ایران‌نامه
1.76K subscribers
58 photos
68 videos
8 files
373 links
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعه‌شناسی هستم. ایران‌نامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
Download Telegram
✳️تفاوت بزرگ میهن‌پرستی و ناسیونالیزم✳️

میهن‌پرستی یا پاتریوتیسم (بر خلاف ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم) در تقابل و ضدیت با دیگران تعریف نمی‌شود و ریشه در درک «پیوستگی تاریخی» دارد.
دو پسوند «پرستش» و «گرایش» که اولی تندروانه و دومی صلح‌جویانه به نظر می‌رسند، اغلب مشکل‌ساز می‌شوند.
اگر از واژه «پرستش» ترس دارید، مطلع باشید که پرستش در زبان ما به معنی نگهداری و مراقبت و میزبانی و خدمت است؛
آنگونه که در واژه «پرستار» می‌شناسیم یا در شاهنامه فردوسی وقتی گفته می شود پهلوانی در برابر پهلوان دیگر «پرستنده شد» یعنی رسم میزبانی و بزرگداشت و خدمت را به جا آورد.

اگر هنوز از واژه میهن پرستی خجالت می کشید، «میهن پرستار» را به جایش قرار دهید، که وظیفه میهن پرستان، پرستاری از میهن است.
بازار کتاب ایران پر از ترجمه‌هایی شده که تلویحاً مفهوم «میهن» را زیر سوال می‌برند و اقوام و خرده‌فرهنگها را اصیل‌تر از کلیت ایران جلوه می‌دهند.
این کتابها را می‌نویسند تا ما ترجمه کنیم. زبان فارسی را در دو کشور به دونام می خوانند ولی درباره ولز و اسکاتلند و ایرلند شمالی و نیوزیلند چنین حس و برنامه‌ای ندارند؛
آنجا هر چه هست لهجه و گویش است.
روایت، موجود شگفت‌انگیزی است که می‌توان با آن ملت‌سازی و ملت‌سوزی کرد.
خشم و خستگی و استیصال یک ملت مورد محاصره ممکن است باعث شود روایت خودشان را به آتش بکشند و روایت دیگران را اصیل و مترقی قلمداد کنند.
اینجور مواقع میهن‌پرستی به داد می رسد. ملتِ زخمی بیش از همیشه به میهن‌پرستار نیاز دارد.
«پیوستگی تاریخی» و اجماع در روایت تنها داروی این زخم است.
بله ممکن است «ملی‌گرایی» در برخی کشورهای مصلحتیِ برآمده از جنگ اول جهانی، مفهومی متاخر باشد که حتی امروز برای درگیری با همسایگان به‌کار گرفته شود.
میهن‌پرستیِ سرزمینی مانند ایران نه متاخر است، نه گذرا و نه خصمانه.

اما خدمت بزرگ میهن‌پرستاران در زمان جنگ نیست.در زمان صلحی فرساینده و نفس‌گیر اتفاق می‌افتد؛ کسانی که یلدا را با سفره‌های خالی جشن می‌گیرند و در اسفند قالیچه‌های ماشینی شسته را از بام خانه‌های محقر آویزان می‌کنند، در سیلابها و زمین‌لرزه‌ها و بیماری، پشت هم را خالی نمی‌کنند، و به میهن تبدار کینه نمی‌ورزند و بد نمی‌گویند، میهن‌پرستان واقعی هستند.

شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ در میانه شادی و پیروزی و امنیت سروده نشده‌اند.
بهشتی که در این دیوانها می‌‌خوانید و می‌بینید، زاییده جمعیت خاطر و صلابتِ روایتِ یک میهن است.
و میهن، تصمیمی است که به پشتوانه تاریخ و فرهنگ و جغرافیا در طی نسلها می‌پاید.
جشن یلدا بر ساکنان فلات ایران فرخنده باد.
منبع:
@inhumannica
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️جمهوری اسلامی، اصلاح یا انقلاب؟ مسئله این نیست! ✳️
✍️ سجاد فتاحی
t.iss.one/SIAGS
در شرایط کنونی، می‌توان استراتژی جریان‌های ایران‌گرا در رابطه با جمهوری اسلامی را به دو دسته کلی تقسیم کرد:
⭕️ گروه نخست، ایران‌گرایان اصلاح‌طلب یا اصلاح‌جویی هستند که چنان از فروپاشی نظام‌ سیاسی، چه از طریق انقلاب داخلی و چه از طریق تهاجم خارجی، بیمناکند که تمام توان خود را صرف ترویج ایده‌ی اصلاح‌پذیر بودن نظام جمهوری اسلامی می‌کنند بدون آنکه توجه داشته باشند که اصولاً اصلاح نظام‌های‌ سیاسی نیازمند زمینه‌ها و شرایطی است که در ارتباط با جمهوری اسلامی این زمینه‌ها و شرایط محقق نیست. این گروه هنگامی که از ضرورت امیدواری جامعه سخن می‌گویند بیشتر اوقات منظورشان امیدوار کردن جامعه به اصلاح جمهوری اسلامی است و نه امیدوار کردن جامعه به توانایی خود برای آفریدن فردایی بهتر. این گروه چنان از فروپاشی نظام سیاسی یا وقوع انقلاب در جامعه بیمناکند (یا به دلیل هزینه‌های سیاسی انقلاب یا پیوند خوردن منافع گوناگون اقتصادی و سیاسی‌شان با نظام سیاسی کنونی) که آن را معادل فروپاشی کل ایران به تصویر می‌کشند؛ و با همین تصویر در چند دهه‌ی گذشته در برخی انتخابات‌ها از سوی اکثریت جامعه اقبال نیز یافته‌اند. اما به نظر می‌رسد دولت حسن روحانی مهر ابطال نهایی بر این استراتژی است که به احتمال فراوان با پایان دولت او و آمار مشارکت پایین در انتخابات ریاست جمهوری 1400 پرونده آن برای همیشه بسته خواهد شد.
⭕️ گروه دوم، ایران‌گرایانی هستند که تمام توان خود را صرف رساندن هرچه سریعتر جامعه به نقطه فروپاشی نظام سیاسی یا وقوع انقلاب درجامعه می‌کنند، بدون آنکه توجه داشته باشند، ضرورتاً با فروپاشی نظام جمهوری اسلامی چه از طریق انقلاب و چه از طریق تهاجم خارجی، احوال جامعه‌ی ایرانی بهبود نخواهد یافت و ایران و ایرانیان به وضعیتی بهتر نخواهند رسید. اینان تمام توان خود را صرف امیدوار کردن جامعه به فروپاشی نظام سیاسی به روش‌های گوناگون می‌کنند.
اما در بین این دو گروه، اکثریت قابل توجهی از ایران‌گرایان قرار دارند که تردیدی بنیادین ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. این گروه از یک سو اصلاح‌طلبی را جریانی شکست خورده می‌دانند که دیگر امیدی به آن و منادیانش نیست و از سوی دیگر تجربه انقلاب 1357 به آنها آموخته است که صرف ائتلاف بر سر آنچه که نمی‌خواهیم لزوما به آفرینش فردایی بهتر برای ایرانیان منجر نخواهد شد. پرسش بنیادین این گروه که بی پاسخ مانده این پرسش است:
«نظام سیاسی جایگزین جمهوری اسلامی چه ویژگی‌ها و مختصاتی باید داشته باشد تا همچون تجربه انقلاب 1357 به ناگاه چشمان خود را باز نکنیم و نبینیم که نظامی فرسوده‌تر و ناکارآمدتر از نظام پیشین بر سرنوشت ایران مسلط شده است؟»
اصلاح طلبان هیچ‌گاه به صورت شفاف توضیح نداده‌اند که نظام سیاسی و حکومت ملی مطلوب آنها دارای چه ویژگی‌هایی است و نظام جمهوری اسلامی چه نسبتی با آن دارد؟ بازیگری سیاسی آنها در چند دهه گذشته اصولاً در همین فضای مبهم امکان شکل‌گیری یافته است. چرا که اگر به این پرسش به صورت شفاف پاسخ دهند از یک سو دیگر جایگاهی در نظم سیاسی کنونی نخواهند داشت و از تمام منافع بازی در فضایی مبهم و غیر شفاف بی‌بهره خواهند شد و از سوی دیگر پوچ بودن امید آنها به اصلاح نظام جمهوری اسلامی آشکار خواهد شد و دیگر سکه اصلاح‌طلبی در جامعه خریداری نخواهد داشت.
عموم طرفداران براندازی نظام جمهوری اسلامی نیز هرگاه که بحث بر سر شکل نظام سیاسی جایگزین می‌رسد جز به بیان کلیاتی در این زمینه نمی‌پردازند و تلاش می‌کنند هرچه سریعتر از این بحث عبور کنند؛ با این ترس که ممکن است سخن گفتن از این موضوع، ائتلاف شکننده آنها بر سر آنچه نمی‌خواهند را دچار خدشه نماید.
آنچه که جامعه ایرانی در شرایط کنونی به آن نیازمند است افزایش آگاهی نسبت به ویژگی‌ها و معماری یک حکومت ملی است؛ حکومتی که از توانایی لازم برای تامین منافع گوناگون اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی ایرانیان برخوردار باشد؛ اگر این آگاهی حاصل شد دیگر لازم نیست که دل‌نگران اصلاح یا انقلاب باشیم؛ جامعه ایرانی در زمان مناسب تصمیم درست را خواهد گرفت.
بر این اساس به نظر می‌رسد از نخبگان ایران‌گرای اصلاح‌طلب یا برانداز، باید بخواهیم که سخنان دو پهلو را به کناری نهاده و با شفافیت، که شعار مورد قبول هر دو گروه است، از ویژگی‌ها و نوع معماری حکومت ملی مدنظرشان سخن بگویند؛ حکومتی که سرنوشت ایران و ایرانیان به معماری آن وابسته است و تا امروز هزینه‌های سنگینی را برای سخن نگفتن به موقع در مورد آن پرداخته‌ایم.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️ انعکاس صدایِ سه‌گانۀ رنانی باشیم!✳️
✍️ سجاد فتاحی
t.iss.one/SIAGS
چند سالی است محسن رنانی را از نزدیک می‌شناسم؛ استادی که هر لحظه هم‌کلامی با او و حتی ایستادن به سکوت در کنار او آموزنده است. او اکنون با کوله‌باری از تجربه، دانش و اخلاق، تمام توش و توان خود را جمع‌ کرده و خطر کرده است تا سه‌گانه‌ای را به رشتۀ تحریر درآورد که به نظر می‌توان آن را «سخن آخر» نامید.

