روشنفکران
81.5K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
♦️ مدعیان یا موانع گفتگو

روشنفکران

🔻در ایران یکی از بزرگترین موانع اجتماعی شکلگیری گفتگو؛ مدعیان گفتگو هستند. این مدعیان در شش گروه اصلی قرار دارند.

۱.اساتید و روشنفکران: اساتیدی که با استناد به ارجاعاتی از کانت، هوسرل، بوبر، هابرماس، بوهم، رورتی و دیگران در ستایش گفتگو مطلب می‌نویسند در عمل به ندرت تحمل شنیدن نظر دیگری را دارند و با کوچکترین نقدی به هم ریخته و دودمان منتقد را به باد میدهند. رفتار و منش این اساتید به طور طبیعی به پیروان و هواداران منتقل می‌شود و آنها هم فقط مدح مراد خود را میپسندند و کوچکترین نقدی به استاد والامقام را با ناسازا و یا بایکوت پاسخ می‌دهند. اساتید بزرگواری که در نقد رابطه مراد و مریدی مطلب نوشته اند و نوچه پروری را آفت فرهنگ جامعه می‌دانند و از خودبنیادی (autonomy) دم میزنند خودشان تشنه  ستایش کنندگان بیشتر و بیشترند. 

۲.نشریات روشنفکری: متاسفانه در ایران نشریات روشنفکری.... تنها تریبون افراد خاصی هستند. روزنامه نگارانی که دهها مطلب در رسالت و وظیفه روزنامه نگاری نوشته اند و از تبدیل شدن نشریات به تریبون احزاب و باندهای سیاسی نالیده‌اند؛ خودشان تریبون شخصی برخی افراد شده اند. این وضعیت باعث شده کم کم روشنفکران صاحب نام به فکر تاسیس نشریه اختصاصی خود بیافتند.

۳.نشریات علمی: در کشورهای غربی و اساساً در بیشتر دنیای متمدن فصلنامه های علمی- تخصصی به چاپ مقالاتی اقدام میکنند که نویسندگانش از سراسر کشور هستند. در نشریات دانشگاهی کشورهای توسعه‌یافته از چاپ مقالاتی که در نقد همدیگر باشند استقبال میکنند و چه بسا مقاله ای که در یک شماره چاپ میشود در شمارههای بعدی همان نشریه نقد می‌شود. اما در ایران هر دانشگاه و موسسه علمی- پژوهشی برای خود امتیاز فصلنامه ای را کسب کرده و فقط به چاپ مقالات هیأت علمی آن دانشگاه یا موسسه مشغول هستند. اینکه اساتیدی که درس گفتگو میدهند در عمل چقدر به گفتگو پایبنداند از همین مدیریت فصلنامه هایشان معلوم است.

۴.ناشران: اگر از ناشرانی که در ازای دریافت پول کتاب چاپ میکنند بگذریم؛ در سایر موارد روابط مافیای بر چاپ کتاب حاکم است. ناشرانی که گرایش چپ دارند محال است کتابی با گرایش راست را چاپ کنند و بالعکس. همچنین اکثر ناشران دغدغه‌ای برای معرفی افراد نخبه و خلاق ندارند و ترجیح می‌دهند اولویت‌های دیگری را سرمشق خود قرار دهند. چنین عملکردهایی یکی از دلایلی است که باعث می‌شود برخی نویسندگان به دنبال تاسیس انتشاراتی شخصی یا گروهی خود باشند. در نتیجه علاوه بر این که مانعی برای گفتگو و تعامل ایجاد میشود مولفان وقت و انرژی خود را در مسیر امور  اجرایی انتشاراتی صرف میکنند.

۵.شبکه های مجازی: ده سال قبل، راه انداختن وبلاگ به یک اپیدمی اجتماعی تبدیل شده بود؛ زیرا همه می‌خواستند بگویند و کمتر کسی حاضر بود بشنود. اکنون هم در بر همان پاشنه می‌چرخد. استادی که بزرگترین مشکل جامعه را فراموش کردن زندگی روزمره می‌داند حاضر نیست یک یادداشت از فرد دیگری درباره زندگی روزمره به اشتراک گذارد. گروهی که نام صفحه یا کانالشان را «روشنگری»؛ « نقد و نظر »یا «گفتگو» می‌گذارند، راه‌های ارتباطی مخاطبان را بسته‌اند و حاضر به شنیدن نیستند. در یک مدل دیگری چند صاحب کانال فقط پستهای همدیگر را منتشر می‌کنند و بیگانگان شانسی برای منعکس کردن نظراتشان ندارند. در نتیجه این بیگانگان ترغیب می‌شوند که کانال ارتباطی اختصاصی خود را راه بیاندازند که سرانجامش گفتگوی کم و کمتر است.

۶.بنیادها: آخرین مانع گفتگو «بنیادهای فکری و فرهنگی» هستند. قاعدتا این بنیادها برای تولید گفتگو و خلق فکر و اندیشه‌های جدید بنا می‌شوند اما در ایران این بنیادها به تریبونی برای مدح یک فرد و تکرار حرفهای او تبدیل شده‌اند. بنیاد مطهری، آوینی یا شریعتی و .... چه اندازه زمینه را برای گفتگو و نقد افکار این عزیزان فراهم کرده‌اند؟

🔻خلاصه این که آیا بنیاد شریعتی یکبار از سیدجواد طباطبایی برای نقد افکار دکتر دعوت کرده است؟ آیا سید جواد طباطبایی در فصلنامه سیاست‌نامه که حامیانش آن را می‌گردانند یک مقاله از همفکران شریعتی چاپ کرده است؟ آیا فیلسوفان بزرگی مانند علامه جعفری و ابراهیم دینانی(که برخی به او لقب پدر گفتگو داده اند)؛ یک بار از خود پرسیده‌اند حضور پررنگ آن‌ها در تلویزیون به قیمت کمرنگ‌تر کردن دیگران بوده است؟
آیا نشریات؛ شبکه‌های اجتماعی و ناشران کتاب به شکلگیری و گسترش گفتگو کمک میکنند یا در عمل جامعه را به سمت تک گویی سوق میدهند؟بنظر میرسد تمرکز برسانسور سیاسی باعث شده از سانسور فرهنگی و نقش خودمان در بایکوت که بسیار عمیقتر و خطرناکتر است غافل بمانیم.
مدرسه علوم انسانی
🖊نظام بهرامی کمیل
@zistboommedia.

#انتقادات #اجتماعی #روشنفکران #روشنفکر

#اندیشه
@Roshanfkrane
💢 گناه مومنانه

🖌
#امید‌فراغت روزنامه‌نگار

🔸یکی از عجیب‌ترین و البته مهم‌ترین داستان‌های کوتاه جهان، داستانی‌ست به نام "Boule de suif" نوشته‌ی
#گی‌دو‌موپاسان فرانسوی که در فارسی به *تُپُلی* ترجمه شده است.

🔸تپلی روایت اولویت
#غریزه‌ی‌بقا و پیشی گرفتن آن از تمام اخلاقیات ساخته‌ی بشر در مواقعی‌ست که منافع و امنیتِ آدمی‌زاد به خطر می‌افتد.

🔸داستان در خلال یکی از جنگ‌های پروس"
#آلمان" و فرانسه در قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد. ده تن از اهالی یکی از شهرهای مرزی فرانسه برای فرار از نیروهای #اشغال‌گر پروس تصمیم می‌گیرند، سوار یک کالسکه شوند.

🔸یک
#فاحشه که نام اصلی او Elisabeth Rousset است، یک ُنت، یک زوج مغازه‌دار از طبقه‌ی متوسط، یک #کارخانه‌دار ثروتمند و همسرش، یک روشنفکرِ #جمهوری‌خواه، دو زنِ راهبه و چند #بورژوای دیگر که سبب می‌شوند کالسکه، یک جهان کوچک از جامعه‌ی #فرانسه را تشکیل بدهد.

🔸الیزابت که برخلاف باقی مهمان‌ها شخصیتی رُک و غیر نمایشی دارد، نه به نظرات سیاسی باقی حاضران در کالسکه گوش می‌دهد و نه
#محافظه‌کار و #محاسبه‌گر است. برخلاف بقیه که پس از پیمودن چند ساعت از راه، گرسنگی را سرکوب می‌کنند و آذوقه‌های‌شان را رو نمی‌کنند، تپلی"الیزابت" سبد غدایش را باز کرده و به بقیه هم تعارف می‌کند.

🔸مهمان‌ها که در بدو ورود و به دلیل دانستن شغل تپلی با اکراه و انزجار به او نگاه  و از همسفر بودن با او احساس حقارت می‌کردند، دست رد به غذاهای خوشمزه‌ی تپلی نمی‌زنند.

🔸در این میان کالسکه به دلیل هوای بد و مه گرفتگی، وارد نواحی تحت اشغال آلمان‌ها شده و اعضای کالسکه، برای شب‌مانی به یک مسافرخانه مراجعه می‌کنند، که به یک‌باره متوجه حضور
#نظامیان‌پروس در آنجا می‌شوند.

🔸افسر آلمانی تمام اعضای
#کالسکه را در مسافرخانه بازداشت می‌کند و پس از دو روز که فرانسوی‌ها جویای دلیل می‌شوند، افسر آلمانی به آن‌ها می‌گوید: شرط آزادی‌شان این است که تُپُلی بپذیرد که یک شب پیش او بخوابد!

🔸از اینجا کشمکش اصلی داستان شروع  می‌شود و اوج می‌گیرد؛ تپلی حاضر نیست دشمن
#میهنش را کامروا سازد!
هموطنان کالسکه‌نشین او نیز، ابتدا از شنیدن این درخواست بی‌شرمانه خشمگین شده و از تپلی حمایت می‌کنند. ولی رفته‌رفته و با گذر زمان از غرور و مقاومت او برای نخوابیدن با افسر آلمانی به ستوه می‌آیند! حالا تمام افرادی که تا دو روز پیش از اخلاق دم می‌زدند، برای نجات جان‌شان دست به دامان تپلی شده‌ تا با مرد آلمانی بخوابد!

🔸تمام افرادی که تا ساعتی پیش
#روسپی‌گری را پیشه‌ای زشت و ننگین برمی‌شمردند، از #روشنفکر و #ثروتمند گرفته تا #راهبه و #تاجر و #فرهیخته، همگی دست به یکی می‌کنند تا تپلی را راضی به قحبگی کنند!

🔸موپاسان در این داستان به طرز شگفت‌ انگیزی "وابسته بودن
#اخلاق به شرایط را نشان می‌دهد".

🔸تمام کسانی که تا چند ساعت پیش
#فاحشگی را پیشه‌ای زشت و قبیح می‌دانستند و لاف #مقاومت و ایستادگی در برابر #دشمن می‌زدند با هر روشی که بلد بودند، از توجیهات مذهبی تا شیوه‌های رایزنیِ تجاری استفاده می‌کنند تا دختر بی‌نوا، از غرور شخصی و حس میهن‌پرستی خودش دست بردارد و راضی شود با افسر آلمانی بخوابد!

🔸صحنه‌های پایانیِ داستان یک
#تراژدی محض است. تپلی برخلاف غرور و خواست قلبی، برای خیر جمعی با #افسر آلمانی خوابیده، کالسکه در حال حرکت است و افرادی که در روز روشن برای تپلی دیوثی کرده‌اند حالا آذوقه‌های‌شان را درآورده‌ و می‌خورند.

🔸تپلی گرسنه و غمگین در گوشه‌ی کالسکه نشسته و به جماعتی نگاه می‌کند که دوباره بر سر
#میهن #غرور #آزادی #خدا و #پاکدامنی با هم حرف می‌زنند!

🔸هیچ‌ کس به الیزابت نگاه نمی‌کند ولی گی‌دو‌موپاسان او را در تاریخ ادبیات جهان جاودانه می‌کند. دختری مهربان و پاک که بین
#فاحشه‌های واقعی نشسته است!
#داستان #اندیشه #تربیتی #اجتماعی

@Roshanfkrane