روشنفکران
85.1K subscribers
50K photos
42K videos
2.39K files
6.96K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
Vaghti Ke Bache Bodam
Farhad
وقتی‌که بچه بودم

شاعر ترانه: #اسماعیل_خویی
ملودی‌ساز: #فرهاد
تنظیم‌کننده: #آندرانیک
خواننده: #فرهاد


سالروز درگذشت
شاعر
#اسماعیل_خویی
(۹ تیر ۱۳۱۷، مشهد - ۴ خرداد ۱۴۰۰، لندن)

#مناسبت

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گروه موسیقی #فولکلور_هما تقدیم میکند

اجرای قطعه‌ی کردی «سنگی هواران»


ویدئو: #فرهاد_فتاحی
#ملودی_فولکلور_کوردی 


#موزیک_ویدئو
@Roshanfkrane
ایران بهشت چه کسانی است؟

✍️ #فرهاد_قنبری

۱- دلالان و مشاوران املاک:
در مورد دلالان همین یک نکته کافیست که اگر فرد دلال یک سال پیش یک پراید خریداری نموده و امروز بفروشد، سود و درآمدی بیشتر از دستمزد یک‌سال یک کارگر را به جیب زده است. در سرزمین عزیز ما یک "موبایل فروش" با مدرک تحصیلی زیر دیپلم که تنها هنرش سفارش خرید کالا از چین است، پانصد، ششصد میلیون تومان را پول خُرد می‌شمارد، یا مشاور املاک که خود با کنترل بازار باعث افسارگسیختگی بازار اجاره و مسکن می‌شود، با انجام یک معامله ده‌ها میلیون تومان دستمزد می‌گیرد، اما استاد بهترین دانشگاه‌های کشور در تامین نیازهای اولیهٔ خود با مشکل مواجهه‌اند.

۲- آرایشگران و جراحان زیبایی:
تاجرانِ «نفرت از بدن» سالیانه صدها میلیون‌ها تومان از طریق فروش مواد شیمیایی آرایشی یا بریدن و کم و زیاد کردن قسمت‌هایی از بدن مشتریان، به دست می‌آورند. در ایران به‌طور متوسط درآمد یک روزهٔ یک آرایشگر عروس بیش از یک ماه حقوق یک کارگر است. در آن سو یک جراح زیبایی (بخوانید زشتی) به ازاء کار یک روز، چیزی بیش از دو تا سه ماه حقوق یک کارگر را دریافت می‌کند.

۳- آقازاده‌ها:
به جرأت می‌توان ادعا کرد میزان رانت و سوءاستفاده‌ای که عضویت در شورای شهر یا روستا در یک منطقهٔ کوچک در ایران برای افراد فراهم می‌کند، جایگاهی مانند نخست‌وزیری در کشورهایی مانند هلند و بلژیک و سوئیس و..ایجاد نمی‌کند. در ایران امروز یک رابطهٔ نسبی یا سببی با رئیس‌جمهور، وزیر، معاون وزیر، مدیر کل یک نهاد دولتی، امام جمعه، نماینده فعلی یا سابق مجلس، فرمانده نظامی، شهردار و امثالهم می تواند به اندازهٔ چندین مدرک تخصصی و میلیاردها تومان سرمایه ارزش داشته باشد و فردی را به سرعت از فرش به عرش اعلی رهنمون سازد.

۴- ملاکین وصاحب‌خانه‌ها:
در بازار تهران برای اجارهٔ یک مغازه پانزده متری باید ماهیانه چیزی حدود حقوق ده کارگری که کار تولیدی یا خدماتی انجام می‌دهند، پرداخت کرد. در ایران داشتن ده متر مغازه در بازار یا یک مجتمع تجاری کافیست تا دیگر بی‌نیاز از کار و تلاش شده و با فراغت از پول حاصل از اجاره و از طریق استثمار مستأجر به راحتی زندگی خوب و راحتی داشته باشند.

۵- مافیای کنکور و دانش:
به برکت پولی شدن آموزش در ایران بنگاه‌هایی ایجاد شده‌اند که با آموزش شیوه‌های تست‌زنی در مسابقهٔ کنکور سالیانه هزاران میلیارد تومان درآمد کسب می‌کنند. درآمد ساعتی و روزانهٔ بسیاری از این مؤسسات از حقوق سالیانهٔ یک معلم بیشتر است.‌ در سوی دیگر بنگاه‌های زودبازده‌ای به‌نام دانشگاه آزاد و غیرانتفاعی و پردیس و.. تجارت پررونق‌تری هم دارند.

