روشنفکران
82.2K subscribers
50.1K photos
42.1K videos
2.39K files
6.99K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
روشنفکران
الله ساقی به او.........؟!😉 #مذهبی @Roshanfkrane
گیله مرد: آدمها را به میزان درکشان بسنج نه به اندازه مدرکشان؛ چرا که فاصلهٔ زیادی از مدرک تا درک وجود دارد. مدرکی که درک بالاتری به‌ ارمغان نیاورد، کاغذ پاره‌ای بیشتر نیست. مهم‌ترین نشانهٔ درک بالاتر تواضع بیشتر است.


- بزرگ علوی


#اندیشه

@Roshanfkrane‏‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
من چه میخواهم
@Roshanfkrane
🔹#یادداشت: من چه می‌خواهم؟
🎼موسیقی: کیتارو
🎙متن، صدا و میکس: #ش_شریف‌زادە

(بازنشر کارهای قدیمی)

🔸ملاحظات:
متن یادداشت «من چه می‌خواهم؟»، گرچه دربرگیرنده‌ی برخی از نخستین و بنیادی‌ترین حقوق ساکنان فلات ایران است که به درازای سالیان مدید، بیش از پیش و شتابان همچنان به محاق رفته و می‌رود؛ اما بدیهی است که این تمام آن خواستەها و حقوق حقّه و مسلّم نیست. به عنوان مثال و به‌ویژه در بحث از حقوق «من به عنوان یک انسان» و مستقل از هویت و هرگونه مختصات ثانویه‌ی دیگر، می‌توان به آزادی (در اشکال مختلف آن)، حق برخورداری از آموزش مناسب و موارد بسیار دیگر اشاره نمود. همچنین انسانی که در موزاییک رنگارنگ فرهنگی، زبانی و قومی ایران می‌زید؛ بی‌شک خواندن و نوشتن به زبان مادری و داشتن فعالیت‌های فرهنگی مرتبط با هویت زبانی و فرهنگ قومی و ملی‌اش، از حقوق اساسی و مسلّم دیگری برای اوست. بە هر روی، نگارش شتاب‌زده‌ی یادداشت، از دلایل خلاء موجود و دیگر اشکالات آن بودە است. البته با این حال، می‌توان گفت که تمام موارد از قلم افتاده نیز، همچنان مستتر در خواسته‌ی کلی «زندگی انسانی» است.
#اجتماعی #معلمان #اندیشه #انتقادات
@Roshanfkrane
ما را به پیروزی‌های خیالی کوچکی عادت داده‌اند، به شکلی که به‌دست آوردن اتاقی کوچک پس از سال‌ها انتظار، آرزویمان شده است... یا به دست آوردن یک یخچال یا خریدن اتومبیل... یا حتی فقط قالپاق‌هایش! و

خاطراتِ تن
احلام مستغانمی
رضا عامری
صفحه ۳٠٠
#اندیشه

@Roshanfkrane
𝐓𝐡𝐞𝐫𝐞 𝐢𝐬 𝐧𝐨 𝐬𝐡𝐚𝐦𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐚𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝐰𝐨𝐫𝐝 "𝐈 𝐝𝐨 𝐧𝐨𝐭 𝐤𝐧𝐨𝐰". 𝐓𝐡𝐞 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐬𝐡𝐚𝐦𝐞 𝐢𝐬 𝐭𝐨 𝐩𝐫𝐞𝐭𝐞𝐧𝐝 𝐰𝐞 "𝐤𝐧𝐨𝐰" 𝐞𝐯𝐞𝐫𝐲𝐭𝐡𝐢𝐧𝐠.

هیچ شرمندگی در گفتن کلمه "نمی‌دانم" وجود ندارد. تنها شرم این است وانمود کنیم همه چیز را "می‌دانیم."

#ریچارد_فاینمن
#اندیشه
@Roshanfkrane
⛔️ مادرها ولایت ندارند!


🔸️ با نوزادم رفته‌ام به یک همایش.مسیر ورودی راهی برای عبور کالسکه ندارد. مرد خوش پوشی جلو می آید و کمکم می‌کند که کالسکه را از پله‌ها بالا ببرم و با مهربانی می‌گوید که خودش هم نوزاد دارد. ازش نمی‌پرسم بچه را کجا گذاشتی که توانستی بیایی به همایش. بدیهی است که بچه پیش مادرش است. این ولی اولین سوالی است که هرجا که بدون نوزادم می‌روم از من پرسیده می‌شود. من باید قبل از اینکه جایی بروم مشخص کرده باشم که نوزادم کجا می‌ماند در نبود من. چون بدیهی نیست که در نبود مادر، بچه پیش پدر می‌تواند باشد!

🔸️ جلسه دفاع رساله همسرم است. من در جلسه هستم و از نوزادمان مراقبت می‌کنم. جلسه به خوبی برگزار می‌شود و می‌رویم. هفته بعد، من سخنرانی دارم. همسرم با من می‌آید و مراقب نوزادمان است. جلسه که تمام می‌شود حضار برای همسرم دست می‌زنند به عنوان پدر نمونه‌ای که مراقب نوزاد بود تا مادرش بتواند سخنرانی کند. کسی در پایان جلسه دفاع همسرم برای من دست نزد!

🔸️ هر دو جلسه داریم. دوستی از نوزادمان مراقبت می‌کند. جلسه همسرم زودتر تمام می‌شود. همزمان، نوزادمان بی تاب شده. او به سرعت خودش را به خانه می‌رساند تا نوزادمان را آرام کند. من که میرسم، دوستمان میگوید: همسر خیلی خوبی داری. هر مرد دیگری بود عصبانی می‌شد و می‌گفت یعنی چی؟! بمونه خونه بچه‌اش رو بزرگ کنه!
همسر من قطعا مرد خوبی است. نه چون از فعالیت اجتماعی من عصبانی نمی‌شود و به عنوان پدر، از نوزادش مراقبت میکند؛ چون توانسته مقهور این نگاه رایج که مراقبت از فرزند را "وظیفه طبیعی و بدیهی" مادر می‌داند و "لطف و بزرگواری" پدر،نشود. نگاهی که هم پشتوانه قانونی دارد و هم فرهنگی.

🔸️ مادران، به اندازه موهای سرشان از همه این توصیه ها را می‌شنوند که تا بچه بزرگ شود کارهایت را کم کن و کمتر از خانه بیرون برو و اولویتت باید بچه‌ات باشد. این صدای بلند در یادآوری وظایف مادرانه و تلطیفش با گذاشتن بهشت زیر پای مادران و مقدس کردنشان، وقتی با سکوت کر کننده در مقابل قانونی که هیچ حقی برای مادر قائل نیست، مقایسه می‌شود وضعیت حیرت انگیزی را رقم می‌زند.

ما در جایی زندگی می‌کنیم که ماده ۱۱۸۰ قانون مدنی‌اش که مصوب سال ۱۳۰۷ است می‌گوید: "طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود می‌باشد" و ماده‌های بعدی این ولایت را توضیح می‌دهند. اینکه پدر و جد پدری همزمان بر بچه‌های زیر ۱۸ سال ولایت دارند و حتی می‌توانند برای بعد از فوتشان هم وصی تعیین کنند تا در نگهداری و تربیت مواظبت کرده و اموالش را اداره کند (ماده ۱۱۸۸) و حتی به وصی هم این اختیار را بدهند که برای بعد از وفاتش برای مولی علیه، وصی تعیین کند (ماده۱۱۹۰). مادر در این دنیای اختیارات ولایی پدر و پدرشوهرش کجاست؟
مادر در کنار پدر، حضانت دارد و باید حقوق فرزند را رعایت کند (ماده۱۱۶۸) و سرپرستی فرزند تا ۷ سالگی با اوست (ماده۱۱۶۹). حضانت که می‌گویند یعنی نگهداری.یعنی مراقبت. یعنی همین وظیفه بدیهی که مادران باید انجام دهند و اگر انجام ندهند جامعه شماتتشان میکند.
ولایت ولی به پدر و اجداد پدری اجازه می‌دهد که فرزند را به قتل برسانند و قصاص نشوند (ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی) چون خودشان ولی دم هستند.اختیار خون فرزند را دارند، و اموالش را و...

🔸️ قانونی که از ولایت قهری پدر و اجداد پدری می‌گوید و حضانتی که میشود به مادر داد یا نداد، سال ۱۳۰۷ تصویب شده و هنوز دارد در زندگی روزمره ما؛ وقت پاسپورت گرفتن برای بچه هامان، وقت جراحی کردنشان، وقت ثبت نام کردنشان در مدرسه و حساب بانکی باز کردن برایشان و ازدواج دخترانمان و ...کار می‌کند و در دادگاه های خانواده، زنانی را که می‌فهمند هرچه قدر که ادله بیاورند برای دادگاه در توانمندتر بودن خودشان از شوهر و پدرشوهرشان! چیزی به جز حق حضانت و نگهداری و مراقبت کردن از فرزند بهشان داده نمی‌شود، تحقیر می کند.

🔸️ تاریخ گذشت. قبیله ها به خاندان تبدیل شدند و خاندانها به خانواده های گسترده و خانواده های گسترده به خانواده هسته‌ای. عصر کشاورزی گذشت و تقسیم کار اجتماعی عوض شد و مشاغل موروثی که باید از پدر به پسر منتقل می‌شد به خاطره دور تبدیل شد. زنان توانستند درس بخوانند، کار کنند، درآمد داشته باشند. خیلی چیزها در زندگی بشر روی کره زمین تغییر کرد و همین الان که من اینها را می‌نویسم احتمالا پژوهشگرانی نشسته‌اند در کتابخانه‌های شهرهای مختلف این کره خاکی و دارند از متونی که می‌گویند در تمدن بین النهرین، فرزندان به عنوان نیروی انسانی جزو اموال خاندان پدری محسوب می‌شدند و کم کم این منطق، کارکرد خودش را از دست داد، عکسبرداری می‌کنند...

مادران ایران ولی، زندگی‌اش می‌کنند...


#فاطمه_علمدار
#اندیشه #بانوان #اجتماعی


@Roshanfkrane
و مادرم آن زمان
چنان آکنده از هراس بود
که ما هر دو را توأمان زاد،
مرا و هراس را...

#توماس_هابز
#اندیشه

@Roshanfkrane
ساده ڪه باشی...!
آدم‌ها خیلی زود دوستت می‌شوند و تو
خیلی دیر می‌فهمی دشمنت بودند.

ساده ڪه باشی...!
آدم‌ها با همه‌ی ڪمبودهایشان به غرورت حمله می‌ڪنند و با همه‌ی غرورشان مچاله‌ات می‌ڪنند.

ساده ڪه باشی...!
آدم‌ها تو را همیشه بازی می‌ڪنند و خودشان همیشه بازیگران پشت پرده می‌مانند.

ساده ڪه باشی...!
آدم‌ها اوقات بیڪاری را باسادگی‌ات پرمی‌ڪنند و تو در لحظه‌های اندوه تنها می‌مانی.

ساده ڪه باشی...!
سادگی‌ات را حماقت می‌خوانند و ڪسی نمی‌فهمد تو از فرطِ''آدم بودن'' ساده‌ای...

#اندیشه

@Roshanfkrane
فقط احمق‌ها و مُرده‌ها نظرشان را عوض نمی‌کنند.
احمق‌ها نمی‌خواهند،
مُرده‌ها نمی‌توانند.


جان_هنری_پترسون




#اندیشه


@Roshanfkrane‏‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
اینجا تمام حنجره ها لاف میزنند
هرگز کسی هرآنچه که می‌گفت آن نبود..!

امید صباغ نو
#اندیشه

@Roshanfkrane
برای من بدترین احساس این است که با چیزهایی که قبلا گفته‌ام و نوشته‌ام موافق باشم. این مرا بیشتر از هر چیزی آزار می‌دهد، چون به این معنا است که دیگر از فکر کردن افتاده‌ام.

- سوزان سانتاگ

#اندیشه

@Roshanfkrane
🔴ایران‌شناسی چیست؟ در گذشته اطلاق می‌شد بر رشته‌ای از دانش که خارجیان برای شناختِ ایران به کار می‌انداختند. فرض بر این بود که مردم ایران کشور خود را می‌شناسند و نیازی به شناختِ بیشتری نیست، ولی از چند دهه به این سو، ایرانیان نیز همین عنوان را برای خود اتخاذ کرده‌اند.
در واقع ایران‌شناسی «خودشناسی» است، و در دوران معاصر بیش از پیش این نیاز برای ملّت‌ها پیدا شده است که خود را بشناسند؛ برای ملّت ایران قدری هم بیشتر از دیگران. امّا چه باید شناخت؟ اینکه از کجا آمده‌اند و به کجا می‌روند؟ و چه دارند و چه کم دارند؟
بخصوص این موضوع باید کاویده شود که چرا ایران نزدیک ۳۰۰۰ سال است که یکسره بر سر پاست، همیشه متغیّر و همیشه همان. سؤال‌های بسیار در بطن که یکسره بر تاریخ و فرهنگ او نهفته است، بگوییم که یکی از پُر سؤال‌ترین کشورهاست. «ایرانشناسی» باید بکوشد که به این سؤال‌ها جواب بدهد. دیگر وقت آن رسیده که بی‌پرده‌تر با خود روبرو شویم.
جمالِ دخترِ رَز نور چشم ماست مگر؟
که در نقاب زجاجیّ و پرده‌ی عنبی است!
«حافظ                   دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

#اندیشه
@Roshanfkrane
🌏 از بهمن تا بهمن !

#جعفر_بخشی_بی_نیاز
نویسنده و روزنامه نگار

به فضل خدا و زیر سایه ی خمینی ؛ شاه برامون ده میلیارد دلار ( در سال ۱۳۵۷ ) پول گذاشته و روزی هم می توانیم ۲۵۰ میلیون دلار نفت صادر کنیم. و ما یکی از ثروتمندترین مردم دنیا هستیم. دل تون رو محکم کنم. وضع مالی شما از تمام مردم دنیا بهتره. اصلا ترس از کمبود نداشته باشید. ما به طرف تثبیتِ بیشتر ؛ و استحکام بیشتر ؛ و عظمت بیشتر ؛ و موفقیت بیشتر ؛ با سرعت بیشتر داریم جلو می ریم. اینها بخش کوچکی از صحبت های مرحوم هاشمی رفسنجانی ست. زمانی که با شور و حرارت از پیروی انقلاب می گفت و این حرکت آرمانی را تمام و کمال می ستود. وعده ی زندگی خوب. نفت میان سفره. تضمینِ زندگی میلیون ها ایرانی به برکتِ انقلاب. جایی که گفته بودند اگر وزارت اوقاف از ما باشد ؛ یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم ؛ آن‌ وقت ببینید که این‌ طوری که الان دارد لوطی‌ خور می‌شود ؛ نخواهد شد. دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آن‌ وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‌ شان می‌کنیم. اجازه بدهید مالیات اسلامی را به آن‌ طوری که اسلام با شمشیر می‌گرفت بگیریم از مردم. آن‌ وقت ببینید که دیگر یک فقیر در این کشور باقی نمی ماند. من برای شما راه هم می‌سازم. من برای شما کشتی هم می‌خرم و ... !

به شوری بزرگ نشسته بودیم ؛ چنان که به هر کجا که نظر می کردیم آسمان رنگِ دیگری داشت.‌ زمین جور دیگری می جوشید و دشت ها انگار همه از گل پر شده بود. حال تمامِ آدمها میزان بود و خانه ها همه به شکلِ بهشت درآمده بود. کوچه ها و خیابان ها از رایحه ی معرفت سرشار بود‌. دست ها در دست ها قلاب شده بود و شانه ها برای مرهم و التیام به هم تکیه داده بود. داشتیم سنگین ترین غم های عالم را از دوش بر می داشتیم. دردها را بیرون می ریختیم و غصه ها را از تن می تکاندیم. داشتیم به شهری با شکوه می رسیدیم که ستاره ها در آن پیدا بود و نشانی ماه سر راست ترین آدرسِ دنیا را داشت. زیباترین شمایلِ انسانی در قاب ها نقش بسته بود تا شریف‌ ترین انجمن ها و محفل ها خلق شود. تا آقا بوده گی خودش را نشان دهد. تا آقاها معرفی شوند و خودشان را به رخ بکشند. رنج‌های نهفته و حرف‌ های نگفته ی تلنبار شده را که مردم تاب آورده بودند به هم می گفتند و نفس می کشیدند. تکان‌ هایی که تکانه‌ های خاطراتی‌ تلخ بود که هنوز از جان تکانده نشده‌ بود و زمان می خواست تا از جان رها شود‌. تا بار تنهایی‌ به زمین برسد. آدم‌هایی که خسته از نبردی دشوار با نبودن‌ ها آمده‌ بودند تا کنار هم کمی بنشینند و دمی از بار سنگینِ بودن‌ها کم کنند.

به ما گفته بودند که روزگارِ تازه ای می آید تا سیاه‌ ها و سفیدها در هم بریزد و رنگ و رونق و شکوه در همین کشور و وطن توی تمام دشت ها کاشته شود. گفته بودند از زندگی و شادی‌ها و لوازم آن بیشتر برایمان خواهند نوشت و بیشتر خواهند گفت. و از امیدی که در دل جان اهالی جامعه روشن می‌ شود. تا دل‌ نوازان و ناز نازان از راه برسند و هوایِ خوشِ آزادی در تن جامعه به نقش و نگار بنشیند‌. تا به نبضِ زندگی خواهی و شور و شوق اهالی جامعه جانی تازه بیاید و ملتی را سرمستِ این شوق کند. که به طرحی نو سیاست را و اهالی آن‌ را از کرختی و خمودی به در آورد و مسائل مبتلا به عالم سیاست را از عبوسی بیرون بکشد. اصلا سیاست داشت با زندگی آشتی می‌کرد آن زمان. داشت هوا عوض می شد. داشت مملکت به نوایی می رسید. آن نسلِ پر از امید و آرزو و ایران‌ خواهی ؛ داشت نقش خود را بر تاریخ این سرزمین می‌زد و مزه‌ای از حس اعتماد به ‌نفس را در نزد ایرانیان می‌کاشت که ما می‌توانیم که این جامعه را از غم و غصه نجاتش دهیم. ولی سیاست در این موطن ؛ عبوس‌ تر از آن بود که به دل‌ نوازانِ جامعه رویِ خوش نشان دهد. سیاست‌ گذران رسمی و یقه سفیدها آن‌ چنان دور از حال‌ و هوای جامعه سیر می‌ کردند که نخواهند و نتوانند و نگذارند تاجامعه هوایی بخورد. همین شد که دیری نپایید که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. درها بسته شد. امیدها به یاس رسید. آرزوها به گِل نشست. آمال و امیدها خانه نشین شد.‌ و عطشِ اول شدن ها و بالا نشستن ها بسیاری را ذیل رذلیت ها نشاند. بر صدر نشینی که محصول سد کردن راه دیگران شد ؛ فتح قله نبود که سقوط از قله را به نمایش گذاشت.

#اجتماعی #سیاسی #اندیشه
@Roshanfkrane
🌱 بی مقدمه از عمق جانش گفت: "چه خوب که هستی!"
و من آماده بودم تا کوه را از جا بکنم و دنیا را با همین دست‌های خالی‌ام فتح کنم...

گاهی یک قدردانیِ به‌جا، معجزه می‌کند و مرهم همه جانبه‌ای می‌شود روی عمیق‌ترین زخم‌ها...
آدم‌ها فقط می‌خواهند دیده شوند. مهم نیست چقدر برایشان سخت بوده، چقدر راه آمده‌اند و چقدر تاوان داده‌اند،
همین که بدانند قدرشان دانسته می‌شود، برایشان بزرگ‌ترین پاداش و دلچسب‌ترین حالت احترام و دوست داشتن است.
گاهی بدون مقدمه از خوبیِ آدم‌ها حرف بزنید
از کارهای ارزشمندشان
از گذشت‌هایی که داشته‌اند
ذکاوتی که به خرج داده‌اند
عشقی که بی‌چشمداشت نثار کرده‌اند و جهانی که به یمن حضور آنان بهتر شده...
آدم‌ها را ببینید و به آنان بگویید: چه خوب که در جهانِ شما هستند...
آدم‌ها را ببینید، پیش از آن‌که ناچار شوند با بغض و تقلا، خودشان را به شما یاد آوری کنند...
که "دیدن" مادامی ارزش دارد
که هنوز به التماس آلوده نشده‌ باشد...

#نرگس_صرافیان_طوفان
#اندیشه

@Roshanfkrane