This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عباس_عبدی :
چیزی به عنوان مردم دیگه تو این حکومت وجود خارجی ندارد
#انتقادات #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
چیزی به عنوان مردم دیگه تو این حکومت وجود خارجی ندارد
#انتقادات #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
تصویری که کاخ سفید اخیرا از ترامپ با تاج پادشاهی و شعار «زنده باد پادشاه» منتشر کرده سر و صدای زیادی به پا کرده است.خیلیها از این تصویر نتیجه گرفتهاند که ترامپ یک دیکتاتور است ،که البته شاید حرف چندان نادرستی هم نباشد.من موقعی که این تصویر را دیدم یاد فیلم قدیمی آبل فرارا افتادم،فیلمی به اسم «پادشاه نیویورک» که درباره مردی است که در نیویورک متهم به فساد شده اما پس از آزادی از زندان به ثروتمندترین مرد شهر تبدیل میشود و یک بیمارستان چند ده میلیون دلاری در فقیرترین محله شهر برای فقرا میسازد. درست عین ترامپ که در نیویورک (شهری که بیشترین دشمنانش در آن اقامت دارند) به انواع مفاسد متهم شد و حالا که از بند همه این اتهامات رهیده و به قدرت رسیده در اولین« حرکت مردمیاش »عوارض بر ترافیک در نیویورک را که به نظرش فشاری بر تودههای فقیر جامعه بوده لغو کرده است.شباهت بین ضد قهرمان فیلم بیست و پنج سال پیش آبل فرارا به شخصیت ترامپ انکارناپذیر است.شاید هم این تصویر اشاره ای است طعنه آمیز از سوی ترامپ به شمارهای از مجله تایم در هفت سال پیش که در سال اول ریاستجمهوریاش وی را در هیبت یک پادشاه نشان داده بود ؛ مجلهای که ترامپ آن را همیشه پایگاه دشمنان خونیاش میدانستهاست.
باری به اینها کاری ندارم چون به نظرم مسئله داخلی آمریکاییهاست.آن چه که به ما مربوط میشود چالش سخت و مهلکیست که جمهوری اسلامی با آن به زودی روبرو خواهد شد.سران جمهوری اسلامی که در این چهل و چند سال گذشته همیشه با یک آمریکای دموکرات و با روسای جمهور مبادی آداب دیپلماتیک و رفتارهای قابل پیشبینی و عموما محافظه کارانهاش روبرو بودهاند حالا باید با یک رئیس جمهور کاملا متفاوت ،جسور و بی پروا روبرو شوند که با آن «دیپلماتهای اتوکشیده و اودکلنزده غربی»(به قول آقای خامنهای) که جمهوری اسلامی همیشه راه سر و کله زدن و سر کار گذاشتن آنها را بلد بوده از زمین تا آسمان فرق دارد.حتی این ترامپ با ترامپ هشت سال پیش هم متفاوت است.او در همین یکی دو هفتهای که سر کار آمده نشان داده که توپش خیلی پر زور است (اخراج پناهندگان غیرقانونی،لغو کمک های خارجی امریکا، نزدیکی حیرتآور به روسیه به بهای رنجاندن اروپایی ها و گذاشتن اوکراین در سینی طلا و تقدیم آن به پوتین و ....) خلاصه بعید میدانم راهکارهای قدیمی جمهوری اسلامی برای بقا، بتواند در برابر این «اتو کشیده ادکلنزده» تازه که به هیچ قاعده دموکراتیکی هم پایبند نیست و پیامش را هم خیلی روشن داده است(«یا امضای تکه کاغذ(تسلیم) یا بمباران شدید.»)جواب بدهد.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
باری به اینها کاری ندارم چون به نظرم مسئله داخلی آمریکاییهاست.آن چه که به ما مربوط میشود چالش سخت و مهلکیست که جمهوری اسلامی با آن به زودی روبرو خواهد شد.سران جمهوری اسلامی که در این چهل و چند سال گذشته همیشه با یک آمریکای دموکرات و با روسای جمهور مبادی آداب دیپلماتیک و رفتارهای قابل پیشبینی و عموما محافظه کارانهاش روبرو بودهاند حالا باید با یک رئیس جمهور کاملا متفاوت ،جسور و بی پروا روبرو شوند که با آن «دیپلماتهای اتوکشیده و اودکلنزده غربی»(به قول آقای خامنهای) که جمهوری اسلامی همیشه راه سر و کله زدن و سر کار گذاشتن آنها را بلد بوده از زمین تا آسمان فرق دارد.حتی این ترامپ با ترامپ هشت سال پیش هم متفاوت است.او در همین یکی دو هفتهای که سر کار آمده نشان داده که توپش خیلی پر زور است (اخراج پناهندگان غیرقانونی،لغو کمک های خارجی امریکا، نزدیکی حیرتآور به روسیه به بهای رنجاندن اروپایی ها و گذاشتن اوکراین در سینی طلا و تقدیم آن به پوتین و ....) خلاصه بعید میدانم راهکارهای قدیمی جمهوری اسلامی برای بقا، بتواند در برابر این «اتو کشیده ادکلنزده» تازه که به هیچ قاعده دموکراتیکی هم پایبند نیست و پیامش را هم خیلی روشن داده است(«یا امضای تکه کاغذ(تسلیم) یا بمباران شدید.»)جواب بدهد.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
🌏 زندگیِ برزخی !
