Memory Allocation
https://samwho.dev/memory-allocation/
یکی از نیاز های مشترک همه برنامه ها نیاز به حافظه است. برنامه ها قبل از اجرا باید از هارد دیسک در حافظه بارگذاری شوند. در حین اجرا، اکثر کارهایی که برنامه ها انجام می دهند این است که مقادیر را از حافظه لود می کنند، مقداری محاسبات روی آنها انجام می دهند و سپس نتیجه را در حافظه ذخیره می کنند.
در این بلاگ با اصول تخصیص حافظه ( Memory Allocation ) آشنا میشوید.
#MemoryAllocation
https://samwho.dev/memory-allocation/
یکی از نیاز های مشترک همه برنامه ها نیاز به حافظه است. برنامه ها قبل از اجرا باید از هارد دیسک در حافظه بارگذاری شوند. در حین اجرا، اکثر کارهایی که برنامه ها انجام می دهند این است که مقادیر را از حافظه لود می کنند، مقداری محاسبات روی آنها انجام می دهند و سپس نتیجه را در حافظه ذخیره می کنند.
در این بلاگ با اصول تخصیص حافظه ( Memory Allocation ) آشنا میشوید.
#MemoryAllocation
👍5❤2🆒2
Forwarded from جادی | Jadi
تقریبا ۱۳ ساعت دیگه از مسابقه انتخابی مسابقه فتح پرچم بزرگترین کنفرانس هکری یعنی #دفکان باقی مونده (: اگر دوست دارین دنبال کنین یا سوالها رو ببینین یا حتی رقابت کنین (:
https://quals.2023.nautilus.institute/scoreboard/complete
https://quals.2023.nautilus.institute/scoreboard/complete
👍7👎1🥱1🍌1
از آنجایی که شروع این کانال مبنی بر مهندسی نرم افزار و برنامه نویسی بوده تصمیم بر تغییر قرار دادن محتوای کلی در این کانال دارم .
از نظر شخصی خودم اگر بخوام یه محتوایی رو نگاه کنم که فقط یک موضوع داشته باشه بعد مدت ها حتی اگر برای خودم خسته کننده نشه برای بقیه میشه. به همین دلیل نیاز بر این دیدم که محتوایی که قرار میدهم نا مرتبط تر ( out of context ) باشه تا اینکه بخواهم چارچوبی برای هرچیزی تعیین کنم.
از این به بعد محتوای کانال عمومی تر خواهد بود . و احتمالا دخیل بودن نظرات شخصی خودم نسبت به مواردی که مطالعه میکنم یا میبینیم بیشتر خواهد شد .
از نظر شخصی خودم اگر بخوام یه محتوایی رو نگاه کنم که فقط یک موضوع داشته باشه بعد مدت ها حتی اگر برای خودم خسته کننده نشه برای بقیه میشه. به همین دلیل نیاز بر این دیدم که محتوایی که قرار میدهم نا مرتبط تر ( out of context ) باشه تا اینکه بخواهم چارچوبی برای هرچیزی تعیین کنم.
از این به بعد محتوای کانال عمومی تر خواهد بود . و احتمالا دخیل بودن نظرات شخصی خودم نسبت به مواردی که مطالعه میکنم یا میبینیم بیشتر خواهد شد .
❤33👍17👎8❤🔥2🎅2
Sonia Software Notes pinned «از آنجایی که شروع این کانال مبنی بر مهندسی نرم افزار و برنامه نویسی بوده تصمیم بر تغییر قرار دادن محتوای کلی در این کانال دارم . از نظر شخصی خودم اگر بخوام یه محتوایی رو نگاه کنم که فقط یک موضوع داشته باشه بعد مدت ها حتی اگر برای خودم خسته کننده نشه برای…»
👍33🌚2👎1
سایت RARBG در 31 می بسته شد .
https://web.archive.org/web/20230531105653/https://rarbg.to/index80.php
سایت rarbg از سال ۲۰۰۸ شروع به فعالیت کرد و جزو بخش بزرگی از اکوسیستم تورنت بود.
در این گیت میتوانید به لینک های magnet که از قبل در سایت rarbg وجود داشته دسترسی داشته باشید :
https://github.com/2004content/rarbg
#torrent
https://web.archive.org/web/20230531105653/https://rarbg.to/index80.php
سایت rarbg از سال ۲۰۰۸ شروع به فعالیت کرد و جزو بخش بزرگی از اکوسیستم تورنت بود.
در این گیت میتوانید به لینک های magnet که از قبل در سایت rarbg وجود داشته دسترسی داشته باشید :
https://github.com/2004content/rarbg
#torrent
😢11👍4👎1
Forwarded from Sadra Codes
🟩 [شاید خوندن این پست، زندگیتون رو عوض کنه..]
چقدر خوندن کامنتهای این پست واسم شیرین و لذتبخش بود..!!
همیشه فکر میکردم با توجه به شرایطی افتضاحی که مسئولین از جون و دل زحمت کشیدن و عرق ریختن واسمون ساختن، متاسفانه جامعه یکرنگ و یکسمتوسویی داریم.. درست مثل دبستانی که تمام کوچولوهاش میخوان دکتر یا پلیس شن. کامنتهای این پست بهم نشون داد چقدر اشتباه فکر میکردم. چقدر علایق و سلیقههای متفاوتی داریم بین همدیگه.. چقدر خوب در شرایط سخت و تلخ، یا شیرین و هیجانی با هم کنار میایم و یکی میشیم. من بیشتر بحثم با اون دسته از دوستانیه که از روی اجبار مجبور شدن وارد فیلد کامپیوتر شن. واسه بعضیامون، این تایملاین زندگی اقتضا کرده که توی این رشته و فیلد خاص، فعالیتمون رو ادامه بدیم ولی هنوز دلمون جای دیگس. دوست نداریم پشت سیستم باشیم.. اصلا اگه میشد، شاید هیچوقت برنامهنویس نمیشدیم و از این داستانا..
بنظرم هرکسی باید یه چرخه تکامل شخصی واسه خودش داشته باشه. من شخصا از فلو و روند زیر استفاده میکنم و فکر میکنم خیلی کمککننده هست. من همیشه سعی میکردم که حداقل..
- یک رشته تخصصی تحصیلی (مهندسی، پزشکی یا...)
- یک (یا چند) زبان خارجه (انگلیسی، آلمانی، فرانسه یا...)
- یک (یا چند) ساز (ترجیحم سنتیه ولی خب هرچی خودت دوست داری)
- چند فن و حرفه (حداقل خودت بتونی یه لامپ عوض کنی دیگه بابا..)
- یک ورزش بصورت حرفهای
رو دنبال کنم و همیشه تلاشم این بود که این روال رو یادم بمونه. بنظرم افراد اینجوری میتونن Efficiency خودشونو افزایش بدن و مفید باشن واسه خودشون، اطرافیانشون و حتی جامعهای که درش زندگی میکنن. اگه از رشته تحصیلیتون راضی نیستین، سعی کنید تغییرش بدید. اگه بنا به دلایلی نمیتونید تغییرش بدید، سعی کنید خودتون رو با باقی فعالیتها یکم آروم کنید. (مثل ورزش کردن، موسیقی، مطالعه یا...)
