آنها میدمید و صدای خوشی ایجاد میکرد. با همهی علاقهاش به #موسیقی او در سال ۱۳۲۲ به #تئاتر روی آورد اما در پشت پرده میخواند و فلوت می زد.
عماد رام در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به ادارهی هنرهای زیبا رفت و نت آموخت. مدرک تحصیلی رام لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود.
#عمادرام از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای #فرهنگ و #هنر منصوب شد.
او در سال ۱۳۴۲ با خانمی به نام فلور ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای گویا، آهنگ و #ملودی است.
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی عماد رام نیز با مشکل مواجه شد. عماد رام وقتی شنید که روحالله خمینی در پاسخ به خبرنگاری که از او در مورد احساسش هنگام ورود به کشور پرسیده بود از کلمهی «هیچ» استفاده کرده است گفته بود:« با «هیچ» نمیتوان ایران را ساخت و به ایران و ایرانی خدمت کرد.» او گروهی به نام «طنین صدا» به راه انداخت و در آن ترانههای با اشعار حماسی و ملی ساخت. اولین آهنگ در این مجموعه «ایران ایران» بود که با #فلوت به زیبایی اجرا شده است.
این نوارها تا هفت شماره ادامه داشت تا اینکه #عماد_رام در سال ۱۳۶۰ بازداشت و روانه زندان شد و دو ماه در #زندان ماند و هشتاد ضربه #شلاق خورد. او پس از #آزادی از زندان نیز به فعالیتهای هنری خود ادامه داد. او به تهیه برنامه برای #کودکان پرداخت و داستان های قدیمی مانند خاله سوسکه، کدو قلقلی و ماهی سیاه کوچولو را به صورت برنامههای آهنگین تهیه و پخش کرد که مورد استقبال فراوانی قرار گرفت. بار دیگر برای بازداشتش به خانهاش هجوم بردند که او خانه نبود و پس از آن مجبور به ترک کشور شد. او پس از خروج از کشور به «شورای ملی مقاومت» پیوست.
آهنگ «در آسمان عشق من» را با هم میبینیم و میشنویم
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
عماد رام روز سوم خرداد ۱۳۸۲ پس از مدت کوتاهی بیماری درگذشت.
عماد رام یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹ در شهر ساری به دنیا آمد. او خواننده و نوازندهی خوشصدا و خوشذوق بود. او از کودکی به موسیقی علاقهمند بود به شکلی که از فرط علاقهاش به سار فلوت، نیهای خود را سوراخ میکرد و در آنها میدمید و صدای خوشی ایجاد میکرد. با همهی علاقهاش به #موسیقی او در سال ۱۳۲۲ به #تئاتر روی آورد اما در پشت پرده میخواند و فلوت می زد.
عماد رام در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به ادارهی هنرهای زیبا رفت و نت آموخت. مدرک تحصیلی رام لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود.
#عمادرام از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای #فرهنگ و #هنر منصوب شد.
او در سال ۱۳۴۲ با خانمی به نام فلور ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای گویا، آهنگ و #ملودی است.
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی عماد رام نیز با مشکل مواجه شد. عماد رام وقتی شنید که روحالله خمینی در پاسخ به خبرنگاری که از او در مورد احساسش هنگام ورود به کشور پرسیده بود از کلمهی «هیچ» استفاده کرده است گفته بود:« با «هیچ» نمیتوان ایران را ساخت و به ایران و ایرانی خدمت کرد.» او گروهی به نام «طنین صدا» به راه انداخت و در آن ترانههای با اشعار حماسی و ملی ساخت. اولین آهنگ در این مجموعه «ایران ایران» بود که با #فلوت به زیبایی اجرا شده است.
این نوارها تا هفت شماره ادامه داشت تا اینکه #عماد_رام در سال ۱۳۶۰ بازداشت و روانه زندان شد و دو ماه در #زندان ماند و هشتاد ضربه #شلاق خورد. او پس از #آزادی از زندان نیز به فعالیتهای هنری خود ادامه داد. او به تهیه برنامه برای #کودکان پرداخت و داستان های قدیمی مانند خاله سوسکه، کدو قلقلی و ماهی سیاه کوچولو را به صورت برنامههای آهنگین تهیه و پخش کرد که مورد استقبال فراوانی قرار گرفت. بار دیگر برای بازداشتش به خانهاش هجوم بردند که او خانه نبود و پس از آن مجبور به ترک کشور شد. او پس از خروج از کشور به «شورای ملی مقاومت» پیوست.
آهنگ «در آسمان عشق من» را با هم میبینیم و میشنویم
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
قرار بود بر دست کارگر بوسه زده شود، قرار بود مملکت برای زاغهنشینها باشد. قرار بود مسکن بسازند برای طبقهی ندار. قرار بود . . قرار بود . .
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
قرار بود بر دست #کارگر بوسه زده شود، قرار بود مملکت برای زاغهنشینها باشد. قرار بود مسکن بسازند برای طبقهی ندار. قرار بود . . قرار بود . . قرارها هم بیقرار شدند و دستفروش ِ بیچاره که برای یک لقمه نان تلاش میکند اینگونه مورد حملهی #چماقداران شهرداری قرار میگیرد که با آمبولانس به بیمارستان روانه شود.
قرار این نبود؟ بود؟
خبرگزاری هرانا آورده است:
«در قاب تصویر؛ میوه فروشی که روز گذشته توسط نیروهای مقابله با سد معبر در تبريز مورد ضرب و شتم قرار گرفت.شدت آسیب به شهروند #دستفروش درحدی بود که با آمبولانس به مرکز درمانی اعزام شد.»
منبع عکس و خبر
خبرگزاری هرانا
@Tavaana_TavaanaTech
قرار این نبود؟ بود؟
خبرگزاری هرانا آورده است:
«در قاب تصویر؛ میوه فروشی که روز گذشته توسط نیروهای مقابله با سد معبر در تبريز مورد ضرب و شتم قرار گرفت.شدت آسیب به شهروند #دستفروش درحدی بود که با آمبولانس به مرکز درمانی اعزام شد.»
منبع عکس و خبر
خبرگزاری هرانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما از اینترنت چه استفادهای میکنید؟
مصاحبه این جوان را ببینید که با استفاده از اینترنت زبان فارسی را به فصاحت آموخته است. شما اوقات خود را در اینترنت چطور میگذرانید؟
@tavaanatech
مصاحبه این جوان را ببینید که با استفاده از اینترنت زبان فارسی را به فصاحت آموخته است. شما اوقات خود را در اینترنت چطور میگذرانید؟
@tavaanatech
مریم طوسی دونده سرعتی تیم ملی بانوان با هزینه شخصی برای کسب سهمیه المپیک به باکو میرود
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
مریم طوسی دونده سرعتی تیم ملی بانوان با هزینه شخصی برای کسب سهمیه المپیک به باکو میرود
به گزارش ایسنا، مریم طوسی دونده سرعتی تیم ملی دوومیدانی بانوان که به دنبال کسب سهمیه المپیک در دوی ۲۰۰ متر است، برای حضور در رقابتهای بینالمللی آذربایجان چهارشنبه ٥ خرداد راهی این کشور میشود.
با توجه به اینکه مجید کیهانی رییس فدراسیون دوومیدانی اعلام کرده بود مسابقههای باکو آذربایجان در برنامههای فدراسیون جایی ندارد به همین دلیل مریم طوسی با هزینه شخصی به این رقابتها میرود.
طوسی در گفت وگو با ایسنا در اینباره گفت: فدراسیون دو مسابقه برونمرزی ترکیه و قزاقستان را برای ما تدارک دیده است. در ایران هم لیگ و رقابت های جایزه بزرگ تهران را داریم. متاسفانه در ایران رقیبی وجود ندارد و من برای کسب سهمیه المپیک به رقابت در شرایط خوب نیاز دارم.
طوسی در ادامه افزود: ترکیه و قزاقستان رقابتهای خوبی هستند اما نزدیک به پایان مهلت کسب سهمیه است و نمی خواهم شانسم را برای آن زمان بگذارم. در دوی سرعت احتیاج به چندین مسابقه است تا بتوان سهمیه گرفت.
با توجه به برگزاری رقابتهای دوومیدانی جایزه بزرگ تهران در روز ٨ خرداد در ورزشگاه آفتاب انقلاب و همزمانی آن با رقابت های آذربایجان، فدراسیون مانع اعزام دوومیدانی کاران به این رقابتها شد.
رقابتهای باکو آذربایجان ۷ و ۸ خرداد برگزار میشود.
عکس: مجتبی صالح
ایسنا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش ایسنا، مریم طوسی دونده سرعتی تیم ملی دوومیدانی بانوان که به دنبال کسب سهمیه المپیک در دوی ۲۰۰ متر است، برای حضور در رقابتهای بینالمللی آذربایجان چهارشنبه ٥ خرداد راهی این کشور میشود.
با توجه به اینکه مجید کیهانی رییس فدراسیون دوومیدانی اعلام کرده بود مسابقههای باکو آذربایجان در برنامههای فدراسیون جایی ندارد به همین دلیل مریم طوسی با هزینه شخصی به این رقابتها میرود.
طوسی در گفت وگو با ایسنا در اینباره گفت: فدراسیون دو مسابقه برونمرزی ترکیه و قزاقستان را برای ما تدارک دیده است. در ایران هم لیگ و رقابت های جایزه بزرگ تهران را داریم. متاسفانه در ایران رقیبی وجود ندارد و من برای کسب سهمیه المپیک به رقابت در شرایط خوب نیاز دارم.
طوسی در ادامه افزود: ترکیه و قزاقستان رقابتهای خوبی هستند اما نزدیک به پایان مهلت کسب سهمیه است و نمی خواهم شانسم را برای آن زمان بگذارم. در دوی سرعت احتیاج به چندین مسابقه است تا بتوان سهمیه گرفت.
با توجه به برگزاری رقابتهای دوومیدانی جایزه بزرگ تهران در روز ٨ خرداد در ورزشگاه آفتاب انقلاب و همزمانی آن با رقابت های آذربایجان، فدراسیون مانع اعزام دوومیدانی کاران به این رقابتها شد.
رقابتهای باکو آذربایجان ۷ و ۸ خرداد برگزار میشود.
عکس: مجتبی صالح
ایسنا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
آینده دنیای فناوری چیست؟ پیشگوییهای ری کرزوایل آینده پژوه آمریکایی را بخوانید.
منبع: بروزرسانی
@tavaanatech
منبع: بروزرسانی
@tavaanatech
این جهان كوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
فعل تو كان زاید از جان و تنت
همچو فرزندی بگیرد دامنت
پس تو را هر غم كه پیش آید ز درد
بر كسی تهمت منه بر خویش گرد ...!
@Tavaana_TavaanaTech
سوی ما آید نداها را صدا
فعل تو كان زاید از جان و تنت
همچو فرزندی بگیرد دامنت
پس تو را هر غم كه پیش آید ز درد
بر كسی تهمت منه بر خویش گرد ...!
@Tavaana_TavaanaTech
شرط عجیب اما جالب یک مرد برای بخشش قاتل فرزندش
یازدهم شهریور سال ۹۴ مأموران پلیس در جریان جنایت خونین در یکی از خانههای ویلایی غرب تهران، قرار گرفتند.
آنها با حضور در محل حادثه با جسد مرد جوانی به نام امیر روبهرو شدند که با ضربههای چاقو از پا درآمده بود.
نخستین بررسیها نشان داد پسر ۲۶ سالهای به نام رامین که به شیشه اعتیاد دارد مرتکب جنایت شده است.برادر مقتول در نخستین تحقیقات به مأموران گفت: من و برادرم مدیر کمپ ترک اعتیاد هستیم، روز گذشته پدر رامین از ما خواست پسرش را به کمپ ببریم تا اعتیادش را ترک کند.
به همین خاطر من و امیر برای انتقال رامین به خانه آنها رفتیم اما او با چاقو به طرف ما حمله کرد و برادرم را با ضربات مرگبار از پا درآورد. مرا هم زخمی کرد و گریخت. در حالی که تلاش برای دستگیری متهم بهقتل فراری ادامه داشت سرانجام با گذشت چند روز رامین خود را تسلیم پلیس کرد.
در جریان محاکمه رامین در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران، مادر مقتول وقتی پشیمانی متهم به قتل را دید به قاضی گفت: من میخواهم رضایت بدهم اما یک شرط دارم.
اگر رامین اعتیادش را ترک کند او را خواهم بخشید و از قصاص میگذرم.بدین ترتیب پسر جوان در حضور قاضی و شاهدان قول داد که اعتیادش را ترک کند.چند ماه پس از این ماجرا و پس از تأیید ترک #اعتیاد رامین مادر مقتول نیز به قولش عمل کرد و با حضور در دادگاه از #قصاص وی چشم پوشی کرد.
قاضی شعبه هفتم دادگاه کیفری یک تهران نیز در جلسه دیروز رامین را از جنبه عمومی جرم به یکسال حبس تعزیری با احتساب ایام #بازداشت و دو سال کار در #آسایشگاه #سالمندان محکوم کرد. بدینترتیب قرار شد رامین هفتهای سه روز برای خدمت به سالمندان به آسایشگاه برود.
منبع: خبرآنلاین
@Tavaana_TavaanaTech
یازدهم شهریور سال ۹۴ مأموران پلیس در جریان جنایت خونین در یکی از خانههای ویلایی غرب تهران، قرار گرفتند.
آنها با حضور در محل حادثه با جسد مرد جوانی به نام امیر روبهرو شدند که با ضربههای چاقو از پا درآمده بود.
نخستین بررسیها نشان داد پسر ۲۶ سالهای به نام رامین که به شیشه اعتیاد دارد مرتکب جنایت شده است.برادر مقتول در نخستین تحقیقات به مأموران گفت: من و برادرم مدیر کمپ ترک اعتیاد هستیم، روز گذشته پدر رامین از ما خواست پسرش را به کمپ ببریم تا اعتیادش را ترک کند.
به همین خاطر من و امیر برای انتقال رامین به خانه آنها رفتیم اما او با چاقو به طرف ما حمله کرد و برادرم را با ضربات مرگبار از پا درآورد. مرا هم زخمی کرد و گریخت. در حالی که تلاش برای دستگیری متهم بهقتل فراری ادامه داشت سرانجام با گذشت چند روز رامین خود را تسلیم پلیس کرد.
در جریان محاکمه رامین در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران، مادر مقتول وقتی پشیمانی متهم به قتل را دید به قاضی گفت: من میخواهم رضایت بدهم اما یک شرط دارم.
اگر رامین اعتیادش را ترک کند او را خواهم بخشید و از قصاص میگذرم.بدین ترتیب پسر جوان در حضور قاضی و شاهدان قول داد که اعتیادش را ترک کند.چند ماه پس از این ماجرا و پس از تأیید ترک #اعتیاد رامین مادر مقتول نیز به قولش عمل کرد و با حضور در دادگاه از #قصاص وی چشم پوشی کرد.
قاضی شعبه هفتم دادگاه کیفری یک تهران نیز در جلسه دیروز رامین را از جنبه عمومی جرم به یکسال حبس تعزیری با احتساب ایام #بازداشت و دو سال کار در #آسایشگاه #سالمندان محکوم کرد. بدینترتیب قرار شد رامین هفتهای سه روز برای خدمت به سالمندان به آسایشگاه برود.
منبع: خبرآنلاین
@Tavaana_TavaanaTech
همنشینی فقر و اعتیاد در کوچه پس کوچههای حاشیه زاهدان
« شیرآباد » دقیقاً کجای جغرافیای زندگی است؟
@Tavaana_TavaanaTech
« شیرآباد » دقیقاً کجای جغرافیای زندگی است؟
@Tavaana_TavaanaTech
همنشینی #فقر و #اعتیاد در کوچه پس کوچههای حاشیه زاهدان
« شیرآباد » دقیقاً کجای جغرافیای زندگی است؟
کپسولهای گاز پشت وانت بار چیده شده. در دوطبقه جداگانه. طبقه اول طوسی، طبقه دوم نارنجی. از همانها که وقتی بچه بودیم تهیهاش خیلی مهم بود و تا کامیونهایش را میدیدیم، میدویدیم و به خانواده خبر میدادیم؛ پرسی گاز آمده. اینجا هم سر رسیدن این ماشینها همان قدر مهم است. همه همدیگر را خبر میکنند، برای خریدنش. اینجا در زاهدان، بهار سال ۹۵.
این کامیونها و وانتهای پر از کپسول گاز، اولین تصویری است که در خیابانهای زاهدان نظرم را جلب میکند. چند نفری کپسولها را در دست و برخی همروی کول شان گرفتهاند. ساعت ده صبح است و آفتاب درخشان صبح گرمای جانبخشی دارد. نسیم خنکی هم میوزد. راننده توضیح میدهد این وقت سال در زاهدان معمولاً هوا گرمتر بود اما امسال نسبت به سالهای گذشته خنکتر شده. بعد درباره کپسولهای گاز و خریدارانش که همچنان با کنجکاوی نگاهشان میکنم توضیح میدهد: «هنوز گازکشی نداریم. این کپسولها حسابی دردسر است. کپسولی ۶هزار تا ۶ هزار و پانصد تومان. پولش حالا مهم نیست... بخر، ببر بالا. سخت است، خیلی سخت. هر دو سه هفته یک کپسول مصرف میشود. برای بعضی خانوادههای پر جمعیت کمترهم دوام میآورد. زمستان قیمتش تا ۱۵ هزار تومان هم میرسد. دولتیاش البته ارزانتر است.»
در همین موقع خانمی را میبینم که با چادر مشکی در حال جابهجا کردن کپسولهای نارنجیرنگ است.
با هر کس در زاهدان حرف میزنی از نبود گازکشی گلایه دارد. زمستانها کار سخت تر هم میشود. مردم مجبورند در صفهای طولانی خرید گاز، بایستند. اگر بخواهی بیخیال کپسول گاز برای گرمایش خانهات هم بشوی باید دنبال نفت باشی. اما بههرحال تقریباًهمه اهالی مجبورند برای پخت و پز، کپسول گاز تهیه کنند.
یکی دیگر از اهالی میگوید: «کاش برای گاز کشی فکری جدی کنند. زمستانها جمع میشویم توی یک اتاق و با چراغنفتی خودمان را گرم میکنیم. دخترم به خاطر بوی نفت حساسیت گرفته. محلات اعیانی این مشکلات را ندارد. شوفاژ کشی دارند. ما مجبوریم دنبال کپسول و نفت باشیم.»
به خیابان جام جم زاهدان رسیدهایم، همانجا که در میدانگاهیاش یک گلدان گل سفالی قرار دارد. شهناز اربابی، مدیر انجمن تلاشگران جامعه هدف زاهدان را همانجا میبینیم. زنی که سالهاست برای جامعه مدنی و زنان در زاهدان تلاش میکند. از بومیهای شیرآباد که حالا آنجا ساکن نیست. برای رفتن به این منطقه حاشیهای در زاهدان همراهیمان میکند. منطقهای در شمال شرقی زاهدان که به خاطر آسیبهای اجتماعی و محرومیتش معروف است. حتی برخی از تاکسیها از رفتن به این منطقه خودداری میکنند. یکی از اهالی هم قبل از رفتن سفارش میکند: «مراقب باشید! در کوچه و خیابانش مواد مخدر مصرف میکنند.» اما شهناز اربابی سالهاست در این منطقه برای بهبود وضعیت زنان و #کودکان تلاش میکند. این روزها هم مسئول کارگاه آموزشی و توانمندسازی #زنان است.»
8 سال از آخرین سفرم به #زاهدان میگذرد. خانم اربابی میگوید: «هنوز هم #شیرآباد همان وضعیت سابق را دارد. همانکه قبلاً هم دیدهای. باورت نمیشود، هنوز هم کوچه و خیابانها را آسفالت نکردهاند. همانطور خاکی است؛ اما پاتوقهای مواد مخدر خیلی بیشتر شده. میگویند در شیرآباد و اطرافش ۷۰۰ – ۶۰۰ پاتوق #موادمخدر هست.» شیرآباد، دایی آباد و همتآباد ۹۰ هزار نفر جمعیت دارند.
ترانه بنییعقوب
روزنامه ایران
@Tavaana_TavaanaTech
« شیرآباد » دقیقاً کجای جغرافیای زندگی است؟
کپسولهای گاز پشت وانت بار چیده شده. در دوطبقه جداگانه. طبقه اول طوسی، طبقه دوم نارنجی. از همانها که وقتی بچه بودیم تهیهاش خیلی مهم بود و تا کامیونهایش را میدیدیم، میدویدیم و به خانواده خبر میدادیم؛ پرسی گاز آمده. اینجا هم سر رسیدن این ماشینها همان قدر مهم است. همه همدیگر را خبر میکنند، برای خریدنش. اینجا در زاهدان، بهار سال ۹۵.
این کامیونها و وانتهای پر از کپسول گاز، اولین تصویری است که در خیابانهای زاهدان نظرم را جلب میکند. چند نفری کپسولها را در دست و برخی همروی کول شان گرفتهاند. ساعت ده صبح است و آفتاب درخشان صبح گرمای جانبخشی دارد. نسیم خنکی هم میوزد. راننده توضیح میدهد این وقت سال در زاهدان معمولاً هوا گرمتر بود اما امسال نسبت به سالهای گذشته خنکتر شده. بعد درباره کپسولهای گاز و خریدارانش که همچنان با کنجکاوی نگاهشان میکنم توضیح میدهد: «هنوز گازکشی نداریم. این کپسولها حسابی دردسر است. کپسولی ۶هزار تا ۶ هزار و پانصد تومان. پولش حالا مهم نیست... بخر، ببر بالا. سخت است، خیلی سخت. هر دو سه هفته یک کپسول مصرف میشود. برای بعضی خانوادههای پر جمعیت کمترهم دوام میآورد. زمستان قیمتش تا ۱۵ هزار تومان هم میرسد. دولتیاش البته ارزانتر است.»
در همین موقع خانمی را میبینم که با چادر مشکی در حال جابهجا کردن کپسولهای نارنجیرنگ است.
با هر کس در زاهدان حرف میزنی از نبود گازکشی گلایه دارد. زمستانها کار سخت تر هم میشود. مردم مجبورند در صفهای طولانی خرید گاز، بایستند. اگر بخواهی بیخیال کپسول گاز برای گرمایش خانهات هم بشوی باید دنبال نفت باشی. اما بههرحال تقریباًهمه اهالی مجبورند برای پخت و پز، کپسول گاز تهیه کنند.
یکی دیگر از اهالی میگوید: «کاش برای گاز کشی فکری جدی کنند. زمستانها جمع میشویم توی یک اتاق و با چراغنفتی خودمان را گرم میکنیم. دخترم به خاطر بوی نفت حساسیت گرفته. محلات اعیانی این مشکلات را ندارد. شوفاژ کشی دارند. ما مجبوریم دنبال کپسول و نفت باشیم.»
به خیابان جام جم زاهدان رسیدهایم، همانجا که در میدانگاهیاش یک گلدان گل سفالی قرار دارد. شهناز اربابی، مدیر انجمن تلاشگران جامعه هدف زاهدان را همانجا میبینیم. زنی که سالهاست برای جامعه مدنی و زنان در زاهدان تلاش میکند. از بومیهای شیرآباد که حالا آنجا ساکن نیست. برای رفتن به این منطقه حاشیهای در زاهدان همراهیمان میکند. منطقهای در شمال شرقی زاهدان که به خاطر آسیبهای اجتماعی و محرومیتش معروف است. حتی برخی از تاکسیها از رفتن به این منطقه خودداری میکنند. یکی از اهالی هم قبل از رفتن سفارش میکند: «مراقب باشید! در کوچه و خیابانش مواد مخدر مصرف میکنند.» اما شهناز اربابی سالهاست در این منطقه برای بهبود وضعیت زنان و #کودکان تلاش میکند. این روزها هم مسئول کارگاه آموزشی و توانمندسازی #زنان است.»
8 سال از آخرین سفرم به #زاهدان میگذرد. خانم اربابی میگوید: «هنوز هم #شیرآباد همان وضعیت سابق را دارد. همانکه قبلاً هم دیدهای. باورت نمیشود، هنوز هم کوچه و خیابانها را آسفالت نکردهاند. همانطور خاکی است؛ اما پاتوقهای مواد مخدر خیلی بیشتر شده. میگویند در شیرآباد و اطرافش ۷۰۰ – ۶۰۰ پاتوق #موادمخدر هست.» شیرآباد، دایی آباد و همتآباد ۹۰ هزار نفر جمعیت دارند.
ترانه بنییعقوب
روزنامه ایران
@Tavaana_TavaanaTech