به زودی دراین مکان
پرده بزرگی نصب خواهدشد
وسکانسی ازفیلم(سینماپارادویز)رانشان خواهددادکه کشیش همه صحنه های بوسه راسانسورمی کند
درست وقتی لبانمان به هم می رسد
آلفردوباقیچی فیلم رامی برد
لعنت برقیچی
لعنت برآلفردو
لعنت برکشیش
به زودی دراین مکان
جرثقیل بزرگی نصب خواهدشد
همه عابران راازپاآویزان می کنند
تاهر"تویی"درجیب هر"منی"هست فروبریزد
#مهدی_تدینی
مجسمه های مصلوبدردیواراثرماتئوپوگلیزه،هنرمندایتالیایی
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
پرده بزرگی نصب خواهدشد
وسکانسی ازفیلم(سینماپارادویز)رانشان خواهددادکه کشیش همه صحنه های بوسه راسانسورمی کند
درست وقتی لبانمان به هم می رسد
آلفردوباقیچی فیلم رامی برد
لعنت برقیچی
لعنت برآلفردو
لعنت برکشیش
به زودی دراین مکان
جرثقیل بزرگی نصب خواهدشد
همه عابران راازپاآویزان می کنند
تاهر"تویی"درجیب هر"منی"هست فروبریزد
#مهدی_تدینی
مجسمه های مصلوبدردیواراثرماتئوپوگلیزه،هنرمندایتالیایی
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
علت که توباشی
معلولهاهمه ناخودآگاهند
شایددستم بخوردبه پرنده ای
سقوط کند
درآب
ماه پرپربزند
ماهی پربگیردازگرداب
خداراچه دیدی
شایددراین آشوب
من هم
تورا
ناگهان
بی دلیل
درآغوش گیرم
#مهدی_تدینی
🎨نقاشیها از"سانتوس"
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
معلولهاهمه ناخودآگاهند
شایددستم بخوردبه پرنده ای
سقوط کند
درآب
ماه پرپربزند
ماهی پربگیردازگرداب
خداراچه دیدی
شایددراین آشوب
من هم
تورا
ناگهان
بی دلیل
درآغوش گیرم
#مهدی_تدینی
🎨نقاشیها از"سانتوس"
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
#قصه_شب
🌳قصه ی دو درخت همسایه🍒
♨️در یک باغچه کوچک ، دو درخت زندگی می کردند . یکی درخت آلبالو و دیگری درخت گیلاس .
این دو تا همسایه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمی دانستند، بهار که می رسید شاخه های این دو تا همسایه پر از شکوفه های قشنگ می شد ولی به جای این که با رسیدن بهار این دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شکوفه هایشان و این که کدامیک زیباتر است ، بحث می کردند. در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر این بود که میوه های کدامیک از آنها بهتر و خوشمزه تر است .
درخت آلبالو می گفت : آلبالو های من نقلی و کوچولو و قشنگ هستند ، اما گیلاس های تو سیاه و بزرگ و زشتند.
درخت گیلاس هم می گفت : گیلاس های من شیرین و خوشمزه است ، اما آلبالوهای تو ترش و بدمزه است.
سالها گذشت ، تا این که دو تا درخت پیر و کهنسال شدند اما عجیب بود که آنها هنوز هم با هم مهربان نبودند.
در یکی از روزهای پاییزی که طوفان شدیدی هم می وزید ناگهان یکی از شاخه های درخت گیلاس، شکست ، بعد هم شروع کرد به ناله و فریاد .
درخت آلبالو که تا آن روز هیچ وقت دلش برای درخت گیلاس نسوخته بود و اصلاً به او اهمیتی نداده بود یکدفعه دلش نرم شد و به درد آمد و گفت همسایه عزیز نگران نباش اگر در برابر باد قدرت ایستادگی نداری می توانی به من تکیه کنی، من کنار تو هستم و تا جایی که بتوانم کمکت می کنم ،آخر من و تو که به جز همدیگر کسی را نداریم .
درخت گیلاس از محبت و مهربانی درخت آلبالو کمی آرامش پیدا کرد و گفت : آلبالو جان از لطف تو متشکرم می بینی دوست عزیز دوستی و مهربانی خیلی زیباست !
حیف شد که ما این چند سال گذشته را صرف کینه و بد اخلاقی خودمان کردیم .
بعد هر دو تصمیم گرفتند که خود خواهی را کنار بگذارند و زیبایی های دیگران را هم ببینند . فصل بهار که از راه رسید درخت گیلاس رو کرد به آلبالو و گفت : «به به چه شکوفه های قشنگی چه قدر خوشبو و خوشرنگ، اینطوری خیلی زیبا شده ای !»
و درخت آلبالو جواب داد « دوست نازنینم ، این زیبایی وجود توست که من را زیبا می بیند . به خودت نگاهی بینداز که چه قدر زیبا و دلنشین شده ای !»
♨️دیگر هر چه حرف بین آنها رد و بدل می شد از مهربانی بود و همدلی و دوستی !و راستی که دوستی و محبت چقدر زیباست.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
🌳قصه ی دو درخت همسایه🍒
♨️در یک باغچه کوچک ، دو درخت زندگی می کردند . یکی درخت آلبالو و دیگری درخت گیلاس .
این دو تا همسایه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمی دانستند، بهار که می رسید شاخه های این دو تا همسایه پر از شکوفه های قشنگ می شد ولی به جای این که با رسیدن بهار این دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شکوفه هایشان و این که کدامیک زیباتر است ، بحث می کردند. در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر این بود که میوه های کدامیک از آنها بهتر و خوشمزه تر است .
درخت آلبالو می گفت : آلبالو های من نقلی و کوچولو و قشنگ هستند ، اما گیلاس های تو سیاه و بزرگ و زشتند.
درخت گیلاس هم می گفت : گیلاس های من شیرین و خوشمزه است ، اما آلبالوهای تو ترش و بدمزه است.
سالها گذشت ، تا این که دو تا درخت پیر و کهنسال شدند اما عجیب بود که آنها هنوز هم با هم مهربان نبودند.
در یکی از روزهای پاییزی که طوفان شدیدی هم می وزید ناگهان یکی از شاخه های درخت گیلاس، شکست ، بعد هم شروع کرد به ناله و فریاد .
درخت آلبالو که تا آن روز هیچ وقت دلش برای درخت گیلاس نسوخته بود و اصلاً به او اهمیتی نداده بود یکدفعه دلش نرم شد و به درد آمد و گفت همسایه عزیز نگران نباش اگر در برابر باد قدرت ایستادگی نداری می توانی به من تکیه کنی، من کنار تو هستم و تا جایی که بتوانم کمکت می کنم ،آخر من و تو که به جز همدیگر کسی را نداریم .
درخت گیلاس از محبت و مهربانی درخت آلبالو کمی آرامش پیدا کرد و گفت : آلبالو جان از لطف تو متشکرم می بینی دوست عزیز دوستی و مهربانی خیلی زیباست !
حیف شد که ما این چند سال گذشته را صرف کینه و بد اخلاقی خودمان کردیم .
بعد هر دو تصمیم گرفتند که خود خواهی را کنار بگذارند و زیبایی های دیگران را هم ببینند . فصل بهار که از راه رسید درخت گیلاس رو کرد به آلبالو و گفت : «به به چه شکوفه های قشنگی چه قدر خوشبو و خوشرنگ، اینطوری خیلی زیبا شده ای !»
و درخت آلبالو جواب داد « دوست نازنینم ، این زیبایی وجود توست که من را زیبا می بیند . به خودت نگاهی بینداز که چه قدر زیبا و دلنشین شده ای !»
♨️دیگر هر چه حرف بین آنها رد و بدل می شد از مهربانی بود و همدلی و دوستی !و راستی که دوستی و محبت چقدر زیباست.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر از من بپرسند روزگار جنگ و دهه شصت را در عبارت کوتاهی توصیف کن می نویسم: همه چراغ های خانه را روشن می کردیم ولی باز همه جا تاریک بود "
یکی دیگر از برنامه های به شدت ازاردهنده و افسرده کننده زمان جنگ که مانند اغلب برنامه های تلویزیون مطلقا بنجل و بی کیفیت و فاقد هرگونه جذابیت برای بچه های تشنه تفریح بود سریال محله بهداشت بود که در ۱۳۶۳ در ادامه محله برو بیا پخش شد و علائم راهنمایی و رانندگی را به صورت طنز به بچه ها یاد می داد .
لازم به ذکر است تمام کسانی که از امروزه از دیدن این زباله ها خوشحال می شوند و حس نوستالژی بهشان دست می دهد یا اصلا در آن روزگار سیاه نبودند یا اینقدر بچه بودند که تنها چند تصویر کم رنگ به یادشان مانده و در آن روزگار مطلقا محروم و محدود و تاریک و تلخ قد نکشیدند و در بطن جامعه نبودند. روزگاری که مدرسه بدترین جا بود و خانه از آن بدتر و تلویزیون و رادیو از همه سمی تر.
@Roshanfkrane
یکی دیگر از برنامه های به شدت ازاردهنده و افسرده کننده زمان جنگ که مانند اغلب برنامه های تلویزیون مطلقا بنجل و بی کیفیت و فاقد هرگونه جذابیت برای بچه های تشنه تفریح بود سریال محله بهداشت بود که در ۱۳۶۳ در ادامه محله برو بیا پخش شد و علائم راهنمایی و رانندگی را به صورت طنز به بچه ها یاد می داد .
لازم به ذکر است تمام کسانی که از امروزه از دیدن این زباله ها خوشحال می شوند و حس نوستالژی بهشان دست می دهد یا اصلا در آن روزگار سیاه نبودند یا اینقدر بچه بودند که تنها چند تصویر کم رنگ به یادشان مانده و در آن روزگار مطلقا محروم و محدود و تاریک و تلخ قد نکشیدند و در بطن جامعه نبودند. روزگاری که مدرسه بدترین جا بود و خانه از آن بدتر و تلویزیون و رادیو از همه سمی تر.
@Roshanfkrane
روشنفکران
اگر از من بپرسند روزگار جنگ و دهه شصت را در عبارت کوتاهی توصیف کن می نویسم: همه چراغ های خانه را روشن می کردیم ولی باز همه جا تاریک بود " یکی دیگر از برنامه های به شدت ازاردهنده و افسرده کننده زمان جنگ که مانند اغلب برنامه های تلویزیون مطلقا بنجل و بی کیفیت…
حق مطلب را باید ادا کرد و مرحوم رضا ژیان و همسرش زویا زاکارایان را به خاطر ساخت سریال با ارزش مثل اباد و موسیقی محمدرضا علیقلی در سال 1360 باید ستود.فضای تلویزیون چنان مسموم بود که رضا ژیان اسم نویسنده سریال را در تیتراژ به جای زویا زاکارایان نوشته بود رویا ذکریان .
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #قنات_قصبه_گناباد یکی از عجایب شگفت انگیزی که در دوره #هخامنشی ساخته شده و تحسین مهندسین داخلی و خارجی را به همراه داشته و در میراث فرهنگی جهانی ثبت شده.
علت بازنشر این کلیپ:
خوب میدونین که ثبتِ جهانیِ یک اثر #فرهنگی و #تاریخی چقدر سخت و زمان بره.
حال فرض کنید یک گروه کوچک که پشتش به بخشی از قدرت گرم هست،چطور میاد میشینه و نقشه میکشه که یک اثر تاریخی و #مذهبی رو به آتش بکشه.اینکه شما از چیزی خوشت نیاد یا مثلا با فلان کشور و دین مشکل داری،دلیل نمیشه که به کشور خودت ضرر بزنی.همین کوته نظری هاست که نه تنها کشور ما رو به این مرتبه پایین در بین کشورهای جذب کننده توریست تنزل داده،بلکه ما رو انگشت نما کرده که ایرانیها به آثار تاریخی خودشون هیچ اهمیتی نمیدن(اشاره من به تلاش برای تخریب مقبره ی استر و مردخای در اواخر اردیبهشت بود)
#تاریخ #باستان
@Roshanfkrane
علت بازنشر این کلیپ:
خوب میدونین که ثبتِ جهانیِ یک اثر #فرهنگی و #تاریخی چقدر سخت و زمان بره.
حال فرض کنید یک گروه کوچک که پشتش به بخشی از قدرت گرم هست،چطور میاد میشینه و نقشه میکشه که یک اثر تاریخی و #مذهبی رو به آتش بکشه.اینکه شما از چیزی خوشت نیاد یا مثلا با فلان کشور و دین مشکل داری،دلیل نمیشه که به کشور خودت ضرر بزنی.همین کوته نظری هاست که نه تنها کشور ما رو به این مرتبه پایین در بین کشورهای جذب کننده توریست تنزل داده،بلکه ما رو انگشت نما کرده که ایرانیها به آثار تاریخی خودشون هیچ اهمیتی نمیدن(اشاره من به تلاش برای تخریب مقبره ی استر و مردخای در اواخر اردیبهشت بود)
#تاریخ #باستان
@Roshanfkrane