نسل جدید واقعا نابغه هست. گاها حس میکنم این وسط جهش ژنتیکیای چیزی رخ داده. این مسئله نباید باعث خوشحالی ما شه چراکه مسئولیت ما در قبال اونا خیلی بیشتر شده. باید سعی کنیم بهشون یاد بدیم ثبات شخصیتی داشته باشن. اگه پدر یا مادر هستیم، فرهنگ درست زیستن رو یاد بدیم نه چجوری پول درآوردن. چون نسل امروز خوب بلده چجوری پول دربیاره. خودمون سعی کنیم شخصیت با ثباتی داشته باشیم... ثبات شخصیتی خیلی مهمه. زود گول نخوریم. بادبان چسبیده به کلاهمون رو جدا کنیم. اجازه ندیم نظرات و گفتار بقیه اینقدر زود به ذهنمون رسوخ کنن. اگه دیدیم ممد با برنامهنویسی تونسته یه ویلا توی فلان شهر بگیره و کلا مستقل شه از خانواده، شاید بخاطر علاقهای بوده که نسبت به این رشته داشته. شما اگه وارد برنامهنویسی شی نه بهت خوش بگذره نه به اون ویلائه برسی. شاید اصلا راه تو از بقیه جدا باشه..
چنانچه مجبورید بخاطر شرایطی که درش قرار دارید، در یه رشته خاص ادامه به تحصیل، یادگیری یا حتی کار کنید، شاید تخصیص دادن یکم زمان آزاد به کاری که باهاش حال میکنید، باعث شه یکم انرژی بدست بیارید و حالتون خوب شه. اینکه یه برنامهنویس ناراحت باشید که تایم آزادشو سفالگری میکنه تا یکم Chill کنه اصلا موردی نداره و حتی کمک میکنه ذهنتون موقع کدنویسی آسایش خاطر بیشتری داشته باشه و به بعدش فکر کنه.. درست مثل دانشآموزی که دَم به دَم ساعتو میپرسه بلکه زنگ بخوره و بره خونه.. (چون میدونه توی خونه کنسول بازیای هست که قراره حالشو خوب کنه)
هیچوقت دست از رویاپردازی بر ندارید. انسان روزی فکرشو میکرد پرواز کنه؟ من یه مدت خیلی از وضعیت مملکت مینالیدم. البته هنوزم داد و بیدادم کمتر نشده هیچ.. بیشترم شده ولی به یه سطح که رسیدم دیدم مشکل از منه نه چیز دیگه. نگید اینجا ایرانه و.. بله هست. من اصلا منکر محدودیتها نیستم ولی کاش واسه تلاش نکردنمون دلیل قانعکنندهتری داشتیم تا اینکه توجیه کنیم و بندازیم گردن شخص یا یه سیستم ثالث. مایکل جردن هم توی اون جو نژادپرستانه سنگین آمریکا، جردن شد. شانسی بود. من روی سخنم بیشتر با افرادی مثل خودمه که تلاش نکرده، دنبال موانع میگردن نه کسایی که واقعا خواهان هستن و تلاش میکنن ولی بخاطر وضع مملکت به جایی نمیرسن.. اون دیگه نهایت ظلمه..
من یه تایم کارم شده بود همین.. وقتی حوصله کاری نداشتم یه بهونه میاوردم.. میگفتم VPN ندارم نمیتونم برم یوتیوب پس در نتیجه فعلا قضیه کنسله.. شاید توی همون کیس، یکم سماجت به خرج میدادم یکی دو ساعت بعدش به یوتیوب دسترسی داشتم.
ما توی قرن ۲۱ام زندگی میکنیم. در زمینی که به واسطه (اینترنت) همه کس و همه چیز رو به هم متصل کرده پس دنبال بهونه نباشیم چون صرفا داریم خودمونو گول میزنیم. :)
رویاها و علایقتون رو دنبال کنید. نذارید به فلان سن که رسیدید، پشیمون باشید از کاری که میتونستید انجام بدید اما ندادید. موفق باشید. :)
چقدر خوندن کامنتهای این پست واسم شیرین و لذتبخش بود..!!
همیشه فکر میکردم با توجه به شرایطی افتضاحی که مسئولین از جون و دل زحمت کشیدن و عرق ریختن واسمون ساختن، متاسفانه جامعه یکرنگ و یکسمتوسویی داریم.. درست مثل دبستانی که تمام کوچولوهاش میخوان دکتر یا پلیس شن. کامنتهای این پست بهم نشون داد چقدر اشتباه فکر میکردم. چقدر علایق و سلیقههای متفاوتی داریم بین همدیگه.. چقدر خوب در شرایط سخت و تلخ، یا شیرین و هیجانی با هم کنار میایم و یکی میشیم. من بیشتر بحثم با اون دسته از دوستانیه که از روی اجبار مجبور شدن وارد فیلد کامپیوتر شن. واسه بعضیامون، این تایملاین زندگی اقتضا کرده که توی این رشته و فیلد خاص، فعالیتمون رو ادامه بدیم ولی هنوز دلمون جای دیگس. دوست نداریم پشت سیستم باشیم.. اصلا اگه میشد، شاید هیچوقت برنامهنویس نمیشدیم و از این داستانا..
بنظرم هرکسی باید یه چرخه تکامل شخصی واسه خودش داشته باشه. من شخصا از فلو و روند زیر استفاده میکنم و فکر میکنم خیلی کمککننده هست. من همیشه سعی میکردم که حداقل..
- یک رشته تخصصی تحصیلی (مهندسی، پزشکی یا...)
- یک (یا چند) زبان خارجه (انگلیسی، آلمانی، فرانسه یا...)
- یک (یا چند) ساز (ترجیحم سنتیه ولی خب هرچی خودت دوست داری)
- چند فن و حرفه (حداقل خودت بتونی یه لامپ عوض کنی دیگه بابا..)
- یک ورزش بصورت حرفهای
رو دنبال کنم و همیشه تلاشم این بود که این روال رو یادم بمونه. بنظرم افراد اینجوری میتونن Efficiency خودشونو افزایش بدن و مفید باشن واسه خودشون، اطرافیانشون و حتی جامعهای که درش زندگی میکنن. اگه از رشته تحصیلیتون راضی نیستین، سعی کنید تغییرش بدید. اگه بنا به دلایلی نمیتونید تغییرش بدید، سعی کنید خودتون رو با باقی فعالیتها یکم آروم کنید. (مثل ورزش کردن، موسیقی، مطالعه یا...)
