اخیراً انتشارات هرمس کتابی با عنوان تاریخ فلسفه اخلاق: دستنامه آکسفورد به چاپ رسانده است؛ کتاب را دانشگاه آکسفورد در سال 2013 منتشر کرده است و میتوان آن را بسیار مهم و اولین اثر آکادمیک در تاریخ فلسفه اخلاق دانست؛ کتابی دقیق و جامع که در سه جلد، و سی و نُه فصل تنظیم شده و راجر کریسپ ویراستاریاش را به عهده داشته است. کریسپ متولد 1961م. در انگلیس مدرس فلسفه در مرکز اوئههیرو و استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه آکسفورد است. وی به نگارش و ویرایش در حوزه فلسفه اشتغال دارد.
ترجمه این کتاب، که از طرح ابتدایی تا انتشارش دو سال به طول انجامید، تاریخ اخلاقشناسی را از هومر تا فیلسوفان اخلاق امروزی بررسی میکند. کتاب هرچند نگاهی تاریخی دارد، اما کریسپ میگوید در این اثر از همه نویسندگان خواسته شده است که نحوه ارتباط سخنان و استدلالهایشان درباره هر فیلسوف را با اخلاق فلسفی معاصر بیان کنند. نویسندگان هر مقاله نیز غالباً برایمان نامآشنا و از بزرگترین صاحبنظران در آن موضوع هستند. کریسپ در پیشگفتار میگوید این کتاب تاریخ اندیشههای اخلاقی یا همان تلاش عقلانی عالمان برای یافتن پاسخ پرسش اصلی اخلاق یعنی “چگونه باید زیست” است...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
نگاهی به کتاب تاریخ فلسفه اخلاق، دستنامه آکسفورد • صدانت
اخیراً انتشارات هرمس کتابی با عنوان تاریخ فلسفه اخلاق: دستنامه آکسفورد به چاپ رسانده است؛ کتاب را دانشگاه آکسفورد در سال 2013 منتشر کرده ...
آقای یاسر میردامادی عزیز؛
غم از دست دادن مادر، سخت و جانفرسا است. مادری که فرزندانی شایسته و سربلند پرورد و به جامعه انسانی تقدیم داشت. امیدواریم جان مینوی آن مرحوم، قرین آرامش و آمرزش حق باشند. برای شما صبر جمیل مسئلت داریم.
حتم داریم حضور مؤثر و مساعی دانشورانهتان باقیات صالحات و صدقه جاریهای برای آن مرحوم است.
دوستانتان در سایت فرهنگی صدانت، این فقدان جانسوز را به شما تسلیت میگویند.
غم از دست دادن مادر، سخت و جانفرسا است. مادری که فرزندانی شایسته و سربلند پرورد و به جامعه انسانی تقدیم داشت. امیدواریم جان مینوی آن مرحوم، قرین آرامش و آمرزش حق باشند. برای شما صبر جمیل مسئلت داریم.
حتم داریم حضور مؤثر و مساعی دانشورانهتان باقیات صالحات و صدقه جاریهای برای آن مرحوم است.
دوستانتان در سایت فرهنگی صدانت، این فقدان جانسوز را به شما تسلیت میگویند.
یا هنوز هم کسی به اسطورۀ سکولاریزاسیون باور دارد؟ بحثهای جدید درون جامعهشناسی دین نشان میدهند که این پرسش مناسبی است که هرگونه بحث دربارۀ نظریۀ سکولاریزاسیون باید با آن آغاز شود. گرچه هنوز هم چند «باورمند قدیمی» مانند برایان ویلسون (Bryan Wilson) و کارل دوبله آر (Karel Dobbelaere)، به درستی، اصرار میورزند که نظریۀ سکولاریزاسیون هنوز هم ارزش تبیینکنندهای در تلاش برای فهم فرایندهای تاریخی دارد، اما اکثریت جامعهشناسان دین توجهی به این اظهارنظر نمیکنند. زیرا آنان اکنون با همان شتاب غیرانتقادی این پارادایم را رد میکنند که پیشتر آن را در آغوش گرفته بودند. برخی از آنان خردگرایان را به سُخریه میگیرند که پیشگوییهای کاذبی دربارۀ آیندۀ دین کرده بودند. به همان شیوهای که پیش از آنان، فیلسوفان فرانسویِ دورۀ روشنگری رویاپردازان دینی و کشیشان تاریکاندیش را مسخره میکردند. اما اکنون که جامعهشناسان دین به شواهد علمی مجهز شدهاند، احساس اطمینان میکنند که میتوانند آیندۀ درخشانی را برای دین پیشگویی کنند. این واژگون شدنِ داوری در مورد آیندۀ دین حیرتآور است؛ چون تقریباً بیست سال پیش، عملاً کسی آماده نبود که به نخستین بحثها از نظریۀ سکولاریزاسیون و همچنین اولین پرسشهایی که از سوی دیوید مارتین (David Martin) و آندرو گیریلی (Andrew Greeley) در مورد مفهوم سکولاریزاسیون و نیز وجود شواهد تجربی یا فقدان آنها در مورد آن مطرح شدند، گوش دهد. چگونه میشد به این پرسشها توجه کرد در حالیکه حتی متکلمان مرگ خدا را اعلام میکردند و آمدن شهر سکولار [نه شهر خدای سنت آگوستین] را جشن میگرفتند؟...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
سکولاریزاسیون، روشنگری و دین مدرن • صدانت
آیا هنوز هم کسی به اسطورۀ سکولاریزاسیون باور دارد؟ بحثهای جدید درون جامعهشناسی دین نشان میدهند که این پرسش مناسبی است...
اساساً در سیاست دو مطلوب وجود دارد که ما خواهان هر دوی آنها هستیم: دموکراسی (مردمسالاری) و مریتوکراسی (شایستهسالاری). دموکراسی شکل مطلوب حکومت در مقایسه با سایر اشکال حکمرانی است. البته معایب خود را نیز دارد. به قول چرچیل «دموکراسی بدترین شکل حکمرانی است به شرط اینکه سایر شیوههای حکمرانی را بررسی نکرده باشیم» دموکراسی سلسلهای از رویههاست که اگر آن رویهها همه با هم و همزمان در حکمرانی کشوری محقق شوند آن کشور کشوری دموکراتیک است و اگر یکی از این رَویهها نباشد با نظام سیاسی دموکراتیک مدرن طرف نیستیم. دموکراسی در سپهر سیاست مطلوب است؛ اما مطلوب دوم در سیاست، مریتوکراسی یا شایستهسالاری است. همه ما خواهان آن هستیم که حکمرانانی شایسته و فضیلتمند داشته باشیم؛ حکمرانانی که صرفاً در پی منافع خود و خویشاوندان و نزدیکانشان نباشند. حال بحثی که اینجا پیش میآید این است که هرچند اینها هر دو مطلوب هستند، اما دموکراسی لزوماً به مریتوکراسی منجر نمیشود. البته بحث من لزوماً راجع به موقعیت فعلی یعنی حکمرانی سیاسی در ایران نیست؛ نظام سیاسی ما هرچه هست دموکراتیک نیست. اما این بحث بیارتباط به اوضاع ما هم نیست و میتوانیم از آن بهرههایی ببریم.
برخی دچار مغلطهای میشوند و گمان میکنند اگر جایی انتخابات برگزار میشود، آن کشور در وضعیتی دموکراتیک بهسر میبرد. دانشمندان علوم سیاسی برای این خطا اسم گذاشتهاند و به آن میگویند «مغالطۀ انتخاباتگرایی» (fallacy of electionism)؛ انتخابات (آنهم از نوع آزاد و منصفانهاش) صرفاً یکی از ارکان دموکراسی است و البته خود انتخابات هم شرایطی دارد که پیچیدهتر از آن چیزی است که در میان ما رواج دارد.
به هر روی سخن اصلی اینجا این است که چطور میتوان دموکراسی شایستهسالارانه یا شایستهسالاری دموکراتیک داشت؟ یا به تعبیر اقتصاددانها چگونه میتوان نقطهای بهینه میان دموکراسی و شایستهسالاری یافت و بهنحوی این دو را آشتی داد؟ یعنی عطف نظر به موانع موجود، چطور میتوان در یک نظام حکمرانی، بیشترین مقدار از مردمسالاری را در کنار بیشترین مقدار از شایستهسالاری داشت؟ در این مورد دستکم سه مدل عمده وجود دارد که من از دو مدل بهصورت گذرا بحث میکنم اما دربارۀ مدل سوم درنگ خواهم کرد و بیشتر سخن خواهم گرفت...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
گفتاری از کاوه بهبهانی درباره دشواریهای تلفیق دموکراسی و شایستهسالاری • صدانت
در سیاست دو مطلوب وجود دارد که ما خواهان هر دوی آنها هستیم: دموکراسی (مردمسالاری) و مریتوکراسی (شایستهسالاری)...
تلخیص و ترجمهای از کتاب “تنوع تجربیات روحانی” به همت مدرسه رَوا در چهارده پادکست/نوشتار تقدیم شما میشود. این کتاب توسط دیوید یِیدن و اندرو نیوبرگ نوشتهشده و انتشارات دانشگاه آکسفورد آن را منتشر کردهاست.
کتاب تنوع تجربیات روحانی با رویکردی دقیق و آکادمیک، به مثابه یک دائرةالمعارف، خلاصهای از نگاه علمی به تجارب روحانی را در خود جای دادهاست. کتاب گونه های مختلف تجارب روحانی، شباهتها و تفاوتهای آنها را بررسی کرده و در نهایت به تحلیل فلسفی این تجارب می پردازد. می توان گفت بعد از گذشت بیش از صد و بیست سال از انتشار کتاب “تنوع تجارب دینی” توسط ویلیام جیمز، این کتاب توانسته است به شرح علمیِ روزآمدی از تجارب روحانی بپردازد.
در پروژه گزارش این کتاب خانم خدیجه صمدی نقش اصلی را ایفا کرده و دکتر سعید گرمارودی بر تمامی مراحل آن نظارت داشتهاند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
ترجمه و گزارش کتابِ "تنوع تجربیات روحانی" • صدانت
کتاب تنوع تجربیات روحانی با رویکردی دقیق و آکادمیک، به مثابه یک دائرةالمعارف، خلاصهای از نگاه علمی به تجارب روحانی را در خود جای دادهاست.
مسائل مهم امروز ایران را میتوان با استفاده از دو معیار مهم و سرنوشتساز دستهبندی کرد؛ نخست مسائلی که موجودیت یا آیندۀ سرزمینی کشور را دچار چالش میکنند و دوم، مسائلی که پایداری جامعه را مورد تهدید قرار میدهند.
مسائلی که یک یا هر دو این معیارها را داشته باشند، خطیرترین مسائل کشورند و برای حل آنها باید یک «اصلاح راهبردی» صورت بگیرد. اصلاح راهبردی به این معناست که باید تغییر مسیر حرکت انجام شود. اما در برخی موارد هم میتوان از «اصلاح رویکرد» استفاده کرد که به معنای تغییر نگاه است.
بهطور طبیعی اصلاح رویکرد مقدم بر اصلاح راهبردی است، چون در برخی مسائل میتوان با همین تغییر نگاه به دستاوردهای قابل قبولی رسید. گام بعدی نیز «اصلاحات سیاستی» است، یعنی در همان مسیری که حرکت میکنیم، میتوان بهبودهایی موضعی انجام داد و در نهایت در صورت نیاز بهسمت اصلاح راهبردی رفت و اساساً مسیر حرکت را تغییر داد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
داستان ناترازیها؛ کدام مسائل «آیندۀ سرزمینی» و «پایداری جامعه» را دچار چالش میکند؟ • صدانت
ناترازیهای اقتصاد ایران مسئلۀ جدیدی نیست و سالهاست که ما با آن مواجه هستیم، اما از سال ۱۳۹۷ دینامیک رشد ناترازیها بسیار سرعت گرفته است
مقاله «آیا سکولاریزاسیون در اسلام ممکن است؟» شرح و نقدی بر کتاب پیدایش اسلام سیاسی در ایران معاصر (۱۳۲۰_۱۳۵۷) نوشته آرش صفری است که در مجله سیاستنامه، شماره ۲۹، سال هشتم، زمستان ۱۴۰۲، صص ۳۴۶_۳۶۸ منتشر شده است.
زانیار ابراهیمی (نویسنده): در این مقاله میکوشم نشان دهم که از شهریور ۱۳۲۰ به این سو، اسلام شیعی تحولاتی بیسابقه را از سر گذرانده که منجر به سکولار شدنِ آن شده است. این تحولات، که نه بهنحوی درونماندگار بلکه بر اثر فشارهای بیرونیِ عمدتاً چپگرایان و جهانبینی ماتریالیستی رخ داده است، منطق صیانت از نفس را در اسلام شیعی بیدار کرده و اسلامگرایان را به راندن در دریاهای نراندهای واداشته که به سکولار شدن دین و ورود آن به عرصههای بکرِ دنیوی منجر شده است، عرصههایی که پس از غیبت کبری، به اهل دنیا واگذار شده بود. این برداشتِ آخرتشناسانه از سکولاریزاسیون را بر دیدگاه هانس بلومنبرگ (مشروعیت عصر مدرن، بخش اول، فصل چهارم) استوار کردهام...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
مقاله «آیا سکولاریزاسیون در اسلام ممکن است؟» نوشتهی زانیار ابراهیمی • صدانت
مقاله «آیا سکولاریزاسیون در اسلام ممکن است؟» شرح و نقدی بر کتاب پیدایش اسلام سیاسی در ایران معاصر (۱۳۲۰_۱۳۵۷) نوشته آرش صفری است ...
آیا می توان از "حق" عدم مدارا دفاع کرد؟
مبانی فلسفی مدارا بر چه استوار است؟ چگونه میتوان جامعهای عادلانه و دموکراتیک بر مدارِ مدارا دایر کرد؟ چه باید کرد اگر مدارا بدل به ضد خود شود؟ آیا با دشمنانِ مدارا باید مدارا کرد؟ آیا خلاف مداراست که قانونگذاری یا سیاستگذاری بر اساس مدارا را بر همگان تحمیل کنیم؟ چه تعادل ظریفی میان مدارا، آزادی، عدالت و دموکراسی وجود دارد؟
در این مقاله تلاش میکنم به سوالات بالا در حد وسع پاسخ دهم و پیچیدگیهای مداراورزی را نشان دهم.
استدلال اصلی من به نفع این ادعاست که میتوان از حق عدم مدارا دست کم در برخی مواقع دفاع کرد. بدون این حق، مدارا محفوظ نخواهد ماند.
با این حال، معضل فلسفی پرمناقشهای باقی میماند که مربوط به توجیه حق دشمنان مدارا برای ابراز باورهایشان است. آیا میتوان حق دشمنان مدارا را به رسمیت بشناسیم درحالیکه به مبارزه با باورها و رفتار آنان میپردازیم؟ در پایان مقاله، به طرح این معضل فلسفی میپردازم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
نوشتار «بر مدار مدارا: آیا می توان از "حق" عدم مدارا دفاع کرد؟» از حسین دباغ • صدانت
مبانی فلسفی مدارا بر چه استوار است؟ چگونه میتوان جامعهای عادلانه و دموکراتیک بر مدارِ مدارا دایر کرد؟ اگر مدارا بدل به ضد خود شود چه؟
نویسندگان:
آینهٔ پژوهش، شمارهٔ ۲۰۷، سال ٣٥، شمارهٔ ٣، مرداد و شهریور ١٤٠٣، ص ٢٦١-٣٢٨.
پژوهش در هر موضوعی یعنی پژوهشگر حاصل تحقیقاتش را به مخاطبان عرضه کند و سهمش در نوشته کاملاً از سهم پژوهشهای قبلی مشخص باشد، به گونهای که خوانندگان به روشنی متوجه شوند چه بخشهایی از نوشته حاصل تحقیقات پژوهشگر است و کدام قسمتها حاصل پژوهشهای دیگران. نقد نوشتههایی که این شرط لازم را رعایت نکردهاند و نشان دادن رونوشتهها و اقتباسها از دیگران بیتردید در ارتقای سطح کیفی نوشتههای پژوهشی تأثیر دارد. در مقالهٔ حاضر کتاب علومشناختی دین، تألیف نعیمه پورمحمدی از این منظر نقد شده است. نگارندگان مقاله پس از مقایسهٔ بخشهایی از منابع معروف و معتبر که در حوزهٔ علوم شناختی دین به زبان انگلیسی نوشته شدهاند به این نتیجه رسیدهاند که بخش معظم کتاب از آن منابع انگلیسی ترجمه یا برگرفته شده و حاصل تحقیقات «مؤلف» نیست. تا جایی که بهتر است به جای «تألیف» از عنوان «کتابسازی» استفاده کنیم و به جای «مؤلف» از «مولفنما»...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
قلیخان، خان نبود: نقد کتاب علومشناختی دین نوشتهٔ نعیمه پورمحمدی • صدانت
در مقالهٔ حاضر کتاب علومشناختی دین، تألیف نعیمه پورمحمدی از این منظر نقد شده است. نگارندگان مقاله پس از مقایسهٔ بخشهایی از منابع ...
در این اثر نویسنده کتاب ما را با مبانی تئوریک چهار جریان فکری و سیاسی و زیرشاخههای آنها در سپهر سیاسی ایران آشنا میکند. برخی از این جریانها در ساختار قدرت سهم داشتهاند و اثر گذار بودهاند؛ و برخی دیگر، در داخل یا بیرون مرزهای کشور در انتظار فرصت مناسبی برای نقشآفرینی هستند.
یکی از سرچشمههای تئوریک این جریانها، آموزههای «سید جواد طباطبایی» است و وجه مشترک آنها به حساب میآید.
این چهار جریان عبارت هستند از «محافظهکاران»، «لیبرالهای محافظهکار فقهی»، «پادشاهیخواهان مشروطهطلب» و «ناسیونالیستهای افراطی».
نویسنده بر این گمان است که کشور ما طی چند دهه اخیر، از امر خطیر «توسعه» غافل مانده است و دیگر مجالی برای آزمودن مسیرهای نامکشوف ندارد و تأکید دارد که باید بکوشیم تا قطار کشورمان، دوباره بر روی ریل توسعه بازگشته و مترصد حرکت به سوی نظمی لیبرال-دموکراتیک باشد و در آن مسیر گام بردارد.
به این اعتبار، این کتاب، کوششی برای تحقق این هدف بوده است: معرفی بیراههها و کوچههای بنبستی که از ناکجاآبادهای جدیدی سر در خواهد آورد و مقایسه آنها با برخی تجربیات جهانی که به «توسعه» رهنمون شدهاند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
درباره کتاب «چهار خوانش از طباطبایی» نوشتهی شهرام اتفاق • صدانت
فایلهای صوتی کتاب چهار خوانش از طباطبایی نوشته شهرام اتفاق با مقدمه کاظم علمداری ناشر: مؤسسه ایران آکادمیا محل انتشار: لاهه - هلند. درباره کتاب: در
آیتالله میرباقری: هیچ شناخت خنثی و بیطرفانهای نداریم، تمام شناخت و حتی توصیف ما باید از دریچه اسلامی باشد / انقلاب اسلامی حرکت در جریان عبودیت و بندگی است و در مقابل نگاه غربی که جریان عصیان و طاغوت است قرار دارد / ما باید تمام شاخههای دانش را مبتنی بر جریان عبودیت داشته باشیم/ با تکنولوژی غربی باید به ستیز و جنگ با آن برویم / هر دو نظام به دنبال توسعه و جهانیسازی خود هستند و طبیعی است که در یک نقطه با هم برخورد نظامی داشته باشند، این جنگ جنگ میان عبودیت و طاغوت است و گریزی از آن نیست و هر چند خسارت مادی دارد اما مقدس است و استراتژی ما استراتژی غلبه خون بر شمشیر است و باید خون دهیم تا در جهان بصیرت ایجاد کنیم...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
بازخوانی اندیشه سیاسی و فرهنگی آیتالله میرباقری • صدانت
اخیراً سخنانی از آیتالله میرباقری مورد توجه قرار گرفته که بیان میکنند از جایی به هر حال سطح درگیری تشدید میشود و برای دستیابی به ...
این مقاله بخش دوم از پژوهشی مفصل درباره سرشت کنشگری خداوند را گزارش میکند. دو پرسش اصلی این پژوهش اینهاست:
«آیا خدا کنشگری اخلاقی است؟»؛ بدین معنا که «آیا خدا سرشتی اخلاقی دارد؟»؛ و «ذات، صفات، میل، اراده و افعال خدا نیز همچون ذات، صفات، میل، اراده و افعال انسانها، در معرض ارزیابی و ارزشداوری اخلاقی قرار دارد؟».
اگر آری، «آیا اخلاق الاهی همان اخلاق انسانی است یا اخلاق الاهی کلاً یا بعضاً با اخلاق انسانی تفاوت دارد؟».
نویسنده سه نظریه رقیب درباره سرشت کنشگری خداوند را با یکدیگر مقایسه میکند و پیامدهای نظری و عملی پذیرش هر یک از این سه نظریه را میکاود و شرح میدهد. این سه نظریه عبارتند از: «خدا همچون کنشگری خودکامه»، «خدا همچون کنشگری مصلحتاندیش» و «خدا همچون کنشگری اخلاقی». در بخش نخست این پژوهش پس از طرح کلیات و مباحث مقدماتی، به نظریه «خدا همچون کنشگری خودکامه» پرداختیم و این تلقی از سرشت خداوند را بررسی و نقد کردیم. بخش دوم این پژوهش که در قالب مقاله حاضر ارائه میشود به دو تلقی دیگر از سرشت خداوند میپردازد. در بخش سوم که در قالب مقالهای دیگر ارائه خواهد شد، به نقش خدا در الاهیات عملی خواهیم پرداخت و پیامدهای منطقی این سه تلقی از خدا در الاهیات عملی را شرح و بسط خواهیم داد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
مقاله «خدا همچون کنشگری اخلاقی (۲)» نوشتهی ابوالقاسم فنائی • صدانت
این مقاله بخش دوم از پژوهشی مفصل درباره سرشت کنشگری خداوند را گزارش میکند. دو پرسش اصلی این پژوهش اینهاست: «آیا خدا کنشگری اخلاقی است؟»؛ بدین معنا که
کتاب انسان خردمند، تاریخ مختصر بشر ازجمله پژوهش هایی است که در جهان با عنوان رویکرد تاریخ کلان طبقه بندی می شود. کتاب یادشده به قلم یووال نوح هراری از دانش آموختگان مشرب فکری جرد دایموند به رشته تألیف درآمده است. نویسنده درخلال چهار فصل عمده کتاب با عناوین انقلاب شناختی، انقلاب کشاورزی، وحدت بشر و انقلاب علمی کوشیده است فرازونشیب های داستان تطور انسان را از حوالی صد هزار سال پیش تا رسیدن به عصر مدرن روایت کند. گرچه نویسنده و مترجم و ویراستاران همگی از قلمی شیوا و جذاب برخوردارند، برخی ایرادات محتوایی منجر شده برخی انتقادات به رویکرد علمی نویسنده فراگیر شود. شاید مهم ترین نقد وارده به کتاب ساده انگاری بیش از اندازه و وسواس کم درخصوص ارائه مدل ها و تاریخ هاست. نویسنده در هیچ بخشی از کتاب توضیح نداده که چرا مبدأ انقلاب شناختی را هفتاد هزار و نه هم چون بیشینه پژوهش گران پنجاه هزار سال قرار داده است. هم چنین وی خواننده را درباره شخصیت اصلی کتاب (انسان خردمند) تاحدودی سردرگم رها می کند. این که مراد نویسنده انسان هوشمند ابتدایی (homo sapiens) است یا انسان هوشمند هوشمند ( h omo sapiens sapiens) هرگز مشخص نمیشود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
بررسی و نقد ترجمۀ کتاب انسان خردمند، تاریخ مختصر بشر • صدانت
کتاب انسان خردمند، تاریخ مختصر بشر ازجمله پژوهش هایی است که در جهان با عنوان رویکرد تاریخ کلان طبقه بندی می شود. کتاب یادشده به قلم یووال نوح هراری از
👤 نویسنده: حمیدرضا یزدانی
«مردان هیچچیز از زنان نمیدانند و زنان هم هیچچیز از مردان». این گفتهٔ بسیار منفیِ لکان در باب عشق است که شاید در نگاه اول عجیب بهنظر برسد. اما آنچه در این نوشته به بررسی آن خواهم پرداخت، قدمی فراتر رفتن از این نظر است و آن اینکه «هیچ انسانی از هیچ انسانی چیزی نمیداند و مهمتر اینکه نمیتواند بداند».
امروزه دیگر پرواضح است که سه نظریه به جایگاه انسان ضربهٔ کاری وارد کردند و او را از عرش به فرش آوردند: نخست اینکه زمین، یعنی خانهای که انسان در آن زندگی میکند، مرکز جهان نیست و کائنات دور زمین در گردش نیستند که به آن انقلاب کوپرنیکی میگفتند؛ دوم اینکه داروین ماهیت حیوانتبار انسان را نشان داد و اینکه انسان آنچنان که متون مقدس القا کردند، اشرف مخلوقات نیست؛ و سوم اینکه فروید با روانکاوی نشان داد که انسان حتی از آنچه در درون خود میگذرد خبر ندارد و ارباب خانهٔ خود نیز نمیباشد و ریشهٔ مشکلات اساسی ما در درون خود ماست و ما درک تیره و تاری از آنها داریم و آنچنان که گمان میکردیم موجودات عاقلی که با عقل انس داریم، نیستیم. عقل ما بازیچهٔ غرایزی ناخودآگاهی است که از سازوکار آن اطلاعی نداریم و حتی نمیدانیم چگونه بر ما تأثیر میگذارد.
در حقیقت، کشف فروید نشان داد ناخودآگاه چنان سیطرهای بر ذهن و روان انسان دارد که فرآیندهای تفکر، عمل و احساس انسان را شکل میبخشد. و عجیبتر اینکه یکی از بصیرتهای مهم روانکاوی این بود که بسیاری از مشکلات نه در بزرگسالی که ریشه در کودکی ما دارند. کودکیای که هیچیک حتی خاطرهای از آن نداریم. و همانطور که جان بالبی نشان داد، تنشها و تعارضات ارتباطی ما به مراقبتهای مادرانهای باز میگردند که خودمان هیچ نقشی در آنها نداشتهایم و در حقیقت ما آدمیان میراثبر مشکلاتی هستیم که نه خودمان از آنها اطلاعی داریم و نه دیگرانی که مسئول زایش و بالش ما بودند. به دیگر سخن، انسان نمیداند چه بر او گذشته، چه رفتاری در کودکی با او شده است و وقتی انسان نداند در درونش چه میگذرد منتج به این میشود که انسان نمیتواند خود را تماماً و کاملاً درک کند و بفهمد چه میخواهد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
نوشتار «درکِ امرِ درکناشدنی» نوشتهی حمیدرضا یزدانی • صدانت
«مردان هیچ چیز از زنان نمیدانند و زنان هم هیچ چیز از مردان». این گفتهی بسیار منفیِ نظر لکان در باب عشق است که شاید در نگاه اول عجیب ...
نظریه اخلاق مراقبت Ethics of care به رویکردی در اخلاق گفته میشود که طیف وسیعی از دیدگاهها را شامل میشود که نقش جنسیت در اخلاق را برجسته میکند. با اینحال میتوان در میان همه این روایتها روح مشترکی را یافت و آن بازاندیشی در اخلاق/فلسفه اخلاق متعارف است که به عقیده این اندیشمندان فلسفهای مردانه است و نیازمند جرح و تعدیل است. انواع روایتها و رویکردها در فلسفه اخلاق فمنیستی بر چند اصل کلیدی بنا شده است:
۱. محوریت روابط انسانی
اخلاق مراقبت بر پایهی روابط انسانی و تعاملات اجتماعی استوار است و به جای تمرکز بر اصول کلی و فراگیر انتزاعی، به نیازهای خاص و منحصر به فرد افراد در روابط نزدیک و روزمره توجه میکند. به عبارت دیگر، در اخلاق مراقبت، دقت در جزئیات و شرایط خاص هر رابطه اهمیت محوری دارد و چه در این رویکرد هم از حیث متافیزیکی و هم معرفتشناختی به موضع خاصگرایان particularism در فرااخلاق نزدیک میشوند.
۲. توجه به احساسات و عواطفِ اخلاقی
توجه به احساسات، نیازها و تجربیات دیگران نه تنها منع و مشکلی برای معرفت اخلاقی ایجاد نمیکند که اساساً ربط اخلاقی دارد و در کانون توجه است. این به معنای آن است که در تصمیمگیریهای اخلاقی، نیازهای عاطفی و اجتماعی دیگران باید در یک شبکه ارتباطی نظر گرفته شوند.
۳. اخلاقی بودن مراقبت
اخلاق مراقبت بر این مهم استوار است که مراقبت و حمایت از دیگران نه تنها یک عمل انسانی و غریزی، بلکه یک عمل اخلاقی است و در زمره فضایل غلیظ اخلاقی Thick moral virtuous قرار میگیرد. این رویکرد بر این باور است که مراقبت از دیگران باید به عنوان یک ارزش اخلاقی بنیادین و محوری در کانون اندیشه اخلاقی در نظر گرفته شود.
۴. تأکید بر تجارب زنانه
در این رویکرد تجارب و دیدگاههای زنانه اهمیت محوری در اخلاق دارد. به نظر متفکران این حوزه، در بسیاری از جوامع، نقشهای سنتی زنان به عنوان مراقبان و پرورشدهندگان، به طور ناعادلانهای نادیده گرفته شده است که این تجارب میتواند دیدگاههای جدیدی را در مورد اخلاق و مسئولیت ارائه دهد. طبق دیدگاه متفکران این حوزه، بخش معتنابهی از تجربیات و شهودات اخلاقی به علت تحمیل و سلطه نظامهای مردسالارانه نادیده گرفته شده است و این غفلت، موجب شده است که شهودات و تجربیات اخلاقی فعلی آدمیان از کاستیهای جدی رنج ببرد. برای نمونه تاکید بیش از اندازه بر حقوق و عدالت جای را بر فضایلی چون غمخواری، تیمارداری، دلسوزی و مهربانی تنگ کرده است؛ فضایلی که برخلاف فضایل مردانه (مثل تأکید افراطی بر حق و عدالت و شجاعت) آدمیان را به یکدیگر نزدیکتر میکند.
در این نشست که به همت و میزبانی موسسه «شهر فلسفه ایران» در تاریخ ۴ آبانماه ۱۴۰۳ برگزار شد، حسین بیات و امید کشمیری به تبیین و شرح برخی مولفههای محوری این دیدگاه پرداختند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
نشست فلسفه اخلاق فمنیستی با حضور حسین بیات و امید کشمیری • صدانت
انواع فلسفه اخلاق فمنیستی: ۱. محوریت روابط انسانی ۲. توجه به احساسات و عواطفِ اخلاقی۳. اخلاقی بودن مراقبت ۴. تأکید بر تجارب زنانه
👤 نویسنده: رضا تاران
به نظر میرسد سه دهه فعالیت علمی داود فیرحی را میتوان در پاسخ به سه پرسش اصلی خلاصه کرد؛ دولت اسلامی و نظریه حکمرانی در جهان اسلام چگونه شکل گرفته است؟ فقه دموکراتیک بر پایه چه مفاهیمی استوار است؟ و در نهایت چگونه میتوان الهیات جدید برای فقه سیاسی دموکراتیک بنا کرد؟ به نظر میرسد آثار فیرحی در سه دوره و در پاسخ به این سه پرسش بوده است؛ او در دوره اول تبارشناسی فقه اقتدارگرا و بررسی زمینههای شکلگیری آن در صدر اسلام و دوره میانه را دنبال میکند. کار او در دوره دوم نقد فقه اقتدارگرا و تدارک فقه دموکراتیک است. در دوره سوم با طرح چالشهای فقه سیاسی به بازخوانی مفروضات فقه و طرح الهیات سیاسی تجدد میرسد.
۱.دوره اول: بررسی زمینههای شکلگیری اندیشههای سیاسی اقتدارگرا: فیرحی در کتاب «دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام« این پرسش را مطرح کرد که دولت اسلامی و نظریهی حکمرانی در جهان اسلام چگونه شکل گرفته و دچار چه دگرگونیهایی شده است؟ پاسخش این بود که در نصوص اسلامی هم جنبههای اقتدارگرا دارد و هم جنبههای دموکراتیک، و سنت موجود در دوره صدر اسلام و دوره میانه جنبههای اقتدارگرای نص را برجسته کرده است. در کتاب «تاریخ تحول دولت در اسلام» دو ایده اساسی دارد: دو سنت زندگی سیاسی زمان پیامبر مطرح بود: یکی سنت اقتدارگرایانه که در مکه وجود داشت و دیگری یک نوع الگوی زندگی شورایی است که در مدینه شکل میگیرد. دولت پیامبر دولتی دموکراتیک مبتنی بر نوعی از قرارداد و درک خاصی از شوراست اما خلافت که بعد از پیامبر شکل میگیرد، نتیجه هژمونی مهاجران و نگرشی اقتدارگرا دارد. در کتاب «نظام سیاسی و دولت در اسلام» توضیح میدهد که نظریههای نظام سیاسی در اسلام یکدست نیستند. یعنی نظریههای جدید درحال دموکراتیک شدن است. همچنین چگونه برخی از نظریههایی که درعینحال دینی هستند، ایدئولوژیک میشوند.
۲.دوره دوم: تفسیر دموکراتیک از فقه سیاسی: فیرحی در دوره دوم فکری خود که از اوایل دهه نود آغاز میشود تلاش میکند رویکردی ایجابی در پیش گیرد و نمونههایی از فقه دموکراتیک را برجسته کند. او در کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» توضیح میدهد که چگونه فقه شیعه درگیر دولت مدرن میشود و تحولی در دستگاههای فقهی پیدا میشود که هرچند فراگیر نمیشود، اما یک شروع نسبتاً مهمی است. در فقه مشروطه یک «امکانی» به نام نوگرایی ویژهی شیعه مستتر است که با اهل سنت متفاوت است. در جلد دوم کتاب « فقه و سیاست در ایران معاصر» مدعی است که شکست مشروطه و شکلگیری دولت رانت در دورهی پهلوی دوم فقه حکومت اسلامی گرایش اقتدارگرا را شکل داد و یا حتی اقتدارگرایی تاریخی و مکنون آن مجال ظهور یافت.در کتاب «آستانه تجدد» سؤال من این بود نایینی چگونه توانسته مفردات یک فقه دموکراتیک را فراهم کند. در کتاب «فقه و حکمرانی حزبی» به دنبال آن است تا بر پایه «سبق و رمایه» در فقه چارچوبی شرعی برای رقابتهای حزبی فراهم کند.
۳. دوره سوم: بررسی چالشهای فقه دموکراتیک و طرح الهیات سیاسی جدید: این دوره با نقدهای برخی از روشنفکران دینی از جمله محمد مجتهد شبستری بر حکمرانی فقهی آغاز میشود. شبستری در نقد اعتبار فقه سیاسی بر این باور بود «اگر فردی آن دلایل و حجتهای کلامی را در عصر حاضر غیرقابل دفاع و ناصالح برای احتجاج بیابد نمیتواند دانش فقه را بیانکننده احکام الهی بداند». مساله فیرحی در این دوره گذر از فقه سیاسی نیست بلکه او به تکمیل و بازسازی الهیات و مفروضات فقه نظر دارد. فیرحی در دو کتاب «مفهوم قانون در ایران معاصر» و »دولت مدرن و بحران قانون» چالشهای فقه در مواجهه با مفهوم «قانون» و «ملت» را نشان میدهد. از سال ۱۳۹۶ با تدریس روششناسی اندیشه سیاسی کتاب «خدا و برابری» نوشته جرمی والدرون، استدلالهای الهیاتی رابرت فیلمر و جان لاک را به بررسی میگذارد و در تلاش است تا با الهام از الهیات جان لاک، نوآوریهایی را در الهیات شیعه از جمله مساله «برابری الهیاتی» فراهم آورد. کتاب «پیامبری و قرارداد» که بعد از درگذشت او منتشر شد نسخه تکمیل شده یکی از ایدههای او در کتاب «تاریخ تحول دولت در اسلام» است و فیرحی بر پایه پیمانهای پیامبر شکلی از دولت قراردادی در مدینه را مفهومسازی میکند. به نظر میرسد دوره سوم اندیشه فیرحی با درگذشت او نیمهکاره ماند اما میتوان سه دوره فکری او را در پیوست و تکمیل هم دانست.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
استیون پینکر در کتاب روشنگری اکنون، با ذکر شواهد تجربی قانعکنندهای نشان میدهد در همهی وجوه زندگی وضعیت انسان در گذر زمان بهتر شده است. طول عمر انسان طولانیتر شده و در سطح اجتماعی خشونت کاهش یافته است.
اما به نظر میرسد یک جای کار میلنگد! زیرا آمار افزایش اضطراب و افسردگی رو به بدتر شدن است. برای این آمار میتوان به کتاب نسل مضطرب جاناتان هایت مراجعه کرد.
این دوگانه را چگونه میتوان تفسیر کرد؟
رواقیون، در زمانهای پیش از میلاد مسیح که هنوز جهان وارد فاز مدرن خود نشده بود، معتقد بودند که برای رسیدن به رضایت از زندگی باید هماهنگ با طبیعت زیست.
بیتردید عادات رفتاری انسان در دهههای اخیر به شدت تغییر کرده و انسان از هماهنگی با طبیعت دورتر از آن دوران شده است. علت اضطراب کنونی این است؟! آیا میشود سخنان رواقیون را به نحوی کمّی سنجید؟ نگاهی بیاندازیم به پژوهشی در این زمینه که به تازگی منتشر شده است.
به طور متعارف دانشمندانی که در تبیینهای تکاملی در روانشناسی فعالاند به صورت منفرد برخی از عادات رفتاری امروزین ما را با نیاکان شکارچی-گردآور یا با انسانهای دوران کشاورزی مقایسه میکردند. اکنون پژوهشگران ابزار پژوهشیای طراحی کردهاند که برای اندازهگیری تفاوت سبک زندگی مدرن با اجداد ما و تأثیر این تفاوتها بر سلامتی طراحی شده است. این پژوهش مقیاسی به نام «سبک زندگی ناسازگار تکاملی» (EMLS) را معرفی میکند: پرسشنامهای ۳۶مادهای که رفتارها و عوامل سبک زندگیِ متفاوت از آنچه که اجداد ما تجربه کردهاند شناسایی میکند...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
نوشتار «با نگرشی تکاملی چگونه زندگی کنیم؟» نوشتهی هادی صمدی • صدانت
با نگرشی تکاملی زندگی کنیم. پژوهشها نشان میدهند جدایی از سبک زندگی طبیعی اجداد، سلامت روانی و جسمی را تهدید میکند. راهکارهای بهزیستی...
به اعتقاد شماری از پژوهشگران هوش مصنوعی و علوم فلسفه، بزودی در جوامع انسانی شاهد تولدِ نوع جدیدی از ادیان یا طریقتهای مذهبیِ مبتنی بر هوش مصنوعی خواهیم بود. برخی تحقیقات نشان داده که هوش مصنوعی ممکن است تأثیرات پیچیدهای رویِ باورهای مذهبیِ سنتی مردم داشته باشد، و به طور بالقوه در برخی زمینههای نظری و اعتقادی ادیانِ ابراهیمی را به چالش بکشد. در این زمینه میتوان به قابلیتهای هوش مصنوعی در به چالش کشیدنِ برخی دیدگاههای سنتی درباره آفرینش ، وحی آسمانی، یا دنیای بعد مرگ اشاره کرد.
در دهمین قسمت از پادکست «زندگی مصنوعی من»، #رضا_جمالی به همراه #حسین_دباغ و #علی_سوفسطایی نگاهی کرده به پیامدهای ورود هوش مصنوعی به حوزه دین و فرضیههای مربوط به ظهور دینهای مبتنی هوش مصنوعی در آینده.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
هوش مصنوعی و دین: انقلاب در اعتقادات مذهبی و ظهور ادیان جدید • صدانت
بزودی در جوامع انسانی شاهد تولدِ نوع جدیدی از ادیان یا طریقتهای مذهبیِ مبتنی بر هوش مصنوعی خواهیم بود. برخی تحقیقات نشان داده...
درنگی در مناظرهی عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست
نسبتسنجی عقل و فقه نکتهی محوری مناظرهی سهگانهی سروش-علیدوست به میزبانی برنامهی اینترنتی «آزاد» در نیمهی دوم ۱۴۰۳ خورشیدی بود. هر دو طرف بحث همدلانه از عقل سخن میگفتند. اما سروش از «قبض فقه» دفاع میکرد تا جا برای عقل باز شود، حال آنکه علیدوست از «بسط فقه» دفاع میکرد تا جا برای عقل باز شود. سروش استدلال میکرد که جدی گرفتن عقل، به ویژه عقل مدرن، کاروباری همه یا هیچ است. از نظر او اولا فقه برای «بلاموضوع و بی ربط» (irrelevant) نشدن و ثانیا برای تأمین عدالت در جهان جدید چارهای جز جدی گرفتن عقل مدرن ندارد.
اما، از نظر سروش، عقل مدرن را که جدی بگیری سرآخر چیزی از فقه باقی نمیگذارد، تنها باقی میماند فقهِ عبادات و شبهعبادات یا به قول فان اس فقهِ «ژیمناستیکِ عبادت» که البته آن هم چون نیک بنگری در بنوبنیاد مراسم صبحگاه، ظهرگاه، شامگاهی ظاهری-دنیوی است و نه سلوکی باطنی-اخروی. در یک کلام، آنچه از فقه باقی میماند تلاش منفعلانه و مذبوحانه برای تطبیق خود با عقل جدید است، از لغو بردهداری گرفته تا (احتمالا در آینده) لغو اعدام، لغو نابرابریهای زن و مرد و کافر و مؤمن، کنار آمدن با «ربا» و قس علیهذا.
از نظر سروش، عقلانی کردن فقه قدم نهادن در سرازیریِ محو فقه است و باکی از این نیست. زیرا فقه غیر ضروری و بلکه مضرّ است. در مقابل اما، علیدوست، محترمانه و با زبانی نامفهوم برای عموم البته، استدلال میکرد که برای عقلانی کردن فقه باید آن را بسط روشمندانه داد: عنصر مصلحت را وارد آن کرد، فقه را مقاصدی کرد تا فقه طراز نوین در موارد مستحدثهای که «نصوص» ساکت اند متن را به صدا در آورَد و حکمی سازگار با روح زمانه و در راستای مقاصد شارع از آن استخراج کند. سروش اما میگفت «نصوص» وقتی ساکت اند باید به عقل جمعی مدرن مراجعه کرد ــــ و البته از نظر سروش «نصوص» سراسر ساکت اند و مفسر است که حرف در دهان متن میگذارد. عقل خالص هم نداریم، بلکه ماییم و خردهعقلی کآتش در آن نتوان زد.
سروش، مصرّانه و بیپرده، به مشکلات بسط فقه اشاره کرد: ۱. فقدان معیار برای تمایز نهادن میان «عقل خالص» و «عقل ناخالص» (به تعبیر دقیقتر: فقدان معیارِ فقیهانهای بین الاذهانی و خالی از مصادره به مطلوب برای تمایزنهی میان «خالصی» و «ناخالصیِ» عقل) ، ۲. خانه کردن فقه در زمین دیگران، که زمین عقل جمعی است. و البته توصیهی مولوی در گوش ما است که «در زمین دیگران خانه مکن». خانه کردن فقیهان در زمین عقل مدرن، در حالت خوشبینانه، غیر ضروری و بی فایده و در حالت بدبینانه، مخلّ به عقلانیت مدرن و غاصبانه است.
با این حال، آنچه حتی به اشاره هم مورد بحث قرار نگرفت و در عین حال مسألهای محوری است، مشکلات «قبض فقه» است. حال آنکه برای پروراندن راه حلی جامع در نسبتسنجی عقل و فقه، یعنی راه حلی که بیشترین مزایا و کمترین مضرات را داشته باشد، باید حسن و قبحِ «قبض فقه» و حسن و قبحِ «بسط فقه» هر دو را با هم سنجید، سنجیدنی نه یکبار برای همیشه و از جنس خطابه که سنجیدنی دائمی، استدلالی و گفتوگویی. در ادامه به شکل گذرا به بحث از مشکلات «قبض فقه» خواهم پرداخت.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
قبض فقه و بسط باطن؛ درنگی در مناظرهی سروش-علیدوست • صدانت
باید حسن و قبحِ «قبض فقه» و حسن و قبحِ «بسط فقه» هر دو را با هم سنجید، سنجیدنی نه یکبار برای همیشه و از جنس خطابه که سنجیدنی دائمی...
نشست علمی با عنوان «نقد و بررسی آراء و اندیشههای سیاسی داود فیرحی» روز چهارشنبه، ۲۳ آبان ۱۴۰۳، در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
سخنرانان:
عضو هیئت علمی حقوق دانشگاه تهران
عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران
عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
نشست علمی «نقد و بررسی آراء و اندیشهی سیاسی داود فیرحی» • صدانت
نشست علمی با عنوان «نقد و بررسی آراء و اندیشههای سیاسی داود فیرحی» روز چهارشنبه، ۲۳ آبان ۱۴۰۳، در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.