جمعی از خانوادههای جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در پیامی مشترک، یاد جانباختگان راه آزادی در آبان ۹۸ را گرامی داشتند.
آنها با انتشار تصویری که روی آن نوشته شده «آبان ادامه دارد»، متن زیر را در صفحه اینستاگرام خود انتشار دادند:
«عزیزان ما پا در راهی گذاشتند که پیشتر به خون بچههای آبان آغشته شده بود. پا در راهی گذاشتند که در آن ترس معنایش را از دست میداد و برای رسیدن به زندگی باید از مرگ میگذشتند. راهی که محسن محمدپورها و پویا بختیاریها پرچمدار آن بودند و هزاران نفر جان عزیزشان را فدای آن کردند. راهی که در آن نه آبان مختص بنزین بود و نه شهریور مختص حجاب. راهی که انتهای آن آزادی است و سرنگونی ظلم. ما اعضای خانواده .... که در تاریخ .... توسط جمهوری اسلامی کشته شد در اینجا اعلام میکنیم که «شما خودتون هم میدونید با آبان نابود شدید و این آبان ادامه دارد…»
این متن را خانوادههای زیادی با ذکر نام جاویدنامان و تاریخ کشته شدن آنها انتشار دادهاند.
#ما_ادامه_داریم #آبان_ادامه_دارد #پویا_بختیاری #محسن_محمدپور #انقلاب_ملی #نه_به_جمهوری_اسلامی #آبان_خونین #آبان۹۸ #انقلاب_۱۴۰۱ #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنها با انتشار تصویری که روی آن نوشته شده «آبان ادامه دارد»، متن زیر را در صفحه اینستاگرام خود انتشار دادند:
«عزیزان ما پا در راهی گذاشتند که پیشتر به خون بچههای آبان آغشته شده بود. پا در راهی گذاشتند که در آن ترس معنایش را از دست میداد و برای رسیدن به زندگی باید از مرگ میگذشتند. راهی که محسن محمدپورها و پویا بختیاریها پرچمدار آن بودند و هزاران نفر جان عزیزشان را فدای آن کردند. راهی که در آن نه آبان مختص بنزین بود و نه شهریور مختص حجاب. راهی که انتهای آن آزادی است و سرنگونی ظلم. ما اعضای خانواده .... که در تاریخ .... توسط جمهوری اسلامی کشته شد در اینجا اعلام میکنیم که «شما خودتون هم میدونید با آبان نابود شدید و این آبان ادامه دارد…»
این متن را خانوادههای زیادی با ذکر نام جاویدنامان و تاریخ کشته شدن آنها انتشار دادهاند.
#ما_ادامه_داریم #آبان_ادامه_دارد #پویا_بختیاری #محسن_محمدپور #انقلاب_ملی #نه_به_جمهوری_اسلامی #آبان_خونین #آبان۹۸ #انقلاب_۱۴۰۱ #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمیده بیغم، مادر جاویدنام بهنام لایقپور، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در شهر رشت، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«جان دل مادر، دقیقا ۱۴ ماهه که صورت ماهت رو ندیدم، تن خوشگلت رو بقل نکردم، عطر تنت رو حس نکردم. بهنام من تو که میگفتی مامان بی نهایت بهت وابستم پس چطور دلت اومد منو تنها بذاری و بری. جان دل مادر، می کوجه برار، قلبم واسه یه لحطه دیدنت داره پر میکشه. تمام وجودم بودنت رو تمنا میکنه. به امید روزی نفس میکشم که باز بتونم کنارت زندگی کنم و وجود گرمت رو احساس کنم قلب مادر .نفس مادر .بی تو پوچم بهنام بی تو هیچم بهنامم😭😭»
behnam_janam1364
*«می کوجه برار»(گیلکی): برادر کوچکم
#بهنام_لایق_پور 🕊🥀🤍 #بهنام_لایق_پور #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«جان دل مادر، دقیقا ۱۴ ماهه که صورت ماهت رو ندیدم، تن خوشگلت رو بقل نکردم، عطر تنت رو حس نکردم. بهنام من تو که میگفتی مامان بی نهایت بهت وابستم پس چطور دلت اومد منو تنها بذاری و بری. جان دل مادر، می کوجه برار، قلبم واسه یه لحطه دیدنت داره پر میکشه. تمام وجودم بودنت رو تمنا میکنه. به امید روزی نفس میکشم که باز بتونم کنارت زندگی کنم و وجود گرمت رو احساس کنم قلب مادر .نفس مادر .بی تو پوچم بهنام بی تو هیچم بهنامم😭😭»
behnam_janam1364
*«می کوجه برار»(گیلکی): برادر کوچکم
#بهنام_لایق_پور 🕊🥀🤍 #بهنام_لایق_پور #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم نخستین سالگرد جاویدنام عرشیا امامقلیزاده، بر سر مزارش برگزار شد.
بهم گفت: «مامان آنقدر زدن که بگم اشتباه کردم، ولی من نگفتم. گفتم که کاری نکردم که بگم اشتباه کردم.»
مادر عرشیا امامقلیزاده، نوجوانی که تنها چند روز پس از آزادی از زندان، خودکشی کرد، چندی پیش نوشته بود: «پارسال همین موقعها خواب بودم، دیدم آهنگ باز کردی و یه عینک زدی که من بخندم. پسرم شبی که تو رو از ما گرفتند، من هم بیتو زندگی نکردم.»
عرشیا امامقلی زاده که به دلیل عمامهپرانی در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، روز ۵ آذر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از آزادی از زندان تاب فشارهای روحی و روانی که در زندان متحمل شده بود را نیاورد و به زندگی خود پایان داد.
مادر عرشیا اضافه میکند: «عرشیا به من گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف، قرص و آمپول هایی تزریق میکردند، او پس از آزادی یک باره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود، به تازگی مغازه باز کرده بود و قصد خرید ماشین داشت، در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشوی، و با دستان خودم اعدامت میکنم.»
به گفته این مادر داغدار، «آخوندی که عرشیا عمامه او را انداخته بود، رضایت نداد و وقتی عرشیا فهمید باید دوباره به زندان برگردد، ترسید، مداوم میگفت اینها من را اعدام میکنند و او میترسید.»