نسل جدید واقعا نابغه هست. گاها حس میکنم این وسط جهش ژنتیکیای چیزی رخ داده. این مسئله نباید باعث خوشحالی ما شه چراکه مسئولیت ما در قبال اونا خیلی بیشتر شده. باید سعی کنیم بهشون یاد بدیم ثبات شخصیتی داشته باشن. اگه پدر یا مادر هستیم، فرهنگ درست زیستن رو یاد بدیم نه چجوری پول درآوردن. چون نسل امروز خوب بلده چجوری پول دربیاره. خودمون سعی کنیم شخصیت با ثباتی داشته باشیم... ثبات شخصیتی خیلی مهمه. زود گول نخوریم. بادبان چسبیده به کلاهمون رو جدا کنیم. اجازه ندیم نظرات و گفتار بقیه اینقدر زود به ذهنمون رسوخ کنن. اگه دیدیم ممد با برنامهنویسی تونسته یه ویلا توی فلان شهر بگیره و کلا مستقل شه از خانواده، شاید بخاطر علاقهای بوده که نسبت به این رشته داشته. شما اگه وارد برنامهنویسی شی نه بهت خوش بگذره نه به اون ویلائه برسی. شاید اصلا راه تو از بقیه جدا باشه..
چنانچه مجبورید بخاطر شرایطی که درش قرار دارید، در یه رشته خاص ادامه به تحصیل، یادگیری یا حتی کار کنید، شاید تخصیص دادن یکم زمان آزاد به کاری که باهاش حال میکنید، باعث شه یکم انرژی بدست بیارید و حالتون خوب شه. اینکه یه برنامهنویس ناراحت باشید که تایم آزادشو سفالگری میکنه تا یکم Chill کنه اصلا موردی نداره و حتی کمک میکنه ذهنتون موقع کدنویسی آسایش خاطر بیشتری داشته باشه و به بعدش فکر کنه.. درست مثل دانشآموزی که دَم به دَم ساعتو میپرسه بلکه زنگ بخوره و بره خونه.. (چون میدونه توی خونه کنسول بازیای هست که قراره حالشو خوب کنه)
هیچوقت دست از رویاپردازی بر ندارید. انسان روزی فکرشو میکرد پرواز کنه؟ من یه مدت خیلی از وضعیت مملکت مینالیدم. البته هنوزم داد و بیدادم کمتر نشده هیچ.. بیشترم شده ولی به یه سطح که رسیدم دیدم مشکل از منه نه چیز دیگه. نگید اینجا ایرانه و.. بله هست. من اصلا منکر محدودیتها نیستم ولی کاش واسه تلاش نکردنمون دلیل قانعکنندهتری داشتیم تا اینکه توجیه کنیم و بندازیم گردن شخص یا یه سیستم ثالث. مایکل جردن هم توی اون جو نژادپرستانه سنگین آمریکا، جردن شد. شانسی بود. من روی سخنم بیشتر با افرادی مثل خودمه که تلاش نکرده، دنبال موانع میگردن نه کسایی که واقعا خواهان هستن و تلاش میکنن ولی بخاطر وضع مملکت به جایی نمیرسن.. اون دیگه نهایت ظلمه..
من یه تایم کارم شده بود همین.. وقتی حوصله کاری نداشتم یه بهونه میاوردم.. میگفتم VPN ندارم نمیتونم برم یوتیوب پس در نتیجه فعلا قضیه کنسله.. شاید توی همون کیس، یکم سماجت به خرج میدادم یکی دو ساعت بعدش به یوتیوب دسترسی داشتم.
ما توی قرن ۲۱ام زندگی میکنیم. در زمینی که به واسطه (اینترنت) همه کس و همه چیز رو به هم متصل کرده پس دنبال بهونه نباشیم چون صرفا داریم خودمونو گول میزنیم. :)
رویاها و علایقتون رو دنبال کنید. نذارید به فلان سن که رسیدید، پشیمون باشید از کاری که میتونستید انجام بدید اما ندادید. موفق باشید. :)
👍22❤8👎1🤝1
Sonia Software Notes
Channel name was changed to «Sonia Notes»
شاید براتون سوال شه که چرا اسم Rei از کانال برداشته شد .
جواب کوتاه : به دلیل اینکه موقع انتخاب اسم من شناختی از خودم نداشتم .
جواب کامل :
اسم Rei Ayanami از انیمه ای به اسم Neon Genesis Evangelion اومده.
سازنده این انیمه شخصیت Rei را اینطور توصیف کرده :
i don't really understand [Rei]. the truth is i have no emotional attachment to her at all.
- Hideaki Anno
ری در واقعا یک کلون بود که وقتی کشته میشد با کلونی دیگر به همراه خاطراتی که از قبل داشت جایگزین میشد. و همینطور ری از اختلال شخصیتی خود رنج میبرد شاید دلیل اختلال شخصیتی که ری داشت بخاطر این بود که مثل بقیه آدمها بزرگ نشده بود و برای دیگران یک فرد ( عجیب و غریب ) بود.
ری در پایگاهی به اسم nerv به وجود آمده بود و دلیل اصلی وجود ری برای nerv اشیایی برای تکمیل اهداف سازمانی خودشون بود.
به همین دلیل ری از وقتی به وجود آمد مثل یک وسیله کارهایی که بهش گفته میشد را انجام میداد ری از کمبود محبت بسیاری رنج میبرد و بخاطر همین هرکاری میکرد تا اینکه بقیه دوستش داشته باشن .
شاید بیشترین چیزی که برای من حائز اهمیت بود وقتی بود که ری متوجه شد که دیگران بهش اهمیت میدهند و ری ابزاری برای به تکمیل خواسته دیگران نیست .
در واقع ری در انیمه Evangelion 1995 سه بار کشته میشود اما نکته ای که خیلی مهم بود توسعه فردی ری در این انیمه بود که باعث شد بتونه برای خودش تصمیم بگیره و از خالقش سر پیچی کنه .
شاید دلیل اینکه اسم خودم رو قبلا Rei گذاشته بودم شباهت خودم نسبت به این کارکتر بود .
من خودم هیچوقت فردی نبودم که بخوام خودم رو به عنوان یه فردی که در یک باینری قرار بگیره بشناسم و همیشه خودم رو یک فرد نان باینری میدونستم و به شخصه از این تصمیم ناراحت بودم چون به بخاطر خودم نبود بلکه بخاطر اهدافی بود که داشتم و بی اهمیت بودن خیلی مسائل زندگی . شاید اختلال شخصیتی که ری بخاطر کمبود بودن در جامعه و رابطه با دیگران داشت رفلکشنی از خودم بود که باورش برام سخت بود.
من همیشه فردی بودم که کارم و دستاورد هام از هرچیزی که توی زندگی داشتم مهم تر بود بخاطر اینکه میخواستم خودم رو اثبات کنم نه اینکه بخوام ( زندگی و علایقی ) برای خودم داشته باشم. شاید حتی شده ۲۴ ساعت وقتم را صرف یک کاری کنم و هرچیزی رو توی زندگیم حتی خواب رو نادیده بگیرم اما هدفم رو تکمیل کنم .
دلیل تغییر اسم Rei به سونیا ( اسم اصلی خودم ) توسعه فردی بود که تونستم به دست بیارم و متوجه شدم زندگی یک خط صاف نیست که به سادگی تموم بشه و میتونه خیلی قسمت های متفاوت تری داشته باشه .
خیلی وقت ها ما همچین تصمیماتی را جدی نمیگیریم و سعی بر تغییر خود نداریم و از اون چیزی که باید باهاش روبرو بشیم فرار میکنم ( escapism ) .