۶- سلبریتی های سینما:
به برکت سالها مبارزه سیستماتیک با هنر اصیل و واقعی در یک دههٔ اخیر طبقه‌ای از لودگان و نوجوانان بی‌هنری وارد عرصهٔ سینما و موسیقی شده‌اند که به راحتی می‌توانند با ادا و اطوارهای مشمئز‌کننده و بی‌معنی، بدون هیچ مشکلی فیلم‌های متعددی در قالب سینما و سریال روانهٔ بازار کرده یا یک ساله به تک ستارهٔ عالم موسیقی تبدیل شده و با ارائهٔ آلبوم‌ها و کنسرت‌های فراوان به‌راحتی در مسیر میلیاردر شدن قرار بگیرند. آنها نه مالیاتی می‌دهند و نه کسی کاری به کارشان دارد و نه حساسیتی را برمی‌انگیزند. درآمد روزانهٔ برخی از این افراد فقط ازطریق استوری‌های اینستاگرام‌شان از درآمد سالیانهٔ یک کارگر در کشور بیشتر است.

۷- ورزشکاران حرفه‌ای:
ورزش حرفه‌ای در ایران حکایت عجیبی دارد. از بازیکن لیگ چهار فوتبال تا قهرمانان کشوری و آسیایی و جهانی همه دست در جیب دولت دارند. در این میان ورزشکارانی که بیشترین درآمد را کسب می‌کنند اهالی بسکتبال، فوتبالیست‌ها و والیبالیست‌ها هستند.

متوسط درآمد یک فوتبالیست درجه اول در لیگ اسپانیا، ایتالیا و آلمان چیزی حدود ده تا پانزده‌برابر کارگران آن جامعه است. یا متوسط درآمد یک ملی‌پوش تیم ملی والیبال آمریکا شش تا هشت‌برابر متوسط درآمد کارگر در آمریکاست. اما در کشور ما متوسط درآمد فوتبالیست‌های لیگ یک و ملی‌پوشان والیبال چیزی حدود شصت تا هفتادبرابر حقوق یک کارگر است. تفاوت عمده دیگر میان ایران و سایر کشورها، ارتزاق ورزشکاران غربی از بخش خصوصی و پرداخت مالیات‌های سنگین توسط ورزشکاران حرفه‌ای است، اما در کشور ما تمام حق قرارداد ورزشکاران مستقیم و غیرمستقیم از بیت المال پرداخت می شود.

برخی از این ورزشکاران حتی به دستمزد و جوایز پرداختی قانع نبوده و پس از بازنشستگی از ورزش حرفه‌ای، بدون داشتن اندک سواد و تجربه‌ای به دنبال گرفتن پست و مقام و و استفاده از رانت‌های دیگر می‌روند.

#ارسالی #انتقادات #اقتصاد #اجتماعی

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کانال روشنفکران
سخنان شنیدنی اساتید :
#آرش_رئیس_نژاد
#فرهاد_نیلی
#محمد_فاضلی
مجموعه ایی که این برنامه را تهیه کرده اند بی شک بسیار آگاه و با سواد و دلسوز هستند. براشون آرزوی بهترینها را داریم
کاری از اکوایران

#جالب #اقتصاد #اجتماعی #سیاسی

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نجوا
رستنی‌ها کم نیست،
من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم!
گفتنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ،
از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم.
دیدنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم دیدیم،
بی‌سبب از پاییز
جای‌ میلاد اقاقی‌ها را پرسیدیم.
چیدنی‌ها کم نیست،
من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی‌،
بی‌سبب حتا پرتاب گل سرخی‌ را ترسیدیم.
خواندنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم خواندیم،
من و تو ساده‌ترین شکل سرودن را در معبر باد
با دهانی‌ بسته وا ماندیم
من و تو کم بودیم،
من و تو اما در میدان‌ها
اینک اندازه‌ی ما می‌خوانیم!
ما به اندازه‌ی ما می‌بینیم!
ما به اندازه‌ی ما می‌چینیم!
ما به اندازه‌ی ما می‌گوییم!
ما به اندازه‌ی ما می‌روییم!
من و تو
کم نه، که باید شب بی‌‌رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم!
من و تو
خم نه و درهم نه و کم هم نه، که می‌باید با هم باشیم!
من و تو حق داریم
در شب این جنبش نبض آدم باشیم!
من و تو حق داریم
که به اندازه‌ی ما هم شده با هم باشیم!
گفتنی‌‌ها کم نیست!🕊

#شهیار_قنبری
#فرهاد_مهراد
#اسفندیار_منفردزاده #موسیقی

@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
فرهاد
@Roshanfkrane
جمعه
فرهاد منفردزاده قنبری
🎧 جمعه
🗣 فرهاد
🎼 اسفندیار منفردزاده
شهیار قنبری

توی قابِ خیسِ این پنجره‌ها
عکسی از جمعه‌یِ غم‌گین می‌بینم
چه سیاهه به تَنِش رختِ عزا
تو چشاش ابرایِ سنگین می‌بینم

داره از ابرِ سیاه، خون می‌چکه
جمعه‌ها، خون جایِ بارون می‌چکه

نفسم در نمیاد
جمعه‌ها سر نمیاد
کاش می‌بستم چشامو
این ازم بر نمیاد

داره از ابرِ سیاه خون می‌چکه
جمعه‌ها، خون جایِ بارون می‌چکه

عمرِ جمعه به هزار سال می‌رسه
جمعه‌ها غم دیگه بی‌داد می‌کنه
آدم از دست خودش خسته می‌شه
با لَبای بسته فریاد می‌کنه

داره از ابرِ سیاه، خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جایِ بارون می‌چکه

جمعه وقتِ رفتنه
موسمِ دل کَندنه
خنجر از پشت می‌زنه
اون که هم‌راهِ منه

داره از ابر سیاه خون می‌چکه
جمعه‌ها، خون جای بارون می‌چکه

#موسیقی
#فرهاد
@Roshanfkrane
ئەگەر مرۆڤ لە ناخەوە
غەمبار بوو
تەنانەت
تاجی شاهانەش دڵخۆشی ناکات...


اگر انسان
از درون اندوهگین باشد
دیگر حتی تاج شاهانە هم
مسرورش نمی‌کند...

#فرهاد_پیربال
برگردان؛ مـاردین


@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
بوی عیدی
فرهاد
بوی عیدی ،بوی توپ ،بوی کاغذ رنگی...

#موسیقی
#فرهاد
@Roshanfkrane
دوباره طاهره ها مُردند
اوا #مهرآوا
دوباره می‌شود آری
#مینا_اسدی
آهنگ:#فرهاد_فخرالدینی
صدا:#فریدون_فرح_اندوز
میکس #شاپور


انار
سرخم بر سر شاخه شکافت، و فریادش در انزوای باغچه فرو رفت.
واژه گم شد و قلم افتاد،
رنگ ، رنگِ خون بود و
این همه کاستی دیده نشد،
فقط انار چیده شد....

#طاهره_باقری_اردکانی
📚#دلتنگی_tara
صدا #مهرآوا


افسانه‌ها
میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بی‌داستانیم ..!


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌

@Roshanfkrane
به بهانه روز خبرنگار
بدون
تعارف بگویم

🖌#فرهاد_فخرآبادی

⬅️ اول – خبرنگار بودن در ایران واقعا شغل سختی است. سخت است؛ چون شما تحت هر شرایطی فحش می‌خوری. از یک سو می‌گویند عامل حکومتی و آن طرف می‌گویند عامل غرب و آمریکایی. سخت است چون حقوقش زیر خط فقر است و برای اینکه فقط برای فرار از زیر خط فقر تلاش کنی؛ مجبوری از صبح تا آخر شب دو سه جا کار کنی تا شاید بتوانی صورت‌ات را با سیلی سرخ نگه داری. شفاف می‌گویم؛ اگر روزنامه‌نگاری دیدید که وضع مالی و زندگی‌اش متوسط به بالاست تنها دو عامل می‌تواند داشته باشد: «یا خانواده پولداری دارد و از طرف آنها تامین شده یا شک نکنید که خبرنگارنمای مذکور غرق در فساد است و دنبال پروژه و رپرتاژ رفته است.» توصیه می‌کنم از این دسته دوم فاصله بگیرید؛ آنها شرافت‌شان فاسد شده و پای پول و درصد و پروژه که وسط باشد همه چیز را می‌فروشند. 

⬅️ دوم –این ارگان‌های حاکمیتی هم روی سنگ پای قزوین را سپید کرده‌اند. از دیدشان خبرنگارها دو دسته‌اند؛ یا نقش دستگاه تبلیغات آن نهاد را ایفا می‌کنند که در اینصورت محبوب عموهای حاکم بوده یا اینکه در دسته اول نیستند و باید ادب شوند تا شاید آنها هم مجیزگو شوند. اگر در دسته اول نباشی؛ کل سال آدم اجیر می‌کنند تا جستجو کرده و از لابه‌لای نقدها و شفاف‌سازی‌هایی که خبرنگار و روزنامه‌نگار جماعت نوشته‌اند؛ بهانه‌ای پیدا کرده تا برای خبرنگار جماعت تشکیل پرونده دهند و راهی محکمه‌اش کنند اما هفدهم اَمرداد یاد خبرنگار می‌افتند. همین‌ها رفقای ما را گوشه زندان انداخته‌اند و حالا شوآف تقدیر از خبرنگار برگزار می‌کنند. شما جیب ما را نزن؛ تقدیر پیشکش.

@f_fakhrabadi

@Roshanfkrane
چطور زمستونو سر بکنم/ تورج عاطف
دوباره زمستان است و نجوای مرد جاودان زمستانی و...
چقدر دلم می خواهد که دو باره بچه شوم و بروم به آن سوی شعر  اسماعیل خوئی و نغمه فرهاد مهراد
وقتی که من بچه بودم،
زور خدا بیشتر بود.
وقتی که من بچه بودم،
مردم نبودند.
وقتی که من بچه بودم
غم بود،  اما
کم بود.
آن روزها  که زور خدا بیشتر و غم کم  بود . آن روزها غم مهم بود . درد مهم بود و مرگ همشهری مهم بود  و قسم و شرف و آدمیت مهم بود ندو... .
چه کسی کودکی اش را با کودکانه فرهاد به یاد نمی آورد؟
بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی یاس میان سجاده مادر بزرگ
ای وای مادربزرگ دوست داشتنی کجاست؟
آن لبخند زیبایش را کجا یابم؟
چه کسی «زمستان را سر می کند؟» چه کسی است که« خستگی ها را در می کند؟»
ومن در میان شبی برفی  به  رثای کودکی ام می اندیشم
کودکانه های پرشبنمی ما سالها است که رفته است و ما ماندیم  و شمردن جمعه های سیاهی که  حالا  غرق جعبه سیاهی دروغ و نفرت  این روزها هر دم سیاه تر شدند .
ما کودکانه ها را از یاد بردیم و نشستیم خودمان و خانه هایمان و شهرمان را اسیر خودپرستی ها و دگر پرستی ونفرت و خشم و ریا و دوروئی و طمع کردیم.
بوی عیدی نیست
بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ نیست
شادی شکستن قلک پول کجاست؟
بوی اسکناس تانخورده لای کتاب کجا رفت؟
ومن در میان جنون بی کران  این سالهایم که پشت قلم و لبخند پنهان کرده ام به یادآن دختر قاشق زن سالهای دور و بوی گلمحمدی لای کتاب و بوی باغچه و عطر خوب نذری وبه دنبال فانوس روزگار کودکی ام با خاطراتم می دوم و لبخندی در میان سیلاب اشکهایم می ریزم تا بتوانم اندکی زمستانم یا خستگی ام را در کنم
امشب در  میلاد دوباره  فرهاد به برباد رفته های کودکانه ام می اندیشم که دیگر نه برای من ونه هیچ کودکی در این سرزمین نخواهد آمد چرا که دیگر دخترک قاشق زنی را با یاد سوت و یا شاید صدای سازدهنی یک نادر هنرمند نه هنربندی چون  فرهاد کسی صدا نمی زندزیراکه جمعه های خونین شده سهم جماعت خودباخته ای که هر چیز با ارزش این دیار را به باد نسیان دادند.
امشب که  برای فرهاد مهرداد عزیز می نگارم سالگرد تولدش  است این قلم چه بی تاب کودکانه اش شده است و قصه های  بچگی ما از زبان اسماعیل  خوئی
وقتی که من بچه بودم،
در هر هزاران و یک شب
یک قصه بس بود
اما حالا هزاران غصه هم برای یک شب ما کافی نیست .  آن شبهای بچگی ما در این دیار
مرد بود و یک صدایش
حالا روزگار ما با بی کران نامردان  چه بی کران فریاد غم دارد.
امروز به تمنای یک صدای از شرافت  میمیریم
حالا زمستونو روزگار را چگونه سر بکنیم؟#فرهاد_مهراد

@Roshanfkrane