🌑 جعفر بخشی بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 سال ۱۴۰۳ به اسفند رسیده و چند روز دیگر به نَحسی و تُخسی اش پایان می دهد. سالی که به اژدها شهره بود تا از دهانش آتش بیرون بریزد و از روزهای تاریک و مه آلودش پرده بردارد. از حال آدمهایش بگوید و از اوضاع بدِ اقتصادی اش رونمایی کند. از معیشت و نان بگوید و از حالِ زارِ اهالی شهر به تلخی و اندوه روایت کند. حالا هم که در اسفندِ سرد ؛ اسفندِ بی برق ؛ بی گاز ؛ بی آب ؛ اسفند بی مهر ؛ و اسفندِ بی پول قرار گرفته ایم ؛ می شود سال بعد را به خوبیِ همین سال با روشنی و وضوح توصیف کنیم و از کُمای اقتصادش و سرطانِ سیاست اش و حتی جسدِ فرهنگی اش با دلهره و تشویش حرف بزنیم و ساعتها که روزها دسته جمعی به حال اش زار زار بگرییم. روایتی جان سوز از ملتی متمدن و ثروتمند که این روزها به فقر و نداری نشسته و چون بیماری محتضر در انتظار معجزه است. شاید دری و پنجره ای باز شود و کسی بیاید نسخه ای بیاورد که کمی مرگ را به تاخیر بیاندازد. در سالِ پیش رو هم که به سال مار معروف است حتما که نیش ها و نوش ها پی در پی به زیستِ مردم زخم خواهد زد و روزگار را از پسِ روزگار دیگری تلخ تر و زهرتر روایت خواهد نمود. وضعیتِ تاریکی که هر چه جلوتر می رویم نقطه های امید و روشنی را کم رنگ تر کرده و حالِ این مردم را بد و بدتر می بینیم. همان ناترازیِ معروف که یک کفه همواره با کفه ی دیگر نمی خواند و تناسبی با هم ندارد. درست همان حکایتِ آشنایی که قیصر امین پور گفت که پرسید فلانی احوالت چطور است؟ و پاسخ شنید عالی ست. درست مثل حالِ گُل. اما حالِ گُل در چنگِ چنگیزِ مغول.
🌐 می شود بی تعارف به زیستی چنین دشوار ؛ بی نور ؛ بدونِ هدف و تاریک نمره ی منفی داد. زیستی در برزخی ترین شکلِ ممکن در جهانی که همه دارند جلو می روند جز ما. شرائطی که نمی گذارد عقل هایمان درست کار کند. راه ها را درست رفته و کارهایمان درست انجام شود. حتی حرف ها را و یا تصمیم ها را بر قاعده و اصل بنشانیم و قدمهایمان را با اطمینان برداریم. گویی در یک موقعیتِ بسته و کاملا قفل شده گیر کرده ایم که نه راه پس داریم و نه راه پیش. این برزخِ لعنتی تمامِ فکر و ذهن ما را به خود درگیر کرده و رخصتِ شکوفایی را از ما گرفته تا خود ویرانگری در شکلی فاجعه بار زندگی ما را نشانه برود. می خواهیم خانه بخریم نمی دانیم. میخواهیم ماشین بخریم نمی توانیم. میخواهیم وارد معامله شویم مانده ایم. یک وضعیت بلاتکلیف یا برزخی پیدا کرده ایم که واقعا در کار خود مانده ایم و نمی دانیم چه کاری درست است یا چه کاری غلط. همه ی نگاه ها به جاها و آدمهای دور است. انگار قرار است این قفل لعنتی کلیدش را از جایی دورتر از حوالی ما بگیرد تا آن را باز کند. اقتصادی که به همتِ همتی اش مچاله شد و دلار را هار کرد تا این طور پاچه بگیرد ؛ جوری یقه ی مردم را گرفته که قرار ست همان تکه نان را هم از سفره ها دریغ کند. این اقتصاد یک شعار بیشتر ندارد. هر کس دارد بخورد و هر که ندارد بمیرد.