مادر عرشیا میگوید: اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست، پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید، در قبرستان به ما اجازه عزاداری ندادید. من امروز دادخواه خون فرزندم هستم. پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم، همه ما با عرشیا رفتیم.»
elnaz.abdalii
در جریان خیزش سراسری، شماری از معترضان مانند یلدا آقافضلی، عرشیا امامقلیزاده، به دلیل اعمال فشار، تهدیدها و تزریق داروهای مختلف پس از آزادی از زندان خودکشی کردند
#عرشیا_امامقلی_زاده #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بهم گفت: «مامان آنقدر زدن که بگم اشتباه کردم، ولی من نگفتم. گفتم که کاری نکردم که بگم اشتباه کردم.»
مادر عرشیا امامقلیزاده، نوجوانی که تنها چند روز پس از آزادی از زندان، خودکشی کرد، چندی پیش نوشته بود: «پارسال همین موقعها خواب بودم، دیدم آهنگ باز کردی و یه عینک زدی که من بخندم. پسرم شبی که تو رو از ما گرفتند، من هم بیتو زندگی نکردم.»
عرشیا امامقلی زاده که به دلیل عمامهپرانی در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، روز ۵ آذر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از آزادی از زندان تاب فشارهای روحی و روانی که در زندان متحمل شده بود را نیاورد و به زندگی خود پایان داد.
مادر عرشیا اضافه میکند: «عرشیا به من گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف، قرص و آمپول هایی تزریق میکردند، او پس از آزادی یک باره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود، به تازگی مغازه باز کرده بود و قصد خرید ماشین داشت، در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشوی، و با دستان خودم اعدامت میکنم.»
به گفته این مادر داغدار، «آخوندی که عرشیا عمامه او را انداخته بود، رضایت نداد و وقتی عرشیا فهمید باید دوباره به زندان برگردد، ترسید، مداوم میگفت اینها من را اعدام میکنند و او میترسید.»
مادر عرشیا میگوید: اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست، پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید، در قبرستان به ما اجازه عزاداری ندادید. من امروز دادخواه خون فرزندم هستم. پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم، همه ما با عرشیا رفتیم.»
elnaz.abdalii
در جریان خیزش سراسری، شماری از معترضان مانند یلدا آقافضلی، عرشیا امامقلیزاده، به دلیل اعمال فشار، تهدیدها و تزریق داروهای مختلف پس از آزادی از زندان خودکشی کردند
#عرشیا_امامقلی_زاده #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، مراسم سالگرد کشتهشدن فؤاد محمدی از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در شهر کامیاران، بر سر مزارش برگزار شد.
فواد متولد ۱۳۵۹ و اهل کامیاران بود. او مغازه موبایل فروشی داشت و پدر دو کودک خردسال بود. در جریان انقلاب زن، زندگی، آزادی در ۲۴ آبان ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم مامورین امنیتی به شدت مجروح شد و در بیمارستان جان باخت.
#فواد_محمدی #مهسا_امینی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فواد متولد ۱۳۵۹ و اهل کامیاران بود. او مغازه موبایل فروشی داشت و پدر دو کودک خردسال بود. در جریان انقلاب زن، زندگی، آزادی در ۲۴ آبان ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم مامورین امنیتی به شدت مجروح شد و در بیمارستان جان باخت.
#فواد_محمدی #مهسا_امینی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برگزاری مراسم اولین سالگرد کشته شدن دانیال پابندی در شهر سقز
مراسم زادروز دانیال پابندی در آرامستان آیچی سقز برگزار شد.
دانیال پابندی، نوجوان ۱۷ ساله اهل سقز کردستان در جریان انقلاب ملی ایران، در اواخر آبان ماه با گلوله مزدوران رژیم کشته شد..
#مادران_دادخواه #سقز #دانیال_پابندی #انقلاب_ملی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مراسم زادروز دانیال پابندی در آرامستان آیچی سقز برگزار شد.
دانیال پابندی، نوجوان ۱۷ ساله اهل سقز کردستان در جریان انقلاب ملی ایران، در اواخر آبان ماه با گلوله مزدوران رژیم کشته شد..
#مادران_دادخواه #سقز #دانیال_پابندی #انقلاب_ملی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سه زندانی سیاسی مجموعا به بیش از ۶۱ سال حبس و محرومیتهای اجتماعی محکوم شدند.
رضا محمدحسینی به ۲۱ سال و هشت ماه، محبوبه رضایی به ۲۶ سال و پنج ماه زندان و سمانه نوروز مرادی به ۱۳ سال و ۹ ماه حبس محکوم شدهاند.
این متهمان سیاسی توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمدرضا عموزاد در پروندهای مشترک مجموعا به ۶۱ سال و ده ماه حبس و محرومیتهای اجتماعی محکوم شدند.
در این پرونده رضا محمدحسینی با اتهامات: عضویت در گروههای مخالف نظام با هدف برهم زدن امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی) ، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس)، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (یک سال و ۷ ماه زندان)، تحصیل مال از طریق نامشروع (رد اصل مال به نفع دولت و سه سال حبس) و تمرد نسبت به مامورین در حین انجام وظیفه به (یک سال و هفت ماه حبس) محکوم شد.
لازم به ذکر است که رضا محمدحسینی، بعد از دادگاه ۱۳ آبان از اوین به بند انفرادی زندانیان اعدامی قزلحصار منتقل شده است.
محبوبه رضایی نیز با اتهامات عضویت در گروههای مخالف نظام با هدف برهم زدن امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی)، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس)، اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام (یک سال و هفت ماه حبس)، اهانت به مقدسات اسلام (هفت سال و ۹ ماه حبس)و کشف حجاب و تظاهر به فساد در فضای مجازی به(یک سال و هفت ماه حبس) محکوم شد.
سمانه نوروز مرادی با اتهامات عضویت.های مخالف نظام با هدف بر هم زدن امنیت کشور (شش سال و سه ماه حبس با احتساب ابام بازداشت قبلی)، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور (شش سال و سه ماه حبس) و فعالیت تبلیغی علیه نظام به (یک سال و سه ماه حبس) به ۱۳ سال و ۹ ماه حبس در مجموع محکوم شد.
این سه زندانی سیاسی، مشروطهخواه هستند و بارها علنی نظرات خود را بیان کردهاند.
