This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥100نفر رقاص دوره دیده
به صورت ناگهانی
در پارکی جمع شده اند
مردم عادی هر طور برقصن
اونا اداشون رو در میارن
فوق العاده دیدنی 😍🌸
#بزن_رولینک👇
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
به صورت ناگهانی
در پارکی جمع شده اند
مردم عادی هر طور برقصن
اونا اداشون رو در میارن
فوق العاده دیدنی 😍🌸
#بزن_رولینک👇
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
روشنفکران
🎥100نفر رقاص دوره دیده به صورت ناگهانی در پارکی جمع شده اند مردم عادی هر طور برقصن اونا اداشون رو در میارن فوق العاده دیدنی 😍🌸 #بزن_رولینک👇 🆔👉 @Roshanfkrane ✍
زود باشین در برین یکی به 110 زنگ زده...
الان بازداشت میشین و برای اعمال قانون به اوین منتقل میشین🙈😂
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
الان بازداشت میشین و برای اعمال قانون به اوین منتقل میشین🙈😂
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
چشمهاے تو خداوند غزلهاے منست
شور لبهاے تو در تڪ تڪ اعضاے منست
شهد گل خوردن زنبور و عسل دادن او
شڪل لبهاے تو و شڪل غزلهاے منست
چشم من ڪاش ڪہ یڪ گوشه ز دنیاے تو بود
بہ خدا گوشہ ے چشمت همہ دنیاے منست
غم دلبستہ شدن روزے امروزم بود
غم دلڪنده شدن روزے فرداے منست
چہ عجیب است نگاهت مگر آیینہ شدم
ڪہ چنین چشم تو مشغول تماشاے منست
دیگر آنروز ڪہ آغوش تو جاے من نیست
مطمئن باش فقط گور و ڪفن جاے منست
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
روشنفکران
بنام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی مدنظر است
ارتباط با مدیریت=> @Kamranmehrban
روابط عمومی =>
https://telegram.me/Roshanfkrane
شور لبهاے تو در تڪ تڪ اعضاے منست
شهد گل خوردن زنبور و عسل دادن او
شڪل لبهاے تو و شڪل غزلهاے منست
چشم من ڪاش ڪہ یڪ گوشه ز دنیاے تو بود
بہ خدا گوشہ ے چشمت همہ دنیاے منست
غم دلبستہ شدن روزے امروزم بود
غم دلڪنده شدن روزے فرداے منست
چہ عجیب است نگاهت مگر آیینہ شدم
ڪہ چنین چشم تو مشغول تماشاے منست
دیگر آنروز ڪہ آغوش تو جاے من نیست
مطمئن باش فقط گور و ڪفن جاے منست
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
روشنفکران
بنام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی مدنظر است
ارتباط با مدیریت=> @Kamranmehrban
روابط عمومی =>
https://telegram.me/Roshanfkrane
Telegram
روشنفکران
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است
روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است
روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
من “حافظ” عشق تو و دیوانه ی فالت
من “مولوی” عهد تو با شوق وصالت
“وحشی” شدن از مستی رخسار تو بوده
“اهلی” شدم از مزه ی لب های زلالت
“سعدی” ز “گلستان” نگاه تو شکفته
“بستان” شده افکار من از فکر و خیالت
از رایحه ی عشق تو “عطار” ،شدم من
“لاهوتی” منظومه ی چشمان و جمالت
بر نظم “نظامی” بنویسم همه شب از
لیلی پریشان شده مجنون ز کمالت
“طاهر” شدم آواره و سرگشته ی عشقت
این دل به تمنای تو و وصل محالت
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
روشنفکران
بنام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی مدنظر است
ارتباط با مدیریت=> @Kamranmehrban
روابط عمومی =>
https://telegram.me/Roshanfkrane
من “مولوی” عهد تو با شوق وصالت
“وحشی” شدن از مستی رخسار تو بوده
“اهلی” شدم از مزه ی لب های زلالت
“سعدی” ز “گلستان” نگاه تو شکفته
“بستان” شده افکار من از فکر و خیالت
از رایحه ی عشق تو “عطار” ،شدم من
“لاهوتی” منظومه ی چشمان و جمالت
