روشنفکران
81.9K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
یارانه '"هر ایرانی" حتی به اندازه یک دینار بحرین یا یک ریال عمان یا یک دینار کویت هم نیست!

یک ریال عمان: ۶۴۰۰۰ تومان
یک دینار کویت: ۸۲۰۰۰ تومان
یک دینار بحرین: ۶۵۰۰۰ تومان
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از این شرایط
حتی توپ شم ندارم
چون گرونه!
#ارسالی #اجتماعی

@Roshanfkrane
🎥دانلود فیلم " بازی تقلید "
🎬 The Imitation Game (2014)
🏅امتیاز : 8 از 10
📝 #زیرنویس_فارسی_چسبیده
🎙 #دوبله_فارسی
✂️ #بدون_سانسور
💟 #جزوه_250_فیلم_برتر
🔥با هنرنمایی #بندیکت_کامبربچ , #کیرا_نایتلی
🔹ژانر: #درام #بیوگرافی #هیجان_انگیز
مدت زمان : 114 دقیقه
👔کارگردان : Morten Tyldum
🌍محصول کشور : ایالات متحده آمریکا
برنده 1 جایزه اسکار و کاندیدای دریافت 7 جایزه اسکار دیگر

داستان فیلم درباره‌ی «آلن تارنینگ» ریاضیدان انگلیسی است که در جریان جنگ جهانی با کمک دیگر ریاضیدانان سعی در شکستن کد انگیما دارد...
دانلود در پست بعد👇

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥دانلود فیلم " بازی تقلید 2014 "
🎙 #دوبله_فارسی
📤 کیفیت 720p
✂️ #بدون_سانسور

#فیلم_سینمایی

@Roshanfkrane
بدون آرامش درونی دائما احساس خشم خواهید کرد. هرقدر هم برای کسب مال یا بالابردن جایگاه اجتماعی خود تلاش کنید اما ارزش درونی خود را پیدا نکنید باز رضایت کافی از زندگی نخواهید داشت

ملزومات زندگی خود را کاهش دهید. هرآنچه زندگی شما را زیباتر می‌کند و سبب بهبودی آن می‌شود نگهدارید و مابقی را دور بریزید.

هربار که عصبانی هستید جای قشنگ و ساکتی را پیدا کنید و بایستید نفس عمیق بکشید و آرامش خود را حفظ کنید. تلویزیون، کامپیوتر را خاموش کنید. اگر ممکن است به طبیعت یا به یک پیاده روی طولانی بروید. موسیقی ملایم گوش دهید. وقتی آرامش خود را بازیافتید برخیزید و به زندگی خود برسید.

حداقل یک بار در روز، حتی اگر شده ده دقیقه در یک جای آرامبخش (زیر سایه یک درخت) وقت صرف کنید. جایی که فقط مدتی بتوانید بی‌سر و صدا و بدون حواس پرتی بنشینید.

#اندیشه #روانشناسی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جنس شیشه رو 😮‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌

#جالب
@Roshanfkrane
نیازمندیم
به خبرهای خوب
به دلهای بدون غصه
به اشک های از سرشوق
به دلهره اتفاقات خوب
نیازمندیم به اخباری همراه با لبخند
____🍃🌺🍃____
#احساسی
@Roshanfkrane

‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎
در زمان گیخاتو خان از ایلخانان مغول، تهی شدن خزانه، او را واداشت تا برای جبران هزینه‌های ناشی از فساد دربار و افزایش هزینه ها برای خرید سلاح، دستور انتشار پول کاغذی را صادر کند.

این پول کاغذی که «چاو» نام داشت، برای اولین بار در ایران و در تبریز در سال ۶۷۳ چاپ می شد، و قرار بود در ازای دریافت سکه های طلا از مردم، به آنها داده شود.

اما به دلیل عدم استقبال از جانب بازرگانان و حتی برخی امرا، همچنین نداشتن پشتوانه و ضمانت لازم در پرداخت، در آن زمان رونق نیافت و چاپ آن از میان رفت.

این داستان بسیار شبیه به چاپ دلار و جمع آوری سرمایه های کشورها با همان کاغذ های چاپ شده به نام دلار در قرن حاضر است.
#اقتصاد #تاریخ
@Roshanfkrane
سرنوشت عجیب سرباز بدشانش جنگ جهانی دوم!

عمرش كفاف ميداد الان داعش به سوريه پاسش ميداد!!! 😆

"کیونگ جونگ یانگ" جوان 18 ساله کره ای بود که در سال 1938 توسط ارتش ژاپن از کشور اشغال شده کره به خدمت اجباری فراخوانده شد.

ارتش ژاپن او را برای جنگ مقابل شوروی به جبهه ها اعزام نمود اما او پس از مدتی توسط ارتش سرخ به اسارت گرفته شد و ارتش سرخ نیز وی را در سال 1942 به جبهه های شرقی و مقابل آلمان نازی فرستاد.

از بخت بد "جونگ یانگ" در سال 1943 به اسارت نیروهای آلمانی درمی آید و آلمانی ها نیز او را در سال 1943 و به منظور مقابله با نیروهای متفقین به ساحل نرماندی میفرستند .

باز هم "جونگ یانگ" در سال 1944 و در جریان جنگ با نیروهای متفقین اینبار به اسارت چتربازان آمریکایی در می آید و نهایتا در سال 1945 توسط انگلیسی ها آزاد میشود.

او باقی عمر خود را تا سال 1992 در Illinois آمریکا مستقر میشود.

فیلم my way بر اساس زندگی او ساخته شده است.

عکس مربوط به فردای روز اسارتش توسط نیرو های آمریکایی در ژوئن 1944 می باشد.

#اندیشه #جنگ

@Roshanfkrane
☕️ قطعه‌ای از کتاب

"اگر می‌خواهی برای آدم‌های طبقه بالا پز بدهی زحمت نکش. آن‌ها همیشه به نظر حقارت نگاهت می‌کنند. اگر هم می‌خواهی برای زیر دست‌هایت پز بدهی باز هم زحمت نکش چون فقط حسودی شان را تحریک می‌کنی. این نوع شخصیت کاذب تو را به جایی نمی‌رساند. فقط قلب باز است که به تو اجازه می‌دهد در چشم همه یک جور باشی."

📕 #سه_شنبه_ها_با_موری

#میچ_آلبوم

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ادعای محمد شریف ملک زاده : پانزده میلیون دوز واکسن اسپوتنیک به ما هدیه میدادند که در سیستان و بلوچستان و مناطق محروم واکسینه با سرعت انجام شود، ولی اجازه ندادند واکسنها را وارد کنیم...!

👈آقای نمکی پاسخ دهید

‌ درد #اجتماعی #پزشکی

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴‏وقتی ‎محسن چاوشی تک آهنگ ‎خوزستان را منتشر کرد، با شکایت ق ق خوزستان دادگاهی شد.

جرم؟ «سوء استفاده تجزیه گران و ‎منافقین» خبرش به ۲۰:۳۰ رسید و کلی اتهام.

دیشب خبر ۲۰:۳۰ در گزارشش همان اثر را پخش کرد، با برچسب ‎وطن پرستی.

#اجتماعی #ارسالی
@Roshanfkrane
🔸️راه‌آهن ایران ثبت جهانی شد

🔹️راه‌آهن ایران و یکی از یادگار های #رضاشاه بزرگ به فهرست آثار جهانی یونسکو وارد و به عنوان بیست و پنجمین میراث جهانی ایران ثبت شد.
این راه آهن هنوز کار میکند

#خبر

@Roshanfkrane
بهترین دارو داشتن تفکر شاد است

✓ کلمات همه جا هستند
ما با آنها سخن می‌گوییم، آنها را می‌خوانیم، با آنها فکر می‌کنیم آن‌ها را می‌بینیم، با آنها تایپ می‌کنیم و آنها را در ذهن خود می‌شنویم.
مهم است بدانیم تمام کلماتی که بر زبان یا به ذهن می‌آوریم، امواجی را با خود حمل می‌کنند که ممکن است مثبت باشند یا منفی، و معمولا ناخودآگاه بر زبان جاری می‌شوند.
هر بار از چیزی گله می‌کنیم، توجه خودمان را به چیزی می‌دهیم که دوستش نداریم و وقتی نگران آینده هستیم، بیشتر به آنچه خواهانش نیستیم توجه می‌کنیم.
هر چه بیشتر از حرف‌هایی که بر زبان می‌آوریم و اهمیت ارتعاشاتمان آگاه باشیم، بیشتر می‌توانیم جلوی زبانمان را بگیریم تا عبارات منفی به کار نبریم.

📚#مایکل_لوسیر
#فرهنگ

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دردا ودریغا که دراین بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است...

هوشنگ ابتهاج

#شعر
@Roshanfkrane
داستان کفشهای نو


هدف از قصه امشب مهربونی و صبور بودن هست.


مدرسه فریبا کوچولو به خونشون خیلی نزدیک بود و اون هر روز خودش صبح ها میرفت و ظهرها هم برمیگشت ، البته مادرش جلوی در می ایستاد و مواظبش بود. کنار مدرسه مغازه یه کفش فروشی بود که فریبا وقتی تعطیل میشد چند لحظه می ایستاد و از پشت شیشه کفش ها رو نگاه میکرد چون کفش های بچه گونه خوشگل و رنگارنگی داشت. این کار براش خیلی لذتبخش بود و حتی گاهی وقتا دلش میخواست همه کفش های مغازه مال اون بودن. دیدن مغازه کار هر روز فریبا شده بود و مادرش هم که از دور همه چیز رو میدید ازش سوال میکرد که اونجا چه خبره که مدام نگاه میکنی و فریبا هم در جواب میگفت که کفش ها رو دوست دارم.

یکی از روزایی که طبق معمول جلوی مغازه اومد دید که یه جفت کفش کتونی سفید و صورتی خیلی قشنگ داخل ویترین گذاشته بودن. خیلی از اون خوشش اومد و با خودش فکر کرد که اگه میتونست این کتونی رو بخره چقدر خوب میشد. برای همین وقتی به خونه رسید بدون معطلی موضوع کفش ها رو به مادرش گفت و ازش خواست که کفش ها رو براش بخره اما مادرش بهش یادآوری کرد که کفش های خودش رو یکی دو ماه قبل خرید کرده بودن و هنوز برای خرید کفش نو زود بود ولی فریبا این قدر اصرار کرد که مادر گفت باید صبر کنی تا موضوع رو به پدرت بگم. فردای اون روز وقتی فریبا به خونه اومد اولین چیزی که از مادرش پرسید این بود که نظر بابا در مورد خرید کفش چی بوده و مادرش هم جواب داد که پدرش گفته فعلا نميشه و باید یه کمی صبر کنه تا پدرش حقوق بگیره ولی فریبا هم یه کمی ناراحت شده بود اما دیگه در موردش حرفی نزد. روزا یکی پس از دیگری میگذشتن و اون سعی میکرد از مدرسه که تعطیل ميشه به سرعت به خونه بیاد و اصلا به مغازه نگاه نکنه تا بتونه ماجرا رو فراموش کنه اما یه روز وقتی از جلوی مغازه میگذشت یواشکی یه نگاه کوچولو به ویترین مغازه انداخت و با تعجب متوجه شد که کفش ها نیستن. خیلی ناراحت شد اما کاری نمیتونست انجام بده و با همون حال به خونه رفت و به هیچ کسی هم چیزی نگفت. بعد از ظهر همون روز وقتی پدرش به خونه اومد ، فریبا ازش خواست که با هم برن و براش دفتر و مداد رنگی بخرن و پدرش هم قبول کرد و گفت که اتفاقا من هم یه کاری دارم که باید بیرون برم و چند دقیقه بعد دو نفری برای خرید از خونه بیرون رفتن تا کاراشون رو انجام بدن. موقع برگشتن به خونه ، وقتی به مغازه کفش فروشی رسیدن بابا از فریبا خواست که با هم داخل مغازه برن که اونجا هم یه کار کوچیکی داره. وارد مغازه که شدن اول سلام کردن و بعد پدر گفت: آقا سیاوش ببخشید ميشه اون امانتی من رو بدین. آقا سیاوش هم با لبخند و البته با نگاهی به فریبا گفت: بله حتما و بعد یه جعبه کفش رو به دست پدر فریبا داد و اون هم جعبه رو به طرف فریبا گرفت و گفت: فریبا جون این مال شماست. دختر کوچولو که از کارهای پدرش و آقای مغازه دار تعجب کرده بود گفت: مال من؟ پدر گفت: بله برای شماست. فریبا گفت: چیه باباجون؟ پدر گفت: بازش کن خودت میفهمی. فریبا جعبه رو از پدرش گرفت و در اون رو باز کرد و از دیدن کفش های داخل اون خیلی خوشحال شد و با هیجان زیادی گفت: بابا جون ، بابا جون. چند لحظه ای ساکت شد و به کفش ها نگاه کرد و دوباره گفت: من ظبر دیدم کفش ها نیستن پس کار شما بوده و بعدش دست پدرش رو محکم تو دستش گرفت و گفت: ممنونم بابا جون ، خیلی خوشحالم حالا بیا بریم به مامانم کفش رو نشون بدیم. و هردو خوشحال و خندان از مغازه بیرون اومدن فریبا گفت: بازم ممنون باباجون دستت درد نکنه. پدرش گفت: منم ازت ممنونم که صبر کردی تا حقوق بگیرم و این کفشارو برای دختره قشنگم بخرم و هردو خوشحال به سمت خونه رفتن.

🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک

@Roshanfkrane
Ki Mitone Bara Kafshdozak Kar Peyda kone
MaryamNashiba.Com
⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣#قصه_شب_صوتی
#قصه_کودکانه
#قصه_شب

📚قصه کی میتونه برای کفشدوزک کوچولو کار پیدا کنه

🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸

🌙⭐️ #شب_بخیر 😴


تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤


🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک

@Roshanfkrane
احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴ – ۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود
شاملو تحصیلات مدرسه‌ای نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از شهری به شهری گسیل می‌شد، و از همین روی خانواده‌اش هرگز نتوانست مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به‌سبب فعالیت‌های سیاسی پایانِ همان تحصیلات نامرتب بود.

#معرفی #احمد_شاملو به #مناسبت روز درگذشت این بزرگ مرد روشنفکر

#اندیشه

@Roshanfkrane