و این خودش میتونه خیلی دلایل زیادی داشته باشه اما #توسعه_فردی مهم ترین اتفاقی هست که میتونه در زندگی انسان ها رخ بده .
ما در طی چرخه زندگی اشتاباهات زیادی رو مرتکب میشیم ما همیشه دستخوش خطا هستیم اما مهم هست که متوجه آنها شویم و از عواقبش جلوگیری کنیم و از آنها درس بگیریم تا دوباره آن خطا ها را تکرار نکنیم.
—-
رفرنس ها :
https://en.wikipedia.org/wiki/Personal_development
https://en.wikipedia.org/wiki/Schizoid_personality_disorder
https://en.wikipedia.org/wiki/Escapism
https://en.wikipedia.org/wiki/Non-binary_gender
https://en.wikipedia.org/wiki/Rei_Ayanami
بررسی کارکتر Rei :
https://www.youtube.com/watch?v=004mKKbSnEI&t=522s
https://www.youtube.com/watch?v=FDHk7Gde3-I&pp=ygULcmVpIGF5YW5hbWk%3D
#Personal_Development
#Rei_Definition
#Off_Topic
جواب کوتاه : به دلیل اینکه موقع انتخاب اسم من شناختی از خودم نداشتم .
جواب کامل :
اسم Rei Ayanami از انیمه ای به اسم Neon Genesis Evangelion اومده.
سازنده این انیمه شخصیت Rei را اینطور توصیف کرده :
i don't really understand [Rei]. the truth is i have no emotional attachment to her at all.
- Hideaki Anno
ری در واقعا یک کلون بود که وقتی کشته میشد با کلونی دیگر به همراه خاطراتی که از قبل داشت جایگزین میشد. و همینطور ری از اختلال شخصیتی خود رنج میبرد شاید دلیل اختلال شخصیتی که ری داشت بخاطر این بود که مثل بقیه آدمها بزرگ نشده بود و برای دیگران یک فرد ( عجیب و غریب ) بود.
ری در پایگاهی به اسم nerv به وجود آمده بود و دلیل اصلی وجود ری برای nerv اشیایی برای تکمیل اهداف سازمانی خودشون بود.
به همین دلیل ری از وقتی به وجود آمد مثل یک وسیله کارهایی که بهش گفته میشد را انجام میداد ری از کمبود محبت بسیاری رنج میبرد و بخاطر همین هرکاری میکرد تا اینکه بقیه دوستش داشته باشن .
شاید بیشترین چیزی که برای من حائز اهمیت بود وقتی بود که ری متوجه شد که دیگران بهش اهمیت میدهند و ری ابزاری برای به تکمیل خواسته دیگران نیست .
در واقع ری در انیمه Evangelion 1995 سه بار کشته میشود اما نکته ای که خیلی مهم بود توسعه فردی ری در این انیمه بود که باعث شد بتونه برای خودش تصمیم بگیره و از خالقش سر پیچی کنه .
شاید دلیل اینکه اسم خودم رو قبلا Rei گذاشته بودم شباهت خودم نسبت به این کارکتر بود .
من خودم هیچوقت فردی نبودم که بخوام خودم رو به عنوان یه فردی که در یک باینری قرار بگیره بشناسم و همیشه خودم رو یک فرد نان باینری میدونستم و به شخصه از این تصمیم ناراحت بودم چون به بخاطر خودم نبود بلکه بخاطر اهدافی بود که داشتم و بی اهمیت بودن خیلی مسائل زندگی . شاید اختلال شخصیتی که ری بخاطر کمبود بودن در جامعه و رابطه با دیگران داشت رفلکشنی از خودم بود که باورش برام سخت بود.
من همیشه فردی بودم که کارم و دستاورد هام از هرچیزی که توی زندگی داشتم مهم تر بود بخاطر اینکه میخواستم خودم رو اثبات کنم نه اینکه بخوام ( زندگی و علایقی ) برای خودم داشته باشم. شاید حتی شده ۲۴ ساعت وقتم را صرف یک کاری کنم و هرچیزی رو توی زندگیم حتی خواب رو نادیده بگیرم اما هدفم رو تکمیل کنم .
دلیل تغییر اسم Rei به سونیا ( اسم اصلی خودم ) توسعه فردی بود که تونستم به دست بیارم و متوجه شدم زندگی یک خط صاف نیست که به سادگی تموم بشه و میتونه خیلی قسمت های متفاوت تری داشته باشه .
خیلی وقت ها ما همچین تصمیماتی را جدی نمیگیریم و سعی بر تغییر خود نداریم و از اون چیزی که باید باهاش روبرو بشیم فرار میکنم ( escapism ) .
و این خودش میتونه خیلی دلایل زیادی داشته باشه اما #توسعه_فردی مهم ترین اتفاقی هست که میتونه در زندگی انسان ها رخ بده .
ما در طی چرخه زندگی اشتاباهات زیادی رو مرتکب میشیم ما همیشه دستخوش خطا هستیم اما مهم هست که متوجه آنها شویم و از عواقبش جلوگیری کنیم و از آنها درس بگیریم تا دوباره آن خطا ها را تکرار نکنیم.
—-
رفرنس ها :
https://en.wikipedia.org/wiki/Personal_development
https://en.wikipedia.org/wiki/Schizoid_personality_disorder
https://en.wikipedia.org/wiki/Escapism
https://en.wikipedia.org/wiki/Non-binary_gender
https://en.wikipedia.org/wiki/Rei_Ayanami
بررسی کارکتر Rei :
https://www.youtube.com/watch?v=004mKKbSnEI&t=522s
https://www.youtube.com/watch?v=FDHk7Gde3-I&pp=ygULcmVpIGF5YW5hbWk%3D
#Personal_Development
#Rei_Definition
#Off_Topic
Wikipedia
Personal development
improvement of awareness and identity, talents and potential, to facilitate employability, enhance quality of life and contribute to the realization of dreams and aspirations
❤🔥25😐12❤8👍5🔥2
فردگرایی
#فردگرایی یا فردباوری (Individualism) دیدگاه اخلاقی، فلسفه سیاسی، ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تأکید میکند. «فردیت» به یک تعبیر بدین معناست که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق اساسی است که در هر شرایطی میبایست محترم شمرده شوند. فردگرایان اِعمال اهداف و خواستههای شخص را ترویج میکنند و بنابراین برای استقلال و اتکای به نفس ارزش قائل میشوند و از این دفاع میکنند که منافع فرد باید نسبت به حکومت یا یک گروه اجتماعی در اولویت باشد، و در عین حال با دخالت خارجی در امور شخصی توسط جامعه یا نهادهایی چون دولت مخالفت میکنند.
فردگرایی فرد را در مرکز توجه خود مینهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع میکند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» لیبرالیسم، اگزیستانسیالیسم و آنارشیسم مثالهایی از جنبشهایی هستند که فرد بشر را چون واحدی مرکزی برای تحلیل در نظر میگیرند. بنابراین فردگرایی «حق فرد برای آزادی و رسیدن به استعدادهای نفس خویش» است.