بر نظم “نظامی” بنویسم همه شب از
لیلی پریشان شده مجنون ز کمالت
“طاهر” شدم آواره و سرگشته ی عشقت
این دل به تمنای تو و وصل محالت
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
روشنفکران
بنام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی مدنظر است
ارتباط با مدیریت=> @Kamranmehrban
روابط عمومی =>
https://telegram.me/Roshanfkrane
Telegram
روشنفکران
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است
روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است
روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
صدای مرشد زن در زورخانه ورزش باستانی
صحنهای از یک تابلو موزیکال به نام "ایران خانم در تهران" ساخته ی مریم آخوندی است که در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ در سراسر اروپا به اجرا گذاشته شده است. غیر از بیت : "زنان را همین یک هنر بس بود نشینند و زایند شیران نر" که از شاهنامه ی حماسه سرای بزرگ فردوسی گرفته شده ، بقیّه اشعار از مریم آخوندی است
مریم آخوندی متولد ۱۳۳۶ تهران، خوانندهٔ ایرانی در سبک سنتی است. وی بخاطر شرایط دشوار حاکم بر هنرمندان (خصوصاً زنان) پس از انقلاب به اروپا مهاجرت کرد و از آن زمان در کلن، آلمان به سر میبرد. آنجا او گروه «بانو» که ترانههای بومی و محلی ایران را باز-اجرا میکند، بنیان نهاد.
@Roshanfkrane
صحنهای از یک تابلو موزیکال به نام "ایران خانم در تهران" ساخته ی مریم آخوندی است که در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ در سراسر اروپا به اجرا گذاشته شده است. غیر از بیت : "زنان را همین یک هنر بس بود نشینند و زایند شیران نر" که از شاهنامه ی حماسه سرای بزرگ فردوسی گرفته شده ، بقیّه اشعار از مریم آخوندی است
مریم آخوندی متولد ۱۳۳۶ تهران، خوانندهٔ ایرانی در سبک سنتی است. وی بخاطر شرایط دشوار حاکم بر هنرمندان (خصوصاً زنان) پس از انقلاب به اروپا مهاجرت کرد و از آن زمان در کلن، آلمان به سر میبرد. آنجا او گروه «بانو» که ترانههای بومی و محلی ایران را باز-اجرا میکند، بنیان نهاد.
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
می خواهم نباشم
کاش سرم را بردارم و برای یک هفته
در گنجه ای بگذارم
و قفل کنم
در تاریکی یک گنجه خالی
و روی شانه هایم
در جای خالی سرم
چناری بکارم
و برای یک هفته
در سایه اش آرام بگیرم
___🌹___
👤 #ناظم_حکمت 🇹🇷
📚
می خواهم نباشم
کاش سرم را بردارم و برای یک هفته
در گنجه ای بگذارم
و قفل کنم
در تاریکی یک گنجه خالی
و روی شانه هایم
در جای خالی سرم
چناری بکارم
و برای یک هفته
در سایه اش آرام بگیرم
___🌹___
👤 #ناظم_حکمت 🇹🇷
📚
حواست هست؟!
زندگی،وقتی انکارش میکنی،حتی وقتی به آن بی اعتنایی،حتی وقتی از قبولش سرباز میزنی،از تو قوی تر است.از همه چیز قوی تر است.
آدم ها از اردوگاه های کار اجباری برگشتند و دوباره زاد و ولد کردند.مردان و زنانی که شکنجه شده بودند،مرگ نزدیکان و خاکسترشدن خان و مانشان را دیده بودند،دوباره دنبال اتوبوس دویدند، درباره هوا حرف زدند و دخترهایشان را شوهر دادند.
باورکردنی نیست،اما همین است دیگر.زندگی از هرچیزی نیرومندتر است.
📙 من او را دوست داشتم
📝 آناگاوالدا
#پاره_خط
@Roshanfkrane
زندگی،وقتی انکارش میکنی،حتی وقتی به آن بی اعتنایی،حتی وقتی از قبولش سرباز میزنی،از تو قوی تر است.از همه چیز قوی تر است.
آدم ها از اردوگاه های کار اجباری برگشتند و دوباره زاد و ولد کردند.مردان و زنانی که شکنجه شده بودند،مرگ نزدیکان و خاکسترشدن خان و مانشان را دیده بودند،دوباره دنبال اتوبوس دویدند، درباره هوا حرف زدند و دخترهایشان را شوهر دادند.
