روشنفکران
81.7K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
من نمازم را وقتی می خوانم
که آب #زاینده رودم
بر خاکش روان شود ؛
عشق مرا ببین...

و من در هر نماز
هزاران نفرین میکنم
بر سارقان آب و چشمه و کوه

#م_شوق
@Roshanfkrane
#نوروز را دیدم

تا مرا دید به سویم آمد
و در آغوش کشید و بوسید
گونه هایش خندان
چشمهایش گریان
صورتم خیس شد از بوسه‌ٔ او
پلکهایم
از اشک به سوزش افتاد
تنگ، من را به خودش می‌چسباند
و سرش بر شانهٔ من
می گریید!!
گاه هم در وسط گریهِ خود
می خندید
شانه های کتم از گریهٔ او تر شده بود
ناگهان ازغم او داغ شدم
خوب می فهمیدم
که به یاد وطنش افتاده ست

آخ....... به یاد وطنم
و به یاد مردم
مردمانی که سر سفرهٔشان نانی نیست
و برای خوردن
نه پنیر و چایی
و نه قندی و شکردانی نیست....

اشکهایش
خنده اش را می شست.

من به گوشش گفتم
آخ #نوروز عزیز
خوب می دانم
چه کشیدی تو در این سی چل سال
ولی از راه نماندی و نماندیم
آخر آن روز که نان برگردد
و به خانه
موج شادیها در، جیغ و داد کودکان برگردد
آخر آن روز که از زندانها
پیر و جوان برگردد.....
برمی گردد!
....
گریه مانع می شد
که ادامه بدهم،.. اما باز
می گفتم.
چون دلم خیلی می خواست
خیلی خیلی
که پدر از زندان برگردد
و سفرکرده ز هر سوی جهان برگردد
و هیاهوی درود و تجلیل
ز سر خاک شهیدان
به همه سو برسد

و دوباره #کارون، جوشان
به تن زخمی خوزستان برگردد
به خراسان بزرگ
بوی جوی مولیان برگردد
و به ذهن مردم
یاد هر یار که رفته
مهربان برگردد

باز گفتم همهٔ آنچه همه می‌دانند
باز گفتم همهٔ آنچه همه میخواهند
بعد
هردومان، اشک رخسارهٔ هم را با دست
پاک کردیم و به راه افتادیم
دست در شانهٔ #نوروز

هردومان در ر‌ؤیای خانهٔ نوروز
به امیدی که به این خاک پر از لاله
دگر بار
بهاران برگردد.

#م_شوق
@Roshanfkrane
#زن به رزم گرگ و دیوان می رود
در تمام خاک ایران می رود
با تمام جرأت و شوقِ نبرد
چنگ در چنگال گرگان می زند

تقدیم به زنان ایران

#م_شوق
@Roshanfkrane
اگر مردی !

بیا ایران و #زن باش...!

#م_شوق
@Roshanfkrane
🌵#کاکتوس 🌵
#شمع خانه اش را روشن کرده
دیوارهای خانه اش از مخملِ بنفش
فرزندانش را دور اتاق چیده
و بی اعتنا که بیابان
پشت سرش
چه غیبتی میکند...!!!

#کاکتوس
راز آفرینش خو را می داند
دور ؛
دور ؛
در بیابانهای #نوادا
در محاصرهِ خارها

شاید این بهتر باشد
از زندگی در میانهِ آنان
که :
#شمع_های خانه را خاموش
می خواهند....!!

#م_شوق
🌵 @Roshanfkrane 🌵
#بهارانه برای #بهار
🌸🍃🌸

بيا كه شور بهارانه را بهانه كنيم
هر آنچه بغض گلوگير را ترانه كنيم
شكوفه آمده مهمان شده به باغچهِ مان
بد است ؛ شِكوه به مهمان، ازين زمانه كنيم..
به آب شوق بشوييم شيشهِ چشمان ؛
به رویش ار شده ؛ لبخندِ كاذبانه كنيم

بهارِ شاد رسد، خوب نيست ؛ بيندِمان که :
روز عيد سخنهاي غمگنانه كنيم...!!

به سيلي اَر شده ؛ رخ را به رنگ گُل سازيم
به ساقِ شوقِ شكسته ز نو جوانه كنيم...!!

بهار مي شِکُفد بس فروتنانه به دشت ؛
چه عيب ؛ گَشت و گذاري سبك سرانه كنيم؟!

زمانه سخت گرفته ست و سخت كوشانيم ؛
همين بس است كه ما شوقِ شادمانه كنيم.

چو صبح ؛ #عيد به در زد زِ بهرِ شادي ما ؛
صلاح نيست كه ما صحبت از شبانه كنيم..!!

كناره كن زِ غم اي يار ; وقت شادي هاست
گُسارِ غم به شبي نه ؛ كه شاعرانه كنيم . ....!!

#م_شوق
@Roshanfkrane
#بهای_فکر

باید بهای فکر را داد
بر هرچه پیش آید بگو باد.!

این «هرچه باداباد» سخت است
چون سوزشِ شلاقِ جلاد .

گاهی چهل سال است دوری
از میهنت، با قلب ناشاد

یک حرف مفتی نیست هرگز
عزم بیانِ فکرِ آزاد
حرف ؛ از سر سبز است کز تیغ
شد کنده و برخاک افتاد .

حسِ فشارِ پوستِ حلق
زیر طنابِ دارِ شیاد .

حتی ازین هم سخت تر هست
ویرانیِ هر حسِ آباد .

حسِ تمامِ عشقِ شخصی ات ؛
که بودن ات را کرده بنیاد

تخریبِ پل های محبت
با دوستی که دل به تو داد .

حرف رکی با دوست گفتن
وقتی به کامش تلخ افتاد

ای دوست ؛ تو یک فکرهستی .
باید بهای فکر را داد...!!

#م_شوق
2 آذر97
@Roshanfkrane
من کشف کردم :
خاک هم عشقش #بهار است
چشمش پیِ گلها و عطر لاله زار است
یک عمر زیر برف و یخ در باد و طوفان
در خواب، یاد بلبلان بیقرار است

عشق شب و روز و مه و خورشید و باران
حتما که روزی نو پس از یک روزگار است
یک روز نو! #نوروز مقصود چه کس نیست؟
این عشق بهر قلب عاشق افتخار است
روزی که یارش می رسد روز نو اوست
#عیدش نه وقت دیدن روی نگار است؟
#نوروز دائم با #بهاران آید از راه
یاران مبارک وقت وصل دو نگار است
#م_شوق
یک ساعت قبل از آمدن
#سال_1398
@Roshanfkrane
کجایی ؟ شعر #سیل آمد..!!

کجایی #شعر شاید آب بردت..؟؟
نگو بامن ؛ که دیشب آب بردت. !!

وطن را سیلِ اشکی برد و بلعید
تورا هم شاید این خوناب برده است !

کجایی شعر ؛ دردم را بیان کن
بَیانِ دردِ ایران ؛ به جهان کن .

زبانم بودی و خاموش گشتی
بزن دادی ! فغانم را عیان کن

عجب ربطی ست بینِ شعر و ایران
چو او آوار شد ؛ گشتی. تو ویران

چوجان داد او ؛تو دادی جان به جانان
چو طوفانی شد او ؛ کردی تو طوفان

کجایی شعر حالت را گرفتند.؟
همه شوق خیالت را گرفتند ؟

برهنه شد وطن چون کارتن خواب
زِ تو ؛ هم کفش و شالت را گرفتند؟

ِکجایی شعر ؟ جیغی سَر ده آخر
زِ جیبِ خویش تیغی در بیاور

بِزن چاقو به قلبِ خصمِ ایران
به این شیخان بی بابا و مادر

خدایت شکر از آن ؛ گریه هایت
بساز سِیلی زِ موجِ ؛ شِکوه هایت

روانش کن به سوی بیت ظالم
فروکِش خانهِ ظلم و جنایت

کجایی #شعر ...؟؟ #عیدِ ما عزا شد.
فغانِ خلق تا عرشِ خدا شد

بیا ؛ تا عید ِ مردم هم بیاید
در آن عیدی که این ملت رها شد

#م_شوق
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فریادی تا اوج

کی مانده در این خاک که غارت نشد ای دوست..!؟
مجروح ازین تیغ شرارت نشد ای دوست
یک طایفه یک قشر نشانم بده آخر!؟
کاو زخمی ازین جور و جسارت نشد ای دوست
خالی شده دِه، حاشیه پر گشته ز دهقان
هر کومه و کانکس شده خانهِ آنان
هر بار براین شرح گشودم قلمِ #شعر
خون ریخت برون از قلمم، پُر تبِ طغیان
کی مانده ...................

#م_شوق
#شعر
@Roshanfkrane
سین هشتم نامش چیست؟
سین ناخواندهٔ .؛ نوروز! کجا بودی تو؟؟؟
من نمی‌دانستم سین هشتم نامش #سیل است

بارها هر سرِ ؛ سال
هفت سین می‌چیدیم

سنبل و سکه و سیب
سبزه و سیر و سماق و سمنو

همه را بردی تو..!!!
......
#م_شوق
@Roshanfkrane
👇👇👇👇
سین هشتم نامش چیست؟

🍎🥬🥮📋📖❤️

سین ناخواندهٔ نوروز! کجا بودی تو؟

من نمی‌دانستم سین هشتم نامش #سیل است

همه را بردی تو!
سفره را از جا کندی

کی تو را مهمان کرد؟
خانه‌اش ویران باد!

آخر ای سین تو چرا در نزدی؟
ما همه منتظر شادی و شیرینی دیدار عزیزان بودیم

وقت روبوسی بود!
وقت تبریک و مبارک بادِ سال جدید!

وقت امید نوی بهرِ شروع
تو لباسِ همه را گِل کردی

#شعرسهراب_سپهری را نشنیدی؟! می‌گفت:

آب را گل نکنیم!؟
تو ولی بی‌خبر از راه رسیدی

خانه‌مان را بردی
باغها را خوردی

جاده‌ها را ویران
شهرها را..

وای...چه بگویم.... ایران را... ایران!

هیچ می دانی ای سیل
تو به #شیراز، به شهر گلها

حمله کردی ناگاه
خاله‌ام را با همسر و فرزندانش

توی ماشین در یک لحظهٔ جانکاه...
بردی با خود...آه

این چه کاری بود ؟؟
روی تپه

من و مادر دیدیم
خانه هامان در مشتِ تو بود

یک به یک می‌خوردی، می‌رفتی
من به مامان گفتم :

که کدام است بگو مامان جان
آن که می‌غلطد در آب به ناگاه !!

پشت بام خانه‌ٔ ماست؟
و حیاط خانه‌ٔ همسایه

با گلدانهایش
من به بابا گفتم :

سین هشتم را دیگر
من نخواهم بخشید

کاش سین دگری می آمد
که به جای خانه‌ٔ ما .;

خانه‌ٔ دشمن ایران را ویران بکند
بین سینها باید گشت.

تا که سینی پیدا بکنیم
که دوباره بتوانیم

خانه را از نو برپا بکنیم
باز از شادیِ #نوروز

کنار گلها
بازی و شادی و غوغا بکنیم

و من از بابا خواهم پرسید
سین هشتم غیر از #سیل

نامش چیست...؟؟؟

#م_شوق
@Roshanfkrane