#رضا_محمد_حسینی. #محبوبه_رضایی #سمانه_نوروزمرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی به ۲۱ سال و هشت ماه، محبوبه رضایی به ۲۶ سال و پنج ماه زندان و سمانه نوروز مرادی به ۱۳ سال و ۹ ماه حبس محکوم شدهاند.
این متهمان سیاسی توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمدرضا عموزاد در پروندهای مشترک مجموعا به ۶۱ سال و ده ماه حبس و محرومیتهای اجتماعی محکوم شدند.
در این پرونده رضا محمدحسینی با اتهامات: عضویت در گروههای مخالف نظام با هدف برهم زدن امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی) ، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس)، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (یک سال و ۷ ماه زندان)، تحصیل مال از طریق نامشروع (رد اصل مال به نفع دولت و سه سال حبس) و تمرد نسبت به مامورین در حین انجام وظیفه به (یک سال و هفت ماه حبس) محکوم شد.
لازم به ذکر است که رضا محمدحسینی، بعد از دادگاه ۱۳ آبان از اوین به بند انفرادی زندانیان اعدامی قزلحصار منتقل شده است.
محبوبه رضایی نیز با اتهامات عضویت در گروههای مخالف نظام با هدف برهم زدن امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی)، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور (هفت سال و ۹ ماه حبس)، اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام (یک سال و هفت ماه حبس)، اهانت به مقدسات اسلام (هفت سال و ۹ ماه حبس)و کشف حجاب و تظاهر به فساد در فضای مجازی به(یک سال و هفت ماه حبس) محکوم شد.
سمانه نوروز مرادی با اتهامات عضویت.های مخالف نظام با هدف بر هم زدن امنیت کشور (شش سال و سه ماه حبس با احتساب ابام بازداشت قبلی)، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور (شش سال و سه ماه حبس) و فعالیت تبلیغی علیه نظام به (یک سال و سه ماه حبس) به ۱۳ سال و ۹ ماه حبس در مجموع محکوم شد.
این سه زندانی سیاسی، مشروطهخواه هستند و بارها علنی نظرات خود را بیان کردهاند.
#رضا_محمد_حسینی. #محبوبه_رضایی #سمانه_نوروزمرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام مریم آروین، لباس شب نامزدی فرزندش را بر سر مزار او برد و ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«امشب اولین سالگرد نامزدی مریمم بود
پارسال همین موقعها بود که لباس سفید بختش رو تنش کرد و میچرخید، میگفت مامان؟بهم میاد؟ پارسال همین موقعها بود که صدای خندههاش تو خونمون پیچیده بود.. پارسال همین موقعها بود که بهت گفتم مریمم نمیخوای بری آرایشگاه؟ گفتی نه مامان سادگی خیلی قشنگتره، وقتی با اون لباس سفید و اون دسته گل دیدمت، قند توی دلم آب شد مریمم، یکسال گذشت و حالا من موندم و کفش و لباس و دسته گل خشکیدهات و جای خالیت که داغی شد روی دلم...خیلی حسرتها موند رو دلم مریمم مادر..کاش زمان به عقب برمیگشت؛ اما سیاهدلان زمانه، زمان را نگه داشتهاند و حتی به جلو هم نمیرود...»
@maryam.arvin1372
- دکتر مریم آروین، از وکلایی بود که وکالت معترضان را برعهده داشت، او در جریان خیزش انقلابی در راهروهای دادگاه بازداشت و پس از آزادی کشته شد.
چندی پیش مادر مریم نوشت: «مریم فقط یک هفته بود که نامزد کرده بود. مامور زنی به نام زهرا علیزاده چنان مقنعهاش را کشیده بود و به دستان ظریفش دستبند زده بود که حلقه نامزدیش از دستش پرت شد و در اخر گم شد..مریم بعد از گمشدن حلقهاش خیلی غصه خورد.چون با عشق خریده بودش.
به کدامین گناه با دکتر و وکیل این مملکت این گونه رفتار کردید؟ برای اینکه میخواست پروندههای معترضین یتیم و بیبضاعت رو قبول کنه؟ با اینکه خودش با پای خودش به دادسرا رفته بود. اما قاضی به صورت تلفنی گفته بود دستبند بزنید و تحقیرش کنید بعد بفرستیدش اتاق من...»
دکتر مریم آروین، وکیل دادگستری در سیرجان بود، وکیلی که در کنار معترضان ایستاد و در جریان خیزش انقلابی، وقتی برای دفاع از پرونده یکی از متهمان به دادسرا رفته بود، قاضی پرونده که معاون دادستان هم بود به مریم آروین گفت: «نمیتوانی وکالت معترضان را قبول کنی چون خودت متهم هستی.»
بیشتر بخوانید:
https://t.iss.one/Tavaana_TavaanaTech/76527
#مریم_آروین #وکیل #وکیل_باشرافت #وکیل_پایه_یک_دادگستری #ظلم_پایدار_نیست #توماج_صالحی_را_آزاد_کنید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امشب اولین سالگرد نامزدی مریمم بود
پارسال همین موقعها بود که لباس سفید بختش رو تنش کرد و میچرخید، میگفت مامان؟بهم میاد؟ پارسال همین موقعها بود که صدای خندههاش تو خونمون پیچیده بود.. پارسال همین موقعها بود که بهت گفتم مریمم نمیخوای بری آرایشگاه؟ گفتی نه مامان سادگی خیلی قشنگتره، وقتی با اون لباس سفید و اون دسته گل دیدمت، قند توی دلم آب شد مریمم، یکسال گذشت و حالا من موندم و کفش و لباس و دسته گل خشکیدهات و جای خالیت که داغی شد روی دلم...خیلی حسرتها موند رو دلم مریمم مادر..کاش زمان به عقب برمیگشت؛ اما سیاهدلان زمانه، زمان را نگه داشتهاند و حتی به جلو هم نمیرود...»
@maryam.arvin1372
- دکتر مریم آروین، از وکلایی بود که وکالت معترضان را برعهده داشت، او در جریان خیزش انقلابی در راهروهای دادگاه بازداشت و پس از آزادی کشته شد.
چندی پیش مادر مریم نوشت: «مریم فقط یک هفته بود که نامزد کرده بود. مامور زنی به نام زهرا علیزاده چنان مقنعهاش را کشیده بود و به دستان ظریفش دستبند زده بود که حلقه نامزدیش از دستش پرت شد و در اخر گم شد..مریم بعد از گمشدن حلقهاش خیلی غصه خورد.چون با عشق خریده بودش.