باورکردنی نیست،اما همین است دیگر.زندگی از هرچیزی نیرومندتر است.
📙 من او را دوست داشتم
📝 آناگاوالدا
#پاره_خط
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥یک کلیپ واقعا زیبا که در کانادا برای تشویق مردم به ورزش ساخته شده است
🔸تفاوت 10 سال آخر عمر کسی که ورزش میکرده و کسی که نمیکرده!
@Roshanfkrane
🔸تفاوت 10 سال آخر عمر کسی که ورزش میکرده و کسی که نمیکرده!
@Roshanfkrane
.
آیا میدانستید ضرب المثل؛
#خر_من_از_کره_گی_دم_نداشت
چگونه به وجود آمد؟!
*مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد، دُم خر از جای كنده شد.
فریاد از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!..
مرد برای فرار به كوچهای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانهای انداخت. زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چیزی میشست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلندِ در ترسید و بچه اش سِقط شد.
صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد.
مردِ گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به كوچهای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدربیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود.
مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد، چنان كه بیمار در جا مُرد. فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد...!
مَرد، به هنگام فرار، در سر پیچ كوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد.
او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست ...!
مرد گریزان، به ستوه از این همه،خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاكی خلوت كرده بود. چون رازش را دانست، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت: و وقتی از حال و حكایت او آگاه شد، مدعیان را به داخل خواند.
نخست از یهودی پرسید. یهودی گفت: این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت: دَیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست.باید آن چشم دیگرت را نیزنابینا كند تا بتوان از او یك چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف ازشكایت دید، به پنجاه دینار جریمه محكوم شد...!
جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمدهام. قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی، طوری كه یك نیمه ی جانش را بگیری!جوان صلاح دید که گذشت کند، امابه سی دینار جریمه، بخاطرشكایت بیمورد محكوم شد...!
چون نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد.
حال میتوان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. برای طلاق آماده باش...!
مردك فریاد زد و با قاضی جدال میكرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید. قاضی فریاد داد: هی! بایست كه اكنون نوبت توست!..
صاحب خر همچنان كه میدوید فریاد زد: من شكایتی ندارم. می روم مردانی بیاورم كه شهادت دهند خر من، از کرهگی دُم نداشت!
#احمد_شاملو
"کتاب کوچه"
#جنجالی_ترین_ها_در_
@Roshanfkrane
آیا میدانستید ضرب المثل؛
#خر_من_از_کره_گی_دم_نداشت
چگونه به وجود آمد؟!
*مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد، دُم خر از جای كنده شد.
فریاد از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!..
مرد برای فرار به كوچهای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانهای انداخت. زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چیزی میشست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلندِ در ترسید و بچه اش سِقط شد.
صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد.
مردِ گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به كوچهای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدربیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود.
مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد، چنان كه بیمار در جا مُرد. فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد...!
مَرد، به هنگام فرار، در سر پیچ كوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد.
او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست ...!
مرد گریزان، به ستوه از این همه،خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاكی خلوت كرده بود. چون رازش را دانست، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت: و وقتی از حال و حكایت او آگاه شد، مدعیان را به داخل خواند.
نخست از یهودی پرسید. یهودی گفت: این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت: دَیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست.باید آن چشم دیگرت را نیزنابینا كند تا بتوان از او یك چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف ازشكایت دید، به پنجاه دینار جریمه محكوم شد...!
جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمدهام. قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی، طوری كه یك نیمه ی جانش را بگیری!جوان صلاح دید که گذشت کند، امابه سی دینار جریمه، بخاطرشكایت بیمورد محكوم شد...!
چون نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد.
حال میتوان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. برای طلاق آماده باش...!
مردك فریاد زد و با قاضی جدال میكرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید. قاضی فریاد داد: هی! بایست كه اكنون نوبت توست!..
صاحب خر همچنان كه میدوید فریاد زد: من شكایتی ندارم. می روم مردانی بیاورم كه شهادت دهند خر من، از کرهگی دُم نداشت!
#احمد_شاملو
"کتاب کوچه"
#جنجالی_ترین_ها_در_
@Roshanfkrane