#سیب_معجزه_گر
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
روزی روزگاری در یک روستایی درختی بود که هر پنج سال یک بار یکی از سیب هایش با بقیه فرق میکرد. هر کسی این سیب را میخورد آینده را میدید.
پادشاهی سه پسرداشت که همگی برسر به قدرت نشستن و تخت پادشاهی با هم بحث می کردند .
روزی پدر آنها را خواست و گفت فرزندان من وقت آن رسیده که من یکی از شماها را به عنوان پادشان به مردم معرفی کنم.
من به شما ماموریت می دهم که هر سه بروید و گرانبهاترین شیئ دنیا را برایم بیاورید.
هر کس گرانبهاترین را آورد آن را انتخاب خواهم کرد. هر سه کوله بارشان را جمع کرده و راه افتادند.
هر کدام به سمتی رفتند پسر بزرگ به کشور چین رفته و کاسه ای بسیار گران قیمت را خرید و به سمت پدر برگشت .
پسر وسطی به هندوستان رفت و طوطی سخنگویی را خریداری کرده و به پیش پدر برگشت .
و لی پسر کوچک به جهانگردی روی آورد و هر که را که دانا می دید به پیش آن می رفت و چیزی یاد می گرفت. بطوری که هر چه پول داشت در این راه خرج کرد و مجبور شد به کار کردن روی آورد. وی در پی کار جویی سر از روستایی در آورد. در پیش باغداری که پیر و فرسوده شده بود و صاحب زنی پیر بود رفت و در باغ او مشغول کار کردن شد.
روزها و ماه ها گذشت و باغ سیب پربار شده بود. پیر مرد و پیر زن با او بسیار خوشرفتاری می کردند.
روزگار بسیار خوش می گذشت روزی از روزها پسر پادشاه که دیگر کوله باری از تجربه شده بود تصمیم گرفت با اندک سرمایه ای که از باغداری به دست آورده بود به نزد پدر برگردد. ماجرا را با پیرمرد در میان گذاشت و پیرمرد بسیار از رفتن او ناراحت شد اما چاره ای نبود، باید پسر به نزد پدرش برمی گشت .
پیرزن با اندوه و غم کوله باری برای پسر آماده کرد و با هم با گریه و زاری خداحافظی کردند. پسر وقتی از در خانه بیرون می رفت دزدان و راهزنان به خانه حمله کردند و دارو ندار مردباغدار را بردند.
پسر مجبور شد پولی را که پس انداز کرده بود و در جای امنی از لباسش مخفی کرده بود را به باغدار بدهد.
باغدار در نهایت شرمندگی سیبی را به رسم یادگاری به پسر داد و پسر قول داد که به زودی دوباره به آنها سر بزند و از آنها خداحافظی کرد و از خانه دور شد.
چون پولی نداشت مجبور بود بیشتر راه را با پای پیاده برود در طول مسیر خسته و کوفته بدون غذا خوابید و بعد از بیدارشدن چاره ای جز خوردن آن سیب ندید.
پسر مشغول خوردن سیب بود متوجه شد در بدن او تغییراتی رخ می دهد.
پس از پایان متوجه شد که چیزهایی
را می داند که قبلا نمی دانست این همان اینده را دیدن بود.
پسر اتفاقی صاحب سیبی شده بود که قبلا صحبتش را کرده بودیم با هزار زحمت به پیش پدر رسید .
قبلا برادرانش به خدمت پدر رسیده و اشیائ خریداری شده را به او تقدیم کرده بودند .
پدر از پسر کوچک سوال کرد تو چه آورده ای ؟
پسر جواب داد کوله باری از تجربه و آینده نگری و دیدن آینده !!!!!
باشنیدن جریان سفر پسر شاه بادیدن اینهمه تجربه و دانایی، او را به عنوان پادشاه به مردم معرفی کرد.
پسر با لباس پادشاهی به آن روستا رفت و پیرمرد باغدار و پیرزن را به قصر خود آورد و دستور داد دزدان و راهزنان را پیدا کرده و به مجازات برسانند .
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
روزی روزگاری در یک روستایی درختی بود که هر پنج سال یک بار یکی از سیب هایش با بقیه فرق میکرد. هر کسی این سیب را میخورد آینده را میدید.
پادشاهی سه پسرداشت که همگی برسر به قدرت نشستن و تخت پادشاهی با هم بحث می کردند .
روزی پدر آنها را خواست و گفت فرزندان من وقت آن رسیده که من یکی از شماها را به عنوان پادشان به مردم معرفی کنم.
من به شما ماموریت می دهم که هر سه بروید و گرانبهاترین شیئ دنیا را برایم بیاورید.
هر کس گرانبهاترین را آورد آن را انتخاب خواهم کرد. هر سه کوله بارشان را جمع کرده و راه افتادند.
هر کدام به سمتی رفتند پسر بزرگ به کشور چین رفته و کاسه ای بسیار گران قیمت را خرید و به سمت پدر برگشت .
پسر وسطی به هندوستان رفت و طوطی سخنگویی را خریداری کرده و به پیش پدر برگشت .
و لی پسر کوچک به جهانگردی روی آورد و هر که را که دانا می دید به پیش آن می رفت و چیزی یاد می گرفت. بطوری که هر چه پول داشت در این راه خرج کرد و مجبور شد به کار کردن روی آورد. وی در پی کار جویی سر از روستایی در آورد. در پیش باغداری که پیر و فرسوده شده بود و صاحب زنی پیر بود رفت و در باغ او مشغول کار کردن شد.
روزها و ماه ها گذشت و باغ سیب پربار شده بود. پیر مرد و پیر زن با او بسیار خوشرفتاری می کردند.
روزگار بسیار خوش می گذشت روزی از روزها پسر پادشاه که دیگر کوله باری از تجربه شده بود تصمیم گرفت با اندک سرمایه ای که از باغداری به دست آورده بود به نزد پدر برگردد. ماجرا را با پیرمرد در میان گذاشت و پیرمرد بسیار از رفتن او ناراحت شد اما چاره ای نبود، باید پسر به نزد پدرش برمی گشت .
پیرزن با اندوه و غم کوله باری برای پسر آماده کرد و با هم با گریه و زاری خداحافظی کردند. پسر وقتی از در خانه بیرون می رفت دزدان و راهزنان به خانه حمله کردند و دارو ندار مردباغدار را بردند.
پسر مجبور شد پولی را که پس انداز کرده بود و در جای امنی از لباسش مخفی کرده بود را به باغدار بدهد.
باغدار در نهایت شرمندگی سیبی را به رسم یادگاری به پسر داد و پسر قول داد که به زودی دوباره به آنها سر بزند و از آنها خداحافظی کرد و از خانه دور شد.
چون پولی نداشت مجبور بود بیشتر راه را با پای پیاده برود در طول مسیر خسته و کوفته بدون غذا خوابید و بعد از بیدارشدن چاره ای جز خوردن آن سیب ندید.
پسر مشغول خوردن سیب بود متوجه شد در بدن او تغییراتی رخ می دهد.
پس از پایان متوجه شد که چیزهایی
را می داند که قبلا نمی دانست این همان اینده را دیدن بود.
پسر اتفاقی صاحب سیبی شده بود که قبلا صحبتش را کرده بودیم با هزار زحمت به پیش پدر رسید .
قبلا برادرانش به خدمت پدر رسیده و اشیائ خریداری شده را به او تقدیم کرده بودند .
پدر از پسر کوچک سوال کرد تو چه آورده ای ؟
پسر جواب داد کوله باری از تجربه و آینده نگری و دیدن آینده !!!!!
باشنیدن جریان سفر پسر شاه بادیدن اینهمه تجربه و دانایی، او را به عنوان پادشاه به مردم معرفی کرد.
پسر با لباس پادشاهی به آن روستا رفت و پیرمرد باغدار و پیرزن را به قصر خود آورد و دستور داد دزدان و راهزنان را پیدا کرده و به مجازات برسانند .
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
📣 دیشب که خواب بودید...
▪️شبکه تلویزیونی کانادایی سیبیسی گزارش داده دولت و نهادهای امنیتی #کانادا یک فایل صوتی را بررسی میکنند که گویا در آن صدایی که از آن #جوادظریف وزیر امورخارجی، است، از "عمدیبودن" سرنگونی #هواپیمای_اوکراینی سخن میراند.
▫️صدای منسوب به ظریف گفته دربارهاینکه چرا هواپیمای اوکراینی سرنگون شد، «هزاران احتمال هست»؛ مثلا «یکیاز سناریوها که بعید نیست» ایناستکه دو یا سه «نفوذی» این کار را کرده باشند.
▫️این صدا افزوده قرار نیست همه حقیقت گفته شود؛ «چون برخی درها علیه سیستم دفاعی کشور باز میشود که اصلا بهنفع مملکت نیست.»- هنوز مقامهای کشورمان به این ادعا پاسخی ندادهاند.
▪️#جمهوریخواهان سنای آمریکا کوشیدند سنا رای بدهد که رسیدگی به #استیضاح دونالد #ترامپ، قانونی نیست اما از میان جمهوریخواهان، ششنفر با دمکراتها همراهشدند و ۵۶نفر با خواسته جمهوریخواهان مخالفت کردند و استیضاح ترامپ آغاز شد.
👈 ادامه استیضاح، امروز پی گرفته میشود- دونالد ترامپ متهم است به تحریک هواداراناش برای حمله به کنگره آمریکا.
▪️فیلم #سیب به کارگردانی مجید #مجیدی و محصول ایران، در میان فهرست ۱۵فیلم نامزد برای اسکار بهترین فیلم خارجی قرار گرفته.
⚽️ باشگاه #پرسپولیس اعلام کرده پنجره نقلوانتقالاش @بسته شده چون پولی که برای ٫#بودیمیر، بازیکن خارجی سابقاش، واریز کرده، بهسبب تحریمهای «هنوز کامل در حساب او ننشسته» و تا چند روز دیگر که پول به این حساب برسد این ممنوعیت برداشته میشود.
@Roshanfkrane
#خبر
▪️شبکه تلویزیونی کانادایی سیبیسی گزارش داده دولت و نهادهای امنیتی #کانادا یک فایل صوتی را بررسی میکنند که گویا در آن صدایی که از آن #جوادظریف وزیر امورخارجی، است، از "عمدیبودن" سرنگونی #هواپیمای_اوکراینی سخن میراند.
▫️صدای منسوب به ظریف گفته دربارهاینکه چرا هواپیمای اوکراینی سرنگون شد، «هزاران احتمال هست»؛ مثلا «یکیاز سناریوها که بعید نیست» ایناستکه دو یا سه «نفوذی» این کار را کرده باشند.
▫️این صدا افزوده قرار نیست همه حقیقت گفته شود؛ «چون برخی درها علیه سیستم دفاعی کشور باز میشود که اصلا بهنفع مملکت نیست.»- هنوز مقامهای کشورمان به این ادعا پاسخی ندادهاند.
▪️#جمهوریخواهان سنای آمریکا کوشیدند سنا رای بدهد که رسیدگی به #استیضاح دونالد #ترامپ، قانونی نیست اما از میان جمهوریخواهان، ششنفر با دمکراتها همراهشدند و ۵۶نفر با خواسته جمهوریخواهان مخالفت کردند و استیضاح ترامپ آغاز شد.
👈 ادامه استیضاح، امروز پی گرفته میشود- دونالد ترامپ متهم است به تحریک هواداراناش برای حمله به کنگره آمریکا.
▪️فیلم #سیب به کارگردانی مجید #مجیدی و محصول ایران، در میان فهرست ۱۵فیلم نامزد برای اسکار بهترین فیلم خارجی قرار گرفته.
⚽️ باشگاه #پرسپولیس اعلام کرده پنجره نقلوانتقالاش @بسته شده چون پولی که برای ٫#بودیمیر، بازیکن خارجی سابقاش، واریز کرده، بهسبب تحریمهای «هنوز کامل در حساب او ننشسته» و تا چند روز دیگر که پول به این حساب برسد این ممنوعیت برداشته میشود.
@Roshanfkrane
#خبر
Forwarded from عکس نگار
💢 هنوز هم میگویم جمهوریاسلامی از قیمت میوهجات، صیفیجات، حبوبات و مرکبات #شکست میخورد!
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
🔸۲۲۸ هزار تومان قیمت مقداری #گوجه و #خیار شد! پرینت پرداختی را روی پلاستیک گذاشتم تا واقعیت بازار در #جمهوریاسلامی سندیت داشته باشد.
🔸اگر بگویم نیمی از جمعیت ایران امروز، زیر خط #فقر قرار دارند، سخن گرافهای نیست! فکر میکنم شما نیز مانند من، در این سالها حرفهایی مثل #انقلابگرسنگان را شنیده و راحت از کنار این گزاره عبور کردهاید! اما وقتی اکثریت مشتریان یک مغازه میوهفروشی، ابتدا قیمت #میوه را میپرسند، پیام دردناک آن قابل شنیدن است، فقر به سرعت در حال فرا گرفتن سر تا پایمان است!
🔸#صدایپایفقر مانند #اژدهایهفتسر، ترسناک و تار و پود روح و روان جامعه را مچاله میکند! مسئولانی که بدون توجه به واقعیتهای تلخ زیر پوست مملکت، به صورت پیوسته #ایدئولوژی نابودی و محو این و آن را از روی نقشه، تبدیل به جهانبینیشان کردهاند، به هیچ عنوان نمیدانستند که جزئیات، کل را میسازد.
🔸 آنان سرخوش از شعارهای کلان و کلی، ناخودآگاه در همان #سیاست و ایدئولوژی کلانشان، دچار گمشدگی در همان دایره خودی شدند و دست و پا زدنهای جامعه را نمیدیدند! سکوت و فریادهایشان را نمیشنیدند، زخمهای عمیق و جداشدگی جامعه را نمیفهمیدند. شکاف ملت- دولت، یاوهگویی مخالفان و دشمنان بود. همه چیز را در سر و صدا و حمایت #امت، تمام شده دانسته و این سر و صدا را، تایید سیاستورزیشان دانسته و کیف خود را کوک میدیدند.
🔸صدای پای فقر، نزدیک و نزدیکتر شده و به تعبیری میزبان خانههای اکثریت ملت #ایران شده است. خیلیها هم #خانه ندارند اما اگر جیبی در لباسشان سوراخ نشده باشد، آن جیب صدای پای فقر را فریاد میکند و آنان نیز متوجه صدای پای فقر شدهاند.
🔸حرف پایانی اینکه، من صدای پای فقر را در مغازه میوهفروشی و از پرسش مشتریان که #سیبزمینی #پیاز #گوجه #خیار #انار #سیب و ...کیلویی چند است، دقیق متوجه شدم و پیام خطرناک و وحشتانگیز صدای پای فقر را گرفتم! بلدند که، پس ای کاش در مغازههای سطح شهر، دستگاه ضبط صدا بگذارند تا حداقل از غرغرها، #فحش و بد و بیراها، متوجه شوند که اوضاع مملکت، به هیچ عنوان خوب نیست! روزی از روزها مسئولان فعلی جمهوریاسلامی با حسرت خواهند گفت تمام هوش و حواسمان به #آمریکاستیزی و محو و نابودی #اسراییل بود اما پیش پایمان، رقبایمان یعنی گوجه، خیار، پیاز و سیبزمینی را ندیدیم!
@Roshanfkrane
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
🔸۲۲۸ هزار تومان قیمت مقداری #گوجه و #خیار شد! پرینت پرداختی را روی پلاستیک گذاشتم تا واقعیت بازار در #جمهوریاسلامی سندیت داشته باشد.
🔸اگر بگویم نیمی از جمعیت ایران امروز، زیر خط #فقر قرار دارند، سخن گرافهای نیست! فکر میکنم شما نیز مانند من، در این سالها حرفهایی مثل #انقلابگرسنگان را شنیده و راحت از کنار این گزاره عبور کردهاید! اما وقتی اکثریت مشتریان یک مغازه میوهفروشی، ابتدا قیمت #میوه را میپرسند، پیام دردناک آن قابل شنیدن است، فقر به سرعت در حال فرا گرفتن سر تا پایمان است!
🔸#صدایپایفقر مانند #اژدهایهفتسر، ترسناک و تار و پود روح و روان جامعه را مچاله میکند! مسئولانی که بدون توجه به واقعیتهای تلخ زیر پوست مملکت، به صورت پیوسته #ایدئولوژی نابودی و محو این و آن را از روی نقشه، تبدیل به جهانبینیشان کردهاند، به هیچ عنوان نمیدانستند که جزئیات، کل را میسازد.
🔸 آنان سرخوش از شعارهای کلان و کلی، ناخودآگاه در همان #سیاست و ایدئولوژی کلانشان، دچار گمشدگی در همان دایره خودی شدند و دست و پا زدنهای جامعه را نمیدیدند! سکوت و فریادهایشان را نمیشنیدند، زخمهای عمیق و جداشدگی جامعه را نمیفهمیدند. شکاف ملت- دولت، یاوهگویی مخالفان و دشمنان بود. همه چیز را در سر و صدا و حمایت #امت، تمام شده دانسته و این سر و صدا را، تایید سیاستورزیشان دانسته و کیف خود را کوک میدیدند.
🔸صدای پای فقر، نزدیک و نزدیکتر شده و به تعبیری میزبان خانههای اکثریت ملت #ایران شده است. خیلیها هم #خانه ندارند اما اگر جیبی در لباسشان سوراخ نشده باشد، آن جیب صدای پای فقر را فریاد میکند و آنان نیز متوجه صدای پای فقر شدهاند.
🔸حرف پایانی اینکه، من صدای پای فقر را در مغازه میوهفروشی و از پرسش مشتریان که #سیبزمینی #پیاز #گوجه #خیار #انار #سیب و ...کیلویی چند است، دقیق متوجه شدم و پیام خطرناک و وحشتانگیز صدای پای فقر را گرفتم! بلدند که، پس ای کاش در مغازههای سطح شهر، دستگاه ضبط صدا بگذارند تا حداقل از غرغرها، #فحش و بد و بیراها، متوجه شوند که اوضاع مملکت، به هیچ عنوان خوب نیست! روزی از روزها مسئولان فعلی جمهوریاسلامی با حسرت خواهند گفت تمام هوش و حواسمان به #آمریکاستیزی و محو و نابودی #اسراییل بود اما پیش پایمان، رقبایمان یعنی گوجه، خیار، پیاز و سیبزمینی را ندیدیم!
@Roshanfkrane