🌐 در این اقتصادِ فشل و به هم ریخته که هم تحریمیم و از آن طرف نه آب داریم نه برق و نه گاز و مهم تر از همه نه ثبات اقتصادی ؛ واقعا به چه امیدی به این زندگی دل بسته ایم. ما از این زندگی جز اینها که گفتیم چه چیزی می خواستیم. اقتصاد و معیشت در این کشور با سفره ها کاری کرد که مردم کاملا حذف شدند. اصلا دیگر مردمی وجود ندارند. جمعیت یارانه بگیر و فقیر ما در کشور چنان رشدی کرد که از مرز باورها هم فراتر رفت. این حجم از ویرانگری در هیچ کجای جهان سابقه نداشت. حتی در افغانستان. اصحاب کهف هم چنین تحولِ فاجعه باری را ندیده بودند که ما در این چند ماهِ کوتاه از مدعیان خدمت دیدیم. هر کجای اقتصاد را که به تماشا نشستیم ما و بچه هایمان را خجالت زده کرد. تمامی برنامه های توسعه با محوریت رشد اقتصادی در این کشور تقریبا طی دو دهه ی گذشته با شکست مفتضحانه مواجه شد. فساد به طور سیستمی رشد کرد و رانت چون اژدهایی هفت سر زندگی و آمال و آرزوهای این مردم نجیب را بلعید. تا این فسادها و رانت و امتیازها را حذف نکنیم و عاملان فساد را از اریکه ی قدرت پایین نیاوریم ؛ وضعیت همین است که می بینیم. اینجا حتی از سنگ ها هم صدای ناله بیرون می آید ما که دیگر آدمیم.
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
🌑 جعفر بخشی بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 سال ۱۴۰۳ به اسفند رسیده و چند روز دیگر به نَحسی و تُخسی اش پایان می دهد. سالی که به اژدها شهره بود تا از دهانش آتش بیرون بریزد و از روزهای تاریک و مه آلودش پرده بردارد. از حال آدمهایش بگوید و از اوضاع بدِ اقتصادی اش رونمایی کند. از معیشت و نان بگوید و از حالِ زارِ اهالی شهر به تلخی و اندوه روایت کند. حالا هم که در اسفندِ سرد ؛ اسفندِ بی برق ؛ بی گاز ؛ بی آب ؛ اسفند بی مهر ؛ و اسفندِ بی پول قرار گرفته ایم ؛ می شود سال بعد را به خوبیِ همین سال با روشنی و وضوح توصیف کنیم و از کُمای اقتصادش و سرطانِ سیاست اش و حتی جسدِ فرهنگی اش با دلهره و تشویش حرف بزنیم و ساعتها که روزها دسته جمعی به حال اش زار زار بگرییم. روایتی جان سوز از ملتی متمدن و ثروتمند که این روزها به فقر و نداری نشسته و چون بیماری محتضر در انتظار معجزه است. شاید دری و پنجره ای باز شود و کسی بیاید نسخه ای بیاورد که کمی مرگ را به تاخیر بیاندازد. در سالِ پیش رو هم که به سال مار معروف است حتما که نیش ها و نوش ها پی در پی به زیستِ مردم زخم خواهد زد و روزگار را از پسِ روزگار دیگری تلخ تر و زهرتر روایت خواهد نمود. وضعیتِ تاریکی که هر چه جلوتر می رویم نقطه های امید و روشنی را کم رنگ تر کرده و حالِ این مردم را بد و بدتر می بینیم. همان ناترازیِ معروف که یک کفه همواره با کفه ی دیگر نمی خواند و تناسبی با هم ندارد. درست همان حکایتِ آشنایی که قیصر امین پور گفت که پرسید فلانی احوالت چطور است؟ و پاسخ شنید عالی ست. درست مثل حالِ گُل. اما حالِ گُل در چنگِ چنگیزِ مغول.
