روشنفکران
84.9K subscribers
50K photos
42K videos
2.39K files
6.96K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 440
سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که «واثق شو به الطاف خداوندی»
دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می‌رو، که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نبوَد، که سرِّ عشق گوید باز
ورای حدّ تقریر است، شرح آرزومندی
الا ای یوسف مصری، که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس آخر، کجا شد مهر فرزندی؟
جهان پیر رعنا را، ترحّم در جِبِلَّت نیست
ز مهر او چه می‌پرسی؟ در او همّت چه می‌بندی؟
همایی چون تو عالی‌قدر، حرص استخوان تا کی؟
دریغ آن سایهٔ همّت، که بر نااهل افکندی
در این بازار اگر سودی‌ست، با درویش خرسند است
خدایا منعَمم گردان به درویشی و خرسندی
به شعر حافظِ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
سیه‌چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی



خوانش #فریدون_فرح_اندوز

با لمس این👇 هشتگ  در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره  440
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت


@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 441
چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی؟
که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی
بگفتمی که «چه ارزد نسیم طرهٔ دوست؟»
گرم به هر سر مویی هزار جان بودی
برات خوش‌دلی ما چه کم شدی یا رب
گرش نشان امان از بد زمان بودی
گرَم زمانه سرافراز داشتی و عزیز
سریر عزتم آن خاک آستان بودی
ز پرده کاش برون آمدی چو قطرهٔ اشک
که بر دو دیدهٔ ما حکم او روان بودی
اگر نه دایرهٔ عشق راه بربستی
چو نقطهٔ حافظ سرگشته در میان بودی



خوانش #فریدون_فرح_اندوز

با لمس این👇 هشتگ  در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره  441
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت


@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 442
به جان او که گرم دسترس به جان بودی
کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
بگفتمی که «بها چیست خاک پایش را؟»
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
اگر دلم نشدی پایبند طرهٔ او
کی‌اش قرار در این تیره‌خاکدان بودی؟
به رخ چو مهر فلک بی‌نظیر آفاق است
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعهٔ نور
که بر دو دیدهٔ ما حکم او روان بودی
ز پردهٔ نالهٔ حافظ برون کی افتادی؟
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی



خوانش #فریدون_فرح_اندوز

با لمس این👇 هشتگ  در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره  442
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت


@Roshanfkrane