به کدامین گناه با دکتر و وکیل این مملکت این گونه رفتار کردید؟ برای اینکه میخواست پروندههای معترضین یتیم و بیبضاعت رو قبول کنه؟ با اینکه خودش با پای خودش به دادسرا رفته بود. اما قاضی به صورت تلفنی گفته بود دستبند بزنید و تحقیرش کنید بعد بفرستیدش اتاق من...»
دکتر مریم آروین، وکیل دادگستری در سیرجان بود، وکیلی که در کنار معترضان ایستاد و در جریان خیزش انقلابی، وقتی برای دفاع از پرونده یکی از متهمان به دادسرا رفته بود، قاضی پرونده که معاون دادستان هم بود به مریم آروین گفت: «نمیتوانی وکالت معترضان را قبول کنی چون خودت متهم هستی.»
بیشتر بخوانید:
https://t.iss.one/Tavaana_TavaanaTech/76527
#مریم_آروین #وکیل #وکیل_باشرافت #وکیل_پایه_یک_دادگستری #ظلم_پایدار_نیست #توماج_صالحی_را_آزاد_کنید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرشام ابراهیمی؛ جانباخته تظاهرات سراسری آبان ۹۸
قامتی رشید داشت و تنها پسر خانواده بود. تازه یک سال از تحصیلش در رشته دندانپزشکی میگذشت. چه رویاهایی که برای روزهای پایان تحصیلش در سر نمیپروراند. در راه خانه بود و مادر و پدر و دو خواهرش چشم به راهش بودند. اما گلوله سرکوبگران یکراست بر پشتش نشست. با همان تن مجروح بازداشتش کردند و آنقدر او را زدند تا جان باخت.
https://bit.ly/2L7JRHe
#اسلایدشو #تظاهرات_سراسری #آبان۹۸ #آرشام_ابراهیمی #IranProtests #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قامتی رشید داشت و تنها پسر خانواده بود. تازه یک سال از تحصیلش در رشته دندانپزشکی میگذشت. چه رویاهایی که برای روزهای پایان تحصیلش در سر نمیپروراند. در راه خانه بود و مادر و پدر و دو خواهرش چشم به راهش بودند. اما گلوله سرکوبگران یکراست بر پشتش نشست. با همان تن مجروح بازداشتش کردند و آنقدر او را زدند تا جان باخت.
https://bit.ly/2L7JRHe
#اسلایدشو #تظاهرات_سراسری #آبان۹۸ #آرشام_ابراهیمی #IranProtests #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«همیشه میاومد لباساشو بهم نشون میداد و میگفت : خوبه؟ قشنگه؟ اینطوری بهم میاد ؟
حالا باید سنگ مزار داداش کوچولومو بشورم و تمیز کنم ، چون خودش همیشه مرتب و زیبا بود.
( خیلی روزا گذشت،
خاطره های تو کم نشد ،
هیچی اونی که خواستم نشد ، اونی که خواستم نشد،
خیلیروزا گذشت ولی غم از دل ما نرفت،
بیتو ، پاییز از اینجا نرفت ، پاییز از اینجا نرفت )»
متن و ویدیو از صفحه مرضیه آدینهزاده، خواهر جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده
marzie_adinezade
#ابوالفضل_آدینه_زاده #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حالا باید سنگ مزار داداش کوچولومو بشورم و تمیز کنم ، چون خودش همیشه مرتب و زیبا بود.
( خیلی روزا گذشت،
خاطره های تو کم نشد ،
هیچی اونی که خواستم نشد ، اونی که خواستم نشد،
خیلیروزا گذشت ولی غم از دل ما نرفت،
بیتو ، پاییز از اینجا نرفت ، پاییز از اینجا نرفت )»
متن و ویدیو از صفحه مرضیه آدینهزاده، خواهر جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده
marzie_adinezade
#ابوالفضل_آدینه_زاده #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد کشتهشدن محمد حسنزاده، دوست صمیمی شهریار محمدی، دو معترض که به رفاقت معنی تازهای دادند.
شهریار محمدی پس از نجات پیکر محمد حسنزاده، از دست ماموران امنیتی، بالای سر او نشست، تا زمان خاکسپاری برسد.
او از هنگامی که خبر قتل مهسا امینی را شنید، آرام و قرار نداشت. نمیتوانست این ظلم آشکار را بپذیرد و سکوت پیشه کند. با آنکه همه چیز داشت، خانه، زندگی خوب، پدر و مادر و خواهر، نامزد و عشق زمینی که قرار بود با او ازدواج کند و زندگی تشکیل دهد. اما همه را رها کرد.
محمد با نحوه حضورش به همه درس استقامت، شرافت و شجاعت داد.
از اولین روز در اعتراضات شرکت کرد و دوستانش را هم تشویق بە حضور در اعتراضات میکرد.
به گفته دوستانش، محمد میگفت «باخودم فکر میکنم اگە این بیوجدانها با دو تا خواهران خودم چنین کاری میکردند...، مهسا هم جای خواهر خودم بود.»
شب ۲۹ شهریور ۳ گلولە پینت بال بە کمر و ساق پا و رانش خورد. اما او دست بردار نبود. شب ۳۰ شهریور دوبارە بە اعتراضات رفت و در دفاع مشروع مقابل ماموران، سرو گردن و دستش آتش گرفت. ماموران از فرصت استفادە کردند و با اسلحه ساچمهای به صورت او شلیک کردند که یکی از ساچمهها به چشم چپ او اصابت کرد و آسیب جدی زد.
روز بعد خانواده او را به بیمارستان نیکوکاری تبریز بردند و تحت درمان قرار گرفت. اما به دلیل جو امنیتی او را تهران منتقل بردند.
حدود سه هفته در تهران چند عمل جراحی روی چشمش انجام میشود. بینایی به چشمش باز نمیگردد، اما محمد حسنزاده با همان وضعیت باز به خیابان میرفت و در اعتراضات شرکت میکرد. به دوستانت میگفت «حتی اگر دوچشمم را از دست دادم دست مرا بگیرید و ببرید.»
محمد برای شرکت در مراسم چهلم مهسا امینی به سقز میرود. در آبان ماه برای یکی از عملها دوباره به تهران برمیگردد، اما عمل او به تاریخ دیگری موکول میشود.
فراخوان ۲۴ تا ۲۶ آبان بود که محمد آن را استوری میکند و خود را به بوکان شهر زادگاهش میرساند.
در ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش مینویسد «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
عصر روز ۲۵ آبان ماه به خیابان میرود و در چهار راه شهرداری بوکان کشته میشود.
#شهریار_محمدى #محمد_حسن_زاده #بوکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شهریار محمدی پس از نجات پیکر محمد حسنزاده، از دست ماموران امنیتی، بالای سر او نشست، تا زمان خاکسپاری برسد.
او از هنگامی که خبر قتل مهسا امینی را شنید، آرام و قرار نداشت. نمیتوانست این ظلم آشکار را بپذیرد و سکوت پیشه کند. با آنکه همه چیز داشت، خانه، زندگی خوب، پدر و مادر و خواهر، نامزد و عشق زمینی که قرار بود با او ازدواج کند و زندگی تشکیل دهد. اما همه را رها کرد.
محمد با نحوه حضورش به همه درس استقامت، شرافت و شجاعت داد.
از اولین روز در اعتراضات شرکت کرد و دوستانش را هم تشویق بە حضور در اعتراضات میکرد.
به گفته دوستانش، محمد میگفت «باخودم فکر میکنم اگە این بیوجدانها با دو تا خواهران خودم چنین کاری میکردند...، مهسا هم جای خواهر خودم بود.»
شب ۲۹ شهریور ۳ گلولە پینت بال بە کمر و ساق پا و رانش خورد. اما او دست بردار نبود. شب ۳۰ شهریور دوبارە بە اعتراضات رفت و در دفاع مشروع مقابل ماموران، سرو گردن و دستش آتش گرفت. ماموران از فرصت استفادە کردند و با اسلحه ساچمهای به صورت او شلیک کردند که یکی از ساچمهها به چشم چپ او اصابت کرد و آسیب جدی زد.
روز بعد خانواده او را به بیمارستان نیکوکاری تبریز بردند و تحت درمان قرار گرفت. اما به دلیل جو امنیتی او را تهران منتقل بردند.
حدود سه هفته در تهران چند عمل جراحی روی چشمش انجام میشود. بینایی به چشمش باز نمیگردد، اما محمد حسنزاده با همان وضعیت باز به خیابان میرفت و در اعتراضات شرکت میکرد. به دوستانت میگفت «حتی اگر دوچشمم را از دست دادم دست مرا بگیرید و ببرید.»
محمد برای شرکت در مراسم چهلم مهسا امینی به سقز میرود. در آبان ماه برای یکی از عملها دوباره به تهران برمیگردد، اما عمل او به تاریخ دیگری موکول میشود.
فراخوان ۲۴ تا ۲۶ آبان بود که محمد آن را استوری میکند و خود را به بوکان شهر زادگاهش میرساند.
در ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش مینویسد «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
عصر روز ۲۵ آبان ماه به خیابان میرود و در چهار راه شهرداری بوکان کشته میشود.
#شهریار_محمدى #محمد_حسن_زاده #بوکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۲٥ آبان ماە مراسم اولین سالگرد دکتر آزاد حسین پوری از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در آرمستان شهر مهاباد با حضور خانوادە و نزدیکان وی برگزار شد.
آزاد حسینپوری دندانپزشک بود، او در جریان خیزش انقلابی در شهر مهاباد با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی کشته شد.
#آزاد_حسین_پوری #مهاباد #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا #یادمون_نمیره #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Tavaana_TavaanaTech
آزاد حسینپوری دندانپزشک بود، او در جریان خیزش انقلابی در شهر مهاباد با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی کشته شد.
#آزاد_حسین_پوری #مهاباد #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا #یادمون_نمیره #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Tavaana_TavaanaTech
حسین قدمی،۳۰ساله، تراشکار
۲۵ آبان با اصابت دو گلوله به پا و شکم در فردیس کرج جانش را از دست داد.
#حسین_قدمی #اعتراضات_سراسری #IranProtests
#آبان۹۸ #آبان_خونین #فردیس_کرج #آبان_ادامه_دارد
#یاری_مدنی_توانا
- عکس سمت چپ در استوری اینستاگرام خواهر حسین قدمی منتشر شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
۲۵ آبان با اصابت دو گلوله به پا و شکم در فردیس کرج جانش را از دست داد.
#حسین_قدمی #اعتراضات_سراسری #IranProtests
#آبان۹۸ #آبان_خونین #فردیس_کرج #آبان_ادامه_دارد
#یاری_مدنی_توانا
- عکس سمت چپ در استوری اینستاگرام خواهر حسین قدمی منتشر شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد سپهر اسماعیلی از کشتهشدگان آبان ۱۴۰۱ پنجشنبه ۲۵ ابان بر سر مزارش در بهشت حسینی قزوین برگزار شد
- جاویدنام سپهر اسماعیلی جوان ۲۱ سالهای بود که روز ۲۴ آبانماه ۱۴۰۱ در شهر رشت با گلوله نیروهای حکومتی کشته شد و در قزوین به خاک سپرده شد.
خانوادهاش شکایتی تنظیم کردند و قاتل او در دادگاه بدوی به اتهام «قتل غیر عمد»! در نهایت به سه سال زندان محکوم شد.
پس از شکایت خانواده سپهر اسماعیلی و رسیدگی قضایی دادگاه نظامی گیلان شعبه ابتدایی مسئول بررسی پرونده اتهام عامل تیراندازی را به دلیل تیراندازی غیرقانونی و بدون دلیل با گلوله جنگی به سمت شهروندان به قتل عمد متهم کرد.
پس از این مساله با اعمال فشار سپاه گیلان پرونده به شعبه دیگری ارسال شده و در نهایت شعبه اول دادگاه نظامی استان گیلان اسفند ماه ۱۴۰۱ عامل تیراندازی را از قتل عمد تبرئه و او را تنها به پرداخت دیه و یک سال زندان و همچنین به دلیل عدم کمکنکردن به مجروح که در نهایت منجر به مرگ سپهر اسماعیلی شده تنها به ۳ سال زندان محکوم کرد.
