مرجان در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. او پس از اتمام تحصیلات متوسطه با مهدی علیمحمدی ، گوینده رادیو و دوبلور ، ازدواج کرد. مرجان در سن ۲۱ سالگی برای نخستین بار در فیلم "دنیای پر امید" به کارگردانی احمد شیرازی در سینما ظاهر شد. او پس از جدایی از همسر خود با فریدون ژورک ازدواج کرد.
در آن زمان چون "شهلا ریاحی" با نام شهلا معروف شده بود، نام هنری مرجان را برای خود برگزید. مرجان از نادر ارتیست هایی بود که در آغاز بازیگر سینما بود و بعد خواننده شد. در آن زمان خوانندههایی چون عهدیه در فیلمها با وی ترانه میخواندند. مرجان متوجه صدای خوب خود شد و به خوانندگی ترغیب شد و به زودی تبدیل به یک ستاره شد و پس از خواننده شدن که مدت کمی طول کشید سینما را رها کرد و در فیلمی بازی نکرد و پس از انقلاب تا مدتی در زندان اوین بود و در نهایت پس از چند سال از ایران خارج شد و در غربت خاموش شد . روحش شاد و یادش گرامی
اونی که می خواستی تو غبارا گم شد
مرغی شد و پشت حصارا گم شد
ببین جدایی چه به روزش آورد
چه سرنوشتی که براش رقم زد
@Roshanfkrane
در آن زمان چون "شهلا ریاحی" با نام شهلا معروف شده بود، نام هنری مرجان را برای خود برگزید. مرجان از نادر ارتیست هایی بود که در آغاز بازیگر سینما بود و بعد خواننده شد. در آن زمان خوانندههایی چون عهدیه در فیلمها با وی ترانه میخواندند. مرجان متوجه صدای خوب خود شد و به خوانندگی ترغیب شد و به زودی تبدیل به یک ستاره شد و پس از خواننده شدن که مدت کمی طول کشید سینما را رها کرد و در فیلمی بازی نکرد و پس از انقلاب تا مدتی در زندان اوین بود و در نهایت پس از چند سال از ایران خارج شد و در غربت خاموش شد . روحش شاد و یادش گرامی
اونی که می خواستی تو غبارا گم شد
مرغی شد و پشت حصارا گم شد
ببین جدایی چه به روزش آورد
چه سرنوشتی که براش رقم زد
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️مرجان در پی یک عمل جراحی بر اثر ایست قلبی بدرود حیات گفت
◾️شهلا صافی ضمیر با نام هنری «مرجان» از ستارگان سینمای ایران قبل از انقلاب بود که به خوانندگی روی آورد و در این هنر نیز به محبوبیت رسید.
مرجان که بعد از انقلاب مدتها در زندان ج اسلامی بود پس از ازادی از ایران رفت.
@Roshanfkrane
◾️شهلا صافی ضمیر با نام هنری «مرجان» از ستارگان سینمای ایران قبل از انقلاب بود که به خوانندگی روی آورد و در این هنر نیز به محبوبیت رسید.
مرجان که بعد از انقلاب مدتها در زندان ج اسلامی بود پس از ازادی از ایران رفت.
@Roshanfkrane
📣 محمدرضا حیاتی: تماس گرفتند گفتند فعلا سرکار نروم
▪️محمدرضا حیاتی، گوینده بخشهای خبری صاوسیما، گفته: پساز حرفهای اخیرش در یک گفتوگوی اینترنتی، «تماس گرفتند گفتند فعلا نیایید. من هم گفتم چشم. عرض کردم من که بازنشسته شدم و همان موقع هم قبل از دستور شما تقاضا کردم اگر امکان دارد دیگر نباشم.
▫️اگرچه مردم و صداوسیما را دوست دارم و دو سوم عمرم را در صداوسیما گذراندهام.. (بغض) ولی بالاخره باید روزی دل کند.
▫️تلویزیون خیلی از مجریان و گویندگان خود را از دست داده در حالی که باید از کسانی که روی آنها سرمایهگذاری کرده و آنها را به اینجا رسانده استفاده بهینه کند نه این که یک مجری راحت کنار گذاشته شود.
▫️ ظاهر و باطن من همیشه همین بوده است و اصلا روی دیگر ندارم که میگویند حیاتی میخواهد آن را نشان دهد.»/ برگرفته از گفتوگو هفتصبح با حیاتی
👈 حیاتی اخیرا در گفتوگویی با یک برنامه اینترنتی از ابراهیم حامدی(ابی) تقدیر کردهبود و بعدتر در یک فایل تصویری درباره حرفهایاش درباره ابی و اختلاف ابی و محسن چاووشی توضیح داد.
@Roshanfkrane
▪️محمدرضا حیاتی، گوینده بخشهای خبری صاوسیما، گفته: پساز حرفهای اخیرش در یک گفتوگوی اینترنتی، «تماس گرفتند گفتند فعلا نیایید. من هم گفتم چشم. عرض کردم من که بازنشسته شدم و همان موقع هم قبل از دستور شما تقاضا کردم اگر امکان دارد دیگر نباشم.
▫️اگرچه مردم و صداوسیما را دوست دارم و دو سوم عمرم را در صداوسیما گذراندهام.. (بغض) ولی بالاخره باید روزی دل کند.
▫️تلویزیون خیلی از مجریان و گویندگان خود را از دست داده در حالی که باید از کسانی که روی آنها سرمایهگذاری کرده و آنها را به اینجا رسانده استفاده بهینه کند نه این که یک مجری راحت کنار گذاشته شود.
▫️ ظاهر و باطن من همیشه همین بوده است و اصلا روی دیگر ندارم که میگویند حیاتی میخواهد آن را نشان دهد.»/ برگرفته از گفتوگو هفتصبح با حیاتی
👈 حیاتی اخیرا در گفتوگویی با یک برنامه اینترنتی از ابراهیم حامدی(ابی) تقدیر کردهبود و بعدتر در یک فایل تصویری درباره حرفهایاش درباره ابی و اختلاف ابی و محسن چاووشی توضیح داد.
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا #حیاتی مجری تلویزیون گفت بعد از مصاحبهای که در آن به #ابی، ابراز ارادت کرده بود، از صدا و سیما با او تماس گرفته و گفتند «فعلا نیایید». او در مصاحبه با هفتصبح گفت:«من هم گفتم چشم، من بازنشسته شدم و همان موقع هم قبل از دستور شما تقاضا کردم اگر امکان دارد دیگر نباشم.»
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
💯در دهه 1290 برای مدتی در برخی از مناطق تهران تفکیک جنسیتی برقرار بود؛ بدینگونه که یک سمت خیابان مخصوص عبور مردان و سمت دیگر مخصوص زنان بود و همچنین درشکهچیهایی که مسافر زن داشتند باید کروک درشکه را بالا میکشیدند تا نگاه نامحرم به زنان نیفتند!
🔹عجیبتر آنکه دستور این تفکیک جنسیتی را ژنرال وستداهل، رئیس وقت نظمیه تهران داده بود که خود یک سوئدی بود!
#تاریخ
@Roshanfkrane
🔹عجیبتر آنکه دستور این تفکیک جنسیتی را ژنرال وستداهل، رئیس وقت نظمیه تهران داده بود که خود یک سوئدی بود!
#تاریخ
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توو اعتراضات آمریکا داره به همه خوش میگذره 😄
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
#قصه امشب
#قصه_متنی
#نی نی و دریا 💦
یه روز مامان و بابا به همراه نی نی و داداشی، کوله بار سفر بستن و رفتن سفر ، سفری شاد و با حال کنار دریا.
مامان و بابا کنار ساحل نشستند .داداشی که عاشق خاک بازی بود توی ساحل خیس شروع کرد به کندن زمین، می خواست یه چاله بزرگ درست کنه .نی نی هم نشست کنار داداشی تا هر چی درست می کنه زودی براش خراب کنه .
ناگهان نی نی متوجه موجهای زیبای دریا شد خیلی ذوق کرد،بلند شد ایستاد و زد روی شونه داداشی ،و با انگشتش اشاره کرد به دریا و گفت :آبا،آبا …
داداشی نگاهی به دریا انداخت و گفت: نی نی این آ با که خوردنی نیست .
نی نی دوباره جیغ می زد آباآبا… داداشی گفت اصلا برو خودت بخور.
نی نی رفت جلوتر تاجائیکه وقتی موج میومد آب می ریخت روی کفشای نی نی .نی نی هم می خندید و هی صدا می زد دادا ،دادا
داداشی بالاخره جواب نی نی رو داد، گفت چیه چی می گی ؟ می خوای بدونی دریا چه جوری درست شده؟
همه بچه ها با بیل، آنقدر اینجا رو کندن و کندن و کندن تا خسته شدن. بعدا باباهاشون هم اومدن، از صبح تا شب، کندن تا یه چاله ی خیلی بزرگ شده .بعدا یه شلنگ آب گذاشتن توش،از صبح تا شب ،آب رفته تو چالشون تا دریا درست شده .
مامان که داشت به حرفهای داداشی گوش می کرد خندید و گفت :« آخه ،با یه شیلنگ آب، اینهمه آب جمع می شه؟»
داداشی گفت : آره، شلنگشون خیلی بزرگه. شما هنوز از این شلنگها ندیدین.
مامان گفت :مگه خودت دیدی؟
داداشی گفت :آره اون شلنگه که قرمز بود ، از تو آسمون رد شده بود،بابا می خواست بگیرتش در رفت و رفت ….
بابا خندید و گفت: خواب دیدی؟
داداشی با صدای بلند گفت: آره ،فردا شب، خواب دیده بودم !!!
حالا همه باهم خندیدن ،وقتی ساکت شدن، نی نی زد به خنده !
راستی بچه ها به نظر شما دریا چطوری درست می شه؟
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍂
#قصه_متنی
#نی نی و دریا 💦
یه روز مامان و بابا به همراه نی نی و داداشی، کوله بار سفر بستن و رفتن سفر ، سفری شاد و با حال کنار دریا.
مامان و بابا کنار ساحل نشستند .داداشی که عاشق خاک بازی بود توی ساحل خیس شروع کرد به کندن زمین، می خواست یه چاله بزرگ درست کنه .نی نی هم نشست کنار داداشی تا هر چی درست می کنه زودی براش خراب کنه .
ناگهان نی نی متوجه موجهای زیبای دریا شد خیلی ذوق کرد،بلند شد ایستاد و زد روی شونه داداشی ،و با انگشتش اشاره کرد به دریا و گفت :آبا،آبا …
داداشی نگاهی به دریا انداخت و گفت: نی نی این آ با که خوردنی نیست .
نی نی دوباره جیغ می زد آباآبا… داداشی گفت اصلا برو خودت بخور.
نی نی رفت جلوتر تاجائیکه وقتی موج میومد آب می ریخت روی کفشای نی نی .نی نی هم می خندید و هی صدا می زد دادا ،دادا
داداشی بالاخره جواب نی نی رو داد، گفت چیه چی می گی ؟ می خوای بدونی دریا چه جوری درست شده؟
همه بچه ها با بیل، آنقدر اینجا رو کندن و کندن و کندن تا خسته شدن. بعدا باباهاشون هم اومدن، از صبح تا شب، کندن تا یه چاله ی خیلی بزرگ شده .بعدا یه شلنگ آب گذاشتن توش،از صبح تا شب ،آب رفته تو چالشون تا دریا درست شده .
مامان که داشت به حرفهای داداشی گوش می کرد خندید و گفت :« آخه ،با یه شیلنگ آب، اینهمه آب جمع می شه؟»
داداشی گفت : آره، شلنگشون خیلی بزرگه. شما هنوز از این شلنگها ندیدین.
مامان گفت :مگه خودت دیدی؟
داداشی گفت :آره اون شلنگه که قرمز بود ، از تو آسمون رد شده بود،بابا می خواست بگیرتش در رفت و رفت ….
بابا خندید و گفت: خواب دیدی؟
داداشی با صدای بلند گفت: آره ،فردا شب، خواب دیده بودم !!!
حالا همه باهم خندیدن ،وقتی ساکت شدن، نی نی زد به خنده !
راستی بچه ها به نظر شما دریا چطوری درست می شه؟
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍂
#حکایت
💎 گویند: مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد.
چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:
چه باران بیاید وچه باران نیاید ما بدبختیم
حالا حکایت امروز ماست.
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
💎 گویند: مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد.
چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:
چه باران بیاید وچه باران نیاید ما بدبختیم
حالا حکایت امروز ماست.
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
Forwarded from روشنفکران (@Kamranmehrban)
دریافت آخرین نسخه #فیلترشکن #سایفون در #تلگرام از:
@Psiphon_FA_Bot
و یا ارسال یک ایمیل خالی به
[email protected]
#فیلتر_شکن
فیلتر شکن
شما همیشه میتوانید با سرچ کلمه
فیلترشکن در کانال روشنفکران به این فیلتر شکن دست رسی داشته باشید
#برنامه
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
@Psiphon_FA_Bot
و یا ارسال یک ایمیل خالی به
[email protected]
#فیلتر_شکن
فیلتر شکن
شما همیشه میتوانید با سرچ کلمه
فیلترشکن در کانال روشنفکران به این فیلتر شکن دست رسی داشته باشید
#برنامه
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
«اعدام در سرزمین آفتاب تابان»
ژاپن همواره و در بسیاری زمینهها سوژۀ مطالعاتی جالب و مفیدی است. چه در بحث توسعه و چه در مباحث سیاسی و اجتماعی و البته فرهنگی. یکی از این موارد نظام کیفری ژاپن است و در این نوشتار میخواهم فقط به مسئلۀ اعدام در ژاپن بپردازم. ژاپن یکی از کشورهایی است که مجازات اعدام در آن همچنان انجام میشود. شیوۀ اجرا با طناب دار است، اما دستگاه قضایی ژاپن رفتار عجیب و خاصی در اجرای مجازات اعدام دارد که فارغ از تأیید یا رد درخور توجه و مطالعه است.
ابتدا در مقدمۀ کوتاهی یادآوری کنم، از ظهور عصر روشنگری ــ یعنی عصری که برخی اندیشمندان روشناندیش کوشیدند خردورزی را به مبنایی برای سازماندهی جامعه و دولت تبدیل کنند ــ دربارۀ اینکه آیا مجازات اعدام باید انجام شود یا نه بحث درگرفت. اما اکثریت اندیشمندان روشنگری نیز همچنان مدافع اعدام بودند (از جمله جان لاک، منتسکیو، کانت، هگل، روسو) و اقلیتی نیز مخالف آن بودند (مانند لسینگِ آلمانی). ارتباط مستقیمی میان توسعۀ سیاسی و مجازات اعدام وجود نداشت؛ چنانکه پیش از انقلاب فرانسه برخی شهریاران اروپا مجازات اعدام را برچیدند، اما ژاکوبنهای دموکرات در انقلاب فرانسه آنقدر گردن زدند که دیگران هم مجازات اعدام را برگرداندند. یا از قضا در قرن بیستم جنبشهایی که خود را انقلابی، پیشرو و ضدارتجاع مینامیدند، از ابزار اعدام به شکل بیحسابوکتاب برای یکدست کردن قدرت بهره بردند. به هر روی برچیدن اعدام فرایندی دویست ساله با فراز و فرودی فراوان است که بحث آن باشد برای نوشتاری دیگر. ضمن اینکه نفس برچیدن اعدام نیز همهجا پرمناقشه بوده و خیلی زود به دامنۀ مباحث فلسفی و الهیاتی کشیده میشود. و اما ژاپن...
ژاپن برای آدمکشی و جنایت منجر به آدمکشی مجازات اعدام دارد، اما از 1945 تاکنون فقط حدود 600 مورد اعدام انجام داده است. طبق یک نظرسنجی که در 2009 انجام شده، 85 درصد ژاپنیها با مجازات اعدام موافق بودند (و 5 درصد مخالف). در نظرسنجی دیگری که 2015 انجام شد، 80.3 درصد موافق (9.7 درصد مخالف) اعدام بودند. جدای از اینکه چطور تعداد اعدام اینقدر اندک است، شیوۀ اجرای آن نیز به گونهای است که نفس اعدام را به مراتب ترسناکتر میکند. در بیشتر موارد فاصله میان اجرای جرم و اجرای اعدام چند دهه طول میکشد! برای مثال فرد در جوانی مرتکب جرمی شده است که مجازاتش اعدام است، اما عملاً در اواخر میانسالی پس از چند دهه اعدام میشود. گاهی هم فرد محکوم به اعدام آنقدر در انتظار اجرای حکمش میماند که به مرگ طبیعی میمیرد! مانند مورد تومیاما تسونکی (Tomiyama Tsuneki) که 36 سال منتظر اجرای حکم اعدامش ماند تا اینکه در سپتامبر 2003 در 86 سالگی به مرگ طبیعی مرد!
البته این را هم اضافه کنم که از وقتی حکم اعدام برای فرد صادر میشود، او در سلول انفرادی میماند، فقط اجازه دارد سه کتاب داشته باشد، روزی نیمساعت هواخوری و بدون هیچگونه ملاقات. حال در نظر بگیرید انتظار چند دههای برای اجرای حکم اعدام چه شکنجۀ سختی است. افزون بر این، هیچکس از زمان اعدام خبر ندارد، نه خود محکوم و نه بستگان و وکلایش. فرد محکوم دقایقی پیش از مرگ متوجه میشود راهی چوبۀ دار است و دیگران پس از اعدام مطلع میشوند. البته این سلولنشینی چند دههای گاهی به فرجام عجیبی میرسد، مانند پروندۀ ایوائو هاکامادا (Iwao Hakamada) بوکسوری که 1966 به اتهام دزدی منجر به قتل چند نفر بازداشت و به اعدام محکوم شد. او 48 سال در سلول ماند، حتی در 2011 در کتاب گینس رکوردار بیشترین دوران حبس در سلول انفرادی شد، اما سال 2014 در پی گشایش دوبارۀ پروندهاش و انجام تست دیانای تبرئه شد و در 78 سالگی آزاد شد...
پروندۀ معروف دیگر، متعلق به نوریو ناگایاما (Norio Nagayama) بود که در 1968 وقتی 19 داشت ــ سن بلوغ قضایی در ژاپن 20 سالگی است ــ مرتکب چند فقره دزدی و قتل شده بود. او 1969 بازداشت شد و بیست سال طول کشید تا حکم اعدامش قطعی شد. در این اثنا او سواد ناچیز خود را در سلول بهبود بخشید، حقوق و سیاست خواند و نویسنده شد. چند کتاب رمان و شعر منتشر کرد که دو رمان او پرفروش شد («پل چوبی» و «اشکهای نادانی»). در 1997، هفت سال پس از قطعی شدن حکم، بدون اطلاع قبلی اعدام شد.
در نهایت بگویم، در ژاپن از 1993 تا به امروز 132 نفر اعدام شدهاند. دلیل این تعداد پایین این است که یک فقره قتل به سادگی باعث صدور حکم اعدام نمیشود و قاتل باید مرتکب جنایات دیگری، مانند تجاوز و دزدی، یا مرتکب چند فقره قتل شده باشد تا اعدام شود.
#مهدی_تدینی
@Roshanfkrane
ژاپن همواره و در بسیاری زمینهها سوژۀ مطالعاتی جالب و مفیدی است. چه در بحث توسعه و چه در مباحث سیاسی و اجتماعی و البته فرهنگی. یکی از این موارد نظام کیفری ژاپن است و در این نوشتار میخواهم فقط به مسئلۀ اعدام در ژاپن بپردازم. ژاپن یکی از کشورهایی است که مجازات اعدام در آن همچنان انجام میشود. شیوۀ اجرا با طناب دار است، اما دستگاه قضایی ژاپن رفتار عجیب و خاصی در اجرای مجازات اعدام دارد که فارغ از تأیید یا رد درخور توجه و مطالعه است.
ابتدا در مقدمۀ کوتاهی یادآوری کنم، از ظهور عصر روشنگری ــ یعنی عصری که برخی اندیشمندان روشناندیش کوشیدند خردورزی را به مبنایی برای سازماندهی جامعه و دولت تبدیل کنند ــ دربارۀ اینکه آیا مجازات اعدام باید انجام شود یا نه بحث درگرفت. اما اکثریت اندیشمندان روشنگری نیز همچنان مدافع اعدام بودند (از جمله جان لاک، منتسکیو، کانت، هگل، روسو) و اقلیتی نیز مخالف آن بودند (مانند لسینگِ آلمانی). ارتباط مستقیمی میان توسعۀ سیاسی و مجازات اعدام وجود نداشت؛ چنانکه پیش از انقلاب فرانسه برخی شهریاران اروپا مجازات اعدام را برچیدند، اما ژاکوبنهای دموکرات در انقلاب فرانسه آنقدر گردن زدند که دیگران هم مجازات اعدام را برگرداندند. یا از قضا در قرن بیستم جنبشهایی که خود را انقلابی، پیشرو و ضدارتجاع مینامیدند، از ابزار اعدام به شکل بیحسابوکتاب برای یکدست کردن قدرت بهره بردند. به هر روی برچیدن اعدام فرایندی دویست ساله با فراز و فرودی فراوان است که بحث آن باشد برای نوشتاری دیگر. ضمن اینکه نفس برچیدن اعدام نیز همهجا پرمناقشه بوده و خیلی زود به دامنۀ مباحث فلسفی و الهیاتی کشیده میشود. و اما ژاپن...
ژاپن برای آدمکشی و جنایت منجر به آدمکشی مجازات اعدام دارد، اما از 1945 تاکنون فقط حدود 600 مورد اعدام انجام داده است. طبق یک نظرسنجی که در 2009 انجام شده، 85 درصد ژاپنیها با مجازات اعدام موافق بودند (و 5 درصد مخالف). در نظرسنجی دیگری که 2015 انجام شد، 80.3 درصد موافق (9.7 درصد مخالف) اعدام بودند. جدای از اینکه چطور تعداد اعدام اینقدر اندک است، شیوۀ اجرای آن نیز به گونهای است که نفس اعدام را به مراتب ترسناکتر میکند. در بیشتر موارد فاصله میان اجرای جرم و اجرای اعدام چند دهه طول میکشد! برای مثال فرد در جوانی مرتکب جرمی شده است که مجازاتش اعدام است، اما عملاً در اواخر میانسالی پس از چند دهه اعدام میشود. گاهی هم فرد محکوم به اعدام آنقدر در انتظار اجرای حکمش میماند که به مرگ طبیعی میمیرد! مانند مورد تومیاما تسونکی (Tomiyama Tsuneki) که 36 سال منتظر اجرای حکم اعدامش ماند تا اینکه در سپتامبر 2003 در 86 سالگی به مرگ طبیعی مرد!
البته این را هم اضافه کنم که از وقتی حکم اعدام برای فرد صادر میشود، او در سلول انفرادی میماند، فقط اجازه دارد سه کتاب داشته باشد، روزی نیمساعت هواخوری و بدون هیچگونه ملاقات. حال در نظر بگیرید انتظار چند دههای برای اجرای حکم اعدام چه شکنجۀ سختی است. افزون بر این، هیچکس از زمان اعدام خبر ندارد، نه خود محکوم و نه بستگان و وکلایش. فرد محکوم دقایقی پیش از مرگ متوجه میشود راهی چوبۀ دار است و دیگران پس از اعدام مطلع میشوند. البته این سلولنشینی چند دههای گاهی به فرجام عجیبی میرسد، مانند پروندۀ ایوائو هاکامادا (Iwao Hakamada) بوکسوری که 1966 به اتهام دزدی منجر به قتل چند نفر بازداشت و به اعدام محکوم شد. او 48 سال در سلول ماند، حتی در 2011 در کتاب گینس رکوردار بیشترین دوران حبس در سلول انفرادی شد، اما سال 2014 در پی گشایش دوبارۀ پروندهاش و انجام تست دیانای تبرئه شد و در 78 سالگی آزاد شد...
پروندۀ معروف دیگر، متعلق به نوریو ناگایاما (Norio Nagayama) بود که در 1968 وقتی 19 داشت ــ سن بلوغ قضایی در ژاپن 20 سالگی است ــ مرتکب چند فقره دزدی و قتل شده بود. او 1969 بازداشت شد و بیست سال طول کشید تا حکم اعدامش قطعی شد. در این اثنا او سواد ناچیز خود را در سلول بهبود بخشید، حقوق و سیاست خواند و نویسنده شد. چند کتاب رمان و شعر منتشر کرد که دو رمان او پرفروش شد («پل چوبی» و «اشکهای نادانی»). در 1997، هفت سال پس از قطعی شدن حکم، بدون اطلاع قبلی اعدام شد.
در نهایت بگویم، در ژاپن از 1993 تا به امروز 132 نفر اعدام شدهاند. دلیل این تعداد پایین این است که یک فقره قتل به سادگی باعث صدور حکم اعدام نمیشود و قاتل باید مرتکب جنایات دیگری، مانند تجاوز و دزدی، یا مرتکب چند فقره قتل شده باشد تا اعدام شود.
#مهدی_تدینی
@Roshanfkrane
" زن گرفتن " !
«زبان و فرهنگ به هم وام میدهند.»
بعضی اصطلاحاتِ ناخوش، آنقدر توی ادبیات مان حل شدهاند که ذائقهی گفتارمان با طعم گس و ناگوارشان اُخت شده و تصور حرفزدن بدون آنها، دشوار مینماید.
میخواهم اینبار از ترکیب نامبارک و زمختِ «زن گرفتن» حرف بزنم. اصطلاحی که بیشک زاییدهی نگاه #سنتی #مذهبی به زن است. مذهب و سنتی که زن را رسما جنس دوم میانگارد و یکی از بهرههای مرد از مواهب دنیا!
این نگاه، در هر دوبخشِ این ترکیب داد میزند؛ «زن» و نه «همسر». یعنی جنسیت به جای نسبت!
خود این هم که در فارسیِ فعلی «شوهر» داریم(نسبت مرد با زنی که باهاش ازدواج کرده) ولی برای زن واژهی اختصاصی نداریم و برایش همان اصطلاح مشترکِ «همسر» را بهکار میبندیم، جای تامل دارد.
البته «زوجه» و «عیال»( به معنی نانخور) را از عربی به یادگار داریم اگر بپسندید! و «گرفتن» که برآمده از انتخاب یکطرفه و نگاه مالکانه به زن است. نگاه خریدار به کالا، که توی آداب و رسوم ازدواج سنتی و قومی هم رسوخ کرده و به عنوان سنتهای ایرانی کلی هم بهش افتخار میکنیم!
سنتی که در آن مرد و زن یکدیگر را انتخاب نمیکردند، مرد میرفت و زن میگرفت!
مختاریم که نپذیریم، اما این واقعیت سر جای خودش هست که «زن گرفتن» یک کلیدواژهی مفهومی است. نمیشود از عقیدهای بیزاری جست و با ادبیاتش صلح کرد.
ملتفتم که توقع همدلی یا لااقل همراهی در کوتاهمدت، توهّم است. ولی باید الان نوشته میشد تا شاید سیسال بعد، اغلب مردم به جای «فلانی زن گرفت» بگویند :«فلانی ازدواج کرد» یا بهجای «زن فلانی» بگویند «همسرِ فلانی».
توقع ندارم حرفم را همه درک کنند ،خلاصه همینکه با این نوشتار، چند نفر اگرچه به تعداد انگشتان دستی که باهاش مینویسم طعم ترشیدهی این ترکیبِ(زن گرفت) را چشیده باشند، کلاهم را میاندازم به آسمان!
✍️ #محمدجواد_اسعدی
#اجتماعی #خانواده #بانوان
@Roshanfkrane
«زبان و فرهنگ به هم وام میدهند.»
بعضی اصطلاحاتِ ناخوش، آنقدر توی ادبیات مان حل شدهاند که ذائقهی گفتارمان با طعم گس و ناگوارشان اُخت شده و تصور حرفزدن بدون آنها، دشوار مینماید.
میخواهم اینبار از ترکیب نامبارک و زمختِ «زن گرفتن» حرف بزنم. اصطلاحی که بیشک زاییدهی نگاه #سنتی #مذهبی به زن است. مذهب و سنتی که زن را رسما جنس دوم میانگارد و یکی از بهرههای مرد از مواهب دنیا!
این نگاه، در هر دوبخشِ این ترکیب داد میزند؛ «زن» و نه «همسر». یعنی جنسیت به جای نسبت!
خود این هم که در فارسیِ فعلی «شوهر» داریم(نسبت مرد با زنی که باهاش ازدواج کرده) ولی برای زن واژهی اختصاصی نداریم و برایش همان اصطلاح مشترکِ «همسر» را بهکار میبندیم، جای تامل دارد.
البته «زوجه» و «عیال»( به معنی نانخور) را از عربی به یادگار داریم اگر بپسندید! و «گرفتن» که برآمده از انتخاب یکطرفه و نگاه مالکانه به زن است. نگاه خریدار به کالا، که توی آداب و رسوم ازدواج سنتی و قومی هم رسوخ کرده و به عنوان سنتهای ایرانی کلی هم بهش افتخار میکنیم!
سنتی که در آن مرد و زن یکدیگر را انتخاب نمیکردند، مرد میرفت و زن میگرفت!
مختاریم که نپذیریم، اما این واقعیت سر جای خودش هست که «زن گرفتن» یک کلیدواژهی مفهومی است. نمیشود از عقیدهای بیزاری جست و با ادبیاتش صلح کرد.
ملتفتم که توقع همدلی یا لااقل همراهی در کوتاهمدت، توهّم است. ولی باید الان نوشته میشد تا شاید سیسال بعد، اغلب مردم به جای «فلانی زن گرفت» بگویند :«فلانی ازدواج کرد» یا بهجای «زن فلانی» بگویند «همسرِ فلانی».
توقع ندارم حرفم را همه درک کنند ،خلاصه همینکه با این نوشتار، چند نفر اگرچه به تعداد انگشتان دستی که باهاش مینویسم طعم ترشیدهی این ترکیبِ(زن گرفت) را چشیده باشند، کلاهم را میاندازم به آسمان!
✍️ #محمدجواد_اسعدی
#اجتماعی #خانواده #بانوان
@Roshanfkrane
✅رضایی: مانور تجمل مسئولین ایده مرحوم هاشمی بود
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام:
🔹مرحوم هاشمی در اوایل دهه هفتاد معتقد بود زمان آن رسیده که مسئولین ما به «مانور تجمل» روی آورند.
🔹امروزه اندیشه حکمروایی محفلی - وارداتی، پس از سه دهه تسلط نسبی، به دلیل ناکارامدی و شکست در روابط بین المللی و نیز ناکارامدی اقتصادی و شکست در گسترش رفاه و استقرار عدالت، اعتماد مردم و توجه افکارعمومی را تا حد زیادی از دست داده است.
@Roshanfkrane
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام:
🔹مرحوم هاشمی در اوایل دهه هفتاد معتقد بود زمان آن رسیده که مسئولین ما به «مانور تجمل» روی آورند.
🔹امروزه اندیشه حکمروایی محفلی - وارداتی، پس از سه دهه تسلط نسبی، به دلیل ناکارامدی و شکست در روابط بین المللی و نیز ناکارامدی اقتصادی و شکست در گسترش رفاه و استقرار عدالت، اعتماد مردم و توجه افکارعمومی را تا حد زیادی از دست داده است.
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 نگاهی کوتاه به زندگی و آثار #لعبت_والا
شاعر، نویسنده و ترانه سرای کشورمان/ایران بانو
#هنر #ادب #معرفی
@Roshanfkrane
شاعر، نویسنده و ترانه سرای کشورمان/ایران بانو
#هنر #ادب #معرفی
@Roshanfkrane
دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
▪️در تمام مدّتِ شاعریِ من – که عمری شصت و چند ساله دارد – من همچنان آدم عقبماندهای باقی ماندهام که نه «وزن» را رها کردهام و نه «قافیه» را و نه «معنی» را، نه «عشق» را و نه «تأمّلاتِ وجودی» را و نه «ایران» را. برای اثباتِ عقبماندگیِ یک شاعر سندی استوارتر ازین میتوان یافت؟
آنهم در مملکتی که عقل اکثریتِ مردم آن به چشمشان است و چشمشان هم به روی صفحاتِ روزنامه...
به هر حال، جای تأسف است که من در طولِ مدّتِ شصت و اند سال شاعری، حتی برای نمونه، در یک مورد هم، نتوانستم وزن و قافیه و معنی و عشق و تأمّلاتِ وجودی و ایران را به کناری نهم و «آوانگارد» شوم. بدبختی ازین بالاتر؟
زندگیِ شعریِ من، از همان دورانِ نوجوانی و کودکی – که از هفتسالگی شعر میگفتهام با وزن و قافیهٔ درست – به گونهای بوده است که گاه در یک روز دهتا شعر گفتهام و گاه ماهها گذشته است و از شعر خبری نشده است. من هیچوقت به سراغِ شعر نرفتهام؛ همیشه او بوده است که به دیدار من شتافته و اختیار از من ربوده است.
📚 مقدمهٔ «طفلی به نام شادی»
تازهترین مجموعهٔ شعر محمدرضا شفیعی کدکنی
#ادب
@Roshanfkrane
▪️در تمام مدّتِ شاعریِ من – که عمری شصت و چند ساله دارد – من همچنان آدم عقبماندهای باقی ماندهام که نه «وزن» را رها کردهام و نه «قافیه» را و نه «معنی» را، نه «عشق» را و نه «تأمّلاتِ وجودی» را و نه «ایران» را. برای اثباتِ عقبماندگیِ یک شاعر سندی استوارتر ازین میتوان یافت؟
آنهم در مملکتی که عقل اکثریتِ مردم آن به چشمشان است و چشمشان هم به روی صفحاتِ روزنامه...
به هر حال، جای تأسف است که من در طولِ مدّتِ شصت و اند سال شاعری، حتی برای نمونه، در یک مورد هم، نتوانستم وزن و قافیه و معنی و عشق و تأمّلاتِ وجودی و ایران را به کناری نهم و «آوانگارد» شوم. بدبختی ازین بالاتر؟
زندگیِ شعریِ من، از همان دورانِ نوجوانی و کودکی – که از هفتسالگی شعر میگفتهام با وزن و قافیهٔ درست – به گونهای بوده است که گاه در یک روز دهتا شعر گفتهام و گاه ماهها گذشته است و از شعر خبری نشده است. من هیچوقت به سراغِ شعر نرفتهام؛ همیشه او بوده است که به دیدار من شتافته و اختیار از من ربوده است.
📚 مقدمهٔ «طفلی به نام شادی»
تازهترین مجموعهٔ شعر محمدرضا شفیعی کدکنی
#ادب
@Roshanfkrane