می‌توان با سخنان رنانی در این سه‌گانه موافق یا مخالف بود اما به گمانم تلاش در هرچه بیشتر دیده و شنیده شدن این متن وظیفه‌ای است که تمامی ایران‌گرایان فارغ از مرزبندی‌های گوناگون آنها می‌توانند در شرایط کنونی ایفا کنند.

مردی ایران‌گرا از خود برون آمده است و حرف‌هایی مهم و جدی برای همگان دارد.
بیایید با اشتراک‌گذاری این متن‌ها و تلاش در جهت هر چه بیشتر دیده شدن این سه‌گانه در حد توان خود انعکاس صدای مردی باشیم که انعکاس صدای ما و بیان کنندۀ سخنانی است که برای آیندۀ ایران هرچه بیشتر شنیده شود بهتر است.

قسمت اول متن « سلام بر ایران، سلام بر رهبری» را در کانال و سايت محسن رنانی بخوانيد و آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. قسمت دوم و سوم متن که‌ به نظرم نکات مهم‌تری را در بر دارد امروز و فردا منتشر خواهد شد.
آدرس کانال و سايت محسن رنانی
https://t.iss.one/Renani_Mohsen/372

https://renani.net/texts/notes/832-p1
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
من با همان احساس نگرانیِ ریزعلی خواجَوی بود که همه داشته‌های خویش را در این نوشته به آتش کشیدم و اکنون بدون تن‌پوش و حفاظ و در سرمای استخوان‌سوز سیاست ایران ایستاده‌ام، به امید آنکه لوکوموتیوران بوق قطار را به صدا درآورد و نوید اصلاح مسیر را بدهد.
دریغ است که مردم رنجدیده ایران و نسل جوان بی‌افق امروز ما، وارد دوره‌ای از ابهام و سرگشتگی تازه شود که اگر چنین شود، در جهانی که روی باند فرودگاه، آماده پرواز به‌سوی «عصر جامعه شبکه‌ای» است، ما به یک‌باره از دنیای درحال‌ توسعه به دنیای شکننده پیشاتوسعه سقوط خواهیم کرد. چنین مباد. دریغ است ایران که ویران شود!
محسن رنانی
دانشگاه اصفهان / ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
بخش سوم از نامۀ مهم محسن رنانی به ایرانیان و رهبر نظام جمهوری اسلامی را در تارنما و کانال تلگرامی او بخوانید و با دیگران به اشتراک بگذارید.
https://www.renani.net/index.php/texts/notes/834-p3
https://t.iss.one/Renani_Mohsen/376
✳️آیندۀ روشن ایران! ✳️
(ابراهیم رئیسی عامل بقا یا فروپاشی؟)
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.iss.one/SIAGS
در شرایط کنونی، که با تصمیم شورای نگهبان در مورد نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400، اندک اصلاح‌طلبان امیدوار به اصلاح نظام جمهوری اسلامی از طریق مشارکت در انتخابات نیز به جرگۀ ناامیدان از اصلاح نظام پیوسته‌اند، سخن گفتن از آیندۀ روشن ایران ممکن است برای عده‌ای اگر نگوییم متوهمانه که خوش‌بینانه باشد.
وقتی می‌گویم آیندۀ روشن، لزوماً به معنای بهتر شدن وضعیت ایران در کوتاه مدت نیست بلکه به آن معناست که ابهام‌ها و عدم قطعیت‌ها کمتر شده و به نظر می‌رسد پس از سال‌ها بلاتکلیفی فرساینده، ایران در حال قرار گرفتن در مسیری روشن است که خوب یا بد بودن این آینده به نحوۀ مواجهۀ ایران‌گرایان با شرایط کنونی وابسته است.
پیش از بیان استدلال‌هایم برای آیندۀ روشن‌تر ایران، باید به دو نکته اعتراف کنم تا مخاطب تصور نکند که نویسنده این مطلب نیز همانند برخی، هم به نعل می‌زند و هم به میخ.
من به دلایل مختلف که در نوشتاری دیگر به آن می‌پردازم معتقدم که اصلاح نظام جمهوری اسلامی آن‌قدر دشوار است که بهتر است وقت خود و دیگران را با امید به این موضوع و تلاش برای آن تلف نکرده و هزینه‌ای برای آن نپردازیم. تجربۀ بیش از 4 دهۀ گذشته نشان می‌دهد که در این نظام سیاسی جایگزینی افراد اگرچه ممکن است در کوتاه مدت امیدهایی واهی را آفریده و بهبودهایی جزئی را ایجاد نماید، اما کمکی به حل بحران‌های بزرگ پیش‌رو و رسیدن ایران به جایگاهی که شایستۀ آن است نخواهد کرد. به همین دلیل تا اطلاع ثانوی پرداختن ایران‌گرایان به موضوع انتخابات در جمهوری اسلامی و شرکت در آن در بهترین حالت عملی بی فایده و صرفاً باعث اتلاف وقت و انرژی و در بدترین حالت موجب افزایش شکاف‌ بین گروه‌های مختلف ایران‌گراست، گروه‌هایی که نزدیک‌تر شدن آنها به هم برای آیندۀ ایران لازم و ضروری است.
این از اعترافات نویسنده، که امیدوارم شک و تردیدها نسبت به اینکه او هم به نعل می‌زند و هم به میخ، برطرف کرده باشد.
در 4 متن که در مرداد ماه 1399 منتشر کردم (بنگرید به https://b2n.ir/b58948 ) تاکید بر آن بود که مسألۀ جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسألۀ پیش‌روی این ساختار سیاسی است و از این به بعد تمامی تصمیم‌گیری‌های کلان نظام، با توجه به آن انجام می‌شود.
در آن متن بیان شد که مجتبی خامنه‌ای و سید ابراهیم رئیسی از بین تمامی گزینه‌های محتمل و ممکن جانشینی رهبر کنونی نظام، از شانس و قدرت بیشتری برخوردارند. به هنگام نوشتن آن متن‌ها تصور من بر این بود که شانس مجتبی خامنه‌ای از ابراهیم رئیسی بیشتر است و به همین دلیل در تحلیل نهایی آن نوشتار، گزینۀ نهایی جانشینی رهبری را تا آن زمان، مجتبی خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی را حامی مهم او برای رسیدن به این جایگاه می‌دانستم؛ البته در بخش چهارم و پایانی آن نوشتار به این نکته اشاره شده بود که: «در صورت ورود ابراهیم رئیسی به انتخابات ریاست جمهوری 1400 و پیروزی او در این انتخابات، به شدت شانس او برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری افزایش خواهد یافت ...» (بنگرید به https://b2n.ir/t72100 )
در شرایط موجود که هم رئیسی در انتخابات شرکت کرده است و هم شورای نگهبان زمین بازی را به گونه‌ای چیده است که او بدون کمترین مشکل به جایگاه ریاست جمهوری دست یابد، به نظر می‌رسد که عزم لایه‌های بالای نظام سیاسی برای تبدیل کردن رئیسی به گزینۀ نهایی جانشینِ رهبری جزم شده است. تصمیمی که با توجه به منابع قدرت نیروهای سیاسی موجود در عرصۀ سیاست ایران، تصور نمی‌کنم دست‌کم در کوتاه مدت گروهی توانایی مقابله با آن را داشته باشد.
در ساختارهای سیاسی شبیه جمهوری اسلامی، اصلاحات کلان در ساختار این نظام‌ها که بدون آن اصلاحات، افزایش کارآمدی و حل مسائل و بحران‌ها امکان‌پذیر نیست تنها به سه شرط زیر رخ خواهد داد:
ادمۀ متن در پیوند زیر:
https://apathtoliberation.blog.ir/1400/03/07/post%20122
ایران و مسئله پایداری (۳۰ص).pdf
2.7 MB
دکتر محسن رنانی:
در نقد نظام جمهوری اسلامی نوشته‌های فراوانی منتشر شده است؛ نقدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. اما به گمانم بیشترِ آن‌ها یا نقد سطح گفتمانی بوده است یا نقد سطح عملکردی. کمتر نقدهایی معطوف به سطح معماری سیستم بوده است. یکی از نوشتارهای جدی که با نگاه سیستمی، سطح معماری نظام جمهوری اسلامی را مورد ارزیابی قرار داده است،‌ تحلیلی است که در این کتاب در برابر ما قرار دارد.

صفحهٔ اینستاگرام نویسنده

t.iss.one/SIAGS
✳️آموزه‌های انتخابات ریاست جمهوری 1400 برای جریان‌های سیاسی ایران ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.iss.one/SIAGS
نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 که نتیجۀ آن از مدت‌ها پیش مشخص بود؛ همانند آیینه‌ای است که جریان‌های سیاسی می‌توانند با نگریستن در آن ایرادهای خود را کشف نموده و اگر خواستند در صدد برطرف نمودن آن برآیند؛ اگر هم نخواستند که مهم نیست! جهان اجتماعی و سیاسی قواعدی دارد که اگر به آنها تن ندادی حذف خواهی شد.
بزرگترین درس این انتخابات برای رهبر نظام جمهوری اسلامی و حامیانش است. می‌گویم رهبر نظام، چون ایشان را نیز گرفتار نواقص ساختاری نظام جمهوری اسلامی می‌دانم و البته قربانی این نواقص؛ همانند تمامی رهبران و سران نظام‌های سیاسی ناکارآمد در تاریخ که آخرین قربانیان چنین ساختارهایی بوده‌اند. به هر ترتیب که به نتیجۀ انتخابات بنگریم نرخ مشارکت در این انتخابات به صورت قابل توجهی در مقایسه با انتخابات‌های پیشین کاهش یافته است و بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با گذشته عمیق‌تر شده است. وضعیت کنونی ایران را به هر ترتیب که تبیین کنیم بخش قابل توجهی از علل این وضعیت در نواقص موجود در ساختار نظام جمهوری اسلامی ریشه دارد (به این موضوع در کتاب ایران و مسئلۀ پایداری به صورتی مبسوط پرداخته شده است؛ بنگرید به https://t.iss.one/SIAGS/356). نواقصی که تنها رهبر کنونی نظام می‌تواند در فرصت باقی مانده از حیات خویش برای آنها چاره‌اندیشی نموده و به این ترتیب نامی نیکو از خود در تاریخ برجای گذارد. اگر واقعیت بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و نقش اساسی معماری این نظام در پیدایش وضعیت کنونی ایران، توسط رهبر جمهوری اسلامی پذیرفته شود، یکدست شدن تقریبی ساختار قدرت سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 1400، فرصتی است که آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند از آن با خیالی آسوده برای اصلاح نواقص اساسی جمهوری اسلامی در جهت تأمین منافع ایران استفاده کند.
اصلاح‌طلبان نیز می‌توانند با نگریستن در آینۀ انتخابات ریاست جمهوری 1400 درس‌های خود را بیاموزند. نتایج این انتخابات هم‌راستا با نظرسنجی‌های گذشته نشان داد که آنان به شدت پایگاه اجتماعی خود را در جامعۀ ایران از دست داده‌اند و به احتمال فراوان با نتایج حاصل از این انتخابات بیش از پیش از دست خواهند داد. زمانۀ بازی دوگانۀ اصلاح‌طلبی در ایران به پایان رسیده است و این جریان سیاسی باید بین دو جریان موافق و مخالف جمهوری اسلامی دست به انتخاب بزند؛ این جریان نمی‌تواند در خفا و در عالم ذهن مخالف جمهوری اسلامی باشد و در عمل در درون قواعد این نظام سیاسی بازیگری کند. اصلاح‌طلبان اگر موافق جمهوری اسلامی هستند و آن را نظامی اصلاح‌پذیر می‌دانند باید شیوۀ کنشگری سیاسی و گفتمان سیاسی خود را تغییر دهند و اگر به نظام جمهوری اسلامی اعتقادی نداشته و آن را اصلاح‌ناپذیر می‌دانند، دیگر شرکت در بازی انتخابات و تلاش در جهت کسب رأی مردم از طریق سازوکارهای این نظام سیاسی معنایی ندارد. هم نظام سیاسی و هم پایگاه اجتماعی قدیمی اصلاح‌طلبان پی به این بازی دوگانه برده‌اند و نتیجۀ این انتخابات نشان داد که این جریان هم توسط نظام سیاسی حذف خواهد شد و هم پایگاه و سرمایۀ اجتماعی خود را بیش از پیش در بین جامعۀ ایرانی از دست خواهد داد. نقد دیگر وارد بر اصلاح‌طلبان ایرانی در انتخابات 1400 این بود که این جریان علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجی‌های معتبر که تقریباً بیانگر نتیجۀ نهایی‌ای بود که امروز رقم خورده است دست به یک خودکشی سیاسی زد. مشاوران آقای خاتمی و البته آقای همتی امروز باید پاسخ دهند که علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجی‌ها چرا این دو را وارد یک بازی از پیش باخته کردند؛ در حالی که کناره‌گیری آقای همتی از انتخابات و عدم ورود آقای خاتمی به موضوع انتخابات تعیین‌ تکلیف شدۀ 1400 نتایج بلند مدت بهتری داشت.
⭕️ ادامۀ مطلب در پیوند زیر
https://apathtoliberation.blog.ir/1400/03/29/post%20123
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جامعۀ ایرانی رفته رفته علت ریشه‌ای شرایط نامناسب کنونی ایران را می‌یابد؛ گذر از شعارهایی بر علیه افراد به سوی شعارهایی بر علیه نظام حکمرانی، نشانه‌ای است از تعمیق هرچه بیشتر آگاهی نسبت به عوامل ریشه‌ای وضعیت کنونی ایران.
شرایط نامناسب اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی خوزستان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، تهران و در یک کلام تمامی ایران علتی جداگانه ندارد؛ همۀ این تلخی‌ها در یک نقطه به هم متصل می‌شوند و آن نظام سیاسی ناکارآمدی است که در آن تفکیک و توازن قوا معنا ندارد.
گام بعدی، اندیشیدن به جایگزین نظام سیاسی کنونی است؛ نظامی که از ناکارآمدی‌ها و کاستی‌های این نظام مبرا باشد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️8 مهر‌ماه سالروز بزرگداشت یکی از منادیان «دینِ ایرانی» ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.iss.one/SIAGS
ایران‌زمین در طول تاریخ خود آشیانه و پناهگاه ادیان گوناگونی بوده است.
مطالعۀ تاریخ این سرزمین بیانگر آن است که تمامی ادیان بزرگ تاریخ در برهه‌هایی، پرستشگاه‌ها و پیروانی بیش و کم در این سرزمین داشته‌اند؛ و ادیان کهن در آن بر ادیان جدید اثراتی عمیق برجای گذاشته‌اند. همین است که به نظر می‌رسد در این سرزمین در هم‌زیستی و ترکیب ادیان گوناگون (از آیین مهر و دین زرتشت و بودا گرفته تا آیین مسیحیت و یهودیت و دین اسلام) دینی پدید آمده که می‌توان آن را با توجه به محدودۀ جغرافیایی که در آن پرورش یافته است «دینِ ایرانی» نامید؛ دینی که همۀ آن ادیان بزرگ هست و هیچ‌یک به تنهایی نیست؛ دینی که در آن کثرت ادیان به وحدت تبدیل می‌شود. از این رو تعصب دینی در این دین، کودکانه‌ترین رفتار و تبدیل نمودن دین به ابزاری برای کسب قدرت سیاسی و اقتصادی نکوهیده‌ترین منش است.
«دینِ ایرانی» در مقاطعی منادیانی بزرگ و متونی سُتُرگ نیز داشته است که یکی از آنها «مولانا جلال‌الدین رومی» و «مثنوی معنوی» اوست؛ مردی که امروز 8 مهر سالروز تولد و بزرگداشت آن دُردانه است.
به نظر می‌رسد که یکی از کامل‌ترین تعاریف را از او و مثنوی معنوی‌اش شیخ بهایی ارائه داده است:
من نمی‌گویم که آن عالیجناب / هست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی معنوی مولوی / هست قرآنی به لفظ پهلوی
#تاریخ_ایران #8_مهر #مولوی
✳️اول اکتبر، یادآور گوگَمِل و نقصی در نظام‌های سیاسی ایران ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.iss.one/SIAGS
امروز، اول اکتبر، درست 2352 سال از سومین و آخرین نبرد داریوش سوم با اسکندر مقدونی در گوگَمِل می‌گذرد. گوگَمِل را در تاریخ ایران باید به خاطر داشت چرا که آشکار کنندۀ یکی از مهمترین ضعف‌های نظام‌های سیاسی ایران است، ضعفی که اگر برطرف نشود تکرار گوگَمِل‌ها تا حذف تمدنی کهن از عرصۀ تاریخ، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.
داریوش سوم نمونه‌ای از رهبران بی‌کفایت تاریخ ایران است که با تصمیم‌گیری‌های اشتباه خود دروازه‌های ایران را به روی اسکندر گشود و موجبات فروپاشی امپراتوری بزرگ هخامنشی و ایجاد تغییری نزولی در مسیر تاریخ ایران را فراهم کرد.
ایرانیان اگرچه یکی از نخستین طراحان نظام‌های حکومتی در مقیاس امپراتوری‌ها و سرزمین‌های بزرگ در جهان بوده‌اند، اما یکی از نقص‌های نظام‌های سیاسی آنها در چند قرن گذشته آن بوده است که در این نظام‌ها، به همان اندازه که احتمال به قدرت رسیدن رهبرانی شایسته، چون کورش و داریوش بزرگ، فراهم بوده است امکان به قدرت رسیدن رهبرانی بی‌کفایت، چون داریوش سوم، که کنترلی بر قدرت و تصمیم‌گیری‌های اشتباه آنها اعمال نمی‌شود نیز وجود داشته؛ و این رهبران با ضعف‌ها وتصمیم‌گیری‌های اشتباه خود می‌توانسته‌اند تمامی دستاوردهای رهبران کارآمد پیشین را بر باد دهند.
در تمام قرن‌های گذشته، ایرانیان هنوز نتوانسته‌اند نظام سیاسی‌ای را پدید آورند که در آن از یک‌سو موجبات به قدرت رسیدن رهبران و سیاست‌مداران بلندپایۀ با کفایت فراهم شود و از سوی دیگر بر قدرت رهبران محدودیت‌هایی اعمال شود که تصمیم‌گیری‌های اشتباه آنها کنترل شده و دستاوردهای تمدن کهنی چون ایران بواسطۀ ضعف‌ها و تصمیم‌گیری‌های اشتباه آنها در چشم‌زدنی بر باد نرود؛ و این یکی از دلایل چرخۀ تکرار شوندۀ ناکامی‌های ایران است.
آری گوگَمِل را باید به خاطر داشت چرا که درسی بزرگ برای تاریخ ایران دارد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
#اول_اکتبر #داریوش_سوم #اسکندر #گوگمل
✳️حزب توده، جهان‌وطنی و ناتوانی در تأمینِ منافعِ ملّی✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.iss.one/SIAGS
10 مهر 1320، «حزب تودۀ ایران» توسط جمعی از فعالان سیاسی چپ‌گرا و ملّی‌گرای ایرانی تأسیس شد. از نظر سازماندهی و اثرگذاری، این حزب با هیچ‌یک از احزاب سیاسی دیگر پدید آمده در تاریخ ایران قابل مقایسه نیست.
علیرغم تمامی توانمندی‌ها و نقاط قوت این حزب که در سایر احزاب ایرانی در یک سدۀ گذشته بی‌سابقه است، ایراد بنیادین این حزب را باید در مرام سیاسی آن جستجو کرد که سبب شد نتواند به گونه‌ای شایسته به بهبود وضعیت ایران کمک کند.
مرام سیاسی حزب توده ترکیبی از «مارکسیسم – لنینیسم»، «سوسیالیسم» و «کمونیسم» بود که اصولاً مرامی جهان وطن و در آن «ایران» به خودی خود اولویتی دست چندم است.
احزابی چون حزب توده در زمانه‌ای که نظام حاکم بر جهان، نظامی مبتنی بر دولت- ملّت‌ها است در بهترین حالت نمی‌توانند کمک چندانی به بهبود وضعیت کشورهای محل استقرار خود کنند و در بدترین حالت تبدیل به ابزاری برای تأمین منافع کشورهایی می‌شوند که مرام سیاسی حزب، صرفاً ابزاری برای تأمین منافع ملّی یا دولتی آنهاست.
از این نظر، احزابی چون حزب توده، همانند احزابی هستند که اسلام یا هر دین و ایدئولوژی دیگری را که جزئی از فرهنگ یک سرزمین و ملّت است به کل تبدیل نموده و کل، یعنی «ایران» را در خدمت اهداف آن ایدئولوژی قرار می‌دهند.
ایران کلیّتی است که ایدئولوژی‌ها و ادیان گوناگون حاضر در آن، تنها عناصری از فرهنگ اجتماعی و سیاسی آن هستند (به این موضوع در کتاب ایران و مسألۀ پایداری به صورتی مشروح‌ پرداخته شده است)، اگر حزب یا نظامی سیاسی با تکیه بر یکی از این اجزاء، اولویتی غیر از کلیّت ایران را برگزیند نمی‌تواند خدمتی به بهبود وضعیت این سرزمین و ساکنانش کند؛ خواه این جزء، سوسیالیسم و کمونیسم ایرانی باشد که در حزبی چون حزب توده تبلور یافته بود و خواه قرائتی از اسلام که در برخی احزاب و نظام سیاسی کنونی ایران تبلور یافته است.
#دهم_مهر #حزب_توده
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️حبیب‌الله ثابت و نخستین فرستندۀ تلویزیون ایران ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.iss.one/SIAGS
ساعت 5 عصر امروز، 11 مهر‌ماه، 63 سال از آغاز به کار نخستین فرستندۀ تلویزیونی ایران می‌گذرد.
این فرستنده در سال 1337 و با همّت یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان ایرانی یعنی «حبیب‌الله ثابت» شروع به کار کرد.
ثابت در زمرۀ نسلی از کارآفرینان خودساختۀ ایرانی بود که دوران کودکی را در وضعیتی نه چندان مناسب از نظر اقتصادی سپری کرد؛ اما به پشتوانۀ سخت‌کوشی و نظم، تبدیل به یکی از ثروتمندترین ایرانیان زمان خود شد؛ که ایرانیان فراوانی در شرکت‌های گوناگون تجاری او مشغول به کار بودند. او در بهره‌گیری از فرصت‌های تجاری و خلق ثروت چنان توانمند بود که در سال 1974، دارایی او را یک دهم کل دارایی‌های ایران تخمین می‌زدند و همین امروز امارت مصادره شده و مخروبۀ او در خیابان جردن تهران همچنان یکی از گران‌قیمت‌ترین خانه‌ها در شهر تهران است.
امروز اگر چشممان به تلویزیون افتاد و نام و تصویر حبیب‌الله ثابت در ذهن ما نقش بست باید یک نکتۀ اساسی را به خاطر داشته باشیم و آن این است که:
همۀ ایرانیان و بویژه ایرانیان شیعۀ مسلمان باید یک صدا خواهان برطرف شدن کلیۀ اشکال تبعیض مذهبی و دینی در این سرزمین باشند؛ چرا که حبیب‌الله ثابت یک بهایی بود و اگر قرار بر این بود که با محدودیت‌های امروز ایران با او و خانواده‌اش برخورد می‌شد، شاید اصولاً حبیب‌الله ثابتی در تاریخ ایران پدید نمی‌آمد و ثروت و فرصت‌های کاری که او خلق کرد، و بخشی از ایرانیان از آن بهره‌مند شدند، ایجاد نمی‌شد. در ایرانِ امروز ایرانیانی با کیش‌هایی متفاوت از اسلام شیعی، چون ایرانیان زرتشتی، مسیحی، یهودی، بهایی و حتی اهل سنت و اهل حق ایران، با تبعیض‌ها و محدودیت‌هایی ناروا و کم‌سابقه در تاریخ این سرزمین مواجه‌اند که همین امر خود یکی از موانع رشد اقتصادی در ایران است که تبعات مخرب آن ایرانیان شیعۀ مسلمان را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.
#یازدهم_مهر #حبیب_الله_ثابت

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️برگزاری نخستین کنگرۀ بزرگ علمی در ایران ✳️
عوامل گوناگونی دست به دست هم داده‌اند تا ایران بر خلاف تمدن‌های بزرگ دیگری چون مصر، که پس از حملۀ اعراب هویت تاریخی و ملّی خود را از دست دادند، به حیات فرهنگی و تاریخی خود ادامه دهد. اما به نظر می‌رسد که از میان تمامی این عوامل، فردوسی و شاهنامۀ او نقشی اساسی در این استمرار و بقا داشته‌اند؛ از این روست که ایران و ایرانیان برای همیشۀ تاریخ وامدار اویند.
بر اساس همین نقش بزرگ فردوسی در تاریخ ایران نیز بود که نخستین کنگرۀ بزرگ علمی ایران به مناسبت هزارمین سالگرد تولد او به این حکیم بزرگ ایران‌شهر اختصاص یافت.
کنگرۀ هزارۀ فردوسی در فاصلۀ روزهای 12 تا 16 مهرماه 1313 در تهران و تالار مدرسۀ دارالفنون با حضور بسیاری از شرق‌شناسان برجسته هم‌چون «آرتور کریستنسن» برگزار شد. کنگره‌ای با کیفیت که حتی تا امروز نیز کمتر کنگره‌ای در ایران در سطح آن برگزار شده است.
#دوازدهم_مهر #فردوسی
@SIAGS
✳️5 اکتبر روز جهانی معلم ✳️
✍️ سجاد فتاحی
t.iss.one/SIAGS
یکی از نخستین کلاس‌های آموزشیِ دورۀ دکتری در مهر ماه 1390 در دانشگاه مازندران کلاس درس روش تحقیق بود. وقتی کلاس به پایان رسید بدون آنکه سایر کلاس‌ها برگزار شده باشد و اساتید دیگر را دیده باشم مطمئن بودم که استاد راهنمای من، استاد درس همین کلاس است. طرز بیان، مطالبی که در اولین جلسۀ کلاس گفت و نحوۀ تدریسش همه به‌گونه‌ای بود که پیشتر تجربه نکرده بودم. بعد از کلاس به اتاق او رفتم و گفتم می‌خواهم رسالۀ دکتری را با شما بگذرانم، لبخندی زد و گفت هنوز برای این انتخاب خیلی زود است و البته این تصمیم، تصمیمی دو طرفه است. از اتاق بیرون آمدم درحالی که می‌دانستم او استاد راهنمای رساله‌ام خواهد بود.
امروز روز جهانی معلم است و به نظرم معلم خوب در همان اولین جلسۀ کلاس با طرز بیان، نحوۀ پوشش، و تسلط بر مطالب آموزشی، دانش‌آموز و دانشجو را به خود جذب خواهد کرد.
«محمّد فاضلی» از همان نخستین دیدار در کلاس درس روش تحقیق در مهرماه 1390 تا به امروز به عنوان معلمی بی‌نظیر مرا به خود جذب کرده است. رابطۀ معلمی و دانش‌آموزی بین ما در سال‌های بعد عمق بیشتری پیدا کرد و امروز او علاوه بر آنکه همچنان معلم یگانۀ من است دوستی بی‌نظیر نیز هست. کسانی که لذت دوستی با بهترین معلم دوران زندگی خود را تجربه کرده‌اند می‌دانند که این لذت یکی از بزرگترین لذت‌های زندگی است.
با او که باشی همیشه چیزی برای آموختن وجود دارد و هنگامی که او را ترک می‌کنی سرشار از انرژی برای آموختن و بهتر کردن ایران هستی و البته این هر دو در دانشگاه فرسودۀ ایرانی گناهی بس بزرگ است؛ چرا که دانشگاه سیاست‌زدۀ ایرانی، دیری است که خانۀ دانش نیست و تبدیل به یکی از ادارات دولتی شده است.
همۀ اینها را نوشتم تا 5 اکتبر روز جهانی معلم را به معلم و دوست گرامیم محمد فاضلی تبریک بگویم.
⭕️ محمّد جان بابت همۀ آنچه در سال‌های گذشته به من آموخته‌ای سپاسگزارم و روزت مبارک.
#سیزدهم_مهر #پنجم_اکتبر #روز_جهانی_معلم #محمد_فاضلی
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
انور سادات، خالد اسلامبولی و منافع ملّی ایران
✍️ سجاد فتاحی
t.iss.one/SIAGS

تصور کنید در کشور شما رئیس‌جمهورتان را ترور کنند و بعد نظام سیاسی کشور دیگری به احترام ترور کننده و بزرگداشت عملی که انجام داده است، نام او را بر روی یکی از خیابان‌های پایتخت خود بگذارد؛ آیا می‌توانید حقی به کشور حامی ترورکنندۀ رئیس‌جمهورتان بدهید؟ آیا آن نظام سیاسی با این اقدام کمکی به تأمین منافع ملّی سرزمینی که در آن استقرار یافته است می‌کند؟
این دقیقاً موضوعی است که در رابطۀ بین ایران و مصر اتفاق افتاده است. ۴۰ سال پیش در ۶ اکتبر ۱۹۸۱ (۱۴ مهرماه ۱۳۶۰) «خالد اسلامبولی» به همراه تنی چند از سربازان ارتش مصر که وابسته به گروه جهاد اسلامی بودند، انور سادات رئیس جمهور مصر را در اعتراض به امضای قرارداد صلح کمپ دیوید با اسرائیل ترور کردند .
جمهوری اسلامی هم که بواسطۀ میزبانی انورسادات از محمد رضا شاه در آخرین ماه‌های حیاتش، رد و بدل شدن سخنانی تند بین انورسادات و آیت‌الله خمینی نسبت به یکدیگر در سال‌های پس از انقلاب (با جستجو در اینترنت می‌توانید بریده‌ای از سخنان این دو را در سایت آپارات ببینید) و البته امضای قرارداد صلح کمپ دیوید روابط مناسبی با او نداشت، نام خالد اسلامبولی را بر روی یکی از خیابان‌های تهران (خیابان وزرا) گذاشت.
وظیفۀ بدیهی هر نظام سیاسی که در ایران مستقر باشد این است که رابطۀ بین ایران و تمامی کشورهای حاضر در منطقه، و از جمله مصر و اسرائیل، را به گونه‌ای مدیریت کند که بیشینۀ منافع ملّی ایران تأمین شود.
در کتاب ایران و مسئلۀ پایداری توضیح داده‌ام که رویکرد امت‌گرایانۀ جمهوری اسلامی در چند دهۀ گذشته ضربات جبران‌ناپذیری را به منافع ملّی ایران وارد کرده است؛ نحوۀ مواجهۀ جمهوری اسلامی با قرارداد صلح کمپ دیوید و موضوع ترور انور سادات تنها نمونه‌هایی کوچک در این زمینه است.

#چهاردهم_مهر #ششم_اکتبر #انورسادات #خالد_اسلامبولی #ایران_و_مسألۀ_پایداری #سجاد_فتاحی
✳️یحیی شمشادیان و ضرورت دادگری دینی و مذهبی ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.iss.one/SIAGS
هنگامی که داشتم مناسبت‌های پانزدهم مهرماه، را نگاه میکردم تا در مورد یکی از آنها چند خطی بنویسم علیرغم برخی مناسبت‌های شناخته‌شده‌تر‌، سالروز شهادت «یحیی شمشادیان» از خلبانان هوانیروز ارتش ایران توجه‌ مرا بیشتر به خود جلب کرد.
علت این توجه هم تعلق مذهبی او به آیین یارسان یا آنچه که عموماً به نام آیین اهل حق شناخته شده است بود. پیروان آیین یارسان در ایران همانند سایر پیروان ادیان و مذاهب دیگر در این سرزمین، سال‌ها به‌واسطۀ تبعیض‌های مذهبی از برخی حقوق بدیهی که همۀ ایرانیان باید از آن برخوردار باشند محروم شده‌اند. نمی‌دانم اگر یحیی شمشادیان در زمانه‌ای همانند زمانۀ ما بزرگ می‌شد که روح حاکم بر سیاست‌‌های رسمی نظام سیاسی وقت، رنگ و بوی تبعیض‌ و بیداد دینی و مذهبی داشت آیا باز هم مجالی برای رشد و انگیزه‌ای کافی برای فداکاری در راه این سرزمین داشت؟
یحیی در بیست و سه ماه نخست جنگ ایران و عراق، بارها با توانایی‌های خود پادگان‌ها و شهرستان‌های غربی ایران را از سقوط نجات داد و نهایتاً به همراه هم‌پروازش «خلبان یدالله واعظی» در ساعت 14.30 دقیقۀ 15 مهر ماه 1362، در سن 29 سالگی، در منطقۀ عملیاتی سومار مورد اصابت مستقیم گلولۀ تانک قرار گرفت و در حالی که یک پایش قطع شده بود جان خود را در حفاظت از ایران و هموطنانش از دست داد.
ایران‌زمین در طول تاریخ خود آشیان ادیان و مذاهب گوناگونی بوده است و یکی از اصول بدیهی حکمرانی در این سرزمین احترام به همین تکثر دینی و مذهبی است. هیچ نظام سیاسی در ایران حق ندارد که با اعمال قوانین تبعیض‌آمیز شکافی در وحدت ملّی ایرانیان ایجاد نموده و از دسترسی ایرانیانی با ادیان و مذاهبی متفاوت از اسلام شیعی به حتی عالی‌ترین مقام‌های سیاسی و اجرایی جلوگیری کند.
تکثر دینی و مذهبی در ایران اگر قدر دانسته شود فرصتی بزرگ است که با بیداد دینی و مذهبی می‌تواند به تهدیدی برای این سرزمین تبدیل شود.
در 26 مرداد امسال رهبر جمهوری اسلامی «دریادار شهرام ایرانی» را که اولین فرد غیر شیعه‌ای است که در دوران جمهوری اسلامی به یک پست عالی‌رتبۀ نظامی می‌رسد به سمت فرماندهی نیروی دریایی ارتش منصوب کرد؛ اگرچه این اقدام پس از دهه‌ها بیداد دینی و مذهبی، گامی به سوی دادگری دینی و مذهبی است اما کافی نیست.
به امید روزی که همۀ ایرانیان، با کیش‌ها و آیین‌‌های متفاوت، از فرصتی برابر برای دست‌یابی به بلندپایه‌ترین موقعیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشند؛ بی‌گمان آن روز ایران آشیانۀ بهتری برای همۀ ایرانیان خواهد بود.

این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
#پانزدهم_مهر #یحیی_شمشادیان #آیین‌_یارسان #دادگری_دینی #دادگری_مذهبی #اصول_حکمرانی #شهرام_ایرانی
جشن‌های ایرانی
(به بهانۀ 16 مهر روز جشن مهرگان)
✍️ سجاد فتاحی
t.iss.one/SIAGS
فستیوال‌ها و جشن‌ها در جهان امروز از اهمیتی بیشتر در مقایسه با گذشته برخوردار شده‌اند و کشورها و نظام‌های سیاسی بواسطۀ کارکرد هویتی، اجتماعی و حتی اقتصادی که این رویدادها دارند بیش از گذشته به آنها توجه می‌کنند. اما در ایران علیرغم آنکه در هر ماه دست‌کم جشنی و مناسبتی نیکو وجود دارد که بواسطۀ ماهیت ملّی آن می‌تواند فرصت و بهانه‌ای برای شادی تمامی ایرانیان با هر دین و مذهب و تیره‌ای باشد، از آن رو که نظام سیاسی کنونی تاریخ ایران را به دوپاره تقسیم نموده و عموماً پارۀ دوم یعنی ایرانِ پس از حملۀ اعراب را مورد توجه قرار می‌دهد، سرمایۀ بزرگ جشن‌های ایرانی که قدمت آنها به هزاره‌ها قبل باز می‌گردد و می‌تواند کارکردها و مزیت‌های گوناگونی داشته باشد نادیده گرفته شده است.
جشن‌های ایرانی ویژگی‌هایی دارند که آنها را در خور توجه و ستایش می‌کند:
نخست آنکه این جشن‌ها بزرگداشت یک فرد نیست بلکه فرصتی است برای گرامی‌داشت زمانی مناسب در طبیعت یا اقدام و کنشی نیکو در تمدن ایرانی.
دوم آنکه این جشن‌ها با فراتر رفتن از مرزهای دینی، قومی، تیره‌ای و حتی سیاسی کنونی، فرصتی است برای شادی همۀ ایرانیان فارغ از تفاوت‌های بزرگ و کوچکشان. در این جشن‌ها بر خلاف جشن‌های دینی که در آن تنها پیروان یک دین یا مذهب شادند و پیروان ادیان و مذاهب دیگر با آن احساس نزدیکی نمی‌کنند همۀ ایرانیان، فارغ از تفاوت‌هایشان، شادمانند.
سوم آنکه این جشن‌ها با طبیعت، پیوندی دیرین و عمیق دارند و از این رو فرصتی هستند برای یادآوری یگانگی انسان و طبیعت.
این ویژگی‌ها و موارد دیگری که می‌توان به آنها افزود جشن‌های ایرانی را تبدیل به سرمایه‌ای می‌کند که بیش از پیش باید به آن توجه نمود.
به امید آن روز که نوروز، مهرگان و سایر جشن‌های ایرانی تبدیل به جشنواره‌هایی بزرگ در ایران شوند که در ایام آنها ضمن افزایش شادی، همدلی و پیوستگی تمامی ایرانیان، مسافران فراوانی از نقاط دیگر جهان برای شرکت در این جشنواره‌ها و لذت بردن از زیبایی‌های آن به ایران بیایند.
مهرگانتان شاد باد

#شانزدهم_مهر
#مهرگان
#جشن_ایرانی
#سجاد_فتاحی
مقام دماوندی
(به یاد دماوند آواز ایران)
✍️ سجاد فتاحی
t.iss.one/SIAGS
همانگونه که «دماوند» در تاریخ ایران مقامی بس بزرگ یافته است، در طول تاریخ این سرزمین نیز مردان و زنانی بوده‌اند که به «مقام دماوندی» رسیده‌اند. چنین افرادی پس از مرگ تبدیل به اسطوره‌هایی می‌شوند از جنس همان آدمیانی که «حافظ» در عالم خاکی نمی‌یافت و در جستجوی آنها در عالمی دیگر بود.
در هر سده شمار چنین افرادی به انگشتان یک دست نمی‌رسد؛ و در دوران معاصر بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین آنها «محمّد‌رضا شجریان» است. «فریدون مشیری» او را دماوند آواز ایران نام نهاده است و شجریان به درستی خود را فردوسی زمانه می‌داند که خویشکاریش حفظ موسیقی این سرزمین در شرایط سختی است که به گفتۀ او در سال 1390 «سی‌وسه‌ سالش به بدبختی گذشته» است.
آنان که تاریخ ایران را خوانده‌اند می‌دانند که پرسشی تکرارشونده ذهن خوانندۀ تاریخ این سرزمین را به خود مشغول می‌کند و آن پرسش این است که: «بوستانِ ایران علیرغم تمامی سمومی که بر آن گذشته است چگونه همچنان رنگ و بویی دارد و در تاریخ جهان ماناست؟». به گمانم یک پاسخ این پرسش می‌تواند این باشد که:
«در این سرزمین مردان و زنانی بوده‌اند که به مقام دماوندی رسیده‌اند و ایران پشت به این دماوندان تاریخ خود دارد؛ که بی‌گمان محمّد رضا شجریان یکی از آنهاست».
به امید روزی که مرغِ سحر از ظلم ظالم و جور صیاد رها شده باشد و شنیدن این تصنیف با صدای خسرو آواز ایران اشک بر چشمانمان جاری نکند.
#هفدهم_مهر
#محمدرضا_شجریان
#مقام_دماوندی
#دماوند_آواز_ایران
#سجاد_فتاحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مقام دماوندی
(به یاد دماوند آواز ایران)

https://t.iss.one/SIAGS/372

«در این سرزمین مردان و زنانی بوده‌اند که به مقام دماوندی رسیده‌اند و ایران پشت به این دماوندان تاریخ خود دارد؛ که بی‌گمان محمّد رضا شجریان یکی از آنهاست».
به امید روزی که مرغِ سحر از ظلم ظالم و جور صیاد رها شده باشد و شنیدن این تصنیف با صدای خسرو آواز ایران اشک بر چشمانمان جاری نکند.
#هفدهم_مهر
#محمدرضا_شجریان
#سجاد_فتاحی
اصفهان ره‌آورد زاینده‌رود
(۱۸ مهر روز بزرگداشت زاینده‌رود)
✍️ سجاد فتاحی
t.iss.one/SIAGS
در فاصلۀ سال‌های ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۸، «زاینده‌رود» یکی از موضوعاتی بود که به صورت پراکنده به آن می‌پرداختم؛ حاصل جمع این تأملات و نوشته‌ها که به شیوه‌های گوناگون در اختیار بلندپایه‌ترین مقام‌های سیاسی و اجرایی کشور نیز قرار گرفت و به خاطر ناشنوایی سیستماتیک شنیده نشد، را در کتاب «ایران و مسألۀ پایداری» آورده‌ام.
در این پنج سال مطالعه و مشاهدۀ پراکنده، رساترین تعبیر در مورد زاینده‌رود را در مقاله‌ای از «حسن حسینی ابری» (۱۳۸۲) خواندم. او در مورد اهمیت زاینده‌رود در پیدایش تمدن ایران مرکزی که مهمترین شهر آن در طول تاریخ اصفهان بوده است می‌گوید:
«همانگونه که مصر را هدیۀ نیل دانسته‌اند اصفهان نیز هدیۀ زاینده‌رود [به ایران] است».
اصفهان در ناحیه‌ای واقع شده است که میزان تبخیر سالیانۀ آب در آن بیش از ۳۰۰۰ میلی‌متر و میانگین ۵۰ سالۀ بارندگی در نواحی غربی آن حدود ۱۲۵ میلی‌متر در سال است؛ این یعنی اگر زاینده‌رود آب را از ارتفاعات زردکوه بختیاری به بخش‌های مرکزی و غربی این ناحیه منتقل نمی‌کرد و در نهایت به تالاب ارزشمند گاوخونی نمی‌رساند و ایرانیان از کهن‌ترین زمان‌ها که دست‌کم به دوران اردشیر بابکان می‌رسد آب آن را به شیوه‌‌هایی هوشمندانه استفاده نمی‌کردند، اصفهانی که به درستی آن را نصف جهان خوانده‌اند در تمدن ایرانی پدید نمی‌آمد.
امروز ۱۸ مهر روز بزرگداشت زاینده‌رود است؛ زاینده‌رود و شادی مردمانی که در بخش‌های گوناگون آن از سرچشمه تا تالاب گاوخونی استقرار یافته‌اند و البته وضعیت ناگوار بسیاری دیگر از رودخانه‌های دائمی ایران، در یک عبارت کلی، «قربانی نظام حکمرانی غلط آب در ایران است»؛ که به صورت کامل این موضوع را در کتاب ایران و مسألۀ پایداری توضیح داده‌ام.
آشکارترین نمودهای این نظام ناکارآمد حکمرانی آب نیز، به شماره افتادن نفس‌های زاینده‌رود، تضعیف همبستگی بین برخی هموطنان در استان‌های چهارمحال و بختیاری، اصفهان و یزد و وضعیت ناگوار کارون است.
تا زمانی نیز که صابون اصلاح نظام حکمرانی آب را به تن نزنیم بزرگداشت‌هایی چون ۱۸ مهر ره به جایی نخواهد برد و تنها فرصتی می‌شود برای مویه بر زیبایی‌ها و پایداری‌هایی که یک‌به‌یک از دست می‌روند.
به امید روزی که زاینده‌رود و کارون روزهای زیبای گذشتۀ خود را بازیابند.
پی‌نوشت :
عنوان مطلب نام کتابی از حسینی ابری است.
#هجدهم_مهر
#زاینده_رود
#کارون
#ایران_و_مسألۀ_پایداری
#ناشنوایی_سیستماتیک
#حسینی_ابری
#سجاد_فتاحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا طفلی به نام شادی، گم شده است؟
(زادروز استاد محمدرضا شفیعی کدکنی و روز جهانی دختر شاد باد)
✍️ سجاد فتاحی
این مطلب را می‌توانید در پیوند زیر مطالعه کنید:
https://t.iss.one/SIAGS/376

استاد محمدرضا شفیعی کدکنی:
«اصل اول برای مسئولین باید ایران باشد و نیست»
#نوزدهم_مهر
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#سجاد_فتاحی