سپاه گیلان در ابتدا پیشنهادات مالی سنگینی برای رضایتگرفتن از خانواده سپهر اسماعیلی و منصرف کردن آنها ار پیگیری پرونده ارائه میدهند و پس از رد همه این پیشنهادات از سوی خانواده، ارعاب و تهدید شدید خانواده توسط سپاه گیلان آغاز میشود.
صدور حکم تبرئه از قتل عمد عامل تیراندازی در حالی صورت گرفته که به گفته منبع آگاه او در جلسه پایانی دادگاه به صراحت گفت: «من برای دفاع از ولایت و اسلام حاضرم ده تا مانند این بچه را بکشم.»
#سپهر_اسماعیلی #ما_ادامه_داریم #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- جاویدنام سپهر اسماعیلی جوان ۲۱ سالهای بود که روز ۲۴ آبانماه ۱۴۰۱ در شهر رشت با گلوله نیروهای حکومتی کشته شد و در قزوین به خاک سپرده شد.
خانوادهاش شکایتی تنظیم کردند و قاتل او در دادگاه بدوی به اتهام «قتل غیر عمد»! در نهایت به سه سال زندان محکوم شد.
پس از شکایت خانواده سپهر اسماعیلی و رسیدگی قضایی دادگاه نظامی گیلان شعبه ابتدایی مسئول بررسی پرونده اتهام عامل تیراندازی را به دلیل تیراندازی غیرقانونی و بدون دلیل با گلوله جنگی به سمت شهروندان به قتل عمد متهم کرد.
پس از این مساله با اعمال فشار سپاه گیلان پرونده به شعبه دیگری ارسال شده و در نهایت شعبه اول دادگاه نظامی استان گیلان اسفند ماه ۱۴۰۱ عامل تیراندازی را از قتل عمد تبرئه و او را تنها به پرداخت دیه و یک سال زندان و همچنین به دلیل عدم کمکنکردن به مجروح که در نهایت منجر به مرگ سپهر اسماعیلی شده تنها به ۳ سال زندان محکوم کرد.
سپاه گیلان در ابتدا پیشنهادات مالی سنگینی برای رضایتگرفتن از خانواده سپهر اسماعیلی و منصرف کردن آنها ار پیگیری پرونده ارائه میدهند و پس از رد همه این پیشنهادات از سوی خانواده، ارعاب و تهدید شدید خانواده توسط سپاه گیلان آغاز میشود.
صدور حکم تبرئه از قتل عمد عامل تیراندازی در حالی صورت گرفته که به گفته منبع آگاه او در جلسه پایانی دادگاه به صراحت گفت: «من برای دفاع از ولایت و اسلام حاضرم ده تا مانند این بچه را بکشم.»
#سپهر_اسماعیلی #ما_ادامه_داریم #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گلباران سنگ مزار جاویدنام کمال احمدپور توسط کژین دخترش در اولین سالگرد جانباختن او.
کمال احمدپور در ۲۷ آبان ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر جانش را از دست داد.
مهاباد، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲
#کمال_احمدپور #مهاباد #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کمال احمدپور در ۲۷ آبان ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر جانش را از دست داد.
مهاباد، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲
#کمال_احمدپور #مهاباد #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمیدرضا شریعتی؛ پسری که از نوجوانی برای ساختن زندگی بهتر کارگری کرد، اما برای اعتراضی مسالمت آمیز به دست نیروهای امنیتی کشته شد .
- ویدیو از شبکه من و تو
#حمیدرضا_شریعتی #ایذه #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- ویدیو از شبکه من و تو
#حمیدرضا_شریعتی #ایذه #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز ۲۵ آبان ۱۴۰۲ نخستین سالگرد کشتهشدن آرتین رحمانی بیانی در روستای بیان برگزار شد.
آرتین رحمانی، روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱، در همان روزی که کیان پیرفلک و سپهر مقصودی کشته شدند، آرتین نیز جانش را با شلیک گلوله از دست داد.
آرتین مدتی بود که در کارگاه مکانیکی مشغول به کار بود در همون مدت کم انقدر در کارش پیشرفت کرد که به پنجه طلا معرف شد.
آرتین رحمانی متولد سال ۱۳۸۴ و ۱۶ ساله بود. او علاوه بر تحصیل، همزمان بطور پارهوقت در یک مکانیکی هم کار میکرد. آرتین فرزند اول خانواده رحمانی بود با یک خواهر و یک برادر کوچکتر از خودش.
روز ۲۵ آبان همان روزی که کیان پیرفلک و سپهر مقصودی به رگبار بستهشدند، آرتین نیز در گوشهای از دیگر از شهر ایذه در خیابان هدف گلوله ماموران قرار گرفت.
مأموران امنیتی به خانواده آرتین فشار آوردند که پیکر او را به عنوان «شهید» در تپه شهدای ایذه به خاک بسپارند اما خانواده قبول نکردند.
مراسم خاکسپاری آرتین با ساز و دهل بختیاری و نواختن ترانههای حماسی این منطقه از جمله «دایه دایه وقت جنگه» برگزار شد
#آرتین_رحمانی #ایذه #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آرتین رحمانی، روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱، در همان روزی که کیان پیرفلک و سپهر مقصودی کشته شدند، آرتین نیز جانش را با شلیک گلوله از دست داد.
آرتین مدتی بود که در کارگاه مکانیکی مشغول به کار بود در همون مدت کم انقدر در کارش پیشرفت کرد که به پنجه طلا معرف شد.
آرتین رحمانی متولد سال ۱۳۸۴ و ۱۶ ساله بود. او علاوه بر تحصیل، همزمان بطور پارهوقت در یک مکانیکی هم کار میکرد. آرتین فرزند اول خانواده رحمانی بود با یک خواهر و یک برادر کوچکتر از خودش.
روز ۲۵ آبان همان روزی که کیان پیرفلک و سپهر مقصودی به رگبار بستهشدند، آرتین نیز در گوشهای از دیگر از شهر ایذه در خیابان هدف گلوله ماموران قرار گرفت.
مأموران امنیتی به خانواده آرتین فشار آوردند که پیکر او را به عنوان «شهید» در تپه شهدای ایذه به خاک بسپارند اما خانواده قبول نکردند.
مراسم خاکسپاری آرتین با ساز و دهل بختیاری و نواختن ترانههای حماسی این منطقه از جمله «دایه دایه وقت جنگه» برگزار شد
#آرتین_رحمانی #ایذه #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سلام توانا جان
برای سالگرد حمیدرضا روحی یه هفته س که بهشت زهرا رو امنیتی کردن. ۲۵ آبان هم از ساعت ۷ صبح مزدوراشون کنار مزار بودن و نمیذاشتن کسی به اونجا نزدیک بشه ولی با تاریک شدن هوا و رفتن شون، ما آخر خودمون رو به حمیدرضا رسوندیم. برای این راه پایانی نیست. ما ادامه داریم. هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد جوانه شد... ✌✌🖤💚»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#حمیدرضا_روحی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای سالگرد حمیدرضا روحی یه هفته س که بهشت زهرا رو امنیتی کردن. ۲۵ آبان هم از ساعت ۷ صبح مزدوراشون کنار مزار بودن و نمیذاشتن کسی به اونجا نزدیک بشه ولی با تاریک شدن هوا و رفتن شون، ما آخر خودمون رو به حمیدرضا رسوندیم. برای این راه پایانی نیست. ما ادامه داریم. هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد جوانه شد... ✌✌🖤💚»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#حمیدرضا_روحی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من یوسف قنبرزادگان دارابی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۱. بیست و چهار سالم بود، متولد۱۶ آذر ۱۳۷۷، اهل و ساکن شیراز و به تازگی توی یه دندونسازی شروع به کار کرده بودم.
با کشته شدن مهسا امینی و شروع اعتراضات سراسری، منم برای اعتراض با هموطنام به خیابون رفتم تا حقمو فریاد بزنم. قبلش بهمادرم گفتم من باید برم تا دین خودمو به کشورم ادا کنم و بهش گفتم چقدر دوستش دارم. شب ۳۰ آبان ۱۴۰۱ بود که با دوستام به حمایت از دخترای سرزمینم به خیابونا رفتم. سرکوبگرا به مردم حمله ور شدن و به سمتشون شلیک میکردن که ناگهان به یکی از دوستام تیراندازی شد و اون زخمی شد، من سعی کردم برای کمک به دوستم اونو به محل کارش ببرم که ناگهان مامورا سر رسیدن. دوست زخمی منو یه نفر برد بیمارستان، من موندم و مامورا، اونا بمن حمله کردن و مورد ضرب و شتم قرار دادن، من کشته شدم.…
صبح روز ۲۷ آبان خانوادم خیلی نگران بودن و تمام شب منتظرم بودن. یه شخص غریبه باهاشون تماس گرفت و گفت که من تصادف کردم و توی بیمارستانم. خانوادم رفتن بیمارستان و پیکر بیجون منو دیدن... آثاری از جراحت روش دیده نمیشد، فقط زیر یکی از چشمام کبود بود و پشت سرم اثر ضربه شدید کاملا مشخص بود.
بعد از کشته شدنم خبرگزاریهای دولتی اعلام کردن که جریان کشته شدن من مربوط به یه تصادف توی یکی از کوچه های خیابون قصرالدشت شیراز بوده که آمبولانس به اون محل اعزام شده بوده. طبق او گزارش چهار نفر سوار یه موتور سیکلت بودن که تصادف کردن و دوتاشون درجا کشته شدن. اونا گفتن سر و سینه من دچار جراحات زیادی بوده و همین باعث شده در اتاق احیا از بین برم. ولی در واقع اون روز وقتی پدر و مادرم اومدن بیمارستان مامورای امنیتی اونا رو توی اتاق احیا زندانی کردن و تهدیدشون کردن که فقط در صورتیکه امضا کنن من در اثر تصادف فوت شدم جنازه رو بهشون تحویل میدن. اونا پدر و مادرم رو مجبور کردن برگه ها رو امضا کنن. همه اطرافیام میدونن که اون سناریوی تصادف دروغ بود همه میدونستن من ۱۲۰ کیلوگرم وزن داشتم و نمیتونستم با سه نفر دیگه روی یه موتور بشینم.
من مظلومانه در زادگاهم شیراز به خاک سپرده شدم….
مراسم چهلم هم در تاریخ ۲۷ آذر ماه برگزار شد.💔
ویدیو از من و تو
متن از کاربر لعبت در توییتر
#یوسف_قنبرزادگان #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با کشته شدن مهسا امینی و شروع اعتراضات سراسری، منم برای اعتراض با هموطنام به خیابون رفتم تا حقمو فریاد بزنم. قبلش بهمادرم گفتم من باید برم تا دین خودمو به کشورم ادا کنم و بهش گفتم چقدر دوستش دارم. شب ۳۰ آبان ۱۴۰۱ بود که با دوستام به حمایت از دخترای سرزمینم به خیابونا رفتم. سرکوبگرا به مردم حمله ور شدن و به سمتشون شلیک میکردن که ناگهان به یکی از دوستام تیراندازی شد و اون زخمی شد، من سعی کردم برای کمک به دوستم اونو به محل کارش ببرم که ناگهان مامورا سر رسیدن. دوست زخمی منو یه نفر برد بیمارستان، من موندم و مامورا، اونا بمن حمله کردن و مورد ضرب و شتم قرار دادن، من کشته شدم.…
صبح روز ۲۷ آبان خانوادم خیلی نگران بودن و تمام شب منتظرم بودن. یه شخص غریبه باهاشون تماس گرفت و گفت که من تصادف کردم و توی بیمارستانم. خانوادم رفتن بیمارستان و پیکر بیجون منو دیدن... آثاری از جراحت روش دیده نمیشد، فقط زیر یکی از چشمام کبود بود و پشت سرم اثر ضربه شدید کاملا مشخص بود.
بعد از کشته شدنم خبرگزاریهای دولتی اعلام کردن که جریان کشته شدن من مربوط به یه تصادف توی یکی از کوچه های خیابون قصرالدشت شیراز بوده که آمبولانس به اون محل اعزام شده بوده. طبق او گزارش چهار نفر سوار یه موتور سیکلت بودن که تصادف کردن و دوتاشون درجا کشته شدن. اونا گفتن سر و سینه من دچار جراحات زیادی بوده و همین باعث شده در اتاق احیا از بین برم. ولی در واقع اون روز وقتی پدر و مادرم اومدن بیمارستان مامورای امنیتی اونا رو توی اتاق احیا زندانی کردن و تهدیدشون کردن که فقط در صورتیکه امضا کنن من در اثر تصادف فوت شدم جنازه رو بهشون تحویل میدن. اونا پدر و مادرم رو مجبور کردن برگه ها رو امضا کنن. همه اطرافیام میدونن که اون سناریوی تصادف دروغ بود همه میدونستن من ۱۲۰ کیلوگرم وزن داشتم و نمیتونستم با سه نفر دیگه روی یه موتور بشینم.
من مظلومانه در زادگاهم شیراز به خاک سپرده شدم….
مراسم چهلم هم در تاریخ ۲۷ آذر ماه برگزار شد.💔
ویدیو از من و تو
متن از کاربر لعبت در توییتر
#یوسف_قنبرزادگان #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بایستی به این طلبه جوان یادآور شد آنچه زشت و قبیح است این توهینهای زشت و شرمآور به زنان ایرانی بابت کاشت ناخن است.
بسیاری از زنان ایرانی ناخن میکارند و از قضا بسیاری از آنان خداباور هستند.
به هیچ انسانی ربطی ندارد که دیگران چه نوع آرایشی انجام میدهند و بدتر از آن به هیچ عنوان نبایستی مباحث آرایشی را به مباحث الهیاتی ربط داد.
شما در چه جایگاهی هستید که برای دیگر انسانها نزد خداوند، جایگاه و صندلی و مرتبت و میزان تعیین میکنید؟
کسانی که نگران نهاد روحانیت در ایران هستند بایستی پیشگام مبارزه با چنین ادبیاتی باشند تا بدبینیها به نهاد روحانیت بیش از این شدت نگیرد.
این ویدئو توسط یکی از همراهان فرستاده شده است و حقیقتا مایه تاسف بود.
#گفتگو_توانا #آرایش_زنان #نهاد_روحانیت #کاشت_ناخن
@dialogue1402
بسیاری از زنان ایرانی ناخن میکارند و از قضا بسیاری از آنان خداباور هستند.
به هیچ انسانی ربطی ندارد که دیگران چه نوع آرایشی انجام میدهند و بدتر از آن به هیچ عنوان نبایستی مباحث آرایشی را به مباحث الهیاتی ربط داد.
شما در چه جایگاهی هستید که برای دیگر انسانها نزد خداوند، جایگاه و صندلی و مرتبت و میزان تعیین میکنید؟
کسانی که نگران نهاد روحانیت در ایران هستند بایستی پیشگام مبارزه با چنین ادبیاتی باشند تا بدبینیها به نهاد روحانیت بیش از این شدت نگیرد.
این ویدئو توسط یکی از همراهان فرستاده شده است و حقیقتا مایه تاسف بود.
#گفتگو_توانا #آرایش_زنان #نهاد_روحانیت #کاشت_ناخن
@dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا دیدهٔ ما به خون ایاغ است
هر بیت بیان درد و داغ است
افسردهام از هر اتفاقی
در سینه نمانده اشتیاقی
صبحی که مثال شب سیاه است
تاوان کدام اشتباه است؟
خون است که شسته تیغها را
کشت است در این گلو، صدا را
فریادِ نشسته در سکوت است
پروانه اسیر عنکبوت است
از بس که صدا زدم خدا را
افتاده ز سر کلاه، ما را
فرماندهٔ بیسپاه، مائیم
بر کوه زمانه کاه مائیم
شیران نفس بریده هستیم
از ساغر خون خویش مستیم
ما آمده از کدام ایلیم؟
دنبال کدام سلسبیلیم؟
بر اسب جنون و خون سواریم
دائم به غم جهان دچاریم
حمّال هزار و یک کتابیم
امّا چو حباب روی آبیم
با این همه نام عشق، باقی!
پر کن قدحی دوباره، ساقی!
بگذار خراب مهر باشیم
سیمرغ همین سپهر باشیم
دل خوش به قلم به شعر باشیم
بر خاک، گل ادب بپاشیم
هر چند که بینشانه هستیم
آموختهٔ ترانه هستیم
در خون من، ای قلم! وضو کن
این بار به سمت خلق رو کن
فریاد بزن: هنوز هستیم!
هر چند که زیر غم شکستیم
از حال دلم حکایتی کن
از ظلم زمان شکایتی کن
هر چند اسیر اشتباهیم
فریاد بزن که: بیگناهیم!
علی رضا جعفری(آزادی)
#اینهمه_سال_جنایت #آرمیتا_گرواند #مهسا_امینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هر بیت بیان درد و داغ است
افسردهام از هر اتفاقی
در سینه نمانده اشتیاقی
صبحی که مثال شب سیاه است
تاوان کدام اشتباه است؟
خون است که شسته تیغها را
کشت است در این گلو، صدا را
فریادِ نشسته در سکوت است
پروانه اسیر عنکبوت است
از بس که صدا زدم خدا را
افتاده ز سر کلاه، ما را
فرماندهٔ بیسپاه، مائیم
بر کوه زمانه کاه مائیم
شیران نفس بریده هستیم
از ساغر خون خویش مستیم
ما آمده از کدام ایلیم؟
دنبال کدام سلسبیلیم؟
بر اسب جنون و خون سواریم
دائم به غم جهان دچاریم
حمّال هزار و یک کتابیم
امّا چو حباب روی آبیم
با این همه نام عشق، باقی!
پر کن قدحی دوباره، ساقی!
بگذار خراب مهر باشیم
سیمرغ همین سپهر باشیم
دل خوش به قلم به شعر باشیم
بر خاک، گل ادب بپاشیم
هر چند که بینشانه هستیم
آموختهٔ ترانه هستیم
در خون من، ای قلم! وضو کن
این بار به سمت خلق رو کن
فریاد بزن: هنوز هستیم!
هر چند که زیر غم شکستیم
از حال دلم حکایتی کن
از ظلم زمان شکایتی کن
هر چند اسیر اشتباهیم
فریاد بزن که: بیگناهیم!
علی رضا جعفری(آزادی)
#اینهمه_سال_جنایت #آرمیتا_گرواند #مهسا_امینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امید مویدی دانشجوی ۲۰ ساله رشته تربیت بدنی دانشگاه باهنر شیراز بود که هنگام بازگشت از تمرین در جریان اعتراضات مردمی با شلیک مستقیم ماموران کشته شد.
#شیراز #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #امید_مؤیدی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#شیراز #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #امید_مؤیدی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech