This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز هم توهین بیشرمانه
#هدایت_الله_خادمی، نماینده مردم_ایذه به یک همکار #فرهنگی که از وضعیت سرویس بهداشتی استادیوم ایذه انتقاد کرده بود:
«شما اول حرف زدن یاد بگیر. خلایق هر چه لایق!» !
@Roshanfkrane
#هدایت_الله_خادمی، نماینده مردم_ایذه به یک همکار #فرهنگی که از وضعیت سرویس بهداشتی استادیوم ایذه انتقاد کرده بود:
«شما اول حرف زدن یاد بگیر. خلایق هر چه لایق!» !
@Roshanfkrane
#ابوالحسن_صبا، فرزند ابوالقاسم کمالالسلطنه در سال ۱۲۸۱ خورشیدی در خانوادهای آشنا به موسیقی و اهل ادب متولد گردید. پدرش، کمالالسلطنه، پزشک، ادیب و دوستدار موسیقی بود. او سهتار مینواخت و اولین استاد پسرش بود.
صبا نخستین پویههای موسیقی را از پدرش فرا گرفت. او نزد میرزا عبدالله فراهانی، #درویش_خان و #علینقی_وزیری تار و سهتار، نزد حسین هنگآفرین ویولن، نزد حسین اسماعیلزاده کمانچه، نزد #علی_اکبرخان شاهی سنتور، نزد اکبرخان نی و نزد حاجی خان ضرب را آموخت.
او در جوانی به مدرسه کمالالملک رفت و نقاشی را فرا گرفت. همچنین، در رشتههایی مانند سوهانکاری، نجاری، ریختهگری، معرقکاری و خاتمکاری مهارت کسب کرد که بعداً در ساختن آلات موسیقی به کار بست.
صبا، آثار #نیما و #هدایت را میخواند و با نیما و شهریار روابط نزدیک داشت.
صبا، در سال ۱۳۱۱ با یکی از شاگردان خود با نام منتخب اسفندیاری کوه نور، دختر عموی نیما، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر به نامهای غزاله، ژاله و رکسانا میباشد.
ابوالحسن صبا در شب جمعه ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ و به علت نارسایی قلبی در سن ۵۵ سالگی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
بعد از مرگ، بر طبق وصیت او، خانهاش در ۲۹ آبان ۱۳۵۳، توسط دانشکدهٔ هنرهای زیبا به موزه تبدیل شد.
این موزه که در سال ۱۳۸۳ به کوشش نوهٔ ابوالحسن صبا-سبا خویی-مرمت و تبدیل به موزه شد، مهمان هنردوستان ایرانی است. سبا فرزند رکسانا آخرین و کوچکترین دختر صبا و #اسماعیل_خویی ست و دستی به تار دارد و فعالیتهای هنری مادربزرگش را در کار تهیه مزون لباسهای محلی ایرانی ادامه میدهد. سبا خویی در حال حاضر مجری اتاق خبر تلویزیون من و تو و یکی از برنامهسازان این شبکه تلویزیونی است. نوه دیگر صبا، ابوالحسن میر ولی پسر غزاله دختر بزرگ صبا است که مانند پدر بزرگ به آموزش موسیقی مشغول است.
فعالتهاي صبا
ابوالحسن صبا در سال ۱۳۰۲ در مدرسهٔ عالی موسیقی که توسط علینقی وزیری بنیان گذاشته شده بود، مشغول به تحصیل شد. صبا در ۲۲ سالگی دانشجوی ممتاز و تکنواز برنامههای مدرسهٔ عالی موسیقی شد و مورد احترام و تشویق استادان و دوستانش قرار گرفت. نخستین اثر ضبطشدهٔ صبا قطعهٔ "زرد ملیجه" با ویولن بود که در میان دو بند سرود ای وطن با صدای #روحانگیز در سال ۱۳۰۶ در قالب صفحه تولید شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
ابوالحسن صبا، در سال ۱۳۰۶ از طرف علینقی وزیری مأمور شد تا در رشت مدرسهای مخصوص موسیقی تأسیس کند. او نزدیک ۲ سال در رشت ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمعآوری آهنگهای محلی پرداخت و ارمغانهایی از این سفر به همراه آورد. آهنگهای دیلمان، رقص چوبی قاسمآبادی، کوهستانی و امیری مازندرانی یادگار این دوره از زندگی اوست.
صبا در نواختن همه سازهای موسیقی ردیف چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی همچون سنتور، تار، سهتار، تنبک، نی، کمانچه، ویولن و نیز پیانو را در حد استادی مینواخت ولی ویولن و سهتار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی علینقی وزیری درآمد و تکنواز ارکستر او شد.
در سال ۱۳۱۹ که رادیو تهران تأسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی همچنان در هنرستان موسیقی مشغول آموزش و پژوهش در زمینهٔ موسیقی بود و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و به علاقهمندان آموزش میداد.
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟
(سروده ی #شهریار در سوگ مرگ ابوالحسن صبا)
ابوالحسن صبا، چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و در تمام جریانهای موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت داشت.
وی در تمام رشتههای موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت، زبان انگلیسی میدانست و دانشنامه ای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود.
مکتب نوین موسیقی ایرانی که از #درویش_خان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید و شاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.
#معرفی #موسیقی
@Roshanfkrane
صبا نخستین پویههای موسیقی را از پدرش فرا گرفت. او نزد میرزا عبدالله فراهانی، #درویش_خان و #علینقی_وزیری تار و سهتار، نزد حسین هنگآفرین ویولن، نزد حسین اسماعیلزاده کمانچه، نزد #علی_اکبرخان شاهی سنتور، نزد اکبرخان نی و نزد حاجی خان ضرب را آموخت.
او در جوانی به مدرسه کمالالملک رفت و نقاشی را فرا گرفت. همچنین، در رشتههایی مانند سوهانکاری، نجاری، ریختهگری، معرقکاری و خاتمکاری مهارت کسب کرد که بعداً در ساختن آلات موسیقی به کار بست.
صبا، آثار #نیما و #هدایت را میخواند و با نیما و شهریار روابط نزدیک داشت.
صبا، در سال ۱۳۱۱ با یکی از شاگردان خود با نام منتخب اسفندیاری کوه نور، دختر عموی نیما، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر به نامهای غزاله، ژاله و رکسانا میباشد.
ابوالحسن صبا در شب جمعه ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ و به علت نارسایی قلبی در سن ۵۵ سالگی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
بعد از مرگ، بر طبق وصیت او، خانهاش در ۲۹ آبان ۱۳۵۳، توسط دانشکدهٔ هنرهای زیبا به موزه تبدیل شد.
این موزه که در سال ۱۳۸۳ به کوشش نوهٔ ابوالحسن صبا-سبا خویی-مرمت و تبدیل به موزه شد، مهمان هنردوستان ایرانی است. سبا فرزند رکسانا آخرین و کوچکترین دختر صبا و #اسماعیل_خویی ست و دستی به تار دارد و فعالیتهای هنری مادربزرگش را در کار تهیه مزون لباسهای محلی ایرانی ادامه میدهد. سبا خویی در حال حاضر مجری اتاق خبر تلویزیون من و تو و یکی از برنامهسازان این شبکه تلویزیونی است. نوه دیگر صبا، ابوالحسن میر ولی پسر غزاله دختر بزرگ صبا است که مانند پدر بزرگ به آموزش موسیقی مشغول است.
فعالتهاي صبا
ابوالحسن صبا در سال ۱۳۰۲ در مدرسهٔ عالی موسیقی که توسط علینقی وزیری بنیان گذاشته شده بود، مشغول به تحصیل شد. صبا در ۲۲ سالگی دانشجوی ممتاز و تکنواز برنامههای مدرسهٔ عالی موسیقی شد و مورد احترام و تشویق استادان و دوستانش قرار گرفت. نخستین اثر ضبطشدهٔ صبا قطعهٔ "زرد ملیجه" با ویولن بود که در میان دو بند سرود ای وطن با صدای #روحانگیز در سال ۱۳۰۶ در قالب صفحه تولید شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
ابوالحسن صبا، در سال ۱۳۰۶ از طرف علینقی وزیری مأمور شد تا در رشت مدرسهای مخصوص موسیقی تأسیس کند. او نزدیک ۲ سال در رشت ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمعآوری آهنگهای محلی پرداخت و ارمغانهایی از این سفر به همراه آورد. آهنگهای دیلمان، رقص چوبی قاسمآبادی، کوهستانی و امیری مازندرانی یادگار این دوره از زندگی اوست.
صبا در نواختن همه سازهای موسیقی ردیف چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی همچون سنتور، تار، سهتار، تنبک، نی، کمانچه، ویولن و نیز پیانو را در حد استادی مینواخت ولی ویولن و سهتار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی علینقی وزیری درآمد و تکنواز ارکستر او شد.
در سال ۱۳۱۹ که رادیو تهران تأسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی همچنان در هنرستان موسیقی مشغول آموزش و پژوهش در زمینهٔ موسیقی بود و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و به علاقهمندان آموزش میداد.
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟
(سروده ی #شهریار در سوگ مرگ ابوالحسن صبا)
ابوالحسن صبا، چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و در تمام جریانهای موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت داشت.
وی در تمام رشتههای موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت، زبان انگلیسی میدانست و دانشنامه ای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود.
مکتب نوین موسیقی ایرانی که از #درویش_خان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید و شاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.
#معرفی #موسیقی
@Roshanfkrane
Forwarded from اتچ بات
🔸سیزده نوروز بود همه مردم به بیرون شهر هجوم آورده بودند - من پنجره اطاقم را بسته بودم برای اینکه سر فارغ نقاشی بکنم، نزدیک غروب گرم نقاشی بودم یکمرتبه در باز شد و عمویم وارد شد - یعنی خودش گفت که عموی من است، من هرگز او را ندیده بودم، چون از ابتدای جوانی بمسافرت دوردستی رفته بود، گویا ناخدای کشتی بود - تصور کردم شاید کار تجارتی با من دارد، چون شنیده بودم که تجارت هم میکند - بهر حال عمویم پیرمردی بود قوز کرده که چالمه هندی دور سرش بسته بود، عبای زرد پاره ای روی دوشش بود و سر و رویش را با شال گردن پیچیده بود، یخه اش باز و سینه پشم آلودش دیده میشد - ریش کوسه اش را که از زیر شال گردن بیرون آمده بود میشد دانه دانه شمرد، پلکهای ناسور سرخ و لب شکری داشت. یک شباهت دور و مضحک با من داشت، مثل اینکه عکس من روی آینه دق افتاده باشد - من همیشه شکل پدرم را پیش خودم همین جور تصور میکردم. بمحض ورود رفت کنار اتاق چنباتمه زد - من به فکرم رسید که برای پذیرائی او چیزی تهیه بکنم - چراغ را روشن کردم رفتم در پستوی تاریک اتاقم، هر گوشه را وارسی میکردم تا شاید بتوانم چیزی باب دندان او پیدا بکنم - اگر چه میدانستم که در خانه چیزی بهم نمیرسد، چون نه تریاک برایم مانده بود و نه مشروب - ناگهان نگاهم به بالای رف افتاد - گویا بمن الهام شد، دیدم یک بغلی شراب کهنه که بمن ارث رسیده بود - گویا بمناسبت تولد من این شراب را انداخته بودند - بالای رف بود، هیچوقت من باین صرافت نیفتاده بودم، اصلاً بکلی یادم رفته بود که چنین چیزی در خانه هست - برای اینکه دستم به رف برسد چهار پایه ای را که آنجا بود زیر پایم گذاشتم ولی همینکه آمدم بغلی را بردارم ناگهان از سوراخ هواخور رف چشمم به بیرون افتاد
دیدم در صحرای پشت اتاقم پیرمردی قوز کرده زیر درخت سروی نشسته بود و یک دختر جوان - نه، یک فرشته آسمانی جلو او ایستاده خم شده بود و با دست راست گل نیلوفر کبود باو تعارف میکرد در حالیکه پیرمرد ناخن انگشت سبابه دست چپش را میجوید ...
✔️بوف کور
✍️صادق هدایت
پانوشت: #هدایت هم در سیزده به در انگار کمی خوش بین تر بوده به زندگی
#سهند_ایرانمهر
@Roshanfkrane
دیدم در صحرای پشت اتاقم پیرمردی قوز کرده زیر درخت سروی نشسته بود و یک دختر جوان - نه، یک فرشته آسمانی جلو او ایستاده خم شده بود و با دست راست گل نیلوفر کبود باو تعارف میکرد در حالیکه پیرمرد ناخن انگشت سبابه دست چپش را میجوید ...
✔️بوف کور
✍️صادق هدایت
پانوشت: #هدایت هم در سیزده به در انگار کمی خوش بین تر بوده به زندگی
#سهند_ایرانمهر
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