روشنفکران
81.5K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
بیست دی سالروز شهادت مرد بزرگیست که یک تنه جلوی فساد درباریان ایستاد و در دوره کوتاه صدارتش باعث پیشرفت و ترقی ایران شد و در این راه جانش را فدا کرد.

امیرکبیر آموزش و پرورش مدرن را می‌پسندید به همین خاطر دارالفنون را تاسیس کرد که معلمانی از اروپا به کودکان ایرانی تعلیم دهند.
امیر با خرافات مذهبی جنگید، بسط نشینی‌ها و قمه زنی ها را ممنوع کرد و فرمان به اصلاح روضه خوانی‌ها داد.
دیوانخانه‌ی عدالت را برای اصلاح محضر شرع بوجود آورد، خویشاوند سالاری در پست و مقام را ملغی کرد، قصد محدود کردن قدرت شاه را داشت و اعزام دانشجو به خارج برای فهم پیشرفت‌های جدید را لازم می‌دانست.
او شکنجه را ممنوع کرد و تاسیس روزنامه‌ها را خواستار شد.
امام جمعه‌ی وقت تهران، میرزا ابوالقاسم، امیرکبیر را فردی ملحد و کافر دانست و مردم بر علیه‌ی وی شروع به شایع پراکنی کردند سرانجام، پس از تنها دو سال صدراعظمی، به پاس خدماتش شاهرگ او را زدند و او را به قتل رساندند. در واقع به دستور مرتجعین شاهرگ توسعه و مدرنیزاسیون ایران را زدند.

مرحوم محمود حکیمی کتابی بنام «داستان‌هایی از زندگی امیرکبیر» نوشته است. یکی از داستان‌های این کتاب به طور خلاصه این است که:

نخستین برنامه واکسیناسیون عمومی در ایران به فرمان امیرکبیر آغاز شد. واکسیناسیون آبله، بیماری دهشتناکی که در آن روزگار بیداد می‌کرد، قربانیان فراوان می‌گرفت. خیلی ها جان و خیلی‌های دیگر هم زیبایی یا بینایی خود را تا آخر عمر از دست می‌دادند.

طب آن روزگار طب سنتی بود و از شناخت و درمان بیماری عاجز بود. تا این که واکسیناسیون در غرب ابداع شد و زمان امیرکبیر بود که به ایران رسید. امیرکبیر فرمان داد که همه را مایه‌کوبی کنند.

ملت اما دل در گرو کسانی داشتند که نظریه توطئه را می‌پروردند و می‌گفتند که واکسن را آورده‌اند تا جن یا نمی‌دانم چه را به جان مردم بیندازند وگرنه درمان آبله همین طب سنتی است.

یک بار پیشه‌ور خرده‌پای فقیری را نزد امیر آوردند که فرزندش از بیماری مرده‌ بود. امیر از او پرسید که چرا فرزندت را مایه کوبی نکردی تا از دست نرود؟
مردک بی‌نوا گفت که ما را ترساندند و گفتند که این‌ها کار کافرهاست و به کار ما نمی‌آید و...

مرد که رفت، امیر زار می‌گریست.
ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻧﺎﺩﺍﻧﯿﺸﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ، جاهلان ﺑﺴﺎﻃﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩﺑﻮﺩﻧﺪ .
جامعه آن روز چنان در جهل و عقب ماندگی غوطه‌ور بود که نه بدی آبله و نه خوبی امیر را درک نکرد. چنان که وقتی امیر در باغ فین کشته شد، هیچ صدای اعتراضی. مطلقآ هیچ صدای اعتراضی، در ایران برنخاست. سال‌ها بعد بود که تازه ایرانیان فهمیدند که حرف امیر چه بود و چه اتفاقی افتاد.
امیرکبیر و "میجی" امپراتور ژاپن، برنامه اصلاحات خود را همزمان آغاز کردند.
برنامه اصلاحات امیرکبیر بسیار مفصل تر از میجی بود. مردم ژاپن با میجی همراهی کردند، مطالعه کردند، کار کردند، منافع مردم را برمنافع خود برتری دادند، تا امروز ژاپن سومین کشور دنیا از نظر اقتصادی و بهترین کشور دنیا در تمام پارامترهای زندگی باشد.
لکن مردم ایران با جهل و خرافات بسیار عمیق، 1188 روز امیرکبیر را گریاندند.
سالانه 30 میلیون نفر از مردم ژاپن به آرامگاه میجی در توکیو می روند و از اصلاحات او سپاسگزاری می کنند. ولی مردم ایران حتی نمی دانند که آرامگاه امیرکبیر روبروی صحن امام حسین در کربلاست!

میرزا تقی خان بنیان دارالفنون و مطبوعات را در ایران بنا نهاد. امروز که بیش از یک و نیم قرن از دوران امیر می‌گذرد، آن دو نهال، یعنی آموزش رسمی و عمومی علم و دانش مدرن، شاخ و برگ داده و در ایران به درختان تناوری تبدیل شده‌اند. اما انگار هنوز نتوانسته‌اند از پس جهل و خرافات برآیند.
یاد و نامش تا ابد جاودان🥀
#امیرکبیر #تاریخ #مناسب

@Roshanfkrane