«صاحبخانه بدش نمیآمد که ما همیشه گریه کنیم، عزادار باشیم و مصیبتنامه بخوانیم، چون مشغول میشدیم. دیگر کسی از او نمیخواست پشتبام را کاهگل کند یا برایمان آب لوله بکشد.»
آبشوران
#علیاشرف_درویشیان
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
آبشوران
#علیاشرف_درویشیان
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
روشنفکران
تمسخر و انتقاد شدید از نظام و دولت توسط علی تقوی از نیروهای امر به معروف #سیاسی #اجتماعی #انتقادات @Roshanfkrane
شازده کوچولو:
کی دنیا از اینی که هست قشنگ تر میشه؟
روباه:
وقتی که آدما بفهمن که اعتقاداتشون هم مثل مسواکشونه و شخصیه و نباید مدام اون رو به خورد بقیه بدن...
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#اندیشه
@Roshanfkrane
کی دنیا از اینی که هست قشنگ تر میشه؟
روباه:
وقتی که آدما بفهمن که اعتقاداتشون هم مثل مسواکشونه و شخصیه و نباید مدام اون رو به خورد بقیه بدن...
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#اندیشه
@Roshanfkrane
📝
یکی از بزرگان میگفت: خداوندا مرا از دوستان محفوظ بدار. پرسیدنش که سبب چیست؟
گفت: من خویش را از دشمن بپایم، اما از دوست پاییدن نتوانم.
#کشکول_شیخ_بهایی
#حکایت
#اندیشه
@Roshanfkrane
یکی از بزرگان میگفت: خداوندا مرا از دوستان محفوظ بدار. پرسیدنش که سبب چیست؟
گفت: من خویش را از دشمن بپایم، اما از دوست پاییدن نتوانم.
#کشکول_شیخ_بهایی
#حکایت
#اندیشه
@Roshanfkrane
روشنفکران
تمسخر و انتقاد شدید از نظام و دولت توسط علی تقوی از نیروهای امر به معروف #سیاسی #اجتماعی #انتقادات @Roshanfkrane
خدای من نه دور کعبه است؛
نه در کلیسا؛
نه در معبد؛
خدای من همین جاست…
کنار تمام دلواپسی هایم ؛ بغض هایم ؛ خنده هایم ؛
خدای من؛ نمی ترساند مرا از آتـش
امـــــــــــــــــــا
می ترساند مـرا از شکستن دلــــی…
اشک آوردن به چشمی …
نــا حـق کردن حقی …
خدای من می بیند مرا
هر جا که باشم می فهمد مرا با هر زبانی
که سخن می گویم ،
خدای من حواسش در همه احوال به من هست “
خدای من مــرا از هیچ نمی ترساند ؛
جز ” بی فـــکر سخن گفتن ” و ” رنجاندن دلـــــی “
خـــدای من…؛
خدای تمــــــــام مهربــــــــــانی هاست"…!
#اندیشه
@Roshanfkrane
نه در کلیسا؛
نه در معبد؛
خدای من همین جاست…
کنار تمام دلواپسی هایم ؛ بغض هایم ؛ خنده هایم ؛
خدای من؛ نمی ترساند مرا از آتـش
امـــــــــــــــــــا
می ترساند مـرا از شکستن دلــــی…
اشک آوردن به چشمی …
نــا حـق کردن حقی …
خدای من می بیند مرا
هر جا که باشم می فهمد مرا با هر زبانی
که سخن می گویم ،
خدای من حواسش در همه احوال به من هست “
خدای من مــرا از هیچ نمی ترساند ؛
جز ” بی فـــکر سخن گفتن ” و ” رنجاندن دلـــــی “
خـــدای من…؛
خدای تمــــــــام مهربــــــــــانی هاست"…!
#اندیشه
@Roshanfkrane
🔴 من باور دارم
✍#شهابالدین_حائری_شیرازی
من باور دارم ائمه شیعه اگر امروز در ایران زندگی می کردند، در راهروهای دادگاه و زندان بسر می بردند.
من باور دارم اگر امام کاظم (ع) در این دوره زندگی می کرد، به جرم بیان حق و به جرم دفاع از حقوق مردم و به جرم روشن کردن فاصله عمل حکومت با خواست خدا، در زندان به سر می برد.
من باور دارم آمریکا ستیزی که علت اصلی بدبختی های مملکت است در طول 45 سال پس از انقلاب، نه موافق عقل است و نه شرع.
من باور دارم زندگی در مسیر حق و حقیقت و دفاع از حق مردم و تلاش برای حفظ جان و مال آنها، بدون رنج و مرارت نخواهد بود، اما مگر زندگی این دنیا پایان کار است؟ و مگر ما خود را مومن به قیامت و زندگی ابدی نمی دانیم؟
#اجتماعی #سیاسی #اندیشه
@Roshanfkrane
✍#شهابالدین_حائری_شیرازی
من باور دارم ائمه شیعه اگر امروز در ایران زندگی می کردند، در راهروهای دادگاه و زندان بسر می بردند.
من باور دارم اگر امام کاظم (ع) در این دوره زندگی می کرد، به جرم بیان حق و به جرم دفاع از حقوق مردم و به جرم روشن کردن فاصله عمل حکومت با خواست خدا، در زندان به سر می برد.
من باور دارم آمریکا ستیزی که علت اصلی بدبختی های مملکت است در طول 45 سال پس از انقلاب، نه موافق عقل است و نه شرع.
من باور دارم زندگی در مسیر حق و حقیقت و دفاع از حق مردم و تلاش برای حفظ جان و مال آنها، بدون رنج و مرارت نخواهد بود، اما مگر زندگی این دنیا پایان کار است؟ و مگر ما خود را مومن به قیامت و زندگی ابدی نمی دانیم؟
#اجتماعی #سیاسی #اندیشه
@Roshanfkrane
روشنفکران
از شیخ هادی نجم آبادی پرسیدند: کدام موسیقی حرام است؟ وی جواب داد: آن موسیقی حرام است که از صدای کشیده شدن کفگیر بر ته دیگ پلو همسایه غنی برخيزد و به گوش اطفال گرسنه همسایه فقیر برسد. #اجتماعی #اندیشه @Roshanfkrane
هميشه محكم ترند
آخرين پُك هاي سيگار
آخرينِ بوسه ها
آخرينِ آغوش ها
آخرين تصميم ها
ولي قدم ها...
واي از سستيِ آخرينشان
ᅟ
#اندیشه
@Roshanfkrane
آخرين پُك هاي سيگار
آخرينِ بوسه ها
آخرينِ آغوش ها
آخرين تصميم ها
ولي قدم ها...
واي از سستيِ آخرينشان
ᅟ
#اندیشه
@Roshanfkrane
.
_حاجی عملیات لو رفته، خیلی شهید دادیم
+ ما که ۲ هزار تا شهید دادیم، این ۵۰۰ نفر هم روش.
#اندیشه
@Roshanfkrane
_حاجی عملیات لو رفته، خیلی شهید دادیم
+ ما که ۲ هزار تا شهید دادیم، این ۵۰۰ نفر هم روش.
#اندیشه
@Roshanfkrane
💢 گناه مومنانه
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
🔸یکی از عجیبترین و البته مهمترین داستانهای کوتاه جهان، داستانیست به نام "Boule de suif" نوشتهی #گیدوموپاسان فرانسوی که در فارسی به *تُپُلی* ترجمه شده است.
🔸تپلی روایت اولویت #غریزهیبقا و پیشی گرفتن آن از تمام اخلاقیات ساختهی بشر در مواقعیست که منافع و امنیتِ آدمیزاد به خطر میافتد.
🔸داستان در خلال یکی از جنگهای پروس"#آلمان" و فرانسه در قرن نوزدهم اتفاق میافتد. ده تن از اهالی یکی از شهرهای مرزی فرانسه برای فرار از نیروهای #اشغالگر پروس تصمیم میگیرند، سوار یک کالسکه شوند.
🔸یک #فاحشه که نام اصلی او Elisabeth Rousset است، یک #کُنت، یک زوج مغازهدار از طبقهی متوسط، یک #کارخانهدار ثروتمند و همسرش، یک روشنفکرِ #جمهوریخواه، دو زنِ راهبه و چند #بورژوای دیگر که سبب میشوند کالسکه، یک جهان کوچک از جامعهی #فرانسه را تشکیل بدهد.
🔸الیزابت که برخلاف باقی مهمانها شخصیتی رُک و غیر نمایشی دارد، نه به نظرات سیاسی باقی حاضران در کالسکه گوش میدهد و نه #محافظهکار و #محاسبهگر است. برخلاف بقیه که پس از پیمودن چند ساعت از راه، گرسنگی را سرکوب میکنند و آذوقههایشان را رو نمیکنند، تپلی"الیزابت" سبد غدایش را باز کرده و به بقیه هم تعارف میکند.
🔸مهمانها که در بدو ورود و به دلیل دانستن شغل تپلی با اکراه و انزجار به او نگاه و از همسفر بودن با او احساس حقارت میکردند، دست رد به غذاهای خوشمزهی تپلی نمیزنند.
🔸در این میان کالسکه به دلیل هوای بد و مه گرفتگی، وارد نواحی تحت اشغال آلمانها شده و اعضای کالسکه، برای شبمانی به یک مسافرخانه مراجعه میکنند، که به یکباره متوجه حضور #نظامیانپروس در آنجا میشوند.
🔸افسر آلمانی تمام اعضای #کالسکه را در مسافرخانه بازداشت میکند و پس از دو روز که فرانسویها جویای دلیل میشوند، افسر آلمانی به آنها میگوید: شرط آزادیشان این است که تُپُلی بپذیرد که یک شب پیش او بخوابد!
🔸از اینجا کشمکش اصلی داستان شروع میشود و اوج میگیرد؛ تپلی حاضر نیست دشمن #میهنش را کامروا سازد!
هموطنان کالسکهنشین او نیز، ابتدا از شنیدن این درخواست بیشرمانه خشمگین شده و از تپلی حمایت میکنند. ولی رفتهرفته و با گذر زمان از غرور و مقاومت او برای نخوابیدن با افسر آلمانی به ستوه میآیند! حالا تمام افرادی که تا دو روز پیش از اخلاق دم میزدند، برای نجات جانشان دست به دامان تپلی شده تا با مرد آلمانی بخوابد!
🔸تمام افرادی که تا ساعتی پیش #روسپیگری را پیشهای زشت و ننگین برمیشمردند، از #روشنفکر و #ثروتمند گرفته تا #راهبه و #تاجر و #فرهیخته، همگی دست به یکی میکنند تا تپلی را راضی به قحبگی کنند!
🔸موپاسان در این داستان به طرز شگفت انگیزی "وابسته بودن #اخلاق به شرایط را نشان میدهد".
🔸تمام کسانی که تا چند ساعت پیش #فاحشگی را پیشهای زشت و قبیح میدانستند و لاف #مقاومت و ایستادگی در برابر #دشمن میزدند با هر روشی که بلد بودند، از توجیهات مذهبی تا شیوههای رایزنیِ تجاری استفاده میکنند تا دختر بینوا، از غرور شخصی و حس میهنپرستی خودش دست بردارد و راضی شود با افسر آلمانی بخوابد!
🔸صحنههای پایانیِ داستان یک #تراژدی محض است. تپلی برخلاف غرور و خواست قلبی، برای خیر جمعی با #افسر آلمانی خوابیده، کالسکه در حال حرکت است و افرادی که در روز روشن برای تپلی دیوثی کردهاند حالا آذوقههایشان را درآورده و میخورند.
🔸تپلی گرسنه و غمگین در گوشهی کالسکه نشسته و به جماعتی نگاه میکند که دوباره بر سر #میهن #غرور #آزادی #خدا و #پاکدامنی با هم حرف میزنند!
🔸هیچ کس به الیزابت نگاه نمیکند ولی گیدوموپاسان او را در تاریخ ادبیات جهان جاودانه میکند. دختری مهربان و پاک که بین #فاحشههای واقعی نشسته است!
#داستان #اندیشه #تربیتی #اجتماعی
@Roshanfkrane
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
🔸یکی از عجیبترین و البته مهمترین داستانهای کوتاه جهان، داستانیست به نام "Boule de suif" نوشتهی #گیدوموپاسان فرانسوی که در فارسی به *تُپُلی* ترجمه شده است.
🔸تپلی روایت اولویت #غریزهیبقا و پیشی گرفتن آن از تمام اخلاقیات ساختهی بشر در مواقعیست که منافع و امنیتِ آدمیزاد به خطر میافتد.
🔸داستان در خلال یکی از جنگهای پروس"#آلمان" و فرانسه در قرن نوزدهم اتفاق میافتد. ده تن از اهالی یکی از شهرهای مرزی فرانسه برای فرار از نیروهای #اشغالگر پروس تصمیم میگیرند، سوار یک کالسکه شوند.
🔸یک #فاحشه که نام اصلی او Elisabeth Rousset است، یک #کُنت، یک زوج مغازهدار از طبقهی متوسط، یک #کارخانهدار ثروتمند و همسرش، یک روشنفکرِ #جمهوریخواه، دو زنِ راهبه و چند #بورژوای دیگر که سبب میشوند کالسکه، یک جهان کوچک از جامعهی #فرانسه را تشکیل بدهد.
🔸الیزابت که برخلاف باقی مهمانها شخصیتی رُک و غیر نمایشی دارد، نه به نظرات سیاسی باقی حاضران در کالسکه گوش میدهد و نه #محافظهکار و #محاسبهگر است. برخلاف بقیه که پس از پیمودن چند ساعت از راه، گرسنگی را سرکوب میکنند و آذوقههایشان را رو نمیکنند، تپلی"الیزابت" سبد غدایش را باز کرده و به بقیه هم تعارف میکند.
🔸مهمانها که در بدو ورود و به دلیل دانستن شغل تپلی با اکراه و انزجار به او نگاه و از همسفر بودن با او احساس حقارت میکردند، دست رد به غذاهای خوشمزهی تپلی نمیزنند.
🔸در این میان کالسکه به دلیل هوای بد و مه گرفتگی، وارد نواحی تحت اشغال آلمانها شده و اعضای کالسکه، برای شبمانی به یک مسافرخانه مراجعه میکنند، که به یکباره متوجه حضور #نظامیانپروس در آنجا میشوند.
🔸افسر آلمانی تمام اعضای #کالسکه را در مسافرخانه بازداشت میکند و پس از دو روز که فرانسویها جویای دلیل میشوند، افسر آلمانی به آنها میگوید: شرط آزادیشان این است که تُپُلی بپذیرد که یک شب پیش او بخوابد!
🔸از اینجا کشمکش اصلی داستان شروع میشود و اوج میگیرد؛ تپلی حاضر نیست دشمن #میهنش را کامروا سازد!
هموطنان کالسکهنشین او نیز، ابتدا از شنیدن این درخواست بیشرمانه خشمگین شده و از تپلی حمایت میکنند. ولی رفتهرفته و با گذر زمان از غرور و مقاومت او برای نخوابیدن با افسر آلمانی به ستوه میآیند! حالا تمام افرادی که تا دو روز پیش از اخلاق دم میزدند، برای نجات جانشان دست به دامان تپلی شده تا با مرد آلمانی بخوابد!
🔸تمام افرادی که تا ساعتی پیش #روسپیگری را پیشهای زشت و ننگین برمیشمردند، از #روشنفکر و #ثروتمند گرفته تا #راهبه و #تاجر و #فرهیخته، همگی دست به یکی میکنند تا تپلی را راضی به قحبگی کنند!
🔸موپاسان در این داستان به طرز شگفت انگیزی "وابسته بودن #اخلاق به شرایط را نشان میدهد".
🔸تمام کسانی که تا چند ساعت پیش #فاحشگی را پیشهای زشت و قبیح میدانستند و لاف #مقاومت و ایستادگی در برابر #دشمن میزدند با هر روشی که بلد بودند، از توجیهات مذهبی تا شیوههای رایزنیِ تجاری استفاده میکنند تا دختر بینوا، از غرور شخصی و حس میهنپرستی خودش دست بردارد و راضی شود با افسر آلمانی بخوابد!
🔸صحنههای پایانیِ داستان یک #تراژدی محض است. تپلی برخلاف غرور و خواست قلبی، برای خیر جمعی با #افسر آلمانی خوابیده، کالسکه در حال حرکت است و افرادی که در روز روشن برای تپلی دیوثی کردهاند حالا آذوقههایشان را درآورده و میخورند.
🔸تپلی گرسنه و غمگین در گوشهی کالسکه نشسته و به جماعتی نگاه میکند که دوباره بر سر #میهن #غرور #آزادی #خدا و #پاکدامنی با هم حرف میزنند!
🔸هیچ کس به الیزابت نگاه نمیکند ولی گیدوموپاسان او را در تاریخ ادبیات جهان جاودانه میکند. دختری مهربان و پاک که بین #فاحشههای واقعی نشسته است!
#داستان #اندیشه #تربیتی #اجتماعی
@Roshanfkrane