This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 بخشی از مراسم فارغ التحصیلی #خلبانی خانم عفیف البوغبیش از اهالی شادگان خوزستان▫️
گفته میشود هر وقت خلبانی برای اولین بار به تنهایی پرواز کند، پس از پرواز موفقیت آمیز، طبق یک سنت بین المللی در عرصه #هوانوردی توسط پیشکسوتان خلبانی، سطل آب بر روی وی ریخته میشود.
#جالب
@Roshanfkrane
گفته میشود هر وقت خلبانی برای اولین بار به تنهایی پرواز کند، پس از پرواز موفقیت آمیز، طبق یک سنت بین المللی در عرصه #هوانوردی توسط پیشکسوتان خلبانی، سطل آب بر روی وی ریخته میشود.
#جالب
@Roshanfkrane
در باب اشتباهات خداوند!
امروز سالگرد آزادی خرمشهر و یادبود دلیری جوانان ایرانی است، برای آنکه بدانیم در کجا زندگی می کنیم بد نیست یادی کنیم از گفته خیرالله طلفاح دایی #صدام و از تئوریسین های حزب بعث که در دهه ۱۹۴۰ و بسیار زودتر از جنگ هشت ساله یادی هم از ایرانی ها کرده بود:
"سه چیز که خدا نباید میآفرید: ایرانیان، یهودیان و مگس (ثلاثة كان على الله ان لايخلقهم: الفرس، اليهود والذباب)"
مضمونی که در سال های حکومت السید الرئیس بارها و بارها تکرار شد و گفته می شد که پلاکی فلزی که رویش این جملات حک شده بود؛ روی میز صدام حسین قرار داشت، خلاصه در این حوالی نیروهای هوادار تاریکی؛ قدرت زیادی دارند، کمی احتیاط ضرری ندارد. والله اعلم.
#امیرحسین_خالقی
#تاریخ
@Roshanfkrane
امروز سالگرد آزادی خرمشهر و یادبود دلیری جوانان ایرانی است، برای آنکه بدانیم در کجا زندگی می کنیم بد نیست یادی کنیم از گفته خیرالله طلفاح دایی #صدام و از تئوریسین های حزب بعث که در دهه ۱۹۴۰ و بسیار زودتر از جنگ هشت ساله یادی هم از ایرانی ها کرده بود:
"سه چیز که خدا نباید میآفرید: ایرانیان، یهودیان و مگس (ثلاثة كان على الله ان لايخلقهم: الفرس، اليهود والذباب)"
مضمونی که در سال های حکومت السید الرئیس بارها و بارها تکرار شد و گفته می شد که پلاکی فلزی که رویش این جملات حک شده بود؛ روی میز صدام حسین قرار داشت، خلاصه در این حوالی نیروهای هوادار تاریکی؛ قدرت زیادی دارند، کمی احتیاط ضرری ندارد. والله اعلم.
#امیرحسین_خالقی
#تاریخ
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطرناک ترین آقازاده خاورمیانه!
این یک چشمه از هنرنمایی های عدی پسر بزرگ #صدام_حسین (السید الرییس) است که مدتی پیش دوستی نادیده به اشتراک گذاشته بود.
🎬 بدون هیچ دلیل خاصی و فقط برای سرگرمی گلوله ها را بالای سر مهمانان خالی می کند و در انتها لبخندی از سر رضایت روی صورتش نقش می بندد، درست شبیه رفتاری که از قوای بیگانه در خاک کشور اشغالی می توان دید. بی رحمی #عدی البته زبانزد بود، ولی بقیه اوباش حزب #بعث هم چندان لطیف عمل نمی کردند. غم انگیز اینجاست که این جانیان محبوب بسیاری در خاورمیانه بودند و هستند، مردم این صحاری خیلی خیلی غریب اند، والله اعلم.
https://t.co/F2cLIPrhPp
پ.ن: شلیک گلوله با این زاویه در حالت مستی در فضای (احتمالا) بسته که همه حضار از ترس روی زمین شیرجه می روند ربطی به سنت تیر هوایی زدن در مراسمات قبایل عربی ندارد.
#امیرحسین_خالقی
#تاریخ #سیاسی
@Roshanfkrane
این یک چشمه از هنرنمایی های عدی پسر بزرگ #صدام_حسین (السید الرییس) است که مدتی پیش دوستی نادیده به اشتراک گذاشته بود.
🎬 بدون هیچ دلیل خاصی و فقط برای سرگرمی گلوله ها را بالای سر مهمانان خالی می کند و در انتها لبخندی از سر رضایت روی صورتش نقش می بندد، درست شبیه رفتاری که از قوای بیگانه در خاک کشور اشغالی می توان دید. بی رحمی #عدی البته زبانزد بود، ولی بقیه اوباش حزب #بعث هم چندان لطیف عمل نمی کردند. غم انگیز اینجاست که این جانیان محبوب بسیاری در خاورمیانه بودند و هستند، مردم این صحاری خیلی خیلی غریب اند، والله اعلم.
https://t.co/F2cLIPrhPp
پ.ن: شلیک گلوله با این زاویه در حالت مستی در فضای (احتمالا) بسته که همه حضار از ترس روی زمین شیرجه می روند ربطی به سنت تیر هوایی زدن در مراسمات قبایل عربی ندارد.
#امیرحسین_خالقی
#تاریخ #سیاسی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#افغانستان
🎬 #مادری که پس از ماه ها بیخبری،بطور غیر منتظره پسرش رو میبینه!
ترانه ی احساسی «ناصر پورکرم» به نام "زمین دورت بگرده" همراه با این ویدئوی تاثیر گذار
#جالب
@Roshanfkrane
🎬 #مادری که پس از ماه ها بیخبری،بطور غیر منتظره پسرش رو میبینه!
ترانه ی احساسی «ناصر پورکرم» به نام "زمین دورت بگرده" همراه با این ویدئوی تاثیر گذار
#جالب
@Roshanfkrane
به زودی دراین مکان
پرده بزرگی نصب خواهدشد
وسکانسی ازفیلم(سینماپارادویز)رانشان خواهددادکه کشیش همه صحنه های بوسه راسانسورمی کند
درست وقتی لبانمان به هم می رسد
آلفردوباقیچی فیلم رامی برد
لعنت برقیچی
لعنت برآلفردو
لعنت برکشیش
به زودی دراین مکان
جرثقیل بزرگی نصب خواهدشد
همه عابران راازپاآویزان می کنند
تاهر"تویی"درجیب هر"منی"هست فروبریزد
#مهدی_تدینی
مجسمه های مصلوبدردیواراثرماتئوپوگلیزه،هنرمندایتالیایی
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
پرده بزرگی نصب خواهدشد
وسکانسی ازفیلم(سینماپارادویز)رانشان خواهددادکه کشیش همه صحنه های بوسه راسانسورمی کند
درست وقتی لبانمان به هم می رسد
آلفردوباقیچی فیلم رامی برد
لعنت برقیچی
لعنت برآلفردو
لعنت برکشیش
به زودی دراین مکان
جرثقیل بزرگی نصب خواهدشد
همه عابران راازپاآویزان می کنند
تاهر"تویی"درجیب هر"منی"هست فروبریزد
#مهدی_تدینی
مجسمه های مصلوبدردیواراثرماتئوپوگلیزه،هنرمندایتالیایی
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
علت که توباشی
معلولهاهمه ناخودآگاهند
شایددستم بخوردبه پرنده ای
سقوط کند
درآب
ماه پرپربزند
ماهی پربگیردازگرداب
خداراچه دیدی
شایددراین آشوب
من هم
تورا
ناگهان
بی دلیل
درآغوش گیرم
#مهدی_تدینی
🎨نقاشیها از"سانتوس"
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
معلولهاهمه ناخودآگاهند
شایددستم بخوردبه پرنده ای
سقوط کند
درآب
ماه پرپربزند
ماهی پربگیردازگرداب
خداراچه دیدی
شایددراین آشوب
من هم
تورا
ناگهان
بی دلیل
درآغوش گیرم
#مهدی_تدینی
🎨نقاشیها از"سانتوس"
#هنر #شعر
@Roshanfkrane
#قصه_شب
🌳قصه ی دو درخت همسایه🍒
♨️در یک باغچه کوچک ، دو درخت زندگی می کردند . یکی درخت آلبالو و دیگری درخت گیلاس .
این دو تا همسایه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمی دانستند، بهار که می رسید شاخه های این دو تا همسایه پر از شکوفه های قشنگ می شد ولی به جای این که با رسیدن بهار این دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شکوفه هایشان و این که کدامیک زیباتر است ، بحث می کردند. در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر این بود که میوه های کدامیک از آنها بهتر و خوشمزه تر است .
درخت آلبالو می گفت : آلبالو های من نقلی و کوچولو و قشنگ هستند ، اما گیلاس های تو سیاه و بزرگ و زشتند.
درخت گیلاس هم می گفت : گیلاس های من شیرین و خوشمزه است ، اما آلبالوهای تو ترش و بدمزه است.
سالها گذشت ، تا این که دو تا درخت پیر و کهنسال شدند اما عجیب بود که آنها هنوز هم با هم مهربان نبودند.
در یکی از روزهای پاییزی که طوفان شدیدی هم می وزید ناگهان یکی از شاخه های درخت گیلاس، شکست ، بعد هم شروع کرد به ناله و فریاد .
درخت آلبالو که تا آن روز هیچ وقت دلش برای درخت گیلاس نسوخته بود و اصلاً به او اهمیتی نداده بود یکدفعه دلش نرم شد و به درد آمد و گفت همسایه عزیز نگران نباش اگر در برابر باد قدرت ایستادگی نداری می توانی به من تکیه کنی، من کنار تو هستم و تا جایی که بتوانم کمکت می کنم ،آخر من و تو که به جز همدیگر کسی را نداریم .
درخت گیلاس از محبت و مهربانی درخت آلبالو کمی آرامش پیدا کرد و گفت : آلبالو جان از لطف تو متشکرم می بینی دوست عزیز دوستی و مهربانی خیلی زیباست !
حیف شد که ما این چند سال گذشته را صرف کینه و بد اخلاقی خودمان کردیم .
بعد هر دو تصمیم گرفتند که خود خواهی را کنار بگذارند و زیبایی های دیگران را هم ببینند . فصل بهار که از راه رسید درخت گیلاس رو کرد به آلبالو و گفت : «به به چه شکوفه های قشنگی چه قدر خوشبو و خوشرنگ، اینطوری خیلی زیبا شده ای !»
و درخت آلبالو جواب داد « دوست نازنینم ، این زیبایی وجود توست که من را زیبا می بیند . به خودت نگاهی بینداز که چه قدر زیبا و دلنشین شده ای !»
♨️دیگر هر چه حرف بین آنها رد و بدل می شد از مهربانی بود و همدلی و دوستی !و راستی که دوستی و محبت چقدر زیباست.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
🌳قصه ی دو درخت همسایه🍒
♨️در یک باغچه کوچک ، دو درخت زندگی می کردند . یکی درخت آلبالو و دیگری درخت گیلاس .
این دو تا همسایه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمی دانستند، بهار که می رسید شاخه های این دو تا همسایه پر از شکوفه های قشنگ می شد ولی به جای این که با رسیدن بهار این دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شکوفه هایشان و این که کدامیک زیباتر است ، بحث می کردند. در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر این بود که میوه های کدامیک از آنها بهتر و خوشمزه تر است .
درخت آلبالو می گفت : آلبالو های من نقلی و کوچولو و قشنگ هستند ، اما گیلاس های تو سیاه و بزرگ و زشتند.
درخت گیلاس هم می گفت : گیلاس های من شیرین و خوشمزه است ، اما آلبالوهای تو ترش و بدمزه است.
سالها گذشت ، تا این که دو تا درخت پیر و کهنسال شدند اما عجیب بود که آنها هنوز هم با هم مهربان نبودند.
در یکی از روزهای پاییزی که طوفان شدیدی هم می وزید ناگهان یکی از شاخه های درخت گیلاس، شکست ، بعد هم شروع کرد به ناله و فریاد .
درخت آلبالو که تا آن روز هیچ وقت دلش برای درخت گیلاس نسوخته بود و اصلاً به او اهمیتی نداده بود یکدفعه دلش نرم شد و به درد آمد و گفت همسایه عزیز نگران نباش اگر در برابر باد قدرت ایستادگی نداری می توانی به من تکیه کنی، من کنار تو هستم و تا جایی که بتوانم کمکت می کنم ،آخر من و تو که به جز همدیگر کسی را نداریم .
درخت گیلاس از محبت و مهربانی درخت آلبالو کمی آرامش پیدا کرد و گفت : آلبالو جان از لطف تو متشکرم می بینی دوست عزیز دوستی و مهربانی خیلی زیباست !
حیف شد که ما این چند سال گذشته را صرف کینه و بد اخلاقی خودمان کردیم .
بعد هر دو تصمیم گرفتند که خود خواهی را کنار بگذارند و زیبایی های دیگران را هم ببینند . فصل بهار که از راه رسید درخت گیلاس رو کرد به آلبالو و گفت : «به به چه شکوفه های قشنگی چه قدر خوشبو و خوشرنگ، اینطوری خیلی زیبا شده ای !»
و درخت آلبالو جواب داد « دوست نازنینم ، این زیبایی وجود توست که من را زیبا می بیند . به خودت نگاهی بینداز که چه قدر زیبا و دلنشین شده ای !»
♨️دیگر هر چه حرف بین آنها رد و بدل می شد از مهربانی بود و همدلی و دوستی !و راستی که دوستی و محبت چقدر زیباست.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر از من بپرسند روزگار جنگ و دهه شصت را در عبارت کوتاهی توصیف کن می نویسم: همه چراغ های خانه را روشن می کردیم ولی باز همه جا تاریک بود "
یکی دیگر از برنامه های به شدت ازاردهنده و افسرده کننده زمان جنگ که مانند اغلب برنامه های تلویزیون مطلقا بنجل و بی کیفیت و فاقد هرگونه جذابیت برای بچه های تشنه تفریح بود سریال محله بهداشت بود که در ۱۳۶۳ در ادامه محله برو بیا پخش شد و علائم راهنمایی و رانندگی را به صورت طنز به بچه ها یاد می داد .
لازم به ذکر است تمام کسانی که از امروزه از دیدن این زباله ها خوشحال می شوند و حس نوستالژی بهشان دست می دهد یا اصلا در آن روزگار سیاه نبودند یا اینقدر بچه بودند که تنها چند تصویر کم رنگ به یادشان مانده و در آن روزگار مطلقا محروم و محدود و تاریک و تلخ قد نکشیدند و در بطن جامعه نبودند. روزگاری که مدرسه بدترین جا بود و خانه از آن بدتر و تلویزیون و رادیو از همه سمی تر.
@Roshanfkrane
یکی دیگر از برنامه های به شدت ازاردهنده و افسرده کننده زمان جنگ که مانند اغلب برنامه های تلویزیون مطلقا بنجل و بی کیفیت و فاقد هرگونه جذابیت برای بچه های تشنه تفریح بود سریال محله بهداشت بود که در ۱۳۶۳ در ادامه محله برو بیا پخش شد و علائم راهنمایی و رانندگی را به صورت طنز به بچه ها یاد می داد .
لازم به ذکر است تمام کسانی که از امروزه از دیدن این زباله ها خوشحال می شوند و حس نوستالژی بهشان دست می دهد یا اصلا در آن روزگار سیاه نبودند یا اینقدر بچه بودند که تنها چند تصویر کم رنگ به یادشان مانده و در آن روزگار مطلقا محروم و محدود و تاریک و تلخ قد نکشیدند و در بطن جامعه نبودند. روزگاری که مدرسه بدترین جا بود و خانه از آن بدتر و تلویزیون و رادیو از همه سمی تر.
@Roshanfkrane