این لفظ همچنین برای اشاره به «کیفیت فرد بودن؛ فردیت» مربوط به داشتن «مشخصه فردی؛ یک ویژهخو» مورد استفاده قرار گرفتهاست زین رو فردگرایی با منافع هنری و بوهمی و شیوههای زندگی که در آن گرایشی برای خویش آفرینی وجود دارد و همچنین با مواضع فلسفی و اخلاقیات اومانیستی. مرتبط است تا سنت یا دیدگاهها و رفتارهای تودهای مردمی
فردگرایی را میتوان جهانبینیای تصور کرد که فرد در مرکز آن قرار دارد. اهدافِ فردی، ویژگیهای منحصربهفرد، فرمان راندن بر خویشتن، کنترلِ شخصی در عین احترام به فردیت دیگران و توجه به مسائلِ اجتماعی از خصوصیاتِ این نوع جهانبینی است. جمع گرایی را نیز میتوان وجودِ یک سری تعهدهای گروهی و متقابل میان اعضای گروه بدانیم که افراد موظف به اجرای آنها هستند.
اغلب پنداشته میشود آنچه در یک فرهنگ صادق است برای تک تکِ افرادِ درون آن فرهنگ نیز درست میباشد. به عبارتِ دیگر افراد درونِ یک فرهنگِ فردگرا، همگی فردگرا بوده (فرد محوری) و آنهایی که در فرهنگِ جمعگرا زندگی میکنند همگی جمعگرا هستند (جمع محوری). باید گفت که این دیدگاه همیشه صحیح نیست. تریاندیس و همکارانش (۲۰۰۱) چندین فرهنگ را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که حدود % ۶۰ افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی میکنند فرد محور هستند. در فرهنگهای جمع گرا نیز حدود %۶۰ از افراد جمع محور بودند؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ یک فرهنگ و افراد درون فرهنگِ مزبور رابطهٔ کاملاً مستقیم وجود ندارد.
هر انسان ادراکی از وجود خویشتن دارد که آن را میتوان هویت شخصی یا خود نام نهاد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم وبیش منسجم وحدت مییابند و خودپنداشت فرد را میسازند. خودپنداشت مجموعه تصورات انسان دربارهٔ ویژگیهای درونی و برونی خویش است. همانگونه که انسانْ واجدِ خودپنداشتِ فردی میشود، بتدریج واجد تصوراتی از جامعه و فرهنگی که در آن زیست میکند نیز میشود که میتوان آن را خودپنداشتِ جمعی نامید. خودپنداشت فردی ناظر به هویت شخصی و خودپنداشت جمعی ناظر به هویت جمعی یا ملی است.
در جوامع سنتی تنها بدیلی که برای جمعگرایی شناخته و تصور میشود خودپرستی (egotismm)، یا به زبان آشناتر «تکروی» است. تکروی البته مفهومی متفاوت از فردیت است؛ «فردیت» قبول این امر است که فرد دارایِ کرامت، حیطه شخصی و حقوق اساسی است. درحالی که «تکروی» به رسمیت شناختن این حقوق تنها برای خود (یا در نهایت نزدیکان خود) است و سلب آن از دیگرانی که معمولاً به چشم «رقیب» دیده میشوند.
—
References :
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
#Individualism
#فردگرایی یا فردباوری (Individualism) دیدگاه اخلاقی، فلسفه سیاسی، ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تأکید میکند. «فردیت» به یک تعبیر بدین معناست که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق اساسی است که در هر شرایطی میبایست محترم شمرده شوند. فردگرایان اِعمال اهداف و خواستههای شخص را ترویج میکنند و بنابراین برای استقلال و اتکای به نفس ارزش قائل میشوند و از این دفاع میکنند که منافع فرد باید نسبت به حکومت یا یک گروه اجتماعی در اولویت باشد، و در عین حال با دخالت خارجی در امور شخصی توسط جامعه یا نهادهایی چون دولت مخالفت میکنند.
فردگرایی فرد را در مرکز توجه خود مینهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع میکند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» لیبرالیسم، اگزیستانسیالیسم و آنارشیسم مثالهایی از جنبشهایی هستند که فرد بشر را چون واحدی مرکزی برای تحلیل در نظر میگیرند. بنابراین فردگرایی «حق فرد برای آزادی و رسیدن به استعدادهای نفس خویش» است.
این لفظ همچنین برای اشاره به «کیفیت فرد بودن؛ فردیت» مربوط به داشتن «مشخصه فردی؛ یک ویژهخو» مورد استفاده قرار گرفتهاست زین رو فردگرایی با منافع هنری و بوهمی و شیوههای زندگی که در آن گرایشی برای خویش آفرینی وجود دارد و همچنین با مواضع فلسفی و اخلاقیات اومانیستی. مرتبط است تا سنت یا دیدگاهها و رفتارهای تودهای مردمی
فردگرایی را میتوان جهانبینیای تصور کرد که فرد در مرکز آن قرار دارد. اهدافِ فردی، ویژگیهای منحصربهفرد، فرمان راندن بر خویشتن، کنترلِ شخصی در عین احترام به فردیت دیگران و توجه به مسائلِ اجتماعی از خصوصیاتِ این نوع جهانبینی است. جمع گرایی را نیز میتوان وجودِ یک سری تعهدهای گروهی و متقابل میان اعضای گروه بدانیم که افراد موظف به اجرای آنها هستند.
اغلب پنداشته میشود آنچه در یک فرهنگ صادق است برای تک تکِ افرادِ درون آن فرهنگ نیز درست میباشد. به عبارتِ دیگر افراد درونِ یک فرهنگِ فردگرا، همگی فردگرا بوده (فرد محوری) و آنهایی که در فرهنگِ جمعگرا زندگی میکنند همگی جمعگرا هستند (جمع محوری). باید گفت که این دیدگاه همیشه صحیح نیست. تریاندیس و همکارانش (۲۰۰۱) چندین فرهنگ را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که حدود % ۶۰ افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی میکنند فرد محور هستند. در فرهنگهای جمع گرا نیز حدود %۶۰ از افراد جمع محور بودند؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ یک فرهنگ و افراد درون فرهنگِ مزبور رابطهٔ کاملاً مستقیم وجود ندارد.
هر انسان ادراکی از وجود خویشتن دارد که آن را میتوان هویت شخصی یا خود نام نهاد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم وبیش منسجم وحدت مییابند و خودپنداشت فرد را میسازند. خودپنداشت مجموعه تصورات انسان دربارهٔ ویژگیهای درونی و برونی خویش است. همانگونه که انسانْ واجدِ خودپنداشتِ فردی میشود، بتدریج واجد تصوراتی از جامعه و فرهنگی که در آن زیست میکند نیز میشود که میتوان آن را خودپنداشتِ جمعی نامید. خودپنداشت فردی ناظر به هویت شخصی و خودپنداشت جمعی ناظر به هویت جمعی یا ملی است.
در جوامع سنتی تنها بدیلی که برای جمعگرایی شناخته و تصور میشود خودپرستی (egotismm)، یا به زبان آشناتر «تکروی» است. تکروی البته مفهومی متفاوت از فردیت است؛ «فردیت» قبول این امر است که فرد دارایِ کرامت، حیطه شخصی و حقوق اساسی است. درحالی که «تکروی» به رسمیت شناختن این حقوق تنها برای خود (یا در نهایت نزدیکان خود) است و سلب آن از دیگرانی که معمولاً به چشم «رقیب» دیده میشوند.
—
References :
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
#Individualism
Wikipedia
فردگرایی
فردگرایی یا فردباوری (به انگلیسی: Individualism) دیدگاه اخلاقی، فلسفه سیاسی، ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تأکید میکند. «فردیت» به یک تعبیر بدین معناست که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق…
❤8👍2🌭2🆒1
Sonia Software Notes
فردگرایی #فردگرایی یا فردباوری (Individualism) دیدگاه اخلاقی، فلسفه سیاسی، ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تأکید میکند. «فردیت» به یک تعبیر بدین معناست که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق اساسی…
ریشه یابی
در زبان انگلیسی واژه #فردگرایی برای اولینبار توسط طرفداران رابرت اون در دهه ۱۸۳۰ میلادی مطرح شد، هر چند که مشخص نیست آیا آنان تحت تأثیر پیروان سن سیمون از این اصطلاح استفاده کردند یا اینکه هر دو جریان بهطور مستقل این مفهوم را ابداع کردند. سن سیمون که به دنبال ریشه یابی دلایل شکست انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میگشت، از این واژه برای توضیح در مورد روحیه رهبران انقلاب استفاده کرد. آن زمان بسیاری مانند ژوزف د میستره که به مدرسه دینی آزادی خواهان فرانسه وابسته بودند از این واژه به صورتی توهین آمیز استفاده میکردند و کلاً بار این کلمه را منفی تلقی میکردند. سن سیمون برخلاف گفتههای مخالفین که ریشههای شکست انقلاب را در آزادیخواهی میدیدند، ریشه آن را در «فردگرایی»، «خودپرستی» یا «آنارشی» میدانست چیزی که خود با جمله: ظلم استثمار انسان به وسیله انسان در قرن جدید صنعتی آن را توضیح میداد. در همان حال نیز بسیاری از افرادی که موافق با مکتب مساوات بشر بودند، توسط گروههای ضد-فردگرایی که توسط انقلاب به وجود آمده بودند مورد حمله قرار میگرفتند. فردگرایی هسته متا فیزیکی و هستی شناختی لیبرالیسم است. با این وجود سن سیمون به اقتصاد لیبرالیسمی (لیبرالیسم) میتاخت و به خاطر سیاستهای آنها که نه تنها مرز بین فقیر و غنی را نابود نکرده بود بلکه به آن شدت نیز بخشیده بود میتاخت و برای همین نیز دست به ابداع سوسیالیسم زد و میتوان گفت او اولین واضع فلسفه سوسیالیسم است.
در انگلیس نیز اولین کاربرد واژه فردگرایی توأم با تمسخر و توسط فردی به نام اوونیتن در سال 1830 بود. کاملاً مشخص نیست که این فرد از گفتههای سن سیمینتون اطلاعی داشتهاست یا نه ولی عاقبت او نیز نتوانست با فلسفه داراییهای اشتراکی که توسط جمع گرایان عنوان میشد کنار بیاید و آن را رد کرد. البته در اینجا باید به این نیز اشاره کرد که بیشترین مخالفان فردگرایی را روحانیون تشکیل میدادهاند و آن را مخالف فرامین الهی ارزیابی میکردهاند.
فردگرایی و جامعه
در اجتماعی که فردیت اشخاص شکل نگرفته افراد از نظر روانی همه درهمگرهخورده و وابسته به دیگرانند. در چنین جمع تودهواری احساسات و افکار و واکنشها و سرنوشت افراد همه وابسته به یکدیگر و منبعث از مفاهیم مبهمی از قبیل «نظر جمع» یا رسم و رسوم و سنتهاست؛ افراد نه تنها تشویق نمیشوند که از خود نظری داشته باشند بلکه اغلب فقط آنگاه تأیید میشوند که به نظر جمع اقتدا کنند و همرنگ جماعت باشند. در چنین جوامعی حتی در مواردی کاملاً شخصی و فردی (نظیر انتخاب رشته دانشگاهی یا همسر و محل سکونت) نیز تصمیمات به صلاحدید خانواده یا دستور بزرگان گرفته میشود. در چنین جمعی افراد از نظر احساس و اندیشه میتوانند کاملاً وابسته به یکدیگر باقی بمانند و نسل به نسل خوشبختی و استقلال خود را به بهای جلب محبت و رضایت اطرافیان فدا کنند. در چنین شرایطی است که نقش احساسات و عواطف در تعاملات جمعی بسی برجستهتر از نقش عقلانیت و اندیشه میشود.
فردگرایی بر این است که شخصی که در جامعه شرکت میکند سعی میکند منافع خودش را به پیش ببرد یا اقلاً این حق را مطالبه میکند که بدون لحاظ کردن منافع جامعه منافع خود را پی بگیرد (فردگرا الزاماً اگوییست نیست). هیچ فلسفهای که قربانی کردن منافع شخصی فرد را برای اهداف بالاتر اجتماعی قربانی کند مطلوب فردگرا نیست. به هر روی، ژان ژاک روسو، ادعا میکند که مفهوم خواست عمومی در قرارداد اجتماعی تنها مجموعهٔ خواستهای فردی نیست و منافع فرد را به پیش میبرد (قید قانون به خودی خود برای فرد مفید خواهد بود، چنانکه فقدان احترام به قانون، از نظر روسو، الزاماً مستلزم شکلی از نادانی و تسلیم شدن به شور فرد به جای خودمختاری مرجح عقل است)
جوامع و گروهها ممکن است در میزان اتکا به رفتار «متوجه به خود» (فردگرایانه، و شاید خودخواهانه) به جای «متوجه به دیگری» (معطوف به گروه، و با ذهنیت گروهی یا جامعهای) متفاوت باشند. روث بندیکت بین جوامع «گناه» (مثل اروپای قرون وسطی) و جوامع «شرم» (مانند ژاپن، «شرمسار کردن نیاکان خود») با یک «استاندارد مرجع خارجی» تمایز قائل میشود، که در آن مردم به همتایان خود مینگرند تا بازخورد بگیرند که چه عملی «مقبول» هست یا نه (به عنوان فکر گروهی هم شناخته میشود).
فردگرایی اغلب در تضاد با اقتدارگرایی یا با جمعگرایی قرار میگیرد، ولی در واقع طیفی از رفتارها در سطح جامعهای وجود دارد که از جوامع شدیداً فردگرایانه تا جوامع مختلط تا جوامع جمع گرایانه امتداد دارد.
—
References :
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
#Individualism
در زبان انگلیسی واژه #فردگرایی برای اولینبار توسط طرفداران رابرت اون در دهه ۱۸۳۰ میلادی مطرح شد، هر چند که مشخص نیست آیا آنان تحت تأثیر پیروان سن سیمون از این اصطلاح استفاده کردند یا اینکه هر دو جریان بهطور مستقل این مفهوم را ابداع کردند. سن سیمون که به دنبال ریشه یابی دلایل شکست انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میگشت، از این واژه برای توضیح در مورد روحیه رهبران انقلاب استفاده کرد. آن زمان بسیاری مانند ژوزف د میستره که به مدرسه دینی آزادی خواهان فرانسه وابسته بودند از این واژه به صورتی توهین آمیز استفاده میکردند و کلاً بار این کلمه را منفی تلقی میکردند. سن سیمون برخلاف گفتههای مخالفین که ریشههای شکست انقلاب را در آزادیخواهی میدیدند، ریشه آن را در «فردگرایی»، «خودپرستی» یا «آنارشی» میدانست چیزی که خود با جمله: ظلم استثمار انسان به وسیله انسان در قرن جدید صنعتی آن را توضیح میداد. در همان حال نیز بسیاری از افرادی که موافق با مکتب مساوات بشر بودند، توسط گروههای ضد-فردگرایی که توسط انقلاب به وجود آمده بودند مورد حمله قرار میگرفتند. فردگرایی هسته متا فیزیکی و هستی شناختی لیبرالیسم است. با این وجود سن سیمون به اقتصاد لیبرالیسمی (لیبرالیسم) میتاخت و به خاطر سیاستهای آنها که نه تنها مرز بین فقیر و غنی را نابود نکرده بود بلکه به آن شدت نیز بخشیده بود میتاخت و برای همین نیز دست به ابداع سوسیالیسم زد و میتوان گفت او اولین واضع فلسفه سوسیالیسم است.
در انگلیس نیز اولین کاربرد واژه فردگرایی توأم با تمسخر و توسط فردی به نام اوونیتن در سال 1830 بود. کاملاً مشخص نیست که این فرد از گفتههای سن سیمینتون اطلاعی داشتهاست یا نه ولی عاقبت او نیز نتوانست با فلسفه داراییهای اشتراکی که توسط جمع گرایان عنوان میشد کنار بیاید و آن را رد کرد. البته در اینجا باید به این نیز اشاره کرد که بیشترین مخالفان فردگرایی را روحانیون تشکیل میدادهاند و آن را مخالف فرامین الهی ارزیابی میکردهاند.
فردگرایی و جامعه
در اجتماعی که فردیت اشخاص شکل نگرفته افراد از نظر روانی همه درهمگرهخورده و وابسته به دیگرانند. در چنین جمع تودهواری احساسات و افکار و واکنشها و سرنوشت افراد همه وابسته به یکدیگر و منبعث از مفاهیم مبهمی از قبیل «نظر جمع» یا رسم و رسوم و سنتهاست؛ افراد نه تنها تشویق نمیشوند که از خود نظری داشته باشند بلکه اغلب فقط آنگاه تأیید میشوند که به نظر جمع اقتدا کنند و همرنگ جماعت باشند. در چنین جوامعی حتی در مواردی کاملاً شخصی و فردی (نظیر انتخاب رشته دانشگاهی یا همسر و محل سکونت) نیز تصمیمات به صلاحدید خانواده یا دستور بزرگان گرفته میشود. در چنین جمعی افراد از نظر احساس و اندیشه میتوانند کاملاً وابسته به یکدیگر باقی بمانند و نسل به نسل خوشبختی و استقلال خود را به بهای جلب محبت و رضایت اطرافیان فدا کنند. در چنین شرایطی است که نقش احساسات و عواطف در تعاملات جمعی بسی برجستهتر از نقش عقلانیت و اندیشه میشود.
فردگرایی بر این است که شخصی که در جامعه شرکت میکند سعی میکند منافع خودش را به پیش ببرد یا اقلاً این حق را مطالبه میکند که بدون لحاظ کردن منافع جامعه منافع خود را پی بگیرد (فردگرا الزاماً اگوییست نیست). هیچ فلسفهای که قربانی کردن منافع شخصی فرد را برای اهداف بالاتر اجتماعی قربانی کند مطلوب فردگرا نیست. به هر روی، ژان ژاک روسو، ادعا میکند که مفهوم خواست عمومی در قرارداد اجتماعی تنها مجموعهٔ خواستهای فردی نیست و منافع فرد را به پیش میبرد (قید قانون به خودی خود برای فرد مفید خواهد بود، چنانکه فقدان احترام به قانون، از نظر روسو، الزاماً مستلزم شکلی از نادانی و تسلیم شدن به شور فرد به جای خودمختاری مرجح عقل است)
جوامع و گروهها ممکن است در میزان اتکا به رفتار «متوجه به خود» (فردگرایانه، و شاید خودخواهانه) به جای «متوجه به دیگری» (معطوف به گروه، و با ذهنیت گروهی یا جامعهای) متفاوت باشند. روث بندیکت بین جوامع «گناه» (مثل اروپای قرون وسطی) و جوامع «شرم» (مانند ژاپن، «شرمسار کردن نیاکان خود») با یک «استاندارد مرجع خارجی» تمایز قائل میشود، که در آن مردم به همتایان خود مینگرند تا بازخورد بگیرند که چه عملی «مقبول» هست یا نه (به عنوان فکر گروهی هم شناخته میشود).
فردگرایی اغلب در تضاد با اقتدارگرایی یا با جمعگرایی قرار میگیرد، ولی در واقع طیفی از رفتارها در سطح جامعهای وجود دارد که از جوامع شدیداً فردگرایانه تا جوامع مختلط تا جوامع جمع گرایانه امتداد دارد.
—
References :
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
#Individualism
Wikipedia
فردگرایی
فردگرایی یا فردباوری (به انگلیسی: Individualism) دیدگاه اخلاقی، فلسفه سیاسی، ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تأکید میکند. «فردیت» به یک تعبیر بدین معناست که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق…
👍5🌭2🆒2❤1
Forwarded from Loc0m0 لوکومتیو توییتر
اغلب آدمها در بزرگسالی بالاخره بقاگر/survivalist میشن. چه با فلسفهی «این نیز بگذرد»، چه با پوستکلفتی، چه با کرختی نسبت به دنیا و مصائبش.
یاد میگیرن زنده بمونن. یاد میگیرن بپذیرن که خیلی چیزای دنیا دستشون نیست. حتی رفتارهای آدمای دیگه (که زمانی عزیز و نزدیک بودهان.) مخصوصاً رفتارهای آدمای دیگه (که زمانی عزیز و نزدیک بودهان.)
یاد میگیرن گاهی خودشون رو بغل کنن. حتی طوریکه کسی نبینه. مخصوصاً اگه مَردن. (مردها گاهی طوری خودشون رو بغل میکنن که حتی خودشون هم نبینن.)
یاد میگیرن غمشون رو قایم کنن و یواشکی بریزن توی صندوق غمدونی همیشگی. که شاید هیچکس تو دنیا نمیدونه اصن همچینجایی هم داره اون آدم.
بعد آروم در گوش خودشون میگن: «درست میشه.»
بعد یهکم به در و دیوار زل میزنن و با تردید از خودشون میپرسن: «اگه نشد چی؟»
بعد با یه تردید یا یه سردی یا امید یا تسلیم و پذیرش به خودشون جواب میدن: «نمیدونم. ولی یه کاریش میکنیم...»
یاد میگیرن اگه نمیخوان همین دیالوگ سخت رو با خودشون داشته باشن، یا میترسن که مؤثر واقع نشه یا بدتر شه، یه پلیلیست با آهنگهای قفلی ویژه خودشون رو داشته باشن. یه کنسرت اختصاصی با صندلی VIP جلو. که اون آهنگه، که مثل یه رفیق قدیمی همیشه پایهات هست، این بار هم خیلی خوب میفهمدت.
یاد میگیرن بعدش که اون بادهای خشک (که گلو رو هم خشک میکنن) از مغزشون رد شد، یه سری به اطراف بزنن. شاید یه دوست قدیمی، یا یه آشنای دور بیدار باشه. مثلاً همون دوستی که تا میگی سلام، سریع میفهمه غمی اما به روت نمیاره. و تو هم میفهمی که فهمیده غمی اما به روش نمیاری. و میخندین.
یاد میگیرن گاهی فقط راهش یه ریسِت کردنه. یه روشن و خاموش. یه شب خوابیدن (گاهی با الکل، گاهی با اشک، گاهی با سه تا پتو دو تا بالش) و صبح بیدار شدن و به فولدر «گذشته» انتقال دادنِ همهی فایلهای دیروز. چون چه بخوای چه نخوای، یه روز جدیده و استحقاق زندگی کردن خودش رو داره.
آدما یاد میگیرن زنده موندن یه بخش مهمی از زندگیه. یاد میگیرن در زندگی روزهایی هست که جا داره بهخاطر زندهموندن تا تهش به خودشون جایزه بدن! و این جایزه گاهی یه لبخنده، یا یه نخ سیگار، یا کمی نوشتن یا خوندن یه شعر یا نوشتهی قشنگ، توی یه کنجِ دنجِ امن.
همهی آدما الزاماً عاشق همهی روزهای زندگی نیستن. اما میدونن یهسری روزهای سخت باید گذشته بشن که روزهای خوبِ بعدشون بیاد. مثل یه دسته کارتِ پاسور که فقط حق داری رویی رو برداری. و تقویم دکمهی فستفوروارد نداره.
آدما، تهش چه بخوان یا نخوان، بقاگرایی/survivalism رو بالاخره یاد میگیرن. چه با فسلفهی «این نیز بگذرد»، چه با پوستکلفتی، چه با کرختی به دنیا و مصائبش.
و کمکم توش ماهر میشن. و میفهمن اگه با زندگی قهر کنی، تویی که ضرر میکنی، نه اون!
و تا موقعی که موج میاد و از یه گوشهای یه صدای آهنگی پخش میشه روی تختهی موجسواریشون میرقصن، میخندن، میخوابن، پا میشن، گاهی غصه میخورن، و بعد باز
میرقصن
و میرقصن
و میرقصن...
[Loc0m0]
یاد میگیرن زنده بمونن. یاد میگیرن بپذیرن که خیلی چیزای دنیا دستشون نیست. حتی رفتارهای آدمای دیگه (که زمانی عزیز و نزدیک بودهان.) مخصوصاً رفتارهای آدمای دیگه (که زمانی عزیز و نزدیک بودهان.)
یاد میگیرن گاهی خودشون رو بغل کنن. حتی طوریکه کسی نبینه. مخصوصاً اگه مَردن. (مردها گاهی طوری خودشون رو بغل میکنن که حتی خودشون هم نبینن.)
یاد میگیرن غمشون رو قایم کنن و یواشکی بریزن توی صندوق غمدونی همیشگی. که شاید هیچکس تو دنیا نمیدونه اصن همچینجایی هم داره اون آدم.
بعد آروم در گوش خودشون میگن: «درست میشه.»
بعد یهکم به در و دیوار زل میزنن و با تردید از خودشون میپرسن: «اگه نشد چی؟»
بعد با یه تردید یا یه سردی یا امید یا تسلیم و پذیرش به خودشون جواب میدن: «نمیدونم. ولی یه کاریش میکنیم...»
یاد میگیرن اگه نمیخوان همین دیالوگ سخت رو با خودشون داشته باشن، یا میترسن که مؤثر واقع نشه یا بدتر شه، یه پلیلیست با آهنگهای قفلی ویژه خودشون رو داشته باشن. یه کنسرت اختصاصی با صندلی VIP جلو. که اون آهنگه، که مثل یه رفیق قدیمی همیشه پایهات هست، این بار هم خیلی خوب میفهمدت.
یاد میگیرن بعدش که اون بادهای خشک (که گلو رو هم خشک میکنن) از مغزشون رد شد، یه سری به اطراف بزنن. شاید یه دوست قدیمی، یا یه آشنای دور بیدار باشه. مثلاً همون دوستی که تا میگی سلام، سریع میفهمه غمی اما به روت نمیاره. و تو هم میفهمی که فهمیده غمی اما به روش نمیاری. و میخندین.
یاد میگیرن گاهی فقط راهش یه ریسِت کردنه. یه روشن و خاموش. یه شب خوابیدن (گاهی با الکل، گاهی با اشک، گاهی با سه تا پتو دو تا بالش) و صبح بیدار شدن و به فولدر «گذشته» انتقال دادنِ همهی فایلهای دیروز. چون چه بخوای چه نخوای، یه روز جدیده و استحقاق زندگی کردن خودش رو داره.
آدما یاد میگیرن زنده موندن یه بخش مهمی از زندگیه. یاد میگیرن در زندگی روزهایی هست که جا داره بهخاطر زندهموندن تا تهش به خودشون جایزه بدن! و این جایزه گاهی یه لبخنده، یا یه نخ سیگار، یا کمی نوشتن یا خوندن یه شعر یا نوشتهی قشنگ، توی یه کنجِ دنجِ امن.
همهی آدما الزاماً عاشق همهی روزهای زندگی نیستن. اما میدونن یهسری روزهای سخت باید گذشته بشن که روزهای خوبِ بعدشون بیاد. مثل یه دسته کارتِ پاسور که فقط حق داری رویی رو برداری. و تقویم دکمهی فستفوروارد نداره.
آدما، تهش چه بخوان یا نخوان، بقاگرایی/survivalism رو بالاخره یاد میگیرن. چه با فسلفهی «این نیز بگذرد»، چه با پوستکلفتی، چه با کرختی به دنیا و مصائبش.
و کمکم توش ماهر میشن. و میفهمن اگه با زندگی قهر کنی، تویی که ضرر میکنی، نه اون!
و تا موقعی که موج میاد و از یه گوشهای یه صدای آهنگی پخش میشه روی تختهی موجسواریشون میرقصن، میخندن، میخوابن، پا میشن، گاهی غصه میخورن، و بعد باز
میرقصن
و میرقصن
و میرقصن...
[Loc0m0]
👍13🌭3❤2🍾2
دانم که ندانم
I know that I know nothing
scio me nihil scire
ἓν οἶδα ὅτι] οὐδὲν οἶδα
I know that I know nothing
scio me nihil scire
ἓν οἶδα ὅτι] οὐδὲν οἶδα
👌12❤6👎4🌭2🍓2