🌐 می شود بی تعارف به زیستی چنین دشوار ؛ بی نور ؛ بدونِ هدف و تاریک نمره ی منفی داد. زیستی در برزخی ترین شکلِ ممکن در جهانی که همه دارند جلو می روند جز ما. شرائطی که نمی گذارد عقل هایمان درست کار کند. راه ها را درست رفته و کارهایمان درست انجام شود. حتی حرف ها را و یا تصمیم ها را بر قاعده و اصل بنشانیم و قدمهایمان را با اطمینان برداریم. گویی در یک موقعیتِ بسته و کاملا قفل شده گیر کرده ایم که نه راه پس داریم و نه راه پیش. این برزخِ لعنتی تمامِ فکر و ذهن ما را به خود درگیر کرده و رخصتِ شکوفایی را از ما گرفته تا خود ویرانگری در شکلی فاجعه بار زندگی ما را نشانه برود. می خواهیم خانه بخریم نمی دانیم. میخواهیم ماشین بخریم نمی توانیم. میخواهیم وارد معامله شویم مانده ایم. یک وضعیت بلاتکلیف یا برزخی پیدا کرده ایم که واقعا در کار خود مانده ایم و نمی دانیم چه کاری درست است یا چه کاری غلط. همه ی نگاه ها به جاها و آدمهای دور است. انگار قرار است این قفل لعنتی کلیدش را از جایی دورتر از حوالی ما بگیرد تا آن را باز کند. اقتصادی که به همتِ همتی اش مچاله شد و دلار را هار کرد تا این طور پاچه بگیرد ؛ جوری یقه ی مردم را گرفته که قرار ست همان تکه نان را هم از سفره ها دریغ کند. این اقتصاد یک شعار بیشتر ندارد. هر کس دارد بخورد و هر که ندارد بمیرد.
🌐 در این اقتصادِ فشل و به هم ریخته که هم تحریمیم و از آن طرف نه آب داریم نه برق و نه گاز و مهم تر از همه نه ثبات اقتصادی ؛ واقعا به چه امیدی به این زندگی دل بسته ایم. ما از این زندگی جز اینها که گفتیم چه چیزی می خواستیم. اقتصاد و معیشت در این کشور با سفره ها کاری کرد که مردم کاملا حذف شدند. اصلا دیگر مردمی وجود ندارند. جمعیت یارانه بگیر و فقیر ما در کشور چنان رشدی کرد که از مرز باورها هم فراتر رفت. این حجم از ویرانگری در هیچ کجای جهان سابقه نداشت. حتی در افغانستان. اصحاب کهف هم چنین تحولِ فاجعه باری را ندیده بودند که ما در این چند ماهِ کوتاه از مدعیان خدمت دیدیم. هر کجای اقتصاد را که به تماشا نشستیم ما و بچه هایمان را خجالت زده کرد. تمامی برنامه های توسعه با محوریت رشد اقتصادی در این کشور تقریبا طی دو دهه ی گذشته با شکست مفتضحانه مواجه شد. فساد به طور سیستمی رشد کرد و رانت چون اژدهایی هفت سر زندگی و آمال و آرزوهای این مردم نجیب را بلعید. تا این فسادها و رانت و امتیازها را حذف نکنیم و عاملان فساد را از اریکه ی قدرت پایین نیاوریم ؛ وضعیت همین است که می بینیم. اینجا حتی از سنگ ها هم صدای ناله بیرون می آید ما که دیگر آدمیم.
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر #موسی_غنینژاد :
اینقدر مردم رو سرزنش و نصیحت نکنید کلمه فرهنگ سازی سیاستگذاران فعلی برای مردم، مزخرفترین حرف است ،
وضع موجود حاصل سیاست های شماست..!!
شما اول سیاست های خودتون رو درست کنید اول برای خودتون فرهنگ سازی کنید
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
اینقدر مردم رو سرزنش و نصیحت نکنید کلمه فرهنگ سازی سیاستگذاران فعلی برای مردم، مزخرفترین حرف است ،
وضع موجود حاصل سیاست های شماست..!!
شما اول سیاست های خودتون رو درست کنید اول برای خودتون فرهنگ سازی کنید
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
🔹کمترین حقوق یک زندانی حق مرخصی، آزادی مشروط و یا داشتن پابند است/ شرکت کردن یک زندانی در آزمون سراسری موضوع عجیبی نیست
🔹یک وکیل دادگستری گفت: کمترین حقوق یک زندانی حق مرخصی، حق آزادی مشروط و یا داشتن پابند است اما متاسفانه میبینیم که درخصوص زندانیان سیاسی سختگیریهای به غایت زیاد و بعضا غیرقانونی اعمال میشود و این افراد از حقوق طبیعی و اولیه هم محروم میشوند و متاسفانه این تصمیمات بیشتر قضایی هم نیست و تصمیماتی است که منبعث از نظرات ضابط صورت میگیرد.
#علی_مجتهدزاده
#انتقادات #اجتماعی
@Roshanfkrane
🔹یک وکیل دادگستری گفت: کمترین حقوق یک زندانی حق مرخصی، حق آزادی مشروط و یا داشتن پابند است اما متاسفانه میبینیم که درخصوص زندانیان سیاسی سختگیریهای به غایت زیاد و بعضا غیرقانونی اعمال میشود و این افراد از حقوق طبیعی و اولیه هم محروم میشوند و متاسفانه این تصمیمات بیشتر قضایی هم نیست و تصمیماتی است که منبعث از نظرات ضابط صورت میگیرد.
#علی_مجتهدزاده
#انتقادات #اجتماعی
@Roshanfkrane
فردا دوباره به زندان میروم
✍️ #مهدی_محمودیان
✅نزدیک به یک سال در کنار خانواده، دوستان و مردم بودم؛ فرصتی برای گفتوگو، نوشتن، تلاش و ایستادن کنار کسانی که در این سرزمین رنج میکشند. اما حالا دوباره باید به همان دیوارهای بلند، درهای بسته و روزهایی که از پس هم میگذرند، بازگردم؛ درست همانجایی که بیش از یک سوم جوانیم را در آن گذراندهام.
✅زندانی شدن، برای من و بسیاری دیگر، نه یک اتفاق شخصی، که نتیجهی ایستادگی در برابر هر شکلی از استبداد است. چه استبداد دینی که این سالها تجربه کردهایم، و چه استبداد شاهانه که گذشتگانمان تجربه کردند و علیه آن شوریدند.
✅ما به دموکراسی باور داریم؛ به اینکه هیچ قدرتی نباید از پاسخگویی فرار کند و هیچ ارادهای بالاتر از ارادهی مردم نباشد.
اگر فکر میکنند زندان میتواند اندیشه و باورمان را متوقف کند، اگر گمان میکنند دیوارها میتوانند حقیقت را در خود حبس کنند، سخت در اشتباهاند. من میروم، اما اندیشه و مسیری که انتخاب کردهام، در درون و بیرون از این دیوارها ادامه خواهد داشت. هیچ دیواری نمیتواند مطالبهی آزادی و کرامت انسانی را متوقف کند.
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
✍️ #مهدی_محمودیان
✅نزدیک به یک سال در کنار خانواده، دوستان و مردم بودم؛ فرصتی برای گفتوگو، نوشتن، تلاش و ایستادن کنار کسانی که در این سرزمین رنج میکشند. اما حالا دوباره باید به همان دیوارهای بلند، درهای بسته و روزهایی که از پس هم میگذرند، بازگردم؛ درست همانجایی که بیش از یک سوم جوانیم را در آن گذراندهام.
✅زندانی شدن، برای من و بسیاری دیگر، نه یک اتفاق شخصی، که نتیجهی ایستادگی در برابر هر شکلی از استبداد است. چه استبداد دینی که این سالها تجربه کردهایم، و چه استبداد شاهانه که گذشتگانمان تجربه کردند و علیه آن شوریدند.
✅ما به دموکراسی باور داریم؛ به اینکه هیچ قدرتی نباید از پاسخگویی فرار کند و هیچ ارادهای بالاتر از ارادهی مردم نباشد.
اگر فکر میکنند زندان میتواند اندیشه و باورمان را متوقف کند، اگر گمان میکنند دیوارها میتوانند حقیقت را در خود حبس کنند، سخت در اشتباهاند. من میروم، اما اندیشه و مسیری که انتخاب کردهام، در درون و بیرون از این دیوارها ادامه خواهد داشت. هیچ دیواری نمیتواند مطالبهی آزادی و کرامت انسانی را متوقف کند.
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane