روشنفکران
84.9K subscribers
50K photos
42K videos
2.39K files
6.96K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
یک بام و دو هوای عرصه سیاست ایران

اسماعیل صالحی راد
(کارشناس ارشد تاریخ دانشگاه تهران)


امروز واکنش ها به بیل به دست گرفتن پزشکیان در نوع خود جالب بود.
عده ای که همیشه مخالف حرکت های پوپولیستی در زمان ریاست جمهوری بعضی  روئسای جمهور پیشین بودند امروز دوباره انتقاد خود را تکرار کردند که طبیعی به نظر می رسید. امافارغ از درست بودن یا نبودن این کار تعجب از این بیشتر شد که عرصه سیاست کشورمان عرصه سردرگمی و تناقض ها توسط بعضی اشخاص و جناح ها شده است.
تناقض اول افرادی  بودند که  خدمات در رستوران مک دونالد توسط رییس جمهور امریکا را نشانه بی پیرایشی و مردمی بودن سران غربی دانسته واز ان تمجید کرده و از جهتی همان افراد بیل دست گرفتن نمادین رییس جمهور کشورمان برای ساخت مدرسه ای در منطقه محروم را حرکتی پوپولیستی و عوام زدگی معرفی می کنند.
اما تناقض عجیب تر از ان ؛اعتراض بعضی از کانال ها و اشخاص وابسته به یک جریان خاص بود که مهمترین شاخصه خود را شعار مردمی بودن و ضد اشرافی گری و...می دانند.
ظاهرا این حرکت رییس جمهور برای انها گران آمده زیرا در درازای عمر سیاسی خود جناح رقیب را به اشرافی گری و در میان مردم نیامدن و...متهم و از ان انواع  استفاده های سیاسی می بردند.یک روز بهانه می کردند که چرا رییس جمهور ریش خود را همیشه رنگ گذاشته و لباس فلان رییس جمهور و فلان وزیر از پارچه ایتالیایی است و روز دیگر عکس از فلان رییس جمهور مطلوب خود با لباس های خاکی و فلان شخص در مزرعه های کشاورزی منتشر می کردند.
این واکنش عجیب بیشتر از همه این امر را نشان داد که این گروه خاص ساده زیستی و مردمی بودن را مصادره به مطلوب نموده و ان را تا زمانی می پسندد که در راستای سیاستهای انان و  در انتخابات ها برای رای جمع کردن برای جناح و فرد مورد نظر خود باشد وگرنه با اشرافی گری توسط هم مسلکان خود و حتی دیگران ذاتا مشکلی نداشته و ندارند.
این واکنش علاوه بر رسوایی سیاست دو بام و یک هوای جناح خاص در این بزنگاه  نشان داد کشور ما هنوز راه درازی تا خارج شدن از این نمایشگاه تعارض و سیاست زدگی  و فضای سردرگمی در عرصه سیاست کشور دارد.
#ارسالی #انتقادات #اجتماعی

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در گفتگوی استاد محمدتقی اکبرنژاد و سرکار خانم مژگان اینانلو مستندساز و کنشگر سیاسی مطرح شد :
قرائتی که رهبران جمهوری اسلامی از دین دارند مطابق با #تشیع_زیدی است نه #تشیع_جعفری / رکن اصلی تشیع زیدی جهاد است حتی اگر به مصلحت نباشد! / در قرائتی که جمهوری اسلامی از دین دارد، عقلانیت وجود ندارد در حالیکه تشیع علوی کاملاً عقلانی است.

🎥 فیلم کامل مصاحبه

#اجتماعی #مذهبی #انتقادات
@Roshanfkrane
‍ چگونه می‌توان به ظلم و بی‌رحمی در حق یک انسان با این همه شرافت، ساکت ماند؟

✍️ حمید آصفی

هاشم خواستار، معلمی با ۷۲ سال سن، بیش از شش سال است که در زندان‌های تاریک و سرد، بی‌آنکه یک روز مرخصی بگیرد و در شرایطی که بیماری‌های مختلف در بدنش سایه افکنده، رنج می‌برد.
چه جرم عظیمی مرتکب شده که سزاوار اینگونه مجازات بی‌رحمانه باشد؟ کافی است متن دفاعیات و دادنامه‌اش منتشر شود تا ببینیم آیا در پس این فشارهای طاقت‌فرسا، واقعا چه گناهی مرتکب شده که اکنون، در کهنسالی، باید با این بار سنگین حبس زندگی کند؟ تنها گناهش چیست؟ اندیشه؟ بیان حقیقت؟ یا شاید آموزگاری که به فکر فردای بهتر نسلش بوده و همچنان می‌خواهد صدای مردم باشد؟
آنچه امروز در حق هاشم خواستار می‌گذرد، نه‌فقط ظلمی در حق یک فرد است، بلکه لکه‌ای سیاه بر دامن هر آن کسی است که به این بی‌عدالتی چشم می‌دوزد و سکوت می‌کند. این شرایط در حقیقت نقض فاحش حقوق بشر است. زمانی که یک انسان تا این حد در رنج و درد به سر می‌برد، در واقع ارزش‌های انسانی و اجتماعی را زیر پا گذاشته‌اند. باید پرسید آیا در این سرزمین هیچ جایی برای انسان‌هایی که می‌خواهند حقیقت را بیان کنند، باقی مانده است؟ آیا در دنیای امروز، هنوز کسانی هستند که به خاطر گفتن یک کلمه، به این گونه مجازات شوند؟
بی‌رحمی در حق هاشم خواستار ن تنها تداوم ظلم است.
هر روز که هاشم خواستار در زندان می‌گذراند، نه‌تنها او بلکه انسانیت و کرامت انسانی در زندان است. بی‌رحمی و هر ظلمی، روزی باید به قیمت سنگینی پاسخ دهد.

#اجتماعی #درد #انتقادات
@Roshanfkrane
«امان از وقتی که دستگاه قضاء نیز پاسدار حاکمیت شود!»

آقای مهدی محمودیان غیور و حق طلبی که در این سالها مکرراً ساکن زندان جمهوری اسلامی بوده و آخرین بار بواسطه تصمیم به شکایت بر علیه رهبری در ممنوعیت ورود واکسن و مرگ کثیری از هموطنان چهار سال زندانی شده بود (باتفاق سه حقوقدان غیور) در یادداشتی کوتاه خبر از زندان جدید داده و گفته:
«برای اجرای حکم ۸ماه زندان به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده‌ام و اضافه کرده؛
قوه قضائیه در واکنش به نامه ضیا نبوی درباره وجود ساس در زندان، با صدور بیانیه‌ای این موضوع را تکذیب کرد. اما در دادگاه عمومی، صحت ادعای ضیا نبوی تأیید و کذب بودن بیانیه قوه قضائیه مشخص شد. با این حال، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست افشاری، به دلیل واکنش من به این تکذیبیه و انتقادم از رویه دروغ‌گویی، به اتهام تبلیغ علیه نظام به ۸ ماه زندان محکوم شدم و یکشنبه آینده در دادسرای فرهنگ و رسانه حاضر خواهم شد»

واقعاً نمیدانم صدور چنین احکام جابرانه ای ناشی از جهل است یا مزدوریِ ارباب قدرت یا نفوذ؟
زیرا خودِ قاضی نیز تحت تأثیر القائات ضابطین، مصداق تبلیغ علیه نظام را جملهٔ دقیق و غیرقابل خدشه ای گرفته که میگوید؛
«حتی نامبرده در مرحله تحقیقات نزد بازپرس اقرار می‌نماید که جمهوری اسلامی فاقد مشروعیت لازم است و بزرگترین تبلیغ علیه نظام فعالیت ها و عملکرد مسئولین آن است»
اینکه چرا عادت به مجامله و مداحی و دروغ کرده اند و اگر کسی توهماتی چون به قله رسیدن و حکیمانه بودن سیاست خارجی و پیروزی در منطقه و ممکن بودن رفع ناترازی ها و عملی کردن رشد ۸ درصدی اقتصاد بدون هرگونه سرمایه گذاری خارجی و نعمت بودن تحریم ها و افول آمریکا و دنیای غرب و امثالهم را تکرار نکند تبلیغ علیه نظام کرده و مجرم است از آن دست مظالم و احکام جابرانه ای است که آبرویی برای آینده حوزویان، دستگاه قضاء و حکومت باصطلاح دینی باقی نمیگذارد و تا دنیا برپاست، اسناد غیرقابل خدشه ای در اثبات استبداد حاکمیتی ارائه میدهد که همه را منافق و دروغگو میخواهد.
امان از وقتی که دستگاه قضاء نیز بجای بیطرفی و عدالت، خود را پاسدار حاکمیت بداند و یکطرف ماجرا شود!
#اکبر_دانش_سرارودی
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
🌏 من پزشکیان هستم !

#جعفر_بخشی_بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار

🌐‌ افسرده گی ؛ اضطراب ؛ انزوا ؛ اختلال تمرکز ؛ و نوعی گیجی و منگی ممتد در جامعه ی منزوی شده ی ایران رخ نمایان کرده که حاصل بحران اقتصادی و تروماهای اجتماعی و سیاسی ست که دارد روز به روز فربه تر می شود و خودش را بیشتر نشان می دهد. در طی این چند سال نابسامانی روحی و آشفتگی های جسمی که حتی کار را به خودکشی رسانده به جایی رسیده که آشکارا حقیقت خودش دهان باز کرده و از حرف به فریاد رسیده. دیگر نمی شود پرده را کشید تا رازها پنهان بماند و کسی نداند آن پشت چه خبر است. انگار داریم لحظه به لحظه به لبه ی پرتگاه نزدیک می شویم. نه توان ایستایی در برابر هجوم سیلابی چنین ویرانگر را داریم تا در برابر آن مقاومت کنیم و نه زور و قدرتی باقی مانده تا برایش به دنبال چاره باشیم. ما بر زمینی افتادیم که بلند شدن از آن در این شرائط صعب و دشوار تقریبا غیر ممکن است. مگر دستهایی قوی تر از ما بر برخواستن ما همت کنند و ورق را برگردانند. روزنه ای بگشایند و ما را به معجزه امیدوار کنند. ورنه از این امام زاده شفایی نیست. برخی رفتارها و گفتارها دستاورد پوچی دارد تا عملا عجز را به تصویر درآورد و با زبان بی زبانی بگوید من بی تقصیرم. من مقصر نیستم.

🌐 آب یک پارچ در لیوان جا نمی گیرد‌. نه زور می فهمد و نه تحلیل و منطق می پذیرد. ظرفیت لیوان مشخص است. اندازه اش هم معلوم است. آب پارچ که در آن ریخته شود تا جایی که بتواند و قواره اش اجاره دهد ؛ آن را پر می کند. اما مابقی آب سر ریز می شود و لیوان را شرمنده و شرمسار پارچ می کند. یا کفش شماره ۳۸ به پای ۴۳ نمی رود. او هم نه فشار می پذیرد و نه تحمل آن را دارد.‌ هر قواره ای اندازه اش معلوم و هویداست. هر توانی مرز و محدوده دارد. هر آدمی ظرفی دارد که به همان انداره باید پر شود. بیشتر که باشد بیرون می ریزد و همگان را متوجه این ناترازی و ناهمگونی می کند. برخی جایگاه ها ممکن است بتواند فرد یا افرادی را سرپا نگهدارد. اما دائمی نیست. کمی زمان که بگذرد ؛ روزهای سخت که بیاید ؛ اوضاع که رو به خرابی و ویرانی برود ؛ ستون ها و پایه ها شروع به لرزیدن می کند و آن قواره ی ناهمگون ؛ خودش را نشان می دهد. برای همین است که روزگار برای پاهای لنگ همیشه در آستین سنگ پنهان دارد. 

🌐 پزشکیان بر اساس گفته ها و شنیده ها انسان بزرگی ست. امورات خیر زیاد داشته و بر رفتار انسانی بین دوستان و همکاران و خانواده شهره بوده. وفای به همسر هم که مزید بر علت شده و از او مردی وفادار و نمک شناس ساخته‌. اینها اما با قواره ای که بر تنش دوخته شد مغایر است. او در اهواز لباس کارگری به تن کرده و برای ساخت یک دیوار مدرسه ؛ بیل به دست گرفته و کارگری کرد‌ه. بی گمان رییس جمهور تافته ی جدا بافته نیست. او هم آدمی ست مثل مابقی آدمهای دیگر‌. فرق رییس جمهور اما فقط در یک چیز هویدا می شود. و آن هوشیاری و زیرکی و درایت و تدبیر و تخصص و کارآیی و شناخت دقیق اوضاع برای نشستن در جایگاه رییس جمهوری ست‌. یعنی باید ببیند میتواند پارچ آب را در خودش جای دهد یا نه. آن چه در این مدت از پزشکیان و تیمش مشهود بود و بی پرده رخ نشان داد گفت که قواره ی پزشکیان برای منصب و جایگاه ناتراز بود. آن چه در جامعه از در و دیوار می بارد ناامیدیِ آرایی ست که به صندوق پزشکیان ریخته شد‌. او با لباس کارگری در اهواز همان پزشکیان واقعی را نشان داد. همانی که باید باشد. بی تعارف و بدون هر گونه زیاده گویی‌. مردی که ساده وار بیل به دست می گیرد و کارگری می کند. نجیب است و بابت همان کار هم مزد می گیرد. حتی اگر طبیب باشد. دیواری که پزشکیان برای آن بیل زد آشکارا عیار او را رونمایی کرد‌. خودِ پزشکیان گفت من همینم. همین که می بینید. همین دیوار‌. همین ملات. همین بیل‌ و همین لباس‌. مابقی آب پارچ است که بیرون ریخته و لیوان را شرمنده و شرمسار خود کرده است‌.

#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
خاطره‌ای از خانم دکتر صدیقه وسمقی

✍️ #رحیم_قمیشی

بسیار شمرده شمرده صحبت می‌کند. بر عکس خودم و بسیاری دیگر، برای آوردن هر یک کلمه بر زبان، به خوبی می‌اندیشد.
با آنکه از شعرای مهم و معاصر کشورمان است، طعم زندان را چشیده، محقق و دین پژوهی ارزنده است، اما آنقدر متواضع و صمیمی است که در دیدارش هرگز احساس نمی‌کنی با شخصیتی بزرگ نشسته‌ای.
می‌گفت از نوجوانی و جوانی سر نترسی داشته. همان وقتی که در زمان جنگ به پدرش می‌گوید؛
می‌خواهم بروم و جبهه را از نزدیک ببینم و مدتی هم آنجا باشم!
پدر هر چه تلاش می‌کند از عهده رد کردن تقاضایش برنمی‌اید! تا آنجا که مجبور می‌شود خودش هم برگ اعزام به جبهه بگیرد، و با او عازم جبهه شود، مبادا دخترش تنهایی اذیت شود.

اما خاطره شیرینش مربوط به وقتی است که چندین مامور قوی هیکل، بی‌موقع و با سر و صدا به خانه‌اش می‌ریزند تا ضمن تفتیش منزل، او را دستگیر کرده و با خود به زندان ببرند.
می‌خندد و تعریف می‌کند؛
مأمورها که خودشان بیشتر هول کرده بودند، صدایشان را بلند کرده و تهدید می‌کردند؛ فوری، خیلی فوری آماده شو، تو را باید ببریم زندان، معطل نکن، ما کار داریم باید برویم بقیه خائنین را هم دستگیر کنیم...
می‌گفت تصور می‌کردند صدایشان را بالا ببرند حتما می‌ترسم!

با همان آرامش و شمرده صحبت کردن ادامه می‌دهد؛
به آن مامور جوانی که خیلی هارت و پورت و سر و صدا می‌کرد، گفتم؛ آرام بگیر بچه‌جان! کمی بنشین آرامش پیدا کنی، با این سر و صداها شلوغش نکن، تا ببینیم چکار باید بکنیم!
مأمور می‌خواسته منفجر شود، وقتی در مقابل شخصیت یک خانمِ با وقار و آرام، کم آورده.
معلوم بوده آن مامور نمی‌دانسته، همه، از سر و صدای بی‌خود و بالا بردن صدا، و گرفتن اسلحه مقابل‌شان، که نمی‌ترسند.
بالاخره همکارانش حالی‌اش می‌کنند که باید آرام بگیرد...
با بد کسی طرف شده‌اند!

خانم وسمقی تعریف می‌کرد در آخرین بازداشتش، وقتی به او گفته بودند تعهد بده تا آزادت کنیم، گفته بوده تعهد!؟
گفته بودند کسی ضمانتت کند.
گفته بوده هیچکس را ندارم!
خواهش کرده بودند خودش ضمانت کند، هر وقت احضارش کنند بیاید، جواب داده بود شما که بلدید نیمه شب به خانه‌مان بریزید، چرا دیگر تعهد بدهم.
و قاضی هم خسته شده بود.
آزادش کنیم از دستش راحت شویم!!

نسل بانوان ما، امروز غالبأ همینند.
صبور، محکم، نترس و حاضر به جواب. نیازی نیست هارت و پورت کنید، لباس های وحشتناک بپوشید، افراد هیکلی را برای دستگیری‌شان بفرستید...
شاید نیاز باشد پزشکی همراه مأمورانی که برای دستگیری امثال خانم وسمقی می‌روند، بفرستید تا مواظب فشار خون آن مأمورها باشند.
یک وقت سکته نکنند!

اما چه شد که امروز یاد خاطره خانم وسمقی افتادم؟
ممکن است چنانچه اجازه تجمع قانونی در روز ۲۵ بهمن ماه، برای همه درخواست کنندگان داده نشود، مجبور شویم تعداد محدودی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا، تعداد محدودی از افرادی نظیر خانم وسمقی در مکانی دور هم جمع شویم. نه برای شاخ و شانه کشیدن، نه برای خودنمایی، برای اینکه ببینیم چه باید بکنیم با این حاکمیتی که گذاشته‌ایم شکل بگیرد. چه باید بکنیم با سیستمی که فکر می‌کند با اجازه ندادن برای تجمع، همه قالب تهی می‌کنند!!
چه باید بکنیم با نظامی که همه اتکایش را بر اسلحه و سر و صدا و تبلیغات و ترساندن گذاشته است!
چه کنیم برای جبران اشتباهات گذشته‌مان، در اعتماد بی‌جایمان به طبقه‌ای زبان نفهم!
خواستم بگویم، یک وقت به فکرشان نرسد آن روز، همان ماموران درشت جثه را بفرستند...
ممکن است جز ایثارگران و خانواده‌هایی که از هیچ چیز نمی‌ترسند، خانم وسمقی هم بین ما باشد... با همان جثه ریزش!
آن وقت لازم است بیشتر مواظب مأمورها باشند یک وقت اذیت نشوند!! یک وقت معلوم نشود در زیر این تجهیزات  سیاه ظاهراً ترساننده، هیچ چیزی نیست...
آنها که جبهه بوده‌اند بخوبی می‌دانند.
اصلأ تهدید به مرگ هم برای ما ترسناک نیست، چه رسد به شلیک تیر هوایی، گاز اشک‌آور، ون‌های سیاه...
یک وقت از این اشتباهات نکنند!
صدیقه وسمقی یک نفر نیست
نسلی است که دیگر نمی‌خواهد تسلیم صحنه‌آرایی‌ها شود.
نمی‌خواهد آرام آرام در باتلاق فرو رود.
نمی‌خواهد بترسد
و از ترس مرگ، بمیرد!
نسلی که می‌داند
سکوت در برابر ظلم و بی‌قانونی
خودش یک مرگ است
مرگی تحقیرامیز

#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane

لینک امضای کمپین رفع حصر در گوگل:
https://forms.gle/V4NmyEdbivGjCDxd7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد سرافراز: موجودی به نام «دشمن» خلق کرده‌ایم که نمی‌توانیم آن را درست تعریف کنیم!

ما بهانه‌ی دشمنی به دیگران می‌دهیم یا آن‌ها ابتدا دشمنی را شروع می‌کنند؟!

نتیجه‌ی دشمن‌سازی چه شده؟ هم به شرق وابسته‌ایم و هم به غرب!

فروش نفت به چین، از روزانه ۴۰۰ هزار بشکه به بالای یک میلیون بشکه رسیده است.

#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
🔴 گلایه یک دختر دانش آموز پایه نهمی شیرازی از برنامه ای که به عنوان اردوی دانش آموزی ثبت نام کردند اما فقط سیاهی لشکر یک رزمایش شدند
#شهاب‌الدین_حائری_شیرازی
متن زیر را دانش آموزی که احساس می کند ابزاری شده جهت پر و پیمان نشان دادن جمعیت یک رزمایش، بدون برنامه خاصی، فرستاده است
بجاست مسئولان مربوطه با سعه صدر برخورد کرده و از نظرات انتقادی استقبال نموده،در جهت رفع نقائص کار،بهره برند.

من دانش آموز سال نهم هستم.توی مدرسه از معدود کسانی هستم که چادری ام.به همین واسطه روز 3 بهمن من و چندتا از بچه های دیگه رو کشیدن کنار و گفتن همایشی هست که گفتن باید دختر های چادری رو بفرستید یا اینکه اگه هم چادری نیستن باید چادر سرشون باشه
20 نفر با این مشخصات، مدرسه ما باید میفرستاد.نه فقط این مدرسه بلکه مدارس دیگه هم چنین بخشنامه ای گویا دریافت کرده بودن.من با فرض اینکه یک همایشه و توی سالن می شینیم و نهایت 4 تا حرف گیرمون میاد و چند تا نمایشی، چیزی میبینیم، رفتم
اول از همه برنامه ساعت 6 و 50 دقیقه صبح جمعه بود! یعنی هنوز می شد نماز صبح خواند!توی شیراز!
من نمیدونم چه کسی یه همیچین زمانی رو انتخاب کرده ولی به هرحال این مشکل اصلی نیست، ولی یکی از صد ها انتقاد من به این مسخره بازیه
ما سر ساعت 7 اونجا بودیم.ساعت 8 تازه با یه سربند رو سرمون و یه چفیه به گردنمون که حتی نمیتونستیم چادر رو درست نگه داریم راه افتادیم
برخورد بد مسئولین ماجرا بماند.رفتیم رسیدیم به یه زیرگذر یه پل که حقیقتا برِ بیابون بود(حوالی بلوار مهندسین).
نگو که این اصلا همایش نیست،رزمایشه!البته ای کاش رزمایش بود
توی رضایت نامه گفته بودن اردوی دانش آموزی و توی مدرسه به ما گفتن همایش و الانم رزمایشه!چه جالب!
راه افتادیم.رسیدیم به جایی که دیگه از پل گذشته بودیم و رسیده بودیم به یه خیابون وسط بیابون طوری
سرباز ها هم از بغل دستمون میگذشتن.یه جا بهمون گفتن وایسید؛وایسادیم.یک صف 9 در 9 تشکیل دادیم.نفرات جلویی عکس هایی از رهبری،حسن نصرالله و حاج قاسم دستشون بود...
منتظرید ادامه بدم؟
آخه هیچ کاری نکردیم!اغراق نمیکنم،به معنای واقعی کلمه، 2 ساعت ایستادیم تو آفتاب نه نمایشی دیدیم،نه سخنرانی شنیدیم،نه رزمایشی هیچی.حتی راه هم نرفتیم؛همونجا وایسادیم تو صف زیر افتاب.
هر از گاهی میگفتن بشینید خسته نشید،تا می نشستیم با هول و ولا، میگفتن:پاشید
پاشید،بازرس اومده.پاشید میخوان عکس بگیرن فیلم بگیرن.پاشید الان نمره ناحیه رو صفر میدن

برام سواله که ایا اون بازرس ادم فضاییه؟غوله؟یعنی انقدر درک نداره که صبح سحرخون جمعه هیچ کس حوصله نداره که وایسه؟بعد نمره چیو صفر میده؟!رزمایش؟یا بیکار وایسادن؟
بعد الان واقعا برای کی مهمه که دو تا دانش آموز به جای صف،لبه جدول نشستن

بعد جالبه،وقتی از این وضعیت بهشون شکایت میکردیم،جوابمون این بود:چقدر غر میزنید!شما ها جوون های این مملکتید!
ببخشید ولی اسم این غر زدن نیست و حتی اگر هم بود حقتون بود و نمیتونید بهش اعتراض کنید. موقع برگشت میدیدیم که از کنارمون تکواندو کار،کاراته کار،موتور،نوازنده و...میگذره.یعنی این همه اتفاق اون جلو افتاده ولی ما فقط بشین پاشو کردیم تا عکسمون رو بگیرن که مثلا چقدر آدم عاشق بسیج زیاده!
اینکه تموم شد.ما قرار بود ساعت دوازده و نیم توی اداره ناحیه باشیم تا مادر پدرمون بیان دنبالمون.ما ساعت 12 تو اداره بودیم و نیم ساعت هم از اینور علاف شدیم!رفتم تو ساختمون به خانم مسئول میگم که مگه قرار ساعت دوازده و نیم نبود؟الان که دوازدهه من تا نیم ساعت دیگه، کسی نمیاد دنبالم
با یه لبخند ملیحی میگه:اشکال نداره اصلا استرس نداشته باش
خانم من استرس ندارم من عصبانیم از این همه بی برنامگی و این اشکال نداره های شما من رو عصبانی تر میکنه.چون منظورتون این نیست که به من دلداری بدید،بلکه اینه که هر چه قدر هم طول بکشه ما باید اینجا وایستیم
شاید برای شما اشکالی نداشته باشه ولی برای من اتلاف یه روز تعطیلم اشکال داره.حتی یکی از خانم ها انگار میخواست زمانبندی نادرست خودشون رو بندازه گردن ما اونم با گفتن جمله:پس مامان باباتون کی میان؟
همون موقعی که گفتید باید بیان!
من دارم میبینم که به شعورم و شخصیتم احترامی گذاشته نمیشه، میبینم برای وقتم ذره ای ارزش قائل نیستن؛بعد بهم میگن: که تو آینده این مملکتی
شرمنده ولی ترجیح میدم نباشم.یعنی انقدر وضع فاجعه ای بود گه خودشون میگفتن اگه گوشی دست بگیرید فیلم یا عکس بگیرید گوشی رو میگیریم و دیگه بهتون بر نمی گردونیم.اصلا وقتی یه همچین کاری قانونی باشه،دیگه حرفی باقی نمی مونه!
این نه همایش بود نه اردو ،فقط نمایشی بود برای نشون دادن اینکه جمهوری اسلامی چقدر طرفدار داره،من هم ابزار ناخواسته این نمایش بودم.اگر اون بالایی ها با دیدن آن تصوری اشتباه و بر خلاف واقعیت بکنند من یکی بهشون حق میدم
#اجتماعی #انتقادات #دانش‌آموزان

@Roshanfkrane
✍️ #صادق_زیباکلام
جناب ظریف، هسته‌ای به‌جز ابزاری برای دشمنی با غرب، دیگر چه سودی برای مملکت داشته؟ | ۴ بهمن ۱۴۰۳
جناب دکتر ظریف در اجلاس داووس فرموده‌اند: «ما اگر می‌خواستیم سلاح هسته‌ای تولید کنیم، می‌توانستیم». به عبارت دیگر، ایشان می‌گویند که ما به‌دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نبوده‌ و نیستیم. می‌ماند این سؤال که: «پس جناب ظریف، ما ظرف سه دهۀ گذشته که تراژدی مصیبت‌بار هسته‌ای به‌راه افتاد و از آب، نان و بهداشت و سلامت و مدرسه و راه آهن، محیط زیست، تولید آب، برق، گاز، مراقبت از جنگل‌ها و... زدیم و در چاه ویل هسته‌ای ریختیم و خدا می‌داند که چقدر مستقیم و چقدر غیرمستقیم (در نتیجۀ تحریم‌ها) هزینۀ برنامه‌های بی‌فایدۀ هسته‌ای‌مان کردیم، هدفمان از آن‌همه هزینه چه بوده؟».

در دوران معجزۀ هزارۀ سوم که پوپولیسم «حق مسلم ماست» به‌راه افتاده بود و هسته‌ای تبدیل به بت مبارزه میان حق و باطل شده بود، جناب دکتر علی اکبر صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی در پاسخ به انتقادات بنده در همایشی پیرامون بی‌فایده بودن برنامه‌های هسته‌ای کشور، فرمودند که: «ما تا پایان دهۀ ۱۳۹۰، پنج نیروگاه هسته‌ای به ظرفیت نیروگاه بوشهر خواهیم ساخت». ۴ سال از تاریخی که آقای دکتر صالحی وعده داده بودند، گذشته و خاموشی‌های مکرر و هزینه‌های سنگین قطع برق صنایع، بخشی از زندگیمان شده.

می‌ماند این سؤال از جناب ظریف، که اگر آن‌همه هزینه که در چاه ویل، بی‌خاصیت و بی‌حاصل هسته‌ای ریخته شد و نه منجر به تولید برق شده و نه کاربرد دیگری دارد، پس جناب ظریف، هسته‌ای کدامین دستاوردهای اقتصادی برای مملکت داشته؟

جناب ظریف، آیا غیر از این است که هسته‌ای به‌جز ابزاری برای مبارزۀ کور و بی‌هدف دشمنی با غرب و چانه‌زنی و امتیازگیری از غرب، کاربرد دیگری نداشته؟

جناب ظریف، روزی سرانجام معلوم خواهد شد که ایدئولوژی کور و بی‌هدف غرب‌ستیزی، دشمنی با آمریکا و نابودی اسرائیل چه دماری از روزگار منافع ملی ایران به در آورده؟

#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
🔴 فاضل میبدی: کسانی که مبارزه را بر مذاکره ترجیح می دهند، از نرخ سیب زمینی و شکم‌های گرسنه خبردارند؟

عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نوشت:
🔸کمترین چیزی که فقرا با آن شکم بچه ها را سیر می کنند، سیب زمینی است. قیمت هر کیلو به مرز ۵۰ هزار تومان رسیده. از گرانی چیزهای دیگر نمی گویم. سیب زمینی را برای فقرای جامعه ارزان نگه دارید. کسانی که مبارزه را بر مذاکره ترجیح می دهند، از نرخ سیب زمینی و شکمهای گرسنه خبر دارند؟

#اجتماعی #انتقادات


@Roshanfkrane
🔴 نتیجه خود عین حق پنداری و بستن دهان منتقدین


#شهاب‌الدین_حائری_شیرازی


نتیجه خودبزرگ بینی و خود حق پنداری حاکمین بستن دهان منتقدین با احضار، اگر افاقه نکرد اخراج و زندان بود.
حاکمین گمان می کردند مسیری که انتخاب کردند حق، و کلام و نقد منتقدین باطل است.
حال آنکه در ادراک حقیقت ان قدر انواع موانع عاطفی و تعلقی و خارجی و....پیش می آید که کسی غیر از معصوم، قادر به ادراک حق آنچنان که صد در صد باشد نیست.

لذا حاکمان موفق برای حکمرانی با کیفیت به جای بستن دهانها، گوش خود را باز می کنند.
تفرعن و فرعون شدن موجب بستن دهان منتقدین است به جای باز کردن گوش حکمرانان.

یک نمونه.
پس از عملیات 7 اکتبر بسیاری از منتقدین خواستار عدم حمایت از این عملیات شدند و آنرا امری شکست خورده و مشکوک می دانستند.
نگارنده این سطور متنهای متعدد در این زمینه نگاشت و حتی با توجه به ثمرات این عملیات برای روسیه ی در حال نبرد در اوکراین و انطباق روز عملیات با روز تولد پوتین، این احتمال را قوی دانست که حماس و نیروهای فلسطینی بازی دستگاه اطلاعاتی روسیه را خوردند.

حاکمیت اما رای خود را که حمایت همه جانبه از این عملیات بود علی رغم اذعان به عدم اطلاع از روز شروع ان، اعلام کرد و خواستار عدم بیان انتقاد نسبت به مسیر انتخابی شد.
برای بنده که علی رغم تصمیم حاکمیت، نظرم را و هشدارم را به عنوان واجب عقلی و شرعیِ امر به معروف بیان داشتم، احضاریه امد و دادگاه تشکیل شد و سپس به زندان محکوم شدم.

اما امروز ببینید نتیجه خود حق پنداری و خود بزرگ بینی حاکمین را.
غزه به آن همه خرابی دچار شد که غریب 20 سال فرصت می خواهد برای آواربرداری و نوسازی، اگر بودجه کافی باشد.
قریب 50 هزار فلسطینی کشته شدند و 100 هزار فلسطینی مجروح و به احتمال بسیار حماس دیگر متولی غزه نخواهد بود چرا که بودجه و امکانات برای بازسازی این منطقه از طرف کسانی تامین می شود که میانه ای با این گروه ندارند و البته ایران هم دیگر با توجه به شرایط منطقه، دسترسی نه تنها به غزه ندارد که به لبنان هم دسترسی اش بسیار محدود شده و سوریه هم که سقوط کرده و به دست مخالفان ج ا ا افتاده.

حزب الله لبنان پس از کشته شدن رهبرانش و تخریب جزئی و کلی حدود 200 هزار خانه و کشته شدن 4000 هزار لبنانی، تن به آتش بس داد و به پشت رود لیتانی عقب نشینی کرد و پس از تغییرات سیاسی، رئیس جمهور و نخست وزیر لبنان خواستار خلع سلاح این گروه هستند.
اخباری که از عراق هم می رسد حاکی از تحرکات رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور برای خلع سلاح گروهای مورد حمایت ایران است.

اما نتیجه تودهنی زدن حاکمین ایران به منتقد و ترساندن جامعه، فقط شکستهای پرهزینه منطقه ای نیست بلکه مردم که در اوج فقر، تباه شدن دارایی خود را می بینند و از طرفی برخورد قهرامیز با حامیان حقوق ملت را مشاهده می کنند مملو از نفرت از حاکمیت می شوند.

تا اینجای کار خودبزرگ بینی حاکمان و برخورد قهرآمیز با منتقدین و ایجاد فضای رعب برای پرهیز از بیان نظرات و مخالفت، موجب تضییع اموال و دوقطبی شدن جامعه و مبدل شدن آن به دو دسته متنفرها از حاکمان و حامیان شده و تضعیف جدی نظام سیاسی را در پی داشته و مشروعیت نظام سیاسی را که خواستگاه آن ادراک فطری شهروندان از عملکرد حاکمان وانطباق آن با عدالت و ظلم است را کاهش جدی داده.

از دیگر تبعات مهم این شیوه حکمرانی حذف افراد خیرخواه از بدنه حاکمیت و جذب مشتی مفتخور انگل است.
افرادی که در شرائط مساوی امکان رفتن به بالای هرم قدرت را ندارند به واسطه تایید و تملق نسبت به سیاستهای خطا به رده های مدیریتی راه پیدا می کنند.
اینها نه تنها هوش کافی برای پیش برد امور ندارند که با ندانم کاری و کارنابلدی موجب بر زمین ماندن امور و فشل شدن بیش از پیش نظام سیاسی می گردند.
به علاوه افرادی که به بدنه حاکمیت راه می یابند چون عموما افرادی یا کم هوش و استعدادند که متوجه سیاستهای مخرب نمی شوند لذا انرا تایید می کند و یا افرادی بی وجدان هستند که با وجود اطلاع از سیاستهای مخرب با تایید و تملق به جایگاه و قدرت دست می یابند، زمینه مناسبی جهت نفوذ سرویسهای جاسوسی فراهم میشود.

همه این مصیبتها ناشی از نداشتن سعه صدر برای شنیدن انتقاد است.
امیرمومنان خوب فرمود: آلة الرئاسة سعة الصدر _ ابزار خوب حکمرانی کردن سینه گشاده است.

نکته آخر
همین حالا که این متن نوشته می شود امنیتی ها به احتمال زیاد در حال تکمیل پرونده جدیدی برای بنده هستند چون حاکمیت دارد شکستهای منطقه ای خود را پیروزی جلوه می دهد و بنده بر خلاف آن دارم تحلیل ارائه می دهم.

#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
🌏 قلاب ها ... !

#جعفر_بخشی_بی_نیاز
نویسنده و روزنامه نگار

🌐 این یک خطای شناختی و تصور خام است که گمان کنیم هر کسی به سمت ما دست دراز می کند تا دست مان را بگیرد و به یاری مان برخیزد ؛ حتما به واژه ی خیر و انسانیت می اندیشد و برای ما در آستین برکت و نان دارد. این یک بیرون بودگی خیالی و حتی عقلی ست که جایگاه هر کسی را به مثابه جایگاه خودمان ترسیم کنیم و او را عاری از دغل و دروغ و فریب بدانیم. آنان که خلق را موعظه می کنند ؛ خلق را سرکیسه هم می کنند. ما هیچ روایت دقیق و عمیقی از رفاقت ها آن هم در این شرائط وانفسا و دشوار از کسی نداریم. انگار همه آمده اند کلاه بردارند یا کلاه بگذارند. فقط شکل و اندازه ی کلاه با هم فرق م کند. رخدادی که متاسفانه هر روز مستمر است و آمده که همه را به اشکال مختلف در این جامعه فریب دهد. می گویند هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد. طعمه که به دهان شیرین بیاید ؛ قلاب خودش طعمه را می گیرد و هر کجا که باشد ؛ آن را صید می کند. گاها طعمه هایی هم صید می شوند که قلاب ها را به تمسخر گرفته اند.

🌐 این روزها در فضای مجازی یا فضای عمومی قلاب ها همه جا آویزان اند. منتظرند طعمه صید کنند. آدم عاقل آن است تا خودش را از این قلاب ها دور کند و بر سر عقل ؛ تن به نادانی و جهالت ندهد و به ساده گی فریب نخورد. برخی اما خودشان انگار آماده اند یا جسارتا کرم دارند تا به قلاب گیر کنند و طعمه شوند. بعد ها که سوال می کنیم چرا ؛ پاسخ این است که اعتماد کردیم‌. انسان قابلی بود‌. موجه بود. به رفتار و کردار چنان زیبنده بود که گویی از نواده گان پیامبر است. جوری حرف زد. جوری راه رفت‌. جوری نگاه کرد. جوری خندید. جوری دل مان را برد که گفتیم کلید فقط دست اوست. زود پسر خاله شدیم و به او اعتماد کردیم. زمانی بیدار شدیم و فهمیدیم چه کلاه گشادی سرمان رفته که هم پول مان را دادیم هم آبرویمان.

🌐 هر که باشیم و هر چه باشیم قلاب ها پیرامون ما آویزان است. از آن گریزی هم نیست حتی اگر بخواهیم عاقل باشیم و درست زندگی کنیم. آن ها که راه های برون رفتن زندگی روزمره از سلطه قواعد ابزاری و سود جویانه آن را بدانند ؛ بی گمان هم بر سر عقل اند و هم یک پله از مابقی آدمها جلوترند‌. این که قابلیت ها و توان های فردی و جمعی ما دست ما را بگیرد و ما را بالا ببرد نه قلاب ها ؛ هنر خوب زیستن است که همه ندارند. هر شکلی از شکوفایی در زندگی روزمره ی ما رخ دهد به شکوفایی عقلی و روحی و جسمی ما نیازمند است‌ نه قلاب‌. چشمه آن است که خودش بجوشد. با دبه آب آوردن و درون چشمه ریختن ؛ چشمه را نمی جوشاند. وقتی قرار است قانون و عقل و منطق در امور دخیل نباشد و قلاب ها گره بگشایند ؛ آن گاه دست گرفتن به پا گرفتن منتهی می شود و لنگ ها را ور می اندازد تا طرف با مغز بر زمین بخورد و یارای برخواستن نداشته باشد. وقتی قرار است راه راست با راه کج عوض شود و لقمه چند دور بچرخد تا به دهان برسد هم نمی رسد ؛ اگر هم برسد وسط گلو گیر می کند. شاید همین است که احمق ها را به بهشت راه نمی دهند‌.

#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
گدایی ظریف برای مذاکره؟!

جو ویلسون، نماینده جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا سخنرانی «محمد جواد ظریف» معاون راهبردی رئیس جمهور ایران در مجمع جهانی داووس سوئیس را به گدایی برای مذاکره تعبیر کرد!

#سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane